:
خداوند قوه عقل و تفکر را در وجود بشر نهاد تا به واسطه آن در جستجوی حقایق و کشف مجهولات عالم پیرامون خویش و ماورای هستی باشد. نیاز به جستجوگری و کاوش در این موجود ذی شعور، از ابتدای آفرینش برای کسب اطلاعات، در طبیعت و ذات او به ودیعه نهاده شده است. انسان، در جستجوی حقایق علمی، به دانشی رسید که توانست طبیعت را به زیر سلطه خود درآورد و در این زمینه به پیروزی های درخشانی رسید. همچنین ورود فناوری به عرصه فعالیت های بشری و گسترش روز افزون آن در قرن حاضر، ابزار بسیارکارآمدی در اختیار متخصصان و متولیان تعلیم و تربیت به منظور تغییر و بهبود روش های یاددهی- یادگیری، تعالی بخشی به اهداف تربیتی و اصلاحات آموزشی داده است. اما با تأکید یک جانبه ای که بشر بر تکنیک و مصرف مواد گذاشت، پیوستگی اش را با خود و زندگی از دست داد. با از دست دادن ایمان مذهبی و ارزش های انسانی، تأکید خود را بر ارزشهای تکنیکی و مادی قرار داد و قابلیت تجربیات عمیق احساسی، و رنج و سرمستی ای که همراه آنست، از دست او رفت. ماشینی که انسان ساخت، آنچنان نیرومند شدکه خود، برنامه هایش را طرح ریخت، و اکنون نیز تفکر انسان را هم در قلمرو خود گرفته است.
کامپیوتر ها باید در نظام اجتماعی مورد نظر ما، که زنده بودن و شادمانی مرکز ثقل و هدف آن است، بخشی از کارهای عملی جامعه را به عهده گیرند نه آنکه به صورت سرطانی شروع به ویران سازی کنند و سرانجام نظام را بکلی از پا درآورند. ماشین ها و کامپیوترها باید وسایلی باشند در خدمت اهدافی که خرد و اراده انسان آنها را تعیین و انتخاب می کند. ارزشهایی که معلومات و آمار لازم برای برنامه ریزی بر اساس آنها گردآوری می شوند، و در نتیجه در نحوه برنامه ریزی کامپیوترها اثر می گذارند، باید بر پایه دانش و اطلاعات درباره طبیعت انسان، و تظاهرات مختلف و محتمل مربوط به آن و بهترین اشکال رشد انسان و نیازهای واقعی او که باید با چنین رشدی ارتباط داشته باشد، گردآوری شوند. به تعبیر دیگر، این انسان است که سرچشمه و ریشه اصلی ارزشها است و نه تکنیک و فن؛ و باز این بالاترین سطح رشد انسان است که باید در هر برنامه ریزی اساس کار قرار گیرد و نه آنکه موضوع حداکثر تولید به عنوان معیار برنامه ریزی باشد. با وجود آنکه جامعه های انسانی با نیروی تمام به سمت جامعه تکنولوژیکی در حال حرکت است و با آنکه برخی، بر اساس حساب احتمالات، فکر می کند، اجتماع جدید برنده است، احتمال شکست این جامعه غیر بشردوستانه وجود دارد؛ به شرط آنکه تعداد روزافزونی از مردم، از خطر تکنولوژی که بر سر فردیت انسان و رندگی معنویش سایه انداخته، آگاهی پیدا کنند، و به شرط آنکه مردم مصمم گردند آزادی خود را با تغییر جهت این تحول، دوباره اعاده دهند.
بیان مسئله:
عدم توجه کافی به بنیانهای فلسفی با ریشه های تاریخی ارزشهای معنوی و مادی موجب شده با رویکرد علوم جدید برخوردی منفعل داشته باشیم. تا هنگامی که مفاهیم متعالی نزد ما صرفاً بازدهی بیشتر، سهولت کاربردی -ترورسیدن به اهداف اقتصادی و مانند آن داشته باشند، قطعاً به دلیل عدم شناخت عمیق از فناوری دچار مشکلاتی خواهیم بود. در دنیای معاصرکه تمامی امور زندگی به نحوی با فناوری مدرن در ارتباط است، به جای نگاه سطحی به فناوری باید به مفهوم آن پرداخت و به جایگاه فناوری در دنیای کنونی و رابطه ای که با انسانها برقرار می کند اندیشید و با توجه به تغییراتی که فناوری در جامعه، جهان و ارزشهای آدمی به وجود میآورد، جایگاه آن را بین انسان و جهان تعیین کرد. فناوری با سرعت و بدون توقف جریان دارد و این در حالی است که بعد از گذشت سالهای بسیار از فناوری ما هنوز ماهیت آن را بدرستی نمی دانیم(وفامهر وخبره،1386،صص34-35).
فناوری قدرت شگرفی در اختیار انسان قرار می دهد فناوری همچون علم ابزار بی طرفانه ای است که می تواند خادم اهداف انسانی ثمربخش، یا ابزاری برای استثمار بیرحمانه باشد. در عصر انرژی هسته ای، فناوری
می تواند ابزاری رهایی بخش یا ویرانگر باشد. این ابزار قدرتمند صرفاً زائده ای برای تمدن نیست، بلکه شامل نظامی از روابط است که پیوسته قالبهای اجتماعی را تغییر می دهد. عصر فناوری بازسازی مداوم اقتصاد، جامعه، آموزش و پرورش، حکومت و اخلاق را ایجاب می کند. زیرا به موازات پیشرفت فناوری، افکار غیر تخصصی در برابر خرد تربیت یافته سرتسلیم فرود می آورد(گوتک،1386،ص460).
مانوئل کاستلز ضمن گشودن پای تکنولوژی به حوزه تنوع پذیری فرهنگ ها خاطر نشان می کند که خود فرهنگ ها، یعنی نظام های عقاید و رفتار ما که ساخته تاریخند با سیستم تکنولوژیک جدید دستخوش دگرگونی های بنیادین می شوند و این امر با گذشت زمان تشدید می شوند(قادری،1381).فناوری با اثر گذاری و تغییر حالت رفتار افراد بشر حتی در تصمیم گیری های آنها در تمام سطوح اثر می گذارد. این اثرگذاری از طریق ترویج اطلاعات جدید، روش های جدید تفکر، ترویج ایده ها و مفاهیم جدید، شیوه های جدید زندگی انجام می گیرد(حسنوی،1387،ص27). شعاع اثرگذاری پدیده جهانی شدن نیز به همراهی فناوری شتاب و گستره بیشتری
می یابد، به گونه ای که لایه های عمیق تر اندیشه، رفتار، نگرش ها، و فرهنگ های ملل مختلف را تحت تاثیر قرار می دهد. و یکی از زمینه های مهمی که فناوری وبه دنبال آن جهانی شدن در آن تأثیر بسیار زیادی را می گذارد، نظام تعلیم و تربیت است(میرزامحمدی،1387ص123). در دیدگاه مدرن فناوری امری واقعی و عینی است بنابراین به لحاظ ارزشی خنثی است؛یعنی اقدام اولیه و طبیعی آدمی برای رفع نیازمندی هایش است و رشد وتحول فناوری، تابعی از امور فرهنگی، اجتماعی و ارزشی نیست(باقری،1381). دیدگاه انتقادی فرصتی فراهم می کندتا درباره دستاوردهای مخرب و تأسف بار فناوری که نمود آن نابرابری اجتماعی و اقتصادی است، به طور جدی فکر کنیم(ضرغامی 1386،ص16).رویکرد پست مدرن نیز به جبر فناورانه اعتقاد دارد، یعنی فناوری را نیرو محرک اصلی فعالیتهای آدمی می داند که به زندگی او شکل می دهد، حامیان این نگرش طراحان رسانه ها و نرم افزارهای جدید هستند که رویاروی آنها حذف معلم ودستیابی به معلم فناورانه است وآموزشهای مجازی را با اشتیاق مطرح می کنند. فناوری مشخصه امروز، فناوری الکترونیک راه های متعددی را برای برقراری ارتباطات، اطلاع رسانی و دانستن در اختیار انسان قرار می دهد و در آموزش و پرورش فعلی استفاده از آن اجتناب ناپذیر است. اکنون رایانه جدیدترین اختراع فنی تاثیر عظیمی را بر فرایند آموزش و یادگیری خواهد گذاشته است(ذوفن،1386).
)مهرمحمدی،1384) فرصتهای ناشی از فناوری در تعلیم و تربیت را چنین می داند: زیر سوال رفتن اقتدار سنتی به عنوان منبع دانش و اطلاعات، از دست رفتن موضوعیت صرف انتقال اطلاعات و دانش، اتخاذ جهت گیری یادگیری مادام العمر، امکان ایجاد انعطاف و تنوع در برنامه ها و روش های آموزش با گذر از برنامه های یکنواخت، کسل کننده، استاندارد بدون در نظر گرفتن تفاوتهای فردی، ضرورت توجه به آموزه های مردم سالاری در نظام آموزش و پرورش یا تربیت شهروندی، او همچنین تهدیدهای ناشی از فناوری در تعلیم و تربیت را افزایش خطر انزوای اجتماعی و دمیده شدن در تنور فردیت، افزایش خطر شکل گیری هویت های نابهنجار، به خطر افتادن ارزش های مهم انسانی، تبدیل شدن فناوری اطلاعات و ارتباطات به الهه جدید یا مخدوم جدید، خطر گرایش تعلیم و تربیت به سمت برنامه های درسی استاندارد یکنواخت می داند.
(ضرغامی،1388) نیز فرصتهای ناشی از فناوری در تعلیم و تربیت را تسهیل شدن فرایند آموزش و دسترسی به حجم اطلاعات بیشتر در زمان کمتر و دستاورد های مثبت برای فراگیران در زمینه های دانشگاهی و حرفه می داند. او همچنین چالشهای ناشی از فناوری در تعلیم و تربیت را یادگیری ابزاری، اندیشیدن واحد و همسان، تفکر حسابگرانه در برابر تفکر ناب می داند.
به عقیده هایدگر اگر انسان برای گذران زندگی در طبیعت دخل و تصرف می کند، این دخل و تصرف باید بر اساس نیازهایش باشد.حال آنکه نوع نیازهای انسان با توجه به جهان بینی او خواهد بود انسان برای دخل و تصرف در طبیعت نیازمند ابزار و فناوری است اما اگر فناوری را تنها به عنوان ابزار و وسیله قلمداد کند و آثار آن را نادیده بگیرد در حقیقت تسلیم آن شده است(آیدی دن،1377).
انسان دارای اراده و اختیار است؛ می تواند یکی از دو جهت حق و باطل را بر گزیند و با توجه به بینشی که از رابطه انسان با جهان هستی و خداوند دارد، می تواند توسط فناوری جهت گیری مادی یابد و در جهت سلطه بر دیگران برآید، یا برعکس تسلیم و فرمانبردار سلطه جویان شود و یا با بهره گیری از فناوری رشد پیدا کند و به نوعی از ارتباط با فناوری دست یابد تا به توسعه فرهنگ و تکامل خود در راستای ارزش های والای زندگی بپردازد. به همین جهت برای کسانی که به واسطه فناوری بر دیگران سلطه یافته و اهداف خود را پیش می برند، فناوری بسیار جالب خواهد بود و برای اسیران در بند فناوری این ماشین است که تاریخ را می سازد(آیدی دن به نقل ازمکنزی،1377).
آموزش فناوری جایگاه مسلمی در تعلیم و تربیت امروز دارد و این امر ناشی از جایگاه انکارناپذیری است که فناوری در عرصه زندگی کنونی بشر یافته است. اما همچنین که اندیشیدن و تصمیم گیری در باب هر عنصر جزئی از تعلیم و تربیت، بدون قرار دادن آن در چارچوب بنیادی فلسفه تعلیم و تربیت میسر نیست، سخن گفتن از آموزش فناوری نیز بدون نگریستن به آن در چارچوب فلسفه تعلیم و تربیت ممکن و مطلوب به نظر
نمی رسد(باقری،1381،ص76). و همچنین انسان برای بقا وابسته به فناوری است و فناوری جانشینی برای رفع عیوب و نواقص زیستی او محسوب می شود از این رو بررسی روابط میان انسان و فناوری از جایگاه مهمی برخوردار
می باشد. از طرفی نفوذ و تاثیر روز افزون فناوری بر هستی انسان و از طرف دیگرگسترش به کارگیری فناوری در نظام تعلیم و تربیت مستلزم بررسی اثرات انسان شناختی فناوری در تعلیم و تربیت است. پس لازم است که به بررسی ارتباط فناوری بر انسان و مبانی انسان شناختی فناوری بپردازیم و اثرات مثبت و منفی آن بر تعلیم و تربیت را بررسی کنیم.
اهمیت و ضرورت تحقیق :
ضرورت نظری:
– این تحقیق به توسعه ادبیات نظری در حوزه آموزش و پرورش در خصوص فناوری آموزشی و تأثیرات فناوری بر مبانی انسان شناختی در تعلیم و تربیت و ضرورت تجدید نظر در ساختار تعلیم و تربیت در جهت توجه به جنبه های انسانی استفاده از فناوری کمک خواهد کرد.
ضرورت کاربردی:
– نتایج این پژوهش راهنمایی برای معلمان وآموزش دهندگان تعلیم و تربیت خواهد بود تا با آگاهی از تاثیرات فناوری در ویژگیهای مختلف انسانی از جمله تفکر،ارزش،اخلاق، فرهنگ، ویژگیهای بومی و سایر ویژگی های انسانی، در هنگام آموزش و ارائه دروس ضمن استفاده از فرصت های فناوری های آموزشی از تهدیدات آن جلوگیری کنند.
– نتایج این پژوهش راهنمایی برای مدیران و مدیران آموزش عالی خواهد بود تا با شناسایی عوامل تهدید کننده فناوری در زمینه مبانی انسان شناختی در جهت کاربرد مناسب، هدایت صحیح و کنترل موثر و دانش آموزان در استفاده از ادوات و ابزار فناوری عمل کنند.
– همچنین نتایج این راهنمایی برای فعالان عرصه فناوری آموزشی خواهد بود تا آنها را متناسب با ویژگیها و مبانی درونی انسانی ارائه کنند و جامعه و نظام تعلیم و تربیت را از تهدیدهای فناوری مصون بدارند.
اهداف تحقیق:
هدف اصلی:
بررسی و تحلیل فناوری و نسبت آن با نظریه های انسان شناختی در تعلیم و تربیت
اهداف فرعی:
-بررسی ماهیت و چیستی فناوری
– بررسی نسبت فناوری با انسان
– بررسی نظرات موافقومخالف با فناوری در نسبت آن با انسان و دلالت های تربیتی آن
سوالات تحقیق:
-ماهیت فناوری چیست؟
– نسبت فناوری با انسان چگونه است؟
– نظرات موافق و مخالف با فناوری در نسبت آن با انسان و دلالت های تربیتی آن چیست؟
تعریف مفاهیم و اصطلاحات:
فناوری: جیمز فین فناوری را نوعی طرز فکر درباره مواد، انسان الگوهای تشکیلات و نظامهایی می داند که انسان در مقابل ماشین قرار می دهد. فناوری از نظر وی ، نحوه سازماندهی عوامل موجود است(رضوی به نقل از نعمتی،1386،ص17).
نظریه: نظریه های تربیتی را می توان مجموعه ای منظم و در هم بافته ای از اصول و ضوابط تعریف کرد که بر اساس آن ها تعلیم و تربیت قوام می گیرد. این اصول که ممکن است در فلسفه های کلاسیک یا جدید ریشه داشته باشند، متضمن باورهایی درباره واقعیت، دانش و ارزش(اخلاق و زیبایی) می باشند. علاوه بر این برخی از نظریه های تعلیم و تربیت دیدگاه های مشخصی راجع به ماهیت انسان دارند. به عبارت دیگر مدلل می دارند که انسان چگونه موجودی است؟ مثلاً آیا موجودی زیستی است یا فرضاً زیستی اجتماعی؟آیا علاوه بر جنبه جسمانی دارای بعد روحانی نیز هست؟ اگر هست رابطه نفس و بدن چگونه است؟آیا انسان دارای ماهیت از پیش تعیین شده است یا آن که خود ماهیت خویش را می سازد؟بالاخره آیا طبیعت آدمی نرم و انعطاف پذیر است یا خشک و بی انعطاف؟ نکته اساسی آن است که در هر نظریه ای سیمای انسان مطلوب و اهداف زندگانی شایسته با تمسک به متغیرهای فوق ترسیم می شود به همین دلیل نظریه های تربیتی را وین نظریه های زندگانی شایسته خوانده است(پاک سرشت به نقل از وین،1386،ص46).
انسان شناختی: آنجا که موضوعاتی همچون ماهیت انسان، هدف انسان، چگونگی روند رشد و تکامل او، نوع روابط و مناسبات آنها با یکدیگر، میزان تاثیرگذاری افراد از جریان تربیت، ارزشگذاریهای انسانها، اولویت گذاری انسانها، نوع نگرش و دیدگاه های اساسی شان، همه و همه مطرح می شوند در واقع نوع و ماهیت مبانی انسان شناختی را تعیین می کنند(مهدیان،1385،ص 35).
تعلیم و تربیت : فراهم کردن زمینه ها و عوامل به فعلیت رساندن یا شکوفا ساختن استعدادهای مشخص در جهت رشد و تکامل اختیاری او به سوی هدفهای مطلوب و بر اساس برنامه ای سنجیده می باشد(دفترهمکاری حوزه ودانشگاه،1372،ص15).
:
گسترش فرایند جهانی شدن و فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی و همچنین تغییرات ناشی از آنها، شرایط حاکم بر سازمان ها را به فضایی رقابتی بدل کرده است. فضایی که به شدت ناهمگون و غیرقابل پیش بینی است. بنابراین در این فضای رقابتی، سازمان هایی موفق خواهند بود که بتوانند با بکارگیری این فناوری های نوین و پیشرفته و سازگاری با آنها، حداکثر استفاده را از منابع موجود خود ببرند. در این زمینه سازمان های یادگیرنده با داشتن ویژگی های منحصر به فردی مانند سازگاری با محیط، تنوع طلبی، ریسک پذیری، آموزش و یادگیری مداوم در سازمان، ارائه ایده ها و دیدگاه های نوین به طور مستمر و نهادینه شدن فرهنگ پیشرفت و نوآوری در سازمان، نه تنها به سرعت می توانند با تغییرات ناشی از گسترش فرایند جهانی شدن و فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی سازگار و هماهنگ شوند، بلکه به طور موثری می توانند باعث ایجاد تغییرات در محیط سازمان شده و حتی در مواقعی آن را در راستای اهداف خود هدایت کنند (مرشدی، 1392). در واقع می توان گفت که سرعت روزافزون رشد و نوآوری در تمامی زمینه های علمی و فنی و تاثیرات آنها بر تمام فرایندهای سازمانی،همچنین تسلط شرایط رقابتی بر محیط متغیر کسب و کار، فرایند یادگیری در سازمان را به اساسی ترین عامل حفظ مزیت رقابتی سازمان ها در قرن حاضر بدل کرده است،تا جایی که عدم توجه به فرایند یادگیری در سازمان ها و چشم پوشی از مزیت های آن ،چالش های متعدد در سایه آینده ای مبهم را پیش روی آنها قرار می دهد.البته اگرچه یادگیری برای سازمان ها و اعضای آنها ضرورتی اجتناب ناپذیر محسوب می شود،ولی این تنها یک روی سکه است و روی دیگر آن که به مراتب پراهمیت تر و ضروری تر است، ایجاد زمینه و بستر یادگیری است (زارع خلیلی و همکاران، 1389، ص 87).
امروزه، روش های قدیمی اداره سازمان ها پاسخگوی تغییرات سریع محیط نیستند. حوزه مدیریت در سراسر دنیا شاهد تغییرات پردامنه و زیربنایی شده است و از شیوه سنتی بیرون آمده، متحول شده و همه اعضای سازمان در امور جاری مشارکت داده شده است. هر عضو سازمان به جای اینکه فقط در جهت افزایش کارآیی تلاش کند باید پیوسته مطالب جدیدی بیاموزد و بتواند در حوزه و قلمرو فعالیت خود مسائل را شناسایی و حل کند. این تغییرات محیطی مستلزم آن است که افراد سازمان ها بتوانند بیاموزند و حل مسئله کنند و به عبارتی یادگیرنده باشند (جنوی و همکاران، 1389، ص 217).
در حقیقت، در دنیای متلاطم کنونی که تغییرات محیطی رشد روزافزونی دارند، سازمان ها نه تنها می خواهند در آینده پابرجا بمانند، بلکه خواهان حفظ قدرت خود نیز هستند. بدین منظور سازمان ها بایستی دائما با تغییرات محیطی همگام بوده و همگامی با تغییرات در گرو یادگیری سازمانی می باشد. موضوع یادگیری سازمانی اخیرا در حوزه رفتارسازمانی و مدیریت استراتژیک توجهات زیادی را به خود جلب کرده است (لویس، 2006، ص283).
1-2- بیان مسئله:
امروزه سازمان ها در فضایی متلاطم و متغیر قرار گرفته اند و انبوه تحولات، سازمان ها را با اشکالات زیادی روبرو نموده است؛ رویارویی با امواج پیاپی تغییر، به شکل فناوری های نوین در روابط اجتماعی سازمان مشهود است. در چنین عصری باید برای ادراه سازمان ها به نوآوری و بهره گیری از دستاوردهای علمی و فنی بشر همت گماشت و راه را برای نوآوری و ارائه طرح های مناسب در این سازمان ها هموار کرد. هر قدر عدم اطمینان محیطی بالا باشد، سازمان ها نیاز بیشتری به دانش و آگاهی گسترده از عوامل محیطی دارند تا بتوانند خود را با تغییرات و تحولات محیطی منطبق کنند. در چنین شرایطی تنها راه چاره ی سازمان های آینده تبدیل خود به یک سیستم یادگیرنده دائمی است تا بتوانند نیازهای محیطی را تشخیص داده و ابزار لازم را جهت تطبیق خود با محیط فراهم آورند و بدین وسیله به حیات خود ادامه دهند. یادگیری سازمانی پاسخی به محیط کاری متغیر، پویا و غیر قابل پیش بینی می باشد. ماهیت یادگیری سازمانی در واقع استفاده از توانایی خارق العاده ی افراد سازمان است. بنابر این برای تداوم نیروی انسانی ماهر با کیفیت بالا و لزوم پاسخگویی مداوم و مرتبط با نوآوری هایی که صورت می پذیرد به یک سازمان آموزشی یادگیرنده نیاز داریم تا یاد بگیرد، رشد کند و ساختارهای مؤسساتی را که مانع روند رشد درون مدرسه می شوند، بشکنند (زارعی متین و همکاران، 1382،ص 50).
امروزه آموزش و پرورش به عنوان نقطه عطفی در تحول جوامع مختلف تلقی شده و نقش بسزایی در توسعه و پیشرفت کشورها ایفا می کند.از سوی دیگر تحرکات وپویایی های ناشی از رشد وتوسعه فنا وری ها وصنایع جدید وبه تبع آن لزوم قرار گرفتن در این مسیر پرشتاب، لازمه هر سازمان آموزشی پویایی است(گاروین،2000).تغییرات و چالش های فراوان دنیای کنونی ایجاب می کند که سازمان با قدرت یادگیری وبه روز رسانی خود باشد تا بتواند با تحولات سریع خودرا منطبق کند وبه موقع به محرک های محیطی پاسخ دهد و با کسب دانش وآگاهی به صورتی گسترده وپویا وزنده در حوزه بهسازی وتوسعه سازمانی به حیات خود ادامه دهد(لوپز همکاران ،2005).
تغییر و تحول در دهه اخیر و افزایش روزافزون رقابت، پیچیدگی، پویایی و عدم اطمینان از شرایط محیطی باعث شده تا سازمان های بزرگ نتوانند با شرکت های کوچک که از انعطاف پذیری، سرعت و نوآوری بالایی برخوردارند رقابت کنند به همین خاطر در چنین شرایطی حیات و بقای سازمان های بزرگ در گرو تحولی اساسی است که افراد خلاق و نوآور را هر چه بیشتر در کشور پرورش داده و فرهنگ سنتی را به فرهنگ یادگیرنده تغییر دهد. بنابراین در عصر حاضر سازمان ها و نهادهای متولی توسعه باید مدیرانی واجد شرایط برای برنامه ریزی، نوآوری، خلاقیت را گردهم آوردند و با این تدبیر مهم توسعه سازمان را سامان بخشد. بنابراین آنچه کشورهای جهان بویژه کشورهای در حال توسعه را در جهت افزایش بهره وری، پیشرفت و ترقی مدد می رساند همانا استفاده از فرصت ها در رقابت با سایر کشورها است ولی آیا سازمان ها توانسته اند خودشان را با جهان واقعی و محیط خارج از خود تطبیق دهند مسلماً جواب مثبت نخواهد بود چراکه تنبلی موجود در ادارات بصورت عدم بهره وری و کارایی، بوروکراسی متورم و نارضایتی مردم نمود آشکار این قضیه است. یکی از دلایل آشکار آن عدم وجود یادگیری به معنای عام در سازمان های دولتی می باشد. (موغلی و مالکی طبس، 1388، ص 99).
سازمان های آموزشی، سازمان های خاص آموزش و یادگیری هستند که هدف نهایی آن ها تحقق یادگیری و پرورش انسان ها و ایجاد رفتارهای نسبتاً پایدار در دانش آموزان است. اگر در سازمان های دیگر، آموزش و یادگیری وسیله ای برای تحقق سایر هدف های سازمانی مثل تولید مصنوعات و کالاها و ارائه خدمات می باشد، سازمان های آموزشی خاص انسان سازی و تغییر رفتار هستند. بر این اساس کاربرد اصطلاحات سازمان یادگیرنده، سازمان دانش آفرین و سازمان تحقق دهنده ی یادگیری سازمانی برای سازمان های آموزشی از اصالت و درستی بیش تری نسبت به سازمان دیگر برخوردار است(میرکمالی، 1389، ص 282). آموزش همواره وسیله ای مطمئن برای بهبود کیفیت عملکرد وحل مشکلات سازمانی است و فقدان آن معضلات متعددی را در سازمان ایجاد می کند. به همین دلیل به منظور تربیت وتجهیز نیروی انسانی سازمان ها وبهسازی وبهره گیری موثرتر از این نیرو ها ،آموزش همواره به عنوان تاثیر گذارترین عامل مد نظر است (صفاری وهمکاران ،1388). در جهان کنونی آموزش ، یاددادن و یادگیری در سازمان یکی از مکانیزم های اصلی توسعه منابع انسانی بوده و مورد توجه بسیاری از صاحب نظران ومدیران آموزشی قرار گرفته است (مولایی ،1388). .سازکارها یا راهبردهای مناسب در جهت حرکت به سمت تحقق یادگیری در سازمان وجود دارد. در همین زمینه ضرورت دارد که ابتدا وضعیت موجود یادگیری در سازمان های آموزشی را بسنجیم و سپس به ارائه راهکارهایی جهت توسعه آن بپردازیم.
لذا با توجه به مطالب مطرح شده ، چنانچه نظام آموزش و پرورش بخواهد در چنین شرایطی به دنبال نوآوری باشد و خود را با تغییرات فزآینده عصر حاضر سازگار سازد، باید بسترها و زمینه های لازم را برای توسعه و بهبود یادگیری سازمانی فراهم کند و توسعه وگسترش یادگیری را جزو اولویت های خود قراردهد. بنابر این پژوهش با این مساله مواجه است که وضعیت موجود یادگیری سازمانی در دبیرستانهای متوسطه شهر تهران چگونه است و چه بستر و زمینه هایی باید فراهم باشد تا وضعیت یادگیری سازمانی در آموزش و پرورش بهبود پیدا کند.امید است که مدیران آموزش وپرورش شهر تهران بتوانند از نتایج این پژوهش اطلاعات ودانش لازم کسب کنند.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق:
تغییرات سریع محیط ، صنعت ، مشتریان ، ارباب رجوع ، رقبا، همکاران ، محصولات وخدمات همگی نیروهایی هستند که بر سازمان اثر می گذارند ونیاز به برتری را موجب می شوند(سنگه،2008). دراین بین ، شناخت محیط ، تشخیص و درک تحولات وآگاهی از فرصت ها ، تهدیدها ، محدودیت ها ، وامکانات که از ضروریات سازمان ها محسوب می شوند(تقوی،2010).
در محیط کسب و کار امروزى، تغییرات با گام هاى سریع به وقوع مى پیوندند. سازمانها در عرصه رقابت در محیط کسب و کار جهانى ملزم هستند تا نسبت به تغییرات مستمر واکنش مطلوب داشته باشند و یا از بین بروند. یک سازمان به منظور برترى یافتن از سایر سازمانها باید منابع انسانى را توسعه داده و میزان اطلاعات و دانش در دسترس را افزایش دهد (خانعلیزاده و همکاران، 1389، ص22 ). بنابراین بزرگترین امتیاز رقابتى در دنیاى جدید کسب و کار، یادگیرى است. سازمان هایى که در آن افراد سریع تر یاد مى گیرند، با سرعت بیشترى خود را با شرایط محیطى تطبیق مى دهند. با عدم یادگیرى افراد ، سازمان هزینه هاى سنگین ندانستن یا دوباره کارى و عدم کارآیى و به هدر دادن منابع و مهارت ها را متحمل شده و شاهد از دست دادن اعتماد به نفس در افراد و کاهش درآمد به دلیل عدم نوآورى خواهد بود؛ اما درصورت یادگیرى و تعهد به آن، سود سازمان افزایش یافته و افراد به جاى نیروى کار تبدیل به سرمایه هاى سازمان مى شوند (دستگردى، 1387 ، ص 22).
در واقع می توان گفت که یکی از دلایل عمده شکست سازمان ها عدم استفاده مطلوب از منابع ،فقر یادگیری می باشد. اینکه سازمان ها دچار ضعف در یادگیری هستند یک مساله تصادفی نیست و به نحوی مدیریت آن ها برمی گردد. تحقیقات مختلف نیز رابطه تنگاتنگ توان یادگیری با موفقیت سازمان ها را نشان داده است.با توجه به این امر یکی از مهم ترین مهارت های مدیران فراگیری چگونگی یادگیری می باشد.در نهایت همان طور که یادگیری برای رشد افراد اساسی است برای سازمان ها اهمیت زیادی دارد و ارزش وجایگاه هر سازمان را میزان اندوخته ی دانش مفید و توان یادگیری آن سازمان تعیین می کند. بنابراین یادگیری سازمانی از نظر میزان اهمیت در رده موضوعات مهم قرار می گیرد(نوروزی ،1388)
در عصر حاضر، تغییر که حاصل ابداعات بشر است، تمام جوامع را در هم پیچیده و عصر ما «عصر تغییر» نامیده شده است. همه سازمان ها، اعم از آموزشی، اقتصادی، سیاسی، … در آماج این تغییر هستند. نظام های آموزشی هم، که خود بانی تغییرات وسیع اجتماعی هستند، در این گردونه در مواجهه با تغییر قرار دارند و تغییر برای آنها گریزناپذیر است. هلر اظهار می دارد: « امروز نظام های آموزشی نمی توانند به مدت طولانی نسبت به نوآوری ها بی اعتنا باشند، لذا بایستی شهامت پذیرفتن نوآوری ها را داشته باشند و مقاومتی نشان ندهند. مدارس به منزله ی واحدهای عملیاتی رسمی نظام آموزشی و پرورشی، نقش و جایگاه مهمی در تحقق اهداف آموزشی و نیل به آرمان های عالیه آموزش و پرورش ایفا می کنند. آنچه مهم است، مجهز شدن مدیران و معلمان آموزشی به مهارت ها، فنون و دانش لازمه ی تغییر است (زارعی متین و همکاران، 1382،ص 49).
در حقیقت، سازمان های آموزشی سازمان های پویایی هستند که علاوه بر آن می تواند خطاهای خود را اصلاح کنند، توانایی تغییر در دانش ها و ارزش های سازمانی خود را نیز آن چنان دارند که می توانند هر زمان با به دست آوردن مهارت های جدید ظرفیت حل مسئله خود را حفظ کنند. مدارس باید محیط های یادگیری مناسبی به وجود آورند که منجر به تجربه های سازنده که همان یادگیری است، شود. این محیط ها باید، علاوه بر تجربه، به تفکر درباره ی تجربه نیز بپردازند تا معلمان و دانش آموزان بتوانند به عنوان دانشگر، اصول، مفاهیم و نظریه ها را استخراج (دانش) و به نوبه ی خود در موقعیت های واقعی و جدید به کار گیرند(میرکمالی، 1389، ص 283).
بطور کلی می توان گفت که یادگیری در سازمان ها باعث می شود که کارکنان بطور مستمر ظرفیت خود را توسعه دهند و الگوهای تازه فکریشان را پرورش دهند. هرگاه افراد توانایی ها وظرفیت های خود را بشناسند و آن ها را دائما رشد وتوسعه بدهند،خلاق تر می شوند.لذا به همین منظور، پژوهش حاضر به بررسی وضعیت موجود یادگیری سازمانی وراهکارهای بهبود آن در دبیرستان های شهر تهران می پردازد. با نظر سنجی از دبیران می خواهیم شکاف بین وضعیت وجود و مطلوب یادگیری سازمانی از نظر آنان را مشخص کنیم .
با توجه به تحقیقات انجام شده در سال های اخیر در دنیا و با توجه به اهمیت یادگیری سازمانی در سازمان های امروز و تأثیر مثبت آن در زمینه های گوناگون آموزشی و همچنین ضرورت بررسی یادگیری به عنوان یکی از عوامل مهم اثربخشی سازمان های آموزشی، چنانچه آموزش و پرورش شهر تهران بخواهد در چنین شرایطی یادگیرنده باشد و خود را با تغییرات فزاینده عصر حاضر سازگار سازد، باید ابتدا وضعیت موجود یادگیری سازمانی در مدارس متوسطه تهران سنجیده شود و آن را با وضعیت مطلوب مقایسه کرد و سپس به ارائه راهکارهایی جهت توسعه و بهبود آن پرداخت.
1-4- اهداف و سوالات تحقیق:
1-4-1- اهداف تحقیق:
الف) هدف اصلی
ب)اهداف فرعی
1-4-2- سوالات پژوهش:
الف) سوال اصلی:
ب) سوالات فرعی:
1-5- تعاریف مفهومی متغیرهای مورد پژوهش:
یادگیری سازمانی: یادگیری سازمانی فرایند بهره گیری از تجربیات سازمانی از طریق کسب دانش و بصیرت، توزیع و تفسیر اطلاعات و تغییر نگرش و رفتار برای بالا بردن سطح تعهد، مسئولیت پذیری و پاسخ گویی اعضاء به منظور افزایش اثر بخشی و بهره وری و تأمین نیازهای مشتریان و بهبود و به سازی سازمان در یک محیط متغیر و پویاست( میرکمالی، 1385).
وضعیت موجود: وضعیت موجود اشاره دارد به آنچه از ویژگیهای یادگیری سازمانی که در حال حاضر در دبیرستانهای مورد مطالعه در شهر تهران وجود دارد. به عبارت دیگردر حال حاضر دبیران مدارس متوسطه چه برداشتی از وضعیت دبیرستانها بر حسب مولفه های یادگیری سازمانی دارند
وضعیت مطلوب: وضعیت مطلوب اشاره دارد به آنچه از ابعاد ویژگیهای یادگیری سازمانی که باید در دبیرستانهای مورد مطالعه در شهر تهران وجود داشته باشد. به عبارت دیگر از دید دبیران، دبیرستانهای مورد مطالعه شهر تهران از ویژگیهای یادگیری سازمانی تا چه حد باید برخوردار باشند.
چشم انداز مشترک: نظامی که طی آن یک تصویر مشترک از آینده خلق می شود تا تعهد و درگیری کارکنان نسبت به کار را افزایش دهد. در یک سازمان، آرمان مشترک افراد را به دور یک ماهیت و سرنوشت مشترک جمع می کندتا همگی احساس کنند که به سوی یک هدف در حرکتند و با همه فعالیتهای سازمان همبستگی دارند (سنگه،1990). درحقیقت چشم انداز مشترک شناختی واقعی به وجود می آورد که در سایه آن می توان به اهداف و دیدگاه های علمی مشترکی دست یافت وهمبستگی وهمفکری را محقق ساخت(سنگه ، 1388: 263).
فرهنگ سازمانی: فرهنگ سازمانی الگوی رفتاری غالب در بین افراد یک سازمان است که ریشه در ارزشها، باورها و فرضیات اعضای سازمان دارد و مورد حمایت اکثریت قرار می گیرد (دنیسون، 1996، ص621 و 622).
یادگیری تیمی: پیتر سنگه یادگیری تیمی را فرایندی میداند که طی آن ظرفیت اعضاء توسعه یافته و به گونهای همسو میشود که نتایج حاصله آن چیزی خواهد بود که همگان واقعا طالب آن بودهاند(کاظم پور، 1391).
اشتراک دانش: اشتراک دانش اشاره به تبادل دانش بین افراد سازمان به صورت ساختمند و بدون ساختار دارد(گاندی، 2004). به اشتراک گذاشتن (تسهیم دانش) ، توزیع داوطلبانه مهارت های اکتسابی و تجربی به منظورتجدید قوای سازمان است. اعمال تسهیم دانش که خیلی مهم هستند اثر زیادی بر سازمان نخواهد داشت، مگر اینکه آن دانش قابل دسترس دیگر افراد باشد(چاچ و نگای ، 2008).
تفکر سیستمی: چارچوبی برای روشن ساختن الگوها و تعاملات است که کل نگر بوده و از جزء نگری اجتناب می کند. در واقع تفکر سیستمی، نظامی فکری است برای دیدن کل به جای زنجیره خطی علت و معلولی میباشد (سنگه،1990).
رهبری مشارکتی: رهبری مشارکتی به عنوان رهبری که با همکاران و زیر دستانش به مشاورت می پردازد و در عمل از نقطه نظرات و پیشنهادات آنها برای تصمیم گیری ها و انتخاب راه حل ها بهره می گیرد، تعریف می شود (میرکمالی،1378: ص36).
توسعه شایستگی های کارکنان: شایستگی در ادبیات منابع انسانی، مجموعه ای است از دانش، مهارت ها و رفتارهای قابل سنجش و قابل مشاهده که در موفقیت یک شغل یا پست سهیم هستند( اقدسی و خاکزار،1387).
ساختار سازمانی:ساختار سازمانی عبارت است از الگوی توصیف رسمی روابط داخلی موجود بین واحدهای گوناگون یک سازمان می باشد( میرکمالی،1385).
استراتژی: استراتژی به طرح عملیاتی درازمدتی گفته میشود که به منظور دستیابی به یک هدف مشخص طراحی شده باشد. فرایندی که ضمن آن اهداف و خطوط کلی فعالیت ها و مأموریت های سازمان در درازمدت تعیین می شود( میرکمالی،1385).
1-6- تعاریف عملیاتی متغیرهای مورد پژوهش:
یادگیری سازمانی: در این تحقیق یادگیری سازمانی با بهره گرفتن از پرسشنامه یادگیری سازمانی خانم کاظم پور (کاظم پور، 1391) سنجیده می شود که شامل مولفه های چشم انداز مشترک، فرهنگ سازمانی، اشتراک دانش، ساختار سازمانی، استراتژی، رهبری مشارکتی، و توسعه شایستگی کارکنان می باشد.
وضعیت موجود: به منظور سنجش وضعیت موجود یادگیری سازمانی و هر یک از مؤلفه های آن، از پرسشنامه یادگیری سازمانی (37 گویهای) استفاده شده است. این پرسشنامه بر اساس طیف پنج درجه ای لیکرت تهیه و تدوین شده که نمرات بدست آمده از ستون سمت راست پرسشنامه گویای وضعیت موجود یادگیری سازمانی و مؤلفه های آن در وضع موجود میباشد.
وضعیت مطلوب: برای سنجش وضعیت مطلوب یادگیری سازمانی و هر یک از مؤلفه های آن از ستون سمت چپ پرسشنامه محقق ساخته که بر اساس طیف پنج درجهای لیکرت نمرهگذاری می شود استفاده شده است.
چشم انداز مشترک: در پژوهش حاضر منظور از چشمانداز مشترک، روشن بودن چشمانداز سازمان، مورد پذیرش قرار گرفتن آرمان و وضوح چگونگی تحقق یافتن چشم انداز سازمانی میباشد که با بهره گرفتن از گویه های 1 و 2 و 3 و 4 مورد سنجش قرار می گیرد.
فرهنگ سازمانی: منظور از فرهنگ سازمانی در این پژوهش، الگوهای رفتاری و ارزش هایی هستند که بر سازمان حاکم است و بر یادگیری و انجام دادن کارها به روش های جدید تأکید دارد. که با بهره گرفتن از گویه های 5 و 6 و 7 مورد سنجش قرار می گیرد.
. Louise
یادگیری زبان به عنوان توسعه یافته ترین ابزار ارتباطی با دیگر جوامع و فرهنگ های گوناگون همواره مورد توجه بشر بوده است و در این راستا همواره تلاش نموده با بهره گیری از امکانات و فنون مختلف، زبان دیگر ملت ها را فراگیرد و زبان خود را نیز به دیگران بیاموزد. در ادوار گوناگون نیازهای فراگیری زبان و نوع زبان خارجی که برای یادگیری انتخاب می شود متناسب با شرایط موجود همواره در تغییر است. طی سالیان اخیر به دلایل مختلف علمی، فرهنگی و سیاسی زبان انگلیسی به عنوان وسیله ی ارتباطی انسان ها با فرهنگ ها و ملیت های متفاوت بدل شده و از آنجا که با پیشرفت وسایل ار تباط جمعی دنیای امروز به دهکده ای فرضی تبدیل شده نیاز بشر به فراگیری و دانستن این زبان مشترک بیش از پیش احساس می شود. هر چند سال هاست آموزش زبان انگلیسی در مدارس و آموزشگاه های تخصصی آموزش داده می شود اما همواره از کاستی هایی رنج برده و نتیجه ای کارآمد و ثمربخش نداشته است. از مهمترین دلایل این ناکارآمدی انتخاب شیوهایست که برای آموزش و فراگیری این زبان در نظر گرفته می شود. ما سواد زبانی را فرا می گیریم ولی زبان نمی دانیم! فراگیری زبان باید با شنیدن و صحبت کردن آغاز شود نه خواندن و نوشتن. نکته ی دیگر ایجاد شوق و لذت یادگیری است. فراگیری زبان انگلیسی باید با حس کردن شروع شود نه حفظ کردن. در نتیجه گزینش شیوه ای از آموزش که این ترتیب توالی را رعایت کند فتح بابی ست در فراگیری کارآمد زبان انگلیسی(نظری، 1391). استفاده از روش های نوین و د اینجا موسیقی می تواند شور و شوق مخاطب را برانگیزاند و بدین ترتیب یادگیری را پویا، پایا و پایدار می سازد.
2- بیان مسأله
در دنیای امروز با توجه به نیاز روز افزون افراد به فراگیری زبان انگلیسی و توجه والدین به وضعیت یادگیری فرزندان خود و همچنین دقت آن ها به این مسأله که فرزندانشان این زبان را به شکلی مطلوب و پایدار فراگیرند، کیفیت یادگیری و تدریس زبان انگلیسی مرکز توجه قرار گرفته است.
یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم یا زبان خارجی، به طرز باور نکردنی باعث تشویش خاطر فراگیران میشود، به خصوص اگر شرایطی فراهم نباشد که آن ها زبان مقصد را در شرایط واقعی به کار برند. از مشکلاتی که معلمان در این کلاسها با آن مواجهاند، کمبود اعتماد به نفس فراگیران برای مکالمه به زبان مقصد و یا پاسخ به سؤالهای مطرح شده در کلاس میباشد. در این کلاسها زبان آموزانی را میبینیم که فقط بر روی صندلی نشستهاند و انتظار دارند که بیشتر معلم صحبت کند. در نتیجه این فراگیران بیعلاقه و بیانگیزه شده و برخی مواقع به خاطر مشکلات مکالمه و بر قراری ارتباط باعث بروز مسائل انضباطی میشوند (آتیمولام، 2004).
با وجود سابقه ی طولانی آموزش زبان خارجی در کشورما ، هنوز ناکار آمدی این آموزش در مجهز کردن فراگیران به توانش ارتباطی کاملا محسوس است وتحقیقات نشان می دهد که آموزش رسمی نمی تواند پاسخگوی انتظار دانش آموزان از یادگیری زبان به عنوان یک ابزار ارتباطی باشد و آنها مجبورند برای رفع این نیاز خود به آموزشگاه های خصوصی زبان متوسل شوند (فکری، 1379 ؛ جوادی ،1380؛ رزمجو و ریاضی، 2006)؛ اما باید ابراز کرد بسیاری از آموزشهای موسسات آموزش زبان انگلیسی نیز کارآمدی لازم را ندارند.
به گفتهی ایمانی (1387) “یادگیری زبان به چند مسأله بستگی دارد. زبان مجموعه ای از مهارتهاست و از روشهای نادرست یادگیری آن مجزا ساختن این مهارتهاست که انگیزه و علاقهی زبانآموزان را دچار تنزل میکند. شیوههای سنتی یاددهی ـ یادگیری زبان بر همین اصل جداکردن مهارتهای زبانی استوار است که سبب میشود نه تنها فراگیران با زبان مقصد ارتباط برقرار نکنند بلکه باعث تشویش و سردرگمی آن ها میشود. در صورتی زبان انگلیسی در زبانآموزان درونی میشود که به روش کاربردی ارائه شود. ما باید موقعیتهای زبانی را برای فراگیران فراهم آوریم و مهارتهای لازم را به آن ها آموزش دهیم”.
آموزش هر انسانی از طریق حواسی که او را با جهان خارج مرتبط میسازند صورت میگیرد و مهمترین حواس ارتباط دهندهی انسان با محیط خارج، دیدن و شنیدن هستند. انسان از بدو تولد میبوید، میشنود، میبیند، لمس میکند، میچشد، ضبط میکند و جلوتر که آمد تحلیل میکند. یکی از موفقترین راههای آموزش غیرمستقیم “هنر” است که به علت زیبایی و انتزاعی بودنش میتواند هر آموزشی را در لفافهای حریر و در اوج اثرگذاری بر ذهن مخاطب بنشاند (اکبرلو، 1387).
آموزش موسیقی در دهه های اخیر به منزله راهبردی موثر برای افزایش توانمندیهای ارتباطی، شناختی و عاطفی به کار برده شده است. بسیاری از متخصصان بر این باورند که پاسخهای موسیقیایی افراد ارتجالی ترین و طبیعی ترین واکنشهای وی به شمار می روند و در زمینه های مختلف یادگیری نقش مهمی دارند. بررسی تاریخ موسیقی نیز نشان می دهد که در بسیاری از موارد موسیقی با ریاضیات مقایسه شده است. وجود چنین رابطه ای موجب شده است که بسیاری از پژوهشگران به بررسی رابطه بین آموزش موسیقی و توانایی یادگیری ریاضیات بپردازند. نتایج تحقیقات نیز نشان می دهد که موسیقی، توانایی ریاضی کودکان را به طور چشمگیری افزایش می دهد (ولیسفر، 2010، راشر، 2009، گوزاسیس، گان و کیشرن، 2007؛ هریس، 2007، وان، 2010؛ گرازیانو، پیترسون و شاو، 1999 به نقل از نورمحمدی، 1383).
وجود رابطه بین آموزش ریاضی و موسیقی محقق را بر آن داشت تا به بررسی این موضوع که آیا استفاده از موسیقی می تواند زمینه ساز یادگیری و یاداری بهتر زبان انگلیسی شود، بپردازد.
در چرخه ی آموزشی کنونی، این مخاطبان نمی توانند از زبان آموخته شده، در ارتباطات و به طرز کاربردی استفاده کنند، از این رو نوعی بازخورد منفی از آن دریافت کرده و بی علاقگی و بی انگیزگی به همراه ترس از اشتباه کردن، اعتماد به نفس آنها را در استفاده از زبان دوم از بین می برد. یکی از راهکارهای غلبه بر این مشکل، استفاده از مواردی است که به فراگیران آرامش خاطرداده و مخاطبان به آن علاقه دارند میباشد. با توجه به این مسئله بر آن شدیم تا از موسیقی به عنوان عنصری برای جلب توجه فراگیران و ایجاد آرامش خاطر برای آموزش زبان انگلیسی استفاده کنیم و تأثیرات آن را بر یادگیری و یاداری آموزش انگلیسی مورد سنجش قرار دهیم، باشد که بتوان از این رهگذری زمینه ای برای موفقیت هر چه بیشتر آموزش ایجاد نمود.
از سوی دیگر، محدودیت آموزش و پرورش در کشور ما، کاهش علاقه و انگیزه ی یادگیری و به دنبال آن ترک تحصیل و افت تحصیلی و بیزاری از ادامه ی تحصیل، منابع انسانی و مادی جامعه را تلف نموده و آثار نامطلوبی در زندگی فردی و اجتماعی دارد. افت تحصیلی و عدم علاقه به یادگیری، مخصوصاً یادگیری زبانی غیر از زبان مادری، ضرورت تحقیق و بررسی در این زمینه را پررنگ تر می سازد.
آنچه که در اینجا باید بدان توجه نمود این است که فراگیران ما شاید بتوانند مطالب ارائه شده را به راحتی و در مدت زمان کوتاهی بیاموزند، اما اینکه این مطالب تا چه مدت در ذهن آنها باقی بماند و به آنها این امکان را بدهد که در موقعیتهای مختلف از آن بهره بگیرند، جای تأمل دارد. به عبارتی توجه به یادگیری و «یادداری» با هم، در عرصه ی آموزش امری ضروری است.
«یادداری» اصطلاحی است که به میزان حفظ مطالب آموخته شده در حافظه ی بلندمدت و همچنین قابلیت کاربرد عملی آن اشاره دارد(جیمز و استوارت، به نقل از شاه بیگی، 1389). بنابراین نظام آموزشی ما، برخلاف روند کنونی خود، در اتخاذ روش های متناسب، نه تنها باید به یادگیری فراگیران توجه نماید، بلکه در کنار آن، یادداری را هم نباید نادیده بگیرد. آموزش و یادگیری زبان، به عنوان ابزاری برای ارتباط و درک یکدیگر، با ماهیت طبیعی و موجودیت اجتماعی خود، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.
از آنجاییکه یکی از مهمترین اصول در آموزش زبان دوم، یافتن روش های خلق محیط طبیعی یادگیری زبان برای فراگیران می باشد، استفاده از پخش موسیقی، برای تحقق هدف فوق، می تواند امری موثر باشد. این روش، سد یکنواختی کلاس درس را شکسته و به شاگردان این فرصت را می دهد تا زبان را عملاً بکار برند.
3- اهداف
3-1 هدف اصلی
بررسی تأثیر استفاده از موسیقی بر یادگیری و یادداری زبان انگلیسی
3-2 اهداف فرعی
4- سوالهـــای تحقیق
5- ضرورت انجام تحقیق
ارتباطات در راستای تحولات لحظه به لحظهی جهان و به تناسب آن تغییر نیازهای انسان، مفهومی جدید به خود گرفته و از سطح شهر و کشور گذشته و به سطح بین الملل رسیده است. زبان نیز یکی از ابزارهای اصلی ارتباط میان ملتها ست و از آن جایی زبان انگلیسی مهمترین زبان دنیا در زمینههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، صنعتی، فرهنگی و علمی در روابط بینالملل به شمار میآید، به عنوان زبان مشترک بین المللی پذیرفته شده است و مردمی که در کشورهای مختلف زندگی میکنند برای برقراری ارتباط با یکدیگر از این زبان استفاده میکنند. از طرفی انگلیسی زبان اصلی اینترنت است که امروزه میلیون ها انسان را به هم ارتباط میدهد. برخی از همین دلایل سبب شده است که در بسیاری از کشورها، زبان انگلیسی، زبان دوم مردم شود؛ به این معنا که مردم برای برقراری ارتباطی بهتر در جامعه، رفع نیاز های آموزشی و جهت رونق کسب و کار، ناگزیر به یادگیری زبان انگلیسی هستند. در کشور ما این زبان به عنوان زبان خارجی مطرح است زیرا در محیط
جامعه و زندگی خارج از کلاس درس با این زبان سر و کار نداریم و نیازهایمان در حد معمول رفع میشود. در واقع زبان خارجی، زبانیست که در یک کشور زبان بومی مردمان آن نیست. زبان خارجی، معمولاً برای تکلم با خارجیهایی که آن زبان را صحبت میکنند یا برای خواندن مطالب چاپ شده به آن زبان یاد گرفته میشود (وثوقی، 1363). درنتیجه با توجه به اهمیت زبان به عنوان ابزار ارتباط بین المللی، امروزه یادگیری حداقل یک زبان خارجی برای هر فرد ضروری ست. این امر به ویژه در کشورهایی همانند ایران، با در نظر داشتن نیاز به شناساندن فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی به جهان بیش از پیش اهمیت می یابد (میردهقان و بلوک اصلی، 1390). در همین راستا و نظر به اولویت یادگیری زبان انگلیسی در کشور، توجه به فرایند آموزش و یاددهی آن از جایگاه خاصی برخوردار میباشد.
لازم به ذکر در دنیای امروز که پیشرفت اطلاعات و تکنولوژی لحظهای ست و به خاطر وجود شبکههای عظیم وب مرزها در نوردیده و ارتباطات نزدیکتر شدهاند، اهمیت فراگیری زبان انگلیسی به عنوان یک زبان بینالمللی بیشتر نمود مییابد. چرا که دستیابی به این حجم اطلاعات و بهرهگیری از تکنولوژیهای پیشرفته روز بدون این توانایی و مهارت امکان پذیر نیست یا بسیار هزینه بر است. در کشور ما زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی تدریس میشود، به این معنا که در محیط خارج از کلاس درس موقعیت و شرایطی فراهم نیست که زبانآموز از دانستههای خود به صورت عملی و کاربردی استفاده کند و این یکی از مهمترین و قابل تأملترین مسائلی ست که یادگیری و یادداری زبان را دچار مشکل میکند. همانطور که دربیان مسئله تحقیق اشاره شد، یادگیری زبان خارجی به ویژه زبان بین المللی و جهانی و چاره اندیشی جهت دستیابی به روشها ی کارساز برای تحقق هرچه بهتر آن امر جدیدی نبوده و در تاریخ یادگیری زبان خارجی با توجه به قابلیتهای زبانی که برای یادگیرندگان ضروری تشخیص داده می شد همواره روشها و رویکردهای گوناگونی از جانب کارشناسان و متخصصان زبان آموزی مطرح شده است و حتی به زعم ریچاردز و راجرز (2001) تئوری های متفاوتی در رابطه با ماهیت زبان و زبان آموزی ارائه شده است.
خوشبختانه در چند سال اخیر اهیت وضرورت آموزش کار آمد زبان بین المللی بیش از پیش حس می شود به گونه ای که درترسیم چشم انداز جمهوری اسلامی ایران (1383) وتدوین اسناد و سیاستگذاری ها از جمله مصوبه سند تحول بنیادین(1390) و برنامه درسی ملی، نگاشت چهارم(1389) در راستای تحقق و دستیابی به اهداف سند چشم انداز بیست ساله این ضرورت به خوبی حس می شود. اهمیت و ضرورت پرداختن به مسئله آموزش زبان خارجی غالب و بین المللی در گزاره های هریک از اسناد نام برده شده به خوبی قابل دریافت می باشد:
سند چشم انداز بیست ساله : این سند که در سطح بسیار کلان جایگاه کشور را در چشم انداز بیست ساله ترسیم می کند،مهمترین و اساسی ترین سند برای ترسیم گامهای بعدی در سطوح مختلف از جمله آموزش زبان خارجی مورد توجه است. در این سند ایران در سال 1404 هجری شمسی به عنوان کشوری توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی،علمی و فناوری در سطح منطقه ،با هویت اسلامی و انقلابی ،الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بین الملل معرفی شده است.
اهمیت دانستن زبان مشترک بین المللی که قدرت مفاهمه و ارتباط در تمام سطوح علمی ،ایدئولوژیکی، اقتصادی، فناوری وفرهنگی را بین ایران و سایر نقاط جهان امکان پذیر سازد از سیاستها و اهداف کلان تدوین شده در سند چشم انداز بیست ساله قابل استنباط است. برای رسیدن به جایگاه اول در سطح منطقه باحفظ هویت اسلامی، انقلابی و داشتن تعامل سازنده و موثر در روابط بین الملل، نه تنها دانستن بلکه تسلط بر زبان بین المللی ضروری می باشدو برای دستیابی به این ابزار مهم ارتباطی در راستای تحقق اهداف کلان، جستجوی ساز و کارهای آموزش کار آمد زبان لازم و ضروری می نماید.
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش (1390) : در این سند با الهام گیری از اسناد بالا دستی و بهره گیری از ارزشهای بنیادین آنها توجه به اهداف راهبردی نظام جمهوری اسلامی ایران ،چشم انداز و اهداف تعلیم و تربیت در افق 1404 هجری شمسی تبیین گردیده است و احراز عرصه تعلیم و تربیت از مهم ترین زیرساخت های تعالی پیشرفت همه جانبه کشور و ابزار جدی برای ارتقاء سرمایه ی انسانی شایسته کشور در عرصه های مختلف بیان شده است(ص 2). در فصل سوم سند با عنوان چشم انداز و زیر عنوان مدرسه در افق چشم انداز،برویژگیهای تعلیم و تربیت در افق چشم انداز تاکید شده است که از آن جمله می توان به گزاره های زیر که بیان گر توجه به اهمیت آموزش زبان بین المللی است، اشاره کرد:
بدیهی است مجهز شدن به ویژگیهای فوق مستلزم تسلط بر زبان بین المللی و استفاده هوشمندانه از آن می باشد.
برنامه درسی ملی، نگاشت چهارم(1389): این برنامه سندی است که نقشه کلان برنامه درسی و چارچوب نظام برنامه ریزی کشور را به منظور تحقق اهداف آموزش و پرورش نظام جمهوری اسلامی ایران تعیین و تدوین می نماید . در مبانی فلسفی وعلمی واصول حاکم بر برنامه درسی و تربیتی گزاره هایی از جمله گزاره های زیر به چشم می خورد که حاکی از اهمیت و ضرورت توجه به زبان بین المللی می باشد:
در اصل جامعیت به عنوان به عنوان یکی از اصول حاکم بر برنامه درسی ملی نیز ضرورت و اهمیت پرداختن به مسئله آموزش زبان بین المللی به خوبی قابل استنباط است: برنامه های درسی و تربیتی باید به نیاز های کنونی و آینده متربی و جامعه در سطوح محلی ،ملی و جهانی و در عرصه های فرهنگی، اقتصادی، علمی، اجتماعی، فناوری و … در راستای سند چشم انداز و سیاستهای مصوب با بهره گرفتن از تجارب ملی و جهانی به گونه ای جامع و متعادل توجه کند(ص33).
6- تعاریف واژه ها و اصطلاحات
6-1 تعاریف نظری
یادگیری: عبارت است از فرایند تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که بر اثر تجربه حاصل می شود (سیف، 1389).
زبان انگلیسی: زبان انگلیسی در کشور ما یک زبان خارجی محسوب می شود. زبان خارجی برای تکلم و یا خواندن مطالب چاپ شده به آن زبان، یاد گرفته می شود.
زبان دوم: زبان دوم زبانی است که درضمن اینکه زبان بومی کشور نیست، اما به طور گسترده به صورت ارتباطی به کار برده می شود (ریچاردز و دیگران،ترجمه وثوقی و میرحسینی ،1372).
موسیقی: موسیقى مظهرى است عالىتر از هر علم و فلسفهای، موسیقى سنتى ایران شالم قطعاتى است که در مجموع بهعنوان ردیف موسیقى ایرانى گفته مىشود. امتیاز موسیقى ایرانى در امکانات وسیع مقامى و ملودىهاى غنى آن است. این موسیقى هنرى است بسیار ظریف و عمیق (بتهوون به نقل از کمال پورتراب، 1390).
6-2 تعاریف عملیاتی
یادگیری زبان انگلیسی: عبارت است از آنچه پرسشنامه (محقق ساخته) هنجاریابی شده زبان انگلیسی میسنجد.
موسیقی: در پژوهش حاضر منظور از موسیقی آهنگ بدون کلام با ریتمی آرام می باشد که در کلاس درس پخش میگردد.
[1]. Athiemoolam
پیامبرگرامی اسلام(ص) فرمودند: «علم را برای خود نگاه دارید» پرسیدند: چه چیزی علم را نگاه میدارد؟ فرمود: نوشتن آن، همچنین امام صادق(ع) نیز فرموده اند: « بنویسید! زیرا تا ننویسید، چیزی برایتان باقی نخواهد ماند ».
یکی از اهداف تعلیم و تربیت آماده کردن دانشجویان برای مواجهه با مسائل آینده و نو آوری است، به همین دلیل باید علاقه به مطالعه و یادگیری آنان در کانون توجه قرار گیرد و تقویت شود، اما تجربه نشان داده است که به حافظه انسان نمی توان اعتماد کرد و هردانشی که روی کاغذ نیاید با مرور زمان ازبین می رود.
همچنین ما هنگام مطالعه، اطلاعات زیادی را بدست می آوریم، ولی به یاد سپردن تمامی آنها غیر ممکن است، بنا براین مهارت در یادداشت برداری به سود ما خواهد بود. نتایج پژوهش های علمی نیز نشان می دهد که بیشترین بازدهی در مطالعه، بر مبنای یادداشت برداری حاصل می شود (شاهرخی،1386). یادداشت برداری از نکات مهم واساسی درس استاد، از راه های مبارزه با فراموشی مطالب است. مشاوران تحصیلی نیز معتقدند که یادداشت برداری کمک فراوانی به یادگیری می کند. یادداشت برداری نوعی تکرار مطالب است که موجب به خاطر سپردن و تمرکز حواس می شود. فرد از طریق یادداشت برداری به طور خلاصه موارد مهم را می نویسد واز آن ها در آینده استفاده می کند(حسینی، 1386).
بنابراین، برای حفاظت از دانسته هایی که از طرق مختلف بدست می آید، بهتراست یادداشت برداری کرد تا هم برای خود انسان و هم برای دیگران وآیندگان ثمر بخش باشد، لذا با توجه به اهمیت یادداشت برداری در امر آموزش و یادگیری چه از نظر دانشجویان و چه از نظر اساتید و همچنین با توجه به این که مطالعات علمی بسیار کمی در مورد یادداشت برداری اصولی در کشور انجام شده دراین پژوهش سعی شده است که تاثیر مهارتهای یادداشت برداری بر دو متغیر انگیزه پیشرفت یادگیری و خودکارآمدی تحصیلی(و مؤلفه های سه گانه آن استعداد،کوشش، بافت ) که از مقوله های اساسی و اصلی در یادگیری هستند بررسی گردد.
1-1. بیان مسئله
با این که از دانشجویان انتظار میرود با توانایی یادداشتبرداری خوب پا به دانشگاه گذارند اما همیشه این طورنیست. دبیرستان این توانایی را ایجاد نمیکند و بنابراین مهارت های خوب گوش دادن و یادداشت برداری دانشجویان ضرورتاً باید بهتر گردد. یادداشت های کافی جزء ضروری یادگیری و مطالعه کار آمد در دانشگاه به شمار می آید، اگر جزوه ای دقیق و منظم داشته باشید می توانید آن را سالیان سال نگه داشته و در مراحل مختلف تحصیل از مطالب آن بهره ببرید. همچنین شناخت و استفاده از نکات کلیدی باعث افزایش فعالیت مغز و در نتیجه یادگیری بالاتر و دقیق تر می شود(قیدر ،1385).
مشکل نظام آموزشی ایران این است که از دوره ابتدایی تا دانشگاه راهبردهای یادداشت برداری به طوررسمی به دانش آموزان و دانشجویان آموزش داده نمی شود و معمولا”یادداشت های دانشجویان براساس سلیقه شخصی خودشان و یا برخی از راهنمائی های غیر رسمی معلمان قرار دارد، به همین دلیل دانشجویان در استفاده از راهبردهای یادداشت برداری مجرب نیستند و به دلیل حذف نکات اصلی، نوشتن کلمه به کلمه جزوه از صحبت های استاد و نیز عدم استفاده از مخفف ها، یادداشت های ضعیفی می نویسند (حق وردی، بیریا و کریمی ،2010).
از دانشجویان انتظار می رودکه مقدار زیادی از اطلاعات را هم از طریق کلاس های درس و هم ازطریق مطالب خواندنی و کتاب ها و همچنین از سایر مواد آموزشی بدست بیاورند(خان پور، 2009). بسیاری از مطالعات نشان داده اند که یادداشت برداری، جزوه هایی را فراهم می کند که برای مرور درآینده در دسترس هستند، همچنین این مطالعات مشخص کرده اند که دانش آموزانی که یادداشت های خودشان را مرور می کنند، موفقیت تحصیلی بالاتری نسبت به کسانی بدست می آورندکه این کار را نکرده اند (هارتلی1،1983 ،کیورا2، 1985 ،نقل از اولموس و اویزون3، 2008).
از نظرخان پور( 2009) کار اصلی یادداشت برداری حین یادگیری انجام می گیرد همچنین او عقیده دارد که اکثر دانشجویان احساس می کنندکه یادداشت برداری یک امر ضروری برای مدیریت موفق ثبت اطلاعات است.
___________
1- Hartley
2- Kiewra
3-Olmos & Oyzon
مکنی، کمپ و درور1( 2008 ) اظهار می دارند که صرف نظر از اینکه دانشجویان کدام یک از تکنیک های یادداشت برداری را انتخاب میکنند، معلمان باید قبل از اینکه به دانشجویان اجازه بدهند که در کلاس های آموزش عمومی از یادداشت برداری استفاده کنند، یک آموزش رسمی برای یاد دادن این تکنیک ها برای آنها تدارک ببینند. به همین دلیل حق وردی، بیریا و کریمی(2010) اعتقاد دارند که برای جبران این نقص، آموزش راهبردهای یادداشت برداری برای این که دانشجویان یک روش مؤثر ر ابه کار ببرندکمک کننده به نظر می رسد.
اورنستین2(1994) نیز معتقد است که اگر معلم به صورت هدفمند(عمدی) به دانشجویان مهارت های یادداشت برداری را آموزش دهد به نفع همه ی آنها، به خصوص دانشجویان با سطح یادگیری پایین خواهد بود.
نیاز به پیشرفت عبارتست از میل به انجام دادن خوب کارها در مقایسه با معیار برتری، این نیاز افراد را برای جستجو کردن «موفقیت در رقابت با معیار برتری» با انگیزه می کند(مک کللند، اتکینسون، کلارک و لوول3 ۱۹۵3، نقل ازمحمدزاده،۱۳۸۴). اما معیار برتری، اصطلاح گسترده ای است به طوری که رقابت با تکلیف، مثل حل کردن معما، نوشتن رساله ای متقاعد کننده، رقابت با خود، مثل دویدن در مسابقه در بهترین زمان ممکن، بالا بردن معدل نمره ها، یا رقابت کردن با دیگران، مثل بردن مسابقه و شاگرد اول کلاس شدن را شامل می شود. آن چه در تمام موقعیت های پیشرفتی مشترک است این است که شخص می داند عملکرد آتی او ارزشیابی معناداری از شایستگی فردی اوست. معیارهای برتری به این علت نیاز پیشرفت را برمی انگیزند که عرصه بسیار معناداری برای ارزیابی میزان شایستگی فرد تأمین می کنند(ریو4، 2005، ترجمه سید محمدی،1386).
همچنین انگیزش پیشرفت به عنوان سایقی تعریف شده است که به یادگیری تکالیف درسی سرعت میبخشد تا شخص با کیفیت یافتن و کامیابی، افتخار کسب کند( کریمی ،1385، نقل از موسوی نسب، 1388 )
فوستر لینگ5 (۱۹۸۵)توصیه می کند مدارس باید به دانش آموزان آموزش دهند که با تلاش و پشتکار خود می توانند به موفقیت دست یابند. بهترین راه ایجاد علاقه وانگیزه در یادگیرندگان بهبود
_____________________________
1- Makany, Kemp & Dror
2- Ornstein
3-McClelland , Atkinson & Lowell
4-Reeve
5-Foster ling
شرایط یادگیری و افزایش سطح کیفی روشهای آموزشی است، از این طریق یادگیرندگان به موفقیت بیشتر در یادگیری نائل میآیند، و این کسب موفقیت علاقه و انگیزش آنها را نسبت به یادگیری مطالب تازه افزایش میدهد(گیج و برلانیر1، ۱۹۹۲).
پس از ایجاد علاقه و انگیزه یادگیری، فرد به توانایی های خود ایمان پیدا کرده و کوششی مضاعف در جهت یادگیری بیشتراعمال می نمایدکه این امر مفهوم خودکارآمدی را در ذهن تداعی می نماید. نتایج تحقیقات دراین زمینه حاکی ازآن است که دانش آموزانی که خود را کارآمد می دانند از راهبردهای شناختی و فراشناختی بیشتری استفاده می کنند و در انجام تکالیف اصرار بیشتری ازخود نشان می دهند(پاریس و اُکا2 ،1986، نقل از کجباف، مولوی و تهرانی،1382).
خودکارآمدی یعنی اینکه معتقد باشیم می توانیم با وضعیت های مختلف کنار بیایم. کسانی که
خیلی خود بسنده هستند، انتظار دارند موفق شوند و غالباٌ موفق می شوند و کسانی که چندان خودکارآمد نیستند، در مورد توانایی خود در انجام تکالیف شک دارند و به همین جهت نیز کمتر موفق می شوند از همین رو عزت نفس آنها کم است (بندورا3، 1989، نقل از کلونینجر4، 2004).
با توجه به تأثیر مهم مهارت های یادداشت برداری بر فرایندهای آموزشی و یادگیری از یک طرف و تأثیر انگیزه پیشرفت و خود کارآمدی در زندگی تحصیلی و ارتقاء تعلیم و تربیت، این پژوهش برآن است که تأثیر آموزش شیوه های یادداشت برداری بر انگیزه پیشرفت در یادگیری و همچنین تأثیر این آموزش ها بر خود کارآمدی تحصیلی دانشجویان راتعیین نماید.
1-2. هدفهای تحقیق:
1-2- 1. اهدف کلی
الف- تعیین تاثیرآموزش مهارت های یادداشت برداری بر انگیزه پیشرفت یادگیری دانشجویان کارشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان و دانشجویانکارشناسی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی کرمان.
ب- تعیین تاثیرآموزش مهارت های یادداشت برداری بر خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان کارشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان و دانشجویان کارشناسی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی کرمان.
___________________
1-Gage & Berliner
2-Paris & Oka
3-Bandura
4-Cloninger
1-2-2. اهداف جزئی
الف- مقایسه تأثیرآموزش مهارتهای یادداشت برداری بر انگیزه پیشرفت یادگیری دانشجویان دو دانشگاه.
ب- مقایسه تاثیر آموزش مهارت های یادداشت برداری برخود کار آمدی تحصیلی دانشجویان دو دانشگاه.
ج- تعیین میزان استعداد دانشجویان باتوجه به نوع دانشگاه.
د- تعیین میزان کوشش دانشجویان باتوجه به نوع دانشگاه.
ه- تعیین میزان تأثیر از بافت(زمینه یا محیط) دانشجویان باتوجه به نوع دانشگاه.
1-3. اهمیت وضرورت تحقیق
هدف از یادداشت برداری این است که در هنگام مطالعه بتوانیم از آن استفاده کنیم. زمان مطالعه برای تهیه مقاله، گزارش، امتحان و ……… در می یابیم که نیازمند استفاده مجدد از مطالب بیشتری هستیم که در کلاس درس یا همایش شنیده ایم. بنابراین لازم است برخی از یادداشت ها را به عنوان ثبت دایم داشته باشیم تا به جای مراجعه به متن اصلی یا بخاطرآوردن آنچه در کلاس شنیده ایم به سرعت به آن رجوع کنیم. در کتاب «۵۰۰ نکته درباره مطالعه، » نوشته دکتر فیل ریس(1385) آمده است: “یکى از روشهاى خوب مطالعه، استفاده از یادداشت بردارى است”.
“ اعتماد بر حافظه و یادداشت نکردن مطالب، شیوه ی مطلوبی برای یادگیری نیست. طبق مطالعاتی که هیرمن ابینگ هاوس1 در مورد حافظه انسان انجام داد، انسان ها بعد از بیست دقیقه، تقریباً 40% آن چه را که شنیده اند یا خوانده اند فراموش می کنند و بعد از 24 ساعت ، تقریباً 70% مطالب را از یاد می برند”(رجینان، رابینسون وشروود2،1378: 2، نقل از حسینی، 1386). به همین دلیل بهتر است که در حین گوش دادن به درس استاد و یا هنگام مطالعه یادداشت برداری شود که این امرخود آشنایی با روش ها ی مختلف یادداشت برداری و مهارت یا فتن در این روش ها را می طلبد.
فراگیری تکنیکهای مختلف یادداشت برداری خود یک هنر است. چنانچه نظام منظمی از یادداشت برداری را متناسب با نوع مطالعه خود پیدا کنیم و در موقعیت های مختلف، یادداشت برداری نماییم به طوری که آنها صحیح و قابل درک باشند،گام بزرگی در موفقیت و پیشرفت خود برداشته ایم. البته
_______________________
1- Hermann Ebbinghaus
2-Rejinan , Robinson & Sherwood
یادداشت برداری به این معنی نیست که تمام کلماتی را که استاد می گوید و یا از کسی می شنویم و یا تمام مطلب طولانی یک قسمت از کتاب یا مجله را بازنویسی کنیم، بلکه باید اصول یادداشت برداری را بیاموزیم و آن این است که تصمیم بگیریم چه زمان، چگونه و با چه طول و تفضیلی یادداشت برداریم. برای یک یادداشت برداری خوب به تمرین زیادی نیاز داریم(شاهرخی،1386).
یادداشت برداران نه تنها نیاز به درک و نوشتن اطلاعات با سلیقه شخصی دارند، بلکه آنها باید پیش ازآن، اطلاعات جدید را بدست آورده، فیلتر کرده و پس از آن به سازماندهی و باز سازی ساختارهای دانش موجود پرداخته و درآخرین مرحله که مهمترین مرحله است آنها باید این اطلاعات
را ذخیره کنند و سپس با ادغام این اطلاعات و اطلاعات گذشته، مواد پردازش شده جدید را بسازند
(مکنی،کمپ و درور، 2008). ازدیدگاه روانشناسی شناختی نیز یادداشت برداری یکی از جنبه های اصلی رفتار پیـچیده انسـانی است که با مدیریت اطلاعات ارتباط دارد و این مدیریت اطلاعات خود شامل طیف وسیعی از فرایندهای ذهنی و تعاملات انسان با عملکردهای ذهنی دیگری است (پیولات، اولیو وکلاگ1، 2005 ).
از نظر ویلیامز و اگرت 2 (2002) یادداشتهایی که هنگام گوش دادن به یک سخنرانی نوشته میشوند رمز گذاری اطلاعات را تسهیل نموده یا درآینده باعث تصور آن اطلاعات در حافظه میشوند. همچنین استال،کینگ و هنک3 (1991 ) اعتقاد دارندکه فرایند یادداشت برداری موفقیت تحصیلی همه دانش آموزان و دانشجویان را تحت تأثیر خود قرار میدهد. مطالعات نیز نشان داده اندکه بیش از 99% دانشجویان دانشگاه ها در سخنرانی ها یادداشت برداری میکنند(پالماتیر4 وهمکاران، 1975، نقل ازخان پور، 2009، و 94% آنها باوردارندکه یادداشت برداری یک بخش مهم از تجربه آموزشی است (ویلیامز و اگرت، 2002). همچنین یادداشت برداری یک فعالیت مشترک شامل مطالعه
گسترده وتألیف مطالب نوشتنی یا به طورکلی فعالیتهایی ادراکی وذهنی برای پژوهشگران است (اریکسون5 ،1996 نقل ازخان پور، 2009).
از نظر بدلی6 (2007) نیز یادداشت برداری تاحد زیادی به «حافظه کار7» بستگی دارد. با این حال به
_____________________
1-Piolat, Olive & Kellog
2-Williams & Eggert
3-Stahl, King & Henk
4-Palmatier
5-Ericsson
6-Baddeley
7-Working Memory
اعتقاد پیولات، اولیو وکلاگ (2005) وقتی که از یک سخنرانی یادداشت برداری میکنیم به منظور بدست آوردن نمایشی ذهنی از اطلاعات، انتخاب اطلاعات و درک جریان مستمر اطلاعات جدید و به روز رسانی و تعامل این اطلاعات با دانش موجود قبلی یک پل ارتباطی در حافظه کوتاه مدت ایجاد می شود. بنابراین لزوم انجام چنین مطالعه ای از کاربردها، مزایا و اهمیت یادداشت برداری برای کسانی سرچشمه می گیرد که معمولا” با یادگیری، تدریس و پژوهش سروکاردارند (حق وردی، بیریا و کریمی،2010) .
انگیزه پیشرفت گرایشی است برای پیشی گرفتن بر دیگران، برای پیشرفت با توجه به ملاکهای مشخص و برای تلاش جهت کسب موفقیت(باقری وشکرکن، 1373).
بسیاری از معلمین ویژگیهای دانش آموزان خوب را در خصوصیاتی نظیر سختکوشی، همکاری و علاقه مندی میدانند و بعضی از آنان این ویژگیها را به داشتن انگیزش دانش آموز منحصر می کنند. (اسپالدینگ1، ترجمه نائینیان و بیابانگرد، 3:1377).
پژوهشها نیز نشان داده است که انگیزش دانشآموزان در یادگیری اهمیت مطلوبتری در مقایسه با هوش دارد. همچنین در باره تأثیر انگیزش بریادگیری، پژوهشها نشان میدهد که انگیزش قوی به یادگیری استوار و انگیزش کم به یادگیری کم منجر می شود(سیف،1383) .
از نظر(بندورا،1997) بسیاری از رفتارهای انسان با ساز وکارهای« نفوذ بر خــــــود»2برانگیخته و کنترل می شوند. در میان مکانیسم های نفوذ بر خود، هیچ کدام مهمتر و فراگیرتر از باور به خودکارآمدی شخصی نیست(پنتریچ و شانک، 2002، ترجمه شهر آرای،1386).
اگر فردی باور داشته باشد که نمی تواند نتایج مورد انتظار را بهدست آورد، و یا به این باور برسد که نمی تواند مانع رفتارهای غیرقابل قبول شود، انگیزه او برای انجام کار کم خواهد شد، اگرچه عوامل دیگری وجود دارند که به عنوان برانگیزنده های رفتار انسان عمل می کنند، اما همه آنها تابع باور فرد هستند.کارآیی شخصی زیاد، ترس از شکست را کاهش می دهد، سطح آرزوها را بالامی برد و توانایی مساله گشایی و تفکر تحلیلی را بهبود می بخشد( شولتز و شولتز3، 2005 ،ترجمه سید محمدی، 1387).
__________________
1-Spalding
2-Self-influnce
3-Schults & Schults
به اعتقاد بندورا(1989) خودکارآمدی بالا به تلاش و پافشاری در برخورد با مساله و به دست آوردن اهداف بالاتر منتهی می شود و خودکارآمدی پایین باعث یاس و دست کشیدن از کار می شود(نقل از کلونینجر، 2004).
با عنایت به مطالب مطرح شده به نظر می رسد با توجه به هزینه های سنگین، اعم از مالی، انسانی و… که در امور مربوط به آموزش عالی صرف می شود، در خصوص مسایل مربوط به آموزش و یادگیری در دانشگاه ها کمتر سرمایه گذاری شده و به همین دلیل به طور روز افزون شاهد افزایش تعداد دانشجویان مشروط و یا حتی دانش آموختگانی هستیم که هنگام ورود به جامعه و بازار کار تازه متوجه می شوند که از سال های تحصیل در دانشگاه طرفی نبسته اند. بنابر این با توجه به این که یکی از کار هایی که توسط دانشجویان در کلاس درس بسیار زیاد استفاده شده و با مسائل آموزشی و یادگیری نیز ارتباطی تنگاتنگ داشته و متاسفانه در کشور توجه زیادی به آن نشده، یادداشت برداری ،خصوصاً یادداشت برداری اصولی و استفاده از روش های استاندارد وجهانی است و همچنین با آگاهی به این موضوع که مقوله های خود کار آمدی تحصیلی و انگیزه پیشرفت به میزان زیادی در امر یادگیری دخیل هستند و بالاخره به لحاظ علاقه شخصی، محقق لازم دانست در این زمینه مطالعه ای را انجام دهد.
1-4. فرضیه های تحقیق
1-4-1. فرضیه های اصلی
الف- آموزش مهارت های یادداشت برداری بر انگیزه پیشرفت یادگیری دانشجویان کارشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان و دانشجویان کارشناسی دانشکده بهداشت
دانشگاه علوم پزشکی کرمان تأثیر دارد.
ب- آموزش مهارت های یادداشت برداری بر خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان کارشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان و دانشجویان کارشناسی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی کرمان تأثیردارد.
1-4-2. فرضیه های فرعی
الف- تأثیرآموزش مهارت های یادداشت برداری بر انگیزه پیشرفت یادگیری دانشجویان دو دانشگاه
متفاوت است.
ب- تأثیرآموزش مهارت های یادداشت برداری برخودکارآمدی تحصیلی دانشجویان دو دانشگاه متفاوت است.
ج- میزان استعداد دانشجویان دو دانشگاه متفاوت است.
د- میزان کوشش دانشجویان دو دانشگاه متفاوت است.
ه- میزان تأثیر از بافت(زمینه یا محیط) دانشجویان دو دانشگاه متفاوت است.
1-5. تعریف مفاهیم مطرح شده در فرضیه های تحقیق
1-5-1. تعاریف مفهومی
یادداشت برداری : نوشتن ایده های اصلی، نکات مهم ،طرح کلی یا خلاصه ای از اطلاعات ارائه شده به صورت شفاهی یا کتبی(حق وردی، بیریا وکریمی،2010) .
انگیزه پیشرفت : عبارت است از نیروی انجام دادن خوب کارها نسبت به استانداردهای عالی(ریو، 2005، ترجمه سید محمدی،1386).
یادگیری: از نظر کیمبل یادگیری یعنی تغییر نسبتا پایدار در توان رفتاری فرد که در اثر تجربه رخ میدهد (سیف، 1379).
خودکارآمدی تحصیلی: خودکارآمدی به مجموعه باورهای دانش آموزان در مورد توانایی هایشان در انجام تکالیف اشاره دارد(شانک1،1998).
1-6-2. تعاریف عملیاتی
مهارت های یادداشت برداری: آن دسته از مهارت ها و فنونی که در طی جلسات آموزشی به دانشجویان دانشگاه های شهید باهنر وعلوم پزشکی کرمان در سال تحصیلی 90- 1389 آموزش داده می شود. این آموزش طی هفت جلسه ی دو ساعته، شامل ارائه کلیاتی در باره یادداشت برداری، مراحل سه گانه یادداشت برداری،آموزش روش های یادداشت برداری نقشه ذهنی، سیستم کرنل رئوس مطالب (طرح کلی)، تقسیم صفحه، سیستم یکپارچه پالماتیر ودر آخر آموزش راهکارهایی برای نوشتن یادداشت های با کیفیت است.
شرح کامل جلسات آموزش مهارت های یادداشت برداری در پیوست شماره 6 آمده است.
گسترش فرهنگ مطالعه وکتابخوانی، ضرورت رشد وتعالی هر جامعهای است . متخصصان تعلیم و تربیت معتقدند که یکی از مهمترین مسایل وفرضیههایی که برای ساختن وتکامل شخصیت افراد وتوسعه وپیشرفت ارزش های اخلاقی وهنری وجود دارد ، شوق به خواندن وعشق به مطالعه است . عشق و علاقه نسبت به کتاب را زمانی باید درکودکان آغاز کرد که هنوز قادر به مطالعه نیستند. حتی وقتی که خود کودکان هم بتوانند بخوانند لازم است همیشه برای آن ها بهترین اشعار وداستانهارا با صدای بلند خواند بدینوسیله است که کودکان ، زبیائی تصاویر وکلمات وعبارات هنری را بهتر احساس میکنندو این درک وحس برای سازندگی وتکامل ذوق ها وسلیقه ها مهم است . (شعارینژاد ، 1372 ، ص 100) نخستین گام درجهت آشنایی کودک با کتاب و کتابخوانی درخانه برداشته می شود.درزندگی امروزه حتی مفهوم سواد دگرگون شده ولازم است اطفال ما بیاموزند که زندگی را چنانکه واقعاً هست لمس کنند و چگونگی دستیابی به اطلاعات درست را فرا بگیرند ، دراین صورت قدمهای درستی در راه به ثمرنشاندن تفکربرداشته شده است. حال ، آیا مدارس و کتاب های درسی به تنهایی میتواند جوابگوی نیازهای ذهنی و روانی کودکان و نوجوانان باشند ؟ باتوجه به فرصت طلایی یادگیری آیازمان زیادی راازدست ندادهایم؟
پدران و مادران امروز پذیرفتهاند که پرورش فرزندان ، هنری است که باید آموخت . در اولین گام تاکید بر بودن با فرزندان است . از ماچه میخواهند ؟ اجزائی که دنیای فرزندان ما را میسازد ، مانند اجزای دنیای امروز خودمان بسیاراست . شامل مواردی هم چون معاشرت ، بلوغ، اخلاق ، مذهب ، تلویزیون ، هنر، آزادی سنتها و … میباشد . فرزندان در مواجهه با هر یک از اینها نیازمند حضور والدین درکنارشان هستند . ما باید به آن ها تصویری دقیق از جامعه بدهیم تا بدانند که چه هستند؟ دیگران چگونهاند ؟ درچه موقعیتی زندگی میکنند ؟ (کیانوش، 1356، ص 38)
کودکی ، اساسی ترین دوره زندگی انسان است . این دوره فقط تدارک برای مرحلهی بعد، یعنی بزرگسالی نیست . بلکه برای خود زندگی واقعی و پرجنب وجوش و یگانهای است . اینکه کودک امروز درآینده چگونه آدمی بشود ، بیش از هر چیز به این بستگی دارد که کودکی خود را چگونه گذارنده باشد؛ چه کسانی دربرداشتن نخسیتن گامهای زندگی دست او را گرفته باشند و چه تجاربی از جهان پیرامون بر قلب و روح او حک شده باشد. (ملینسکی ، 1380 ، ص 44 )به عقیدهی داوسون و میلارد : « کتابها جانشین زندگی نیستند ، بلکه میتوانند آن را بیش از حد پر مایه کنند . وقتی زندگی جالب و جذاب است ، کتابها میتوانند احساس ما را نسبت به آن زیادتر کنند ، هنگامی که زندگی دشوار است ،کتابها فوراً ما را ازرنج آن نجات میدهند ، یا این که بینشهای تازهای برای حل مشکلات دراختیار ما میگذارند. »(نقل درشعاری نژاد ، 1372، ص 88)
قابلیت رشد و به کمال رسیدن مائدهای است که انسان با خود میآورد ، ولی به رشد رساندن آن در گروی شرایطی است که دیگران و جامعه برایش فراهم میکنند . شناخت ویژگیها ، توانایها وعلایق کودکان و نوجوانان این مسئولیت را متوجه مربیان میکند تا بکوشند ، آنچه درتوان دارند ، درخدمت فراهم آوردن شرایط مساعدی قرار دهند که فرایند رشد کودک و نوجوان را تسهیل نماید. از مهمترین این شرایط، ایجاد عادتهایی است که آن ها را به سمت شناخت و آگاهی هدایت کند. ایجاد عادت به مطالعه ازعادتهای پسندیده است . به گفتهی موتیاشو: “اگر عشق به مطالعه از همان اوان کودکی درنهاد کودک بارور نشود و مطالعه به عنوان یک نیاز معنوی کودک درنیاید، روح اودرسنین جوانی تهی خواهد بود ، آن وقت است که سادگی و نپختگی جوانی راه را برای بدیها بازمیکند و گوشههای تاریکترطبیعت انسان آشکار میشود .” (نقل درقزل ایاغ ، 1386 ، ص 20)
هر قدر کودکان بهتر تربیت شوند ، نسل آینده ما بهتر و لایقتر از نسل امروزمان خواهد بود . بنابراین بخش عظیمی از موفقیتهای کشورهای پیشرفته مرهون توجه به نسل جوان و سرمایهگذاری درجهت رشد و شکوفایی استعدادهای آنان بوده است . که با وجود رقیبهای سرسخت ماهوارهای و رایانهای و عدم نهادینه شدن خواندن درجامعه ، چندان دورنما و آیندهی مطلوبی برای آن نمی توان متصور شد لیکن ضروری است که حرکت آغاز شود و نقطه آغاز این حرکت ؛ آشنایی والدین ، مربیان و دست اندرکاران مسایل تعلیم و تربیت با نقش و اهمیت کتاب در زندگی و آگاهی آنان از روشهای مختلف ایجاد روحیهی عادت به مطالعه و کتابخوانی درکودکان و نوجوانان است . شناخت شرایط وموقعیتهای مختلف میتواند تضمین کنندهی موفقیت دراین زمینه باشد . هر چند تاکنون کتابهایی نوشته شده و طرحهایی درخصوص چگونگی تشویق کودکان به اجرا درآمده است . اما درحدتئوری بوده ومورد ارزیابی قرارنگرفته و یابه علت عدم حمایت تا انتها دنبال نشده است .عدم معرفی این برنامه هاوآشنا نبودن عموم مردم باآن باعث شده کمتر خانوادهای به اهمیت مطالعه فرزندانش آگاه گرددتا درگامهای بعدی پیشرفت حاصل آید و یا تکرار اشتباهات نباشد . یکی از مهمترین طرحهای کشور سبد خواندن خانه کتابدار کودک و نوجوان میباشد که دراین پژوهش سعی خواهدشداین طرح توصیف ومورد بررسی و ارزیابی قرارگیرد ، شاید زمینهساز اقدامهای موثری درجهت گسترش فرهنگ مطالعه در دیگر نهادهای مرتبط با کودک باشد .
1-2. بیان مساله
یکی از هدفهای اساسی ادبیات کودکان ونوجوانان علاقهمند کردن آن ها به مطالعه و ایجاد عادت به مطالعه درآن هاست و از آنجاکه عادت به مطالعه امری اکتسابی است . محیطی پویا ، خانواده و اجتماع درایجاد عادت نقش مهمی دارند . این نقش از خانه شروع می شود والدین ، مادربزرگ ، پدر بزرگ برای بچههای خردسال قصه میگویند یا میخوانند و بدین طریق او را به مطالعه علاقهمند میکنند و سپس معلمین درمدرسه این عادت را پرورش میدهند و کتابداران کتابخانهها در تبدیل این علاقه به عادت سهم مهمی به عهده میگیرند. شناخت چگونگی علاقهمندکردن کودکان ونوجوانان به مطالعه نکاتی است که والدین ، معلمان و کتابداران باید بیاموزند ، تا آموزش و پرورش بتواند از نظر کیفی پیشرفت کند . (حجازی ، 1384 ، ص 197)هم چنین در کشور ما بخش بزرگی از کودکان در خانه بافضایی مناسب برای مطالعه روبرو نیستندبنابراین آموزشگاه ها باید باراصلی تشویق به کتابخوانی را برعهده بگیرند.برای دانشآموزی که در خانه عادت به مطالعه را به دست نیاورده این موضوع از مهم ترین چالشهای آموزگاراست.در حالی که دانشآموزانی که به هر دلیل قبل از ورود به مدرسه باکتاب ارتباط دارند،مطالب را روانتر می خوانندوبهتر درک می کنند.
کودکی که کتاب میخواند ، دارای بینش واطلاعات وسیعتری است . هر چه اطلاعات وسیعتر باشد ،جذب مطالب درسی آسانتر میشود . کودکانی که مطالعه میکنند ، هوشیار ، دارای اعتماد به نفس و مسلط به دنیای اطراف خود هستند ؛ مستقلاند ؛ احساس نیاز نمیکنند ؛ بر کارهای خود توانایی دارند ، امورشان را خود به عهده میگیرند ؛ رفتارشان را خود تنظیم میکنند ؛ از مناعت طبع فوقالعاده برخوردارند ؛ دارای جهان بینی وسیعاند و تمام این خصوصیات باعث پیشرفت درزندگیشان میشود . کودکی که مطالعه میکند ، درکتاب با سرزمینهای مختلف وبا علوم و هنرهای جدیدشان آشنا میشود . کودک شخصیت داستآن ها را دوستان خود میداند و با آن ها دردنیای خیال خود زندگی میکند . پدر ، مادر و معلم باید هدایتگر مطالعهی کودکان باشند . با سوال کردن درزمینه کتابی که میخواند، به خواندن او جهت بدهند و دراو تفکر ایجاد کنند ، تا درآینده فردی خلاق بارآید .
برنامههای آموزشی ما به کودکان و نوجوانان مجال مطالعهی آزاد نداده است . اولین کار شروع از خانه است . والدین از بدو تولد ، همانگونه که راه رفتن و سخن گفتن را به کودک میآموزند از همان زمان مطالعه را درکودک نهادینه میکنند . رشد انسان درپنج سال اول زندگی است . کودکان از بدو تولد آماده آموختن هستند . به هر تعداد به آن ها زبان بیاموزیم ، میآموزند و اگربا آن ها حرف نزنیم ، قادر به تلکم نخواهند بود . با قراردادن کتاب دردید بچهها و همراهی آن ها ، زیبایی مطالعه به آن ها نشان داده میشود و همین که لذت و زیبایی را حس کردند ، رهایش نخواهند کرد. (کولنیان . 1382، ص 11-13)همه مراقب هستند که فرزند شان غذا ، پوشاک ، خواب ، … مناسب داشته باشد . اما فکرش چه؟ آیا به رشد کنجکاوی بی پایان افکارش به شیوهای سالم توجه شده است؟(کولینان،1382، ص 20)ازطرف دیگر والدین لزوم مطالعهی کتابهای غیر درسی را در زندگی خود احساس نکردهاند، چون خودشان با کتاب انس و الفتی نداشتهاند . ممکن است علتهای دیگری نیز وجود داشته باشد ولی واقعیت این است که درکشور ما عشق به خواندن از کودکی درکودک ایجاد نشده است و بعد از گذشت سالها ، درسنین بالاتر بسیار مشکل خواهد بود او را با کتاب آشتی داد. این رابطه علت و معلولی همواره ادامه خواهد یافت و منطقی است که این دور در یکجا قطع شود .(سلطان القرابی، 1390 ، ص 48) بتلهایم وزلان تاکید میکنند صرفاً مهارت کودک نیست که مطالعه را برایش جذاب میکند، بلکه نقش موثر والدین دراین میان بسیار ارزنده است . آنچه کودک را جذب میکنداین است که بتواند والدین خویش را متوجه و مجذوب خود سازد . (نقل دریغمایی و خندان ، 1383، ص 70) اگر دست اندرکاران مطالعه دررفتار انسان بجای مطالعه صرف کتابها با مردم میزیستتند و به مطالعه و مشاهدهی زندهی پندار ، گفتار و کردارایشان میپرداختند ، درشناخت انسان و گزینش راه صحیح زودتر به تفاهم میرسیدند و با وجود دانستن همهی جنبههای تئوری ، فضای عملی بهتری در پیش رویمان گشاده میشد .سبدخواندن طرحی است که از نزدیک باافراد ارتباط داشته ودر جریان تغییرات وتاثیرات کتاب خوانی اعضاقرار می گیرد ولی تا کنون این تجربیات مستند نشده است ،آن چه که موضوع این پژوهش است.مروری برامار وارقام سرانه مطالعه،میزان خرید کتب غیر درسی،تجربیات و درکل آنچه شواهد وپژوهشها نشان میدهد:اگر زمانی دغدغه اصلی دست اندرکاران تعلیم وتربیت،تدوین کتابهای مناسب هرگروه سنی و راهبردها بود،اکنون تا حدودی آن ها را در دست داریم ،ولی استفاده کنندگان مشتاق را از دست دادهایم.این در شرایطی است که با توجه به رشد فناوری لازم است خانواده هامهارتهای جست وجوی اطلاعات وارزیابی آن ها رانیز بهدست آورندوفرزندانشان را مجهز نمایند.
روند زندگی کنونی وسرعت رشد تکنولوژی به جهتی است که پس از زمان تولد، کودکانمان از حس گرمی آغوش پدر ومادر خود بعنوان اولین موهبتهای زندگی بهره کمی میبرندوبه دنبال آن زمزمهی لالاییها،جمع گرم خانواده،قصههای مادر بزرگها و.. به تدریج بی رنگ شده که باز خورد آن را در کم علاقگی فرزندانمان به مطالعه می بینیم.باتوجه به تبلیغات ودردسترس بودن رسانه های دیگرآن ها جایگزین کتاب شده است..
تاکید برعادت مطالعه ازکودکی مورد توجه بسیاری ازدوست داران ودست اندرکاران کودک ونوجوان بوده است.درهمین راستا یکی از موسسات کشور(خانه کتابداروترویج خواندن کودک ونوجوان)عمده فعالیت خودراترویج کتابخوانی قرارداده است.برای نیل به این هدف ازسال1387تاکنون، مجری طرح سبد خواندن باخانواده بوده است.
1-3. پرسشهای پژوهش
-طرح سبد خواندن چیست ؟
– طرح سبد خواندن با خانواده چه تاثیری در علاقهمندی کودکان و نوجوانان زیر پوشش این طرح داشته است؟
– طرح سبد خواندن با خانواده چه تاثیری بر سایر اعضای خانواده از حیث علاقهمندی به مطالعه داشته است؟
1-4. فرضیهها (سوالهای تحقیق)
باتوجه به توصیفی بودن این پژوهش فرضیهای برای آن نمیتوان در نظرگرفت.
1-5. اهمیت وضرورت پژوهش
در جهان متغیر قرن معاصر کودک فرد مهم خانواده ، مدرسه و جامعه گردیده است ، بهطوری که متخصصان تعلیم و تربیت این قرن را قرن کودک نامگذاری کردهاند . این واقعیتی است که کودک همیشه رشد میکند. و بزرگسال میگردد . درحالی که هرگز بزرگسالی به خرد سالی برگشت نمیکند، لذا میتوان گفت که همیشه کودک است که باید مورد توجه قرارگیرد ، فلسفه آموزش وپرورش براین است که دوران کودکی باید لذت بخش باشد وبه کودک فرصت داده شود که کودکی کند و نیازها و رغبتهای خود را بطور مطلوب ارضا کند. (سلطان القرائی ، 1390 ، ص 37)
برای رویارویی با موضوعهایی که امروزه بسیاری ازفرزندان ما را تهدید میکند،هم چون اعتیاد،خشونت و بیانگیزگی باید کوششها را متوجه رشد مثبت آن ها کرد.
به گفتهی روسو زندگی سعادتمند برای کودک این است که آزاد باشد و در محیط سالم زندگی کند .تعیین سلامت محیط موضوعی است که خانواده بایستی نسبت به آن آگاهی یابد اگر ریشه های دانش کودک با پرجا نشود ، با ملل و مناطق مختلف جهان از طریق انواع مواد خواندنی آشنا نشود و احساس مسئولیت در او پدیدار نگردد ، پس چگونه میتوان او را برای دنیا آماده ساخت ؟ برای کودکان که باید از سالهای کودکی ، استعدادها وتوانائیهای این دوره برای خوشبختی بهره گیرند، کتاب بسیار ضروری است ، زیرا کتاب وسیلهای است برای ایجاد آگاهی و پرورش فکر و باروری اندیشه کودکان باید بیاموزند که درشرایط مختلف چگونه بخوانند تا به درک و کشف مسائل نائل شوند . کتاب موجب رشد و تکامل فردی بچهها میشود . آشنایی کودک با انواع کتابها ، کسب توانایی قضاوت درباره آثار و میل به کسب معلومات و لذت بردن از مطالعه از طریق پربار ساختن ادبیات کودکان درکتابهای آن ها صورت میگیرد (سلطان القرایی،1390، ص 125)
کودکان این زمان کنجکاوی ها و پرسشهای بسیاردارند که هرگز هیچ مربی نمیتواند به تنهایی از عهدهی جوابگویی به آن ها برآید . مربی (مادر) آگاه این عصر ناچار است ازنوشتهها برای ارضا ذهن بیدار و پرشک طفل کمک بگیرد. رشد کودکان را عوامل موثر زیادی تقویت میکند. درآغاز ما درپیامهایی درباره عشق و امنیت یا اضطراب را از طریق بدنش به کودک منتقل میکند. هم زمان با رشد ، خانواده حیوانات و اشیاء هر کدام به طریقی فرصتهای آموزشی فراهم میکنند. گذشته از تجاربی که توسط خانه ، مدرسه و گروه هم سالان فراهم میشود . میتوان گفت مطالعهی کتاب سازنده رشد است.(یغمایی و خندان ، 1383،ص 45)
گرایش به خواندن بعنوان قسمتی از زندگی در خانه آغاز میشود ، مخصوصاً درخانههایی که افراد آن عادت به خواندن داشته باشند . کودکان هنگام ورود به مدرسه از لحاظ علاقه به خواندن با هم متفاوتند ، بعضی از آن ها که ازقبل با خواندن آشنا هستند ، لذت میبرند ، درصورتی که برخی دیگر نسبت به خواندن به کلی بیگانهاند .درنخستین فعالیتهای خواندن کودک ، وقتی والدین او مطلبی برایش میخوانند ذوق و رغبت او برانگیخته میشود و ادامه آن با خواندن متون جالب ، ذوق و رغبت کودک را رشد و گسترش میدهد(یغمایی وخندان،1383،ص 88)
کودک از دو راه مستقیم و غیر مستقیم یاد میگیرد . محیط غیر مستقیم در تربیت عمومی کودک بیش از محیط مستقیم تاثیر دارد زیرا
خود کودک با میل و رغبت آن را برمیگزیند و بیاراده از چگونگی آن متاثر میشود . درصورتی که محیط مستقیم بزرگسالان برایش انتخاب کردهاند . از جمله عوامل محیط غیر مستقیم ، میتوان کتاب، داستانگویی ،خواندن کتاب برای کودک هم هدفهای تربیتی را به دلیل نوع متون ونقش داستانها تامین میکند و هم درمحیطی آشنا با حس آرامش به تقویت حواس او منجر میشود .
مطالعه درمراحل بحرانی زندگیمان می تواند نقش بسیار مهم و اساسی داشته باشد. ما میتوانیم از کتاب هایی استفاده کنیم که کودک را درمقابله با مسالهای که از آن وحشت دارد کمک کند . بین کتاب و آنچه درزندگی واقعی کودک اتقاق میافتد ، بده- بستانهایی وجود دارد.کودکان ازتجربیات زندگی واقعی شان استفاده میکنند تا کتاب را بفهمند واز آن طرف کتاب به آن ها کمک میکندتا زندگی واقعی را بهتر درک کنند (کولنیان، 1382 ، ص 32) .گوردونولز در تحقیقی ثابت کرد که مطالعه چه تاثیری در زندگی افراد دارد . این افراد در امتحانات ورودی مدرسه بالاترین نمرات را کسب کردند . ولز تقاوت بین بچهها را توضیح میدهد و میگوید که این مساله به نوع کنار آمدن با داستانها بستگی دارد . او دریافت بچهها به داستان نیازمندند برای اینکه از آن برای معنا بخشیدن به دنیای اطراف خود هستند.آن ها نیازی ندارند که به دیگران وابسته باشند . خود میتوانند آنچه را که میخواهند کشف کنند (کولینان،1382، ص 168) .
زندگی پر بار معنوی وقتی نصیب آدمی میشود که همواره تشنه دانش درزندگی سرشار از فعالیت باشد . تا زمانی که بچهها اشتیاقی به یادگیری ازخود نشان ندهند، تمام نقشههای ما نقش برآب است . فعالیت فکری کودکان با بزرگترها فرق دارد .کسب دانش نمیتواند انگیزه اصلی فعالیت فکری کودک باشد. بلکه سرچشمه شور و شوق یادگیری کودک در زوایای عاطفی افکار و درآرزوهایش خود بخود وجود دارد حال اگر این سرچشمه به هر دلیل بخشکد، هیچ کاری نمیتواند او رانشستن بر سر مطالعه مجبور کند . (ملینسکی،1380، ص 100) خواندن با خانواده با تاکید بر عنصر کتاب است.هرکتاب برای ارتباط نوشته شده،ارتباطی که یک طرف آن نویسنده است وطرف دیگر آن خواننده است.این ارتباط وقتی به مطلوب خود میرسدکه نویسنده منظور خود را به خواننده بتواند برساند. خواننده بزرگسال میداند چگونه خود را بدست کتاب بسپارد.او میتواند با صدها شخصیت همسان شود و در همان حال خودش باشد؛اما کودکان چنین کاری را بدرستی فرا نگرفتهاند و حضور مربی آگاه در ایجاد انگیزه و عادت اولیه ضروری است.
از طرفی در عصر سلطه رسانهها نمیتوان از کودکان انتظار داشت چون گذشته خود را مقید به کتاب کنند . واقعبینانه آن است که جایگاه کتاب رادر میان همه رسانههایی که در اختیار کودک است بشناسیم و کتابها را به صورتی با زندگی جدید تطبیق دهیم که در زندگی روزانه کودک باقی بمانند.چرا که دیگر رسانهها با وجود نقش تعیین کنندهای که در پیشرفت اجتماعی به جای میگذارند به هیچ وجه فرد را از فراگیری خواندن و نوشتن بی نیاز نمیکنند و این رسانهها توان فرو بردن بیننده به عمق را ندارند.(قزل ایاغ ،1386)
نقش والدین در این مورد نقشی بسیار حیاتی خواهد بود که به هنگام همراهی با کودکان برای خواندن بیشتر حس خواهد شد. به عبارتی در عصر سلطهی رسانههای تصویری، کودکان نیاز به انگیزههای قویتر و عوامل تشویقی بیشتری برای خواندن کتاب دارند. این انگیزه را والدین با همراهی شان با کودک میتوانند فراهم کنند. تاکنون به جنبه های گوناگون خواندن مانند عوامل مؤثر در ترغیب کودکان به مطالعه پرداخته شده است، اما شاید به نقش همراهی والدین در این مورد پرداخته نشده است. اینکه تجربهی خواندن دسته جمعی در خانواده چگونه تجربهای میتواند باشد. امری است که طرح سبد خواندن با خانواده خانه کتابدار کودک و نوجوان به آن پرداخته است.
1-6. هدف پژوهش
– بررسی تاثیر خواندن با خانواده در علاقهمندی کودک به مطالعه؛
– شناسایی نقاط قوت و ضعف در طرح سبد خواندن در راستای تحقق هدف اصلی آن یعنی ترویج خواندن درخانواده.
دومورد بالا از اهداف اصلی پژوهش بوده که هدفهای فرعی دیگری را در برمیگیرد :
شکلگیری مطالعهی متفکرانه؛
کسب مهارتهای زندگی؛
تامین سلامت روانی وعاطفی خانواده؛
ارائه مدل والگو؛
افزونی شادی وهیجان در کودک.
1-7. روش انجام تحقیق
این پژوهش یک مطالعه موردی است که به صورت پیمایشی-توصیفی و با رویکرد کیفی انجام شده است.
بنا براین ، پژوهش در دست اقدام مطالعه موردی بوده، دادهها در شرایط طبیعی گردآوری شده و از آنجا که فرایندی پویاست که نیاز به ژرفنگری دارد، به روش کیفی مورد تحلیل قرار میگیرد
1-8. تعریف واژه ها:
مطالعه:نگریستن به هر چیزی برای واقف شدن به آن، نظر به دقت( دهخدا)
براتی علویجه (1392)؛مطالعه را به دو نوع تقسیم کرده است:
– مطالعه به منظور سرگرم شدن،در این نوع مطالعه فرد به دلیل عشق و لذّتی که برایش حاصل میشود مطالعه میکند .زمان و مکان خاصی ندارد.مطالعه داستان ،شعر ،مقاله،سرگذشت و تاریخ این گونهاند.یادداشت برداری کمتر مورد نیاز است.از نتایج آن رشد اخلاقی،خودسازی،رشد فکری و علمی و ایجاد عادت به مطالعه را میتوان اشاره کرد.
– مطالعه علمی یا کاربردی،فرد برای کاربرد عینی و عملی در زمان معینی انجام میدهد.از بهترین و ارزشمند ترین نوع مطالعه است.فرد هم نیازهای خود را تامین میکند،نیاز جدید برایش ایجاد میشود و شوق مطالعه را در او برمیانگیزد.
خانواده
(نْ یا نِ دِ) (اِمر.) 1 – اهل خانه ، اهل البیت . 2 – مجموعه افراد دارای پیوند سببی یا نسبی که در زیر یک سقف زندگی می کنند. 3 – مجموعه خویشاوندان ، خاندان . 4 – تیره ، خاندان (.معین)
خواندن
(خا دَ) [ په . ] (مص م .) 1 – قرائت کردن . 2 – آواز خواندن . 3 – دعوت کردن . 4 – آموختن ، یاد گرفتن . 5 – فهمیدن ، تشخیص دادن( .معین)
علاقه
(عَ قِ) [ ع . علاقه ] 1 – (مص م .) دوست داشتن . 2 – (اِمص .) دوستی . 3 – پیوند، ارتباط ، وابستگی . جِ علائق (.معین)
رغبت
[ رَ ب َ ] (ع اِمص )میل و اراده . (ناظم الاطباء). خواهش ، و خواهش از روی میل و آرزو از چیزی . (ناظم الاطباء). میل و خواهش به چیزی . –
1-9. تعریف عملیاتی:
برای مرّوجان، مطالعه به این مفهوم است که ما تنها برای توانا ساختن کودکان، به منظور دستیابی به اطلاعات دانش و لذت کار نمیکنیم، بلکه به آن ها کمک میکنیم تا تفکر انتقادی و مستقلی در خود بپروراند.
رغبت -در واقع پایه یا انگیزه اساسی فعالیتهای انسان، بخصوص در دوران کودکی و نوجوانی است. میل و رغبت پایه و اساس یادگیری است.
خواندن-گرفتن مفهوم از هر نوشته ای است .
خانواده-کوچکترین واحد اجتماعی که ازیک زن و مرد تشکیل شده است که باهم پیمان رسمی بستهاند.
1.Dawson&Milard
2 .Motiasho
. Batelhaim&Zelan
.roso
.Gordon wells