به دنبال پیدایش وگسترش وسایل ارتباط جمعی که مرهون توسعه سریع تکنولوژی می باشد. رسانه ها به بطن جوامع انسانی نفوذ کرده اند به گونه ای که انسان ها بخش قابل توجهی از اوقاتشان را با وسایل ارتباط جمعی به سر می برند. در عصر ارتباطات کمتر مکانی را در روی زمین می توان یافت که وسایل ارتباط جمعی بدان جا راه نیافته باشند. امروزه در بسیاری از جوامع افراد به خصوص جوانان همان طور که به مدرسه می روند هر روز چند ساعت از وقت خود را صرف برنامه های مختلف رسانه ها به خصوص تلویزیون می نمایند. همین امر است که نه تنها اهمیت و نقش وسایل ارتباط جمعی را نشان می دهد بلکه نمایان گر شکل گیری روابط جدید در جوامع است که تغییرات اساسی را در زندگی انسان ها، تفکر اجتماعی و رفتارشان بوجود آورده است. به تعبیر ژان کازنو، وسایل ارتباط جمعی پوسته های نخست گروه ها و جوامع بسته را شکافته و به درون آن رخنه نموده اند رسوخ به درون این واحدهای بسته اجتماعی موجب پیدایی جامعه ای دیگر با ویژگی ها و اختصاصاتی تازه است بعد از موفقیت های چشم گیری که از تبلیغات دکتر گوبلز در آلمان نازی به دست آمد این عقیده حاصل شد که وسایل ارتباط جمعی بر عقاید و افکار عمومی اثرات بسیاری دارند. افراد چه عادی و چه تحصیل کرده بر این باور بودند که وسایل ارتباط جمعی قدرتی مافوق تصور دارند و می توانند افکار ما را منقلب کرده و به زندگی مان شکل تازه ای ببخشند و به اختیار تمامی رفتارها را هدایت نمایند.
رسانه ها جزء لاینفک زندگی بشر امروزی به شمار می آیند و هر روزه جوامع مدرن شاهد عرضه ابزار تکنولوژیک ارتباطی جدیدی به بازار مصرف می باشد . اما در این میان تلویزیون همچنان حاکمیت رسانه های خانگی را در اختیار دارد و چون عضوی از خانواده پذیرفته شده است.
در این میان کودکان و نوجوانان به علت فراغت بیشتر و مسئولیت های کمتر در زندگی، امکان استفاده از این رسانه ها بیش از بزرگسالان دارند. روحیه تقلید پذیری در کودکی و بحران هویت در نوجوانی تاثیر پذیری از قهرمانان و شخصیت های برنامه های تلویزیون را در این طیف سنی بیش از سایرین محتمل می سازد. اگر به عوامل فوق میزان سرمایه هنگفتی را که در سراسر جهان به ویژه در کشور ما در ابعاد مالی، نیروی انسانی، زمان، تحقیقات صرف پدیده ی تلویزیون می گردد بنابراین اهمیت فوق العاده ای این رسانه در زندگی جوامع مدرن امروزی بیشتر آشکار می گردد.
تحقیق حاضر تلاشی است در این مسیر برای بررسی تاثیر تلویزیون بر مخاطب نوجوان شاید در حد خود نوری هر چند بر تاریکی های پژوهش در این عرصه اجتناب ناپذیر زندگی امروزی باشد.
دغدغه پژوهشگران ارتباطی ، تولید کنندگان پیام ، اولیاء و مربیان مخاطبین نوجوان این است که با این صرف وقت و بودجه هنگفت بر تولید و پخش پیام تلویزیونی آیا در کنار جذابیت های ظاهری و سطحی هنرپیشه ها و ساختار فنی و کیفیت های تصویری برنامه های تلویزیونی، عناصر دیگری از سوی مخاطبان دریافت می شود یا نه؟ آیا این عناصر دریافت شده هم سو با اهداف تولید کنندگان پیام می باشد یا خیر؟ یافتن پاسخ هایی برای این ابهامات می تواند تغییرات اساسی در روند ساخت و تولید پیام ایجاد کند. این ابهامات بخشی از سوالاتی که ذهن پژوهشگر را در سال های کار در عرصه برنامه های تلویزیونی به خود مشغول داشته است.
1-2- بیان مسئله
رسانه ها جزء لاینفک زندگی بشر امروزی به شمار می آیند و هر روزه جوامع مدرن شاهد عرضه ابزار تکنولوژیک ارتباطی جدیدی به بازار مصرف می باشد . امروز نقش و جایگاه رسانه ها در حدی است كه نمی توان زندگی را بی حضور آنها قابل تصور دانست. رسانه ها فقط وسیله ی سرگرمی نیستند، بلكه در بسیاری از جنبه های فعالیت اجتماعی و فردی ما دخالت و نقش دارند. گسترش و توسعه ی وسایل ارتباط جمعی در زندگی انسان ها به حدی است كه عصر كنونی را عصر «ارتباطات» نامیده اند چرا که امروزه انسان ها در معرض نهادهای رسانه ای متولد می شوند، می اندیشند، دنیا را در این رهگذر می شناسند و رفتارهای خود را براساس الگوهای برگرفته از كتاب، مجله، فیلم، ماهواره، اینترنت و… سامان می دهند. رسانه های جمعی واسطه شناخت ما از جهان پیرامون هستند، یک مدل ارتباطی و اجتماعی طراحی شده را به عنوان تجربه و شناخت در مقابل مخاطب قرار می دهند. مارشال مک لوهان به این باور رسیده است که در دنیایی زندگی می کنیم که وسایل ارتباطی، آن را برای ما ساخته اند. به اعتقاد او وسایل ارتباطی، رابطه و نسبت حواس ما را با یکدیگر برهم زده و فرهنگ دیگری را با خود به ارمغان آورده اند (رشیدپور،1352: 16) .
در حال حاضر در میان تمام وسایل ارتباط جمعی، تلویزیون تنها رسانهای است که میلیاردها انسان در سراسر جهان به طور گسترده از آن استفاده میکنند . جامعه شناسان بر قدرت بیشتر رسانه تلویزیون در مقابل سایر رسانه ها تاکید می ورزند و در برخی موارد، از تلویزیون به عنوان پرقدرت ترین رسانه نام می برند بزرگترین دلیل این قدرت، طیف گسترده مخاطبان می باشد. تلویزیون جزئی از زندگی روزمره آدمیان دنیای امروز را تشکیل می دهد ( اعزازی ، 1373 : 52 ) .
در اكثركشورهای توسعه یافته، تلویزیون وسیع ترین گستره مخاطبان را در میان تمام رسانه هابه خود اختصاص داده است . در سراسر دنیا افراد بدون توجه به منشأ ملی، نژاد، طبقه اجتماعی، جنسیت یا سن تلویزیون تماشا می كنند و فراوانی تماشاكنندگان زیاد است. تلویزیون از بدو تولد فرد وجود دارد و جزئی از زندگی اوست و یكی از مهمترین رسانه های جمعی است .( Gerbner, 1978 : 45)
انسان ها امروزه در معرض نهادهای رسانه ای متولد می شوند، می اندیشند، دنیا را در این رهگذر می شناسند و رفتارهای خود را براساس الگوهای برگرفته از كتاب، مجله، فیلم، ماهواره، اینترنت و… سامان می دهند. رسانه های جمعی واسطه شناخت ما از جهان پیرامون هستند و یک مدل ارتباطی و اجتماعی طراحی شده را به عنوان تجربه و شناخت در مقابل مخاطب قرار می دهند. در واقع ساختار نگرش افراد نسبت به پدیده ها تا حد زیادی ناشی از ارزشی است که رسانه ها به آن پدیده می دهند. رسانه ها زمینه شکل گیری معنی را فراهم می سازند و افکار عمومی اغلب از رخدادها تصویری در ذهن دارند که ساخت رسانه هاست، در واقع رسانه ها دنیای اطراف را برای مخاطبان بازنمایی می کنند. مفهوم بازنمایی در مطالعات رسانه ای جنبه محوری دارد. این مفهوم با تلاش هایی که برای ترسیم واقعیت صورت می گیرد، رابطه تنگاتنگ دارد. بازنمایی را «تولید معنا از طریق چارچوب های مفهومی و زبان» تعریف می کنند. جریان مداوم و مکرر بازنمایی رسانه ها از جهان واقع، به طرز قوی بر ادراکات و کنش های مخاطبان تأثیر می گذارد زیرا فرض بر این است که این بازنمایی ها عین واقعیت است (مهدی زاده، 1384 : 127-126). افلاطون معتقد است که بازنمایی جهانی از توهمات بوجود می آورد که از «امر واقع» فاصله دارد. برخلاف افلاطون، ارسطو به بازنمایی به عنوان واسطه یا کانالی می نگرد که انسان از طریق آن به «امر واقع» نزدیک می شود.رسانهها با بازنمایی جهان پیرامون، بر شناخت و درک عموم تأثیر گذاشته و در نتیجه سبب تحول در ساخت اجتماعی واقعیت میشوند. بازنمایی نه انعکاس و بازتاب معنای پدیده ها در جهان خارج ، که تولید و ساخت معنا براساس چارچوبهای مفهومی و گفتمانی است ( مهدی زاده ، 1387: 10 (.
بازنمایی در رسانه ها بر طرز تفکرات، علائق و ایدئولوژی تاثیر گذار است. از طریق رسانه همه ما می آموزیم که در شرایط معین چگونه باید رفتار کرد و هر نقش یا منزلت اجتماعی چه انتظارات و توقعاتی با خود به همراه می آورد. بنابراین، رسانه ها مستمراً و پیشاپیش تجربه واقعی، تصاویری از زندگی و مدل هایی از رفتار عرضه می کنند (کوایل، 1382 : 394).
امروزه تلویزیون به عنوان یکی از ارکان اساسی در خانواده مطرح است و خانواده ها بیشتر وقتشان را در کنار این رسانه می گذرانند و بر اساس آمار بیشترین مخاطب آن در حال حاضر کودکان و نوجوانان هستند که به علت فراغت بیشتر و مسئولیت های کمتر در زندگی، امکان استفاده از این رسانه ها بیش از بزرگسالان دارند و به همین دلیل نیز این رسانه نقش مهمی را در ایجاد الگوی ذهنی، رفتاری و ارتباطی کودکان ایفا می کند.
تلویزیون رسانه ایست که به صورت تدریجی اثرات خود را بر روی بینندگان باقی گذارد . تلویزیون رسانه ای است که همه ی قوای ادراکی انسان (عقل، خیال و وهم) را تحت تأثیر قرار می دهد و یکی از ویژگی های مهم و متمایز کننده ی تلویزیون کیفیت و جذابیت آن است که این ویژگی، جزء جدا ناشدنی این رسانه است، همچنین تلویزیون تصاویرى پویا به شكل نمادین، همراه با زبان و صدا و موسیقى منتقل مى كند از این رو، كلیه شرایط لازم براى توجه و جذب در این رسانه فراهم آمده است و این ویژگى تلویزیون را به قدرتمندترین رسانه جمعى از سایر رسانه ها متمایز مى كند (شرام و دیگران ، 1377: 211).
تلویزیون ثابت کرده است که وسیله ارتباطی نیرومندی است که با تکیه بر توانمندیها خود تاثیرات فراوانی بر مخاطبانش دارد و این توانایی را دارد که دانش آنان را در زمینههای مختلف افزایش دهد. بدون شک تلویزیون رسانهای گیرا و جذاب است و به آسانی بینندگان را به خود جلب می کند و نیازی نیست بیننده حتما با سواد باشد تا پیام آن را درک کند، به دلیل سهولت دسترسی و جذابیت بصری تاثیرپذیری کودکان و نوجوانان از تلویزیون بسیار بالا است و این رسانه نقشی ماندگار در روح و روان و رفتارهای آینده آنان باقی میگذارد. کودکان از طریق تلویزیون، درباره ی خود، زندگی خود، چگونگی رفتار در شرایط گوناگون و چگونگی برخورد با مشکلات خانوادگی و شخصی، چیزهای زیادی می آموزند و این اجتماعی شدن از طریق تلویزیون با توجه به ویژگی های تلویزیون و کودک، از هر چیزی نافذتر است. کودکان ما امروزه در کنار تربیت خانوادگی، تربیت مدرسه ای، از تربیت رسانه ای نیز برخوردارند، تا آن جا که مارگارت مید روزی از تلویزیون به عنوان “نیمه دوم والدین” یاد می کند و بدون شک منظور او از این تعبیر، این نکته بوده است که کودکان ما امروز، اوقات به مراتب بیشتری را در مقابل تلویزیون می گذرانند تا با والدینشان (پستمن ،1378: 298 ) . با توجه به اینکه کودکان امروزه بیشتر در معرض تماشای برنامه های تلویزیون به ویژه برنامه های حوزه کودک قرار دارند بیشتر هم از تلویزیون یاد می گیرند و این قدرت رسانه می باشد که لازم است در جهت توانمندکردن کودکان از آن استفاده برد چرا که امروزه نیازهای زندگی، تغییرات سریع اجتماعی، فرهنگی، تغییر ساختار خانواده، شبکه گسترده و پیچیده ارتباطات انسانی و تنوع، گستردگی و هجوم منابع اطلاعاتی انسانها را با چالشها، استرسها و فشارهای متعددی روبهرو کرده است که مقابله مؤثر با آنها نیازمند توانمندیهای روانی- اجتماعی است. فقدان مهارتها و تواناییهای عاطفی، روانی و اجتماعی افراد را در مواجهه با مسائل و مشکلات، آسیبپذیر کرده و آنها را در معرض انواع اختلالات روانی، اجتماعی و رفتاری قرار میدهد. در سال 1993 آموزش مهارتهای زندگی از سوی سازمان ملل متحد به کشورهای عضو بهطور جدی توصیه شد.مهارتهای زندگی تواناییهایی هستند که به ما کمک میکنند تا در موقعیتهای مختلف، عاقلانه و صحیح رفتار کنیم، به طوری که آرامش داشته باشیم، لذت ببریم و در عین حال با دیگران ارتباط سازگارانه و مفیدی را برقرار کنیم و بدون توسل به خشونت یا خودخوری بتوانیم مسائل پیشآمده را حل کنیم و ضمن کسب موفقیت در زندگی احساس شادمانی داشته باشیم. مهارت های زندگی به دنبال اهدافی می باشدکه برای داشتن زندگی مناسب و همراه با آرامش لازم می باشد: بخشی از اهداف مهارتهای زندگی عبارت است از:
– تقویت اعتماد به نفس
– تقویت روحیه مشارکت و همکاری
– رشد و تقویت عواطف انسانی
– ایجاد روحیه مقاومت در برابر تبلیغات مسموم
– کمک به شناسایی و بیان احساسات
– تأمین سلامت جسمی و بهداشت روانی
– تقویت مهارتهای ارتباطی
– ساختن یک شهروند متعادل و مقبول اجتماع
– تقــــویت روحیــه همـــزیستی مسالمتآمیز
– ارتقای سازگاری فرد با خودش، دیگران و محیط زندگیش.
به همین دلیل این پژوهش در پی پاسخ به این سوال است که :
1-3- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
سازمان بهداشت جهانی سال 2001 را سال جهانی ” بهداشت روان ” اعلام کرد و شعار “غفلت بس است، مراقبت کنیم ” را جهت آشکار ساختن اهمیت موضوع مطرح کرد. تحقیقات نشان می دهند که اختلالات روانی و آسیب های اجتماعی ناشی از آن رو به فزونی است . بدیهی است که در راستای مقابله با این معضل پیشگیری از اهمیت ویژه ای برخوردار است . هدف از پیشگیری، افزایش آگاهی و توانایی افراد در برخورد صحیح و مناسب با رویدادهای زندگی است و اولین گام برای نیل به این هدف آموزش مهارت های زندگی است . برنامه آموزش مهارت های زندگی فرد را قادر می کند تا دانش، ارزش ها و نگرش های خود را به توانایی های بالفعل تبدیل کند. بدین معنا که فرد بداند چه کاری را باید انجام دهد و چگونه آن را انجام دهد. لذا این برنامه می تواند تامین کننده سلامت روانی، اجتماعی و جسمانی افراد باشد و بهتر است این آموزش ها در سنین پایین تر صورت گیرد.
یکی از نهادهایی که در بالا بردن سطح کیفی زندگی تاثیر قابل توجهی دارد، تلویزیون است که با تولید برنامه هایی مناسب می تواند قدمی مؤثر در آموزش مهارت های زندگی و تامین نیازهای فراغتی مخاطبانش بردارد . همگان به نقش ، تأثیر فوق العاده و بعضاً بی بدیل رسانه
ها به ویژه رسانه های جهان گستر در عصر حاضر اذعان دارند. با مراجعه به آمار و ارقام موجود در مورد استفاده ازرسانه ها در جهان می توان به این واقعیت پی برد که تلویزیون بیشترین مخاطبان را دارد و با توجه به این گستردگی مخاطبان بیشترین تاثیر را نیز بر آنان دارد.
در خصوص تاثیر برنامه های تلویزیون بر کودکان نظریه یادگیری اجتماعی بندورا عنوان می کند که کودکان مهارت ها و رفتارهای اجتماعی را یاد می گیرند و امروزه تلویزیون یکی از مهمترین یاد دهنده ها به افراد می باشد، به ویژه کودکان و نوجوانانی که ساعت های طولانی از روز را به تماشای برنامه های تلویزیونی می نشینند بدیهی است که تلویزیون به عنوان در دسترس ترین وسیله سرگرمی و با جذابیت های سمعی و بصری فراوان و متنوع از تاثیرگذاری بالای بر مخاطبانش برخوردار است در این رابطه می توان گفت که رسانه ها بر شیوه رفتاری، نحوه سلوک، سلیقه های عمومی در جامعه و نحوه روابط اجتماعی افراد با یکدیگر اثر می گذارد.
از نظر شیلر وسیله ارتباط جمعی به ویژه تلویزیون بهترین نمونه بنگاه های عامل هستند که در عرصه رسوخ و تاثیرگذاری بر اذهان به کار گرفته می شود(شیلر، 1377 : 58) .
با توجه به اهمیت تاثیر تلویزیون بر مخاطبان به ویژه کودکان که ذهن آنان آماده یادگیری می باشد و تربیت درست آنان به عنوان نسل آینده لازم است پژوهشی در خصوص به کارگیری مهارت های زندگی در برنامه های کودک تلویزیون به عنوان مهم ترین مهارت ها برای توانمند سازی کودکان صورت گیرد تا سازندگان برنامه های کودک از این ظرفیت تلویزیون برای توانمندسازی و ارتقاء سطح زندگی کودکان استفاده کنند.
1-4- اهداف تحقیق
در دنیای امروز که به دلیل اهمیت حضور وسایل ارتباط جمعی به عصر ارتباطات معروف است، این وسایل مهمترین نقش را در زندگی مخاطبانشان دارند، بیشترین یادگیری و الگوبرداری مخاطبان از رسانه هاست به ویژه تلویزیون که به دلیل دسترسی آسان و با هزینه کمتر، جذابیت بصری و گستردگی مخاطبان از قدرت بیشتری نسبت به سایر رسانه ها برخوردار است به ویژه در زمانی که مخاطب از داشتن خانواده ای که به الگو برداری از آن بپردازد تاثیر این رسانه بیش از پیش می شود به همین دلیل اهداف این پژوهش به شرح ذیل خواهد بود.
1-4-1- هدف اصلی:
بررسی آموزش مهارتهای زندگی در برنامه های کودک تلویزیون تا از ظرفیت تلویزیون در آموزش این مهارت ها از سنین کودکی که قسمت زیادی از شخصیت کودک شکل می گیرد بهره برد تا کودکان توانمند تربیت نمود که در پیچیدگی های زندگی روزمره بهترین واکنش را نشان دهند.
1-5- سوالات تحقیق
1-5-1- سوال اصلی تحقیق:
آیا در برنامه های کودک تلویزیون مهارت های زندگی آموزش داده می شود؟
1-5-2- سوالات فرعی تحقیق:
1-6- قلمرو تحقیق
هر تحقیقی باید دارای قلمرو و دامنۀ مشخصی باشد تا محقق در تمامی مراحل تحقیق، بر موضوع تحقیق احاطه کافی داشته باشد و بتواند نتایج حاصل از نمونه را به جامعه تعمیم دهد.
1-6-1- قلمرو مکانی
این تحقیق در خصوص نحوه آموزش مهارت های زندگی در برنامه های کودک تلویزیون از منظر والدین دارای کودکان 11 تا 18 ساله می باشد.
1-6- 2- قلمرو زمانی
این تحقیق در سه ماهه چهارم سال 1392 و 6 ماهه اول سال 1393 انجام پذیرفت.
1-6-3 – قلمرو موضوعی
در این تحقیق آموزش مهارت های زندگی در برنامه های کودک مورد مطالعه قرار گرفت.
1-7- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها
تعاریف مفهومی، عبارات یا کلماتی هستند که واژه یا اصطلاحی گنگ و وسیعی را تشریح مینمایند. تعاریف مفهومی باید دو صفت داشته باشند:
الف) مفهوم باید با کلمات دیگری به جز خود آن مفهوم تعریف شود.
ب) تعریف مثبت بر تعریف منفی رجحان دارد (ساروخانی،1380: 90). بنابراین مفهوم سازی كاری بیش از تعریف ساده یا قراردادی واژگان فنی یک علم است. این كار، ساختن مفهوم انتزاعی برای فهمیدن امر واقعی است.
در یک تحقیق علمی عدم مشخص كردن تعریف نظری مفاهیم مورد استفاده و تعیین حدود و ثغور آنها، ممكن است بین برداشتهای محقق و دیگران نوعی سوء تفاهم را به وجود آورد. از این رو با تعریف مفاهیم نظری تحقیق سعی گردید كه ابتدا در باب مفاهیم به كار برده شده در تحقیق حاضر یک پیش زمینهای حاصل گردد تا مفاهیم به كار برده شده، عملیاتی گردند.
همچنین تعاریف عملکردی بر پایه تبدیل واقعیت به کمیت استوار هستند و زمانی میتوان تعاریف مذکور را عملکردی قلمداد نمود که دارای ابعاد علمی و منطقی باشند و در تمامی فرایند تحقیق همان تعریف حفظ شود. هم چنین مفید و مؤثر بودن تعاریف عملکردی، از دیگر نکات اساسی است که باید مورد توجه واقع شود (همان منبع : 92). تعریف عملیاتی و شاخص سازی متغیرها و مولفههای موجود در این تحقیق به قرار ذیل است:
نهاد خانواده که یکی از ارکان مهم در جامعه محسوب می شود، در طول تاریخ دستخوش تحولات گوناگونی گردیده است و تغییرات مختلفی را به خود دیده است. شاید بتوان گفت که عمدهترین تغییرات در این نهاد، پس از انقلاب صنعتی روی داده است (گیدنز، 1386؛ گلدتروپ، 1987). در این دوره، بتدریج «محل کار» از «خانه» جدا شد؛ زن در خانه ماند و مرد به نانآوری در بیرون از منزل مشغول شد و به این طریق، سلطه مردانه بر جنس زنانه، از طریق انحصار اقتصادی در دستان مردان، قدرت بیشتری پیدا نمود (کاستلز، 1386)، تا اینکه با وقوع جنگهای جهانی و اعزام میلیونی مردان به جبهههای نبرد، بتدریج کارخانههای اروپا از نیروهای کار، خالی ماندند و این بار، زنان به محل کار فراخوانده شدند تا چرخهای جنگ، همچنان پرقدرت به چرخش خود ادامه دهند (کولتران و کالینز، 2001).
جنگهای جهانی، نه تنها در عرصه نهادهای سیاسی و نظامی، بلکه نهاد خانواده را نیز در جهان، با تغییرات عظیمی مواجه نمودند و این دوره تاریخی، نقطه عطفی بر تحولات خانواده در جهان معاصر گردید(گیدنز، 1386). شاید مهمترین تحول در این عرصه، در این نکته نهفته بود که زنان پس از جنگ، به خانههای خود بازنگشتند و به رقابت شغلی با مردان پرداختند؛ چرا که کارفرمایان چنین میخواستند؛ نیروی کاری ارزانتر و آرامتر از مردان که برای سرمایهداران، مناسبتر بودند. لذا در این دوره، بتدریج، در کشورهای اروپایی و آمریکایی، زنان با اشتغال خود، به استقلال اقتصادی بیشتری دست یافتند و خود را از سلطه سنگین نظام مردانه، آزادتر کردند (دوناوی، 2008). در سالهای بعد، با افزایش تحصیلات در میان دختران و زنان و همچنین گسترش رویکردهای فمینیستی، بر این تحولات، ابعاد گسترده دیگری نیز افزوده شد؛ از یک سو، با گستره آموزش در میان زنان، آنان به حقوق از دست رفته تاریخی خویش آگاهی بیشتری یافته بودند و از سویی دیگر، با حضور در عرصه کار و افزایش قدرت اقتصادی خود، بنیان تئوری «مرد نانآور» و «زن خانهدار» را به چالش کشیدند که نتیجه آن، تضعیف خانواده مردسالار به شکل پیشین بود. این تحولات، بتدریج نهاد خانواده را در معرض تغییرات جدیدتری قرار داد.
در اواخر دهه 1960 میلادی، ارزشهای سنتی خانواده و نظام اخلاقی پیشین، در گیر و دار تحولات اجتماعی و اقتصادی، با تغییرات شدیدتری مواجه گردید(لوی مارتین، 1996؛ اسموک و مانینگ، 2004). بطور مثال، با تغییرات ارزشی روی داده در این دوره، بتدریج مناسباتی چون روابط پیش از ازدواج در بین دختران و پسران در کشورهای مختلف جهان، پیروان بسیاری پیدا نمود که در نتیجه این تحولات و برآیند عوامل مختلف، نه تنها سن ازدواج در مقیاس جهانی، افزایش قابل توجهی یافت؛ بلکه فراتر از آن، دوام ازدواجهای پیشین نیز کاهش چشمگیری در خود میدید(بنت و دیگران، 1988).
علاوه بر این، روند فزاینده حرکت به سمت مدرنیته و افزایش ارزشهای فردگرایانه به همراه رشد شهرنشینی، بالا رفتن میانگین سطح رفاه و انتظارات بیشتر از کیفیت زندگی زناشویی و عواملی از این قبیل نیز منجر به تسهیل طلاق گردید و در این راستا با قبحزدایی از طلاق، میزان آن در کشورهای گوناگون، با رشد زیادی مواجه گردید؛ تحولاتی که بتدریج، نگاه جامعهشناسان و روانشناسان این کشورها را به سمت مطالعه مسأله جدیدی به نام گسترش خانوادههای طلاق و مطالعه مشکلات پیش روی آنها پیش برد (فاین و هاروی، 2006؛ سوییت، 2011)؛ تحولاتی که خانواده ایرانی را نیز صرفاً با چند دهه تأخیر و فاصله نسبت به آن کشورها، درگیر خود ساخت. این تحولات، فهم عمیقتر و دقیقتر اندیشمندان اجتماعی را از وضعیت افراد درگیر با طلاق و همچنین تأثیرات ناشی از این واقعه بر آنان را در جامعه ایرانی طلب می کند؛ رسالتی که این پژوهش به دنبال دستیابی به آن است.
خانواده در ایران، در پنجاه سال اخیر (و بخصوص در دو دهه گذشته)، تغییرات فراوانی را به خود دیده است. امروزه در شهرها کمتر نشانی از خانواده گسترده است؛ خانوادهای که دیرزمانی در شهرها، نسل به نسل، کنار یکدیگر زندگی میکرد. این در حالی است که خانواده ایرانی، امروز هستهای شده است و این هسته، با کاهش مستمر موالید، روز به روز کوچک و کوچکتر هم می شود(شوازی و علیمندگاری، 1389). از طرفی، زنان امروز جامعه ایرانی از نظر جایگاه و موقعیت اجتماعی، با زنان نسل قبل و پیشتر از آن، تفاوتهای زیادی
پیدا نموده اند؛ اینان در این دوره، بسیار بیشتر از مادران خود، در دو عرصه مهم دانشگاه و محیط کار حضور یافتهاند که نتیجه آن، افزایش آگاهیهای اجتماعی و همچنین گسترش نسبی استقلال اقتصادی در بین آنان بوده است (باقری، ملتفت و شریفیان، 1388؛ توسلی و سعیدی، 1390؛ محمودیان و رشوند، 1391)؛ تحولاتی که بتدریج امکان مقاومت زنانه را در مقابل نظام سنتی مردسالارانه در ایران، افزایش داده است.
در این بین، روند تغییرات در خانواده ایرانی، به این جا نیز ختم نشده است؛ در سالهای اخیر در ایران، نه تنها سن ازدواج، افزایش یافته است؛ بلکه مانند بسیاری از کشورهای دیگر (هر چند گاهاً با آهنگی متفاوت از آنها)، تعداد طلاقها هم با رشد قابل توجهی مواجه بوده است. سونامی جهانی شدن، تنها چند دهه، زمان نیاز داشت تا تبعات تغییرات خانواده در مقیاس جهانی را به درون ایران نیز برساند. با افزایش طلاق در کشور و بخصوص در شهرهای بزرگ، رخداد طلاق که زمانی، شیوع چندانی نداشت، اکنون به عملی تقریباً فراگیر، بخصوص در جامعه شهری بدل شده است؛ رخدادی که علیرغم پیامدها و چالشهای پسینی آن، با سهولت بیشتری در حال وقوع است و نتایج تحقیقات مختلف در این سالها نیز روند رو به فزونیاش را به درستی نشان داده است. گزارشهای رسمی گوناگون در سالهای اخیر، همگی گویای آن است که بهرغم تمام سیاستگذاریهای اجتماعی و برنامه ریزیهای فرهنگی، جامعه ایرانی به سمتی در حال حرکت است که روز به روز بر تعداد طلاقها و فروپاشی خانوادههایش افزوده می شود. طبق آمارهای ثبت احوال کشور (1391)، فقط در ده سال اخیر، نزدیک به یک میلیون طلاق در ایران روی داده است و تقریباً به همین میزان، خانوادههای طلاق در کشور پدید آمده است که در نتیجه آن، حدود دو میلیون زن و مرد، فقط در همین یک دهه گذشته، واقعه طلاق را در ایران تجربه کرده اند (همان، 1391).
مسألهای جدید در جامعه ایرانی، در حال آشکار شدن است؛ مسألهای که در گذشتهای نه چندان دور، شاید خیال وقوع آن در کشور در ذهن بسیاری، محال مینمود؛ پیدایش حجم عظیمی از افراد که هرچند در بسیاری موارد به دلیل تغییر آرام ارزشها و نگاه سهلگیرانهتر جامعه نسبت به وقوع طلاق، آسانتر از نسلهای پیشین، از همسران خود جدا شده اند، اما به همین آسانی، با پیامدهای این واقعه در زندگی خویش کنار نیامدهاند؛ چرا که این فروپاشی، زندگی بسیاری از آنان را در معرض تغییرات و چالشهای جدید و شدیدی قرار داده است که مدیریت و بازسازی کارآمدتری را در عرصه های مختلف زندگی پس از طلاق برای این افراد طلب می کند تا مبادا طلاق، به جای آنکه سوژه را از وضعیتی سخت برهاند و شرایطش را مساعدتر نماید، برعکس، او را به وضعیتی سختتر دراندازد. در این راستا، نتایج بسیاری از تحقیقات در کشورهای مختلف گویای آن است که طلاق، تأثیرات و پیامدهای منفی گوناگونی بر افراد درگیر در آن میگذارد(آماتو، 2000). بر این اساس، مطالعه عمیق از پیامدهای مختلف این واقعه بر سوژههای گوناگون مشمول طلاق در جامعه ایرانی، ضرورتی غیرقابل انکار است.
در هر حال، جامعه ایرانی، اکنون با حجم عظیمی از افرادی روبروست که به هر دلیل، تجربه طلاق را در ذهن خویش و مهر آن را در شناسنامه خود میبینند و فروپاشیدن کانون گرم خانواده دیرینشان را، از وقایع تلخ زندگی خود میدانند؛ افرادی که ضربه طلاق، بسیاری از آنان را به اشخاصی آسیبپذیر در جامعه تبدیل نموده است که نیاز به حمایتهایی چند جانبه و فراگیر را در خود احساس می کنند. حال، جامعه شناسی ایرانی در حوزه خانواده، مسأله جدیدی را رصد کرده است و سوال تازهای را مطرح نموده است که در سالیانی نه چندان دور، توجه چندانی به آن نمیشد؛ مردان و زنان مطلقه در ایران، پس از طلاق، چگونه زندگی خود را میگذرانند و چه معنایی به این دوره از زندگی خود می دهند و در زمینه های گوناگون اجتماعی، اقتصادی و نظایر آن، وضعیت خود را نسبت به قبل از آن، چگونه ارزیابی و بازسازی می کنند و چه عواملی در این میان بازدارنده یا تسهیلکننده راه آنان قلمداد می شود؟ این سوالات و نظایر آن، پرسشهایی هستند که نگارنده در این پژوهش تلاش می کند تا پاسخهایی قانعکننده، مستدل و جامعهشناختی برای آنها بیابد و سپس در این راستا، راهکارهای مناسبی را نیز برای بهبود وضع موجود در این عرصه ارائه نماید.
هدف تحقیق، در راستای پاسخ به سوالات تحقیق است و به دنبال فهم همهجانبه و عمیق از فرایند بازسازی زندگی پس از طلاق است.
مطالعات مختلف نشان می دهند که روند افزایش طلاق، یک روند جهانی است (هال و ژائو، 1995؛ گونزالز و دیگران، 2009). از طرف دیگر و با نگاهی کوتاه به ادبیات پیشین در این حوزه مشخص می شود که علیرغم اهمیت نظام خانواده در جامعه و مطالعه پیامدهای اجتماعی فروپاشی آن در قالب طلاق، اما به هر دلیل، پژوهشهای عمیق جامعهشناختی چندانی در این مورد در ایران صورت نگرفته است و معدود تحقیقات موجود نیز با اتخاذ رویکردهای اتیک و روشهای کمّی با این پدیده مواجه گردیده است. از اینرو محققان اجتماعی، در گذشته توجه چندانی به نحوه بازسازی زندگی پس از طلاق، توسط سوژههایی که این واقعه را تجربه کرده اند، نداشته اند و به همین دلیل، جامعه شناسی ایرانی دچار فقرِ شناختی شدید نسبت به این موضوع بکر و البته حساس و رو به افزایش برای جامعه است؛ موضوعی که می تواند تأثیرات مختلفی را بر نهاد خانواده و آسیبهای اجتماعی مرتبط با آن بگذارد که همین امر، اهمیت انجام این تحقیق را مشخص می کند. همچنین نتایج این تحقیق می تواند برای نهادها و مؤسسات مختلفی که هر یک به نحوی در زمینه سیاستگذاریهای مختلف برای خانواده نقش دارند و یا سازمانهایی که آسیبهای اجتماعی را رصد می کنند و نیز سیاستگذاران حوزه رفاه، مفید و موثر باشد.
از سوی دیگر؛ خلأ وجود تحقیقاتی از این دست، سبب گردیدهاند که بسیاری از مسئولان و سیاستگذاران اجتماعی، همه اشکال بازسازی پس از طلاق را به یک چشم بنگرند و لذا گاهاً راهکارهای یکسانی ارائه نمایند و از درک پیچیدگیهای واقعیتهای اجتماعی غافل بمانند و خاستگاهها و پیامدهای گوناگون اجتماعی آنها را در نیابند. عدم شناخت دقیق مسائل اجتماعی، راههای حل و درمان آنها را هم با اشتباهات خطرناکی مواجه خواهد کرد. لذا با این نگاه بود که این پژوهش، رسالت و هدف خود را مطالعه نحوه بازسازی زندگی پس از طلاق در بین سوژههای مشمول طلاق دیده است تا از این طریق بتوان به فهمی عمیقتر از وضعیت موجود در لایه های پنهان جامعه شهری دست یافت؛ فهمی که خود می تواند به عنوان زمینهای پژوهشی و مدیریتی برای مطالعات و برنامه ریزیهای دقیقتر بعدی مورد توجه قرار گیرد.
در تبیین فرهنگ سیاسی، مفاهیمی مانند: قدرت، آزادی، مشروعیت حكومت، حقوق اساسی و دیگر موضوعات مطرح در قلمروی سیاست ، پرسش هایی پیش می آید كه پاسخ به آن ها زاویه ای از فرهنگ سیاسی را می تاباند. یكی از این پرسش ها این است كه اعضای یک جامعه چه برداشت واحساسی از عملكرد نظام سیاسی خود دارند؟ پاسخ به این پرسش، اطلاعات روانشناسانه و قابل اندازه گیری از فرهنگ سیاسی آن ملت را به دست می دهد كه از آن به «رضایت مندی سیاسی» تعبیر می شود.
یكی از مهم ترین عوامل رضایت مندی سیاسی ، عامل اقتصاد و وضعیت مالی افراد جامعه می باشد. یعنی فرد از اندازه و مقدار درآمد خویش و چگونگی توزیع ثروت در جامعه رضایت نسبی داشته باشد(رضایت اقتصادی).
احساس رضایت اقتصادی و رضایت سیاسی مردم به عنوان مبنای تعادل اجتماعی در تداوم یک نظام سیاسی کارآمد نقش اساسی خواهد داشت. هر نظام سیاسی دوراندیش همواره در تلاش است تا ضمن کاهش منتقدان خود ، برشمار خشنودان و موافقان خود بیافزاید و در صورت تداوم این روند به تدریج بر ثبات و دوام پایه های آن نظام سیاسی می افزاید.
دانشجویان به عنوان یکی از گروه های عضو جامعه همیشه در صحنه سیاست و بیان احساسات خود به نظام سیاسی دخیل بوده اند و آنان در طراحی و تعریف و جهت بخشیدن به عوامل سیاسی موثر می باشند و هرگونه شکاف میان انتظارات آنان و واقعیت های اجتماعی ، شکل گیری و تشدید بحران های سیاسی را در پی دارد.
بررسی رضایت مندی سیاسی و اقتصادی دانشجویان از این رو که دانشگاه و دانشجو همواره در تحولات سیاسی کشور ایران صاحب تاثیر بوده اند ما را به شناخت و فهم رضایت مندی سیاسی و در نهایت اعتماد به نظام سیاسی جامعه ی ایران نزدیک تر خواهد نمود.
1-2. بیان مساله
پژوهش وتحقیق در حوزه های جامعه شناسی سیاسی به ویژه جامعه ای از نوع جامعه ما که اغلب دارای مشکلات و مسائل متعددی بوده و به همین علت محققان علوم اجتماعی تمایل کمتری برای پرداختن به این حوزه را دارند. پژوهش حاضر بررسی مهم ترین نقطه نظرات، گرایش ها ،تمایلات و نگرش های اقتصادی ،سیاسی دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران مركز می باشد.
از ابعاد مهم دنیای اجتماعی فرد رضایت می باشد که شامل انواع رضایت اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، شغلی و… می باشد که در این تحقیق به بررسی نقش رضایت اقتصادی و سیاسی می پردازیم و تاثیر این دو رضایت را بر اعتماد افراد به نظام سیاسی می سنجیم .
رضایت عمومی یک پدیده اجتماعی ،اقتصادی ،سیاسی و روانی می باشد و وجود آن در جامعه لازم و واجب می باشد اما مسئله مهم و قابل طرح ، بررسی علل ،کیفیت و شکل گیری آن می باشد.
عوامل رضایت یا عدم رضایت هر چند مظهر فردی پیدا می کنند و با شرایط مرتبط با ویژگیهای اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی فرد –خانوار دارای جایگاه مشخص و قابل سنجش هستند اما ریشه در ساختار سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه نیز دارند پس باید مسیر متغیرهای عامل در سطح فردی را در زمنیه های حرکت عمومی ،اجتماعی و اقتصادی جستجود کرد و بیش از پیش برای مقوله رضایت اهمیت قائل شد. دانشجویان كه در این پژوهش جامعه آماری را تشكیل می دهند به عنوان یكی از گروه های عضو جامعه بخشی از این احساس و برداشت را نسبت به نظام سیاسی به نمایش می گذارند .
بررسی موضوع رضایت مندی سیاسی دانشجویان از این نظر كه دانشگاه و دانشجو همواره در تحولات سیاسی كشور ایران صاحب تاثیر بوده است ، تحقیق را به شناخت و فهم رضایت مندی سیاسی جامعه ی ایرانی نزدیک خواهد نمود.
برخورداری از حمایت و تداوم رضایت افراد جامعه نسبت به سیاست های داخلی و خارجی از نشانه های یک نظام سیاسی كارآمد می باشد. هر نظام سیاسی دوراندیش همواره در تلاش است تا ضمن كاهش منتقدان خود بر تعداد موافقان و طرفداران خود بیافزاید. تداوم این روند به تدریج بر ثبات و دوام پایه های آن نظام سیاسی می افزاید. با توجه به آنچه که بیان گردید، این پژوهش سعی دارد به سوالات زیر پاسخ دهد:
1– 3 ضرورت واهمیت تحقیق
توجه گسترده و فراوان به موضوع ثبات و زمینه های تعادل و حفظ، بقا و ادامه حکومت که در چهارچوب مطالعات جامعه شناسی سیاسی و انقلابات وجود دارد همچنین رابطه نزدیک بین مردم وحکومت، حکایت از اهمیت این موضوع دارد. در جامعه ای که احساس تعهد و دلبستگی چندانی به نظام سیاسی وجود نداشته باشد شهروندان به عنوان نیروهای حامی دولت ومشروعیت بخش نظام در شرایط بحرانی
عمل نخواهند کرد.
از آنجایی که نقطه مقابل رضایت، نارضایتی می باشد و درصورت جدی نگرفتن رضایت در جامعه نارضایتی بروز خواهد کرد و ادامه این نارضایتی می تواند به بروز بحران و ناآرامی در سطح نظام اجتماعی و به تدریج درنهایت منجر به انقلاب گردد پس ضرورت توجه دقیق تر به رضایت و عوامل موثر بر آن واعتماد افراد جامعه به نظام سیاسی همچنین کیفیت گسترش آن بین عموم افراد جامعه لازم به نظر می رسد.
از سوی دیگر با عنایت به رخدادهای سیاسی، اقتصادی اخیر ( تغییر دولت و طیف سیاسی حاکم در انتخابات سال گذشته، بهبود گسترش روابط سیاسی دولت ایران با اروپا ، مذاکرات تیم ایرانی با نمایندگان اروپا در خصوص لغو تحریم ها و قول مساعد دولت دکتر روحانی در خصوص بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم و … بسیار حائز اهمیت می باشد که دراین برهه از زمان نیز رضایت سیاسی و اقتصادی افراد جامعه مورد سنجش قرار گیرد چون تا رضایت افراد جامعه حاصل نشود حکومت به اهداف مورد نظر خودش دست نمی یابد. همان گونه که پیشتر هم ذکر شد دانشجویان به عنوان بخش بزرگ و موثر در جامعه می توانند در جهت دهی و سازماندهی سیاست در کشور تاثیرگذار باشند. اهمیت و ضرورت انجام پژوهش در این خصوص می توان در موارد ذیل خلاصه نمود:
اثرات مثبت رضایت و اعتماد سیاسی و جلوگیری آنها از تعارضات اجتماعی وعوامل آن.
1- 5 سوالات تحقیق
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
متغیرهای مستقل این تحقیق عبارتند از:
رضایت اقتصادی: مجموعه ای از نگرش های مثبت نسبت به موضوعات اقتصادی می باشد که این موضوعات هم به نظام اقتصادی و هم به متصدیان اقتصادی در جامعه اشاره دارد. این متغیر در سطح فاصله ای و شامل گویه های 14 تا 40 در طیف پنج گزینه ای لیکرت اندازه گیری شده است.
جنس: دارا بودن ویژگیهای زیستی خاصی که در سطح اسمی به واجدین آن زن و مرد یا پسر و دختر اطلاق می شود. این متغیر در سطح اسمی و از طریق سوال 1، اندازه گیری خواهد شد. لازم به ذکر است که در این تحقیق، سطح تحلیل و واحد تحلیل، “فرد دانشجو” می باشد.
میزان درآمد ماهانه: عبارتست از مجموع مقدار پولی که به صورت رسمی یا اضافه کاری یا از منابع دیگر، توسط دانشجو و یا سرپرست خانواده آزمودنی در طول یک ماه کسب می شود. این متغیر در سطح فاصله ای و از طریق سوال 2 و گویه های 13 تا 16 اندازه گیری شده است .
میزان پاسخگویی نظام سیاسی به مشکلات اقتصادی: نظام سیاسی به عنوان نظام کنشهای متقابلی تعریف می شود که در همه جامعههای مستقل یافت میشود و هر جامعهای از طریق آن، کارکردهای یگانگی و سازگاری را با به کارگیری یا تهدید به استعمال کمتر یا بیشتر زور و اجبار مشروع انجام میدهد. این نظام شامل نه فقط مقننه و مجریه، دستگاه های اداری، احزاب و گروه های ذی نفع بلکه گروه های منزلت طبقاتی و دودمانی و پدیدههایی نظیر شورشها و تظاهرات است. منظور از مشکلات اقتصادی نیز مواردی چون کنترل تورم، بیکاری، مالیات ناعادلانه، رشوه، اختلاس و گران فروشی را شامل می شود. این متغیر در سطح فاصله ای و از طریق گویه های 17 تا 21 اندازه گیری شده است.
صرف درآمدهای ملی برای خدمات عمومی: منظور از درآمدهای ملی، در آمد حاصل از فروش نفت، درآمدهای مالیاتی، درآمد حاصل از صادرات محصولات غیرنفتی و بالاخره هر نوع درآمدی که عاید دولت می گردد. منظور از خدمات عمومی نیز به طور عام شامل خدمات بهداشتی، آموزشی، رفاهی، شهری می باشد که در راستای رفاه و آسایش شهروندان انجام می گیرد. این متغیر در سطح فاصله ای و از طریق گویه های22 تا 25 اندازه گیری شده است.
نوع عملکرد رفاهی دولت: بیانگر اینست که دولت در راستای ایجاد و ارتقای سطح رفاه و آسایش شهروندان چه امکانات و خدماتی را به وجود می آورد و این میزان آیا به حدی است که موجب رضایت خاطر شهروندان قرار گیرد. این متغیر در سطح فاصله ای و از طریق گویه های 26 تا 31 اندازه گیری شده است.
نحوه رفتار دولت در مقابل منافع اقتصادی گروه های اجتماعی: منظور اینکه دولت در مقابل منافع گروه های مختلف اجتماعی چه نوع برخورد و رفتاری را از خود نشان می دهد. مثلا دولت سرمایه دار در سیاستهای خود ناخواسته منافع گروه های سرمایه دار را در مقابل منافع عامه مردم بیشتر مورد ملاحظه قرار می دهد و همین امر موجب نارضایتی سیاسی شده و مشروعیت دولت به زیر سوال می رود. این متغیر در سطح فاصله ای و از طریق گویه های 32 تا 34 اندازه گیری شده است.
میزان توزیع مناسب فرصت های اقتصادی: منظور اینکه فرصت های اقتصادی از جمله اعطای وام و تسهیلات بانکی، در نظر گرفتن تخفیف های مالیاتی، اعطای یارانه های اقتصادی و… در بین گروه های مختلف اقتصادی تا چه حد به صورت عادلانه انجام می گیرد. این متغیر در سطح فاصله ای و از طریق گویه های 35 تا 37 اندازه گیری شده است.
متغیرهای وابسته این تحقیق، رضایت سیاسی و اعتمادسیاسی می باشند که به شرح زیر تعریف شده اند:
رضایت سیاسی: برای سنجش رضایت سیاسی ، نگرش مثبت پاسخگویان به اصل نظام، میزان رضایت از عملکرد آن و قوانین حاکم بر آن مورد سوال قرار گرفته است. این متغیر در سطح فاصله ای و با بهره گرفتن از گویه های 1 تا 8 در طیف پنج گزینه ای لیکرت اندازه گیری شده است.
اعتماد سیاسی: استون، اعتماد سیاسی را مجموعه ای از نگرش های مثبت نسبت به موضوعات سیاسی می داند که این موضوعات هم به رژیم سیاسی و هم متصدیان اقتدار در جامعه بر می گردد. بریتزر نیز اعتماد سیاسی را به سه بخش اعتماد به نظام سیاسی، نهادهای سیاسی و کنشگران سیاسی تقسیم می کند. بر اساس تعاریف فوق تعریف نظری از اعتماد سیاسی عبارتست از : نگرش مثبت و حامیانه اعضای یک جامعه اعم از فرد یا گروه نسبت به مجموعه نظام سیاسی، نهادهای سیاسی و کنشگران سیاسی جامعه است. این متغیر در سطح فاصله ای و با بهره گرفتن از گویه های 9 تا 12 در طیف پنج گزینه ای لیکرت اندازه گیری شده است. البته لازم به ذکر است که دو اصطلاح »رضایت سیاسی» و »اعتماد سیاسی» در حوزه انتزاع و تحلیل از یکدیگر جدا شده است در حالی در حوزه عمل و واقعیت این دو به راحتی از یکدیگر قابل تفکیک نیستند.
درباره اصلاحات ارضی، صاحبنظران موافق مقتضیات جامعه خود و از دید رشتههای تخصصی خویش و بهواسطه وجود جنبهه ای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن نظریات متفاوت و غالباً متناقضی ابراز داشتهاند. این ابهام و تناقض و تا حدی عقبافتادگی علمی که در زمینه مطالعه اصلاحات ارضی وجود دارد تا اندازهای نیز ناشی از آنست که موضوع آن در هیچیک از علوم اجتماعی پایگاه تخصصی خاصی تاکنون نداشته است، به بیان دیگر، اصلاحات ارضی در قلمرو ارضی علوم اجتماعی فاقد مالکیت خصوصی بوده است.
در نظر افراد مختلف، اصلاحات ارضی معانی متفاوت دارد. برخی از مردم اصلاحات ارضی را بهمعنای تملک زمینهائیکه در گذشته از آن محروم بودهاند میدانند، بعضی دیگر اصلاحات ارضی را بهمعنای مجموعه برنامههائی که برای حل مسائل زمینداری بهکار میرود تعریف کردهاند. عدهای اصلاحات ارضی را وسیلهای برای مداخله دولت در حقوق مالکیت خصوصی افراد پنداشتهاند و معتقدند که هدف اساسی اصلاحات ارضی تغییر ترکیب طبقاتی جامعه و از بین بردن قدرت و نفوذ طبقه عمده مالکان و ایجاد ثبات سیاسی است. برخی از دانشمندان معنای وسیعی برای اصلاح ارضی قائل میشوند و آنرا شامل کلیه فعالیتهای لازم برای توسعه کشاورزی، افزایش بازده محصولات و بهبود زندگی روستائیان میدانند و سرانجام در نظر اکثر مردم مراد از اصلاحات ارضی تقسیم اراضی مزروعی بین کشاورزان است، بر روی هم، اصلاحات ارضی میتواند همه معانی مذکور را دربر گیرد.
از نظر جامعهشناسی اصلاحات ارضی یک تغییر اساسی در نهادهای جامعه است زیرا در جوامع کشاورزی نهاد مالکیت ارضی تنها به قلمرو مناسبات اقتصادی و بهرهبرداری از زمین منحصر نمیشود بلکه روابط قدرت و مناسبات اجتماعی افراد را نیز دربر دارد. از اینرو اصلاحات ارضی را میتوان بهعنوان یک نهضت اجتماعی که هدف آن تغییر روابط زمینداری به نفع کشاورزان است تعریف کرد. بدیهی است تغییر روابط زمینداری متضمن تغییرات اساسی از جمله تقسیم اراضی بزرگ، بهبود روابط اجتماعی در زمینه بهرهبرداری کشاورزی و تغییر روابط قدرت و ترکیب طبقاتی جامعه است.
1ـ1ـ بیان مسأله
زمین از گذشتههای بسیار دور مهمترین و حیاتیترین منبع اقتصادی مردم و حكومتها در ایران بوده است. هرچند كه بازرگانی و تولید نیز پیوسته در شهرها و بازارهای ایران در جریان بوده، ولی از نظر وسعت و شمول، هیچگاه در مقام مقایسه با اقتصاد زراعی و درآمد حاصل از كشاورزی قرار نداشته است (هاشمی، 1380: 35).
فروپاشی نظامهای فئودالی و اربابی اتفاقی بود كه دیر یا زود در تمامی جهان بهوقوع میپیوست. چنانچه از سال 1910 تا 1963 در 30 كشور جهان اصلاحات ارضی صورت گرفت (احرار، بیتا، 71) دوران طولانی حاكمیت نظام ارباب و رعیتی در شرایطی دوام داشت كه هیچگونه تغییر و تحركی در نظام فكری، شیوههای اطلاعرسانی، ابزار تولید و حمل و نقل و نیازهای دهقانان متصور نبود. روستایی در محیط بسته روستا اسیر سرنوشتی بود كه دیگران برای او رقم میزدند. قدرت ارباب كه پشتوانه حكومت مركزی را با خود داشت امكان هرگونه دگراندیشی را از دهقان سلب میكرد (آشوری، 1376: 32).
اصلاحات ارضی با مجموعهی پیچیدهای از علتها و پیامدها، نقطه پایانی بود بر نظام دیرپای اربابی كه ساختار اجتماعی، فرهنگی، تولیدی و مدیریتی و نهایتاً شكل كالبدی روستا را تحت تأثیر قرار داد.
منظور از اصلاحات ارضی، تغییری است كه دولت در بنیانهای كشاورزی انجام میدهد. بنیانهای کشاورزی عبارتاند از: (مجموعه روابط اجتماعی ـ حقوقی موجود میان مردم درباره تقسیم زمین، مشخصات ویژه مؤسسات كشاورزی بزرگی، كوچكی و… و درجه استقبال مؤسسات كشاورزی (علیبابایی 1369: 49).
اصلاحات ارضی در ایران با حکم شاه آغاز و در سه مرحله اجرا شد. هدف این اصلاحات، انتقال مالکیت زمین به کشاورزان بود. اصلاحات ارضی با تصویب قانون اصلاحات ارضی در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۴۰ آغاز شد و با رفراندوم ۶ بهمن ۱۳۴۱ به مرحله اجرا درآمد. اصلاحات ارضی در سه مرحله انجام شد:
در مرحله نخست تعیین شد که هیچ مالکی بیش از یک ده ششدانگ یا ششدانگ زمین در چند ده مختلف نداشته باشد. دولت زمینهای مازاد بزرگ مالکان را خریداری و بخشهایی که دارای زارعان صاحب نسق بودند را بهصورت اقساطی به آن ها فروخته و زمینهای بلاکشت باقیمانده تحت عنوان اراضی دولتی در اختیار دولت قرار میگرفت. با فروش سهام کارخانجات دولتی ترتیب بازپرداخت بهای زمینها به مالکان فراهم گردید.
در مرحله دوم صاحبان زمینهای استیجاری میباید یا به تقسیم درآمد حاصل از اجاره بپردازند و یا براساس قراردادهای اجاره زمینها را به زارعان بفروشند. بهعبارت دیگر مالکان موظف شدند که یا ملک کشاورزی خود را برای سی سال به کشاورزان اجاره نقدی دهند و یا آن را با توافق بدانها بفروشند. بدین ترتیب حداکثر مالکیت زمینها در دست یک مالک بسیار محدود شد. املاک موقوفه عام نیز براساس درآمد آن زمین به اجاره درازمدت ۹۹ ساله به کشاورزان واگذار گردید. در مورد موقوفات خاص متولیان مجبور به فروش آن ها به دولت و تقسیم آن بین کشاورزان شدند.
در مرحله سوم مالکانی که ملک خود را اجاره داده بودند براساس قانون تقسیم و فروش املاک مورد اجاره به زارعین مستأجر مصوب
1347 ملزم شدند یا زمین خود را به زارعان بفروشند؛ یا با رضایت مالک و زارع به نسبت بهره مالکانه یا عرف محل آن را با یکدیگر تقسیم کنند.
از نظر جامعهشناسی اصلاحات ارضی یک تغییر اساسی در نهادهای جامعه است زیرا در جوامع کشاورزی نهاد مالکیت ارضی تنها به قلمرو مناسبات اقتصادی و بهرهبرداری از زمین منحصر نمیشود بلکه روابط قدرت و مناسبات اجتماعی افراد را نیز دربر دارد. از اینرو اصلاحات ارضی را میتوان بهعنوان یک نهضت اجتماعی که هدف آن تغییر روابط زمینداری به نفع کشاورزان است تعریف کرد. بدیهی است تغییر روابط زمینداری متضمن تغییرات اساسی از جمله تقسیم اراضی بزرگ، بهبود روابط اجتماعی در زمینه بهرهبرداری کشاورزی و تغییر روابط قدرت و ترکیب طبقاتی جامعه است.
شهرستان اردبیل بهعنوان یكی از قطبهای سطح متوسط كشاورزی بهدنبال اجرای اصلاحات ارضی و بههم خوردن سیستم مالكیت زمینهای كشاورزی و نظام ارباب ـ رعیتی، از یک سو با گرفتن زمینها از اربابان، بسیاری روستاییان به جهت عدم مشمول بودن قانون اصلاحات ارضی و نداشتن قرارداد رسمی سهمبری نبسته بیكار و روز به روز فقیرتر شدند و اكثریت دهقانانی كه صاحب زمین شدند قطعه زمینهای كوچك و نامرغوبی بهدست آوردند و نیمی از زمینها اصولاً تقسیم نشد و در اختیار بزرگ مالكان باقی ماند (مقاومت شكننده، پیشین: 474). كه این موارد و عواملی از این قبیل موجب تغییراتی در سطوح مختلف اقتصادی و اجتماعی روستائیان شده است. لذا این پژوهش با بررسی نظریهها و اسناد و تحلیلهای تخصصی در حوزه اصلاحات ارضی با رویكردی جامعهشناختی درپی تبیین و تحلیل اثرات اجتماعی و اقتصادی ناشی از اصلاحات ارضی در بین روستاهای تابعه بخش مركزی شهرستان اردبیل میباشد. بهعبارتی تحقیق حاضر درپی آن خواهد بود كه تحقق اصلاحات ارضی بهلحاظ اقتصادی و تغییرات در نظام مالكیت در تغییرات سازمان تولید، تغییرات سطح زیرکشت و بازده محصولات، تغییر حجم سرمایهگذاری و هزینه های جاری کشاورزی، تغییر سطح درآمد خانوارهای زارع چه تأثیری داشته است و همچنین اثرات عمده اجتماعی اصلاحات ارضی از قبیل تغییر بنیان و ترکیب طبقاتی ده، توزیع عادلانهتر عوائد کشاورزی و نحوه اتخاذ تصمیم درباره امور بهرهبرداری زراعی چگونه از طریق اصلاحات ارضی مورد دگرگونی قرار گرفته است؟
1ـ2ـ اهداف تحقیق
1ـ2ـ1ـ هدف کلی
بررسی تأثیرات اقتصادی و اجتماعی اصلاحات ارضی در بخش مركزی شهرستان اردبیل
1ـ2ـ2ـ اهداف جزئی تحقیق
ـ بررسی تأثیرات اقتصادی اصلاحات ارضی در روستا
ـ بررسی تأثیرات اجتماعی اصلاحات ارضی در روستا
1ـ3ـ اهمیت و ضرورت تحقیق
گرایش به دگرگونی در ذات همه جامعههای انسانی وجود دارد. دگرگونی از یک نوع جامعه بهنوعی دیگر امری اتفاقی و تصادفی نیست، بلکه نشاندهنده روندهای فراگیر تکاملی و توسعهای در انطباقپذیری جامعه با محیطی گسترش یابنده است (کوزر، 1387: 576). ارزیابی دیدگاه تکاملی به تبیین منظم فرایندهای دگرگونی درون یک جامعه، فرایندهای گذار از یک نوع جامعه بهنوعی دیگر و بهویژه محدودهای که این حالت بهصورت نوعها یا «مراحل» متفاوتی تبلور مییابد، بستگی دارد.
تاریخنگاران اقتصاد نشان دادهاند در مناطق روستایی ایران، پیش از برنامهی اصلاحات ارضی هم سرمایهداری ریشههای کهن و محکمی داشته است. به رواج گستردهی مبادلات مالی در مناطق روستایی، افزایش سریع میزان محصولات فروشی، اثرگذاری و اهمیت رو به رشد کشاورزی ایران در اقتصاد ملی کشور و نهایتاً اقتصاد جهانی طی قرن نوزدهم میلادی، الغای رسمی مالکیت موقوفی زمین در سال ۱۲۸۶، و گسترش سریع روند خرید زمینهای روستایی توسط سرمایهداران و کسبهی شهرها، با اسناد و شواهد فراوانی پرداخته شده است (نوشیروانی، ۱۹۸۱؛ کدی، ۱۹۷۲؛ ایساوی؛ اُلسن؛ یگانه).
خمسی نشان داده در مناطق روستایی ایران، پیش از برنامهی اصلاحات ارضی، سرمایهداری کاملاً تثبیت شده بوده است. مستأجرها عرفاً تعهدی در قبال زمین نداشتند (صفینژاد: ۶۰ـ۵۵) و استفاده از کارگران مزدبگیر توسط کشاورزان جزء و مستأجران زمینها، پیش از اصلاحات ارضی هم بسیار رایج بوده است (عظیمی: ۹۲ـ۹۱).
مانند مناطق دیگر روستاهای كشور، در دهه های اخیر، جامعه روستایی اردبیل دوران گذار خود را طی میکند. در گذشته بهدلیل عدم وجود راههای ارتباطی روستایی، عدم وجود کانالهای ارتباطاتی، فقدان وسایل ارتباطجمعی در روستا و بیسوادی یا کمسوادی روستاییان، روند تغییرات اجتماعی در روستا کند بوده است؛ ولی امروزه بهواسطه وجود عوامل فوق شاهد وقوع تغییراتی در جامعه روستایی هستیم که از روندی سریعتر نسبت به گذشته برخوردار شده است. نمیتوان نگاهی توسعهای به روستا داشت و در عین حال چشم بر روی تحولات در حال وقوع در جامعه روستایی بست (ازكیا، 1388: 60). بدون شک این تغییرات پیامدهایی اجتماعی ـ فرهنگی ـ اقتصادی در جامعه روستایی دارد که بر روند توسعه آن تأثیر میگذارد. آنچه که بیش از همه در این تغییرات بهچشم میآید تغییراتی است که در سبک زندگی، روابط اجتماعی و مناسبات اقتصادی روستاییان بهوجود آمده است. مطالعات بهعمل آمده در سالهای اخیر، مبین این واقعیت است سبک زندگی روستاییان درحال دگرگونی و تغییر است. تغییراتی که علاوه بر الگوی مصرف در ساختارهایی چون آداب و رسوم، عقاید و ارزشها و ایدهآلها، هنجارپذیری و هنجارسازی و بهطور کل سبک زندگی پدید آمده است. الگوی مصرف، وسایل خانگی، تزیینات منزل خوراك، پوشاك و… که میتوان از آن ها بهعنوان سبک زندگی نام برد در این سالها بهشدت تغییر کرده است همچنین بهلحاظ اینكه پیدایش اصلاحات ارضی در سطوح مادی زندگی تأثیر داشته در نوع روابط اجتماعی و اقصادی نیز تأثیرگذار بوده است كه این تغییرات در بلندمدت زمینهساز سایر تغییرات در اجتماعات روستایی، شده است كه این تغییرات و پیامدهای آتی آن نیازمند بررسی میباشند.
به همین دلیل در این بررسی برای ارزیابی روند تکاملی جامعه روستایی به تحلیل جامعهشناختی فرایند گذار جامعه روستایی متأثر از اصلاحات ارضی میپردازیم. یکی از مواردی که در این گذار بیش از همه بهچشم میآید تغییرات بهوجود آمده در سبک زندگی جامعه روستایی است. تغییرات بهوجود آمده در شیوه پوشاکی، تغذیه، رفتار بهداشتی، شیوه گفتاری، الگوی گذران اوقات فراغت و شکل مسکن روستایی و… ازجمله موارد قابل بررسی است. به نظر میرسد این نخستین بار است که در مطالعه روستایی استان به مقوله سبک زندگی روستایی توجه میشود. از آنجا كه تغییرات روستایی و شرایط زندگی روستانشینان بهعنوان یک واقعیت اجتماعی متأثر از سایر شرایط اجتماعی میباشد، لذا تحلیل و بررسی جامعهشناختی اثرات اقتصادی و اجتماعی اصلاحات ارضی بر زندگی جامعه روستایی دارای اهمیت میباشد. همچنین با شناسایی عوامل مؤثر و مرتبط با این بحث میتوان برای برنامهریزیهای كلان روستایی جهت پیشبرد اهداف توسعه روستایی گامهای علمی برداشته شود.
1ـ4 ـ قلمرو زمانی و مكانی تحقیق
از لحاظ زمانی تحقیق حاضر از نوع تحقیقات مقطعی بوده كه در سال 1394 انجام یافته و قلمرو مكانی آن شهرستان اردبیل و واحد تحلیل پژوهش روستاهای دهستان كلخوران را شامل میگردد.
اساسا آسیب های اجتماعی ناشی از روابط ناسالم انسانی است که بنیان های جامعه را به طور جدی تهدید میکند ومانع تحقق نیازمندی ها وتقاضاهای افراد کثیری می گردد به نظر می رسد آسیب های اجتماعی وقتی به وجود میآید که نهادهای تنظیم کننده روابط بین افراد با شکست روبرو شده ودچار تزلزل شوند که نتیجه آن شکل گیری شکاف های عمیق بین افراد است،در چنین وضعیتی قوانین تنظیم کننده روابط انسانها مورد بی احترامی قرار میگیرند ومتزلزل میشوند زیرا قانونمندی و پذیرش قانون ریشه در ساختارهای جامعه دارد ودر روابط با فرهنگ عمومی جامعه قابل پذیرش است (کلانتری ودیگران،1384 :702).
جامعه شناسان و آسیب شناسان اجتماعی عمده ترین آسیب های اجتماعی در جامعه ایران راچنین برشمرده اند، اعتیاد، روسپیگری، نزاع ودرگیری، سرقت، قتل، خودکشی، فرار، تکدی وجرائم مالی، از این رو این گونه آسیب ها در نظر آسیب شناسان اجتماعی دارای اهمیت واولویت در مطالعه و پژوهش و اقدام اجتماعی قرار دارد (خراطها وجاوید،1384 :16).
پدیده نزاع و درگیری در جامعه از آن دسته از آسیبهایی است که با ایجاد اخلال در روابط اجتماعی، فصایی آکنده از بغض، کینه و دشمنی را میان افراد بوجود میآورد که این امر با زمینه سازی برای ایجاد نزاع وتنش های بعدی، جامعه را از نظر مادی و معنوی متضرر میسازد این پدیده در کشور ما که دارای بافت جمعیتی چند قومیتی است به عنوان پدیده ای مسئله ساز ظاهر میشود. پدیده نزاعهای جمعی در مناطقی از کشور که به شدت متاثر از ارزشهای سنتی وطایفه ای خود می باشد و گرایش و پایبندی کمتری نسبت به قانون دارند، بیشتر مشهود است از سوی دیگر متاسفانه هنوز خشونت و نزاع از جمله موضوعاتی است که در فرهنگ بعضی از هموطنان، شاخص قدرت و یا دفاع از منزلت اجتماعی وفرهنگی وحیثیت خانوادگی محسوب میشود (پور افکاری،1383 :3).
ایران كشوری چند قومی است و تاریخ سیاسی آن درمقاطع مختلف با نقش فعال قبایل و طوایف گره خورده است در واقع تحلیل تاریخ كشورمان بدون تحلیل حضورآنها درجنگها و سایر رویدادهای مملكتی مقدور نیست. نقش آنها گاهی مثبت و گاهی منفی است صرف نظر از این نقشها، گاهی درون این گروهها و همچنین در بعضی از روستاها و شهرها برخوردهایی شكل میگیرد كه آثار تخریبی آن، امنیت و آسایش مردم را بخاطر قتلها و كشتارهای بی امان، سلب مینماید و این یكی ازمشكلات ماست. هنوز درگوشه و كنار كشورمان بعد از گذشت این همه دگرگونیهای اجتماعی و تغییرات فرهنگی، آثار ناگوار پدیدهای به نام نزاعهای جمعی و درگیریهای قومی وقبیلهای مشاهده می شود، هنوز خشونت و نزاع ازجمله موضوعاتی است كه درفرهنگ بعضی از هموطنان، شاخص قدرت و یا دفاع ازمنزلت اجتماعی و فرهنگی و حیثیت خانوادگی محسوب می شود (پورافكاری، 1383: 3).
«با توجه به اینکه در مناطق مختلف کشور بر طبق آداب و آیین خاص فرهنگی معمولا بخش مهمی از اعمال خشونت بار، گزارش نمیشود و معمولا به دلیل ترس ازعواقب آن (بویژه در زنها) کتمان میشود آمار و ارقام، فقط بخش اندکی از خشونت های جاری در کشور را نشان میدهند.» (بخارایی، 1390: 317).
مفهوم نزاع دستهجمعی شركت در درگیری و منازعه یعنی روی آوردن به ضرب و جرح. یعنی دست زدن به جرم علیه اشخاص كه تبعات حقوقی فراوانی برای افراد به بار میآورد.
خشونت و نزاع از جمله موضوعاتی است كه بعنوان یكی از مسائل و آسیب های اجتماعی توجه اندیشمندان وجامعه شناسان را به خود جلب نموده است و تاكنون دیدگاه های متفاوتی را دراین باره مطرح نموده اند كه اغلب آنها این موضوع را درقالب جنگ مورد بررسی قرار داده اند، دراین زمینه منابع بسیار وجود دارد كه بیشتر جنبه های فردی این پدیده را مورد بررسی قرارداده و كمتر به حالتهای گروهی وجمعی این موضوع پرداخته شده است. نزاع جمعی یک نوع رفتار جمعی است كه از جمله آسیب ها و مسائل اجتماعی بشمار می رود و «رفتار جمعی به رفتاری گفته می شود كه براثر وضعیت یا حادثه ای از شخص یا اشخاص سر می زند ودراثر درگیری اجتماعی به دیگران منتقل و درنتیجه گروه كمابیش نامتجانسی را بوجود می آورد.»(اگبرن و نیمكف، 1356: 173).
پدیده نزاع و درگیری در جامعه از آن دسته از آسیب های اجتماعی است که با ایجاداختلال درروابط اجتماعی فضایی آکنده از بغض وکینه ودشمنی را در میان افراد بوجود می آورد که این امر با زمینه سازی برای ایجاد نزاع و تنشهای بعدی جامعه را از نظر مادی و معنوی متضرر میسازد. پدیده نزاعهای جمعی در مناطقی از کشور که به شدت متأثر از ارزشهای سنتی و طایفهای خود هستند وگرایش و پایبندی کمتری نسبت به قانون دارند، بیشتر مشهود است.
نزاع دستهجمعی درگیری بدنی یا رفتار پرخاشگرانه ای یا ستیزه جویانه ای است که حداقل شامل سه نفر است و از این منظر در چارچوب و محدوده روابط متقابل اجتماعی تجلی و بروز مییابد و میتوان آن را به عنوان یک پدیده اجتماعی تعریف کرد، این پدیده که رفتار جمعی محسوب میشود در زمره آسیبهای اجتماعی قرار میگیرد و در برخی اجتماعات کوچک و خاصه اجتماعات روستایی رواج دارد (صدیق سروستانی،1389: 7).
نزاعهای جمعی درگذشته و امروز منشا خسارات مالی و جانی بسیاری از جمله انهدام دامها، تخرب مزارع و باغها، غارت اموال، مهاجرت های اجباری، ضرب وجرح، نقص عضو و قتل گردیده و مانع توسعه انسانی و اجتماعی بوده است (عبدالهی،1373: 23).
جامعه شناسان و آسیب شناسان اجتماعی عمده ترین آسیبهای اجتماعی در جامعه امروز ایران را چنین برشمرده اند: اعتیاد، روپیسگری، نزاع ودرگیری، سرقت، قتل، خودکشی، فرار، تکدی وجرائم مالی از این رو اینگونه آسیب ها درنظر آسیب شناسان اجتماعی دارای اهمیت و اولویت در مطالعه و پژوهش و اقدام اجتماعی قرار دارد (خراطها و جاوید،1384: 16).
درگیری قومی و نزاعهای جمعی در هر دوره ای از تاریخ وجود داشته و در جوامع سنتی و ایلی این موضوع بیشتر نمود داشته است، شاید ضعف کنترل های خانوادگی و اجتماعی یا نبود قوانین جزائی متقن یا عدم اجرای درست آن از سوی متولیان امرخود دلیلی بوده است که افراد هرجامعه ای برای رسیدن به خواستههای قانونی یاغیر قانونی خود، قوم وطایفه خود را برای نزاع جمعی گسیل سازند این مسئله درگذشته و امروز منشا خسارات جانی و مالی فراوان شده و مانع توسعه اجتماعی بوده است بنابراین نزاع در هر جامعه همیشه به عنوان یکی از مسائل اجتماعی مطرح بوده است (پورافکاری، 1383: 375).
امروزه نزاعهای دستهجمعی علی رغم توسعه قانون و نهادهای انتظامی و قضایی ازبین نرفته بلکه در برخی از مناطق هرسال نسبت به سال قبلی زیادتر و باز تولید میشود، این امر از طرفی باعث رواج خشونت های جمعی در مقیاس کلان علی الخصوص در مناطق روستایی و باز تولید آن از طریق یادگیری اجتماعی می گردد و از طرفی سیر هجوم آنها به مراجع رسیدگی کننده چون دادسراها، دادگستریها و مراجع انتظامی موجب انباشت پرونده های قضایی می گردد و به لحاظ داشتن شاکیان و متهمان زیاد، براستی پرونده های نزاع دستهجمعی یکی از عوامل ایجاد کننده اطاله دادرسی درمحاکم قضایی است. از نظر نظریه پردازان و متخصصان علوم اجتماعی مانند”دورکیم در نظریه جوامع مکانیکی و ارگانیکی” این خلدون در مفهوم عصبیت، فرد یناند تونیس در مفهوم گزلشافت و گمانشافت نزاع دستهجمعی یک اثر به جا مانده از دوران سنتی است که در دوره های تاریخی نمود یافته است. از آغاز پیدایش زندگی بشری در روی کره ی زمین از زمان حضرت آدم و حوا، قتل هابیل توسط برادرش قابیل موید ریشه دار و تاریخی بودن نزاع و درگیری زندگی بشری است که پدیده ای چندان نو ظهور نیستند و در گذر زمان زندگی انسانها را در فراز و نشیب تاریخ در معرض آسیب های جدی قرار داده است. در جوامع امروزی با وجود توسعه قانون و حقوق شهروندی، گسترش رسانه های ارتباطی، وجود نهادهای قضایی و انتظامی مدرن درگیری در سطح کشور نه تنها کاهش نیافته بلکه در بعضی مناطق نسبت به گذشته شدیدتر شده و اگر چه ممکن است تغییراتی در میزان و نرخ وقوع نزاع در مناطق تغییراتی ایجاد شده باشد اما این تغییرات نشان از کاهش آن نیست و به گونه ای دیگر به وقوع می پیوندد و رفته رفته با ورود و گسترش ابزار و امکانات و نهادهای مدرن به روستا این پدیده جمعی و باز تولید شده و شکل اصلی خود را در گذر زمان حفظ میکند. نزاع به دلیل سابقه وقوع آن در جوامع و اثرگذاری منفی در جامعه محور قانون گذار اسلامی قرار گرفته است. جامعه نیز دربرخورد و یا درگیری و نزاع، امنیت روانی و اجتماعی خود را به عنوان سرمایه اجتماعی بر باد رفته می داند که واکنش”قانون مجازات اسلامی”حساسیت و تاثیر نزاع جمعی بر فضای جامعه را نشان میدهد. چنانکه ماده 614 قانون مذکور به صراحت اعلام می دارد که:
– هرگاه عده ای با یکدیگر منازعه نمایند هر یک از شرکت کنندگان در نزاع حسب مود به مجازات زیر محکوم میشوند.
1- در صورتی که که نزاع منجر به قتل شود از یک تا سه سال.
2- در صورتی که منتهی به نقص عضو شود به حبس از یک تا سه سال.
3- در صورتی که منتهی به ضرب و حرج شود به حبس از سه ماه تا یکسال (جهانگیر،1384: 170).
همانگونه که قبلاًْ اشاره شده، نزاعهای دستهجمعی بیشتر در مناطقی اتفاق می افتد که روابط فامیلی و تعصب قومی زیادی در بین آنها حاکم است. شهرستان کهگیلویه یکی از شهرستانهای مهم استان کهگیلویه و بویراحمد نیز به میزان قابل توجهی از این ویژگی (تعصبات قومی و قبلهای) برخوردار است وبا توجه به موقعیت طبیعی وجغرافیایی از گذشته دور تاکنون زیستگاه عشایر ومحل سکونت ایلات گوناگون از قبیل،باوی،بهمئی،چرام،دشمن زیاری،طیبی بوده است و با توجه به بافت عشایری موجود در شهرستان و انس والفتی که عشایر این منطقه از دیر باز با اسلحه داشته اند، بعضأ در نزاعهای دستهجمعی که به انگیزه های مختلف و تعصبات بی جا به وقوع می پیوندد از سلاح استفاده و وقایع خونین و تاسف باری را ایجاد می کند روابط فامیلی و قبیله گرای چنان در این شهرستان قوی است که بزرگان طایفه و قبلیه در تصمیم گیری های مربوط به قوم و طایفه حرف اول را می زند، به طوریکه در زمان انتخابات کاندیداها جهت تقویت پایگاه خود به سراغ بزرگان قوم رفته و هر کاندیدی که موفق شود نظر بزرگ قوم و طایفه را جلب کند، میتواند بیشترین رای آن طایفه و قوم را به خود اختصاص دهد و در مواردی همین موضوع بین طوایف نیز زمینه بروز نزاعهای دستهجمعی را ایجاد می کند. روابط فامیلی و تعصبات قومی و تعهد به قبیله و عشیره باعث میشود در صورت بروز تنش در بین خانواده ها و یا فامیل های مختلف، دامنه این اختلاف و تنش به دیگر افراد فامیل و طایفه نیز سرایت کند و در بسیاری موارد این تنشها چنان گسترش مییابد که باعث بروز نزاعهای دستهجمعی درون طایفهای یا بین طایفهای می گردد و همین وابستگی و تعصب بیش از حد به طایفه و قوم باعث گردیده است که آمار نزاعهای دستهجمعی در استان کهگیلویه و بویراحمد نسبت به دیگر استان های کشور افزایش یابد. چنانکه بر اساس آمارهای ارائه شده از سوی وزارت کشور استان کهگیلویه و بویراحمد رتبه بالایی در بروز نزاعهای دستهجمعی را دارد، چنانکه «میانگین فراوانی نزاع دسته جمعی در فاصله سال های ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۱ برای کل کشور معادل 8/11 مورد به ازاء هر صدهزار نفر بوده است؛ این میزان برای استان کهگیلویه و بویراحمد معادل ۱۸ مورد بوده که نسبت به میانگین کشوری بسیار بالاتر است و در مقایسه با استانهای دیگر، رتبه پنجم را به خود اختصاص داده است (وزارت کشور،1383: 135 نقل از میرفردی و همکاران، 1389: 149).
همچنین در طی سالهای 1386 تا 1392، در مجموع 113 مورد نزاع دستهجمعی در سطح شهرستان کهگیلویه ثبت شده است. که به ترتیب سالهای مذکور برابر با 18، 21، 16، 13، 9، 20 و 15 مورد و بیشترین آمار نزاع دستهجمعی ثبت شده مربوط به سال 1387 و با 21 مورد نزاع، در مجموع نزاعهای صورت گرفته طی این سال ها، 38 نفر کشته و 379 نفرمجروح شده اند. در 35 درصد از نزاعهای فوق، اسلحه گرم بکار گرفته شده است و علت 91% از کشته ها و 38% از زخمی اسلحه گرم بوده است (مرکز تحقیقات کاربردی نیروی انتظامی شهرستان کهگیلویه، 1392).
[1] – لازم به ذکر است با توجه به اینکه از سال 1391 بخش چرام به عنوان یکی از بخش های شهرستان کهگیلویه به شهرستان چرام تبدیل شده است، ولی آمار فوق با محاسبه نزاعهای به وقوع پیوسته در شهرستان چرام طی سال های 1391 و 1392 می باشند.