انسان در عصری زندگی می کند که تقاضای بسیار زیادی برای اطلاعات وجود دارد و این امر به طور چشمگیری توسط اینترنت تسهیل شده است .قدرت ارتباطی قوی از طریق اینترنت، امکان هماهنگی، کنترل، عملیات بهتر و اطلاع رسانی مناسب را فراهم ساخته است و باعث ایجاد فرصت برای سازمانهای متکی بر بازارهای الکترونیکی شده و از طرف دیگر، تهدیداتی را همچون امکان از دست دادن سهم بازار، ورود رقبای جدید و معرفی محصولات جانشین متنوع برای سازمانهایی که در استفاده از این فناوریها دچار تعلل شده اند، ایجاد کرده است (فرزام نیا،1387).
بسیاری از بنگاهها به دلیل اینکه نمیدانستند چگونه از اینترنت استفاده کنند و نتوانستند خود را با محیط جدید وفق دهند، دچار ورشکستگی شدند. برخی سازمانها نیز بدون آماده کردن پیشنیازهای لازم، به استفاده از بازارهای الکترونیکی روی آوردهاند که باعث ایجاد مشکلات عدیدهای برای آنها شده است. در مورد بنگاههای کوچک، چنانچه در استفاده از بازارهای الکترونیکی دچار مشکل شوند، تاثیر این مشکلات بیشتر خواهد بود. بر این اساس لازم است ابتدا میزان آمادگی بنگاهها برای شرکت در بازارهای الکترونیکی در ابعاد مختلف سنجیده شود و چنانچه آمادگی لازم برای استفاده از این بازارها را داشتند، اقدام به ایجاد زمینه های حضور در بازارهای الکترونیکی نمایند و در صورتیکه آمادگی لازم در برخی ابعاد وجود نداشت، به بهبود و مهیا نمودن پیشنیازهای لازم بپردازند (Fawzy and Dworski,2010).
بازار الکترونیکی سیستم اطلاعاتی بینسازمانی است که به خریداران و فروشندگان شرکتکننده در برخی از بازارها، مستقل از طرف سوم، اجازه میدهد اطلاعات و پیشنهاداتی در مورد قیمت و محصول ارائه دهند (Gottschalk and Abrahamsen,2002). بازار الکترونیکی، امکان انجام معاملات مرتبط در محیطهای متعامل و شبکه شده دیجیتالی را فراهم می آورد. این بازارها زیرساختهایی ایجاد می کنند برای اینکه به تامینکنندگان و خریداران اجازه دهند که در محیط آنلاین تعامل کنند (Warkentin,2002).
عمده استفاده از بازارهای الکترونیکی توسط شرکتها و سازمانهای بزرگ میباشد، ولی در سالهای اخیر توجه برخی شرکتهای با مقیاس کوچکتر نیز به سوی این نوع بازارها و مبادلات از طریق آنها جلب شده است. بنگاههای کوچک و متوسط نقش چشمگیری را در اقتصاد بین المللی ایفا می کنند. بنگاههای کوچک و متوسط در برقراری اقتصاد پویا و سالم با ملل صاحب صنعت و معرفی ابداعات و نوآوریها نقش موثری دارند (Al-Qirim,2004).
به همین دلیل موضوعات و پدیدههایی که بر عملکرد این نوع سازمانها اثرگذار است، اثرات زیادی بر وضعیت کسب و کار در کشورها و ایجاد تغییرات در عوامل اقتصادی محیطهای جهانی دارد. بر این اساس لازم است این گونه سازمانها در به کارگیری فناوریها جدید به بررسی شرایط خود و میزان مهیا بودن پیششرطهای لازم در این زمینه بپردازند تا بتوانند استفاده موثری از آنها داشته باشند. اهمیت این موضوع در خصوص صنایعی مانند صنعت فرش که شرکتهای کوچک و متوسط در آن دارای اهمیت بالا بوده و در صادرات غیرنفتی نیز سهم قابل توجهی دارند، اهمیت بیشتری دارد.
بنگاههای کوچک و متوسط، در اکثر کشورها به عنوان عناصر مهم در پیشرفتهای اقتصادی- اجتماعی شناخته شده اند. این بنگاهها خصوصاً در ایجاد فرصتهای شغلی با سرمایه گذاری های پائین، توسعههای منطقهای، توسعههای سازمانی شرکتهای متکی بر اصول تکنولوژی، نوآوری محصولات و ایجاد روشهای نوین، اهمیت بسزایی دارند. نگاهی به نظام اقتصادی- اجتماعی در بسیاری از کشورهای پیشرفته و نوتوسعه یافته جهان نشان میدهد که ایجاد و حمایت از بنگاههای کوچک و متوسط یکی از اولویتهای اساسی در برنامه های توسعه اقتصادی این کشورها است (تولایی و علیرضایی،1387).
این بنگاههای اقتصادی علیرغم آنکه به سرمایه گذاری کمتری نیاز دارند، بازدهی بیشتری داشته و درایجاد اشتغال، ایجاد بستر مناسب برای نوآوری و اختراعات و افزایش صادرات این کشورها، نقش مهمی دارند. در بسیاری از کشورها این بنگاهها، تامینکنندگان اصلی اشتغال جدید، مهد تحول و نوآوری و پیشرو در ابداع فناوری های جدید بوده اند. از سوی دیگر این صنایع به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد خود می تواند از جاذبههای فراوانی برای بخش خصوصی برخوردار باشد، که این امر بسته به شرایط داخلی اقتصادی کشورها، قوانین و سیاستهای حمایتی در کشورهای مختلف به عنوان الگویی موفق برای توانمندسازی علمی و صنعتی معرفی شده است (تولایی و علیرضایی،1387).
در سالهای اخیر تجارت مبتنی بر اینترنت رواج بیشتری یافته است. اینترنت به شرکتها کمک می کند تا از راههای جدید مانند افزودن ارزش افزوده به محصولات و خدمات به ایجاد و جذب سود بپردازند. آنها محصول یا خدمت جدیدی را به مشتری ارائه میدهند، اطلاعات یا خدمات اضافی را همراه با محصولات یا خدمات سنتی ارائه می دهند و محصول یا خدمتی را با هزینه ای کمتر از مدل سنتی فراهم می کنند. تجارت آنلاین به تدریج جایگزین کسب و کارهای متداول می شود. اطلاعات بیشتری بخصوص هنگام استفاده از بازارهای الکترونیکی از طریق اینترنت مبادله می شود. فرایند تطبیق عرضه و تقاضا در 20سال اخیر پیچیده و مشکل شده است، لذا بازار الکترونیکی نقش حیاتی در مدیریت کسب و کار ایفا می کند. بازارهای الکترونیکی نوید بهبود بازدهی بازار، کاهش هزینه مبادلات و ایجاد درآمد جدید را می دهند (Zolatan alpar,2010).
به کارگیری بازار الکترونیکی نیازمند آماده سازی زیرساختهای ضروری است. آماده سازی زیرساختارهای ضروری به نوبه خود مستلزم ایجاد تغییرات نرم افزاری و سخت افزاری در سازمان است. از جمله تغییرات نرم افزاری میتوان به تغییر نگرش مدیران و کارکنان نسبت به فناوری و تجارت الکترونیکی، کسب مهارت های مدیریتی و کاربردی و کارآفرینانه، ریسک پذیری ، تغییر در فرایندهای کاری، تغییر در ساختار سازمانی و …اشاره نمود. تغییرات سخت افزاری شامل مواردی مانند: خرید رایانه و و ایجاد شبکه، تامین مالی و… اشاره نمود (mehrtens et al.,2001) .
با توجه به اینکه صنعت فرش افراد زیادی را به خود مشغول کرده است، می تواند عاملی مهم در ایجاد اشتغالهای دائمی و فصلی برای افراد جامعه باشد. همچنین این کالا از دیرباز به عنوان اصلیترین کالاهای صادراتی ایران به شمار میرود. به عبارت دیگر مهمترین جنبههای اقتصادی فرش دستبافت را میتوان در اشتغالزایی ، تحصیل ارز و کمک به بهبود اقتصاد دانست (صبوری خسروشاهی،1382).
به نظر میرسد فروش اینترنتی این کالا میتواند تأثیر چشمگیری در میزان فروش آن داشته باشد. ارتباط مستقیم میان خریدار و فروشنده بدون محدودیت زمانی و مکانی، دستیابی سریع به اطلاعات در حجم وسیع، صرفه جوییهای زمانی و مکانی، کاهش هزینه های بازاریابی نسبت به بازاریابی سنتی، دسترسی جهانی و مشتری گرایی، به طوریکه استفاده از فنآوری اینترنت باعث تسهیل در قیمت گذاری و طراحی تعیین مشخصات کالاها به صورت برخط سبب افزایش فروش و صادرات فرش و در نتیجه افزایش سرمایه گذاری و اشتغالزایی خواهد شد (Kotler & Armstrong,2003).
این تحقیق در پی آن است تا با شناسایی عوامل ارزیابی آمادگی شرکتهای کوچک و متوسط فعال در صنعت فرش در به کارگیری بازار الکترونیکی، به حضور موفق شرکتها در این بازارها کمک کند.
قرن اطلاعات فاصله بین کشورهای فقیر و غنی، توسعه یافته و در حال توسعه را افزایش داده است. لذا جوامع و سازمانها، به شرط آنکه قادر به توسعه دانش در بستر فناوری اطلاعات و ارتباطات باشند، میتوانند به توسعه خود امیدوار باشند. بدین منظور جوامع و سازمانها در زمینه ورود به عرصه های مختلف دیجیتال در حال برنامه ریزی هستند و ارزیابی از آمادگی الکترونیکی برای سنجش میزان و سطح موفقیت آنها از اهمیت ویژهای برخوردار است (موحدی و یاقوتی،1388). حضور در بازارهای جهانی با توسل به شیوه های موفق وکارآمد که خود، توانمندی اقتصادی کشورها رابه تصویر میکشد، از جمله ضرورتهای تطبیق با نظام بین المللی کنونی به لحاظ پیشرفتهای حاصله در عرصه های اقتصادی وصنعتی آن استJoinandRavijain,2004) ).
برای سهولت تجارت باید از شیوه های نوین بازرگانی بهره جست که شامل به کارگیری استانداردهای مبادله الکترونیکی داده ها وانجام معاملات با بهره گرفتن از بازارهای الکترونیکی میباشد. یکی از ویژگیهای استفاده از بازارهای الکترونیکی، روانسازی روشهای فعالیت و درنتیجه کاهش هزینه علمیات بازرگانی استفاده از بازار الکترونیکی، روانسازی روشهای فعالیت و در نتیجه کاهش هزینه عملیات بازرگانی است. ایجاد بازارهای الکترونیکی باعث حضور بیشتر در مبادلات جهانی می شود و با تسهیل ارتباط میان عوامل عرضه وخرید کالا و خدمات، حجم تجارت روند افزون یافته و مبادلات، سریع، مطمئن و کاراتر خواهد شد. از سوی دیگر مطالعات نشان داده است که شرکتهای کوچک و متوسط نقش مهمی را در توسعه اقتصادی کشورها ایفا کرده اند. اما با وجود این، این شرکتها بایستی برای بقای بیشتر از چند سال خود در بازار در مقابل رقبای بزرگ یا از طریق اتحاد با شرکتهای مشابه برای افزایش نرخ نفوذ در بازار و کاهش ریسکهای مالی و یا از طریق استفاده از فناوریهای جدید مانند بازار الکترونیکی، مشکلات ناشی از اندازه خود را مرتفع سازند. شرکتهای کوچک و متوسط به دلیل منابع محدود و ناتوانی نسبی در جذب هزینهها، قادر به حضور در بازارهای جهانی نیستند (JoinandRavijain,2004).
در ایران علی رغم تلاش های پراکندهای که برای به کارگیری فناوریهای اطلاعات و ارتباطات در برخی صنایع و کسب و کارها انجام شده، به علت مهیا نبودن بسترها و زیرساختهای مورد نیاز، آمادگی الکترونیکی کشور در مراحل ابتدایی خود قرار دارد و این امر چه بسا باعث افت شدید کارایی سرمایه گذاریهای انجام شده و عدم امکان برخورداری از مزایای فناوری اطلاعات و ارتباطات در زنجیره بین کسب و کارها بشود (موحدی،1390).
بنابراین صنایع ایران باید با بهره گرفتن از ابزار ارزیابی مناسبی سطح فعلی آمادگی صنعت خود را برای به کارگیری فناوری ارزیابی کنند و سپس با انجام مطالعات تطبیقی و شناخت وضعیت مطلوب، سعی در کاهش شکاف میان این دو (آنچه که هست و آنچه که باید باشد) بنمایند. در واقع کاهش این شکاف بایستی اصلیترین هدف در برنامه ریزیهای راهبردی جهت به کارگیری و بهرهمندی از فناوری جدید باشد. در این راستا مدلهای ارزیابی آمادگی الکترونیکی بیشترین کمک را به شناخت وضع موجود از نظر وضعیت عرضه و تقاضای فناوری ها اطلاعات می نمایند (یزدانی،1389).
نتایج این پژوهش به شرکتهای مختلف (به ویژه شرکتهای کوچک و متوسط) کمک مینماید تا برای ورود به بازارهای الکترونیکی و استفاده از مزایای آن در تحقق اهداف استراتژیک سازمانی مانند ایجاد مزیت عملیاتی و توسعه بازارها و خدمات جدید ارزیابی مناسبی از میزان آمادگی خود داشته باشند. این ارزیابی امکان تعیین حوزه های نیازمند مدیریت و سرمایه گذاری برای ایجاد آمادگیهای لازم را مشخص خواهد نمود.
سوالات
فرضیات اصلی
سوالات فرعی
سئوال فرعی 1-1. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد قابلیت تبادل اطلاعات کدام است؟
سئوال فرعی 1-2. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد زیر ساخت الکترونیکی کدام است؟
سئوال فرعی 1-3. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد استانداردها کدام است؟
سئوال فرعی 1-4. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد سازگاری کدام است؟
سئوال فرعی2-1. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد زیرساخت تغییر کدام است؟
سئوال فرعی2-2. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد رهبری و مدیریت کدام است؟
سئوال فرعی2-3. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد فرهنگ سازمانی کدام است؟
سئوال فرعی2-4. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعدزیر ساخت مالی کدام است؟
سئوال فرعی2-5. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد ساختار سازمانی کدام است؟
سئوال فرعی 2-6. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد محصولات /خدمات کدام است؟
سئوال فرعی3-1. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد مشتریان/تامین کنندگان کدام است؟
سئوال فرعی3-2. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد رقبا کدام است؟
سئوال فرعی3-3. عوامل آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط از بعد محیطی کدام است؟
فرضیات فرعی
فرضیه فرعی1-1. عامل قابلیت تبادل اطلاعات جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 1-2. عامل زیر ساخت الکترونیکی جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 1-3. عامل استاندارد جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 1-4. عامل سازگاری جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 2-1. عامل زیر ساخت تغییر جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 2-2. عامل رهبری و مدیریت جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 2-3. عامل فرهنگ سازمانی جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 2-4. عامل زیر ساخت مالی جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 2-5. عامل ساختار سازمانی جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 2-6. عامل محصولات/خدمات جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 3-1. عامل مشتریان/تامین کنندگان جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 3-2. عامل رقبا جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
فرضیه فرعی 3-3. عوامل محیطی جزو عوامل ارزیابی آمادگی یک شرکت کوچک و متوسط در استفاده از بازار الکترونیکی میباشد.
چارچوبهای مختلفی در حوزه های موضوعی مشابه با موضوع این تحقیق بررسی شده است و از آنجایی که مدل خاصی که ارزیابی کننده آمادگی سازمانی برای حضور و استفاده از بازارهای الکترونیکی باشد، یافت نشد، مدل مفهومی که توسط شعبان الهی و علیرضا حسنزاده برای ارزیابی انطباق تجارت الکترونیکی در سازمانهای ایرانی ارائه شد (شکل شماره1)، به دلیل سازگاری شاخص های اصلی آن با هدف پژوهش حاضر، به عنوان مبنای کار در این تحقیق، مورد استفاده قرار داده شد. در فرایند پژوهش و با بررسی تفصیلی ادبیات موضوعی و سایر چارچوبها و مدلهای مرتبط، شاخص ها اصلاح گردید و برخی از شاخص های بهکارگرفتهشده در سایر مقالات مشابه که به بهبود نتایج کمک میکرد، به آن اضافه شد.
Electronic market-places
.small and medium-sized enterprises(SMEs)
این تحقیق از نظر موضوعی به ارزیابی آمادگی شرکتهای کوچک و متوسط برای استفاده از بازارهای الکترونیکی می پردازد .
این تحقیق از نظر مکانی در شرکتهای کوچک و متوسط فعال در صنعت فرش انجام گرفت.
فرایند اجرایی پژوهش در دوره زمانی خرداد 1391تا شهریور 1392انجام شده است.
بازار الکترونیکی: بازار الکترونیکی سیستم اطلاعاتی بین سازمانی است که به خریداران و فروشندگان شرکت کننده در برخی از بازارها، مستقل از طرف سوم، اجازه میدهد اطلاعات و پیشنهاداتی در مورد قیمت و محصول ارائه دهند (Gottschalk and Abrahamsen,2002). این بازارها زیرساختهایی ایجاد می کنند برای اینکه به تامینکنندگان و خریداران اجازه دهند که در محیط آنلاین تعامل کنند (Warkentin,2002).
شرکت کوچک و متوسط: واحدهای تولیدی-تجاری هستند که در طبقه بندی شرکتها به لحاظ اندازه در مراتب پایینتری نسبت به شرکتهای بزرگ قرار میگیرند. بنگاههای کوچک و متوسط در کشورهای مختلف جهان دارای شباهتهای بسیاری هستند، اما با وجود این، نمیتوان تعریف واحد و یکسانی از آنها بدست آورد؛ هر کشور با توجه به شرایط خاص خود تعریفی از این کسب و کارها ارائه کرده است. معمولاٌ دستهبندی اینگونه بنگاهها مبتنی بر چهار شاخص عمده میباشد: تعداد شاغلین بنگاه (تا250نفر)، مجموع دارایی های خالص بنگاه، میزان سطح فروش بنگاه و میزان سرمایه گذاری (ملکی نژاد،1386).
تجارت الکترونیکی: منظور از تجارت الکترونیکی، استفاده از اینترنت و وب برای انجام تجارت است. به عبارت کلیتر، تجارت الکترونیک یعنی اینکه تبادلات تجاری را به صورت دیجیتالی بین سازمانها و افراد انجام دهیم. یعنی انجام تبادلات از طریق اینترنت و وب (لاودن، 2010).
تجارت الکترونیکی B2B: شامل فروش کالا و خدمات در میان موسسهها است. امروزه بیشتر تجارت الکترونیک موسسه با موسسه بر مبنای سیستم اختصاصی تبادل داده های الکترونیکی که تبادل تراکنشهای دو سازمان، همچون صورتحساب، بارنامه، برنامه زمانبندی حمل یا سفارشهای خرید را ممکن میسازد، صورت میگیرد (لاودن،2010).
عوامل فنی: یکی از مهمترین منابع تغییر و تبدیل کسب و کارهای جهانی، فناوری پیشرفته بهخصوص در حوزه شبکه کامپیوتر و علوم اطلاعاتی است که در این پژوهش شامل سازگاری، زیرساخت الکترونیکی، قابلیت تبادل اطلاعات و استانداردها میباشد (الهی و حسن زاده،2009).
عوامل سازمانی: معیارهای سازمانی متغیرهایی هستند که بر روی ساختار سازمانی اثر میگذارند و به سازمان برای تطبیق با تغییرات محیط کمک می کنند که در اینجا شامل رهبری و مدیریت، ساختار سازمانی، زیرساخت مالی، فرهنگ سازمانی، زیرساخت تغییر و محصول/خدمات است (الهی و حسنزاده،2009).
عوامل بین سازمانی: بازار الکترونیکی یک سیستم بین سازمانی است که نمیتوان آن را به صورت جداگانه در نظر گرفت و در کسب سود برای شرکتهای که از این بازارها استفاده می کنند، بسیار ضروری هستند. عوامل بین سازمانی در این تحقیق، فاکتورهای مرتبط با مشتریان/ تامین کنندگان، رقبا و عوامل محیطی می باشند (الهی و حسن زاده،2009).
:
سازمانها جهت بقا در دنیای پر از رقابت امروزی، ملزم به تجهیز نمودن خود به روشهای مؤثر علمی میباشند که یکی از این روشها، مبحث استراتژیهای سازمانی است. با تعیین استراتژیهای سازمان، مسیر و جهتگیری کلی سازمان مشخص خواهد شد و سازمانِ متشکل از واحدهای مختلف، در جهت این استراتژی حرکت خواهد کرد. با توجه به اینکه استراتژیها از اهداف کل سازمان و اهداف واحدهای مختلف یک سازمان شکل میگیرند و گاهی اهداف یک بخش با اهداف دیگر واحدها و بخشهای سازمان نهتنها همخوانی ندارد، بلکه در تضاد و تقابل با یکدیگرند، سازمانها جهت توانائی اجرای این استراتژیها ملزم به ارائه الگویی جهت همسوسازی آن ها میگردند. استراتژیهای همسو شده، نهتنها موجب کاهش هزینههای سازمان میگردند بلکه باهم افزایی ایجادشده توسط واحدهای مختلف، انعطافپذیری لازم در پاسخگویی به نیاز بازار و تهدیدات و فرصتهای محیطی را فراهم آورده و سازمان را از حالت واکنشی و منفعلانه در برابر محیط خارج نموده و به سازمانی آیندهنگر و چابک تبدیل می کند و درنهایت سازمان را بهسوی بقا، پیشرفت و سودآوری سوق میدهند.
ازآنجاییکه این پژوهش، چند حوزه تخصصی مدیریت را موردبررسی قرار داده است، ابتدا مختصری در مورد استراتژی، چگونگی ورود آن در حوزههای مدیریتی و تعاریفی که پژوهشگران مختلف از آن ارائه نمودهاند را مطالعه نموده و سپس در دو مسیر استراتژیهای تولید، پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه و همسوییهای بیانشده درزمینه استراتژیهای تولید با دیگر استراتژیهای سازمانی و در مسیر مشابه استراتژیهای بازاریابی، پژوهشهای محققان مختلف در این زمینه و همسوییهای استراتژیهای بازاریابی با دیگر استراتژیهای سازمانی موردبررسی قرار خواهد گرفت و درنهایت مطالعه این دو مسیر منجر به بررسی همسویی استراتژیهای تولید و بازاریابی خواهد شد.
به دلیل ساختار تعریفشده برای این فصل و پیوستگی موضوع ادبیات نظری و پیشینه پژوهش برای همه مؤلفهها همزمان تعریف خواهند شد.
تدوین برنامههای سازمان در جهت هدایت عملیاتی که در یک سازمان باید انجام شود استراتژی سازمان را مشخص می کند. این عملیات میتواند شامل کالاها و خدماتی باشد که به مشتریان عرضه میگردد، مشخص نمودن اهدافی که سازمان باید به آن ها دست یابد و یا تعیین خطمشیهای تخصیص منابع و حتی تدارک منابع برای سازمان باشد. استراتژی به دلیل محدودیت منابع و رقابت مطرح میگردد و ازآنجاییکه سازمانها با محدودیت منابع و تعدد رقبا مواجهاند، توجه به این مبحث برای آن ها از موارد حیاتی و مهم بهحساب میآید. این در حالی است که صرف منابع محدود سازمان برای امور کماهمیت و غیرضروری، به معنای خالی کردن میدان برای رقبایی است که منابع خود را بر موضوعات اصلی سازمان متمرکز کردهاند. (مقبل و همکاران، 1392).
استراتژی دارای سه بعد است که عبارتاند از: فرایند، محتوا و عبارت. عنصر فرایند با مباحث چگونه، چرا و چه وقتِ استراتژی، محتوای استراتژی با موجودیتِ استراتژی، (استراتژی چیست) و عبارت استراتژی با جایگاه استراتژی (محیطی که استراتژی در آن قرار میگیرد. محیط داخلی و خارجی سازمان) در ارتباط هستند تا بتوانند استراتژی را شکل دهند. بنابراین نمیتوان این ابعاد را بهطور مستقل موردبررسی قرارداد. فرایند استراتژی، فرایندی است خطی که شامل تجزیهوتحلیل، فرموله کردن و تکمیل است. در مرحله تجزیهوتحلیل، فرصتها و تهدیدهای محیطی بهدقت موردبررسی قرارگرفته، در مرحله فرموله کردن، گزینههای استراتژیک مشخص گردیده و در عمل مورداستفاده واقع خواهند شد. با توجه به اینکه شرایط سازمانها بسیار متفاوت از یکدیگرند، محتوای استراتژی بین سازمانها نیز بسیار متفاوت خواهد بود. (بهاورنیا، 1384)
مفهوم استراتژی از 340 سال قبل از میلاد مسیح وجود داشته است. در آن زمان ژنرال چینی (سان تزو) در کتاب جاودانه خود تحت عنوان (هنر جنگ) اصول پیروزی درنبرد را توضیح داده و بسیاری از مفاهیم رویکرد استراتژی را بیان میکند. استراتژی در مفهوم امروزی، حاصل سیر تحول برنامهریزی است و ریشه در جنگ جهانی دوم دارد. تا قبل از جنگ جهانی دوم، فقط برنامهریزی سالیانه و یا بودجهریزی سالیانه وجود داشت که بهنوعی فقط به مسائل مالی سازمان میپرداخت؛ اما پس از جنگ جهانی دوم با پیشرفت تکنولوژی و توسعه ارتباطات و حملونقل هوائی، در سازمانها تحرک بیشتری ایجاد شد و ضرورت برنامهریزی در افقی بلندتر احساس گردید. بنابراین برنامهریزی در افقی 3 تا 5 ساله در آن زمان شکل گرفت. در اوایل دهه 1960، وزارت دفاع آمریکا با تدوین تجربیاتی که حاصل تصمیمگیریهای استراتژیک جنگ جهانی دوم بود، مبانی برنامهریزی استراتژیک را پایهگذاری کرد. در سال 1962 یکی از اساتید دانشگاه هاروارد، آلفردچندلر، این مفاهیم را به دنیای کسبوکار وارد کرد. بنابراین واژه استراتژی برای اولین بار توسط چندلر در کتاب “استراتژی و ساختار” به کار رفت. به دنبال چندلر، در سال 1965، کنت اندروز، در مقاله خود استراتژی کسبوکار را بر مبنای نظریات چندلر مطرح نمود. پسازآن ایگور انسوف مدیرعامل شرکت هواپیمایی لاکهید، رویکرد استراتژیک را در محیط واقعی کسبوکار پیاده کرد. با موفقیت انسوف در بهکارگیری رویکرد استراتژیک، مفاهیم و متدولوژیهای ارائهشده توسط دیگران موردتوجه قرار گرفت. گروه مشاوران بوستون، متدولوژی پورتفولیوی محصول (ماتریس BCG) را در اوایل دهه 1970 به ادبیات استراتژی اضافه کردند. در دهه 1980 نظرات مایکل پورتر درزمینه مزیتهای رقابتی و حوزه رقابت به مفاهیم استراتژی افزوده شد و در دهه 1990 رویکردهای استراتژیک همراه با خلاقیت با نظریات صاحبنظرانی مانند هنری مینتزبرگ و گری هامل آغاز شد که سبز فایلی درزمینه استراتژی بود. (اعرابی و پارسائیان، 1380)
Lockheed AircraftCorporation
Boston Consulting Group
توسعه های واحد صنعتی مبتنی بر شرایطی خاص صورت می پذیرد و به همین دلیل است که الگو های متفاوتی را در این زمینه می توان شاهد بود. مجموعه تصمیم ها و اقدامات مدیریتی عملکرد بلند مدت یک سازمان را تعیین می کند و بررسی محیطی و تدوین استراتژی و اجرای استراتژی و ارزیابی و کنترل و رقابت در بازار آزاد شاید مهمترین دلیل وجودی استراتژی در سازمان ها و ارگان های اقتصادی باشد. اصولا مهمترین قسمت از مباحث مدیریت در هر سازمان «تشریح و تبیین ضعف ها و نارسایی ها، نقاط قوت، موقعیت ها و تهدیدها» است که مدیران و برنامه ریزان ضمن آن به مفروضات سیاسی، یعنی اوضاع و شرایطی که در آینده بر این اوضاع و شرایط اضافه می شوند، یا جانشین می گردند، نیز می پردازند.
محققان از دنیای امروز به عنوان عصر نبود تداوم یاد می کنند. به این معنی است که دیگر تجارب و راه حل های گذشته برای مسایل جاری و آینده سازمان کارگشا نیستند. باید به شیوه ای دیگر اندیشیده شود و به دنبال راهکارهای جدید سازمانی بود تا بتوان کالاها و خدمات را با کمترین هزینه و با کیفیت برتر، آن گونه که در شرایط بازار جهانی بتواند رقابت کند و برنده این مسابقه جهانی باشد.
امروزه انسان در آستانه ورود به عصری نوین ایستاده که عصر خلاقیت و نوآوری نامیده می شود تا جایی که بزرگترین شبکه ارتباطی بشر حاصل حس کنجکاوی، آرمان گرایی، خلاقیت، نوآوری و ارزش آفرینی است که ارزشی در حد تاریخ کامل بشری در یک دوره کوتاه، اما بیشتر از تمامی اعصار گذشته به وجود آورده است. این کارآفرینی عظیم، بستری به پهنای استعدادهای بشری گستراند تا در آن حس دگرگونی طلبی و خودشکوفای انسانی به شدت در تکاپو باشد.
در عصر خلاقیت و نوآوری، سازمان ها نه با بازوی کارگران و نه با کار فکری دانشگران که با توان نوآوری انسان های آفریننده می گردنند. “ژوزف شومپیتر[1]“ کارآفرینی را موتور توسعه اقتصادی و لوکوموتیوران این توسعه را کارآفرین معرفی کرد. وی با تاکید بر این که کارآفرینی یعنی مدیریت فرصت، بیان می کند که شرکت های جدید شرکت های قدیم را از بین می برند؛ این فرایند از راه چرخه نوآوری و کارآفرینی انجام می شود. اهمیت کارآفرینی به آنجا رسیده که بعضی از صاحبنظران، کارآفرینی را یکی از عوامل تولید مثل سرمایه و کار شناخته و از آن به عنوان موتور توسعه اقتصادی نام می برند (صمدآقایی، 1377).
تویوتا به عنوان سود آورترین خودروساز جهان که بالاترین حاشیه سود را در صنعت ساخت خودرو دارد، خود را تنها، سازنده خودرو معرفی نمی کند بلکه یک سازمان «انسان ساز» می داند و نام «سیستم انسان های متفکر»را بر خود نهاده است. در چنین سازمانی است که در سال 2005 تنها به وسیله کارکنان ژاپنی آن 540 هزار ایده نو ارائه شده است. عملکرد تویوتا نشان می دهد که در دنیایی که چرخه عمر استراتژی در حال کوتاه تر شدن است، برای یک سازمان، تنها راه تضمین موفقیت پایدار، نوآوری و کارآفرینی است.
جهانی شدن چه مثبت و چه منفی، با سرعت فراوان خود در تمام کشورها از جمله کشور ما، در حال نفوذ است.در این حال مهمترین وظیفه ما این است که خود را برای استفاده هر چه بهتر از مزایا و جلوگیری از معایب آن آماده کنیم (کلباسی و جلائی، 1381). برای رویارویی با این پدیده لازم به نظر می رسد که کشورها به پدیده کارآفرینی بین المللی توجه کنند. کارآفرینی بین المللی فرایند شناسایی، تصویب، ارزشیابی و بهره برداری از فرصت ها با عبور از میان مرزها در جهت خلق کالاها و خدمات جدید است. روند عمومی در سازمان های ایران نیز موید این مطلب است که شرایط حاکم بر این سازمان ها، سنتی و غیر کارآفرینانه است و به نظر میرسد که یکی از مهمترین علل ناکارآمدی این سازمان ها در ایران ناشی از نبود کارآفرینی سازمانی است (میرزایی اهرنجانی و مقیمی، 1382).
در اقتصاد رقابتی و مبتنی بر بازار امروز که با تغییرها و تحول های سریع بین المللی همراه شده و فرایند گذر از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی را ایجاد کرده از کارآفرینی به عنوان موتور توسعه اقتصادی یاد می شود.
جهانی شدن واقعیتی است که مثبت یا منفی با سرعت بسیار شتابان در حال پیشروی است. اینکه آن مثبت ارزیابی شود و یا منفی، مقوله ای فرعی است، زیرا خواسته یا ناخواسته همه را در بر خواهد گرفت. در چنین اقتصادی، سازمان ها و کشورهایی می توانند موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرها را داشته باشند زیرا کارآفرینی لازمه توسعه فناوری و توسعه فناوری بستر کارآفرینی است و همچنین کارآفرینی تعیین کننده رشد اقتصادی بوده و سازمان ها و کشورهایی که در آنها میزان فعالیت های کارآفرینانه بالاتر است، قادر هستند تا در اقتصاد جهانی موقعیت بهتری را کسب کنند.
سرانجام اینکه، مدیران و سازمان ها باتوجه به لزوم کارآفرینی، برای حفظ بقای خود در عصر جهانی شدن،
می باید برای تقویت رفتار و تفکر کارآفرینی، با فراهم کردن زمینه های حمایتی، متغیرهای پنهان اثر گذار سازمان خود را نیز برای حمایت از رفتار کارآفرینانه تقویت کنند. تفکر و اقدام استراتژیک از هر لحاظ اولی تر و مهم تر از برنامه ریزی استراتژیک می باشند و می تواند بدون وجود به همراه برنامه های غیراستراتژیکی نیز موثر و مفید واقع گردند. به سادگی می توان دریافت که رسیدن به وضعیت مطلوب و ایده آل بر توسعه تأکید دارند و با وجود تعاریف گوناگون، توسعه را می توان ساخت، استفاده و دانش مربوط به ابزار، ماشین ها، تکنیک ها، سیستم ها یا روش های یک سازمان به منظور حل مشکل یا رسیدن به یک عملکرد خاص دانست، بنابراین، در یک نگاه فراگیر توسعه دو سوی عمده از یک سو دانشگاه و مراکز آموزشی و از سوی دیگر جامعه ویژه صنعت را دارد.
توسعه پایدار هرصنعت نیازمند پیوند مستحکم بین دانشگاه به عنوان مرکز تولید علم و فناوری ومنابع انسانی صنایع به عنوان استفاده کنندگان علم و فناوری است به علاوه تغییرات شتابنده و فزاینده بازارهای جهانی، همواره تولیدکنندگان را ناچار می سازد که خود را با این تغییرات هماهنگ و همراه کنند و این امر با تأثیر محیط های علمی و فناوری در صنعت جلوه ظهور می یابد.
بنابراین به منظور داشتن صنعتی پایدار و پیشرفته از نظر توسعه، باید پیوندهای آن را با مراکز آموزشی هرچه استوارتر ساخت، برای هدایت و راهبری این پیوند، شایسته است با نظامند کردن و هدایت فعالیت ها به سوی اهداف تعیین شده افق روشن تری را پیش رو قرار داد، برای رسیدن به این مطلوب باید تلاش شود توانمندی های مختلف در قالب امکانات آموزشی، فناورانه، آزمایشگاهی، پژوهشی و خدمات مشاوره ای دانشکده ها و مراکز پژوهشی دانشگاه ، تدوین و به صورت مناسب در اختیار صاحبان صنایع و نهادهای خارج از دانشگاه قرار گیرد.
موتور اصلی صنعت نیروی انسانی است و نیروی انسانی نیز در دانشگاه ها و مراکز آموزشی پرورش می یابند، بنابراین جایگاه دانشگاه بسیار ویژه است، دانشگاه در لایه های مختلف کسب و کار نقش آفرین است و تمامی گروه ها و شاخه ها در دانشگاه مرتبط با صنعت است. صنعت گر نمی داند مشکلات اساسی وی در چه حوزه ای است بنابراین برای مشکل نهفته راه حل جستجو نکرده و در نتیجه مراجعه به دانشگاه ندارد و این امر موجب می شود که تقاضا برای خدمات آموزشی و پژوهشی کاهش یابد.
اکثر صنایع ما جزو صنایع خرد و کوچک هستند و بنگاه خرد بنگاهی ضعیف است و نمی تواند هزینه پژوهشی را تأمین کند و از طرفی شناخت کافی در بنگاه وجود ندارد که برای این موضوع ارزش قائل شود. اکثر کسانی که دراداره ها در صنعتی مسئولیتی دارند به طور واقعی صنعت را نمی شناسند و در دوره آموزشی خاصی نیز شرکت نکرده اند بنابراین شکافی بین مسئولین در اداره ها و صنعت گران وجود دارد.
نهادینه نشدن فرهنگ تحقیق و توسعه، تخصیص بودجه ناکافی برای تحقیق و توسعه از سوی بنگاه ها، دانشگاه ها و نهادهای دولتی، تشخیص نادرست واقعیت های حاکم بر بخش صنعت توسط کارشناسان، کم اهمیت بودن موضوع ارتباط با صنعت در عمل و سهم ناچیز درآمدهای به دست آمده از محل تحقیقات در پوشش بودجه و هزینه های دانشگاه ها و عملکرد نامناسب حلقه های ارتباطی بین صنعت و دانشگاه از جمله چالش هایی است که باید مورد توجه قرار گیرد، انتخاب صحیح و اجرای صحیح فعالیت های پژوهشی و در نتیجه رسیدن به کارایی و اثربخشی از دیگر موارد مهمی است که در این حوزه باید مورد توجه قرارگیرد.
در شر ایطی که رقابت مابین صنایع در ادامه حیات یا نابودی بنگاه های اقتصادی عاملی تعیین کننده است، بذل توجه به مهار، کنترل و مدیریت منابع بر اساس یک الگوی توسعه امری اجنتاب ناپذیر است. در یک دنیای رقابتی، توقف در یک نقطه و ادامه جریان عادی امورعیناً مشابه آنچه از قبل بوده و عدم حساسیت و توجه به بهبود وضعیت جاری در کنار توسعه روز افزون رقبا به منزله زوال و از دست دادن بازار خواهد بود. همچنین لازمست تصمیم گیری ها برمبنای الگویی منطبق بر تفکری سیستمی و شناختی کامل از بازخوردهای ناشی از آن صورت پذیرد تا حتی الامکان از اتلافها و برخورد با موارد نامطلوب پیش بینی نشده اجتناب گردد. لذا دراین مقاله به بررسی مدل توسعه مناسب واحد های صنعتی کشورمان با مطالعه موردی الگوی توسعه کارخانه های چرم سازی تبریز خواهیم پرداخت.
صنعت چرم و پوست به گواه تاریخ سابقه ای پیش از ورود آریایی ها به ایران داشته و صنایعی که زمانی صاحب آوازه ای جهانی در زمینه تولید چرم بوده اند، در شرایط فعلی دوران رکود و از خود بیگانگی خود را تجربه می کنند. ده ها نام ماندگاربه جای مانده از صنعت چرم هر کدام حکایت مردانی است که آجر به آجر واحدهای صنعتی خود را روی هم نهادند تا پرچمی از سرافرازی و نمادی از توانمندی باشند اما این واحدها به جای آنکه توسعه روزافزون را شاهد باشند یک به یک به واحدهایی راکد و گورستان های صنعتی تبدیل می شوند(نصیریان، 1390). صنعت چرم با وجود اینکه همواره در اقتصاد کلان کشور، منطقه و حتی دنیا نقش مهم و اجتناب ناپذیری را ایفا کرده است اما اکنون با مشکلاتی مانند افزایش شدید قیمت مواد اولیه داخلی و خارجی، ورود کالاهای مشابه خارجی، از دست دادن نیروهای سابقه دار و اشتغال آن ها در مشاغل دیگر، نداشتن سرمایه در گردش، رکود اقتصادی، تورم و نیز عقب افتادن از جریان تولید جهان را تجربه می کند و فشار ناشی از این مشکلات در حال تبدیل چرخه آشنای تولید به چرخه غریبه ای است که بیش از هر زمان دیگری خطرناک و بحران زا به نظر می رسد.
نسبت رشد صنایع دامداری، پوست و کشتارگاه بسیار کم و غیر قابل مقایسه است و تحقق ارزشهای مورد نظر در صنعت چرم (کسب ارزش افزوده، ایجاد اشتغال و توسعه صنعتی) در کنار نیاز به توسعه متوازن صنعت چرم، ارتباط مستقیم با توسعه مطلوب صنایع دامداری، پوست، کشتارگاه وچرم و نهایتا تکمیل زنجیره ارزش این صنعت دارد، چراکه توسعه صنایع دامداری، پوست و کشتارگاه کشور در حال حاضر دچار مشکلات و موانع متعددی است. تولید صنایع دامداری، پوست و کشتارگاه نه تنها به بازارهای جهانی راه نیافته بلکه هنوز قابلیت رقابت را در بازار داخلی با محصولات مشابه پیدا ننموده و عموما بر اساس حمایت های غیر پایدار دولتی به حیات خود ادامه میدهد. علیرغم توجه ویژه سیاست گذاران، توسعه اینگونه صنایع هنوز در حد استانداردهای بین المللی نمیباشد. شرکت های فعال در این زمینه، هم از بعد درونی شرکت و هم از بعد خارجی شرکت، تحت فشار قرار دارند که همین امر باعث میگردد مسیر توسعه آنها با مشکل مواجه گردد.
دورنمای اصلی تمامی شرکت های تجاری و صنعتی دنیا، دستیابی به قابلیت های جهانی و به عبارتی بهتر، جهانی شدن است. برای رسیدن به این هدف، سازمان ها باید توانایی های خود را به کیفیت و استانداردهای مورد قبول بازارهای جهانی برسانند. بدون تردید سازمان های کنونی با ظهور تکنولوژی های جدید همراه با عمر کوتاه و تحول ها و تهدیدهای گسترده بین المللی رو به رو هستند؛ از این رو تضمین و تداوم حیات و بقاء سازمان ها نیازمند یافتن راه حل ها و روش های جدید مقابله با مشکل ها است .
صنعت چرم یکی از این صنایع است که به دلیل بازار تقریبا محدود(کفاشان و سراجان و رویه مبلی) خود مجبور است با هر شرایطی، مشتریان خود را حفظ کند. عدم پرداخت مطالبات در سررسید، طبیعیترین اتفاقی است که هر ارائه کننده خدمات و کالا به کفاشان و دوزندگان کیف و سراجان برای خود متصور است. همین مسئله صنعت چرم را به لبه ﭘرتگاه کشانده است.
تعدد واحدهای تولیدی چرم و کوچکی آنها به لحاظ اندازه، سبب بروز رقابتی کاهنده و تخریبی در بین صاحبان صنایع این صنعت شده است. از آنجا که فعالان این صنایع به دلیل کوچکی واحد خود، توان و تمایلی برای فعالیت دربازارهای بین المللی ندارند، معمولاً سود خود را در توسعه بازار داخلی با حذف رقیب میدانند. شایعترین نمونه آن شیوع کپیسازی محصول یا ایجاد تشکلهای متعدد و موازی است. به دلیل همین رقابت شدید داخلی و مشکل در تأمین نهادهها، نرخ بهرهبرداری و حجم تولید نیز، دراین صنایع پایین است. این عامل در کنار هزینههای بسیار بالای مالی ناشی از سرمایه در گردش و تورم بالا و نیز فناوری قدیمی و بهرهوری اندک نیروی کارایرانی، موجب بالارفتن قیمت تمام شده آنها میشود. مسلماً محصولی با کیفیت نه چندان مناسب و فاقد پشتیبانی شبکه قوی بازرگانی که قیمت قابل رقابتی هم ندارد، امکان حضور در بازارهای صادراتی را نخواهد داشت که همین مسئله یعنی فقدان بازار (داخلی و خارجی) مجدداً عاملی برای کاهش نرخ تولید در واحدها میشود. بدین سبب برنامه ریزی اساسی برای توسعه صنعت چرم یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و تا زمانیکه این موضوع را تبیین نشود، حرکتهای مقطعی و موردی ما را به سر منزل مقصود نخواهد رساند. با توجه به تاکید زیاد در سخنرانی ها و کنفرانس های مرتبط با صنعت چرم به گسترش صنایع چرم سازی، متاسفانه تاکنون تحقیق جامعی در زمینه تدوین و شناخت زیر ساخت های توسعه چرم انجام نیافته است، بنابراین محورهای مهم اساسی برای ترسیم مدل توسعه صنعت چرم را می توان به عنوان یک نیاز اساسی برای صنعت دانست.
انجام این تحقیق ظرفیتها و تنگناهای توسعه زیر ساخت های اقتصادی-اجتماعی صنعت چرم را بررسی نموده و به مدیران و سیاستگذاران و صنعتگران درعرصه چرم در ایفای مسؤولیتهای خود یاری میرساند. رقابتیشدن بازارها، تغییر در نیازها و علایق مشتریان، فرایند جهانیشدن و ضرورت پیوستن به سازمان جهانی تجارت[2] و پیشرفت فناوری و تاثیر آن بر تولید کالاها و خدمات، ضرورت مطالعه و پژوهش را پیش از هرگونه فعالیت صنعتی و تجاری برای شرکتها و مؤسسات در صنعت چرم بیش از پیش آشکار می کند و زمینههای مناسب برای تولید و فعالیت واحد ها و بنگاههای تولیدی چرم را مورد شناسایی قرار داده و به شناسایی معضلات و مشکلات آنها می پردازد و زمینه ارتقای کیفی سایر خدمات و فعالیتهای سازمان های موجود در تولید چرم را نیز فراهم میآورد. با توجه به اینکه همیشه خلاء زیادی بین صنعت چرم و دانشگاه وجود دارد و تا به حال تحقیق و پژوهشی بسیار اندکی در زمینه صنعت چرم انجام گرفته است باید شرایطی محیا شود تا این خلاء پر شود.
1- صنعت چرم می تواند با تهیه برنامه ای مشخص، گامی اساسی در جهت هدفمند کردن فعالیت های سازمانی خود بردارد.
2-ایجاد ارتباط موثر بین صنعت چرم و دانشگاه
3- ایجاد رابطه موثر بین ذی نفعان و صنعت چرم
4- ایجاد رویکردی موثر در بهبود بهره وری و عملکرد صنعت چرم
5- ایجاد مدلی موثر برای ساختارهای داخلی و خارجی صنعت چرم
6- ایجاد دیدگاهی جدید برای مدیران صنعت چرم
7- ایجاد رویکردی جدید برای مدیران صنایع و موسسات مرتبط با صنعت چرم
با توجه به اینکه صنعت چرم در سال های اخیر با افت و رکود مواجه می باشد در این پژوهش عوامل موثر بر توسعه زیر ساخت های مطلوب صنعت چرم را شناسایی کرده و بعد از رتبه بندی و اولویت بندی عوامل راهکارهای مناسبی برای توسعه زیر ساخت های مطلوب صنعت چرم ارائه خواهیم نمود.
هدف اصلی از انجام تحقیق حاضر ارائه مدل توسعه زیر ساختهای مطلوب صنعت چرم تبریز می باشد.
همچنین اهداف فرعی تحقیق حاضر عبارتند از:
1- تعیین مولفه های مدل توسعه زیر ساختهای مطلوب صنعت چرم.
2- تدوین مدلی برای توسعه زیر ساختهای مطلوب صنعت چرم.
3- تعیین میزان اعتبار مدل پیشنهادی
بدون شناخت مدل مناسب و شرایط رسیدن به آن، نمی توان راهبرد درستی برای رشد صنعت چرم پیش گرفت و این مجموعه عظیم صنعتی را به طور هماهنگ و منسجم به مقصود راهبردی کرد.
سئوال اصلی تحقیق حاضر این است که مدل توسعه زیر ساختهای مطلوب صنعت چرم تبریز چیست؟ همچنین دیگر سؤال های تحقیق عبارتند از:
1- مولفه های مدل توسعه زیر ساختهای مطلوب صنعت چرم کدام ها هستند؟
2- بر اساس مولفه های مذکور چه مدلی را می توان برای توسعه زیر ساختهای مطلوب صنعت چرم ارائه داد؟
3- درجه اعتبار مدل پیشنهادی به چه میزان است؟
تعریف مدل
مدل ، ساده شده دنیای واقعی است.
مدل ، یک سری اجزاء و روابط بین اجزاء در دنیای واقعی را عنوان می کند.
مدل ایده آل
مدلی است که بتواند تمامی اجزاء یک سیستم و تمامی روابط اجزاء را مشخص کند.
در عمل چنین مدلی نمی توان داشت و اگرمدلی داشته باشیم که بتواند تا 70 درصد روابط بین اجزاء را مشخص کند مدل خوبی خواهد بود ولی 100 درصد امکان پذیر نیست.(یا حداقل به سختی می توان به چنین مدلی دست یافت).
توسعه
اصطلاح توسعه بصورت فراگیر پس از جنگ جهانی دوم مطرح شده است. واژه توسعه در لغت به معنای خروج از«لفاف» است. در قالب نظریه نوسازی، لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگ و فرهنگ و ارزشهای مربوط به آن است که جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند. در تعریف توسعه نکاتی را باید مد نظر داشت که مهمترین آنها عبارتند از اینکه اولاً توسعه را مقوله ارزشی تلقی کنیم، ثانیاً آن را جریانی چند بعدی و پیچیده بدانیم، ثالثاً به ارتباط و نزدیکی آن با مفهوم بهبود توجه داشته باشیم.
واژه “توسعه” از نظر لغوی در زبان انگلیسی، به معنی بسط یافتن، درک کردن، تکامل و پیشرفت است. گرچه این واژه از قرن هشتم هجری (14 میلادی) برای توضیح برخی پدیدههای اجتماعی بکار رفته است، لیکن استفاده وسیع از این واژه به عنوان یک چارچوب تحلیلی برای درک پیشرفت جوامع انسانی، به بعد از جنگ جهانی دوم و در دهههای 1960-1950 مربوط میشود. در آن موقع، این واژه مترادف با نوسازی، رشد، صنعتی شدن و برای تعبیرات و اصطلاحات مشابه به کار میرفت.
میردال توسعه را عبارت از حرکت یک سیستم یکدست اجتماعی به سمت جلو میداند.
زیر ساخت، در عمومیترین حالت، یک دسته از عوامل ساختاری به هم پیوسته میباشد که تکیهگاه اسکلت یک ساختمان کامل را فراهم میآورد.
بهره وری
بهره وری از مفاهیم و است و مقدار کالا و یا خدمات تولید شده در مقایسه با هر واحد از انرژی و یا کار هزینه شده بدون کاهش کیفیت.
صنعت
صنعت یعنی آنچه به دست بشر ساخته شده باشد که ماحصل آن می تواند با ذوق و سلیقه همراه گردد.
تعریف و کاربرد چرم
چرم ماده ای است که از دباغی پوست خام حیوانات، عمدتاً گاو تولید می شود. فرایند دباغی، پوست فسادپذیر را به یک ماده طبیعی پایدار، دایمی و انعطافپذیر برای کاربردهای گوناگون تبدیل میکند. چرم مادهای مهم با استفادههای مختلف میباشد. استفاده اصلی آن در صنعت کفاشی است. چرم به همراه چوب پایه بیشتر فن آوری های باستانی را تشکیل میدادند. در صنایع چرم سازی ماده خام محصول جانبی صنعت گوشت میباشد که گوشت دارای ارزش بیشتری از پوست است البته چرم دارای استفاده های دیگری نیز میباشد.
منابع انسانی
منابع انسانی مهمترین و با ارزش ترین سرمایه های یک سازمان، اداره، کارخانه و یا هر مؤسسه ایست. نوع عملکرد افراد در هر سازمان رابطه مستقیم با بهره وری آنان دارد.
در برگیرنده تلاش جسمانی بشر و تراوشات ذهنی و فکری اوست.
اگر مواد و منابع باشند و متد و روش انجام کار هم باشد ولی نیروی انسانی خوب و کار آمد نباشد موفقیت حاصل نخواهد شد.ولی وجود نیروی انسانی خوب، نبود مواد و منابع ومتد را جبران می کند.
حمایت
کلیه اقدامات و اعمالی است که نهادها وسازمان ها در مواقع لزوم برای ذی نفعان خود برای احقاق حق آنان انجام میدهد.
تکنولوژی
تکنولوژی از دو لغت یونانی techno به معنی هنر و مهارت و logia و به معنی علم و دانش تشکیل شده است و درفرهنگ لغات این واژه به دانش روش های مربوط به پرورش، ساخت و پردازش چیزی، به ویژه در مورد چگونگی ساخت و کاربست ابزار، وسایل و ماشین آلات اطلاق می شود.(فقهی فرهمند، 1383)
قانون
هر چیزی که تنظیم کننده رفتار انسان باشد، قانون نام دارد. این قانون می تواند قوانین فیزیکی باشد که بر انسان تأثیر دارد یا قوانین اخلاقی و یا قانونی باشد که دولت یا قدرت فراتر یک کشور آن را به شیوه خاص و در جایگاه خاصی وضع نموده است. (تبیت،1384(
مراودات تجاری
عبارت است از حالتی از مشغولیت و به طور عام، شامل فعالیتهایی است که تولید و خرید کالاها و خدمات با هدف فروش آنها را به منظور کسب سود، در بر میگیرد.
نوآوری
نوآوری بکار گیری ایده های نوین ناشی از خلاقیت می باشد درواقع نو آوری عملی ساختن ایده ناشی از خلاقیت را امکان پذیر می سازد و آن را بصورت یک محصول جدید یا خدمت تازه ارائه می نماید .
عملکرد
– توانایی انجام یک نتیجه یا قابلیت ایجاد آن را عملکرد گویند (برای مثال، رضایت مشتری به نظر میرسد معیار قابلیت سازمان برای فروش آینده است).
– عملکرد، مقایسه نتایج با چند الگو یا مرجع انتخاب شده یا تحمیل شده داخلی یا خارجی است.
جمع بندی
فصل اول این تحقیق در راستای رسیدن به اهداف تحقیق با روشن تر کردن مسائل و مشکلات موجود در صنایع به خصوص در صنعت چرم آغاز شد که در قسمت بیان مسئله توجه بیشتری روی اهم مشکلات صنعت چرم تبریز گردید و سپس با بیان اهمیت و ضرورت این تحقیق به اهداف این تحقیق اشاره گردید. در بخش بعدی به سئوالات اصلی این تحقیق اشاره شد.
ای برای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار میتوان قلمداد کرد.
ازآنجاکه کاربران سیستمهای اطلاعاتی بهنوعی مصرف کننده تلقی میشوند پذیرش یا عدم پذیرش فناوری در حوزه رفتار مصرفکننده مطرح میشود؛ و با توجه به ماهیت آن ها میتوان پذیرش آن را در حوزهی سیستم های اطلاعاتی مطرح نمود.
فناوری بهعنوان یکی از کلیدیترین عواملی است که کسبوکارها را دچار دگرگونی بنیادین ساخته است. سیستمهای اطلاعاتی بهویژه سیستمهای مدیریت اطلاعات پروژه نیز از این امر مستثنا نبوده و در جهت تسریع و مدیریت فرایند پروژه و مستندسازی دقیق آن کاربرد قبال توجهی را دارا میباشند.
علیرغم سرمایهگذاریهای فراوان انجامشده درزمینه کاربری فناوریهای اطلاعاتی در عرصهی مدیریت اطلاعات پروژه میزان استفاده از این فناوریها چندان بالا نیست. این موضوع نیاز به انجام پژوهش برای شناسایی عوامل تعیینکننده پذیرش سیستمهای مدیریت اطلاعات پروژه توسط کاربران را آشکار میسازد.
ازاینرو درک عواملی که موجب پذیرش فناوریهای جدید میشود و ایجاد شرایطی که تحت آن، فناوریهای اطلاعاتی موردنظر پذیرفته شود از پژوهشهای مهم درزمینه فناوری اطلاعات و شناسایی و تبیین رفتار مصرفکننده است. بررسی عوامل مؤثر بر رفتار مصرفکنندگان در استفاده از خدمات الکترونیکی برای افزایش اثربخشی فرایندهای سازمانی امری ضروری است.
بنابراین پژوهش حاضر در پی شناسایی عوامل تعیینکننده پذیرش فناوری سیستمهای اطلاعات پروژه توسط کاربران میباشد. بهعبارتدیگر این پژوهش درپی درک عواملی میباشد که موجب پذیرش فناوریهای جدید شده و ایجاد شرایطی که تحت آن، فناوریهای اطلاعاتی موردنظر پذیرفته شوند.
محققین حوزه های سیستم های اطلاعاتی یا فناوری اطلاعات با مدل های متعددی در حوزه ی پذیرش فناوری مواجه هستند که از این مدل ها می توان به مدل های تئوری رفتار منطقی، تئوری رفتار برنامه ریزی شده، مدل پذیرش فناوری، مدل پذیرش فناوری 2، مدل تناسب بین وظیفه و فناوری و غیره اشاره نمود که یکپارچه کردن مدل ها در قالب تئوری یکپارچه پذیرش و بهکارگیری فناوری از اهمیت بالایی برخوردار است. ازاینرو مدل نهایی این تحقیق نظریه یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری است که آن را میتوان حاصل تلفیق چندین مدل مشهور درزمینه پذیرش فناوری دانست. هدف این نظریه دست یافتن به دیدگاه واحد درباره پذیرش کاربران است. شکل 1-1 نمونه ای از این مدل را نشان میدهد.
استفاده واقعی |
قصد استفاده |
عملکردمورد انتظار |
تلاش مورد انتظار |
تاثیرات اجتماعی |
اعتماد |
تسهیل شرایط |
شکل 1 1. مدل مفهومی تحقیق |
در عصر حاضر نمیتوان از فناوری های نوین بهعنوان عاملی کلیدی در کسب مزیت رقابتی غافل شد. چرخه های پیدایش، رشد، بلوغ، انحطاط و مرگ شرکتهای تجاری را مجموعه ای از تعاملهای پیچیده بین فناوری و اقتصاد ایجاد میکند. فناوری های جدید برهم زننده ی
نظم گذشته جایگزین فناوری های قدیمی شدهاند. شرکتها با نقاط عطفی مواجه شدهاند که در آن ها رشد بهطور ناگهانی تغییر مییابد. ازاینرو مؤسسات و مراکزی که میخواهند در عرصه ی رقابت برنده شوند و یا تاثیر گذار باشند نباید در حاشیه بنشینند. آنان باید آینده نگر باشند. اگر کاری نکنند رقبا دست به اقدام خواهند زد و یا اثرگذاری آنها کاهش می یابد و آنان در محاصره ی رویدادهای حاصل از این اقدام قرار میگیرند. به روز بودن و توجه به این موارد، امکان اتخاذ راهبردهای متناسب را افزایش خواهد داد.
در حوزهی مؤسسات مختلف خواه تولیدی یا خدماتی، باید اذعان نمود که سازمانها تنها مجموعهای از افراد نیستند. هر سازمان قوانین و فرهنگ خاص خود را به وجود میآورد که بر افراد شاغل در آن سازمان تأثیر میگذارد (هاوکینز، بست و کانی، 1385, ص. 578). ازاینرو ارزیابی رفتار مؤسسات مختلف حائز اهمیت و ارزش است. این امر به بهبود تصمیم گیری در جنبه های اجرایی مدیریت در بخش های مختلف منجر شده و به مخاطبان این بخشها در اتخاذ تصمیمات مناسبتر کمک شایانی میکند.
در این زمینه نمی توان از فناوریهای نوین و به تبع آن ها پذیرششان به عنوان عاملی کلیدی در کسب مزیت رقابتی و اثرگذاری غافل شد. چرخههای پیدایش، رشد، بلوغ، انحطاط و مرگ شرکتهای تجاری را مجموعه ای از تعاملهای پیچیده بین فناوری و اقتصاد ایجاد می کند. فناوریهای جدید برهم زنندهی نظم گذشته جایگزین فناوریهای قدیمی شده اند. شرکتها با نقاط عطفی مواجه شده اندکه در آنها رشد به طور ناگهانی تغییر می یابد.
اهداف، سوالات و فرضیات تحقیق
هدف از انجام این پژوهش عبارت است از:
شناسایی عوامل دارای رابطه با تسهیل استفاده از سیستم مدیریت اطلاعات پروژه در سازمانهای پروژه محور در حوزه فناوری پیشرفته.
سؤال 1: آیا متغیر عملکرد مورد انتظار سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با قصد استفاده کارکنان سازمان های تسهیلگر فناورانه پروژه محور رابطه دارد؟
سؤال 2: آیا متغیر تلاش مورد انتظار از سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با قصد استفاده کارکنان سازمان های تسهیلگر فناورانه پروژه محور رابطه دارد؟
سؤال 3: آیا متغیرتأثیرات اجتماعی از سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با قصد استفاده کارکنان سازمان های تسهیلگر فناورانه پروژه محور رابطه دارد؟
سؤال 4: آیا متغیر تسهیل شرایط سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با استفاده کارکنان سازمان های تسهیلگر فناورانه پروژه محور رابطه دارد؟
سؤال 5: آیا متغیر اعتماد به سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با قصد استفاده کارکنان سازمان های تسهیلگر فناورانه پروژه محور رابطه دارد؟
سؤال 6: آیا متغیر قصد استفاده از سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با استفاده کارکنان سازمان های تسهیلگر فناورانه پروژه محور رابطه دارد؟
فرضیه 1: عملکرد مورد انتظار سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با قصد استفاده از آن رابطه مثبتی دارد.
فرضیه 2: تلاش به سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با قصد استفاده از سیستم رابطه مثبتی دارد.
فرضیه 3: تأثیرات اجتماعی از سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با قصد استفاده از سیستم رابطه مثبتی دارد.
فرضیه 4: تسهیل شرایط سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با بهره گرفتن از آن رابطه مثبتی دارد.
فرضیه 5: اعتماد به سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با قصد استفاده از آن رابطه مثبتی دارد.
فرضیه 6: قصد استفاده از سیستم الکترونیکی مدیریت اطلاعات پروژه با بهره گرفتن از سیستم رابطه مثبتی دارد.
هدف از انجام تحقیق حاضر شناسایی عوامل دارای رابطه با تسهیل استفاده از سیستم مدیریت اطلاعات پروژه در سازمانهای پروژه محور میباشد که با توجه به این هدف و پیادهسازی مدل تحقیق در سازمان مدنظر بهعنوان مطالعه موردی، تحقیق حاضر در دسته تحقیقات کاربردی قرار میگیرد.
روش تحقیق کمی روش به کار گرفته در این مطالعه میباشد. با ترجمهی پرسشنامه های استاندارد در این حوزه و انجام تحقیقات پیشآزمون و بهره گیری نظرات خبرگان مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. مراحل پژوهش و روش عمده به کار گرفتهشده در هر مرحله به قرار زیر است:
با توجه به سرعت، حجم اطلاعات و چالشهای پیش روی سازمان و شرکتهای مختلف ضرورت بررسی و تحقیق در زمینه ارزیابی عملکرد فعالیتها احساس میشود. این رویکرد نیازمند داشتن معیارهایی مشخص برای تعیین موقعیت سازمان است و نیاز به برنامه ریزی بر اساس نقاط قوت و ضعف را پیش از پیش ضروری میداند. از طرفی سازمانها و شرکتهایی وجود دارند که با انجام روش ارزیابی ناصحیح دچار مشکل شده و بالطبع آن اهداف و مسیر حرکت خود را با مشکل مواجه کرده اند. بنابراین اهمیت موضوع ارزیابی و تعیین شاخصهای مناسب برای انجام ارزیابی عملکرد از یکسو و انتخاب ابزاری مناسب برای سنجش هر چه بهتر و مناسبتر این شاخصها، از سوی دیگر طیف وسیعی از توجه ها را به خود معطوف کرده است. و از طرف دیگر شرکتهای امروزی برای حفظ خود و رسوخ در بازار در این برهه از تجارت جهانی توجه به مشتری را در سرلوحه کار خود قرار داده اند و به این موضوع آگاهند که محصولی که کارایی کمتری داشته باشد، شرکت را بسوی از دست دادن مشتری و موقعیت تجاری سوق خواهد داد. نقش داشتن مشتری دائمی در کسب مزیت رقابتی در برابر سایر رقبا غیر قابل انکار میباشد و مهمترین هدف شرکتها نگه داشتن مشتریان برای یک دوره زمانی طولانی میباشد. از اینرو شرکتها در صددند تا توجه و رضایت مشتریان را با تولید محصول مناسب در کوتاهترین زمان تولید برآورده نمایند. این تحقیق به دنبال آن است که نشان دهد چگونه شرکت سرمایه گذاری مسکن تهران میتواند از طریق کارت امتیازی متوازن پایدار شاخصها را استخراج و با تطبیق آن با روش گسترش عملکرد کیفیت (QFD) و ترجمه مرحله به مرحله ندای مشتری(VOC) برای الزامات عملیات و طراحی از آنها استفاده کند.
1-2 بیان و مسأله تحقیق
ارزیابی عملکرد یکی از مباحث گسترده ای است که دامنه وسیعی از رشته ها و صاحب نظران برآن اثر گذار بوده اند و گزارشها و مقالات زیادی درباره آن نوشته شده است (کریمی،1385). ضمناً برای نیل به مدیریت موفق و با ثبات نیاز به تدوین اهداف کوتاه مدت، میان مدت، و راهبردی میباشد و بعد از آن ارزیابی عملکرد نسبت به میزان دستیابی به اهداف از پیش تعریف شده مورد نظر است. وضعیت جاری عملکرد سازمان با روند گذشته مقایسه و وضعیت در قبال خواستگاه سازمان سنجیده و نقاط قوت و ضعف به منظور ترمیم عملکرد شناسایی میگردد (کاپلان و نورتون، 1387). بهبود مستمر عملکرد سازمانها نیروی عظیم هم افزایی ایجاد میکند که این نیروها میتوانند پشتیبان برنامه رشد و توسعه و ایجاد فرصتهای تعالی سازمانی شوند. دولتها و سازمانها و موسسات تلاش جلو برنده ای را در این مورد اعمال میکنند. بهبود مستمر عملکرد بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالشهای پیش روی سازمان و کسب بازخورد از میزان اجرای سیاستهای تدوین شده میسر نخواهد شد (رحیمی، 1385). در این راستا استخراج شاخصهایی که بتوان از طریق آنها به شناسایی و تجزیه و تحلیل هر چه بهتر سازمانها اقدام نمود از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در گذشته دیدگاه سنتی سیستم های مدیریت کیفیت مبتنی بر رعایت استانداردها بود ولی در جهان امروز دیگر رعایت استانداردهای محصول یک مزیت رقابتی به شمار نمی رود. چون همه رقبا استانداردها را رعایت میکنند. سیستم QFD با سیستم های کیفیت سنتی که هدف آن کاهش و به حداقل رسانیدن جنبه های منفی کیفیت بود متفاوت است. زیرا در سیستمهای قبلی بهترین چیز آن بود که هیچ اشتباهی وجود نداشته باشد. اما وقتی همه بازیگران خوب بازی میکنند این به تنهایی کافی نمی باشد و بایستی علاوه بر حذف مواردی که تاثیر منفی بر کیفیت دارند، جنبه های مثبت کیفیت را افزایش داد، زیرا در اینصورت است که مزیت رقابتی حاصل میشود. امروز QFD فراتر از یک تکنیک و به عنوان یک سیستم کیفیت با هدف شناخته میشود. با بهره گرفتن از این سیستم نیازهای تلویحی و تصریحی مشتری به یکسری اقدامات عملی و اجرایی و قابل اندازه گیری تبدیل میگردد.QFD را میتوان نتیجه منطقی بازار پر رقابت در جهان کنونی دانست. این تکنیک یک نوع سیستم انسانی بوده و نقطه شروع آن شنیدن صدای مشتری است. در یک جمله این تکنیک را میتوان به اینصورت تعریف نمود.QFD فرصتی ایده آل برای جدا شدن از فرهنگ« ما بهتر از همه میدانیم مشتری چه میخواهد » و حرکت بسمت فرهنگ «اجازه بدهید صدای مشتری را بشنویم» است. شرکت سرمایه گذاری مسکن تهران به عنوان یکی از بزرگترین انبوه سازان مسکن در کشور مطرح است. این شرکت در ششم اردیبهشت ماه 1369 به منظور پاسخگویی به نیازهای مشتریان بانک مسکن تاسیس گردید. شرکت در پی آن است تا برای رسیدن به چشم انداز خود «پیشرو در احداث واحدهای مسکونی، تجاری و اداری با دستیابی به رشد 25 درصد سالانه درآمد» روند اجرایی و فعالیت کارکنان خود را مورد ارزیابی قرار دهد.
این تحقیق از طریق کارت امتیازی متوازن پایدار (SBSc ) و ماتریس خانه کیفیت که در قلب متدولوژی QFD قرار دارد، سعی بر آن دارد تا مهمترین شاخصهای ارزیابی عملکرد را در مورد کاوی خود معرفی نماید. به علاوه این پژوهش میتواند از جنبه های زیر برای شرکت سرمایه گذاری مسکن تهران دارای ارزش و اهمیت باشد:
1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق
در طی چند دهه گذشته رقابت جهانی به دلیل تغییرات سریع تکنولوژی و ازدیاد تنوع محصولات افزایش سریعی پیدا نموده است، که این امر باعث تاکید بر نقش بهبود مستمر عملکرد سازمان به عنوان یک نیاز رقابتی در بسیاری از بنگاه ها در سراسر دنیا شده است. سازمانها در پی این هستند که بدانند پس از چند سال از رشد و فعالیتشان در حوزه کاری به چه مرحله ای رسیده اند. بدین منظور ارزیابی عملکرد یکی از فعالیتهای کلیدی و از عناصر اصلی مدیریت به شمار میرود و ابزاری است کارآمد که مدیر و کارکنان از طریق آن به نقاط قوت و ضعف سازمان پی برده و با ریشه یابی آنها اقدامات اصلاحی جهت بهبود عملکرد انجام میدهند. از طرفی نوع و حوزه فعالیت شرکتها در تعیین نوع ارزیابی عملکرد آنها بسیار مهم بوده است. بدین منظور سازمان هایی با حوزه فعالیت ساختمانی که بصورت پروژه محور هستند در این پژوهش مورد توجه قرار گرفته اند. با توجه به ماهیت این شرکتها که نیازمند داشتن پایه قوی توسعه ای و تحقیقاتی هستند، تعیین شاخصهایی که بتواند عملکرد آنها را به درستی تعیین نماید یکی از چالشهای مدیریت آنها به حساب می آید. چرا که اکثر سازمان های پروژه محور به یک یا چند شاخص نظیر تحویل به موقع پروژه توجه دارند و اتکای بیش از حد به برخی شاخصها نظیر زمان، هزینه، کیفیت، سازمان را از نیل به اهداف اصلی و متعدد ارزیابی عملکرد محروم مینماید. لذا تعیین شاخصهای استراتژیک مطابق ماموریتها و چشم انداز مد نظر آنها کار بسیار ارزشمند و سودآوری بوده که میتواند منجر به سنجش استراتژیکی عملکرد آنها به منظور بهبود در روشها و رویه ها گردد. بیان ویژگی های فوق کارآمدی روش های ارزیابی عملکرد سنتی را زیر سوال می برد چرا که در سیستم های سنتی ارزیابی عملکرد تاکید
مدیران بر معیارهای مالی در اندازه گیری عملکرد است. و تمرکز صرف بر شاخصهای حسابداری سنتی نظیر ROA و EPS نشانه های گمراه کننده ای در مورد کیفیت و نوآوری به مدیران میدهد. اما برای اداره موثر یک کسب و کار بسیار اهمیت دارد که علاوه برخود دستاوردها به ابزارهایی که در آنها مورد استفاده قرار گرفته اند نیز توجه کنیم. همچنین لازم است که موفقیت عملکرد اجرایی با دستیابی به ترکیبی از شاخصهای مالی و غیر مالی مورد قضاوت قرار گیرد. به منظور رفع نارسایی سیستم سنجش عملکرد مبتنی بر سنجه های صرفاً مالی، رابرت کاپلان و دیوید نورتون در سال 1992 ایده کارت امتیازی متوازن را معرفی نمودند. مجریان سازمان با بهره گرفتن از این روش میتوانند اندازه بگیرند که چگونه واحد کسب و کار آنها برای مشتریان جاری و آینده ارزش می سازد. برای این روش نیز خلاهایی احساس شده است. افرادی مانند اتکینسون، واتر هاوس و ول به کامل نبودن این مدل اشاره داشته و علت آن را در مواردی مانند کارکنان و عرضه کنندگان در دستیابی به اهداف شرکت و ناتوان بودن این روش در تعیین شاخصهای عملکردی برای ارزیابی یک سازمان میدانند (اتکینسون، واتر هاوس، ول 1997). علاوه بر آن اسمیت نیز اشاره به کمبود نقش کارکنان با انگیزه به خصوص در بخش خدمات در مدل کارت امتیازی متوازن دارد و نیاز به تکمیل این مدل را بیان میدارد. بدین منظور برای برطرف نمودن برخی کمبودهای کارت امتیازی متوازن حرکتهایی صورت گرفته که از جمله آن ارائه مدل Sustainability Balance Scorecard تحت عنوان کارت امتیازی متوازن پایدار از سوی دانشمندان آلمانی بنام فیگه و هاهن و همکارانش است. این مدل در ارزیابی سازمانی توجه به اجتماع و محیط سازمان را در عملکرد سازمانی برای پایداری آن موثر میداند. از اینرو آنها بیان میدارند که در ارزیابی عملکرد شاخصهایی باید وجود داشته باشد تا مشخص نماید که یک سازمان تا چه میزان پاسخگوی نیازهای محیط و اجتماع خود بوده است. جهان امروز به سرعت در حال تغییر بوده و ارتباطات روز به روز در حال گسترش است. دسترسی به اطلاعات آسانتر و رقابت برای فروش محصول جدی تر میشود و دیگر نمیتوان کالایی را به مشتری تحمیل کرد. مدلQFD یک رویکرد در طراحی است که در سال 1972در ژاپن در قالب یک متدولوژی وفق داده شده برای بهبود کیفیت کالاها در شرکتهای ژاپنی نظیر میتسوبیشی و تویوتا توسط آکائو معرفی گردید. ازQFD میتوان به عنوان ماشین مترجم نیازمندیهای مشتریان به مشخصات فنی و مهندسی یا به عبارتی مبدل تقاضاهای مشتریان به ویژگی های کیفیت و آماده ساختن یک طرح کیفیت برای محصول نهایی تعریف نمود. این فرایند معمولاً با کیفیت اجزای عملکردی آغاز گشته و سپس به کیفیت همه قسمتها و فرایندها گسترش می یابد. تکنیک QFDبا متدهایی نظیر30 ماتریسی، 18ماتریسی،4 ماتریسی و… در دنیا معرفی شد. در این بین متد 4 ماتریسی که مورد تایید انستیتوی تامین کنندگان آمریکا هم هست به دلیل سادگی یادگیری و خلاصه بودن نسبت به سایر رویکردها و ارتباط منطقی و ساده مراحل مختلف با یکدیگر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است (رئیسی اردلی، 1385).
استفاده از QFD معمولا در سازمان هایی مشاهده میشود که طی مدت چند سال از روش های کنترل کیفیت و ابزارهای آن سود جسته اند. در این سازمان با بهره گرفتن از این تکنیک و تمرکز بر ماتریس برنامه ریزی نیازهای مشتری (HOQ) که بنام خانه کیفیت معروف میباشد، میتوان به توسعه و گسترش الزامات کیفی مشتریان در تمامی مراحل و فرایندهای تکوین و تولید محصول رسید. در این تحقیق ما برای استفاده از QFD در شرکت سرمایه گذاری مسکن تهران بر روی ماتریس برنامه ریزی نیازهای مشتری تمرکز خواهیم کرد.
1-4 اهداف تحقیق
هدف اصلی این تحقیق، ارزیابی عملکرد شرکت سرمایه گذاری مسکن تهران با بهره گرفتن از مدل کارت امتیازی متوازن پایدار و استفاده از این شاخصها در تکنیک QFD به عنوان یک انتقال دهنده سیستماتیک الزامات مشتری و تشکیل ماتریس خانه کیفیت است. اگر چه این تحقیق کاربردی میباشد ولی میتوان به عنوان تلاشی برای پر کردن شکاف میان تئوری و عمل در زمینه مدل کارت امتیازی متوازن پایدار در شرکتها و سازمان های مختلف حائز اهمیت باشد.
1-4-1 اهداف فرعی
آنچه به عنوان اهداف فرعی در نظر داریم:
1-5 سوالات تحقیق
1-6 فرضیات تحقیق
فرضیه اصلی:
«ابعاد مدل کارت امتیازی متوازن پایدار از نظر پاسخ دهندگان در ارزیابی عملکرد شرکت سرمایه گذاری مسکن تهران تاثیر دارد».
فرضیات فرعی:
1-7 تعریف مفهومی متغیرها
عملکرد: عملکرد یک سازه کلی است که بر چگونگی انجام عملیات سازمانی اشاره دارد. فرایند تبیین کیفیت اثربخش و کارایی اقدامات گذشته (نیلی و همکارانش 2002).
ارزیابی عملکرد: ارزیابی عملکرد فرایندی است که به وسیله آن یک مدیر رفتارهای کاری نیروی انسانی را از طریق سنجش و مقایسه آنها با معیارهای از پیش تنظیم شده ارزیابی می کند و نتایج حاصله را ثبت می نماید و آنها را به اطلاع نیروی انسانی سازمان می رساند (حاجی کریمی،رنگریز،1378).
کارت امتیاز متوازن : کارت امتیازی متوازن یکی از سیستم های ارزیابی عملکرد چند بعدی است که در سال 1992 به وسیله دیوید نورتون و رابرت کاپلان ایجاد و معرفی شد. کارت امتیازی متوازن شامل معیارهای مالی، غیر مالی، خروجی ها و محرک ها می باشد که در چهار مقوله مالی، مشتری، فرایند های داخلی و یادگیری و رشد جای می گیرند و از این چهار منظر عملکرد سازمان را مورد ارزیابی قرار می دهند. علاوه بر این، کارت امتیازی متوازن با رفع موانع مدیریتی، کارکنان و عملیات، سازمان ها را در دستیابی راهبردهایشان کمک می کنند.
کارت امتیاز متوازن پایدار: یک سیستم ارزیابی عملکرد که علاوه بر چهار منظر موجود در کارت امتیازی متوازن، به دو منظر محیطی و اجتماعی اشاره دارد. این مدل در ارزیابی سازمانی، توجه به اجتماع و محیط سازمان را در عملکرد سازمانی برای پایداری آن موثر میداند (فیگه، هاهن، شاهگر و واگنر2002).
متدولوژی QFD: گسترش عملکرد کیفیت یک ابزار توانمند برای شنیدن صدای مشتری و ترجمه آن به مشخصه های فنی میباشد که میتواند سازمان را بصورت سیستماتیک در تعیین الزامات طراحی برای بسط محصول در راستای تحقق رضایت مشتری یاری دهد (گودرزی، 1385).
خانه کیفیت HOQ: اولین ابزار برنامه ریزی که در QFD مورد استفاده قرار میگیرد خانه کیفیت است. خانه کیفیت ندای مشتری را به نیازمندیهای طراحی تبدیل میکند. بسیاری از مهندسان و مدیران از خانه کیفیت به عنوان اولین نمودار در طرح ریزی کیفیت یاد میکنند (گودرزی، 1385).