ای تاریخی است که در سیر حوادث تاریخی پدیدار می شود، رشد می کند ومعانی متفاوت می پذیرد(میلر،1383ص323).
آنچه در این پژوهش از آن با نام مولفه های هویت ملی نام برده شده سه عنصر اصلی 1- تاریخ ( درمجموع چهار متغیرمشاهیر ادبی، سیاسی وعلمی، مسایل تاریخی ملی، تاریخ وتمدن اقوام.2-فرهنگ (درمجموع 8 متغیر) ادبیات، اعیادوجشن ها، لباس ونوع پوشش،آداب ورسوم وسنت ها، اخلاق ورفتار، اساطیر،ضرب المثل ها، هنر ومعماری.3- قلمرو جغرافیایی وسیاسی(دردوازده متغیر)دفاع از میهن، ملت، جغرافیای سرزمین، نظام سیاسی ایران، قانون اساسی، وطن، جنگ، شهادت وایثاروولایت فقیه، پرچم، انتخابات وشعار های انقلاب.شاکله کلی این تقسیم بندی عوامل هویت ملی ایران با اندک اختلاف بر گرفته از مدل های است که در بیشتر کتب ومقالات با موضوع هویت تالیف شده اند.(خدایاروفتحی،1386).
دراین پژوهش چون ما به صورت مستقل به تحلیل هویت دینی پرداختیم، وهمچنین به خاطر عدم تداخل مولفه های هویت دینی با شاخصه های دین در هویت ملی در بخش هویت ملی به آن پرداخته نشده است؛ ودر نتیجه به صورت مستقل به دین در بخش هویت دینی پرداختیم .
هویت دینی با ویژگی هایی در ایران انسان را به منبع وپشتوانه ای متصل ساخته است که آثارش اطمینان بخشی قلبی، افتخار، استقلال، پویایی اصولی ومنطقی با منطق انسانیت وساختار خلقت در جهان است واز موضوع ثبات بر خوردار است وجاودانه بودن آن مسیری تکاملی را برای انسان محقق ساخته است زیرا قوانین آن بر پایه قران وعترت استوار است؛دین الهی دینی است که برای انسان طراحی شده است دیدگاه روشنی را تبیین میکند واینگونه هدف گذاری می شود.
هدف زندگی تکامل است وتکامل صورت نمی گیرد مگر با نزدیک شدن به پروردگار که آن هم با تقوا وعمل صالح امکان پذیر است . به همین دلیل انسان می داند که کیست از کجا آمده ودر کجاست؟وبه کجا می رودپس یکی از پیامد های هویت دینی هدفمند کردن انسان هاست.دین،کامل ترین وجامع ترین پاسخ ها را برای دغدغه های فکری انسان ارائه می دهد.در تمام جوامع به خصوص جوامع دینی، مفاهیم موجود در دین می تواند نقشی اساسی در شکل گیری هویت انسانی داشته باشد.
در واقع می توان گفت هویت دینی فلسفه زندگی وسیاست یک فرد را تشکیل می دهد. از طرف دیگر نوجوان وجوان دارای هویت دینی عظمت، قدرت وبقا ودوام خود را در دین می بیند.مولفه های هویت دینی که در این پژوهش نام برده شده شامل بعد نظری(نگرشها ،ارزشها) که شامل اعتقادات دینی،آگاهی دینی، ارزش های دینی، استدلال. وبعد عملی(رفتارها وپیامدهای تعهد رفتاری) شامل عمل به مناسک ودستورات مذهبی، دفاع از حریم مذهب، حضور در فعالیت های مذهبی، توجه به پیامدهای اجتماعی مذهب (ذکایی ،1387).
از پژوهش هایی که پیرامون این مساله انجام شده تحت عنوان جایگاه هویت ملی در کتب درسی آموزش وپرورش مورد مطالعه کتاب تاریخ دوره دبیرستان بوده نتیجه ای که از این پژوهش به عمل آمده این بوده که کتاب تاریخ دبیرستان از نظر تقویت هویت ملی ضعیف وخنثی است(عبدی،1387).
در پژوهش دیگری که دراین زمینه انجام شده علاقمندی به وطن وملی گرایی در میان دانش آموزان دوره متوسطه بسیار ضعیف است وتعداد انگشت شماری این علاقه را نشان دادند(منادی،1383).
در پژوهش دیگرنشان می دهد در مقوله هایی چون تقویت هویت ملی ودینی نارضایتی جوانان از مدرسه 65 درصد است که این امر از عملکرد ضعیف مدارس حکایت می کند(لطف آبادی،83).
بنابراین کتاب های درسی از مهم ترین ابزار نظام آموزش وپرورش در انتقال وتعمیق هویت ملی ودینی در ذهن وشخصیت دانش آموزان است.ازآنجا که کتاب های درسی تجلی گاه سیاست های فرهنگی، دینی، سیاسی واجتماعی کشور هاست، این سیاست ها باید به گونه ای سازمان دهی وتدوین شود که خود شناسی وهویت ملی ودینی دانش آموزان را افزایش دهد؛ به عبارتی دیگر دانش آموزان را با چیستی ومفهوم هویت در سطوح مختلف فردی، جمعی وملی ودینی ومولفه ها ومصداق های آن آشنا سازد. نظام آموزشی در ظهور هویت ملی ودینی در جوانان نقش اساسی دارد.فراموشی تمدن درخشان ایرانی، عدم شکل گیری هویت ملی ودینی زمینه ساز ایجاد تردید در خود باوری در دانش آموزان شده وضعف در توجه به فرهنگ اصیل ایرانی از علل مهم جذب دانش آموزان به فرهنگ بیگانه بوده است.واز آنجا که نتیجه پژوهش های انجام شده در زمینه تحلیل محتوای کتاب های درسی نشان داده که در زمینه هویت ملی گذرا وناقص بوده است. با توجه به اهمیت شکل گیری هویت ملی ودینی وجود حس تعلق به آن در دانش آموزان با شناخت وضعیت موجود وبا اتخاذ بینش وروش برنامه ریزی مناسب می توانیم به وضعیت مطلوب دستیابیم.لذا با توجه به اهمیت موضوع مسئله تحقیق شکل می گیرد.تحلیل محتوای کتاب های درسی دوره متوسطه(پایه سوم) رشته علوم انسانی از نظر توجه به مولفه های هویت ملی ودینی در کتاب های (ادبیات فارسی 3 دین وزندگی 3 جامعه شناسی 2 ).
اهداف
هدف کلی:
تحلیل محتوای کتاب های درسی رشته علوم انسانی پایه سوم متوسطه از نظر توجه به مولفه های هویت ملی ودینی.
اهداف جزیی:
بررسی وضعیت کتاب های درسی پایه سوم متوسطه از نظر توجه به مولفه ها ی هویت ملی(تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی وسیاسی).
بررسی وضعیت کتابهای درسی پایه سوم متوسطه از نظر توجه به مولفه ها ی هویت دینی نظری
( ارزشها ونگرشها) وعملی (رفتارها وپیامدهای تعهد رفتاری).
سوالات پژوهش:
تا چه میزان در محتوای کتاب های درسی پایه سوم متوسطه به مولفه های هویت ملی
( تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی وسیاسی )توجه شده است؟
تا چه میزان در محتوای کتاب های پایه سوم متوسطه به مولفه های هویت دینی نظری
(نگرش ها، ارزش ها) وعملی (رفتارها وپیامد های تعهد رفتاری) توجه شده است؟
ضرورت پژوهش
توجه بشر به موضوع هویت از قدمت بالایی بر خوردار است ، وروز به روز نیز بر اهمیت آن افزوده می شودبه طوری که امروزه دیدگاه ها ورویکرد های مختلفی در علوم اجتماعی وروانشناسی وغیره به آن می پردازند.فردی که به پاسخ های اساسی زندگی خود رسیده باشد، وهویت شکل یافته داشته باشد، می تواند در موقعیت ها وابعاد مختلف زندگی، بسیار آسانتر وبهتر تصمیم گیری کند وکمتر دچار سردر گمی وابهام واغتشاش فکری می شود.جوانان ونوجوانانی که هویت خویش را می شناسند وآن را به یاری مربیان خود احراز می کنند قدرت تحلیل وتفسیررویدادهای فرهنگی ودر نتیجه مقابله با تهاجمات فرهنگی را نیز کسب می کنند وبه افرادی توانمند ونفوذ ناپذیر تبدیل می شوند(ستاری،1380). از همین جا ضرورت تلاش برای شناساندن هویت نوجوانان وجوانان آشکار می گردد.
امروزه مساله هویت از جنبه های گوناگون از سوی متفکران ونظریه پردازان بسیاری در منابع علمی مورد توجه قرار گرفته است، دلایل وزمینه های مختلف اجتماعی وفرهنگی به ویژه در سطح جوانان اهمیت رسیدگی علمی به موضوع فوق را افزایش داده است که با توجه به بافت جمعیت جوان کشور وتاثیر قابل ملاحظه این قشر در بازسازی ونیز آینده یک جامعه ضرورت مطالعه پیرامون چگونگی شکل گیری شخصیت اجتماعی آنان وبه طور مشخص هویت ملی ودینی آنها از اهمیت بسزایی برخوردار می باشد.در حال حاضر همزمان با گسترش کیفی، مسایلی مانند نابرابر یهای منطقه ای نابرابری های ناشی از طبقات اجتماعی، توسعه فرهنگی، حفظ هویت فرهنگی وغیره مورد توجه سیاستگذاران وبرنامه ریزان آموزشی قرار دارد(جودی،1377).
در کشورهای چند فرهنگی با ویژگی های خاص آموزشی، فرهنگی، تاریخی، مذهبی ، اجتماعی، سیاسی وغیره هویت یافتگی دانش آموزان از چند نظر قابل توجه ودارای اهمیت است و آثار مثبت آن شامل 1- ایجاد نگرش مثبت به هویت خودی (ایرانی): حفظ رسوم سنت ها وحمایت از فرهنگ ملی باید در فرایند آموزش وارد شود واین نه تنها برای هر جامعه در مقیاس وسیع آن بلکه برای تک تک افراد حائز کمال اهمیت است ؛ تعلق به جامعه برای اعتماد به نفس افراد ونیز رشد وتکامل آنها ضروری است.2- لزوم دسترسی به میراث فرهنگی ودستیابی به تصویری مطلوب از خویشتن در گذشته وایستادگی در برابر نیروهای گریز از مرکز امروزی، پاسخی دقیق می طلبد که بازسازی هویت ملی بخشی از آن است. توجه دادن دانش آموزان به فرهنگ خودی(ایرانی) زمینه ساز کاهش گرایش نوجوانان و جوانان به فرهنگ بیگانه خواهد شد. هویت ملی چتر حاکم بر خرده فرهنگ ها بوده وموجب دستیابی به وفاق ملی می شود.4- عامل دستیابی به
جهان وطنی: عقاید خاص احساسات ملی جاپایی برای جهان وطنی به شمار می آیند.ما تنها در صورتی که از یک دانش عمیق وکامل راجع به عصر ودورهای که در آن زندگی می کنیم برخوردار باشیم، می توانیم ارزشها واهداف جهانی را درک کنیم وآگاهی ملی باعث خواهد شد که ما بتوانیم به جهان وطنی دست یابیم نگرش مثبت به هویت ملی توسعه تفکر جهانی را تسهیل می کند.5-کسب قدرت واعتبار: دستیابی به سعادت وحقوق انسانی در سایه وفاداری به میهن و حاکمیت موجود منجر به قدرت اعتبار در سطح جهانی می شود. حفظ مغزها برای ایجاد استقلال فرهنگی سیاسی واقتصادی وغیره در کشورهای در حال توسعه تاکید دیگری برر لزوم تقویت حس تعلق به هویت ملی در دانش آموزان امروز وگردانندگان جامعه فردا است.6-ایجاد همبستگی وصمیمیت در نظام آموزشی: تقویت نقاط مشترک ملی وبزرگ نمایی هویت ملی علاوه بر ایجاد همبستگی، سبب صمیمیت بین معلمان ودانش آموزان می شود (جودی ،1377).
نکته مهم در بررسی هویت ملی پرداختن به عنصر خود آگاهی است، خود آگاهی خود باوری را به همراه می آورد واین معنای یافتن هویت است تعریف روشنی از خود ومتمایز از دیگران، هویت یافتگی منشا پویایی وحرکت است، با بازیابی هویت ومصون سازی آن از آفات است که می توان دستاورد های فکری، مدنی وفرهنگی را غنی وپایدار ساخت.بدترین خطر برای جامعه ما در حال حاضر این است که جوانان خود را در خلا ببینند بدین معنا که از خویشتن خویش فاصله بگیرند وندانند چه هویتی دارند وچگونه باید باشند وچگونه مسیر کمال وسعادت را بپیمایند. فاصله گرفتن جوانان از ارزشهای مذهبی وعناصر ملی خود پیامد هایی همچون بی برنامگی در زندگی، غفلت از فرصت ها، مسولیت گریزی، دل مشغولی های بی ارزش، تقلید کور کورانه از دیگران وغیره دارد.که قدر مسلم پیامد مستقیم آن نه فقط دامنگیر جوانان می شود بلکه باعث مشکلاتی نظیر شکاف نسل ها،تزلزل شخصیتی، عدم خلاقیت فرهنگی، فرار مغزها وبی اعتباری فرهنگ خودی نزد جوانان می شود. وجامعه دچار آن چیزی میشود که در جامعه شناسی به خلا یا عقب افتادگی وشکاف فرهنگی تعبیر شده است (توسلی 1383).
آثار مثبت هویتی که دین به انسان می دهد 1- پاسخ به پرسشهای بنیادین وعمیق آدمی است.2- جهت بخشیدن به زندگی.3- رویکرد مثبت به آینده:احراز هویت دینی برای نسل جوان به منزله تقویت روحیه امیدواری ونشاط برای آینده ای بهتراست.4- وحدت اعتقادی:برنارد لوییس معتقد است در جهان اسلام در موارد اظطرار مسلمانان، بارها این تمایل را نشان دادهاند که در قالب یک وحدت دینی، هویت بنیادین وایمان خود را باز یابند.5- هویت دینی زمینه ساز هویت تمدنی: رابطه ادیان وتمدن ها یکی از مباحث مهم وتعیین کننده در میان تاریخ نگاران وتمدن شناسان است. وایتهد معتقد است: مسلمانان خود تمدن گشتند ودانش وادب وفرهنگ را از سقوط نجات دادند.6- مقبولیت اجتماعی: دینداری نه تنها پاسخ به یک نیاز فطری است بلکه بر پذیرش اجتماعی نیز اثر گذار است.7- شان ومنزلت جوانی: هویت دینی جوان را در جایگاهی ارزشمند ورفیع قرار می دهد وتعابیر بالایی را در شان او عرضه می دارد.8- معنا بخشیدن به جهان: در حقیقت باید اذعان کرد که پیوند نسل جوان ودیندار عالی ترین تجلی آن، موجب احساس همدلی ویگانگی با جهان هستی می شود، چنین فردی با طبیعت زیبا، با ستارگان درخشان،کوه ها ودره های مرموز وبا ابهت، احساس خویشاوندی میکند. ویلیام جیمز در تحلیل زیبایی که از نقش دین ارائه می دهد، می نویسد: وقتی خدا را در همه چیز می بینم، در پست ترین چیزها، عالی ترین حقایق را در خواهیم یافت، حقیقتا که دنیا دنیای دیگری جلوه خواهد کرد. برخی از صاحب نظران تمدن شناس نیز بر این باورند که هویت دینی، معنای جدیدی به جهان می بخشد (آذری،1387).
از طرف دیگرکتاب درسی در نظام های آموزشی متمرکز، از جمله کشور ایران که تقریبا تمام عوامل آموزشی براساس محتوای کتاب های درسی تعیین می گردد، بیش از حد دارای اهمیت است به این معنا که اگر محتوای مکتوب را از جریان آموزش وپرورش حذف کنیم تعلیم وتربیت دچار اختلال می شود بر این اساس وظیفه سنگینی بر دوش مولفان ومدرسان نظام آموزشی قرار دارد. وبیشترین فعالیت ها وتجربه های آموزشی دانش آموز ومعلم حول محور آن سازمان دهی می شود. این واقعیت باعث شده که صاحب نظران وپژوهشگران بررسی، محتوای آموزشی دوره های تحصیلی را با توجه به نیازهای فراگیران مورد بررسی وتحلیل قرار دهند. این بررسی ها وتحلیل ها به برنامه ریزان ومولفان کتاب های درسی کمک می کند تا در هنگام تهیه وتدوین ویا انتخاب کتاب درسی برای دوره های تحصیلی واز جمله کتاب های دوره متوسطه تصمیم های صحیحی را اتخاذ نمایند. از دلایل انتخاب این موضوع یکی به علت علاقه ای که نسبت به این موضوع داشتم ودیگر این که اهمیتی که این موضوع برای جامعه کنونی مادارد. واز طرف دیگر هویت دینی وملی جزء اهداف کتاب های این پایه می باشد من با انتخاب دوره دبیرستان پایه سوم که دانش آموزان در دوره حساسی قرار دارند یعنی دوره نوجوانی وجوانی که دوره شکل گیری هویت است؛ وبا توجه به اهمیتی خاصی که این موضوع دارد.با تحلیل این دروس می خواهم بدانم با توجه به اهمیت شکل گیری هویت در دانش آموزان تا چه اندازه مولفان کتاب های درسی به این امر مهم توجه کرده اند
تعاریف واژه ها واصطلاحات:
مهمترین واژه ها و اصطلاحاتی که در این تحقیق بکاربرده شدند عبارتاند از: تحلیل محتوا هویت، هویت ملی، هویت دینی، دوره ی متوسطه، کتاب های درسی.
تعاریف نظری:
تحلیل محتوا:
یک روش پژوهشی است که به صورت منظم وعینی برای توصیف مقداری محتوا ی آشکار ارتباطات به کار می رود.به هر روش استنباطی اطلاق می گردد،که به صورت منظم وعینی به منظور تععین ویژگی های پیام به کار برده می شود (دلاور ،علی،1384)
هویت:
شناختن وشناساندن است واین دو وجه دارد، یکی شناخت خود در ارتباط با چیزی ودیگری شناساندن خود بر اساس آن چیز به دیگران ولذا تعریفی که فرد از خود واولین آگاهی ای که از خود پیدا میکند هویت می نامند؛بنابراین هویت هم شناختن خویش است وهم معرفی خود به دیگران (احمدی،1383).
هویت ملی:
عبارت است ازمجموعه ویژگی ها،وابستگی ها وپیوند های جغرافیایی یا تاریخی،فرهنگی،حماسی وقومی که زندگی انسان را در بر می گیرد (میرمحمدی،1383).
هویت دینی:
عبارت است از اتکای فرد به یک نظام یایک پایگاه اعتقادی که در جهت گیری فرد در زمینه های مختلف تاثیر می گذارد(موجمباری،1381
دوره ی متوسطه:
عبارت است از دوره ی انتقالی میان آموزش پایه که عمومی وغیر تخصصی است وآموزش تخصصی تر در سطح آموزش عالی.دوره انتقال میان کودکی وجوانی است ویک دوره ی میانی که به واسطه بسیاری از فشارهای روانی،جسمانی ومشکلات سازگاری،ویژگی های خاصی را به نوجوان می بخشد.این دوره در بسیاری از کشورهای در حال توسعه،منبع اصلی تولید نیروی انسانی غیر ماهر است(صافی،1385،ص89).
کتاب های درسی:
شامل کتاب ادبیات فارسی ،جامعه شناسی ودین وزندگی.
تعاریف عملیاتی:
تحلیل محتوا :
عبارتست از قرار دادن اجزای یک متن (کلمات،جملات،پاراگراف ها وامثالهم بر حسب واحدهایی که انتخاب می شوند) در مقولاتی که از پیش تعیین شده اند.(هولستی،1380)
هویت:
مجموعه خصایص فردی وخصوصیات رفتاری که از روی آن فرد برای خود وبرای دیگران قابل تعریف وشناسایی باشد.
هویت ملی:
مجموعه ایی از نمادها ،سنت ها،مکان های مقدس،آداب ورسوم،قهرمانان ،فرهنگ،وسرزمین معین.
هویت دینی:
تمامی باورها واعمالی که فرد یا جامعه در رابطه با سنت ها ومراسم پیشین که جنبه ایمانی دارد .
ای برای تحقق آن شمرده می شود؛ به این ترتیب هدف، بیانگر فعل آگاهانه و اختیاری انسان بوده و جهت دهنده اعمال انسان به حساب میآید، به گونه ای که همهی رفتارها برای تحقق یافتن آن ساماندهی پیدا می کند (حبیبی، 1390: 118).
1-5-9. برنامه درسی
برنامه درسی به محتوای رسمی و غیررسمی، فرایند محتوا، آموزشهای آشکار و پنهان اطلاق میگردد که به وسیله آن ها فراگیر تحت هدایت مدرسه دانش لازم را به دست میآورد، مهارتها را کسب می کند و گرایشها، قدرشناسیها و ارزشها را در خود تغییر میدهد (ملکی، 1388: 32). برنامه درسی یک مدرسه، یا یک کلاس یا یک درس را میتوان مجموعه ای از وقایع از قبل پیش بینی شده دانست که به قصد دستیابی به نتایج آموزشی، تربیتی، برای یک یا بیش از یک دانش آموز در نظر گرفته شده اند (آیزنر، 1994؛ به نقل از ملکی، 1388: 28). به اعتقاد سیلور و الکساندر برنامه درسی طرحی برای تدارک مجموعه ای از فرصتهای یادگیری برای افراد تحت تعلیم قلمداد می شود و به اعتقاد دال، برنامه درسی تمام تجربیاتی است که تحت راهنمایی مدرسه به دانش آموزان ارائه می شود (فتحیواجارگاه، 14:1386).
1-5-10. هدف برنامه درسی
هدف در برنامه درسی عبارت است از تغییرات مشخص و پیشبینیشدهای که باید در افکار، نگرشها، مهارت ها و به طور کلی در کلیه رفتار فراگیران حاصل شود (بهارستان، 1384: 392).
1-5-11. دوره متوسطه
دوره متوسطه دورهای است که در آن دانش آموزان گروه سنی چهارده تا هفده یا هجده ساله تحصیل می کنند و به دلیل تنوع برنامهها و تعداد رشتههای تحصیلی، فرصت انتخاب دارند. در گزارش نهایی اجلاس منطقهای یونسکو آمده است، دوره متوسطه عبارتست از دوره برزخ یا دوره انتقالی میان آموزش پایه که عمومی و غیرتخصصی است و آموزش تخصصیتر در سطح آموزش عالی. شاخه متوسطه نظری بزرگترین جزء ساختار آموزشی دوره متوسطه است و چهار رشته ریاضی، فیزیک، ادبیات و علوم انسانی، علوم تجربی و علوم و معارف اسلامی را در برمیگیرد (صافی، 1380: 89). آموزش متوسطه از حلقههای زنجیر آموزشی است، حلقهای که آموزش ابتدایی را به آموزش عالی پیوند میدهد. مسلم است که وجود هرگونه ضعف در این حلقه می تواند تأثیری ناخوشایند بر هر دو حلقهی قبل و بعد داشته باشد (موسی پور، 1385: 60).
ب) تعاریف عملیاتی:
1-5-12. کار
در پژوهش حاضر، کار به معنای کار و عمل مفید در جهت رفع احتیاجات فردی و جمعی برای رضای خدا میباشد.
1-5-13. ماهیت کار
در پژوهش حاضر، به معنای چیستی کار و مشخص نمودن جنبه های اساسی آن از منظر امام علی (ع) است.
1-5-14. پیامد کار
در پژوهش حاضر، مشخص نمودن آثار و نتایج کار در ابعاد گوناگون زندگی، از منظر امام علی (ع) است.
انسان اشرف موجودات هستی و والاترین نشانۀ حکمت و قدرت خداوند متعال است که توانایی دست یابی به مقامات عالی را داراست، زیرا دارای حقیقتی روحانی و ملکوتی است. آدمی به دلیل صفت مختار بودنش می تواند به درجات مختلفی از مقامات برسد؛ امّا باید توجّه داشت که دست یابی انسان به مقامات عالیه ای که هدفِ آفرینشِ وی نیز بوده است، تنها با تربیت صحیح است که می تواند به دست آید. تعلیم و تربیت در هر جامعه ای از ضروری ترین امور است. به همین دلیل است که در طول تاریخ، پادشاهان و حکومت های مختلف، اهمیت ویژه ای به آن می دادند و بودجۀ عظیمی را برای بخش آموزشی اعم از نظامی و علمی اختصاص می دادند. با گذشت زمان اهمیت تعلیم و تربیت، بیش از پیش برای افراد جامعه و مسئولان امر مشخص گردید، زیرا آنان به اهمیت تربیت نسل جوان و نوجوان بر طبق سیاست های کشور، حزب حاکم و دین رایج پی بردند. آموزشی که در طول قرن ها به تحصیلات آکادمیک و مدرسه ای تبدیل شده است. اما هر تعلیم و تربیتی آدمی را به سرمنزل مقصود نمی رساند. تعلیم و تربیت و آموزشی باید به کار گرفته شود که آدمی با بهره گرفتن از آن بتواند حقیقت وجود خویش را به درستی و به شکل یقینی و شهودی بیابد، و در راستای شناخت حقیقی ای که به دست می آورد، به شناخت خداوند متعال، به عنوان قادر مطلق دست یابد. با استفاده و کمکِ همین مبانی، اهداف، و روش های تربیتی صحیح و مناسب است که می توان ارزش های واقعی را اثبات نمود و تقویت کرد، و ضد ارزش ها را که سبب انحراف و بحران های عظیم در زندگی بشر شده است، تضعیف و یا از بین برد. لذا به دلیل اهمّیت موضوع، ما نیز در این تحقیق سعی کردیم، با توجه به اندیشه های والای اقبال لاهوری در مورد مسائل انسانی، علی الخصوص مسائل تربیتی، به تحلیل و بررسی مبانی، اهداف و روش های تربیتی وی بپردازیم، و گامی هر چند کوچک را در شناساندنِ دیدگاه های تربیتی این اندیشمند بزرگ جهان اسلام برداریم.
بیان مسأله
تاریخ تربیت در میان انسان ها به آغازحیات آنها برمی گردد. انسان از همان زمان که به قابلیت تربیت پذیری خود پی برد، امکانات لازم را برای آن فراهم ساخت. در طول تاریخ، اندیشمندان بسیاری در مورد تعلیم و تربیت به اظهار نظر پرداخته اند، که از متقدّمان و مشهورترین آنها می توان،افلاطون و ارسطو را نام برد. افلاطون در کتب خود، علی الخصوص کتاب جمهوری، به طور مفصّل در مورد موضوع تربیت، مراحل تربیت، خصوصیات مربی و متربی و چگونگی پرورش افرادی شایسته برای رده های گوناگون مناصب حکومتی؛ اعم از کارگری، لشگری و فرمان روایی توضیح داده است. در این دوران ابتدا آموزش و تربیت مفهوم خاص و محدودی داشت، ولی با تحوّل علمی در اروپای معاصر و گسترش علوم تجربی و تغذیۀ تعلیم و تربیت از آبشخور تجربیات بشری همچون روان شناسی، جامعه شناسی و فلسفه؛ تعلیم و تربیت به عنوان یک ضرورت بشری و همگانی چهرۀ نوینی به خود گرفت و مورد توجّه واقع شد؛ به یافته های جدید دست یافت و تعلیم و تربیت از روش ها، اهداف، سازمان و برنامه های علمی ویژه ای برخوردار شد. امروزه تعلیم و تربیت علمی فراگیر، یک ضرورت غیرقابل تردید و عامل اساسی توسعۀ همه جانبه و رشد فردی و اجتماعی است.
واژۀ تربیت برخلاف واژۀ اخلاق که هم شامل رفتار شایست و هم رفتار ناشایست می شد؛ بار ارزشی و مثبتی دارد و برخلاف واژۀ اخلاق که فقط برای انسان به کار می رفت، برای همۀ موجودات قابل پرورش مورد استفاده قرار می گیرد. نظر به این که در گذشته متصدّیان مبحث تعلیم و تربیت، فلاسفه بودند و آنان تربیت را نوعی تغییر و تحوّل می دانستند، تعریفی که از تربیت ارائه کردند منطبق بر تعریف حرکت بود. به نظر آنها تربیت، پرورش استعدادها و به فعلیت رساندن بالقوّه گی های انسان بود، که این تعریف مورد قبول متفکّرین مسلمان نیز قرار داشت”(نصراصفهانی،26:1379). برای موفّقیت در امر تربیت باید به تمامی جوانب کار توجّه کرد؛ زیرا تنها و تنها تربیتی موفّق خواهد بود که در آن به کلّیه ارکان تعلیم و تربیت توجّه شود. ارکان تعلیم و تربیت شامل مبانی تعلیم و تربیت، اهداف تعلیم و تربیت، مربّی و متربّی است، که برای تربیت صحیح و مناسب باید به تمامی این ارکان توجّه کافی کرد. باید به این نکته توجّه داشت که “تعلیم و تربیت، جمع کردن چند عدد شاخه و چوب و آن را درخت پنداشتن نیست. بدون تعارف باید بتوانیم در تعلیم و تربیت به اندازه ای پیشرفت کنیم که فرد تربیت شده برای بارور کردن شخصیت خود، احتیاجی به وصله زدن و چسباندن مواد بی جان و نمودهای تقلیدی به درخت شخصیت خویش احساس نکند. تعلیم و تربیت، دقّت کامل در هسته و شناختن و کاشتن آن در مزرعۀ پر از درخت ها و گل های بی نهایت متنوّع اجتماعی است تا نه تنها در میان آن کشتگاه، درختی بارور شود، بلکه امکان سرسبز نگه داشتن آن کِشتگاه هم در او به وجود بیاید”(جعفری تبریزی، 1390: 18-17).
برای تعلیم و تربیت روش های مختلفی ارائه شده است که اجرای هر روشی دارای ویژگی های خاص خود است. که روش هایی همچون روش تربیت دینی، عاطفی، اخلاقی، اجتماعی، فلسفی، سیاسی و اقتصادی را می توان به عنوان نمونه نام برد.
می توان مهم ترین هدف از اهداف تربیت را، «خودبسنده» بارآوردن فرد برای رویارویی با مسائل زندگانی دانست. و اهداف مهم دیگری که اگر با روشی درست برای فرد بازگو، و در وی نهادینه شود، می تواند، هم برای جوان و هم اجتماعی که در آن زندگی می کند بسیار سودمند باشد. چنین افرادی (افراد خودبسنده) در زندگانی خود به عنوان افرادی ارزش مدار، آگاه، موثّر و آگاه به زمانه و جایگاه خود، می توانند به عنوان الگو، برای دیگر افراد نیز مطرح شوند. الگوهایی که می توانند به عنوان الگوهایی حقیقی در برابر الگوهای ساختگی و ناراست دنیامداران معرّفی و عرضه شوند. البتّه مفهوم خودبسندگی بر اساس مکاتب بشری گوناگون، می تواند متفاوت باشد.
تاریخ همواره عرصۀ ظهور متفکّرانی بوده که با اندیشه و دیدگاه های خود تحوّلات و اصلاحات بسیاری را در زمان خود یا پس از خود به وجود آورده، و با ارائۀ اندیشه هایی نو، بر پیش برد و غنای فرهنگ بشری افزودند، یکی از این متفکّران که به راستی سزاست در افکار و اندیشه هایش تأمّل و دقّت بیشتری شود؛ علّامه محمّد اقبال لاهوری است. وی از جمله متفکّرانی است که در زمینۀ احیاء و بازسازی چهره و آموزه های اسلام در تمامی زمینه ها و موضوعات تأکید دارد و معتقد است؛ اسلام می تواند پاسخ گوی نیازها و پرسش های روزافزون بشر باشد. با چنین نگرشی است که وی با تألیفات بسیار و در عین حال به همراه تحلیل های موشکافانه سعی در شناساندن آموزه های دین مبین اسلام به جهانیان، و بیدارکردن انسان ها و مسلمانان دارد. از موضوعاتی که اقبال در آن به تحقیق و تحلیل پرداخته؛ موضوع تعلیم و تربیت و منش زندگانی است.
در زمینۀ پرداختن به موضوع تحلیل و بررسی آراء تربیتی اقبال لاهوری، باید اشاره کرد که گرچه پژوهش هایی در مورد آراء اقبال لاهوری انجام گرفته است ولی بیشتر کارها در زمینۀ تحلیل و بررسی اشعار و سبک ادبی و یا افکار فلسفی این اندیشمند بوده است و کمتر به آراء این متفکّر بزرگ در زمینۀ تعلیم و تربیت توجّه شده است. به عنوان مثال می توان به پژوهش هایی با موضوعاتی نظیر “خودی و انسان آرمانی در شعر اقبال لاهوری” و ” بررسی دلایل انحطاط فکر اسلامی و راه های احیای آن در اندیشه های استاد مطهری و اقبال لاهوری ” اشاره کرد. همان طور که ذکر شد؛ موضوعاتی که در مورد اقبال لاهوری کار شده است، بیشتر در مورد تحلیل اشعار و طرح فلسفی اوست و کمتر در مورد آراء تربیتی او بحثی شده است. در مواردی هم اگر بحثی از تعلیم و تربیت و آراء اقبال شده، تنها اشاره ای بدان شده و مستقلّاً بدان توجّه نشده است. شاید با تحقیقاتی از این نوع، بتوان زوایای دیگری از اندیشۀ این متفکّر مسلمان را به افرادی که تشنۀ چنین آموزه هایی هستند، معرفی کرد. معرفی اندیشه های اقبال لاهوری از آن جهت اهمیت دارد که این فیلسوف و شاعر بزرگ مسلمان، اندیشه های نابی را در مورد مسائل گوناگون، علی الخصوص مسائل تربیتی بیان کرده است؛ ولی آراء تربیتی این اندیشمند فقید، در لابلای اشعار اصلاح طلبانه و بیدارکننده وی گم شده، و کمتر مورد توجّه قرار گرفته است. در حالی که با توجّه به مفهوم خودی و تربیت دینی ای که از آموزه های علمی نیز بی بهره نیست، که مفهوم کلیدی و محوری اندیشۀ اقبال است، می توان نسلی را تربیت کرد که با کاربست این آموزه ها، به سعادت و خیر دنیا و آخرت دست یابند. وی هیچ گاه در اندیشه ورزی، اسیر تعصّب و دگماتیسم نشد؛ تا جایی که دکتر شریعتی در مورد او می گوید:(وی از آن مرتجعان و کهنه پرستانی نیست که بدون اینکه بشناسد با هر چه نواست، و با تمدّن جدید و با غرب، بدون جهت و سبب دشمنی ورزند. او از طرفی علم را استخدام می کند و از طرف دیگر عدم کفایت و نقصان علم را برای تکافوی همۀ نیازهای معنوی و همۀ مقتضیات تکامل بشری احساس می کند و برای تکمیلش راه حل دارد(شریعتی، 1384: 49). اقبال چه در اشعار و چه در کتاب های دیگر خود نگران خواب آلودگی، عقب ماندگی و غفلتی است که مشرق زمین، خصوصاً ملل اسلامی به آن دچار شده اند. این دغدغۀ اقبال در اشعارش پیداست، اشعاری تحت عنوان” پس چه باید کرد ای اقدام شرق؟ ” و ” از خواب گران خیز “. علّامه در اندیشه هایش نه تنها به علل عقب ماندگی مسلمانان اشاره می کند، و آنها را به بیداری و تلاش مستمر برای پیشرفت و ترقّی فرا می خواند؛ در عین حال راه حل هایی را برای برون رفت از وضعیت موجود ارائه می دهد. با توجّه به آن چه که بیان شد ما در این پژوهش برآنیم تا آراء تربیتی اقبال لاهوری را بهتر معرفی کنیم و مشخص کنیم که مبانی، اهداف و روش تربیتی مورد نظر وی کدام اند؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
اهمیت و ضرورت نظری
الف: بسط و گسترش دامنۀ نظری مربوط به موضوع آراء تربیتی اقبال لاهوری.
ب: گسترش دادن شناخت نظری مسائل و چالش های مربوط به حوزه های تربیتی و سعی در شناساندن بهترین راهکار در این مسائل.
اهمیت و ضرورت کاربردی
الف: کمک به مدیران و برنامه ریزان در برنامه ریزی های آموزشی و تربیتی، تا با این اندیشه های نو آشنا شوند، و در صورت لزوم آنها را به کار گیرند.
ب: یاری به اندیشمندان، معلّمان و مربّیان برای آشنایی بیشتر با تربیت مورد نظر اقبال لاهوری؛ و مقایسۀ آن با دیگر روش های تربیتی.
اهداف تحقیق
هدف کلی
بررسی آراء تربیتی اقبال لاهوری با مطالعه آثار وی(اعم از آثار منثور و منظوم)
اهداف جزئی:
– تحلیل مبانی تربیتی در اندیشه و اشعار اقبال لاهوری
– تعیین اهداف تربیتی از دیدگاه اقبال لاهوری
– بررسی و تعیین روش های تربیتی مطلوب و مورد نظر علّامه اقبال لاهوری
سوالات تحقیق
تعریف مفاهیم و اصطلاحات تحقیق
علّامه اقبال لاهوری
علّامه اقبال لاهوری در سال 1294 هجری قمری، مطابق با هجدهم آبان سال 1256 هجری شمسی، و 1877 میلادی در شهر سیالکوت پنجاب دیده به عالم فانی گشود، و در سال 1318 شمسی مطابق با سال 1938 میلادی از آن چشم فرو بست. اقبال در شصت و سه سال حیات جسمانی خود، یکی از چهره های درخشانِ تاریخِ مشرق زمین و دنیای اسلام گردید. زندگی اقبال سرشار از شور و حرارتی بود که هم در ساحتِ نظر و هم در عرصه ی عمل به ظهور رسید. اقبال تحصیلات مقدّماتی خود را به رسم زمانه، در مدارس علوم دینی فرا گرفت و سپس به مدرسه ی ابتدایی وارد شد. او از همان دوران نوجوانی به خواندن اشعار شاعران، میل و رغبتی فراوان داشت. وی پس از پایان دوران ابتدایی به کالجِ اسکاچ مشن وارد شد، و این دوره را در سال 1895 میلادی با رتبه ی عالی به پایان رسانید، و پس از اخذ کمک هزینه ی تحصیلی برای گذراندن امتحان دانشگاهی رهسپار لاهور گردید. اقبال در رشته ی فلسفه شروع به ادامه ی تحصیل کرد و در همان شهر در محافل ادبی حاضر می شد و اشعاری به زبان اردو می خواند. آشنایی اقبال با پرفسور سِر توماس آرنولد، اُستاد فلسفه در دانشگاه علیگر یکی از نقاط عطف در زندگی اش به شمار می رود. او با راهنمایی و هدایت این استاد فلسفه در سال 1897 به دریافت درجه ی فوق لیسانس در رشته ی فلسفه نائل آمد، و بنا به توصیه ی استاد خود به سال 1905 میلادی برای تکمیل تحصیلات عالی به اروپا رفت و در دانشگاه کمبریج انگلستان در رشته ی فلسفه به ادامه ی تحصیل پرداخت. وی در کنار تحصیل فلسفه به فراگیری علم حقوق روی آورد و توانست در آزمون وکالت شهر لندن نیز سربلند شود. ورود اقبال به عالم علم حقوق او را با افق های جدیدی آشنا نمود، که نتیجه ی آن ورود در حوزه های سیاسی و اجتماعی بود.
اقبال پس از دریافت در جه ی استادی فلسفه ی اخلاق از دانشگاه کمبریج، به دانشگاه مونیخ در آلمان رفت و رساله ای با عنوان (سیر فلسفه در ایران) نگاشت، و آن را در انگلستان به سال 1908 منتشر نمود که موجب شهرت وی در سراسر محافل علمی و فلسفی اروپا گردید. وی در همان سال پس از دریافت رتبه ی استادی از دو دانشگاه معتبر اروپایی، به وطن بازگشت و علاوه بر تدریس فلسفه در دانشگاه لاهور، در خدمت قضا درآمد و به کار وکالت پرداخت. وکالت برای اقبال مناسب ترین شغلی بود که او را در مقام اندیشمندی آزاده، از قید و بند و تنگناهای مشاغل دولتی رها می ساخت. در سال 1933 در ایتالیا با موسولینی دیدار کرد و او را به پرهیز از خوی استکباری و گرایش به تمدّن مشرق زمین دعوت کرد. و باز در همان سال نادر شاه، پادشاه افغانستان، او را برای مشاوره در مورد تجدید سازمان دانشگاه کابل دعوت نمود و از دانشگاه پنجاب نیز مفتخر به دریافت درجه ی دکترای افتخاری گردید. آثار علمی و ادبی اقبال را می توان در دو سطحِ منثور و منظوم برشمرد.
آثار منثور وی عبارتند از:
علم اقتصاد(1903)، سیر فلسفه در ایران(1908)، تاریخ هند(1914)، احیای فکر دینی در اسلام(1930)، یادداشت های پراکنده(1961)،
اقبال نامه(چاپ لاهور)، شاد و اقبال(1942)، نامه های اقبال به نام عطیه بیگم(چاپ دهلی)، نامه های اقبال به محمّد علی جناح، مکاتیب اقبال(1954)، ملفوظات اقبال(1956).
آثار منظوم را نیز بدین گونه آورده اند:
اسرار خودی(به زبان فارسی- 1914)، رموز بی خودی(به زبان فارسی- 1918)، پیام مشرق(به فارسی-1922)، بانگ درا(به اُردو- 1924)، زبور عجم(به فارسی- 1927)، جاویدنامه(به فارسی- 1932)، مسافر(به فارسی- 1934)، بال جبرئیل(به اُردو- 1935)، پس چه باید کرد ای اقوام شرق(به فارسی- 1936)، ضرب کلیم(به اردو- 1936)، ارمغان حجاز(به فارسی- 1938)(جبّاری،1387: 17-13).
تعلیم و تربیت
تعلیم: تعلیم واژه ای است عربی از مادّه عَلَمَ که به معنای آموزش و یاددادن است؛ چنان که تعلّم نیز به معنای یادگرفتن است. در معنای این واژه مفهوم تکرار کردن و تدریجی بودن نیز نهفته است. متعلّق واژۀ تعلیم می تواند امور پسندیده یا ناپسند باشد. همچنین کاربرد این واژه منحصر به آموزش از راه های عادی نیست. این تعبیر دربارۀ آموزشِ چیزی به حیوانات نیز به کار رفته است(مصباح یزدی، 1390 :25).
تربیت: تربیت- که معادل فارسی آن را پرورش دانسته اند- از مشتقّات مادّۀ ربو است که به معنای برآمدگی و زیادی است؛ چنان که به بهرۀ پول نیز ربا می گویند. همین معنای اصلی در مصدر باب افعال بی هیچ تغییری به جا مانده است؛ چرا که اِرباء به معنای زیاد کردن است. از سوی دیگر، از سخنان لغت شناسان و از بررسی کاربرد واژۀ تربیت و مشتقّات آن در قرآن کریم و روایات چنین بر می آید که مادّۀ یادشده آن گاه که به باب تفعیل می رود، هر نوع زیادکردنی را در بر نمی گیرد؛ بلکه غالباً به معنای رسیدگی به امور موجود زندۀ دیگر- اعم از گیاه، حیوان و انسان- برای دست یابی او به رشد و نمو ظاهری است. به هر حال، امروزه مقصود بسیاری از اندیشمندان مسلمان از واژۀ تربیت، آن گاه که آن را در برابر تعلیم قرار می دهند و دربارۀ انسان به کار می گیرند، پرورش روحی و معنوی است. با این حال، استفاده از تعابیری مانند تربیت بدنی نیز رواج فراوانی دارد. در اینجا چند نکته درخور توجه اند:
تعلیم و تربیت غالباً با هم استفاده می شوند، به طوری که گویا یک معنا دارند؛ در حالی که هر یک از آنها دارای مفهومی غیر از مفهوم دیگری است. تعلیم عبارت است از انتقال علوم و فنون و به طور کلّی دانسته ها به فراگیر و متعلّم. تربیت عبارت است از انتخاب رفتار و گفتار مناسب، ایجاد شرایط و عوامل لازم و کمک به شخص مورد تربیت تا بتواند استعدادهای نهفته اش را در تمام ابعاد وجود، و به طور هماهنگ پرورش داده شکوفا سازد و به سوی هدف و کمال مطلوب تدریجاً حرکت کند(امینی،14:1373).
مبانی تعلیم و تربیت
عموماً آن دسته از گزاره های خبری (توصیفی) را مبنا می نامیم که در علوم دیگری که به گونه ای بر تعلیم و تربیت اسلامی تقدّم منطقی دارند اثبات می شوند و در بررسی مسائل تعلیم و تربیت اسلامی، اعم از تعیین اهداف، اُصول، ساحت ها، مراحل، عوامل، موانع و روش های تعلیم و تربیت اسلامی مورد استفاده قرار گیرند. امّا این به آن معنا نیست که مبانی مزبور به مسائل تعلیم و تربیت اختصاص دارند و نمی توانند مبنای سایر علوم قرار بگیرند. پس ممکن است آنچه تحت عنوان مبانی تعلیم و تربیت اسلامی بیان می شوند، علاوه بر این، برای برخی علوم دیگر نیز مبنا باشند(مصباح یزدی،84:1390). مبانی تربیتی در دو معنا و منظر قابل بررسی است. در یک معنا شامل اصول، قواعد و اهداف تعلیم و تربیت به طور عام می شود. و در معنایی دیگر که مورد نظر این پژوهش نیز است؛ مبانی تربیتی شامل “منابع اولّیۀ اسلام که بازگوکنندۀ ((انسان آن چنان که هست)) و ((انسان آن چنان که باید باشد)) هستند. این منابع عبارتند از: قرآن کریم، سنّت پیامبر اکرم(ص)، اجماع( یعنی عزم کردن بر کاری یا اتّفاق کردن جماعت بر کاری) و عقل(جعفری تبریزی، 1390: 23-25).
اهداف تربیتی
هدف در لغت، به معنای هر چیز مرتفع مانند ساختمان، تپّه و کوه به کار رفته و گویا غرض یا همان نشانۀ تیراندازی، نیز از این جهت که در ارتفع قرار داده می شده، هدف نامیده شده است. به هر حال، هدف مطابق یک معنا، همان غرض است، که با توسعه در معنای آن، به نهایت و سرانجامی که کار به سوی آن نشانه می رود گفته می شود؛ نهایت و سرانجامی که ممکن است امری بیرونی باشد، مانند پایان حرکت مکانی و ممکن است امری درونی باشد، مانند احساس لذّت از انجام دادن کار. در اصطلاح فلسفی، عموماً از واژۀ غایت برای یکی از دو معنا که به معنای هدف و غرض نزدیک است، استفاده می کنند که عبارتند از: پایان حرکت، و متعلّق خواست فاعل مختار. هدف تعیین کنندۀ جهت و مقصد حرکت است و برای مصون ماندن از انحراف در مسیر، باید از پیش به دقّت معلوم باشد. از آنجا که تعلیم و تربیت فرایندی قابل برنامه ریزی است، امری اختیاری و قصدی و نیازمندِ در نظر گرفتن هدف یا اهدافی است(همان، 213-212).
روش تربیت
روش که در لغت به معنای قاعده، قانون، طریقه، شیوه، اُسلوب، سبک و منوال آمده است، ناظر به پیمودن مسیری برای رسیدن به هدفی است. به همین مناسبت، در علوم نظری، روش به راه یا قاعده ای اطلاق می شود که برای کشف حقیقت به کار می رود و در علوم عملی، مانند اخلاق، سیاست و تعلیم و تربیت، به راهی که برای رسیدن به هدفی عملی اتّخاذ می شود. روش ها، راه وصول به اهداف اند. البتّه ممکن است یک روش خاص، همواره نتواند ما را به هدف مورد نظر برساند؛ امّا اساساً در روش چنین قابلیتی فرض می شود که دست کم در شرایطی بتواند ما را به اهداف مطلوب برساند. اگر نوعی فعّالیت، هیچ گاه و در هیچ شرایطی ما را به اهداف مطلوب در تعلیم و تربیت اسلامی نرساند یا تأثیر منفی آن، همواره بیش از تأثیر مثبت آن باشد، طبعاً نباید آن را از روش های آن موضوع دانست(همان، 445).
فلسفه
استفاده از عقل برای دریافتن ماهیّت جهان واقع و وجود(لغت نامۀ کمبریج، 2013). هر متفکّر و فیلسوفی بنابر خطّ مشی فکری و زمینه هایی که در طول زمان از آنها تأثیر پذیرفته به تعریفی از فلسفه رسیده که برخی از آنها عبارتند از:” فلسفه، حدّوسط الهیات و علم است. مانند الهیات، عبارت است از تفکّر دربارۀ موضوعاتی که تاکنون به دست آوردن دانش قطعی درباره شان میسّر نشده است؛ و مانند علم، به عقل بشر تکیه دارد، نه به دلایل نقلی، خواه مراد از دلایل نقلی سنت باشد، خواه وحی و مکاشفه. هرگونه دانش قطعی علم است، و هرگونه عقیدۀ جزمی که از حدود دانش قطعی قدم فراتر بگذارد به الهیات تعلّق دارد. امّا میان الهیات و علم برزخی نیز هست نامکشوف برای هر دو، و در معرض حملۀ هر دوجانب؛ این برزخ همان فلسفه است”(راسل،20:1390). فلسفه را روش درست اندیشیدن، راه خردمندانه زیستن و کوشش برای شناخت هستی و نیز جست و جوی خرد و خرد حاصل از کاوشگری می دانند(دهاقانی و جعفری،442:1388). فلسفه در اصل واژه ای یونانی و به معنای دوست داشتن دانش است. فیثاغورس(حدود 580-497 ق.م) ظاهراً نخستین متفکّری بود که در برابر کسانی که به گزاف خود را دانشمند (سوفیست) می نامیدند، متواضعانه عنوان فیلسوف (دوستدار دانش) را برای خود برگزید. این واژه به تدریج به مجموعه ای از دانش ها، که گروهی از اندیشمندان یونانی مانند سقراط، افلاطون (428-347 ق.م) و ارسطو (385-322 ق.م) به ترویج آنها می پرداختند، اطلاق شد. در تقسیمی معروف که به ارسطو منسوب است و فیلسوفان نیز از آن بهره برده اند، مسائل فلسفی در دو قسم نظری و عملی دسته بندی شده اند. فلسفه نظری، خود مشتمل بر سه بخش الهیات، ریاضیات و طبیعیات بوده و فلسفۀ عملی نیز به سه بخش اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن تقسیم شده است. با در نظر گرفتن دانش های مختلفی که ذیل هر یک از این اقسام شش گانه جای داشتند، روشن می شود که فلسفه در کاربرد نخستین خود، بیشتر علوم رایج در آن زمان را در بر می گرفته است. امروزه همۀ این علوم استقلال یافته، و تنها الهیات را برای فلسفه واگذاشته اند؛ هر چند برخی از اندیشمندان غربی سه علم منطق، معرفت شناسی و اخلاق را همچنان از بخش های فلسفه می شمارند. افزون بر کاربرد یادشده، واژۀ فلسفه گاه در ترکیب هایی اضافی ( مانند فلسفۀ دین، فلسفۀ اخلاق، فلسفۀ اخلاق، فلسفۀ تاریخ، فلسفۀ حقوق و فلسفۀ تعلیم و تربیت ) به کار می رود. این ترکیب ها به دانش هایی اشاره دارند که می توان عنوان کلّی فلسفه های مضاف را برای آنها برگزید(مصباح یزدی، 1390: 22-23).
اما در چند تعریفی که برای فلسفه آورده اند می توان ویژگی هایی نظیر تعمّق، کل نگری، و سعی در رسیدن به نظر صحیح برای اجرا در زندگانی را در اکثر آنها دید.
Education.1
2.Ethics
دوران حاضر برای کسانی که با خدمات علم اطلاعات و دانششناسی درگیر هستند، دوران آرامی نیست. ما کتابداران در این زمان که تغییرات اجتماعی بر استفادهکنندگان و سازمانهای مرتبط با علم اطلاعات و دانششناسی تأثیرگذار است و در حقیقت رشته علم اطلاعات و دانششناسی را دگرگون می کند، دچار هیجان و دلهره هستیم. مجبوریم با خلاقیت، تطبیقپذیری و انعطافپذیری مصممانه به این تغییرات واکنش نشان دهیم.
امروزه دیوارهای کتابخانه ها و مراکز اطلاعرسانی برداشته شده، مرزهای اطلاعاتی آنها از میان رفته و یا در حال کم رنگ شدن است. محیط اطلاعاتی به مدد فناوریهای نوین گسترش یافته و دسترسی بالقوهی انسان به اطلاعات فارغ از محدودیتهای مکانی و زمانی به راحتی امکان پذیر شده است. بنابراین کتابخانه های کنونی باید محل تلاقی نیازهای استفادهکنندگان و انبوه اطلاعات پایگاهها باشند و کتابداران باید خود را برای رویارویی با حجم عظیمی از اطلاعات و طیف وسیعی از نیازها و خواسته ها آماده و با به خدمت گرفتن ابزارهای مناسب و بهبود سازوکارهای اطلاع یابی و اطلاعرسانی، خود به رشد جوامع انسانی کمک کنند (جمالی، 1385، ص 4). برای رسیدن به این منظور و خدماترسانی باید نیروی انسانی شاغل در کتابخانه ها از لحاظ کمی و کیفی پاسخگوی نیازهای مراجعان باشد و این در شرایط کنونی تنها زمانی به صورت مؤثر اتفاق میافتد که نظام آموزشی، کتابدارانی متخصص و ماهر برای بهرهرسانی به جامعه اطلاعات محور تربیت کند.
با توجه به شرایط جدید و با پذیرفتن این نکته که هنوز هم تولید دانش تخصصی از وظایف دانشگاه است، و به این دلیل که کتابداران باید بتوانند در دنیای رقابتی امروز حضوری مستمر و حرفهای داشته باشند ضروری است که نظام آموزشی به آموزش مبتنی بر شایستگی دانشجویان علم اطلاعات و دانششناسی اهتمام ورزد. یکی از ابعاد آموزش مبتنی بر شایستگی این است که کتابداران با داشتن شایستگیهای تخصصی اثر بخش، قادر باشند تا نقش حرفهای خود را در جامعه و همچنین سازمانهای خود بهتر ایفا نمایند.
با نگاهی به ادبیات رایج در توسعه منابع انسانی اصطلاح مدل یا الگوی شایستگی برای مشاغل و حرف مختلف به کرات دیده می شود. برای مثال، الگوی شایستگی مدیران، الگوی شایستگی پزشکان، الگوی شایستگی مهندسان و در نهایت الگوی شایستگی کتابداران.
ارزیابی مبتنی بر شایستگیها برای انتخاب، انتصاب و ارتقا منابع انسانی و همچنین توسعه و برنامه ریزی آموزشی نتایج قابل ملاحظهای دارد و از آنجا که نقطهی آغاز ارزیابی، شایستگی است؛ دقت و جامعیت در تعریف شایستگیها و طراحی مدل شایستگی از مهمترین عوامل اعتبار ارزیابی میباشد. بنابراین برای کسب اعتبار در الگوی شایستگی مورد نظر برای کتابداران، پژوهش حاضر سعی دارد که از نظریه کوانتومی اطلاعات که نظریهای بر گرفته از نظریه فیزیک کوانتوم است برای تدوین الگوی شایستگیهای تخصصی مورد نیاز کارشناسان علم اطلاعات و دانششناسی استفاده و در نهایت، الگوی تدوین شده در جامعه مورد نظر سنجش شود.
یکی از اصول فیزیک کوانتوم، اصل دوگانگی موجی/ ذرهای است که با بهره گرفتن از آن میتوان چنین برداشتی را برای ذرات اطلاعاتی ارائه نمود. اطلاعات همانند موج/ ذره پدیدهای دو نقشی است که هم دارای نقش موجی (اطلاعات بالقوه) و هم نقش ذرهای (اطلاعات بالفعل یا فعال) است. که این اطلاعات هرگاه مورد مشاهده، خواندن و یا اندازه گیری قرار نگیرد حالت موج گونه دارد که نه قابل اندازه گیری است نه دریافت. هنگامی که اقدام به سنجش، خواندن یا مشاهده آن کنیم به حالت ایستا و قابل شناخت و دریافت در می آید (حری، 1385، ص 116).
1-2. بیان مسئله
کتابخانه ها و مراکز اطلاعرسانی که جلوهگاه عملکرد نیروی انسانی رشتهی علم اطلاعات و دانششناسی است با نیروی انسانی شایسته قوام مییابد و فقدان چنین نیرویی به فروکاهی چنین جلوهگاهی میانجامد. منابع و متون خفته را نیروی انسانی، پویایی و حیات میبخشد و کتابخانه را به کانون برخورد با تعامل اندیشه های خاموش و به ظاهر منفعل تبدیل می کند محل تربیت و پرورش چنین نیروهایی مراکز آموزشی ذیربط است (حری، 1388، ص 5).
همه فلسفههای آموزش عالی اتفاق نظر دارند که دانشگاهها در کنار دروسی که به دانشجو ارائه می کنند و با برگزاری آزمونهای متعدد و ارائه نمرات، او را تحصیل کرده محسوب می کنند و این هرگز کفایت نیاز جامعه و حتی بنگاههای صنعتی تجاری را نمی کند (آراسته، 1383، ص 91). به نظر میرسد که این موضوع در آموزش علم اطلاعات و دانششناسی نیز به عنوان یک مسأله مورد توجه بوده است به گونه که کوچک و سمیرمی زاده (1383، ص 201) معتقدند که میان انتظارات جامعه و سازمانها از کتابداران و تواناییهای عملی آنها در انجام وظایف یک متخصص اطلاعرسانی فاصله قابل توجهی ایجاد شده است.
آموزش رسمی علم اطلاعات و دانششناسی از آغاز شکل گیری آن در ایران از سال 1345 ه.ش تاکنون با فراز و نشیبهای فراوانی روبرو بوده است. ایستایی برنامهی درسی رشته علم اطلاعات و دانششناسی، همخوان نبودن شیوه های کنونی بامحیط کار، نبودن رابطهی علمی سازمان یافته بین گروههای آموزشی از یک طرف و با بازار کار از طرف دیگر، تخصصی نبودن و رویکرد سنتی و غیر روزآمد برنامهی درسی از جمله مشکلات نظام آموزشی رشته علم اطلاعات و دانششناسی است که حاصل آن، فارغ التحصیلان بیانگیزه، بیمهارت و فاقد نوآوری در حرفه میباشد (بیگدلی و آبام، 1382، ص 60)
همه مشکلات فوق و البته میل به توسعه علمی و ورود به عرصه های جدید علم و دانش از یک سو و هماهنگی با تحولات فناوری از سوی دیگر، سبب شده که در چند دهه اخیر تلاش های بسیاری درباره آموزش علم اطلاعات و دانششناسی و ضرورت بازنگری و هماهنگسازی محتوای رشته با نیازهای در حال تغییر جامعه اطلاعاتی در کشور انجام گیرد، و هریک از پژوهشگران از زوایای گوناگونی به اظهار نظر درباره تغییر نام و محتوای رشته و لزوم حذف یا افزودن برخی از درسها به برنامهی آموزشی پرداختهاند (فتاحی، 1379؛ حیدری، 1389، 1390؛ غیوری، 1388).
پیشنهادهای ارائه شده، نشان دهنده لزوم نگاهی جدید به آموزش و محتوای آموزشی رشته علم اطلاعات و دانششناسی است و همانطور
که فرجپهلو (1390، ص 32) اشاره می کند قضاوت در مورد چشمانداز آیندهی رشته علم اطلاعات و دانششناسی بدون شناخت عناصر آن و عوامل مؤثر بر آن امکان پذیر نیست. البته خلاءهای موجود در برنامه درسی حوزه علم اطلاعات و دانششناسی به ارائه راهکارهایی برای بخشهای مغفول مانده در این برنامه ارائه میدهد، امّا مبتنی بر اصول بنیادین و چارچوب نظاممند و پویا نیستند.
آنچه به عنوان مسئله اساسی این پژوهش مطرح است، نبود چارچوب جامعی از معیارها و شاخص های مورد نیاز برای ارزیابی دانشآموختگان رشته علم اطلاعات و دانششناسی است. اما برای حصول به چنین چارچوبی همانطور که فتاحی (1379) نیز بر این باور است، مهمترین اقدامی که باید پیش از هر نوع برنامه ریزی و تصمیم گیری در مورد نظام آموزشی صورت گیرد، روشن ساختن زیر بنای نظری و فلسفی آموزش، تدوین اصول و چارچوب فعالیتهای آموزشی بر اساس همین زیر بنای نظری است. از این رو، برنامه ریزیهای کلان و خرد آموزشی هم باید بر مبنای اصول نظری انجام گیرد. به طور کلی، هدف از استوار ساختن آموزش بر پایه یک زیر بنای نظری معتبر آن است که نظام آموزشی مدرسان و دانشآموختگان را قادر میسازد تا در واکنش به مسائل محیط و جامعه بتوانند مناسبترین رویکردها و راهحلها را ارائه دهند و در نهایت به پیشرفت معقولانه جامعه مدد رسانند. با توجه به همهی این مسائل و مشکلات، چگونه میتوان الگویی نظاممند که بر مبنای اصول نظری باشد برای کتابداران طراحی کرد؟
نظریه شایستگی کانونی از جمله نظریه های مطرح در زمینه آموزش و آینده نظام آموزشی است که با کمک آن میتوان مبانی و الگوهای نظری آموزشی را که متناسب با حوزه های علم اطلاعات و دانششناسی است شناسایی و پیادهسازی کرد (حیدری1390، ص 73).
الگوی شایستگی مفهوم نسبتاً جدیدی است که بسیاری از انتظارات مورد توجه صاحبنظران را در خود جای میدهد. در الگوی شایستگی، شایستگی به دو مقولهی عمومی وتخصصی تقسیم
میشوند. شایستگیهای عمومی به صورت پایهای برای تمام افراد جامعه و به خصوص جامعه اطلاعاتی و معرفتی لازم و ضروری است و شایستگیهای تخصصی مربوط به یک حوزه تخصصی خاص میباشد. شایستگیهای تخصصی مواردی است که از درون شرح شغلهای مرسوم سازمانها قابل استخراج و با دوره های آموزشی قابل بهبود میباشد. در تکمیل الگوی شایستگی کتابداران ناگزیر به شناسایی شایستگیهای تخصصی کتابداران میباشیم زیرا شایستگیهای عمومی این الگو توسط گرایی تکمیل شده است (گرایی، 1390).
از آنجایی که برای شناسایی شایستگیهای کانونی تخصصی در هر رشته و حوزه تخصصی شناخت ابعاد و چارچوبهای اصلی و فرعی شکل دهنده آن رشته الزامی است. بنابراین در رشته علم اطلاعات و دانششناسی نیز بدون شناخت عناصر رشته و عوامل مؤثر برآن امکان تدوین الگوی مورد نظر محقق نخواهد شد. لاجرم در این پژوهش به رشته علم اطلاعات و دانششناسی بر اساس اصل موج / ذره که یکی از اصول نظریه کوانتومی اطلاعات است نگریسته می شود که حاصل آن ایجاد دو نگاه فرایندی و ذرهای به علم اطلاعات و دانششناسی است.
با نگاهی فرایندی (موجی) به فرایند اطلاعات میتوان چنین تفسیر کرد که اطلاعات از تولید تا استفاده چرخهای را طی می کند که این چرخه همانند ذرات اتمی در حالت موجی قابل سنجش و اندازه گیری نمی باشد. و از آنجایی که برای ارزیابی شایستگیهای تخصصی کتابداران باید معیاری را در نظر گرفت که قابل اندازه گیری باشد میتوان به اطلاعات و چرخهای که طی می کند با نگاه ذرهای نگریست بدین گونه که با شناسایی مؤلفه های مهم رشته علم اطلاعات و دانششناسی که به نوبهی خود چیزی جز اجزاء تشکیل دهندۀ چرخهی فوقالذکر نمیباشند، قادر به شناسایی چارچوب رشته علم اطلاعات و دانششناسی هستیم که پیامد آن، شناخت شایستگیهای مورد نیاز کتابداران و در نهایت تدوین الگوی مورد نظر است.
1-3. اهمیت و ضرورت پژوهش
مروری بر پژوهشهای پیشین نشان میدهد که کار منسجم و جامعی به منظور تدوین شایستگیهای کانونی کتابداران در سطح تخصصی درقالب یک الگوی منسجم و شناسایی مؤلفه های آن در ایران صورت نگرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش می تواند در ارزیابی میزان توجه به اولویتهای آموزشی علم اطلاعات و دانششناسی در جامعه اطلاعاتی و سنجش میزان اثربخشی برنامهی درسی علم اطلاعات و دانششناسی در پروراندن شایستگیهای کانونی تخصصی میان دانشجویان به کار رود.
پژوهش حاضر از دو بعد توسعه نظر و نظریه پردازی در علم اطلاعات و دانششناسی و دیگری به کار گیری و عمل به یافته های آن حائز اهمیت است. که می تواند مورد توجه همه دستاندرکاران آموزش علم اطلاعات و دانششناسی قرار گیرد. الگوی شایستگی می تواند در حوزه های مختلف نظام آموزشی از جمله مدیریت آموزشی، برنامه ریزی درسی، جذب دانشجو و ارزشیابی در سطوح متفاوت آن کاربرد داشته باشد و به عبارت دیگر، کل فرایند طراحی تا ارزیابی یک نظام آموزشی را میتوان بر مبنای الگوی شایستگی پایهگذاری کرد (فیض و بهادرنژاد، 1389، ص 38).
1-4. اهداف پژوهش
1-4-1. هدف اصلی
هدف اصلی این پژوهش تدوین الگوی شایستگیهای کانونی تخصصی دانشجویان کارشناسی علم اطلاعات و دانششناسی و سنجش آن در میان دانشجویان کارشناسی این رشته در دانشگاههای تهران، شهید چمران اهواز، شیراز و فردوسی مشهد میباشد.
1-4-2. اهداف ویژه
1-5. پرسشهای پژوهش
6-1.تعاریف عملیاتی پژوهش
شایستگی کانونی تخصصی: شایستگی کانونی تخصصی دانشجویان دوره کارشناسی علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاههای تهران، شهید چمران اهواز، شیراز و فردوسی مشهد، عبارت از مهارت های علمی و فنی ویژهی کتابداران است که به منظور عملکرد موفقیتآمیز در شغل مشخص شان باید از طریق آموزش در طول دوران تحصیل به آنها آموخته شود.
دانشجویان علم اطلاعات و دانششناسی: منظور آن دسته از دانشجویان دوره کارشناسی علم اطلاعات ودانششناسی دانشگاههای تهران، شهید چمران اهواز، شیراز و فردوسی مشهد میباشد، که در سال تحصیلی 1393-1392 در سال سوم و چهارم مشغول به تحصیل میباشند.
3.Quantum Information Theory
آمده است، موضوع مسأله شناسایی تربیت اخلاقی در نهج البلاغه است که با توجه به منابع و اعتقادات موجود مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. در این رابطه تربیت و اخلاق که تربیت اخلاقی بر اساس آنها معنا می یابد توضیح داده می شود.
تربیت، شکوفا ساختن و به فعلیت رساندن یا پرورش استعدادها و ابعاد گوناگون شخصیت انسان است. ابعاد و جوانب (جسمانی، عقلانی، اجتماعی، عاطفی و اخلاقی- دینی)، که در پرتو تربیت به شکوفایی و فعلیت می رسند لذا در وصف عظمت تربیت می توان اظهار داشت انسانیت انسان مشروط و منوط به تربیت اوست و تربیت هرگز به معنای خلق استعدادهای جدید نمی باشد، بلکه به مفهوم پرورش استعدادهای موجود در انسان است (علوی، 1386، ص46 ).لذا تربیت هر فرد یعنی همان شکوفاسازی استعدادهای فرد است که فرد بتواند مسیر کمال را با بصیرت طی کند.
اخلاق بعنوان مجموعه قواعد و دستورات حاکم بر آدمی وسیله ای برای زندگی انسانی و مسالمت آمیز است. اصولی که رعایت آن زندگی جمعی را غنا و وجدان را آرامش می بخشد. محاسن اخلاقی به نظر آنهایی که حیات انسانها را در انحصار گذشته و حال با دیده ای ژرف بین دیده و بررسی کرده اند، رمز موفقیت و کامیابی امت، رسیدن به خیر و زندگی بهتر است. ملتها و امم تا روزی که اخلاق و ضوابط اخلاقی را رعایت کنند به رشد و اقتدار خودشان ادامه می دهند و روزی که به اخلاق و اصول آن پشت کرده اند، اگرچه چند صباحی حیات یافته اند، ولی فرجام شان ننگ و ذلت ابدی بوده است.
می توان گفت، اخلاق علمی است که در بهبود روابط انسان با خدا و اعضای جامعه بسیار نقش آفرین و تاثیر گذار است. ملکات نفسانی انسان و تزکیه و تهذیب نفس در پرتو اخلاق شکل می گیرد و در یک جمله سرنوشت فردی و اجتماعی انسان تحت تأثیر عمیق و گسترده اخلاق است.
حال می توان گفت که تربیت اخلاقی و بهینه سازی منش های انسانی، از جمله اموری است که پیشینه ای به در ازای تاریخ داشته است. لذا تربیت اخلاقی به معنای کاربست ویژه یافته های تعلیم و تربیت برای تحقق اهدافی است که از حوزه علم اخلاق دریافت و پذیرفته شده است. تربیت اخلاقی در واقع فرایند زمینه سازی و به کارگیری شیوه هایی جهت شکوفاسازی، تقویت و ایجاد صفات، رفتارها و آداب اخلاقی و از بین بردن صفات، رفتارها و آداب ضداخلاقی در خود یا دیگری است. با تأمل در این تعریف مشخص می شود که تربیت اخلاقی دو رکن دارد: یکی شناخت فضایل و رذایل و رفتارهای اخلاقی و ضداخلاقی ودیگری به کارگیری شیوه هایی جهت تقویت یا تضعیف آنها. از این رو تربیت اخلاقی حیطه ای است که وام دار دو حوزه اخلاق و تربیت است، و از آنجا که در اخلاق بیشترین تأکید برخود سازی و در تربیت بر دیگر سازی است تربیت اخلاقی نیز خودسازی و دگرسازی شامل می شود(بناری، 1379، ص541).
در جامعه کنونی بشر غافل شده است که چگونه رفتار و عمل کند که به اهداف متناسب با شأن خود نائل آید؟!. پس در نتیجه این چنین است که فضائل و رذایل اخلاقی از دیر زمانی ذهن اندیشه وران را به خود مشغول نموده و مکاتب اخلاقی متعددی را پدید آورده است. هر یک از این مکاتب بر اساس نوع جهان بینی خویش، به تبیین ارزش ها و ضدارزش های اخلاقی و راه های تحقق آن پرداخته اند.
در حال حاضر در جامعه می بینیم که والدین و مربیان همواره به فرزندان و دانش پژوهان خود توصیه می کنند که کارهای خوب انجام دهند و از کارهای بد بپرهیزند زمانی مخاطب که چیستی این توصیه های کلی پرسش می کنند در پاسخ، مصادیق کارهای خوب و بد برای وی برشمرده می شود: راستگویی، وفای به عهد و احسان و … کارهای خوب اند و دروغ گویی، عهدشکنی و ظلم به دیگران… از کارهای بداند. که این پاسخ نمی تواند آنان را قانع کند.
اما پاسخ این پرسش که منشاء خوبی یا بدی چنین کارها چیست. پاسخ های متعدد و متنوعی ارائه می شود پرسش از منشاء خوبی ها و بدی ها، نمونه ای از پرسش در حوزه اخلاق است که اخلاق عهده دار پاسخ گویی به این پرسش هاست. ولی اولیاء غافل مانده اند، برای توجیه کارهای خوب و بد، فرزندان را به سمت تربیت جسمانی، عقلانی، عاطفی و … پیش می برند تا فرزندان را قانع کنند ولی بیشتر فرزندان را سرگردان و حیران می کنند زیرا مشکل اساسی این است جهت تربیت از مسیر خود که همان توجه به تربیت اخلاقی منحرف شده است و تربیت اخلاقی را در نظر نمی گیرند؛ چرا که این تربیت اخلاقی است که با تعیین قواعد کلی و ارائه راه حل برای خروج از تعارض تکلیف به کمک ما می آید و معنای تکلیف، وظیفه و خاستگاه آن را روشن می سازد که می تواند نقش بسزایی در جهت مشخص شدن مسیر تربیت دارا باشد.
اما متأسفانه در جامعه امروز علم اخلاق همراه با علوم دیگر پیشرفت نکرده است؛ با توجه به مهم بودن تربیت اخلاقی برایم سؤال بودکه چرا هنگامی که سخن از «اخلاق» به میان می آید بسیاری از مردم، حتی عده ای از اهل فضل و دانش، آن را یک امر مستحبی، و در حاشیه زندگی، می دانند، در حالی که غالب مشکلات فردی و اجتماعی که با آن دست به گریبان هستیم، دقیقاً و مسلماً ناشی از ضعف های اخلاقی ما است؛ مشکلات و گرفتاریها و بن بستهای جهانی نیز درست از فقر اخلاقی جامعه ها سرچشمه می گیرد. در نتیجه تربیت اخلاقی با توجه به مقتضیات زمان انجام نگرفته است.
می توان گفت مسائل اخلاقی و تربیتی و تربیت اخلاقی افراد در عصرما اهمیت ویژه ای دارد؛ از یک سو عوامل و انگیزه های فساد و انحراف در عصر ما از هر زمانی بیشتر است اگر در گذشته سخت بود ولی در زمان ما از برکت پیشرفت صنایع بشری همه چیز در همه جا و در دسترس همه کس قرار گرفته است.
از سوی دیگر، با توجه به این که عصر ما عصر بزرگ شدن مقیاسهاست و آنچه در گذشته بصورت نامحدود انجام می گرفت اما در عصر ما وجود وسائل کشتار جمعی، اینترنت،ماهواره ها که هر گونه اطلاعات مضر در اختیار تمام مردم دنیا قرار می گیرد، مفاسد اخلاقی تمام نقاط جهان را فرا گرفته است و همچنین با گسترش علوم و دانش های مفید در زمینه ی پزشکی و صنایع و شؤون دیگر حیات بشری، علوم شیطانی و راهکارهای وصول به مسائل غیرانسانی و غیراخلاقی نیز به مراتب گسترده تر از سابق شده است که افراد از طریق آنان به مقصود خود برسند. در چنین شرایطی توجه به مسائل اخلاقی و علم اخلاق و تربیت اخلاقی افراد از هر زمانی ضروری تر به نظرمی رسد.
می توان چنین فهمید و درک کرد اخلاق قابل تغییر است اگر اخلاق قابل تغییر نباشد دیگر علم اخلاق و برنامه های تربیتی انبیاء و کتابهای آسمانی بیهوده خواهند بود؛ ولی می بینیم با وجود آن همه برنامه های اخلاقی و تربیتی در تعالیم انبیاء و کتب آسمانی و نیز وود برنامه های تربیتی در تمام جهان بشّریت ، و همچنین مجازاتهای بازدارنده در همه مکاتب جزائی، بهترین دلیل بر این است که اخلاق و روش های اخلاقی قابل تغییراست.
حال برای ایجاد تغییرات مطلوب و سازنده در اخلاق نیاز به تربیت است حال برای تربیت، تعلیم ضرورت می یابد برای اینکه انسان بتواند خوبی و بدی اعمال و صفات خود آگاهی یابد،نیاز به تعلیم دارد، اگر علم و آگاهی جای جهل و نادانی را بگیرد بسیاری از رذیلت های اخلاقی جای خود را به فضیلتهای اخلاقی می دهد ولی برای این که تعلیم جهت خود را بیابد تربیت صحیح مطابق با فطرت انسان صورت بگیرد.
حال، به راستی به استحکام و درستی کدام تربیت می تواند مطمئن تر از تربیتی بود که خاستگاه آن وحی الهی و کلام پرورش یافتگان مکتب وحی باشد که همه ی ادیان آسمانی، همواره آکنده از رهنمودهای اخلاقی برای رساندن بشر به اوج قله کرامت انسانی بوده اند که کتب آسمانی و انبیاءالهی همواره اهتمام به مسأله اخلاق را به عنوان حقیقتی جدایی ناپذیر از دین، بخشی از رسالت خویش قرار داده و ضمن اصلاح و تربیت اخلاقی بشر، اتمام رسالت را به پیامبر خاتم و کتاب آسمانی وی سپرده اند.
و یکی از مأموریت های اصلی پیامبر و اهل بیت ایجاد دگرگونی و تحول عظیم در خلق و خوی بشری و ترویج و گسترش فضایل اخلاقی و مبارزه با رذایل اخلاقی است.
«اِنّما بُعثِت لِأتَمّمِ مَکارِمَ الأخلاقِ»(طبرسی، 1401 ق، ص8) «تنها برای تکمیل فضایل اخلاقی برانگیخته شدم».
بعد از پیامبر اعظم، امام علی نخستین خلیفه اول و شاگرد کامل العیار او و یکتا پیرو و دل باخته و بی قرار اوست، از دوران کودکی همیشه تحت تربیت پیامبر بود و تمام دوران کودکی تا جوانی همیشه زیر پرچم اخلاقی پیامبر تکامل و تعالی یافت پس او وارث پیامبر است.
خوشبختانه ما مسلمانان منابع عظیمی مثل قرآن و نهج البلاغه ونهج الفصاحه و … در دست داریم که مملو از بحث های عمیق تربیت اخلاقی که در هیچ منبع دیگری در جهان یافت نمی شود.
چنانکه شواهد، مبرهن می گردد که کتاب نهج البلاغه که مجموعه خطبه ها، مواعظ و حکم و کلمات قصارش را تشکیل می دهد. به گونه آئینه ای تمام نماست که بازتابی از معارف قرآنی و سنتهای سینه رسول اکرم(ص) را در سیمای درخشان آن مشاهده می توان کرد و از این روست که در بررسی و شناخت این کتاب هدایت خصوصاً مسائل تربیتی واخلاقی آن، نمی توان به طور انتزاعی و جدا از شناخت اسلام و قرآن به پژوهش آن پرداخت و به داوری و ارزش سنجی حکمت ها و دستورالعملهای زندگی سازش دست یابیم.
می توان گفت نهج البلاغه که امروزه به دست ما رسیده در برگیرنده جملات بی نظیر و انسان ساز می باشد که توسط بزرگترین اعجوبه که عظمت و شأنش حتی در زمان پیامبر اکرم(ص) شهره خاص و عام بود، بیان شده است. از فضایل، ادب و بزرگی علی (ع) هرچه بگوییم کم است و بزرگان دین جملگی اعتقاد دارند هیچ کتابی مانند نهج البلاغه تاکنون نتوانسته است حق کلام را ادا نماید.
لذا نهج البلاغه را بعنوان منبع انتخاب کردم بهترین دلیل انتخاب آن این است که هیچ کس توانایی برابری در فصاحت و پهلو زدن در بلاغت با حضرت علی(ع)را ندارد چرا که پر واضح است که کلمات علی(ع)در چکاد سخنان فصیحان و در رأس جملات بلیغان و ادبای عرب نورافشانی می کند و دیگر اینکه مسائل تربیتی و اخلاقی در اندیشه حضرت علی از جایگاه والایی برخوردار است.
روش پژوهش، روش توصیفی- تحلیلی است که در ضمن توصیف اطلاعات جمع آوری شده از نهج البلاغه، قرآن و کلیه آثار مربوط به نهج البلاغه و تربیت اخلاقی این اطلاعات مورد تحلیل قرار می گیرد.
در ضمن پژوهش ها، مقالات و کتابهای بسیاری در زمینه تربیت، اخلاق و تربیت اخلاقی وجود داشت، اما طی بررسی های محقق در منابع کتابخانه ای و اینترنت، کتاب یا پژوهشی در زمینه تربیت اخلاقی در نهج البلاغه یافت نشد.
در حال حاضر ضروری است که در زمینه ی تربیت اخلاقی در نهج البلاغه تحقیقی انجام گیرد و استلزامات تربیتی آن استخراج شود و نهایتاً برنامه ی اجرایی آن طراحی گردد.
لذا بحث درباره مسائل تربیت اخلاقی در نهج البلاغه، کتابی که از لحاظ بلاغت یا شیوائی الفاظ و عمق معانی و از جهت ارزشهای انسانی و حکمتها و معارف به منزله دریائی ناپیدا کرانه است با گوهرها و ذخایر نفیس بی شمار، آن هم در این وقت محدود و با زبان نارسای پژوهنده ای کم مایه و با بضاعتی مزجاه چونان حقیر، طبعاً کار و تکلیفی است بس دشوار. لذا به مصداق
« آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید»
محقق علاقمند به انجام این پژوهش است، این علاقه بر آن دانست که منابع متعددی را مورد شناسایی قرار دهم و به کتابخانه های بزرگ کشور مراجعه کنم و جهت انجام این مهم متون متعدد را مطالعه نمایم تا به اهداف مورد نظر دست یابم.
که با انجام این پژوهش شاید بتوان توجه نظام تعلیم و تربیت را به تربیت اخلاقی بخصوص از دیدگاه نهج البلاغه جلب نمود و این پژوهش بتواند گام کوچکی برای راه گشایی تربیت اخلاقی باشد در این پژوهش اهداف کلی و جزیی زیر،مورد تحقیق می باشند و در ادامه اهمیت و ضرورت و پیشینه تحقیق توضیح داده می شود.
هدف کلی: شناسایی ویژگی های انسان و تربیت اخلاقی متناظر با آنها در نهج البلاغه
اهداف جزئی:
1.شناسایی ویژگی های انسان در ارتباط با خداوند و تربیت اخلاقی متناظر با آنها در نهج البلاغه
2.شناسایی ویژگی های انسان در ارتباط با خودش و تربیت اخلاقی متناظر با آنها در نهج البلاغه
3.شناسایی ویژگی های انسان در ارتباط با انسانهای دیگر و تربیت اخلاقی متناظر با آنها در نهج البلاغه
4.شناسایی استلزامات تربیتی مرتبط با آن ویژگی های در نهج البلاغه
اهمیت و ضرورت تحقیق:
جریان تربیت از واقعیت های پیچیده، گسترده و بسیار تأثیرگذاری است، که از دیرباز در جوامع بشری مطرح بوده است. تداوم و توسعه هستی، خود به شکلی متعالی و پایدار است خواست حقیقی هر انسانی است که همه آدمیان به راستی آن واقفند. به سبب همین خواست، آدمی پیوسته در تکاپوی توسعه هستی خود است و جریان تربیت، در واقع تلاشی اجتماعی برای تسهیل و جهت دهی تکاپو است و از طریق آن، حیات انسانی تداوم و تکامل پیدا می کند، لذا، توجه به چگونگی هستی انسانی، اهمیت تربیت را هرچه بیشتر آشکار می سازد (اعرافی و باقری، 1388، ص98).
مهمترین هدف از نزول وحی الهی (تربیت) انسان است که جز از راه تربیت فکر میسر نیست.پس دین مبین اسلام هدفی جز تکامل انسان را ندارد و رسیدن به کمال بدون برنامه ارائه برنامه صحیح و دقیق تربیتی امکان پذیر نیست.
امام علی (ع) در اهمیت تربیت که تربیت را وسیله ای برای سلامت خود انسان و نیز به صلاح بشر می داند: چنین فرمودند: «زنهار! زنهار، در تربیت و سازندگی خویشتن تلاش کن زیرا که خداوند راهی که را باید بروی، برای تو روشن ساخته است و آینده رفتن تو را مشخص و تبیین فرموده است» (نهج البلاغه: نامه 30). امام علی(ع) راز خودسازی انسان را به شناخت و معرفت همه جانبه و از طریق تربیت امکان پذیر می داند و در نامه تربیتی خویش به امام حسن (ع) چنین فرموده است «قلبت را به اندرز زنده دار و سرکشی آن را به پارسایی بمیران و دلت را به یقین نیروبخش و به حکمت روشن گردان» و در ادامه می فرمایند «چون به کار تو چونان پدری مهربان عنایت داشتم و بر ادب و آموختنت همت گماشتم» (نهج البلاغه: نامه 31).
بنابراین در بیان ضرورت تربیت می توان گفت که روی کردن به تربیت صحیح، پرداختن به ضروری ترین امور انسان و جامعه انسانی است؛ و رسالت همه پیامبران الهی تربیت انسان ها بوده است. همچنان پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) هدف از بعثت شان را این گونه بیان فرموده اند: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» «همانا من برای تکمیل فضیلت های اخلاقی برگزیده شده ام». و شاگرد مکتب ایشان، امام علی(ع) در نامه 45 کتاب شریف نهج البلاغه هدف تربیتی بعثت پیامبر اکرم(ص) را چنین بیان کرده اند: «پس خداوند، محمد(ص) را به راستی برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتان برون آردو به عبادت او وادارد، و از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خداوند کشاند؛ با قرآنی که معنی آن را آشکار نمود و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان بدانند بزرگی پروردگار خود ار که دانای آن نبودند، و بدو اقرار کنند، از پس آنکه بر انکار می افزودند، و او را نیک بشناسند، از آن پس که خود را ناآشنا بدو می نمودند» (نهج البلاغه: نامه 45).
در نتیجه انسان با تربیت است که می تواند به کمالات انسانی دست یابد و در صورت فقدان آن، به شر و بدی مبتلا گردد. امام علی (ع)می فرماید: «عدم الادب سبب شر» «فقدان ادب سبب هر شر و بدی است».حال می توان گفت تربیت با مفاهیمی چون اخلاق، تعلیم و تزکیه رابطه تنگاتنگی دارد؛ لذا بررسی هر یک از مفاهیم، می تواند در بازنمایی زمینه های گوناگون تربیتی، نقش تأثیرگذاری داشته باشد.
شیخ ابوعلی مسکویه در تعریف اخلاق می گوید: اخلاق حالتی نفسانی است که بدون نیاز به تفکر و تأمل آدمی را به سمت انجام کار حرکت می دهد(ابن مسکویه، 1422ق، ص 78).
در بیان اهمیت اخلاق آورده اند: «آنگاه که آدمی از بایدها و نبایدهای که بیشتر به صورت روا و ناروا و یا پسندیده و ناپسند عرضه می شوند، فراتر رود و به بازشناسی نیک ازبد برسد و این شناخت ارزش نیک، او را به کردار شایسته برانگیزد، به قلمرو اخلاق رسیده و در راه انسان شدن گام نهاده است» (نقیب زاده، 1385، ص15).
بدین سبب دانشمندان مسلمان توصیه می کنند که قبل از فراگیری هر علمی به آموختن علم اخلاق و تزکیه نفس بپردازند. پس بنابراین در نظر دانشمندان مسلمان، علم اخلاق برترین علم است. این علم از همه علوم برتر است و به نیکو کردن رفتار انسان از آن جهت که انسان است می پردازد» ( ابن مسکویه،1422 ق، ص55).
با توجه به ضرورت اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی می توان گفت: همانطور که در زندگی فردی و خصوصی بدون اخلاق، لطافت و شکوفایی و زیبایی ندارد؛ و خانواده ها بدون اخلاق سامان نمی پذیرند؛ ولی مهمتر ازآنها، زندگی اجتماعی بشر است که با حذف مسائل اخلاقی به سرنوشت دردناکی گرفتار می شود و شاید گفته شود که سعادت و خوشبختی و تکامل جوامع بشری را می توان در پرتو عمل به قوانین و احکام صحیح بدست آورد، بی آنکه مبانی اخلاقی در افراد وجود داشته باشد. ولی عمل به مقررات و قوانین نیز بدون پشتوانه اخلاق ممکن نیست؛ تا از درون انسانها انگیزه هایی برای اجرای مقررات و قوانین وجود نداشته باشد، تلاشهای بیرونی به جایی نمیرسد. زور و فشار بدترین ضمانت اجرایی قوانین و مقررات است که جز در موارد ضروری نباید از آن استفاده کرد و در مقابل آن اخلاق بهترین ضامن اجرایی قوانین و مقررات محسوب می شود در اهمیت اخلاق همین بس که انسانها با وجود اخلاق مسیر زندگی خود را جهت می دهند.
مهمترین بیماری های روحی وجود صفات رذیلت اخلاقی در انسان است. وجود این بیماری آثار سوئی دارد مثل توانایی تشخیص خوب و بد، حق و باطل را در انسان تضعیف می کند این افراد که از آرامش روحی محرومند مثل حسادت، خود بزرگ بینی، کینه ورزی و … آرام و قرار روح انسان را گرفته و زندگی را بر او تلخ می کنند.
بیماریهای روحی، علل آنها و راه درمان آنها ضروری است علمی که عهده دار بیان صفات و رفتارهای پسندیده و ناپسند و راه های درمان صفتهای ناپسند است، علم اخلاق و تربیت اخلاقی است پس سعادت فرد در گروه پاکسازی و تهذیب نفس از آلودگی ها و آراستن به فضائل اخلاقی است.
پس هدف اساسی بعثت پیامبر اکرم را تزکیه نفس انسانها از آلودگی ها بیان کرده و می فرماید: « هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ» (جمعه: 2).
«او کسی است که در میان درس ناخواندگان پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات خدا را تلاوت کند و نفس آنان را از آلودگی ها پاک کند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، مسلماً پیش از این دو گمراهی آشکار می بودند».
در عصر ما حاضر نه تنها نیازهای اساسی انسان و جامعه به عنوان یک ضرورت باید مورد ملاحظه قرار گیرد؛ بلکه چالشهای جدید که در عرصه ارتباط انسانی باوجود پیشرفت علم و تمدن که همان نبودن تربیت و اخلاقی مناسب در ارتباطات انسان با خودش، خدا، جهان و دیگران را به سوی کمال جهت دهد را نیز مورد توجه قرار داد با وجود اهمیت به تربیت عقلانی، جسمانی، عاطفی و سیاسی باید به تربیت اخلاقی که آنان را در بر می گیرد بیشتر توجه کرد.
لذا با توجه به ضرورت تربیت اخلاقی میتوان چنین گفت که مواجهه شدن دنیا معاصر با چالشهای تربیتی و اخلاقی نیاز به ارائه راهکارهای موثر و کارآمد دارد که به دغدغه وجودی آدم و نیز دردها و بحرانهای او پایان بخشید. چنین راهکارهایی ضرورتاً باید متکی به تربیت اخلاقی نیرومندی باشد که کردار و فعالیت های تربیتی انسان را هدایت نموده و جهت گیری موثری به آنها دهد. لذا هر زمان که نیاز به دلالتهای تربیتی و اخلاقی کارامد و عمیقی احساس می شود، لزوماً در پی تربیت اخلاقی پر خواهیم آمد که تکیه گاه و پشتوانه قاطعی برای رفتارها و کارکردهای تربیتی محسوب گردد.
بدیهی است از جمله ملزومات پویایی تربیت اخلاقی چیزی جز این نیست که همگام با تغییرات جدید در جوامع بتواند با ارائه راهکارهای تربیتی و اخلاقی افرادرا از این سرگردانی نجات دهد، و هر کس خودش را با توجه به ظرفیت وجودی خودش و استعدادها در جهت تکامل خود در این دنیا بسازد.
با وجود این اهمیت تربیت اخلاقی به اسلام اختصاص ندارد، تجربه نشان داده است انسان متدین یا غیرمتدین بی نیاز از اخلاق و تربیت اخلاقی نبوده و نیست و کم توجهی به اخلاق و فضائل اخلاقی سبب آسیب های جدی به جامعه و افراد می شود، بدین سبب امروزه تربیت اخلاقی در کشورهای غربی از موضوعاتی است که مورد توجه محققان و اساتید دانشگاه و نیز مربیان و مدارس قرار گرفته است.
بنابراین اخلاق و تربیت اخلاقی نقشی بسیار مهم در سلامت روح انسان و سعادت و خوشبختی فرد و جامعه دارد. از این جهت نیازمند توجه بیشتر است؛ به ویژه برای مسلمانان؛ زیرا به اندازه ای که در دین ما به اخلاق و تربیت اخلاقی توجه شده در ادیان و مکاتب دیگر چنان توجهی نشده است.
یکی از وظایف اساسی پیامبر(ص) و پس از وی اهل بیت(ع)گسترش مکارم اخلاقی در میان مردم بوده است. به همین سبب سیره پیامبر(ص) و اهل بیت منبعی سرشاری برای تربیت به ویژه تربیت اخلاقی است. با توجه به اهمیت تربیت اخلاقی انسان و رواج نظریات و مکاتب اخلاقی مختلف در جوامع بشری، بایسته است راه تربیت اخلاقی بشر را از کسی بجوئیم که هستی بخش و آشنا با همه زوایای وجودی اوست.
شخصیت حضرت علی نیز یک الگوی عالی تربیت اخلاقی است. زندگی علی (ع)به منزله یک مکتب بزرگ تربیتی است؛ گفتار و کردار و اندیشه های او همه، جنبه تربیتی دارند. او نه تنها با الهام از مکتب اسلام ارزش های عالی انسانی را مطرح نمود، بلکه خود در زندگی مظهر و نمونه این ارزشها بود. او الگوی عالی تربیت اخلاقی برای انسان های خداشناس، کمال جوی، حکمت دوست، عدالت خواه و حق طلب بوده و هست که با مطالعه نهج البلاغه می توان نکات تربیتی ارزشمندی را استخراج کرد و بر این پایه کتاب نهج البلاغه محتوای ژرف و عمیق در قالب الفاظ و عبارات فصیح و بلیغ همراه با جامعیت مطالب، از این کتاب ارزشمند اثری جاودانه ساخته است و لقب «اخ القرآن» را زینبده آن است. می توان آن را «کتاب اخلاق» بنامیم مبنا و اساس کار قرار گرفته تا با مطالعه آنها نکات مربوط با تربیت اخلاقی استخراج و تدوین شود و در اختیار انسان های جویای علم اخلاق قرار گیرد.
یکی از علل جاذبیت مباحث تربیتی و اخلاقی در نهج البلاغه این است که به مباحث عینی که به زندگی مادی و معنوی انسان ها مربوط می شود پرداخته است. نهج البلاغه به سراغ کلی گویی، فلسفه بافی و مسایل پنداری نمی رود. علی (ع)مرد مبارزه و عمل، مرد «زندگی و حیات و مرد هدف و پیروزی بود و سخنانش همه جا همین آهنگ را دارد» (مکارم شیرازی، 1379، ص12).
دیگر اینکه علت جاذبه نیرومند نهج البلاغه در مباحث تربیتی و اخلاقی این است که در هر میدانی و ساحتی از تربیت که گام می نهد، چنان حق سخن را ادا می کند و دقایق را مو به مو شرح می دهد که گویی گوینده آن تمامی عمر را به بحث و بررسی روی همان موضوع مشغول بوده است.
بر همین اساس توجه به نهج البلاغه که کتابی کامل است در تربیت اخلاقی نسل کنونی استفاده کرد لذا پایان نامه حاضر در پی آن است تا با نگاهی پژوهشی به نهج البلاغه مبنا و شاهراه اصلی تربیت اخلاقی در نهج البلاغه را موضوع سخن قرار دهدو سیر این روند را از آغاز تا پایان، به تحلیل و بررسی بنشیند هدف این پژوهش، شناسایی تربیت اخلاقی در نهج البلاغه است و تلاش در جهت فهم جایگاه ارتباط انسان با خدا و خودش و انسان دیگر، از طریق واکاوی محتوای نهج البلاغه و بهره گیری از رهنمودهای امام علی(ع) که برای نجات انسان از بحران اخلاقی موجود در جهان معاصر است، و سوال های این پژوهش هم بر اساس اهداف آن به شرح زیر می باشند.
سؤال های تحقیق:
1.ویژگی های انسان در ارتباط با خداوند و تربیت اخلاقی متناظر با آنها در نهج البلاغه چه هستند؟
2.ویژگی های انسان در ارتباط با خودش و تربیت اخلاقی متناظر با آنها در نهج البلاغه چه هستند؟
3.ویژگی های انسان در ارتباط با انسان های دیگر و تربیت اخلاقی متناظر با آنها در نهج البلاغه چه هستند؟
تعریف مفاهیم و اصطلاحات پژوهش
الف- تعاریف مفهومی
تربیت: واژه تربیت از ریشه «رَبَوَ» و باب تفعیل معرفی می نماید و چنین ذکر می کند که در این ریشه معنای زیارت و فزونی اخذ گردیده است و بنا بر این واژه تربیت با توجه به ریشه آن، به معنی فراهم آوردن موجبات فزونی و پرورش است و از این رو به معنی تغذیه طفل به کار می رود. اما علاوه بر این، تربیت به معنی تهذیب نیز استعمال شده که به معنی زدودن خصوصیات ناپسند اخلاقی است باقری (1370، ص46-45).
اخلاق: «اخلاق، مجموعه ملکات روحی پایدار است که به صورت اختیاری و آگاهانه در گذر زمان، در ضمیر انسان شکل می گیرد و سبب می شود انسان به آسانی و بدون نیاز به اندیشه و تامل، رفتار ویژه ای را انجام دهد(ابن مسکویه، 1422 ق، ص26).
« اِنَّکَ لَعَلیَ خُلُقٌ عَظیم» (قلم: 48)«به راستی که تو را خویی والاست».
عالمان اخلاق معنای مختلفی در نظر گرفته اند که رایج ترین آنها عبارت است از صفات نفسانی پایدار در نفس انسان که رسوخ کرده است.
تربیت اخلاقی: دانشمندان مسلمان با توجّه به جامعیّت مکتب تربیتی اسلام و بر اساس رهنمودهای وحی، سه عنصر «بینش»، «منش» و «انگیزش» را در کنار هم مد نظر قرار داده و «تربیت اخلاقی» را این گونه تعریف نموده اند :
«فرایند و بستری که در آن انسان توانایی می یابد از روی اختیار ، ملکات و صفاتی را بپذیرد و در کنار ساختار خلقی خویش ، از سرنوشت و طبعی دیگر برخوردار شود» (یالجن، 1406ق،صص 30-28).
نهج البلاغه: یعنی راه روشن بلاغت نهج البلاغه به عنوان گزیده ای از خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار امیرالمؤمنین علی (ع) دائره المعانی از فرهنگ اسلامی است که توسط ادیب و دانشمند برجسته شیعه سیدرضی گردآوری گردیده است.
سیدرضی در مورد این کتاب چنین می گوید: « پس از تمام شدن، چنین دیدم که نامش را نهج البلاغه بگذارم؛ زیرا این کتاب درهای بلاغت و سخنوری را به روی بیننده خود می گشاید و خواسته هایش را به او نزدیک می سازد. هم دانشمند و دانشجو را بدان نیاز است، و هم مطلوب سخنور و پارسا در آن وجود دارد».
استاد مطهری در این باره می نویسد: « سیدرضی شیفته سخنان علی(ع) بوده است. او مردی ادیب و شاعر و سخن شناسی بود، بیشتر از زاویه فصاحت و بلاغت و ادب به سخنان مولی می نگریسته است. به همین جهت در انتخاب آنها این خصوصیت را در نظر گرفته است از این رو نام مجموعه منتخب خویش را نهج البلاغه نهاده است» (مطهری،بی تا، ص5).
ب- تعاریف عملیاتی
تربیت اخلاقی: مجموعه ای از فعالیت های تربیتی به منظور را از میان بردن صفت های رذیلت و ایجاد صفتهای فضیلت است. لذا تربیت اخلاقی همان صفات نفسانی خوب و بد (فضایل و رذایل) و اعمال و رفتار اختیاری خوب و بد و نیز شیوه تحصیل صفت های نفسانی خوب (فضایل) و انجام اعمال پسندیده و دوری از صفت های نفسانی بد (رذایل) و اعمال ناپسند است.
چرا که تربیت اخلاقی آموزش اصول و ارزش های اخلاقی و پرورش گرایش ها و فضیلتهای اخلاقی است که به بعد شناختی، عاطفی و رفتاری اخلاق مورد توجه قرار گرفته است.
حال باید با توجه به نهج البلاغه ویژگی های انسان در ارتباط با خدا و جهان، خودش و انسان دیگر را شناخت و تربیت اخلاقی را سمت و سو داد به سوی کمال انسان که همان عبودیت خداوند است.
مبانی تربیت اخلاقی: مبانی تربیت اخلاقی به معنای ویژگیهای انسان در ارتباط با خدا، خودش و دیگران بکار رفته است که براساس آن مبانی می توان استلزامات تربیتی را از آنها الهام گرفت.
استلزامات تربیتی: مجموعه نتایجی است که از مبانی تربیت اخلاقی حاصل می شود که مربیان بصورت روش ها، راهکارها و نکات تربیتی که در جهت شکوفایی استعدادهای متربیان بکار می برند.
روش اجرای تحقیق
الف- نوع تحقیق و شیوع جمع آوری داده ها
این تحقیق از نوع کتابخانه یا نظری بوده که در این روش اطلاعاتی گردآوری می شود که به لحاظ ماهیت کیفی اند و در کتابخانه نگهداری می گردند. منابع کتابخانه ای مورد استفاده عبارتند از: قرآن، بخصوص نهج البلاغه و کلیه آثار مربوط به نهج البلاغه و تربیت اخلاقی اعم از کتاب ها و مقاله ها و دیگر آثار مکتوب اعم از کاغذی و الکترونیکی و بخشی از گرداوری اطلاعات از طریق فیش نویسی صورت خواهد گرفت.