وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه اثربخشی مشاوره ی شغلی به شیوه ی نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده ی کرامبولتز بر اشتیاق شغلی دبیران

ظهور روانشناسی مثبت گرا به طور طبیعی منجر به افزایش محبوبیت جنبه های سلامت و رفاه در روانشناسی سلامت شغلی شده است (اسکاوفلی، 2008). روانشناسی سلامت شغلی، به کاربرد روانشناسی در ارتقای کیفیت زندگی و پشتیبانی  و ایمنی، سلامت و بهزیستی کارکنان مربوط است (شیمازو و اسکاوفلی، 2008). بکر و دنییلس(2011) روانشناسی سلامت شغلی را این گونه تعریف می کنند؛ “مطالعه بر روی توانمندیهای منابع انسانی و ظرفیت های روانشناختی مثبت گرا که قابل اندازه گیری باشند و به طور مؤثرتری موجب بهبود عملکرد فرد در محل کار روزانه شوند”(ص 4). از زمانی که سازمان ها به کارکنان به عنوان ارزشمندترین موهبت و دارایی شان توجه نمودند، نه تنها به عملکرد کارکنان آن گونه که از طریق مدیریت منابع انسانی(HRM) ارتقاء می یابد، توجه می کنند، بلکه همچنین به سلامتی و بهزیستی کارکنان شان که از طریق روانشناسی سلامت شغلی (OHP) ارتقاء می یابد توجه می کنند. عقیده ی اساسی ای که در این زمینه وجود دارد اینست که؛ به منظور موفقیت و دوام آوردن در یک محیط پیوسته در حال تغییر، سازمان ها به کارکنان سالم و با انگیزه نیاز دارند. موقعی که سلامت حرفه ای و سیاست های منابع انسانی با هم یکپارچه شوند، می توان به طور کامل به آن دست یافت (سالنوا و اسکاوفلی،2007 ). پژوهش های انجام شده در دو دهه ی گذشته به وضوح نشان می دهد که کارکنانی که نسبتا با حالت های روانشناختی مثبت مشخص شده اند، عملکرد کاری بهتری داشته اند. برای مثال پژوهش ها همواره نشان داده است که کارکنان شادمان،کارکنان مولدی هستند ( فرنت،2013 ). هم راستا با گرایش عمومی به سمت روانشناسی مثبت گرا، اشتیاق شغلی به عنوان یک مفهوم در تضاد با فرسودگی شغلی-که پاسخی است به استرس طولانی مدت مرتبط با کار که به صورت از دست رفتن منابع (شغلی و شخصی)، نگرش منفی نسبت به شغل، و کاهش خود اثربخشی آشکار می شود، مطرح شد (هلبرگ و اسکاوفلی،2006 ).

 

اشتیاق شغلی به عنوان یک حالت ذهنی مثبت نسبت به شغل تعریف می شود، که با ویژگی های نیرومندی، وقف خود و جذب در کار توصیف می گردد. به جای یک حالت خاص و موقتی، اشتیاق شغلی به یک حالت روانشناختی ثابت و فراگیر اشاره دارد (دمروتی، بکر، جونگ، جنسن و اسکاوفلی، 2001). کارکنان به احساس های مثبت پیرامون تجارب کاری شان که فراتر از نگرش جهانی به خشنودی شغلی و تعهد است تمایل دارند. خشنودی شغلی به عنوان نگرش فردی نسبت به خود و یا کارخود اشاره دارد. در حالیکه تعهد کارکنان به عنوان یک تمایل به پایبندی در یک دوره ای از فعالیت و بی میلی نسبت به برنامه ها تعریف می شود. در حالیکه این متغیرها و امثال آنها را شاخصه های مهم در مورد احساسات کارکنان در نظر می گیرند، اما اندازه گیری این متغیرها، تابع نوسانات و چالش های  روزانه می باشد. در عوض بیشتر نشانه های ثابت پایدار از درک کارکنان از کارشان، ریشه در تجربه هایشان دارد. چنین نشانه هایی، یک اندازه گیری با ثبات تری از فهم تجربیات کاری مثبت مورد نظر، فراهم می کند. اشتیاق شغلی یکی از این متغیرهایی است که در تجارب کاری کارکنان ریشه دارد (شاک،2010). به طورکلی پژوهشگران کارکنان مشتاق را به عنوان افرادی می بینند که در انجام کارهای خویش، بسیار با انرژی و انعطاف پذیرند، و قلب هایشان را در کارهایشان با پشتکار و رغبت کامل سرمایه گذاری می کنند، نمایش قوی ای از درگیرشدن درکار همراه با تجربه ی احساس هایی از مهم بودن، شور و شوق، احساسات تند و شدید، دلگرمی، غرور، برانگیختگی ، چالشی برخورد کردن با کارشان، و تمرکز کامل و غوطه وری کامل در کار بدون توجه به گذر زمان را به اجرا در می آورند (لی، 2012 ).

 

کرامبولتز و همکاران، در سال ۱۹۹۹ نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، را که به عنوان تجدید نظری برای نظریه ی یادگیر ی اجتماعی کرامبولتز بود، مطرح کردند . این رویکرد، یکی از رویکردهایی است که برای پژوهش درباره برخی از متغیرهایی که با رویدادهای تصادفی یا شانسی در رشد شغلی مرتبط می باشد، شروع شد (الون، ۲۰۰۱ ). نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، چارچوب مفهومی ای برای توسعه ی مشاوره ی شغلی است که شامل ایجاد، و انتقال رویدادهای برنامه ریزی شده در فرصت هایی برای یادگیری می باشد. هدف از مداخله ی تصادف برنامه ریزی شده عبارتست از؛ کمک به ایجاد، شناسایی و ترکیب رویدادهای شانسی در توسعه ی شغلی مراجعان می باشد. عبارت «تصادف برنامه ریزی شده » عمدا به عنوان یک ترکیب متناقض آمده است. مراجعان باید برای ایجاد فرصت های شانس، برنامه ریزی کنند و پذیرای آن ها باشند. یک مؤلفه ی قوی از تصادف برنامه ریزی شده عبارتست از؛ تسهیل اقدامات مراجعان به ایجاد و پیش بینی فرصت های ممکن. نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، نباید با تفکر جادویی یا اتکاء به سرنوشت، اشتباه گرفته شود. مراجعان نباید صرفا از طریق راه پر پیچ و خم تجاربی که از سوی دیگران ایجاد شده است حرکت کنند، درحالی که منفعلانه دست روی دست بگذارند. آن ها باید یاد بگیرند که اقدام به ایجاد و جستجوی فرصت ها  کنند (میچل، لوین وکرامبولتز، 1999).

 

باتوجه به جدید وکاربردی بودن نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده(HLT)، در مشاوره ی شغلی و همچنین اهمیت آن در ایجاد بستر های جدید برای ایجاد و جستجوی فرصت های شغلی، همراه با تغییرات در دنیای معاصر کار و همچنین مجهز شدن به مهارت هایی جهت ایجاد و حفظ اشتیاق شغلی، پژوهش حاضر به دنبال بررسی این دو متغیر است.

 

 2-1 بیان مساله

 

افراد موتور هر سازمانی اند و ساختار آن را تشکیل می دهند. با این حال کارکنان ناسالم،  ممکن است باعث سطح بالایی از غیبت از کار  و پس از آن، افزایش هزینه ها شوند. به منظور جلوگیری از پیامدهای منفی، علوم سازمانی توجه زیادی به جنبه های منفی زندگی کاری از قبیل فرسودگی شغلی کرده اند. با توجه به این تمرکز منفی، جنبه های مثبت کاری تا حد زیادی نادیده گرفته شده اند. این مایه ی تاسف است؛ چرا که کارکنانی که هم از لحاظ جسمی و از لحاظ روانی، سالم باشند به احتمال قوی، عملکرد خیلی خوبی خواهند داشت (ری ایچ سگر، اسکاوفلی ، پیترز و تریس، 2012). سازمان های امروزی، از کارکنانشان انتظار دارند که فعال و پویا باشند و از خودشان خلاقیت نشان دهند و نسبت به رشد حرفه ای شان مسئولیت پذیر بوده و برای بالا بردن کیفیت استانداردهای عملکردکاری متعهد باشند. از این رو کارکنانی مورد نیاز است که احساس نیرومندی و وقف خود داشته باشند- سازمانها به این کارکنان مشتاق  نیاز دارند (بکر و اوارلمنس،2010؛ به نقل از بکر و اسکاوفلی، 2008).اشتیاق شغلی، شامل درگیری  هیجانی طولانی مدت است وبرتمامی احساس های موقت کارکنان از قبیل خشنودی شغلی و تعهد برتر است.کارکنان مشتاق، هر روز با احساس وابسته بودن به سازمانشان به سرکار می آیند و سط ح بالایی از شور وشوق را در کارشان دارند و به طور مداوم، سطوح بالایی از تولید را دارا می باشند (شاک،2010). اشتیاق شغلی دارای سه بعد است که عبارتند از؛ 1- جذب: به میزان تمرکز وغرق شدن فرد در کارش اشاره دارد که این امر کناره گیری از شغل را برای فرد دشوار می سازد (سالنوا، اسکاوفلی و بکر،2006 ).2- نیرومندی  : در این بعد فرد تلاش قابل ملاحظه ای در انجام کارش، می گذارد و بر موقعیت های دشوار ، پافشاری می کند. 3 – وقف خود : این بعد با درگیری شدید روانی فردکارکن با کار خود، مشخص می شود که ترکیبی از احساس معنی داری، شور و شوق و چالش می باشد. (اسکاوفلی، سالنوا، گنزالس رما و بکر ، 2002)

 

علاقه به پژوهش بر روی نتایج کارآمدی معلم همچون اشتیاق شغلی، فرسودگی شغلی و تمایل به ترک حرفه معلمی رو به افزایش است(مکینن،2013). بروز استرس و فرسودگی شغلی معمولا برای مشاغل خدمات انسانی ای همچون معلمان بالاست. استرس به عنوان احساسات منفی ناشی از کار ممکن است در اشکالی همچون خشم، سرخوردگی، تنش و یا افسردگی ای که بهزیستی روانی فرد را تهدید می کند، جلوه کند. فرسودگی  شغلی اشاره به پیامدهای منفی مرتبط با استرس شغلی مزمن دارد. داده های بررسی ها نشان می دهد که آموزش به عنوان یک حرفه ی با استرس بالا در نظر گرفته می شود؛ چراکه حدود یک چهارم از معلمان مدارس، آموزش را به عنوان یک حرفه ی با استرس بالا توصیف کرده اند (فریمن، پریتز، فلمینگ و سیمون،2004). فرسودگی شغلی میلیاردها دلار برای مدارس به صورت سالیانه از طریق غیبت، ادعای از کارافتادگی و نرخ بالایی از ترک شغل، هزینه به جای می گذارد( بلازر،2010). برای معلمانی که باقی می مانند، استرس می تواند بر توانایی شان بر پاسخگو و موثر بودن در کلاس درس اثر گذارد ( فلوک، گلدبرگ، پرینگر و بونوس2013). مطالعات متعددی شرایط خاصی را شناسایی کرده اند که به موجب آن آموزش همراه با استرس می باشد. این شرایط می تواند ایکسوژنوس( شرایط نامطلوب شغلی، حجم کار طاقت فرسا، عدم همکاری و غیره) و یا فشار های اندوژنوس(ویژگیهای شخصیتی فرد، ناامیدی و سرخوردگی ای است که احتمالا از انتظارات غیرواقعی ای که از معلمان است و غیره) باشد( سلیمانی وعباس زاده،2010). در ایران نیز مطالعات موجود در مورد میزان فرسودگی شغلی معلمان( مهاجر،2003؛ حیدری،2000؛ بدری،1995؛ نظری،2003؛ محمدی،2007)، نشان داده اند که معلمان ایران در سطح قابل توجهی استرس و نشانه های روان تنی را تجربه می کنند(به نقل از زرافشان، محمدی، احمدی و ارسلانی،2013). احساسات قوی خودکارآمدی به ویژه به نظر می رسد به عنوان یک حائل بین محیطهای مدرسه ای استرس زا و فرسودگی شغلی عمل کنند. تا حد امکان مدیران  منطقه ای و مدارس مسئولیتی را برای به حداقل رسانیدن عوامل استرس زا در محیط مدرسه بر عهده دارند. فعالیتهای مدارس می تواند در راستای ایجاد اشتیاق شغلی معلمان باشد تا بدین وسیله فرسودگی شغلی معلمان حذف و استرس مربوط به کار از طریق کارگاه های مدیریت استرس، گروه های حمایت همسالان، و ارائه ی بازخورد، اهمیت فردی قائل شدن و رهبری حمایتی کاهش یابد( بلازر،2010).   به طور خاص حسی از خودکارآمدی و رابطه داشتن با دانش آموزان و همکاران به عنوان عناصر مهمی اند که با اشتیاق شغلی مربوط است و موجب کاهش خستگی هیجانی و درماندگی روانی می شود. ارائه ی منابع برای افزایش حس معلمان از کارآمدی شخصی و توانایی مدیریت استرس می تواند فرسودگی شغلی را کاهش دهد. کاهش و مدیریت استرس معلم بخشی از یک فرمول برای ارتقای محیط سالم کلاس است. از دست ندادن معلمان و فراهم کردن شرایطی که آنها با ابزارهای خودمراقبتی ای که می تواند  منجر به اثربخشی هرچه بیشتر در نقش هایشان در کلاس درس شود،باید مورد توجه قرار گیرد. توانایی پشتیبانی معلم برای مقابله با خواستهای کلاس درس  و تقویت بهزیستی روانی شان با دلالت بر یادگیری و موفقیت تحصیلی دانش آموزان، یک ضرورت است. اغلب مداخله های مبتنی بر مدرسه برای دانش آموزان طراحی شده است و تلاش کمتری برای رفع استرس  و فرسودگی شغلی و افزایش بهزیستی روانی معلمان شده است(فلوک، گلدبرگ، پرینگر، بونوس و دیویدسون2013 ). رنهار، سندرز و کونرمن(2013)، طی پژوهشی که در قالب دو پژوهش کیفی و کمی که بر روی دو گروه نمونه اجرا می شد، اشتیاق شغلی معلمان را بررسی کردند. سوال اصلی این پژوهش این بود که آیا اشتیاق شغلی معلمان با زمینه ای که آنها در تعاملاتشان با شاگردانشان تجربه می کنند و نیز با راهبردهای منابع انسانی موجود در آن مدرسه مرتبط است؟ نتایج نشان داد همانگونه که انتظار می رفت، تعاملات با دانش آموزان به طور مثبتی با اشتیاق شغلی مربوط است. علاوه بر این تمارین HR  رابطه ی مثبتی را با نیرومندی و وقف خود که از فاکتورهای تشکیل دهنده ی اشتیاق شغلی اند، دارد.یک نکته ی قابل توجه در این پژوهش عبارت بود از اینکه هر چه سن معلمان بالاتر می رود، آنها کمتر وقف خود نشان می دهند؛ چرا که آنهاکارشان را با همکاران جوانترشان مقایسه می کنند. بکر و متیس(2010)، طی پژوهشی به بررسی اشتیاق شغلی  و عملکرد در میان معلمان پرداختند. این مطالعه در میان 54 معلم هلندی بر اساس مدلی از اشتیاق شغلی هفتگی اجرا شد.نتایج نشان داد که منابع شغلی ای همچون سطوح استقلال هفتگی، تعامل با سرپرست و فرصتهایی برای رشد(اما نه حمایت اجتماعی)، رابطه ی مثبتی را با اشتیاق شغلی هفتگی داشت که به نوبه ی خود رابطه ی مثبتی را با عملکرد شغلی هفتگی داشت.این یافته ها همچنین نشان دادند که یک محیط کار غنی، اشتیاق شغلی معلمان را پرورش می دهد و پیش بینی کننده ی خوبی برای  عملکرد شغلی در هفته های بعدی نیز می باشد. کلوسمن، کانتر، تراوت وین، لوتک و باومرت(2008)، طی پژوهشی با موضوع اشتیاق و خستگی هیجانی در میان معلمان به بررسی این موضوع پرداختند که آیا می توان یک محیط متفاوتی را در مدرسه پیش آورد، پرداختند. نتایج این پژوهش نشان داد که هنگامی که ویژگیهای فردی معلمان کنترل شوند، می توان سطوح بالاتری از اشتیاق شغلی را پیش بینی نمود. در حالیکه مشکلات انضباطی در کلاس درس پیش بینی کننده ی سطوح بالاتری از خستگی هیجانی است. به عبارت دیگراین  مساله تفاوتهای فردی بین معلمان است که آنها را مستعد برای توسعه ی اشتیاق بیشتر و یا خستگی هیجانی می کند. همچنین از نتایج جالب توجه بدست آمده دیگر این پژوهش عبارت بود از اینکه عدم وجود علایم فرسودگی شغلی لزوما به این معنی نیست که معلمان، اشتیاق شغلی بالایی را تجربه می کنند و چه بسا اینکه معلمانی که سطح بالایی از اشتیاق به تدریس را نشان می دهند، ممکن است در همان موقع خستگی هیجانی را تجربه کنند.

 

ضیاء الدینی و رمضانی(1392)، طی پژوهشی به بررسی رابطه ی میان ابعاد غنی سازی شغلی با اشتیاق شغلی و تمایل به ترک خدمت در میان کارکنان اداره ی آموزش و پرورش پرداخته اند. نتایج حاکی از آن بود که میان غنی سازی شغلی و ابعاد آن(تنوع مهارت، هویت شغل، اهمیت شغل، استقلال و بازخورد) با اشتیاق شغلی کارکنان رابطه ی مثبت ومستقیمی وجود دارد و همچنین میان اشتیاق شغلی و ابعاد آن با تمایل به ترک خدمت کارکنان رابطه رابطه ی منفی و معکوسی وجود دارد.  رحیمی، عریضی، نوری و نامداری(1391)، طی پژوهشی به بررسی رابطه ی سرمایه ی روانشناختی در محیط کار کارکنان آموزش و پرورش با اشتیاق شغلی آنان پرداختند. یافته ها نشان داد متغیرهای سرمایه ی روانشناختی در محیط کار همچون خوش بینی، عاطفه ی مثبت و سر زندگی از آن جهت که می توانند رفتارهای انگیزشی و کاری کارکنان را پیش بینی نمایند، عامل مهمی در بالا بردن عملکرد کاری  ومیزان اشتیاق شغلی کارکنان است.

 

در راستای ایجاد و افزایش اشتیاق شغلی دبیران آموزش و پرورش، نشستهای مشاوره ای بر اساس نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده(HLT) ی کرامبولتز توسط پژوهشگر تهیه و تدارک دیده شد. انتخاب این نظریه به چند دلیل بود؛ اول اینکه این نظریه جزو رویکردهای پست مدرن شغلی محسوب می شود که این رویکردها برخلاف رویکردهای سنتی مشاوره ی شغلی بر راه حل مداری تاکید می

پایان نامه

 کنند تا خود مشکل. دوم اینکه با توجه به شرایطی که ازمعلمان در بالا آمد، پژوهشگر در صدد است تا  بر اساس گزاره های این نظریه مانع از درگیر شدن معلمان تحت مشاوره در فرایندهای آسیب زایی همچون استرس، فرسودگی شغلی، افسردگی، ناکافی بودن حقوق، رفتارهای ایذایی دانش آموزان،انتظارات غیرواقعی سایرین،حجم بالای کار، غیبت و… شده و در عوض آنها را نسبت به مسایل پیش رو فعال و انتخابگر سازد. سوم اینکه  با توجه به پژوهشهایی که در بالا آمد ، اشتیاق شغلی وجودش به منابعی که هم نشات گرفته از خود شخص است و هم شرایط روانشناختی محل کار، وابسته است. این رویکرد  می تواند به معلمان  این نگرش را بدهد که با فراگیری مهارتهای مختلف چه در زمینه شغل خویش و چه نامربوط به آن، با توانمند ساختن خویش هم از لحاظ روانشناختی و هم از لحاظ مهارتهای فیزیکی و ذهنی  موجبات هر چه بیشتر اشتیاق شغلی را در خود و همکاران فراهم آورند. چهارم اینکه این رویکرد همراستا با جنبش روانشناسی سلامت حرفه ای، بر نقاط قوت و شناسایی آنها تاکید می کند تا آسیبها و نقاط ضعف.    

 

در اواخر دهه ی 1990 میشل، لوین و کرامبولتز (1999)، نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده(HLT)، را در مشاوره ی شغلی مطرح کردند. پیش فرض اولیه ی این نظریه بر این عقیده بنا شده است که وقایع تصادفی در طول زندگی شخص می توانند پیامدهای مثبت و همچنین منفی ای به دنبال داشته باشند. فرد ممکن است از یک فرد آشنا درباره ی شغلی، اطلاعات جالبی  کسب کند، یا شغل خود را به خاطر عوامل بیرونی که صرفا به منظور یافتن شغلی بهتر است، از دست بدهد (زونکر، 2006 ، ترجمه ی  نظری، محسن زاده و بوستانی پور، 1388 ). نظریه ی  یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده(HLT) (میچل، لوین و کرامبولتز، 1979)، گسترشی از نظریه ی یادگیری اجتماعی در تصمیم گیری شغلی است. درحالیکه نظریه ی یادگیری اجتماعی در تصمیم گیری شغلی به تجربه ی قبلی فرد و برنامه ریزی گسترده برای شغل تاکید دارد، نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده(HLT)، به ماهیت محیط و افرادی که شرایط با ثباتی ندارند تمرکز کرده است. در نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده(HLT)، بر ایده ی غیر مترقبه یا غیر قابل پیش بینی در توسعه ی شغلی تاکید می شود. گفته می شود که افراد می توانند شانس شان را با ویژگی های فردی با بهره گرفتن از گرفتن فوایدی از رویدادهای شانسی در زندگی شان ایجاد کنند. در این نظریه، افراد،  هدفمند، با برنامه، کنجکاو، فعال در جستجوی فرصت ها، پایدار، انعطاف پذیر، خوش بین اند، و ریسک هایی را فراهم می کنند که استفاده ی خوبی از رویدادهای شانسی بکنند و غیر مترقبه ها را به فرصت ها تبدیل  کنند (اوکامورا، 2008).فرض اصلی نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT؛ کرامبولتز، 2009؛ میچل، لوین ، کرامبولتز، 1999) اینست که؛ در طول زندگی کاری افراد و حتی در دوران باز نشستگی، مراجعان ممکن است با مشاورانی کار کنند که نه تنها در موضوعات مرتبط با استخدام، بلکه همچنین در مورد موضوعات متعددی که به عنوان چالش های  زندگی با آنها روبرو می شوند، کمک فکری می کنند. هدف مشاوران باید کمک به مراجعان باشد تا زندگی رضایت بخش تری را برایشان ایجاد کنند. بنابراین نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده(HLT)، ممکن است یک رویکرد به طور خاص مفیدی برای کارکردن با مراجعان در طیف گسترده ای از نگرانی های مربوط به کوچک سازی سازمانی که در بسیاری از حوزه های زندگی مراجع تاثیر گذار است، باشد. اجرا کنندگان نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، معتقدند که مراجعان اغلب در پاسخ به نابرابری های اجتماعی و رویدادی ای که خارج از کنترل فردی شان است به چالش کشیده می شوند. با این حال با تمرکز بر عمل و نه در درجه اول بینش، نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، می تواند به مراجعان در ایجاد تجربه های موفقیت آمیز کمک کند که حس کارآمدی به آنها باز گردانده شود (کرامبولتز، فولی و کاتر، 2013). به نظر میچل و کرامبولتز، تجارب یادگیری بی همتای هر فرد در گستره ی زندگی، تاثیر زیادی بر انتخاب شغل دارد. بنابراین، یادگیری، یک عامل کلیدی مشاوره و راهنمایی شغلی است. از این رو وظیفه ی اصلی مشاور، افزایش فرصت های یادگیری برای مراجعان است. کرامبولتز اشاره کرده است که هدف مشاوره ی شغلی باید کمک به افراد برای ایجاد یک زندگی رضایت بخش باشد. برای این منظور مشاوران شغلی باید تسهیل کنندگان و همچنین طراحان یادگیری مادام العمر، در یک محیط کاری که به طور مداوم تغییر می کند، باشند (کرامبولتز،1998؛ به نقل از دین دوست، 1387).

 

با توجه به مطالعات گسترده در پژوهشهای داخلی و خارجی در خصوص موضوع مورد پژوهش، پژوهشگر به پژوهش مستندی در این زمینه دست نیافت. موضوع پژوهشگر از حیث اینکه از طریق یک رویکرد جدید در زمینه مشاوره ی شغلی به دنبال آنست تا با تشویق و ترغیب معلمان تحت مشاوره ی شغلی بر اساس نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده(HLT)، به فراگیری مهارتهای جدید و نیز تاکید بر جستجوی راه حلهای جدید و مفید برای مشکلات پیش رو و افزایش سطح تعاملات با همکاران و سایرین، زمینه را برای افزایش منابع شغلی و شخصی و سرانجام اشتیاق شغلی آنها فراهم آورد، می تواند بدیع و نوآوری باشد.

 

پژوهشگر در صدد پاسخ گویی به این سوال است که آیا مشاوره ی شغلی به شیوه ی  نظریه ی یادگیری موضع تصادفی کرامبولتز(HLT)، براشتیاق شغلی دبیران تاثیرگذار است؟

 

 3- 1 ضرورت پژوهش

 

امروزه اهمیت آموزش و پرورش، برهیچ کسی پوشیده نیست؛ سرمایه ی امروز و آینده ی ماست. سرمایه ای که نمی توان قیمتی بر آن نهاد و همان چیزی است که بشر را از عصر تاریکی و جهل به عصر روشنایی و نور سوق بخشیده است .( یونسکو نقل از نوری ، 1388) مهم ترین عنصر این نهاد سرنوشت ساز، جامعه ی عظیم معلمی است که مسئولیت هدایت و پرورش یک  نسل برعهده ی آنهاست. بنابراین هر گونه سرمایه گذاری علمی و هدف مند  به پرورش و بهسازی آنها و نیز تامین آتیه ی  روحی و روانی این قشر انسان ساز ، نه تنها موجب ارتقاء  وبهره وری آنها می شود، بلکه می تواند موجبات بالندگی و سرافرازی یک ملتی را فراهم آورد (عبدلی، عیسی زادگان، غلامی، محمودی و امانی، 1391 ). سلامت روانشناختی و عملکرد کارکنان، یک نگرانی جدی برای سازمانهاست. برای رقابت در جهان امروز بیش از هر زمان دیگری سازمانها نه تنها باید بهترین کارکنان در دسترس را استخدام کنند بلکه باید روش هایی را برای توانمند ساختن کارکنان موثر و مولد جستجو کنند. بیشتر کارکنان موثر و مولد، از انگیزه ی بالایی برخوردارند. چنین کارکنانی با انرژی بالا کار می کنند و تولیدشان با کیفیت بالا بوده و با خوش بینی کار می کنند (فرنت، 2013). اشتیاق شغلی را می توان یک مؤلفه ی مهم و مثبت در سلامتی کارکنان محسوب کرد. علاوه بر این با توجه به تغییرات دائمی که سازمانها با آنها روبرو هستند، اشتیاق  برای آنها  ضروری می باشد. بنابراین مساله مهم پیش روی سازمان ها، نحوه ی افزایش سطوح اشتیاق کارکنانشان می باشد. با ایجاد اشتیاق یک انسجام و وحدت میان کارکنان سازمان پدید می آید که به معنای حصول نتایج مطلوب برای هر دو می باشد (به نقل از پور عباس، 1387). نگرش های مثبت مرتبط با کار، سلامتی کارکنان، رفتارهای نقش اضافی، و عملکرد، از جمله نتایج احتمالی اشتیاق  شغلی به حساب می آیند. در مقایسه با کسانی که احساس اشتیاق ندارند، کسانی که احساس اشتیاق دارند، به نظر می رسد که از کارشان بیشتر راضی اند، به سازمان احساس تعهد می کنند و تمایل به ترک سازمان ندارند. همچنین کارکنان مشتاق از روان خوبی برخوردارند و از لحاظ روان تنی سالم اند (شیمازو، اسکاوفلی، می یاناکا و ایواتا، 2010).

 

با توجه به آنچه که در بالا پیرامون آثار و پیامدهای اشتیاق شغلی، همچون بهبود عملکرد، افزایش بهره وری، افزایش شاخصه های سلامت روانی، شیوع و گسترش روحیه ی نشاط و شادمانی در محیط کار و نیروی انسانی، آورده شد، و همچنین با توجه به اینکه اشتیاق شغلی، یک مؤلفه ی مهم و مثبت در سلامت روانی، هیجانی و جسمانی کارکنان محسوب می شود، واضح است که انجام پژوهشهایی در این زمینه کاملاً ضرورت دارد.در این راستا یکی از رویکردهای جامع و جدید مشاوره ای که می تواند در ارتقای اشتیاق شغلی موثر واقع شود، همانا نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT) است.  با توجه به اینکه  نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده(HLT)، یکی از نظریه های جدید در عرصه ی مشاوره ی شغلی امروزی است و می تواند دیدگاه جامع تری را نسبت به شغل و فرصتهای شغلی، ارائه کند واز طرف دیگر، متاسفانه در کشور ما به آن توجه در خوری نشده است، لذا ضرورت انجام پژوهش حاضر، دو چندان به نظر می رسد، باشد.

 

4-1 اهداف پژوهش

 

هدف اصلی

 

هدف از انجام این پژوهش تعیین اثربخشی مشاوره ی شغلی به شیوه ی نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، بر اشتیاق شغلی دبیران است.

 

اهداف فرعی

 

1- تعیین اثربخشی مشاوره ی شغلی به شیوه ی نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، بر نیرومندی دبیران

 

2- تعیین اثربخشی مشاوره ی شغلی به شیوه ی نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، بر وقف خود دبیران

 

3- تعیین اثربخشی مشاوره ی شغلی به شیوه ی نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، بر جذب دبیران

 

5-1 فرضیه‌ها ی پژوهش

 

1- مشاوره ی شغلی به شیوه ی نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، بر اشتیاق شغلی دبیران مؤثر است.

 

2- مشاوره ی شغلی به شیوه ی نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، بر نیرومندی دبیران مؤثر است.

 

3- مشاوره ی شغلی به شیوه ی نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، بر وقف خود دبیران مؤثر است.

 

4- مشاوره ی شغلی به شیوه ی نظریه ی یادگیری موضع تصادفی برنامه ریزی شده (HLT)، بر جذب دبیران مؤثر است.

پایان نامه اجرای طراحی آموزشی مبتنی بر بازی و تاثیر آن بر هوش میان­فردی کودکان پیش دبستانی منطقه 19 تهران

:

 

زندگی بشر از ابتدا با دو واژه آموزش و یادگیری همراه بوده است و هیچ­گاه نمی­توان ادعا کرد زمانی وجود داشته که آموزش و یادگیری در زندگی انسان رخ نداده باشد، چراکه انسان در همه حال وهمه جا همواره در حال یادگیری است.اما آن­چه قابل بیان است تفاوت این دو واژه در زندگی گذشته و حال است چراکه با گذشت زمان و پیشرفت زندگی انسان،آموزش نیز دستخوش تغییرات شده است و با پیشرفت در امر آموزش، یادگیری روز به روز از حالت پنهان به حالت آشکار درآمده و تحت کنترل انسان قرار گرفته است.همچنین آموزش شکلی تخصصی­تر به خود گرفت به طوری که در عصر حاضر بخش عمده یادگیری از طریق آموزش برنامه ­ریزی وطراحی شده توسط متخصصین شکل می­گیرد.حال تفاوتی که در دهه­های اخیر در امر آموزش مشاهده می­ شود، حیطه توانایی متخصصین آموزش برای طراحی محتوای مورد آموزش می­باشد. تاچندی پیش حیطه طراحی آموزش تنها به انتخاب طرح و الگویی برای آموزش مطالب و محتوای موردنظر تعریف می­شد به گونه­ ای که تاثیرات و یادگیری­های پنهانی که از این آموزش در زندگی و شخصیت کودک ناشی می­شد تقریبا غیر قابل پیش ­بینی و کنترل بود. اما اکنون به نظر می­رسد آموزش تااندازه­ای پیشرفت کرده که متخصصان می­توانند علاوه بر طراحی محتوای مورد آموزش آن­را در قالبی مناسب طراحی کرده و برجنبه­ های مختلف شخصیت و زندگی فراگیر تاثیر بگذارند، و کودک را به معنای واقعی پرورش دهند، به گونه ای که هم یادگیری مطالب مورد نظر صورت بگیرد و هم کودک برای زندگی در جامعه و آینده رشد یابد.

 

برای دستیابی به این هدف باید در طراحی محتوا علاوه بر جنبه­ های شناختی به جنبه­ های عاطفی شخصیت کودک نیز توجه کنیم همانطور که از دیدگاه سازنده گرایی، برنامه ­های آموزشی باید همه­سویه (شناختی،عاطفی و رفتاری) باشند، اما بسیاری از نظام­های آموزشی بیشتر بر جنبه­ شناختی تاکید داشته اند و پرورش دو سویه دیگر را به بخت واقبال واگذاشته­اند. با جدا پنداشتن عاطفه از شناخت، و این دو از رفتار، برنامه ­های آموزشی این­ نظام­ها واقعیت مهمی را از فرایند آموزش حذف کرده ­اند.باید توجه داشت سازنده گرایی گروهی، آموختن را کنشی گروهی می­داند که انجام دادن بهینه­ آن نیازمند داشتن توانایی ایجاد ارتباط با دیگران است (راگوزینو،رز نیک،اوتنه اوبراین، و ویزبرگ،2003). حال چطور می­توان توانایی ارتباط با دیگران که یکی از مشخصه­های هوش میان­فردی محسوب می­ شود را در فراگیران به خصوص کودکان تقویت کرد. با تقویت هوش میان­فردی کودکان، توانایی برقراری روابط، درک دیگران، تشخیص مقاصد دیگران، همکاری با افراد و… در آنها بهبود می­یابد.باید توجه داشت که برآوردن نیازهای جامعه و ساختن یک جامعه ایده­آل در گرو پرورش کودکان و رشد مهارت ­ها و توانایی­های بیان شده در آنان است.در این راستا باید به علائق و ویژگی­های کودکان توجه کرد و برنامه ­های درسی را براساس آنها تنظیم نمود، که یکی از مهم­ترین آنها مقوله بازی است. نقش و اهمیت بازی در زندگی و رشد همه جانبه­ی کودک، آنچنان آشکار و نمایان است که نیازی به شرح و استدلال ندارد.

 

بازی علاوه بر رشد جسمانی، در رشد اجتماعی کودک نیز تاثیر بسزایی دارد. مشکلاتی که کودک در بازی با آن­ها مواجه می­ شود و تلاش او برای حل آن­ها، قدرت او را برای برخورد با مسائل و مشکلات در دوره­ های بعدی زندگی افزایش می­دهد.هم­چنین بازی در رشد عاطفی کودک، بسیار موثر است زیرا کودک در بازی، طرز ابراز عواطف مختلف را فرامی­گیردو به تدریج بهتر می ­تواند عواطف و احساسات خود را کنترل نماید. کودکان نمی­توانند آنچه را که فکر می­ کنند و می­بینند، به خوبی بر زبان آورند اما از طریق بازی، افکار و مشاهدات خود را آشکار می­سازند. به عقیده­ی روانشناسان، بسیاری از هدف­های اساسی تربیتی در زمینه­ اجتماعی، عاطفی، عقلانی و بدنی برای کودکان رامی­توان از طریق بازی تامین نمود. بنابراین با درک بازی کودکان می­توان به افکار، عقاید، احساسات و عواطف آنان پی برد و راه­کارها و شیوه ­های تربیتی مناسبی را در پرورش آنان به­کار گرفت (خزاعی و خزاعی،10،1392).

 

1‌.1‌  بیان مساله:

 

چونکه با کودک سرو کارم فتاد             هم زبان کودکی باید گشاد

 

(ابو علی مسکویه)

 

باتوجه به گسترش و توسعه روزافزون شیوه ­های آموزشی و روش­های یاددهی و یادگیری امروزه برای همگام شدن با دنیای روز باید بتوان این شیوه ها وروش­های جدید را در آموزش به کار گرفت وهم­چنین روش­های جدید و مناسبی را نیز ابداع کرد تا بتوان محتوا و مفاهیم آموزشی را با کیفیت بیشتر و بهتری به فراگیران ارائه داد. با این­حال درحال حاضردر اکثر موارد شاهد آن هستیم که مدارس و معلمین به دلیل نداشتن آگاهی ازاین شیوه ها همچنان از شیوه ­های سنتی و قدیمی در آموزش بهره می­گیرند.شیوه های سنتی آموزش در رشد کارکردهای شناختی پایین سودمند بوده ­اند، اما در آنها رشد کارکردهای شناختی بالا و نیز ابعاد عاطفی و اجتماعی دانش آموزان نادیده گرفته می­ شود(حمیدی،10،1381)، همچنین آموزش به شیوه ­های سنتی و معلم محور دیگر برای دانش ­آموزان جذاب نیست، روانشناسان معتقدند بهترین شیوه آموزش، سوق دادن غیر مستقیم کدوکان به سوی آموزش­های لازم برای شروع مدرسه است چراکه آموزش مستقیم، کودک را از آموزش دلزده می­ کند (خزاعی و خزاعی،150،1392). این­ دلایل خود بهانه ای برای لزوم انجام پژوهش حاضر می­باشدچراکه ما برای تقویت و رشد دیگر مهارت ­ها و کارکردهای بالای شناختی که در این پژوهش هوش میان­فردی و مولفه های آن(همدلی، همکاری، تشخیص مقاصد) مدنظر قرار می­گیرد، نیاز به تغییر و دگرگونی در این­گونه شیوه های سنتی داریم. در دیدگاه سازنده گرایی اجتماعی که با نظریه ویگوتسکی و برو شناخته می­ شود دانش با ابزارهای فرهنگی به دست می ­آید و پیش از آن­که درونی شود در دنیای بیرونی وجود دارد و در نتیجه تعامل فرد با محیط اجتماعی درونی می­ شود(فتسکوومک ک،2005 به نقل از تیموری 1386). ویگوتسکی آموزش انسان را دارای ماهیتی اجتماعی می­داند که بر اثر تجربه آموزش و در تعامل با دیگران و به وسیله ابزارهای فرهنگی به ویژه زبان به دست می ­آید در این دیدگاه دانش ­آموزان در تعامل با آموزشیار و دیگر همسالان خود و در بافت اجتماعی فرهنگی خود دانش را می­سازند. بنابراین دانش ­آموزان نیاز دارند با فعالیت­هایی درگیر شوند که دانسته ­های خود را بیافرینند یا سازماندهی کنند و آموزشیاران باید فرصتی برای آموزندگان فراهم کنند که با همدیگر و با بزرگسالان و دیگر همسالان خود برای ساختن دانسته­ها تعامل کنند. در طی سال­ها افراد زیادی تلاش کرده ­اند تا با بهره گرفتن از برنامه ­ریزی صحیح ، آموزش مهارت ­ها را در فرایند یادگیری فراگیران قرار دهند، که می­توان به برنامه ­های درسی گلدشتاین و مک کینز (1997) و برنامه درسی مهارت­ های اجتماعی والکر و همکاران (1983)(خانزاده،1392) اشاره کرد، در این برنامه مهارت­ های اجتماعی کودکان مورد سنجش قرار گرفته و در خلال آموزش تقویت می­ شود، این برنامه ­های درسی نویدبخش آن است که می­توان ویژگی­های کودک مثل هوش میان­فردی و توانایی­های همکاری،همدلی،تشخیص مقاصد و… را نیز با دقت نظر در برنامه درسی و طراحی محتوا مورد تقویت قرار داد. البته این امر لازمه توجه به علایق و نیازهای کودکان است تا با مبنا قرار دادن این نیازها قالب و چهارچوب مناسبی برای ارائه توانایی­های مورد نظر انتخاب کرد. با نگاهی به پژوهش­های انجام شده در سال­های اخیر مانند پژوهش السون تانکس، دیوید سندیفورد، اندریا کدیو، ایمی گتس لر(2011) تحت عنوان “قدرت بازی”، هم­چنین پژوهش ولایتی و رمضانی (1389) تحت عنوان ” بازی برای یادگیری و یادگیری از طریق بازی” می­توان به نقش و اهمیت بازی برای کودکان پی برد و این نیاز کودک را به عنوان قالب و چارچوبی برای طراحی محتوا در نظر گرفت. علاوه بر پژوهش­ها دلایل دیگری نیز می ­تواند انتخاب بازی را به عنوان چارچوب ارائه محتوا تضمین کند که ذیلا به آن­ها اشاره خواهد شد: هرکودکی حق دارد تفریح و بازی کند و در فعالیت­های خلاقانه مناسب سنش شرکت کند و در زندگی فرهنگی و هنری سهیم باشد(ماده31 از حقوق کودک در سازمان ملل)(یاسایی،1380)بر اساس اصول 4و7 مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد (20نوامبر1959) پرورش کودک در محیطی سالم و مراقبت وحمایت از او هم­چنین تهیه امکانات کامل از جمله تفریح و بازی از طریق جامعه و مقامات اجتماعی از حقوق مسلم کودکان است(یاسایی،1380). واین­که بازی شیوه تجربی آموزش است و می ­تواند زمینه ساز وبستر مناسبی برای پرورش قوه تفکر و اندیشیدن در یادگیرندگان ضمن فرایند آموزش و یادگیری باشد. هم­چنین می ­تواند یکی از راه­های تنوع بخشیدن به مطالب درسی و آموزش باشد. دیگر آن­که بازی از جمله مفاهیمی است که از دیرباز علاوه بر کارکردهایی نظیر سرگرمی وپرکرن اوقات فراغت، نقش آموزشی،تقویت قدرت خلاقیت و آفرینشگری نیز داشته است.این شیوه از یادگیری به دنبال آن است که روش­های جدید طراحی آموزشی مبتنی بر رشد هوش­میان فردی کودکان را مورد توجه قرار دهد و در عین حال مهارت ­ها و شایستگی­هایی را که بعدا در دنیای کار مورد نیاز دانش ­آموزان است در آن­ها پرورش دهد و از جمله تکنیک هایی است که می ­تواند به تسهیل و بهبود اجرای فرایندهای مدیریت دانش کمک کند. از طرفی دیگر بیشترین دغدغه کودک به خصوص در سنین ابتدایی بازی آن­هاست همانطور که فروبلبازی را به منزله منبع و دریچه­ای برای همه چیزهای خوب و نیکی­ها می­داند و معتقد است کودکی که با تمام وجود خود مستمر و با پشتکار و علاقه تا سرحد خستگی فیزیکی به بازی و خودفعالی می ­پردازد مطمئنا فردی مصمم و قادر به از خود گذشتگی و ایثار برای رسیدن به رفاه خود و دیگران بار می ­آید (مفیدی، 1383، به نقل از تیموری1386). هم­چنین بازی میتواند محتوای آموزشی را متناسب با سن وویژگی های دانش ­آموزان به آنها ارائه دهد چرا که کودکان بیشترین زمان خود را صرف بازی می­ کنند و این می ­تواند راهی برای فهم مطالب برای آنها باشد.همانطور که ژان پیاژه معتقد است کودک از محیط خود اطلاعاتی را جمع­آوری می­ کند.اطلاعات را درون­سازی می­ کند و آن را در معرض چهارچوب درکی خود قرار می­دهد. گاه اطلاعات تازه در این چهارچوب نمی­گنجد در این صورت تغییری باید صورت گیرد که در واقع رشد شناختی،نیازمند توازن بین درون سازی و برون­سازی است.زیرا بچه­ها در بازی­هایشان آن رفتارهای ساخته شده از قبل را که با واقعیات نیز تطبیق دارد به نمایش می­گذارند(مجیب 1379،به نقل از تیموری1386)در نهایت تصمیم برآنست تا بررسی شود آیا طراحی آموزشی در قالب بازی می ­تواند هوش میان­فردی کودکان را تحت تاثیر قرار دهد

 

1‌.2‌  ضرورت و اهمیت تحقیق:

 

کودکان آینده­ساز هر کشور هستند. با سرمایه ­گذاری در آموزش کودکان می­توانیم آینده کشور را به سمت و سویی بهتر و آرمانی­تر جهت داد، به عبارتی برای ایجاد هر تغییر در یک جامعه می­توان ابتدا کودکان را تغییر داد.در سال­های اخیر شاهد آن هستیم که با صنعتی­تر شدن شهرها و دور شدن خانواده­ها از یکدیگر روابط بین­فردی کمتر شده و افراد به خصوص کودکان کمتر با یکدیگر ارتباط برقرار می­

پایان نامه

 کنند. به طوری که امروزه در مکان­های عمومی حتی در پارک­ها و مدارس شاهد آن هستیم که ایجاد یک گروه و انتخاب دوست برای کودکان و برقراری ارتباط به کاری دشوار تبدیل شده است و اکثر کودکان به بازی­های فردی می­پردازند.این در حالی است که کودک از طریق تعامل با همسالان و دیگران رشد می­یابد و مهارت­ های زندگی را می­آموزد. یکی از راه­های ایجاد تعامل و برقراری ارتباط در دوران کودکی بازی است.اکنون کودکان تقریبا بیش از نیمی از زمان خود را در مدرسه یا مراکز آموزشی می­گذرانند.اما سوال مهم این است که ؛آیا مدارس وظیفه آموزش و پرورش کودک که رشد همه جانبه او را دربرمی­گیرد و او را برای زندگی در جامعه آماده می­ کند به خوبی ایفا می­ کنند؟ آیا توجه به گسترش روش­ها وشیوه ­های آموزشی، مدارس می­توانند روش آموزش خود را متناسب با ویژگی و علایق و همچنین مشکلات پیش روی کودک تغییر دهند؟ آیا علاوه بر آموزش محتواهای مشخص به کودک به دیگر ابعاد شخصیتی او ورشد مهارت­ های آنها نیز توجه می­ شود؟

 

هرچند که پاسخگویی به این سوالات نیازمند تامل زیاد و انجام پژوهش­های بسیار است، اما با اندکی تفکر در آنها می­توان به نقش مهم طراحان و متخصصان آموزشی پی ببریم که می­توانند با پیشرفت و گسترش روزافزون روش­ها و شیوه ­های آموزشی روش­های جدیدی را برای آموزش برگزینند تا به معنای واقعی آموزش و پرورش را در کودکان تحقق بخشند. دراین راستا موضوع پژوهش حاضر اجرای طراحی آموزشی مبتنی بر بازی و تاثیر آن برهوش میان­فردی کودک قرار گرفت تا بررسی شود آیا با انتخاب یک شیوه طراحی آموزشی متناسب با ویژگی­ها و علایق کودک می­توان جنبه­ های شخصیتی او را رشد داد؟ آیا بازی،که نیاز کودک است، موجب تقویت هوش میان­فردی، که لازمه زندگی اجتماعی کودک است می­ شود؟ و البته زیربنای این پژوهش نظریه­ هواردگاردنراست که بیان می­ کند شما میتوانید انواع هوش را تقویت کنید (مکنزی،2005/1391) و نظریه های ژان پیاژه ، جروم برونر، اریکسون، ماریا مونته سوری و دیگر روانشناسان که بازی را برای رشد و پرورش کودک لازم میدانند. ازجمله نظریه فردریک فروبل بنیانگذار کودکستان را می­توان بیان کرد که می­گوید: بازی تمایل طبیعی کودک می­باشد و اساسی­ترین پایه برای ارائه پیام آموزشی و پرورشی در دوره پیش از دبستان است بنابراین قسمتی از برنامه روزانه کودکان در بازی­های آزاد شرکت کنند و بقیه ساعت­ها را نیز در فعالیت­های سازمان­یافته و هدایت­شده سپری کنند (مفیدی،1384به نقل از تیموری 1386). با توجه به این که کودک بیشترین وقت خود را صرف بازی می­ کند و در خلال بازی­ها است که مهارت­ های لازمه زندگی را می­آموزد می­توان این مقوله را وسیله­ای قرار داد تا کودک را به آنچه مورد نیاز اوست رساند و مهارت ­ها و محتواهای مورد نیاز برای زندگی اجتماعی را در او پرورش داد، تا کودک به راحتی بتواند با فراگیری این آموزه­ها در جامعه قدم گذاشته و زندگی کند. با رشد و پرورش توانایی کودک به خصوص توانایی برقراری ارتباط با دیگران، درک دیگران، تشخیص مقاصد دیگران و به طور کلی هوش میان­فردی کودک، می­توان بسیاری از مشکلات پیش­ رو در جامعه در سطح خانواده و حتی در سطح بین­الملل را نیز پیشگیری کردو این امر مهم میسر نمی­ شود به جز با توجه و به کارگیری علائق کودک در طراحی برنامه ­های آموزشی.

 

1‌.3‌  اهداف پژوهش:

 

1‌.3‌.1‌                      هدف کلی :

 

  • بررسی تاثیر طراحی آموزشی مبتنی بر بازی بر هوش­ میان فردی کودکان

1‌.3‌.2‌                      اهداف فرعی:

 

    • تعیین تاثیر طراحی آموزشی مبتنی بر بازی بر توانایی همکاری با گروه های مختلف در کودکان.

 

    • تعیین تاثیر طراحی آموزشی مبتنی بر بازی بر توانایی همدلی دیگران در کودکان

 

  • تعیین تاثیر طراحی آموزشی مبتنی بر بازی بر توانایی تشخیص مقاصد دیگران در کودکان

1‌.4‌  فرضیه های پژوهش:

 

1‌.4‌.1‌                      فرضیه اصلی:

 

  • طراحی آموزشی مبتنی بر بازی بر هوش­ میان فردی کودکان تاثیر دارد

 

 

1‌.4‌.2‌                      فرضیه ­های فرعی:

 

    • طراحی آموزشی مبتنی بر بازی بر توانایی همکاری با گروه های مختلف در کودکان تاثیر دارد.

 

    • طراحی آموزشی مبتنی بر بازی بر توانایی درک همدلی در کودکان تاثیر دارد.

 

  • طراحی آموزشی مبتنی بر بازی بر توانایی تشخیص مقاصد دیگران در کودکان تاثیر دارد.

1‌.5‌  تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها:

 

1‌.5‌.1‌                      تعاریف مفهومی :

 

    • هوش میان­فردی: “این هوش از طریق تعامل با دیگران تحریک می­ شود.دانش ­آموزانی که در این هوش قوی هستند اغلب نیازمند همکاری و مشارکتند تا یادگیری را برای خود معنادارکنند”.(مکنزی، 2005/1391، 11)

 

    • بازی:هارلوک در تعریف بازی می­نویسد”بازی عبارتست از هرگونه فعالیتی که برای تفریح وخوشی،و بدون توجه به نتیجه نهایی،صورت می­گیرد. انسان به طور داوطلبانه به این فعالیت می ­پردازد و هیچ نیروی خارجی یا اجباری در آن دخیل نیست”.(خزاعی و خزاعی،11،1392)

 

    • طراحی آموزشی:طراحی آموزشی را می­توان تهیه نقشه­ای مشخص درمورد چگونگی دستیابی به هدف­های آموزشی تعریف کرد.به عبارت دیگر هرگاه برای دستیابی به یک سلسله از دانش­ها و مهارت ­ها به عنوان هدف­های آموزشی مجموعه ­ای از فعالیت­ها و روش­های آموزشی، قبل از تحقق آموزشی، پیش ­بینی و تنظیم گردد،در واقع طراحی آموزشی انجام شده است. بنابراین طراحی آموزشی را می­توان تجویز یا پیش ­بینی روش­های مطلوب آموزشی برای نیل به تغییرات مورد نظر در دانش­ها، مهارت ­ها و عواطف شاگردان دانست(رایگلوث،1983،به نقل از شیرعلی­پور،1386)

 

  • همدلی: یعنی خود را جای دیگران گذاشتن و از دریچه چشم آنها به موضوع نگریستن، مانند آنها احساس کردن و اندیشیدن، یکی از زیباترین تعاریف همدلی تعریف دانیل گلمن در کتاب هوش عاطفی است، وی معتقد است توان گفتگو با دیگران یعنی بهره­مندی از هوش عاطفی بیش از بهره هوشی در موفقیت سهیم است(دهقان­پور،1389، 152)

تشخیص مقاصد: عبارتست از توانایی آگاهی، درک و فهم مقاصد و انگیزه دیگران و درک اینکه آنها چرا،چگونه و چه چیزی را این­گونه به این طریق احساس می­ کنند وانجام می­دهند،است (اسماعیلی ،1383).

 

 

 

  • همکاری: دوشه (1949) همکاری را اینگونه تعریف کرده است: موقعیتی که درآن یک فرد می ­تواند به ناحیه هدف وارد شود…تنها اگر همه­ی افراد(دیگر)نیز بتوانند به نواحی هدف وارد شوند.(رضایی­فرد،1376)

1‌.5‌.2‌                      تعاریف عملیاتی:

 

    • طراحی آموزشی: طراحی و تولید مواد آموزشی ویادگیری در قالب بازی برای آموزش محتوا و مهارت­ های مورد نظر، در کلاس درس با کمک معلم و تکنولوژیست آموزشی.

 

    • بازی:آموزش محتوای مورد نظر و یادگیری در خلال انجام فعالیت­های مفرح و سرگرم کننده که توسط پژوهشگر طراحی شده است.

 

    • هوش میان­فردی: هوش میان­فردی بر اساس پاسخ فراگیران به پرسشنامه محقق ساخته و همچنین ثبت رفتارها توسط پژوهشگر با بهره گرفتن از مشاهده و مصاحبه سنجیده می­ شود.

 

    • همدلی : همدلی بر اساس پاسخ فراگیران به 9 سوال از پرسشنامه محقق ساخته و همچنین ثبت رفتارها توسط پژوهشگر با بهره گرفتن از مشاهده و مصاحبه سنجیده می­ شود.

 

  • همکاری: همکاری بر اساس پاسخ فراگیران به 6 سوال از پرسشنامه محقق ساخته و همچنین ثبت رفتارها توسط پژوهشگر با بهره گرفتن از مشاهده و مصاحبه سنجیده می­ شود.

تشخیص مقاصد: تشخیص مقاصد بر اساس پاسخ فراگیران به 7 سوال از پرسشنامه محقق ساخته و همچنین ثبت رفتارها توسط پژوهشگر با بهره گرفتن از مشاهده و مصاحبه سنجیده می­ شود.

 

 

 

 

پایان نامه ارایه چارچوبی برای تضمین کیفیت(به شیوه ارزیابی درونی)در آموزش متوسطه کشور و اجرای آزمایشی آن در استان کهگیلویه و بویراحمد

  آموزش و پرورش، کلید فتح آینده است و از دیر باز انتظار از آموزش و پرورش آن بوده که انسان های فردا را تربیت کند و نسل امروز را برای زندگی در جامعه­ فردا آماده سازد(عبداللهی،1388). ضرورت دارد برنامه ریزان و سیاست­گذاران آموزشی، معلمان و مسؤلان آموزش و پرورش،برای برخوردار بودن آموزش و پرورش از کیفیت لازم تلاش کنند تا بتوانند دانش و بینش لازم را در کودکان و جوانان برای فعالیت در جامعه فردا پرورش دهند (یادگارزاده،1388).

 

توجه به کیفیت در آموزش و پرورش با توجه به تغییرات اجتماعی اقتصادی و فرهنگی ناشی از جهانی شدن در بسیاری از کشورهای دنیا از جمله کشورهایی آسیایی و بین متخصصان،مدیران و سیاست گذاران آموزشی به صورت یک بحث جدیدی بوده است(جوادی،1388).چنان که بسیاری از کشورهای آسیا،کار طراحی و ایجاد نظام هایی برای پرداختن به کیفیت و تضمین آن را در دهه 90 در دستور کار خود قرار داده­اند؛ برای مثال کشورهایی مالزی،اندونزی،تایلند،فیلیپین و هند در این راه گام­های مثبتی برداشته و تحولات عمده­ای را در نظام هایی آموزشی خود موجب شده ­اند(بانک جهانی،1998).همین طور،کمسیون اروپا از اعضای خود خواسته تا در دستیابی به ساختارها و رویکردهای جدید  به تضمین کیفیت اقدام نمایند(بانک جهانی،1998). ایالات متحده با سابقه طولانی در اعتبارسنجی به مؤسسات آموزشی خود  از این ابزار برای تداوم”پاسخگویی به مردم”استفاده کرده و در عین حال،با وضع مقرراتی مانند برابری در آموزش برای دو جنس و گروهای مختلف قومی،تلاش کرده تا در جهت اعتلای کیفیت اقدام کند(محمدی، 1384 ب).

 

در اسکاتلند با انجام بازرسی از آموزش که از سال 2000 ،قانون آن وضع شده و از طریق ارزشیابی برونی،کارآمدی مقامات محلی در تضمین کیفیت فراهم می شود که این بازرسی­ها با توجه به شاخص ­های مدیریتی در آموزش صورت می­گیرد و هدف از آن،قضاوت درباره مدارس با بهره گرفتن از ملاک­هایی چند است(گزارش استاندارد و کیفیت،2002).

 

آموزش متوسطه  به تبع تحولات پیش آمده در جهان و ضرورت انطباق این آموزش با نیازهای جدید و طرح مسأله “کیفیت در آموزش و پرورش” توسط یونسکو و تأکید این سازمان بر آن،توجه اکثر کشورهای جهان را به خود جلب کرده و کنفرانس­های برگزار شده در “ادیمبورگ اسکاتلند”(2004) نیز شروع مناسبی برای توجه به امر کیفیت آموزش متوسطه در سطح منطقه و جهان بوده و ضرورت توجه به این امر را در بیش از پیش آشکار کرده است(جوادی،1388).

 

 برای بهبود و کیفیت  نظام آموزش و پرورش از روش­ها و الگوهای مختلفی نیز استفاده می شود در این پژوهش الگوی اعتبارسنجی(ارزیابی درونی) که به عنوان معروفترین الگوی ارزیابی کیفیت آموزش و پرورش در جهان است را انتخاب کرده.الگوهای اعتبارسنجی فرایندی می­باشد که در طی آن برنامه ­های (نظام آموزشی)مورد نظر از طریق ارزیابی درونی درباره وضعیت موجود خود و در مقایسه با اهداف مطلوب(بیان شده)مورد قضاوت قرار می گیرد ؛هدف از این ارزیابی آن است که اعضاء(مسؤلین،مدیران)را نسبت به وضع موجود و حرکت به سمت وضع مطوب و بهبود وضعیت برنامه ترغیب و تشویق کند.

 

 

 

بیان مسأله  :

 

آموزش و پرورش به عنوان شاه کلید توسعه و پیشرفت ملت ها می باشد که وظیفه اصلی آن تربیت نیروی انسانی می باشد لذا حصول اطمینان از کیفیت،صلاحیت،مناسب بودن،اهداف،خط مشی ها،برنامه ها،عملکردهای اجرایی دستگاه عظیم آموزش و پرورش ضروری است(بختیاری،1383:4) کیفیت (آموزش)مدرسه ، مفهومی چند بعدی است و به تغییراتی که در رفتار دانش آموز حاصل می شود اشاره دارد یا به عبارتی همان یادگیری می باشد(پازارگادی،1383).کیفیت مدارس باید تمام کارکردها و فعالیت های مدرسه از قبیل فرایند یاددهی- یادگیری، دانش آموزان، معلمان، امکانات و تجهیزات و… را شامل شود و یا به عبارتی دیگر  باید تمام عناصرفرایند یاددهی- یادگیری اعم از درونداد، فرایند و برونداد مورد توجه باشد(بازرگان1380: 80).

 

آموزش متوسطه  به تبع تحولات پیش آمده در جهان و ضرورت انطباق این آموزش با نیازهای جدید و طرح مسأله “کیفیت در آموزش و پرورش” توسط یونسکو و تأکید این سازمان بر آن،توجه اکثر کشورهای جهان را به خود جلب کرده و کنفرانس های برگزار شده در “ادیمبورگ اسکاتلند”(2004)نیز شروع مناسبی برای توجه به امر کیفیت آموزش متوسطه در سطح منطقه و جهان بوده و ضرورت توجه به این امر را در بیش از پیش آشکار کرده است(جوادی،1388: 7).

 

فرایند تضمین کیفیت می کوشد موقعیتی فراهم کند که امکان درست انجام دادن کاری در اولین بار بسیار زیاد باشد(جوادی،1388: 9).این نظام مبتنی بر پیش بینی و تدارک  از قبل است تا خطاها و اشتباهات موجود تا حد امکان شناسایی و حذف شوند و زمینه های مناسب برای تحقق شاخص های کیفیت فراهم گردد(عبداللهی،1386: 129).

 

پژوهش حاضر یکی از الگوهای تضمین کیفیت تحت عنوان،اعتبارسنجى(ارزیابی درونی) را برای تضمین کیفیت در آموزش متوسطه کشور  انتخاب کرده است.این پژوهش ضمن شناسایی عامل ها،ملاک ها و شاخص های اعتبارسنجی(ارزیابی درونی)برای مدارس متوسطه کشور  و اجرای این چارچوب پیشنهادی در مدارس متوسطه استان کهگیلویه و بویراحمد،سعی دارد تا اعضاء(مسؤلین،مدیران)را نسبت به وضع موجود و حرکت به سمت وضع مطلوب و بهبود وضعیت برنامه ترغیب و تشویق کند.

 

الگوی اعتبارسنجی یکی  از رویکردهای ارزشیابی آموزشی مبتنی بر نظر متخصصان می باشد. این الگو معروفترین مدل ارزشیابی کیفیت  نظامهای آموزشی در جهان است که در آن شاخص های عناصرمختلف  نظام آموزشی در دومرحله”ارزشیابی درونی”و”ارزشیابی برونی” تدوین می شود؛ بر این اساس ابتدا “عوامل” نظام های آموزش وپرورش مشخص وسپس “ملاک ها” و “شاخص های” یا (نشانگر) آن تعیین می شود(میرزامحمدی،1385 : 422).این الگو در ایالات متحده سابقه ى یکصد ساله دارد. در هفتصد و شصتمین جلسه ی شوراى عالى آموزش وپرورش موضوع استقرار نظام اعتبارسنجى در آموزش پرورش تصویب شد(یادگارزاده،1388 : 3).این الگو دارای دو کارکرد اصلی می باشد که یکی شامل کنترل کیفیت و دیگری ارتقای تضمین کیفیت می باشد،کارکرد اول شامل یک مکانیسم پالایش در تأیید این که آیا یک مؤسسه آموزشی حداقل الزامات کیفیت را برآورده می سازد و اینکه رویه های کنترل کیفیت در آن زمینه متناسب هستند؛به کار می رود.در مورد کارکرد دوم،تضمین کیفیت اشاره به فرایندهای ارزشیابی یک مؤسسه یا یک برنامه دارد که به یک تجزیه و تحلیل و پیشنهاداتی در ارتباط با کیفیت مؤسسه یا برنامه”راهبردهای ویژه تضمین کیفیت”منجر می شود (میرزامحمدی1385 : 416).

 

در کشور ما ایران در این زمینه کارهایی از سوی پژوهشگران انجام گرفته از جمله:

 

طراحی الگوی اعتبارسنجی برای نظام جدید آموزش متوسطه، در این پژوهش الگوی پنج عاملی به همراه شاخص های آن را طراحی و در بعضی از دبیرستان ها اجرا کرده که در نهایت با استانداردهای آموزشی مقایسه کرده است(بقایی شیوا،1374).پژوهشگر  دیگر تحت عنوان

پایان نامه

 اعتبارسنجی در آموزش و پرورش،در این پژوهش محقق فقط به ارائه تعاریف،تاریخچه و شرایط برای اعتبارسنجی برای مدارس را مورد بررسی قراراداده است (یادگارزاده،1388)،همچنین پژوهش دیگری تحت عنوان اعتبارسنجی در آموزش و پرورش فرصت ها و چالش ها،انجام گرفته که به بررسی فرصت ها و تهدیدها در مورد اعتبارسنجی مدارس پرداخته است(یادگارزاده،1387). پژوهشی تحت عنوان ضرورت ها و چالش های تضمین کیفیت در آموزش و پرورش می باشد. در این پژوهش محقق ضرورت ها و چالش های در مورد تضمین کیفیت در آموزش و پرورش را مورد بررسی قرار داده و در نهایت پیشنهاداتی را ارائه کرده(جوادی،1388).پژوهش طراحی سامانه نشانگرهای ارزیابی کیفیت مدارس ابتدایی و راهنمایی،در این پژوهش با بهره گرفتن از الگوی سیپ به اعتباریابی و رواسازی نشانگرهای ارزیابی عملکرد کیفی آموزشگاهی پرداخته شده است(عبداللهی،1386).

 

همچنین در خارج از کشور پژوهش هایی انجام گرفته در این مورد،شاخص ترین آنها را مطرح می کنیم از جمله:

 

استانداردهای اعتبارسنجی در مدارس ویرجینیا،که استانداردهای اعتبارسنجی را در مدارس ویرجینیا،شناسایی،دسته بندی و مورد بررسی قرار داده است(وزارت آموزش و پرورش ویرجینیا،2011)،همچنین پژوهش دیگری تحت عنوان استانداردهای پیشرفته اعتبارسنجی برای مدارس،در این پژوهش استانداردهای پیشرفته اعتبارسنجی را شناسایی،دسته بندی و برای سیستم کیفیت مدارس کشور هنگ کنگ پیشنهاد داده است.(وزارت آموزش و پرورش هنگ کنگ،2011و2012)،پژوهشی تحت عنوان تحت عنوان  استانداردهای اعتبارسنجی برای مدارس ایالت فیلادلفیا،در این پژوهش استانداردهای اعتبارسنجی برای مدارس ایالت فیلادلفیا را تدوین کرده و برای سیستم اعتبارسنجی مدارس ،پیشنهاد کرده (وزارت آموزش و پرورش فیلادلفیا،2009) ،پژوهش دیگر با عنوان شاخص های تضمین کیفیت در آموزش متوسطه می باشد در این پژوهش شاخص های تضمین کیفیت برای مدارس متوسطه کشور کلمبیا را تدوین کرده (اَندرسون،2010).

 

پژوهش حاضر با مورد بررسی قرار دادن تحقیقات انجام گرفته داخلی و خارجی در این مورد، مهمترین و اساسی ترین عامل ها،ملاک ها و شاخص های اعتبارسنجی(ارزیابی دورنی) را شناسایی و در قالب پرسشنامه ای با طیف پنج درجه ای لیکرت تدوین و توسط کارشناسان صفی و ستادی آموزش و پرورش  استان کهگیلویه و بویراحمد و متخصصین دانشگاهی  اعتباربخشی کرده،سپس ضمن مشخص کردن سطح امتیاز و مطلوبیت هر یک از این عامل ها و ملاک ها و شاخص های ارزیابی کیفیت، اهم پیشنهادات کارشناسان و  متخصصین درباره این عامل ها،ملاک ها و شاخص ها را در نظر گرفته و در نهایت به ارائه چارچوبی منظم برای تضمین کیفیت «به شیوه ارزیابی درونی» در آموزش متوسطه پرداخته و همچنین این چارچوب پیشنهادی برای تضمین کیفیت (به شیوه ارزیابی درونی)   در آموزش متوسطه کشور را در  مدارس متوسطه استان کهگیلویه و بویراحمد به طور آزمایشی اجرا کرده،تا وضعیت کیفیت  مدارس متوسطه این استان  را مشخص دارد.به این امید که اعضاء(مسؤلین،مدیران)را نسبت به وضع موجود و حرکت به سمت وضع مطوب و  بهبود وضعیت کیفیت و برنامه ها ترغیب و تشویق کند.از این جهت می توان گفت این پژوهش میان کارهای انجام گرفته،پژوهشی نو و مورد نیاز باشد.

 

با ملاحظه مبانی نظری و سابقه پژوهش مذکور،مسئله اساسی پژوهش حاضر این می باشد که عامل ها،ملاک ها و شاخص های اعتبارسنجی(ارزیابی درونی)برای تضمین کیفیت  (به شیوه ارزیابی درونی)   در مدارس متوسطه کشور کدامند؟و با توجه به به این عامل ها،ملاک ها و شاخص های اعتبارسنجی(ارزیابی درونی) وضعیت کیفیت مدارس متوسطه استان کهگیلویه و بویراحمد چگونه می باشد؟

 

 اهمیت و ضرورت تحقیق:

 

الف: اهمیت و ضرورت نظری تحقیق :

 

1-  کمک به توسعه دانش نظری در حوزه تضمین کیفیت و اعتبارسنجی در آموزش و پرورش

 

2 –کمک به توسعه و شناسایی عامل­ها،ملاک­ها و شاخص ­های ارزیابی درونی می ­تواند زمینه مناسبی را برای بسط و گسترش عامل­ها،ملاک­ها،شاخص ­ها ارزیابی درونی برای آموزش و پرورش استان کهگیلویه و بویراحمد باشد 

 

ب: اهمیت و ضرورت عملی تحقیق :

 

1- کمک به تطبیق وضعیت کنونی کیفیت مدارس متوسطه استان کهگیلویه و بویراحمد  با استانداردهای از پیش تعیین شده

 

2- تامین ملاکی برای سنجش میزان کارایی و اثربخشی مدارس متوسطه استان کهگیلویه و بویراحمد

 

3- تامین ملاکی برای درجه­بندی مدارس متوسطه استان کهگیلویه و بویراحمد

 

4- تأمین ملاک و معیاری برای تخصیص منابع مالی،مادی،تسهیلات دولتی و سرمایه ­گذاری­های خصوصی در آموزش متوسطه استان کهگیلویه و بویراحمد

 

هدف های پژوهش :

 

هدف اصلی:

 

ارائه چارچوب برای تضمین کیفیت (به شیوه ارزیابی درونی)در آموزش متوسطه کشور با بهره گرفتن از الگوی اعتبارسنجی و اجرای آن  به­ طور آزمایش در مدارس متوسطه استان کهگیلویه و بویراحمد

 

اهداف فرعی:

 

1-شناسایی عامل­ها اعتبارسنجی (ارزیابی درونی) برای تضمین کیفیت در آموزش متوسطه

 

2-شناسایی ملاک­های اعتبارسنجی (ارزیابی درونی) برای تضمین کیفیت در آموزش متوسطه

 

3- شناسایی شاخص ­های اعتبارسنجی (ارزیابی درونی) برای تضمین کیفیت در آموزش متوسطه

 

4- مشخص کردن وضعیت کیفیت مدارس متوسطه استان کهگیلویه و بویراحمد بر طبق چارچوب ارائه شده«عامل­ها،ملاک­ها و شاخص ­های اعتبارسنجی(ارزیابی درونی)»

 

سؤال های تحقیق :

 

1- عامل­های اعتبارسنجی(ارزیابی درونی) برای تضمین کیفیت در آموزش متوسطه کدامند؟

 

2- ملاک های اعتبارسنجی(ارزیابی درونی) برای تضمین کیفیت در آموزش متوسطه کدامند؟

 

3- شاخص ­های اعتبارسنجی (ارزیابی درونی) برای تضمین کیفیت در آموزش متوسطه کدامند؟

 

4- وضعیت کیفیت مدارس متوسطه استان کهگیلویه و بویراحمد بر طبق چارچوب ارائه شده«عامل ها،ملاک ها و شاخص های (اعتبارسنجی) ارزیابی درونی » چگونه می باشد؟

 

 

 

تعاریف نظری و عملیاتی متغیرهای تحقیق:

 

الف: تعاریف نظری:

 

تضمین کیفیت: این نظام مبتنی بر پیش بینی و تدارک  از قبل است تا خطاها و اشتباهات موجود تا حد امکان شناسایی و حذف شوند و زمینه های مناسب برای تحقق شاخص های کیفیت فراهم گردد و می­کوشد موقعیتی فراهم کند که امکان درست انجام دادن کاری در اولین بار بسیار زیاد باشد(عبداللهی،1386).

 

اعتبارسنجی:فرایندی است که در طی آن برنامه”نظام آموزشی،سازمان،مراکز آموزشی،مدرسه” مورد نظر از طریق ارزیابی درونی درباره وضعیت موجود خود در مقایسه با هدف های مطلوب مورد قضاوت قرار می گیرد؛هدف این ارزیابی آن است که اعضا را نسبت به وضعیت موجود و حرکت به سمت وضع مطلوب و بهبود وضعیت برنامه ترغیب و تشویق کند(استافل بیم،ترجمه یادگار زاده،1386).

 

ارزیابی درونی:فرایندی است که در آن اعضای یک نظام به منظور خود درآینه دیدن اقدام به ارزیابی می­ کنند تا جنبه­ های قوت و ضعف و فرصت ها و تهدیدهای خود را دریابند و به اصلاح ضعف ها،تحکیم قوت­ها،استفاده از فرصت­ها و رفع تهدیدها و یا تبدیل آنها به فرصت بپردازد.هدف اصلی از این فرایند این است که دست اندرکاران نظام آموزش و پرورش نسبت به هدف­های نظام و مسائلی که در تحقق آنها وجود دارد آگاهی یافته و میزان تحقق و دست یابی به آنها را بسنجند،تا بر اساس آن به اتخاذ یک رویکرد  فراکنشی به برنامه ریزی راهبردی و عملیاتی جهت بهبود امور بپردازد(میرزامحمدی،1385).

 

عامل:عمده ترین عناصر درون داد،فرایند و برون داد واحد مورد ارزیابی به عنوان یک نظام می باشد که در واقع همان بخش­های عمده و کلی تشکیل دهنده نظام مورد ارزیابی می­باشد (خاواس،ترجه زین آبادی1384).

 

ملاک:عمده ترین جنبه یا ویژگی هر عامل که می توان به بهترین نحو ممکن وضعیت آن عامل را نمایان سازد(بازرگان،1380).

 

شاخص ها:عمده ترین ویژگی یا جنبه هر ملاکی که به مناسب ترین شکل ممکن کیفیت آن ملاک را تصویر می کند شاخص می باشد(میرزامحمدی ،1385).

پایان نامه ارتباط سرمایه فرهنگی با انگیزش پیشرفت و عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه تهران

انسان ها در هر جامعه ای از وضعیت اقتصادی، روابط اجتماعی و فرهنگ متفاوتی برخوردار هستند. در واقع، انسان ها دارای منزلت اجتماعی متفاوتی در جامعه اند. به تعبیر بوردیو، افراد دارای سرمایه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستند( بوردیو، 1989به نقل از منادی 1386). سرمایه های مختلف یک فرد، تعیین کننده منزلت او در جامعه، هدایت کننده افکار و رفتارهای وی و شکل فضاهایی که در آنها زندگی و یا کار می کند، هستند. به اعتقاد بوردیو، سرمایه فرهنگی فرد بیشترین تاثیر را نسبت به سرمایه های دیگر وی، در تعیین منزلت اجتماعی او در جامعه و راهنمای افکار و رفتارش دارند( همان منبع). بنابراین، شکل میدان یا فضای فرهنگی(بوردیو،1380 به نقل از منادی 1386) که فرد در آن زندگی می کند، از سرمایه فرهنگی او، بیشتر تغذیه می شود. در واقع سرمایه فرهنگی انسان در انتخاب و تغییر فضای فرهنگی او نقش مهمی نسبت به بقیه سرمایه ها  دارد. ضمن اینکه انسان از فضای فرهنگی ای که در آن زندگی می کند و یا می سازد به مرور زمان تاثیر می پذیرد. در سرمایه فرهنگی یک هماهنگی نسبی بین ذهن، فکر، رفتار و انتخاب اشیاء و فعالیت های مختلف انسان، وجود دارد.لذا ذهن انسان معرف فرهنگ و  حاوی فرهنگ فرد است. در نتیجه فرهنگ انسان یا سرمایه فرهنگی وی، از طرفی رفتار ها، نگرش ها و اظهارنظرهای او را هدایت کرده، از طرف دیگر، در انتخاب های مختلف وی در زندگی روزمره نقش دارد. یکی از انتخاب های انسان در داشتن سرمایه فرهنگی،کسب علم است که نقش بسیار اساسی در زندگی فرد و همچنین ایجاد فرهنگ، تمدن و پیشرفت وی دارد. اصطلاح سرمایه فرهنگی بازنمای جمع( گزیده)نیروهایی مثل زمینه های خانوادگی، طبقه ی اجتماعی، سرمایه گذاری های گوناگون و تعهدات نسبت به تعلیم و تربیت، منابع مختلف و مانند آن هاست که بر موفقیت آکادمیک( علمی یا تحصیلی) تاثیر می گذارد.( هایز، 2000:  125 به نقل از تراسبی 1382). هارکر( 1990) سرمایه فرهنگی را به عنوان یک رابطه اجتماعی درون سازواره ای از تعاملات که مشتمل بر دانش انباشته عمل می کند و منتهی به قدرت ومنزلت می گردد، می داند.  طی دهه های گذشته یکی از ارکان اساسی توسعه در هر جامعه ای، موفقیت در تحصیل و ایجاد فرصت های یکسان برای دست یابی همه افراد جامعه به این منابع می باشد. در حالیکه جوامع مختلف و به ویژه جوامع در حال توسعه در این راستا با موانع جدی روبرو هستند و سهم افراد از این سرمایه، به ویژه به نسبت پایگاه طبقاتی شان از یکدیگر متفاوت می باشد، به نظر می رسد که عامل سرمایه فرهنگی در حوزه توسعه و اقتدار ملی که تاکیدشان بر ابعاد وحدت و عدالت می باشد، به عنوان لایه های تصمیم ساز و تصمیم گیر، در انجام بررسی ها و تحقیقاتی در جهت شناخت موانع و  ایجاد راهکارهای  مفید و چاره ساز، موثر باشد.  بنایراین شایسته است که  ارتباط سرمایه فرهنگی با انگیزش پیشرفت و عملکرد تحصیلی مورد بررسی قرار گیرد.

 

2-1- بیان مسئله:

 

ویژگی های فردی و خانوادگی، عوامل هوشی و شناختی، متغیرهای مربوط به طبقه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، نظام انگیزش و نگرشی و بالاخره ویژگی های شخصیتی و روانشناختی دانشجویان از مهمترین عواملی هستند که در سرمایه فرهنگی سهم بسزایی دارد. سرمایه فرهنگی به عنوان شیوه زندگی خانواده ها و الگوی مصرف آنها،  منبع مهمی از اشکال فرهنگی است که به نوبه خود منابع آموزشی قابل دسترسی را که منجر به افزایش انگیزه در یادگیری می شود را فراهم می کند. به واسطه فعالیت هایی چون رفتن به تئاتر، کنسرت، گالری ها، کتابخانه ها یا به واسطه دسترسی به کتاب، موسیقی کلاسیک و دیگر منابع در خانه، سرمایه فرهنگی والدین فضای فکری مناسبی را برای آموزش عالی فرزندان و ایجاد انگیزه موفقیت مهیا می کند. به عبارتی دیگر سرمایه فرهنگی نمایانندۀ کیفیت محیط خانواده، و مدت زمانی است که والدین برای فرزندان خود صرف می کنند.( وونگ، 1998، 5) بنابراین انگیزش پیشرفت و عملکرد تحصیلی مطلوب ناشی از تفاوت محیط خانوادگی آنهاست؛ چناچه نخستین و اسا سی ترین محرک رشد و توانایی فرد در زمینه های گوناگون خانواده است. ( دانش پژوه، 1372) والدینی که به آموزش و پرورش، حسن رفتار و معاشرت اجتماعی و یا هرنوع پیشرفت اجتماعی بی توجه باشند، مسلماً در موفقیت تحصیلی فرزند خود تاثیر منفی خواهند داشت. همچنین بیشتر مطالعات نشان داده که پیشرفت تحصیلی تا میزان زیادی توسط بنیاد خانواده و تجربه های آموزشی تعیین می شود.( بالبی1981، فیدرمن 1976) خدایی در سال 1387 به این نتایج دست یافت که سرمایه فرهنگی والدین احتمال قبولی داوطلبان را افزایش می دهد. نتایج پژوهش پور محسن در سال 1373 نشان داد که بین سطح سواد والدین و عملکرد تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد .ده بزرگی درسال 1378 درپژوهش خود به این نتایج رسیده است که والدین دانشجویان مشروط در مقایسه با دانشجویان غیر مشروط سطح تحصیلات کمتری داشته اند. والدینی که خود سطح تحصیلات بالاتری دارند از فرزندان خود انتظار موفقیت بیشتری دارند و فرزندان خود را بیشتر راهنمایی و هدایت نموده، و برای آنها امکانات تحصیلی بیشتری فراهم می نمایند، فرزندان آنها هم از خود انتظار بالاتری دارند و تلاش بیشتری می کنند. همچنین گروه های طبقه های مسلط و حاکم برتری اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود را حفظ می کنند. چنانچه برخی از پژوهش ها نشان داده اند؛ کسانی که از خانواده های طبقه پایین هستند عملکرد تحصیلی ضعیفی دارند. یافته های پژوهش زاپالا در سال 2002 نشان می دهد کسانی که از خانواده های سطح پایین هستند کم تر مطالعه می کنند، نسبت به تحصیل نگرش منفی دارند و زودتر ترک تحصیل می کنند. اما در برخی تحقیقات رابطه بین پایگاه اقتصادی اجتماعی و پیشرفت تحصیلی تایید نشده است. به نظر شمید پایگاه اقتصادی اجتماعی ضعیف می تواند باعث افت تحصیلی شود. بنابراین به نظر می رسد زمینه خانوادگی به طور مستقیم بر حصول سرمایه فرهنگی تأثیر دارند و سرمایه فرهنگی به طور مستقیم بر دستاوردهای علمی تأثیر خواهد داشت.

 

  دانشجویان از سطوح متفاوتی از سرمایه فرهنگی برخوردارند، به همین علت، در زندگی خود به شیوه های کاملاً متفاوتی رفتار می کنند. سرمایه فرهنگی در بازتولید ساختار طبقاتی اجتماعی نقش مهمی دارد. سرمایه فرهنگی دانشجویانی که دارای پیشینه های طبقاتی بالای متوسط هستند نسبت به دانشجویانی که از طبقات پایین تر و معمولی تر برخوردارند؛ بالاتر است بنابراین عمدتا توجه بیشتر ازسوی معلمان ، نمرات بهتر و تشویق بیشترو به دنبال آموزش عالی بالاتری را دریافت می کنند.(بوردیو،  1997 به نقل از تارموس و همکاران 2010) بنابراین آنانی که دارای سرمایه ی فرهنگی غنی هستند در قیاس با کسانی که سرمایه فرهنگی زیادی ندارند، از امکانات آموزشی استفاده بهتری کرده و با محیط آموزشی انطباق بالاتری خوا هند داشت (کروک، 1997 )

 

 با توجه به تحقیقات صورت گرفته در زمینه سرمایه فرهنگی و در ارتباط با موفقیت تحصیلی  واینکه بوردیو سرمایه فرهنگی را به سه شکل از هم تمیز می دهد که شامل سرمایه متجسد یا درونی شده ؛ که شامل تمایلات و گرایشات روانی فرد نسبت به استفاده از کالاهای فرهنگی است. سرمایه فرهنگی نهادینه شده ؛ که شامل مدارک و مدارج تحصیلی و علمی ـ فرهنگی فرد است. سرمایه فرهنگی عینیت یافته؛  که شامل میزان مصرف کالاهای فرهنگی است. ( بوردیو، 1986). جای پرسش این مسأله است که آیا بین انواع سرمایه فرهنگی( متجسم شده، عینیت یافته و نهادینه شده)  با انگیزش پیشرفت و عملکرد تحصیلی دانشجویان ارتباطی  وجود دارد؟ و اینکه اگر چنین ارتباطی وجود دارد آیا میزان برخورداری از انواع سرمایه فرهنگی( متجسم شده، عینیت یافته و نهادینه شده)درمیان دانشجویان تاثیری بر روی انگیزش پیشرفت و عملکرد تحصیلی آنان دارد؟…

 

3-1 – ضرورت و اهمیت پژوهش:

 

موفقیت در زمینه تحصیلی به عنوان یک امر مسلم و رو به پیشرفت، یکی از ابعاد اصلی از سرمایه فرهنگی هر جامعه ای محسوب می شود . میزان برخورداری افراد از این سرمایه محل قرار گیری افراد را در فضای اجتماعی مشخص می کند. جوامع در حال توسعه چه در سطح رقابت های بین المللی و چه برای بالا بردن زندگی اجتماعی و فرهنگی افراد جامعه، ناگزیر به ایجاد انگیزه پیشرفت در تحصیل علم و به تناسب آن بالا بردن عملکرد تحصیلی در افراد جامعه به خصوص در قشر دانشجو می باشد. اگر ما از فرهنگ سرمایه مطلوبی را کسب کنیم باعث می شود این امکان فراهم شود که بتوانیم هدف های بزرگ جامعه و اجتماع را تحقق ببخشیم. هدف هایی نظیر، حفظ محیط زیست، حراست و پاسداری از ارزش های خانوادگی و پشتیبانی از نهاد های ملی در جهانی که با دگرگونی های سریع و فراگیر روبرو هستیم. اما چنانچه سرمایه فرهنگی به طور مساوی توزیع نشود؛ فرد در خانواده آن را بدست نیاورد، عموماً به پیامدها و مسائل حاد اجتماعی منتهی می شود. اگر حس موفقیت و نیازبه پیشرفت کودک، در خانواده تامین نشود فرد در دوره بزرگسالی دچار نوعی توزیع نامساوی این سرمایه می شود که سرمنشاء آن تفاوت به ویژه در حوزه مصرف و الگوهای زندگی است )بوردیو، 1990به نقل از سمیعی 1379) هر چه امکانات فرهنگی خانواده زیادتر باشد امکان رشد توانایی های هوشی زیادتر می شود و برعکس فقر محیط فرهنگی اثرات منفی بر رشد عقلی و شناختی افراد در دوران بزرگسالی دارد و در نتیجه موجبات افت تحصیلی را به وجود می آورد. شاروک( 1976) به نقل از فریز( 1959) می گوید که محیط خانوادگی بیش از بهره هوشی کودکان در موفقیت تحصیلی آنها موثر است. حسینی و تشکری( 1365) در بررسی خود در زمینه اثر مختصات فردی و خانوادگی بر هوش و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می گوید” هوش فرزندان خانواده های با سوادتر، بیش از فرزندان خانواده های کم سوادتر است”.همچنین کودکانی که متعلق به خانواده هایی با پایگاه اقتصادی و اجتماعی فوق العاده پایین بوده و تواماً با فقر اقتصادی و فرهنگی مواجه اند ، از انگیزه تحصیلی بسیار پائین تری برخوردارند . خوزه بلات( 1984) به نقل از« مایکل

پایان نامه

 تودارو» می گوید: فقرا اولین گروهی هستند که ترک تحصیل می کنند زیرا مجبورند کار کنند، فقرا اولین گروهی هستند که اخراج می شوند زیرا در نتیجه سوء تغذیه در کلاس به خواب می روند، و در نهایت اولین گروهی هستند که در امتحان رد می شوند زیرا کودکان طبقات مرفه امکانات بهتری برای یادگیری در منزل دارند. مک کللند (1965) معتقد بود که انگیزه پیشرفت صفتی است که می شود به وسیله آموزش آن را افزایش داد و تعلیم و تربیت، محیط خانوادگی و محیط اجتماعی در پیدایش و تکوین آن نقش اساسی دارند. بی سوادی والدین موجب عدم درک وظایف مدرسه ، برنامه های آن و تداوم حضور مرتب دانش آموز در مدرسه می گردد و مشکلاتی برای تحصیل دانش آموز و کار مدرسه فراهم می کند.  جو خانواده از نظر فرهنگی در پیشرفت و موفقیت تحصیلی دوران بزرگسالی با اهمیت می باشد و باعث تحولات فکری و رشد علمی غنی می گردد و قوه تجزیه و تحلیل و قضاوت فرد را افزایش می دهد، بنابراین با فراهم کردن زمینه انگیزش پیشرفت و امکانات لازم در دوران کودکی، رشد فرهنگی آنان در کاربرد فزاینده دانش ، مهارتها  و توانایی ها در آینده تضمین می شود. انگیزه های درونی افراد به عنوان یکی از عوامل ترقی و توسعه باید مورد اهتمام جدی برنامه ریزان آموزشی و اجتماعی در جوامع کمتر توسعه یافته قرار گیرد؛ زیرا عقیده بر این است که ویژگی ها و باورهای جدید و منحصر به فردی که در یک فرهنگ خاص شکل می گیرد، به طور وسیعی بر ماهیت آن فرهنگ و جامعه تأثیر می گذارد. بنابراین پرداختن به مقوله سرمایه فرهنگی می تواند بخشی از خلاءهای تحقیقا تی چنین پژوهش هایی را که می تواند مقدمات خوبی برای انجام برنامه ریزی فرهنگی مهیا سازد فراهم سازد. چرا که با شناخت ارتباط سرمایه فرهنگی با انگیزش پیشرفت و عملکرد تحصیلی می توان رئوس برنامه ریزی در سیاستگذاری فرهنگی را مشخص نمود و خلاء های موجود در کشور را پر کرد. اجرای چنین پژوهش هایی باعث تسریع در شناخت نیازها ، دقت نظر و توجه در سرمایه فرهنگی بزرگسالان ما می گردد، موضوعی که از دهه قبل در بسیاری کشورها به طور پراکنده شروع شده است. ولیکن در کشور ما به مقوله سرمایه فرهنگی  در قشر دانشجو توجه کمی شده است. گرچه تأثیر سنجش بر استاد و آموخته‌های دانشجو موضوع مطالعات گسترده‌ای بوده است، اما تأثیر سرمایه فرهنگی بر محرک‌ها و فعالیت‌های ذهنی نتایج آموزشی، کمتر پرداخته شده است. امروزه هدف آموزش،  افزایش پرورش پتانسیل یادگیری فراگیر و تبدیل وی به فراگیر مادام‌العمر است، گسترده شده است. چنانچه رغبت فراگیران را افزایش دهیم می توانیم،  به‌ تأثیر آن بر زندگی فرهنگی و یادگیری مادام‌العمر فراگیر توجه کنیم. تحقق، دوام و استمرار توسعه پایدار در هر جامعه به مشارکت همه افراد و آحاد آن جامعه مخصوصآً قشر تحصیلکرده، دانشگاهی و روشنفکر آن بستگی دارد. به خصوص در جهان علمی و فراصنعتی امروز، نقش انسان به عنوان یک عنصر کیفی مطرح است که قدرت بدنی و زور و بازوی او دیگر از اعتبار و اهمیت برخوردار نیست. امروزه، انسان با دست آوردهای علمی، اختراع، ابداع و تکنولوژی اهداف و مقاصد خود را به پیش می برد. جامعه ای که از افرادی با سرمایه فرهنگی و فرهنگ غنی تر و مستحکم تری برخوردار باشد در پیمودن طریق پیشرفت و توسعه موفق تر خواهد بود و در نتیجه شرایط لازم برای پویایی جامعه را فراهم می کنند.

 

 

 

4-1- اهداف تحقیق:

 

هدف کلی: هدف کلی از انجام این تحقیق سنجش میزان ارتباط انواع سرمایه فرهنگی(عینی، ذهنی ونهادی) با انگیزش پیشرفت و عملکرد تحصیلی در میان دانشجویان دانشگاه تهران می باشد.

 

اهداف جزئی:

 

1- بررسی ارتباط سرمایه فرهنگی متجسم شده با انگیزش پیشرفت دانشجویان

 

2- بررسی ارتباط سرمایه فرهنگی متجسم شده با عملکرد تحصیلی دانشجویان

 

3- بررسی ارتباط سرمایه فرهنگی عینیت یافته با انگیزش پیشرفت دانشجویان

 

4- بررسی ارتباط سرمایه فرهنگی عینیت یافته با عملکرد تحصیلی دانشجویان

 

5- بررسی ارتباط سرمایه فرهنگی نهادینه شده با انگیزش پیشرفت دانشجویان

 

6- بررسی ارتباط سرمایه فرهنگی نهادینه شده با عملکرد تحصیلی دانشجویان

 

5-1- سوالات پژوهش:

 

1- آیا بین سرمایه فرهنگی متجسم شده و انگیزش پیشرفت در دانشجویان ارتباط وجود دارد؟

 

2- آیا بین سرمایه فرهنگی متجسم شده و عملکرد تحصیلی در دانشجویان ارتباط وجود دارد؟

 

3- آیا بین سرمایه فرهنگی عینیت یافته و انگیزش پیشرفت در دانشجویان ارتباط وجود دارد؟

 

4- آیا بین سرمایه فرهنگی عینیت یافته و عملکرد تحصیلی در دانشجویان ارتباط وجود دارد؟

 

5- آیا بین سرمایه فرهنگی نهادینه شده و انگیزش پیشرفت درمیان دانشجویان ارتباط وجود دارد؟

 

6- آیا بین سرمایه فرهنگی نهادینه شده و عملکرد تحصیلی درمیان دانشجویان ارتباط وجود دارد؟

 

 

 

سوالات ویژه:

 

1- آیا بین دانشجویان مرد و زن در سرمایه فرهنگی(متجسم شده، عینیت یافته و نهادینه شده) تفاوت معناداری وجود دارد؟

 

2- آیا بین دانشجویان دانشکده‏های علوم تربیتی، علوم اجتماعی و فنی در سرمایه فرهنگی (متجسم شده، عینیت یافته و نهادینه شده) تفاوت معناداری وجود دارد؟

 

3- آیا بین دانشجویان خوابگاهی و غیرخوابگاهی در سرمایه فرهنگی(متجسم شده، عینیت یافته و نهادینه شده) تفاوت وجود دارد؟

 

4- آیا بین دانشجویان مرد و زن در انگیزش پیشرفت و عملکرد تحصیلی تفاوت وجود دارد؟

 

5- آیا بین دانشجویان دانشکده‏های علوم تربیتی، علوم اجتماعی و فنی در انگیزش پیشرفت تفاوت وجود دارد؟

 

6-آیا بین دانشجویان خوابگاهی و غیرخوابگاهی در انگیزش پیشرفت و عملکرد تحصیلی تفاوت وجود دارد؟

 

1-6- تعریف متغیرها: این پژوهش بر اساس متغیرمستقل( ملاک) سرمایه فرهنگی با متغیر ها ی وابسته( پیش بین)  انگیزش پیشرفت و عملکرد تحصیلی را مورد بررسی قرار می گیرد.

 

تعریف متغیر مستقل پژوهش: 

 

سرمایه فرهنگی :  بوردیو(1986) سرمایه فرهنگی را« صورت هایی از دانش، مهارت ها، آموزش و مزایایی که یک انسان واجد آن است و به او اجازه می دهد که یک جایگاه بالاتری در جامعه کسب کنند» می داند. از دیدگاه بوردیو، پدران و مادران به فرزندان خود( با انتقال نگرش ها و معرفت هایی که در سیستم آموزشی جاری، به موفقیت آنان کمک می کند) سرمایه فرهنگی می بخشد.

 

 بوردیو سه شکل سرمایه فرهنگی را از هم تمیزمی دهد:

 

الف) سرمایه متجسد یا درونی شده ؛ که شامل تمایلات و گرایشات روانی فرد نسبت به استفاده از کالاهای فرهنگی است.

 

ب ) سرمایه فرهنگی نهادینه شده ؛ که شامل مدارک و مدارج تحصیلی و علمی ـ فرهنگی فرد است.

 

 ج) سرمایه فرهنگی عینیت یافته؛  که شامل میزان مصرف کالاهای فرهنگی است.

 

( بوردیو، 1986).

 

در این پژوهش ابعاد سرمایه فرهنگی تجسم یافته، نهادینه شده و عینیت یافته  رابرای سنجش سرمایه فرهنگی به کار گرفته می شود.

 

تعریف عملیاتی سرمایه فرهنگی

 

سرمایه فرهنگی از طریق پرسشنامه محقق ساخته که بر اساس مطالعه پژوهش های مشابه قبلی و با توجه به مبانی نظری پژوهش ساخته شده است، سنجیده می شود که این پرسشنامه که از 28 سئوال تشکیل شده است. انواع سرمایه فرهنگی نهادینه شده، تجسم یافته و عینیت یافته را می سنجد که بخش اول این سرمایه نهادینه شده است؛ که شامل مدارک و مدارج تحصیلی و علمی-فرهنگی است.که سئوالات 7 و 8 را تشکیل می دهد. بخش دوم این سرمایه تجسم یافته است؛ که شامل تمایلات و گرایشات روانی افراد نسبت به استفاده از کالاهای فرهنگی است. که سئوالات9، 10، 11، 12، 13، 14، 15، 16، 17، 18، 19، 20، 21، 22، 23، 24، 25، 26، 27 را شامل می شود و در آخر بخش سوم یعنی سرمایه عینیت یافته است؛ که شامل میزان مصرف کالاهای فرهنگی است. سئوال 28 این بخش را مورد ارزیابی قرار می دهد.

پایان نامه ارتباط سنجی امید به آینده و عزت نفس با انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان

 نظام آموزش عالی متشکل از نیروهای متخصص، متعهد و خلاق است که با بهره گرفتن از  امکانات و تجهیزات به فرایند آموزش مشغول میباشند. از مهم ترین اجزای این سیستم نیروی انسانی متخصص است که با بهره گرفتن از سایر منابع ، موجبات شکوفایی و پیشرفت جامعه را فراهم          می آورند(دولان وشولر،1384 ؛ترجمه ی صائبی و طوسی :17 ) .

 

به فرمایش امام راحل (ره) ، دانشگاه مرحله ی جدیدی از تکامل معنوی و معرفتی انسان و مبدأ تحولات کشور است و از نقش و جایگاه  رفیع و ممتازی در توسعه ی همه جانبه­ی کشور برخوردار است و برای رسیدن به آن و یک جامعه پیشرفته وجود نیروی انسانی متخصص و متعهد امری ضروری به نظر می­رسد .

 

با در نظر گرفتن اینکه جامعه­ کنونی ما در مرحله ی خودسازی و سازندگی به سر می­برد و دانشجویان و جوانان ذخائر این کشور هستند سرنوشت آینده­ی این جامعه دردست آن­هاست، بنابراین بررسی های دقیق امور رفتاری و روانی، نبودن انگیزه های لازم و عزت نفس کافی در امردانش اندوزی از امور شایع در پیشرفت تحصیلی می باشند که نگرانیهای بسیاری را در کسانی که به امر تعلیم وتربیت مشغولند برانگیخته است .

 

سرمایه های بسیار زیادی که دولت ها در راستای تحقق اهدافشان صرف فرایند تعلیم وتربیت می­نمایند تنهادرصورتی به ثمرخواهد نشست که نیروی جوان کشور بانشاط و امیدوار باشد و انگیزه های لازم جهت پیشرفت و شکوفایی داشته باشند(کارگر،1383 :2 ) .

 

 تفاوت ها و برداشت های متعددی از انگیزش وجود دارد . در حوزه ی آموزش ،انگیزش یک   پدیده سه بعدی است که در بر گیرنده ی باور های شخص درباره ی توانایی انجام فعالیت مورد نظر(خود را باور داشتن یا به عبارتی عزت نفس) ، دلایل یا اهداف فرد برای انجام                     آن فعالیت(داشتن انگیزه) و بالاخره واکنش عاطفی مرتبط با انجام فعالیت (خوش بینی و امید)    می­باشد (مسألی، 2007) .

 

امروزه نظام آموزشی در تمامی کشور های جهان از اهمیت فزاینده ای برخوردار بوده و تلاش    می­ شود تا در راستای ارتقای سطح کمی و کیفی آموزش عمومی و آموزش عالی اقدامات  مطلوبی صورت گیرد . در این زمینه می توان به ویژگی های افراد موفق و ناموفق و رابطه­ این ویژگی ها با پیشرفت تحصیلی پرداخته و اطلاعات گرانبهایی برای برنامه ریزی های آتی بدست آورد (علاقه بند، 1378 ) .

 

1-1-موضوع پژوهش

 

ارتباط سنجی امید به آینده وعزت نفس دانشجویان دانشگاه ولی عصر (عج) با انگیزش پیشرفت تحصیلی آنان در سال تحصیلی 92-91 .

 

1-2-بیان مسئله

 

یکی از گروه های مهم درهر کشور دانشجویان هستند که نقش مهمی در ساختن آینده وتعلیم وتربیت و تعالی کشور ایفا می کنند. درحالی که حضور در دانشگاه برای عده­ی کثیری ازدانشجویان تجارب مثبتی به همراه دارد، برای برخی دیگر مطالب تحصیلی از قبیل آزمون ها، مقالات، ارائه مطالب و غیره با تجربه­ی تنیدگی همراه است، بی تردید تجربه ی تنیدگی ناشی از مسائل تحصیلی، تاثیر منفی بر بهزیستی  ذهنی، روانشناختی و جسمانی دانشجویان را به همراه دارد (فراهانی، 1387) .

 

بسیاری از مشکلات تحصیلی دانشجویان از جمله افت تحصیلی، ترک تحصیلی، رفتارهای ناسازگارانه، ناشی ازوضعیت روانی نا مساعد و تصورات منفی آنها نسبت به خوداست. اینکه فرد چه تصوری در باره ی خود و استعدادها و توانایی­ها وکارآمد خویش دارد در تعیین هدف و میزان موفقیت وشکست او موثر است (لطف آبادی، 1384 :499) .

 

پیشرفت تحصیلی یکی از اهداف مهم آموزشی در سطح دنیاست و همه برآنند تا عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی را شناسایی و هر یک از عوامل راطوری تنظیم و هدایت کنند تافراگیران به رشد و یادگیری بیشتر دست یابند (کیوانفر، 1374) .

 

شرایط عاطفی و روانی را می توان به عنوان اصلی ترین عامل پیشرفت یا افت تحصیلی دانست، بسیاری از فراگیران صرفاً به دلایلی از قبیل فقر عاطفی، انگیزه ی ناکافی، کمرویی، نداشتن  نگرش مثبت و قوی برای زندگی و تعارض روانی و غیره دچار بی اشتهایی تحصیلی شده         نمی­توانند پیشرفت تحصیلی مطلوب داشته باشند، این قبیل افراد نیازمند تقویت اعتماد به نفس ، بالا بردن انگیزه وشناخت درمانی هستند (شعبانی، 1382) .

 

اعتماد به نفس ، داشتن نگرش مثبت به توانایی های خود می باشد که رابطه تنگاتنگی با احساس کفایت دارد. این که کسی بر خود و توانایی های خود اعتماد داشته باشد و بگوید من   می توانم این کار را انجام دهم و مشکلات را از پیش پا بردام حاکی از داشتن بهداشت روانی است و اینجاست که در خود ایجاد انگیزه برای پیشرفت می­ کند(کدیور ،1384) .

 

در خصوص اهمیت انگیزه ی پیشرفت ، همین بس که بشر بدون چنین انگیزه ای قادر نبود از حد زندگی اولیه اش در آغاز پیدایش گامی فراتر نهاده و به چنین تحولاتی شگرف نایل شود و به یمن وجود افراد پیشرفت گراست که هر روز اندیشه ای نو و وسیله ای تازه خلق می­ شود و به حیات انسان سامان می­بخشد (شکرکن،1373) .

 

 بررسی انگیزه­ پیشرفت از جنبه های گوناگون اهمیت دارد. در پیش بینی پیشرفت تحصیلی، برخی از روان شناسان بررسی متغیر هایی همچون انگیزه ی پیشرفت را از جهاتی مهم تر از هوش و استعداد می­دانند؛ زیرا هوش از سازه های ثابت و نسبتاً دگرگون ناپذیر است، اما انگیزه­ پیشرفت و سازهایی مانندآن همچون عزت نفس را می توان با چاره اندیشی هایی دگرگون ساخت (بیابانگرد، 1384) .

 

سطح عزت نفس شما، اینکه چقدر خودتان را دوست دارید وبرای خودتان ارزش قائل هستید، عامل مهمی برای سطح انگیزش و پایداری شما محسوب می شود. تمام اوقات بایدبا خودتان  مثبت صحبت کنید تا عزت نفس تان افزایش یابد وبرای اینکه به خودتان انگیزه دهید وبر احساس ترس و ناامیدی غلبه کنید همواره به خودتان بگوئید « می توانم آن کا را انجام دهم!» (تریسی،1384؛ ترجمه ی قادری نیت: 176) .

 

 به نظر می رسد پیشرفت تحصیلی و عزت نفس ،رابطه ی متقابلی دارند ؛ یعنی از طرفی ،داشتن عزت نفس موجب پیشرفت تحصیلی می شود، زیرا خودباوری و تلقی مثبت از خویش در یادگیری و ایجادانگیزش برای تحصیل اثر می گذارد و موجب پیشرفت تحصیلی می­گردد، از طرف دیگر، موفقیت های تحصیلی در رسیدن  به مدارج بالا، موجب ارتقای عزت نفس می­ شود. به طور کلی ، پیشرفت انسان ها در هرزمینه ای و تجربه ی موفقیت و احساس خودباوری در هر مورد باعث افزایش  عزت نفس در او می­ شود (حسینی نسب و وجدان پرست،1381) .

 

موفقیت و پیشرفت در کار تحصیلی و زندگی بستگی دارد به انواع عاداتی که دراثر گذشت زمان پیدا کرده اید. دراثر گذشت زمان این عادات در روح و روان شما می نشیند و به صورت جزء ثابت رفتارتان در می­آید. شروع و تکمیل کارهای مهم، تاثیر فوری وپیوسته ای بر زندگی ما دارد، به شما احساس مثبت می دهد، شما را خوشحال می کند و هر چقدر کارتمام شده مهم تر باشد، خوشحالی و اعتماد به نفس شما بیشتر شده و احساس قدرت بیشتری در مورد خود و دنیای خود خواهید داشت (تریسی، 1384؛ترجمه ی قادری نیت: 23) .

 

فریسون (1997)، می نویسد، امید وعزت نفس به عنوان نمادی از بعد روحی اغلب              با نتایج گزارش از سلامت جسمی وروحی همراه بوده و باید به این نکته توجه داشت که امید تحت تاثیر عزت نفس می­باشد، و کمک به بالا بردن عزت نفس باعث ارتقای سطح امید         می­ شود(پور غزنین و غفاری ، 1384 ) .

 

 طبق گفته ی علوی (1382) یکی از شاخص های بهداشت روانی، احساس رضایت شادی و شادابی است. فردی که احساس می کند نیازهایش بدون برخورد با موانع در حال تأمین است و به زندگی خود امید دارد، به درجه ای از رضایت درونی  می رسد که همواره او را شاد نگه می دارد. شادی حاصل احساس سعادتمندی است و سعادتمندی حاصل سیر طبیعی زندگی می باشد که با تامین نیازهای مختلف مخصوصاً نیاز های روانی بدست می ­آید .

 

 افرادی که امید به آینده را به طور کلی از دست می دهند ، دست از هر نوع تلاشی برداشته و با بی تفاوتی تسلیم سرنوشت می­شوند و در همین راستا عزت نفس و انگیزه خود را از دست داده و به لحاظ جسمی و روانی آنقدر فرسوده میشوند که احساس می کنند محیط بر آن ها تسلط کامل دارد و لذا تسلیم شرایط می­شوند (کلینکه، 1389 ؛ترجمه محمد خانی:449) .

 

کسی که از سلامت روان برخوردار نباشد در برابر رویدادهای مهم زندگی دچار نا امیدی       و افسردگی می شود، می توان گفت تا انسان امیدوار نباشد، موقعیت های مثبت و منفی زندگی  که نیاز به سازگاری و تطابق دارد را نمی تواند ایجاد کند، پس با داشتن امید، می توان در مراحل مختلف زندگی مشکلات را تحمل کرد و زندگی هدفداری را بنا کرد. امید، مار ا به       جستجوی فردایی بهتر وا می­دارد. امید یعنی موفقیت و پیشرفت و آینده­ای بهتر ودلیلی برای زیستن(حسینی ، 1388: 64) .

 

     مشکلات روانی، انسان رادچار بحرانی می سازد که بر تمامی فعالیت ها، افکار و احساسات او اثر می­گذارد، روابط اجتماعی ، نگرش فرد نسبت به آینده و سلامت جسمانی را تحت تاثیر قرار می­دهند. اما تاثیر آن درجوانان روی پیشرفت تحصیلی ویادگیری آنها می باشد. یافته­ های پژوهش های متعددی نشان داده اند که پیشرفت تحصیلی هم از ساختارهای دانش و فرایند­های پردازش اطلاعات تاثیر می­پذیرد، هم از عوامل محیطی از جمله خانوادگی و خود تنظیمی.  نظریه خود تنظیمی بر این اساس استوار است که دانشجویان چگونه از نظر فرا شناختی، انگیزشی و رفتاری، خود را سامان می­بخشند. بنابراین این افراد رویکرد مثبتی نسبت به زندگی خودداشته و دارای عزت نفس و خوداثر بخشی بیشتری هستند که می ­تواند عاملی برای موفقیت وپیشرفت آنها در حیطه های مختلف زندگی ازجمله تحصیل باشد. لذا با توجه به اهمیت موضوع تحصیل ،محقق بر آن است که ارتباط متغیرهایی چون امید به آینده و عزت نفس را با انگیزش پیشرفت تحصیلی بررسی کند .

 

1-3- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

 

از مهم ترین عواملی که توجه جدی و کارشناسانه به آن ، همه ساله به میزیان زیادی امکانات، منابع و استعدادهای بالقوه ی انسانی و اقتصادی را تلف می کندو تاثیرات غیر قابل جبرانی را در ابعاد فردی و اجتماعی به جای می گذارد، مساله افت و پیشرفت تحصیلی است. در هر دو زمینه با توجه به تنوع علل اجتماعی، فرهنگی و روانی موثر بر آنها از یک طرف و تغییرات سریعی که جامعه شاهد آن است ازطرف دیگر نیاز به پژوهش وتحقیقات جدید بسیار ضروی به نظر می­رسد (شریعتمداری، 1388 :11) .

 

اهمیت این پژوهش به رابطه­ عزت نفس و امید در زندگی با انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان مرتبط است. در واقع وقتی افرادمشاهده می­ کنند در کار یا تحصیل در حال پیشرفت هستند، قوت قلب می­گیرند، اعتماد و عزت نفس- شان بالاتر می­رودو البته این پیشرفت همیشه به آنها انگیزه می­دهد که فعال تر شوند و بر عادت تنبلی خود غلبه کنند. این احساس پیشرفت و ترقی، انرژی بیشتری به آنها می دهد وسراسر روز را با نشاط و امید بیشتری به کار یا تحصیل مشغول خواهند بود.

 

توجه به مسئله­ پیشرفت تحصیلی از نابسامانی های روحی و روانی دانشجویان و                  درنهایت نابسامانی های اجتماعی نیز جلوگیری می­نماید، قدرت برنامه ریزی برنامه ریزان            رادر تمامی زمینه ­های اجتماعی و فرهنگی بالا می­برد و به افزایش بهره وری منجر می گردد          ( باقری و موسی پور، 1379) .

 

 در خصوص جویندگان علم و دانشجویان ، انگیزه ی پیشرفت تحصیلی از اهمیت خاصی     بر­خوردار است . با این انگیزه ، افراد تحرک لازم را برای به پایان رساندن موفقیت آمیز یک تکلیف ، رسیدن به هدف یا دستیابی به درجه ی معینی از شایستگی در کار خود دنبال می­ کند که بالاخره بتوانند موفقیت لازم را در امر یادگیری و پیشرفت تحصیلی کسب نمایند(محمّدی ،2006).

 

یکی از مواردمهم در پیشرفت تحصیلی، انگیزش است، میزان انگیزش در نحوه مطالعه واخذ نتایج مطلوب تاثیر چشمگیری دارد تا آنجا که امروز عقیده بر این است که 50% از ورایانس پیشرفت تحصیلی مدیون انگیزه است، داشتن انگیزه تحصیلی باعث آغاز و ادامه فعالیت درجوانان و نوجوانان می­ شود (زارع ، 1387) .

 

دوره جوانی و نوجوانی به سبب بروز مسائل خاص، با نوعی سردرگمی همراه با کاهش عزت نفس، خود کم بینی و خود پنداره منفی همراه با احساس خشم و پرخاشگری همراه است که سبب کاهش فعالیت ها می شود. بنابراین توجه به نقاط مثبت، تقویت اعتمادبه نفس واحساس خودباوری و خود ارزشمندی از مهمترین کارهایی است که بزرگان دین و علمای تعلیم وتربیت به آن توجهی خاصی دارند (افروز، 1379 :41) .

 

 برای انجام هر کاری شما آن را به همان گونه که باور دارید انجام می دهید .هر وقت که             درباره ی خود و آینده مثبت فکر کنید و امید داشته باشید ،کارتان را به نحو احسن انجام خواهید داد . وقتی انسان امیدوار باشد برای خواستها وزندگی خود ارزش قایل می شود و این ارزش ها را در تمامی موارد زندگی بیان می کند و نیروی انگیزه را در خود زنده نگه می دارد .اگر شخصی  در کاری و موقعیتی ضعیف ، نا پخته و بد عمل نماید دلیل آن دید منفی نسبت به آن موقعیت    می­باشد (تریسی ،1385؛ ترجمه ی مردمی ).

 

 امیدواری و خوش بینی باعث می شود تا افراد تجربه های مثبت وخوب خود را باز شناسند ونقش آن ها را در افزایش و ارتقای احترام خود و عزت نفس باز شناسی کنند و با اتخاذ موضعی فعال زندگی خود  را شخصا شکل دهند ،نه این که هر آنچه به سرشان می آید به گونه ای منفعل بپذیرند ، این شیوه ی تفکر ماست که کیفیت زندگی مان را تعیین می کند . داشتن افکار بدبینانه   و منفی نسبت به خود و آینده ما را تبدیل به فردی می کند که هیچ کنترلی بر محیط و یا رفتارهای مخرب خود ندارد . (برخوری ،1388 ) .

 

 لذا شناخت و تقویت این موارد یعنی؛ تفکر مثبت، کنترل تفکر منفی، احساس داشتن صلاحیت برای خوشبختی، حرمت نفس و خودبینی، باامید واشتیاق به آینده نگریستن، داشتن هدف مشخص و ..   همه­ی اینها در شما نیرویی به نام انگیزه ایجاد می کند تا عاملی برای پیشرفت و موفقیت شود .

 

واقعیت این است که نمی­توان جلو تجارب منفی گذشته را گرفت، اما همیشه امیدی به آینده بهتر وجود دارد. انتظار آینده­ی خوب، امید و خوش بینی درباره فرصت های جدید اعمال تسلط و کفایت رابه ما القا می­ کند. مفاهیم عزت نفس و خودکارآمدی با علاقه به  یادگیری             چیز­های جدید، تسلط بر مشکلات وپیشرفت و تقویت توانایی ها ارتباط تنگاتنگی دارند و     داشتن این نوع نگرش به زندگی برای کنار آمدن با شکست ها بسیار لازم و مفید است (کلینکه،1389؛ ترجمه ی محمد خانی :92 ) .

 

برای مقابله موفق با چالش های زندگی ، حفظ اعتماد به نفس و انگیزش بسیار ضروری است. زمانی که احساس درماندگی می­کنید ، یک متخصص بهداشت روانی می تواند به شما دلگرمی بدهد حتی اگر در لحظاتی ، بعضی چیز ها بسیار نا امید کننده به نظر می­رسد ، اما کمک احساس اعتماد و امید را به شما القا می­ کند ، به طوری که می توانید بهترین راه حل را در زندگی پیدا کنید(کلینکه،1389 ؛ترجمه ی محمد خوانی: 98 ) .

 

داشتن معنا وهدف در زندگی، احساس تعلق به منبعی والا، امید به کمک خدا در شرایط مشکل­زای زندگی و بهره­مندی از حمایت های اجتماعی و معنوی، ازجمله منابعی هستند که  افراد با بهره گیری از آنها می­توانند در رویارویی با حوادث فشارزای زندگی، آسیب کمتری را متحمل شوند، ویکی از مهم ترین عواملی که تحت تاثیر معنویات و باورهای مذهبی قرار می گیرد عزت نفس است (حبیب وند، 1387).

 

عزت نفس باعث می شود که افراد خودشان را به عنوان کسانی توانا به عمل مستقل می­بینند   و بنابراین حسی از خود ارزشی همساز با این تصویر ایجادمی کنند وبه ترویج ازروی تجربه های شخصی و تاثیر دنیای خارج نگرش ثابت و پایدار از محیط واز خود و ارتباط این دو با یکدیگر   به دست می­آورند و بر اساس آن مسائل زندگی را ارزیابی وبرای مقابله با کاستی ها به کوشش  می­پردازند (پیرس وگاردنر،2004) .

 

بهره مندی از عزت نفس علاوه بر آنکه جزئی از سلامت روانی محسوب می­ شود، با پیشرفت تحصیلی نیز مرتبط است. مطالعات متعددی نشان داده است که بین عزت نفس وپیشرفت تحصیل همبستگی قابل توجهی (4/0 تا6/0) وجود دارد (بیابانگرد، 1384) .

 

 همه­ی افراد صرفه نظر از تفاوت های فردی نیازمند عزت نفس هستند چراکه عزت نفس بر همه­ی سطوح زندگی اثر می­گذارد و چنانچه

پایان نامه

 نیاز به عزت نفس ارضا نشود نیازهای گسترده تر نظیر نیاز به آفریدن، پیشرفت ویا درک استعدادها محدود می­ماند. همچنین افرادی که احساس خوبی نسبت به خوددارند معمولاً احساس خوبی نیز به زندگی دارند و با اطمینان بیشتری از عهده مشکلات و مسئولیت های زندگی بر می­آیند (کلمزوهمکاران ؛ ترجمه ی علیپور، 1384) .

 

 طبق آنچه که گفته شد ارزیابی مثبت از خود در قالب عزت نفس بیان می شود، به عنوان یک سپر محافظ درمقابل ناسازگاری روان شناختی عمل می کند وباعث ارزیابی مثبت فرد از زندگی و امیدواری وی می­ شود، امیدواری نیز که یکی از ویژگی های انسان است به او کمک می­نماید تا ناامیدی را پشت سر گذاشته، اهداف خودرا تعقیب کرده و باداشتن انگیزه با پشتکاری و پایداری بیشتری در عرصه ی زندگی گام بردارد .

 

 از این رو محقق در پی آن است که ارتباط امید به آینده و عزت نفس دانشجویان را با انگیزش پیشرفت تحصیلی آنان مورد بررسی قرار دهد . اهمیت این مسئله از آن جهت است که محصلان (مقاطع گوناگون ) از روحیه مثبت نگر در مورد خود ،دیگران و دنیا برخوردار شوند و خود را مفید و اثر بخش دانسته و در جهت ایجاد این خصوصیات، پیشنهاداتی مبنی بر مداخله و آموزش از طریق نظام آموزشی برای آنان احساس می­ شود تا آن ها با امید و انگیزه­ بیشتر به تحصیل بپردازند . نکات گفته شده همگی تاکیدی  بر ضرورت بررسی این موضوع است . 

 

1-4-فرضیه های پژوهش

 

1-4-1-فرضیه ی اصلی

 

بین امید به آینده وعزت نفس دانشجویان با انگیزش پیشرفت تحصیلی آنان رابطه­ معنی داری وجود دارد.

 

1-4-2-فرضیه ها ی فرعی

 

1-بین عزت نفس وانگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان، رابطه ی معنی داری وجود دارد .

 

2-بین امید به آینده و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان، رابطه ی معنی داری وجود دارد .

 

3- بین مؤلفه های عزت نفس(اجتماعی ،خانوادگی،تحصیلی وکلی ) و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان، رابطه ی معنی­داری وجود دارد .

 

4- بین مؤلفه ها ی امید به آینده (تفکر عاملی،راهبرد ها) و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان، رابطه­ معنی داری وجود دارد .

 

5- بین عزت نفس و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان بر اساس جنسیت رابطه­ معنی داری وجود دارد .

 

6- بین امید به آینده وانگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان بر اساس جنسیت رابطه­ معنی داری وجود دارد .

 

7- بین میزان عزت نفس دانشجویان دختر وپسر تفاوت معنی داری وجود دارد .

 

8- بین میزان امید به آینده­ی دانشجویان دختر وپسر تفاوت معنی داری وجود دارد .

 

9- بین میزان انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود دارد .

 

10-بین عزت نفس دانشجویان دانشکده ­های ادبیات وعلوم انسانی ،ریاضی و کامپیوتر ،علوم اداری واقتصاد ،فنی ومهندسی،کشاورزی و علوم پایه ، تفاوت معنی داری وجود دارد .

 

11-بین امید به آینده­ی دانشجویان دانشکده های ادبیات وعلوم انسانی ،ریاضی و کامپیوتر ،علوم اداری واقتصاد ،فنی ومهندسی،کشاورزی و علوم پایه ، تفاوت معنی داری وجود دارد .

 

12-بین انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشکده ­های ادبیات وعلوم انسانی ،ریاضی و کامپیوتر ،علوم اداری واقتصاد ،فنی ومهندسی،کشاورزی و علوم پایه ، تفاوت معنی­داری وجود دارد .

 

 

 

1-5-سؤال های تحقیق

 

1- عزت نفس دانشجویان به چه میزان است ؟

 

2- امید به آینده­ی دانشجویان به چه میزان است ؟

 

3- انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان به چه میزان است ؟

 

 

 

1-6-تعاریف مفاهیم مطرح شده در فرضیه های تحقیق

 

1-6-1-تعاریف مفهومی

 

امید به آینده : رابینسون معتقد است، امید از پایه های اصولی توازن و قدرت روانی است     که مشخص کننده­ دستاوردهای زندگی و باور یک احساس بهتر از آینده است              (اسلامی نسب، 1377) .

 

تفکر عاملی : اسنایدر (1991) ، تفکر عاملی را تصمیم گیری هدفمند در زندگی خواند (شیرمحمدی و همکاران ،1389 ) .

 

راهبرد ها : اسنایدر (1991 ) ، معتقد است راهبردها ، باور فرد در مورد وجود مسیر های مختلف برای نیل به هدف است ( همان منبع ) .

 

عزت نفس : کوپراسمیت می گوید« عزت نفس، ارزیابی فرد از خویش است که از طریق توجه به خویش به دست می آورد و نشانه­ی نگرشی است از تایید یا عدم تایید و میزانی که فرد به توانایی، موفقیت و ارزش خویش، اعتماد دارد» ( بیابانگرد، 1378) .

 

عزت نفس اجتماعی : مشتمل بر عقاید فرد در مورد خودش به عنوان یک دوست برای دیگران است ( بیابانگرد ،1380 ) .

 

عزت نفس تحصیلی : با ارزشیابی فرد از خودش در جایگاه دانش آموز یا دانشجو سروکار دارد ( اسلامی نسب ،1377 ) .

 

عزت نفس خانوادگی : ارزیابی و قضاوت فرد به عنوان عضوی از خانواده ( بیابانی ،1390) .

 

عزت نفس کلی : ارزیابی فرد از خودش در همه­ی زمینه ها ( اسلامی نسب ،1377 ) .

 

انگیزش پیشرفت تحصیلی : عبارت است از نیروی انجام دادن کار، نسبت به استانداردهای عالی، این استانداردهای عالی ممکن است مربوط به تکلیف باشد یا ممکن است مربوط به       خود باشد مانند، انجام کارها بهتراز دیگران، برنده شدن در یک مسابقه و غیره                     (هومن وعسکری، 2003) .

 

 

 

1-6-2-تعاریف عملیاتی 

 

-امید به آینده: منظور نمره ای است که دانشجویان دانشگاه ولی عصر رفسنجان از پرسشنامه ی امید اسنایدر که دارای 12 سئوال می باشد، دریافت می کنند .

 

-تفکر عاملی : چهار سؤال با شماره های 12،10،9و2 از 12 سؤال پرسشنامه­ امید اسنایدر، مؤلفه ی تفکر عاملی را می سنجند .

 

راهبردها : سؤال­های 8 ،6 ،4 و1 از 12 سؤال پرسشنامه ی امید اسنایدر ، مؤلفه­ی راهبردها را می­سنجند .

 

عزت نفس : دراین پژوهش منظور از عزت نفس نمره ای است که دانشجویان دانشگاه ولی عصر رفسنجان از پرسشنامه­ 58 سئوالی عزت نفس کوپر اسمیت دریافت می­ کنند .

 

عزت نفس اجتماعی : سؤال های 3،4،11،18،22،23،25،30،32،37،38،39،44،45،46،52،53

 

و58 از پرسشنامه ی عزت نفس کوپر اسمیت این مؤلفه را می­سنجند .

 

عزت نفس خانوادگی : سؤال­های 5،12،19،26،33،40،47 و54 از پرسشنامه ی عزت نفس کوپر اسمیت این مؤلفه را می­سنجند .

 

عزت نفس تحصیلی : سؤال های 7،14،28،35،49 و56 از پرسشنامه ی عزت نفس کوپر اسمیت این مؤلفه را می سنجند .

 

عزت نفس کلی : سؤال های 1،2،8،9،10،15،16،17،21،24،29،31،36،43،50،51 و 57 از پرسشنامه ی عزت نفس کوپر اسمیت این مؤلفه را می­سنجند .

 

انگیزش پیشرفت تحصیلی: دراین پژوهش منظور ازانگیزش پیشرفت تحصیلی نمره­ای است که دانشجویان دانشگاه ولی عصر رفسنجان از پرسشنامه­ سنجش انگیزه ی پیشرفت تحصیلی، 40 سئوالی دریافت می­ کنند.

 
مداحی های محرم