علت عمده چالش هایی که امروزه در حوزه ی مدیریت وجود دارد، استفاده ی نامناسب و ناکافی از منابع انسانی و مادی است. از این رو در مدیریت به استفاده ی مؤثر و کارآمد از ظرفیت ها و تواناییها از طریق دانایی، یا به عبارت دیگر برنامه ریزی، هدایت و کنترل بازخور اهمیت بسیاری داده می شود. بهره وری و ارزشیابی عملکرد می توانند در نیل به هدف های مذکور نقش حیاتی داشته باشند. کانون توجه مدیریت عملکرد، تعیین سنجش و تقویت رفتارهای مناسب کاری کارکنان است.
ارزشیابی، در هر سازمان با این هدف انجام می شود که با شناخت وضع موجود، ضمن کنترل سیاست های اعمال شده، زمینه برای سیاست گذاری و برنامه ریزی آتی فراهم شود. ارزشیابی عملکرد این امکان را فراهم می آورد تا با کاهش نقاط ضعف و افزایش نقاط قوت، شرایط برای بهبود مستمر فراهم آید.
ارزشیابی عملکرد یکی از ارکان سیستم های زنده و پویاست و در تئوری سیستم ها در واقع همان حلقه ی بازخورد است که طی آن اطلاعات لازم برای اصلاح سیستم به آن تزریق می شود.
اما دیر زمانی است که حلقه بازخور کلاسیک در کشورهای صنعتی عملاً منسوخ شده است و به جای آن ارزشیابی(بازخور)360 درجه مورد استفاده قرار گرفته است.
بازخور به افراد کمک می کند تا ادراک خود را در مورد محیط کاریشان، با ادراک ارزیابی کنندگان مهم مقایسه کنند. این ارزیابی کنندگان شامل همکاران، زیردستان، مدیران و مدیران مافوق آنها می باشد. سیستم های ارزشیابی 360 درجه به دلیل رواج ساختارهای تیمی و سازمانی مسطح تر و همچنین در واکنش به مشکلاتی که با سیستم های مدیریت عملکرد سنتی وجود داشته اس، توسعه یافته است. در واقع ارزشیابی 360 درجه، تنها یک منبع را برای ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار نمی دهد، لذا دید و کاربرد وسیع تری نسبت به سیستم های ارزشیابی عملکرد سنتی دارد. هدف از این تحقیق، ارزیابی عملکرد مدیران با بهره گرفتن از ارزشیابی 360 درجه می باشد.
1ـ1 بیان مسأله
دنیای امروز، دنیای سازمان هاست، متولیان اصلی سازمان ها، انسان ها هستند، سازمان ها بدون وجود انسان ها نه تنها مفهومی نخواهند داشت بلکه اداره ی آنها نیز میسر نخواهد بود.واضح است که هر سازمانی برای رسیدن به اهدافش، به نحوه ی عملکرد نیروی انسانی به خصوص مدیران بستگی دارد.برای ارزشیابی مدیران، روش های متعددی وجود دارد، مسأله مهمی که در استفاده از این روش ها وجود دارد آن است که به واقعیت نزدیک تر باشد.ارزیابی های سنتی که مبتنی بر نظرات یک ذینفع( عمدتاً مافوق) هستند، نمی توانند پاسخگوی نیازهای پیچیده و متنوع محیط های سازمانی عصر حاضر باشند.نیاز مدیران به بازخورد و آگاهی یافتن از نحوه عملکرد در سازمان، از یک طرف و عدم توانایی سازمان ها در برآوردن این نیاز، از سوی دیگر یکی از چالش های حوزه ی مدیریت منابع انسانی است.(مک کارتی و گاراوان، 5:2001).
تمامی رویکردهای مدیریت در اجرا، هدف هایی را به دنبال دارند، که معمولاً اساسی ترین هدف، رسیدن به نتایج دلخواه براساس برنامه ریزی های قبلی برنامه ریزان در سازمان ها است. سازمان ها برای پیشرفت در دنیای رقابت امروز به بهبود مستمر عملکرد خود نیاز دارند، در واقع اصلاح عملکرد فردی و سازمانی کلید موفقیت در رقابت است.
بازخورد 360 درجه یک روش مناسب نوین درمقوله ی ارزشیابی وبهبودعملکرد محسوب می شود و فرایندی است که به وسیله ی آن کارکنان و مدیران در فواصل معین به طور رسمی مورد بررسی و سنجش قرار می گیرند، در این روش چشم اندازی جامع نسبت به توانایی ها، رفتارها، مهارت ها و صلاحیت های افراد وجود دارد که افراد می توانند عملکرد کاری خود را همان گونه که مدیران مافوق قضاوت می کنند، مورد ارزیابی قرار دهند.این فرایند سیکل کاملی است از خلاصه ی بازخوردی از همه ی افراد(مدیران مافوق، همکاران، زیردستان) در مورد جنبه های مختلف مدیریت و عملکرد آنان ارائه می کند. بازخورد 360 درجه را می توان از جمله نظام های نوین ارزشیابی افراد در سازمان ها دانست که با گردآوری نظرات از منابع و افراد متفاوت در پی آن است تا شناخت واقعی تری از افراد ارائه دهد.(اصغر فانی و عباسی ، 1382).
تحقیقات داخلی که در این زمینه صورت گرفته است، از جمله؛قرائی پور(1382) در تحقیق خود با عنوان”ارزیابی شایستگی های مدیران ساپکو به روش بازخور360 درجه” به این نتیجه رسید که مدیران شرکت ساپکو شایستگی های خود را نسبت به سه گروه دیگر(مافوق، همکاران و زیردستان) به صورت معناداری بالاتر، ارزشیابی کرده بودند.در تحقیق دیگری، محمدی(1386) ،در پژوهش خود با عنوان”ارزیابی عملکرد مدیران صنایع دفاعی با بهره گرفتن از بازخور360 درجه” نیز به این نتیجه رسید که مدیران این سازمان شایستگی های خود را نسبت به سه گروه دیگر ارزیابی کننده، به صورت معنا داری بالاتری ارزشیابی کرده اند.بازدار(1387) ،هم در پایان نامه ی ارشد خود با عنوان”ارزیابی عملکرد مدیران سازمان امور مالیاتی کشور با بهره گرفتن از رویکرد360 درجه” نیز به همان نتایج قبلی دست یافت.هاشمی(1386) در پایان نامه ی کارشناسی ارشد خود با عنوان”سیستم ارزشیابی عملکرد کارکنان بر اساس مدل بازخور 360 درجه” به این نتیجه رسید که در بانک ملی سیستم ارزشیابی سنتی فاقد کارائی لازم می باشد و کارکنان از این سیستم رضایت ندارند و
باید سیستم مناسب تری جایگزین آن شود.
تحقیقات خارجی از جمله؛فرنهم و استرینگ فیلد(1998)، در پژوهشی تحت عنوان”خطاهای رایج در ارزشیابی عملکرد” به این نتیجه رسیدند که شواهد نشان داد که نمرات خود ارزشیابی در مقایسه با نمرات دگر ارزشیابی بالاتر بود و این فرضیه که ضریب همبستگی بین نمرات خود ارزشیابی و دگر ارزشیابی در مقایسه با نمرات دگر ارزشیابان، پایین تر است، مورد تأیید قرار گرفته است بیری(1990) ،در تحقیقی تحت عنوان”اگر نگران کارکنان خود هستید، حقیقت را به آنها بگویید” اظهار می دارد که عدم بازخور به عملکرد کارکنان، یکی از معضلات سازمان های امروزی است. تاچ(2002) در تحقیق پیمایشی خود تحت عنوان”اثر مربی گری اجرایی و بازخور360 درجه بر اثربخشی رهبری” به بررسی موضوع پرداخته و به این نتیجه رسیده که مربی گری فردی و بازخور 360درجه، اثربخشی رهبری را تا 60 درصد بالا می برد.
دروسکات و ولف (1999) در پژوهشی تحت عنوان”تأثیر ارزشیابی اصلاح گرایانه همترازان بر تیمهای خودگردان” به این نتیجه رسیدند که ارزشیابی اصلاح گرایانه و مستقیم همترازان، تأثیر مثبتی بر فضای باز محیط کار، کار گروهی، همزیستی و روابط بین افراد گروه دارد. اسمیت و هلاند(2002)، در”بررسی نقش خصوصیات فردی همچون خودباوری، خودبرتر بینی و انعطاف پذیری در پیش بینی همخوانی نمرات خودارزشیابی و دگرارزشیابی” به این نتیجه رسید که خصوصیاتی همچون خودباوری، خودبرتربینی و انعطاف پذیری، از شاخص های مهم در پیش بینی همخوانی بین نمرات خودارزشیابی و دگر ارزشیابی هستند.
سالا ودوییت(2002) در”بررسی تأثیر بازخورد عملکرد بر پیش بینی عملکرد مدیران ارشد اجرایی” نشان دادند که ارزشیابی مافوقان و زیردستان می تواند عملکرد مدیران اجرایی را پیش بینی کند. هج و تیج آوت (2002) با گردآوری اطلاعاتی در خصوص “نگرش ارزشیابان به مقبولیت سیستم باخور360 درجه” بر آمدند. و دریافتند که انگیزش و اعتماد ارزشیابان به سیستم بازخور، در پذیرش و مقبولیت این سیستم تأثیرگذار است.
اکنون با توجه به مطالب فوق و با ملاحظه ی مبانی نظری و سوابق پژوهشی مذکور، مسئله ی اساسی پژوهش حاضر آن است که از آن جایی که ارزیابی های سنتی مبتنی بر یک منبع، نمی توانند پاسخگوی نیازهای پیچیده و متنوع محیطهای سازمانی عصر حاضر باشند، در این تحقیق، محقق به دنبال ارزیابی چند منبعی یا 360 درجه از عملکرد مدیران می باشد. این موضوع در مراکز خدماتی و آموزشی بحث جدیدی می باشد و پیاده کردن این روش در یک محیط آموزشی کم سابقه باشد، لذا محقق به بررسی و ارزیابی عملکرد مدیران مدارس متوسطه با بهره گرفتن از این ارزشیابی، می پردازد.این پژوهش قصد دارد در مدارس متوسطه شهرستان شیراز در بین مدیران مقطع متوسطه،عملکرد مدیران را مورد بررسی قرار دهد.در این راستا محقق به دنبال این است که، عملکرد مدیران متوسطه شهرستان شیراز از طریق روش ارزشیابی 360 درجه چگونه است؟
1ـ2 اهمیت و ضرورت تحقیق
1ـ2ـ1: فایده ی نظری انجام پژوهش حاضر
انجام پژوهش حاضر بر دامنه دانش نظری و ارتقاء کیفیت عملکرد مدیران،به مباحث و مطالب جدید در این عرصه کمک خواهد کرد.
1ـ2ـ2 : فواید عملی انجام پژوهش حاضر
اـ کمک به افزایش اثر بخشی و بهبود روابط کاری برای مدیران
2ـ افزایش خودآگاهی مدیران نسبت به عملکرد خویش
3ـ پیشبرد ارتباط مؤثر از طریق بهسازی عملکرد
4ـ شناسایی نقاط ضعف عملکرد مدیران برای بهبود کارایی آنان
5ـ به کارگیری سیستم جامع ارزیابی برای عملکرد مدیران
6ـ امکان مقایسه به مدیران، در مورد ارزیابی خود نسبت به عملکردشان با ادراک ارزیابی کنندگان مهم(مافوق، همکاران،زیردستان)
1ـ3 هدفهای تحقیق
1ـ3ـ1 هدف کلی
بررسی عملکرد مدیران مدارس متوسطه شهر ستان شیراز از طریق روش ارزشیابی 360 درجه
1ـ3ـ2 اهداف جزئی
1ـتعیین عملکرد مدیر در بعد برنامه ریزی بر اساس ارزشیابی 360 درجه
2ـ تعیین عملکرد مدیر در بعد نطارت بر اساس ارزشیابی 360 درجه
3ـ تعیین عملکرد مدیر در بعد سازماندهی ،بر اساس ارزشیابی 360 درجه
4ـ تعیین عملکرد مدیر در بعد تصمیم گیری بر اساس ارزشیابی 360 درجه
5ـ تعیین عملکرد مدیر در بعد رهبری بر اساس نتایج ارزشیابی 360درجه
6ـ شناسایی نقاط قوت و ضعف عملکرد مدیران بر اساس نتایج ارزشیابی 360 درجه
7ـ ارزیابی مدیران مافوق ، مدیران و همکاران و زیردستان نسبت به عملکرد مدیران
1ـ4 سؤال های تحقیق
1ـ4ـ1 سؤال اصلی
عملکرد مدیران مدارس متوسطه شهر ستان شیراز از طریق روش ارزشیابی 360 درجه چگونه است؟
1ـ4ـ2 سؤال فرعی
1ـ عملکرد مدیر در بعد برنامه ریزی بر اساس ارزشیابی 360 چگونه است؟
2ـ عملکرد مدیر در بعد نطارت بر اساس ارزشیابی 360 چگونه است؟
3ـ عملکرد مدیر در بعد سازماندهی ،بر اساس ارزشیابی 360 چگونه است؟
4ـ عملکرد مدیر در بعد تصمیم گیری بر اساس ارزشیابی 360 درجه چگونه است؟
5ـ عملکرد مدیر در بعد رهبری بر اساس نتایج ارزشیابی 360درجه کدامند؟
6ـ نقاط قوت و ضعف عملکرد مدیران بر اساس نتایج ارزشیابی 360 کدامند؟
7ـ ایا بین مدیران ما فوق، ، همکاران و زیر دستان نسبت به عملکرد مدیر تفاوت وجود دارد؟
1ـ5 تعاریف نظری متغیرهای تحقیق
ارزشیابی: ارزشیابی فعالیت نظام داری است که طی آن ملاک هایی برای ارزشگذاری تعیین می شوند، اطلاعاتی درباره ی وضعیت موضوع یا پدیده مورد نظر فراهم می آیند و با مقایسه این دو ( وضع موجود و ملاک ها)، از ارزش و سودمندی موضوع یا پدیده خبر داده می شود. بر این اساس، کسی که به کار ارزشیابی اقدام می کند نیازمند آن است که تصمیمی بگیرد که از کدام منابع و با چه شیوه ایی ملاک های ارزشگذاری را انتخاب کند، چگونه اطلاعات لازم درباره ی موضوع یا پدیده مورد بررسی را به دست آورد و تحلیل کند و در عین حال، یافته های حاصل از فعالیت خود را چگونه و به چه مراجعی عرضه نماید تا در جهت اعتلای وضع، مورد استفاده قرار گیرند (موسی پور، 1381: 120).
ارزشیابی 360 درجه: بازخور 360 درجه یا بازخور چند منبعی، یک رویکرد ارزیابی عملکرد است که بر داده های جمع آوری شده از سرپرستان، همکــــــــاران، زیردستان، مشتریان و عرضه کنندگان تکیه دارد. (مک کارتی، 2001)
ارزشیابی عملکرد: منظور از ارزیابی عملکرد، فرایندی است که به وسیله آن کار کارکنان در فواصل معین و به طور رسمی، مورد بررسی و سنجش قرار می گیرد(سعادت ، 1379 ، 214).
مدیریت عملکرد: به فرایندی راهبردی و یکپارچه که از طریق بهبود عملکرد منابع انسانی و توسعه قابلیت های دیدگاهی وتیم های کاری به موفقیت سازمان کمک میکند.( تستا ،2002،).
ای کوتاه، به مسئله پژوهش که موانع پیش روی کاربران در استفاده از کتابخانههای عمومی میباشد، پرداختهایم. سپس به اهمیتی که انجام این پژوهش میتواند داشته باشد پرداختهایم. سپس تعاریف نظری و عملیاتی و کلیدواژههای پژوهش را آورده و هدف خود از انجام این پژوهش را نوشتهایم. نهایتاً سؤالات و فرضیههای پژوهش را آوردهایم.
توسعه و شکوفایی خلاقیت در جامعه نیازمند بستری مناسب است تا منابع فکری مورد نیاز، بدون هیچگونه محدودیتی در اختیار اعضای جامعه قرار گیرد. یکی از این زمینهها، مراکز و نهادهای اطلاعرسانی، به ویژه کتابخانههای عمومی است (اشرفی، ۱۳۸۹، ص۸۹). همان طور که کتابخانه در پیشرفت آموزش، نیروی حیاتی و خلاق دارد یک اجتماع مترقی سخت بدان پایبند است. انسان نوسواد، باسواد، تحصیلکرده، دانشمند و در واقع هر فردی که بتواند بخواند، مطابق هدف خویش از کتابخانه بینیاز نیست (اشرفی، ۱۳۸۹، ص۹۰). کتابخانه عمومی میتواند در کمک به بخشهای مختلف جامعه نقش مهمی ایفا کند. میتواند به کشاورزان کمک کند تا محصولات بیشتری تولید کنند، میتواند به بازرگانان در بهبود کسبوکار خود کمک کند، در کودکان عشق به خواندن ایجاد کند و به دانشآموزان در تمامی سطوح سِنی کمک کند و نیز اطلاعات شغلی را ارائه دهد (مختاری معمار،۱۳۸۲، ص۴۶).
ولی آیا در عمل نیز اینگونه است، عده قلیلی از ایرانیان عضو کتابخانههای عمومی میباشند که این نمیتواند سیاستهای کتابخانههای عمومی را جامه عمل بپوشاند. در رهنمودهای دوازدهگانه ایفلا/ یونسکو که وظایف کتابخانههای عمومی را تعریف میکند در یکی از این رهنمودها آمده است: «باید تضمینی صورت بگیرد مبنی براینکه شهروندان به تمامی اطلاعات اجتماعی دسترسی داشته باشند» (میرحسینی،۱۳۸۷). ولی در واقعیت، شاهد مراجعه عده معدودی از افراد جامعه به کتابخانههای عمومی ایران هستیم.
با توجه به هزینهای که نهاد کتابخانههای عمومی کشور، جهت راهاندازی و اداره کتابخانههای عمومی متقبل میشود و از آنجایی که میزان مراجعان کتابخانههای عمومی با انتظارات نهاد همخوانی ندارد و طبق آمارهای دقیق و رسمی تنها 7/2 درصد ایرانیها عضو کتابخانه هستند.همچنین با توجه به سرانه مطالعه در ایران که ۱۰ دقیقه در روز میباشد (محبوب، ۱۳۹۱، ص۱۲) لازم است که در این زمینه پژوهشی انجام شود تا اولاً موانعی که در سر راه مراجعین، در استفاده از کتابخانههای عمومی وجود دارد، شناسایی و برطرف گردد و دیگر اینکه مشخص شود چه عوامل موثری وجود دارد که باعث میشود تا کاربران کتابخانه، هرچه بیشتر به کتابخانههای عمومی مراجعه کنند؛ تا با تقویت این عوامل در بین همه افراد جامعه، شاهد حضور هر چه بیشتر مردم در استفاده از کتابخانههای عمومی باشیم و به تبع آن، سرانه مطالعه مفید در کشور بیشتر از این آمارهایی باشد که توسط افراد و سازمانهای مختلف منتشر میشود و در نتیجه سطح سواد عمومی جامعه در برخورد با مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و…بالا برود.
این پژوهش که به روش پیمایشی و به کمک پرسشنامه محقق ساخته صورت میگیرد و مطالعه ما بر روی مراجعان کتابخانههای عمومی شهرستان همدان است، اولاًمی خواهیم ببینیم چه عواملی باعث میشود که کاربران بیشتری به کتابخانههای عمومی مراجعه کنند. دیگر اینکه، کدام عوامل به عنوان مانعی برای کاربران، در استفاده از کتابخانههای عمومی محسوب میشوند. نهایتاً بعد از شناسایی عوامل پیش برنده و بازدارنده در مراجعه افراد به کتابخانههای عمومی، پیشنهادهایی برای مراجعه هرچه بیشتر کاربران، به کتابخانههای عمومی ارائه شود.
با توجه به هزینههایی که صرف ساختن کتابخانههای عمومی در کشور میشود و از سوی دیگر کتابخانههای عمومی را دانشگاه مردم میخوانند و توسعه همهجانبه کشور، تنها از طریق دسترسپذیری اطلاعات و مطالعه میسر است. همچنین در صورتی که نهاد کتابخانههای عمومی کشور به دنبال این میباشد که ارزش وجودی سازمان را برای دیگران به اثبات برساند و مهم تر از همه اینکه به رسالت خود که همانا ارائه خدمات اطلاعرسانی به همه افراد جامعه است را به درستی انجام دهد، لازم است که مشکلاتی که بر سر راه کاربران کتابخانههای عمومی وجود دارد و مانع از آن میشود که کتابخانههای عمومی بتوانند نقش خود را به عنوان دانشگاه مردم به خوبی ایفا کنند، شناخته شوند و از سویی دیگر، عواملی که باعث میشوند تا مراجعان بیشتری به کتابخانههای عمومی مراجعه کنند را شناسایی و این
عوامل تقویت گردند.
تعریف نظری: استفاده از این کتابخانهها، برای عموم افراد جامعه آزاد است. این نوع کتابخانهها وظیفه دارند که در تمامی رشتههای مختلف علوم، فنون، فرهنگ، هنر و کلیه معارف بشری، انواع کتابها و مجلات و نشریات سودمند و جدید را جمع آوری کرده و در اختیار مردم بگذارند (عمادخراسانی ،۱۳۹۲، ص۱۷).
تعریف نظری: آنکه یا آنچه کسی را از امری بازدارد (لغتنامه دهخدا،۱۳۶۵، ذیل «بازدارنده»)
تعریف عملیاتی: در این پژوهش مقصود از عوامل بازدارنده، عوامل و موانعی هستند که باعث میشوند تا کاربران کتابخانههای عمومی، کمتر به کتابخانه مراجعه کنند.
تعریف نظری: پیش بردن حرفی یا کاری، به مقصود و هدف رسانیدن آن، کامیاب شدن، مسجّل ساختن (لغتنامه دهخدا،۱۳۶۵، ذیل «پیش بردن»)
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از عوامل پیش برنده، عواملی هستند که باعث میشوند تا کاربران بیشتر به کتابخانههای عمومی مراجعه کنند.
شناسایی میزان تأثیر عوامل پیشبرنده و بازدارنده در استفاده از کتابخانههای عمومی.
. kobal
.jue
.demaagd
1 .mandel
.IFLA/UNESCO Guidelines for Development
فرهنگ را می توان رفتار ویژه نوع بشر نامید که همراه با ابزار مادی جزء لاینفک رفتار شناخته می شود. فرهنگ به طور مشخص از زبان، افکار، اعتقادات، سنن، قراردادها، سازمان ها، ابزار، روش کاری، آثار هنری، مراسم مذهبی، مراسم اجتماعی و غیره تشکیل می شود و بقاء و کارکرد آن بستگی به قابلیتی دارد که انحصاراً در اختیار انسان است. این قابلیت با تعابیری مانند استعداد و تفکر منطقی یا ذهنی، شناخته می شود. (صالحی امیری، 15:1386).
فرهنگ کار به عنوان شیوه زندگی نقش بنیادی و زیر بنایی در ارتقای سطح پویایی جوامع دارد. در مقایسه با مفاهیمی همچون فرهنگ سازمانی، فرهنگ عمومی و نظایر آن، مفهوم فرهنگ کار کمتر تعریف شده است. فراهم آوردن امکان تصمیمگیری براساس عقل و درایت در تمام مراحل زندگی به ویژه از دوران کودکی از جمله بنیانهای اصلی و تأثیرگذار در ایجاد و تقویت فرهنگ کار محسوب میشود.(علی اکبری معلم،1389)
پاپ در سال 2003 معتقد است فرهنگ کار موجب تغییر کیفی در محیط کار و محصولات سازمانی می گردد و بنابراین، توجه به آن موجب تحول در مجموعه سازمان خواهد شد. نگرش مثبت به کار و برخورداری از وجدان کار بالا از جمله باارزش ترین اجزای تشکیل دهنده فرهنگ کار محسوب شده و این امر در دستیابی سازمان به بهره وری و کارایی مؤثر است. وی در خصوص مؤلفه های فرهنگ کار به مواردی نظیر تلاش کاری، ارتقای دانش، آگاهی از اهداف سازمانی و همکاری گروهی اشاره می کند. (سبحانی نژاد، 1384: 2)
توانایی کودک در دیدگاه گیری وابسته به نوع تکلیف است و این تکالیف هرچه با تجارب روزمره کودک هماهنگی بیشتری داشته باشد. احتمال درک دیدگاه دیگران از سوی کودک محتمل تر خواهد بود.(جوکار و همکاران:۱۳۷۹)
کلی معتقد است کودکان اهل تفکر هستند و همانند بزرگسالان می توانند به روش های پیچیده بیندیشند . هرچند که تفاوت زیادی بین تفکر افراد مبتدی و ماهر وجود دارد، اما تفاوت کیفی اندکی بین تفکر کودکان و بزرگسالان وجود دارد. فرایندهای تفکر کودکان شبیه تفکر بزرگسالان است، آن چه کودکان فاقد آن هستند تجربه و دانش است(کلی،ترجمه حسینی و صوفی: ۱۳۸۸). همچنین در فرایند رشد توانایی دیدگاه گیری نتایج این پژوهش نشان داده است که کودکان دوره دبستان خود محور نیستند و می توانند دیدگاه های دیگران را درک کنند(جوکار و همکاران:۱۳۷۹).
1-1 بیان مسأله :
یادگیری می تواند علاوه بر تغییرات در قابلیت، یعنی در توانایی انجام دادن کاری و تغییرات در آمادگی، یعنی رغبت عمل کردن را شامل می شود. رفتار چیز پیچیده ای است و عوامل زیادی در تعیین کاری که انجام می دهید، دخالت دارند. تکلیف اساسی روان شناسی یادگیری، فهمیدن رفتار و تغییر رفتار است(گی آر لفرانسوا، 1387: 10).
پیاژه معتقد بود که فرایند رشد، چند مرحله را طی می کند که هریک با رشد توانایی های جدید، یا دقیق تر بگوییم هر یک سطح انطباق پیشرفته تری را شامل می شود(گی آر لفرانسوا،1387: 225).
نویسنده در این کتاب عنوان می کند یکی از مراحلی که پیاژه آن را مطرح کرده است مرحله عملیات عینی است که سنین 7 تا 11 یا 12 سالگی را در برمی گیرد یعنی کودکان از سنین حدود 7 سالگی از مرحله پیش عملیاتی به این مرحله می رسند که می توانند به توانایی نگهداری ذهنی، طبقه بندی و ردیف کردن دست یابند.
با توجه به حساسیت مقطع ابتدایی که در سنین مرحله عملیات عینی از نظر پیاژه قرار دارد و توانایی یادگیری و فهم قوانین اجتماعی و اخلاقی، بسیار مهم است که برنامه ریزان درسی به تمام ابعاد آموزشی که کودکان را برای زندگی موفق و سالم در آینده آماده کند، توجه اساسی نمایند.
برنامه درسی مدارس ابتدایی باید بر مبنای کارکردها و هدف هایی تدوین شود که متناسب با دنیای جدید و در حال تغییر شتابان باشد. برای تدوین برنامه درسی متناسب باید علاوه بر برنامه درسی سنتی، هدف های جدیدی نیز به عنوان ملاک هایی در نظر گرفته شود. برنامه قصد شده ای که مهارت هایی را نشان می دهند که دانش آموزان باید داشته باشندتا بتوانند در جامعه امروز و فردا به طور مناسب عمل کنند(تقی پورظهیر، 1387: 15).
خانواده نیز یکی از عواملی است که در تقویت فرهنگ کار و دوام و استمرار آن نقش دارد. با برقراری ارتباط و کنش متقابل بین مدرسه، خانواده و فرد میتوان به صورت ضمنی و غیرمستقیم بستر سازی لازم برای ایجاد و پرورش فرهنگ کار را فراهم ساخت. والدینی که یک فرهنگ کار قوی را ابراز میدارند فرزندان خود را به سوی بهرهمند شدن از فرهنگ کار قوی میکشانند. همین که فردی وارد محل کار میشود در ارتباط با تصورات و عکسالعمل دیگران، نگرشهای کار شکل یافته او در دوران طفولیت تایید شده و یا مورد نقض قرار میگیرد(علی اکبری معلم،1389).
باید با ایجاد فرهنگ درست کار در سنین کودکی و نوجوانی در آحاد جامعه، رشد و پیشرفت فرهنگ زندگی و فرهنگ اجتماعی را بهبود بخشید. نظام آموزشی کشور می تواند در این زمینه گام های اساسی بردارد. نظام آموزشی در این باره نقش بسیار موثری دارد به نحوی که با یک برنامه ریزی طولانی مدت در دوره ابتدایی می توان به شاخصه های بسیاری از تحقق فرهنگ کار دست یافت.
بنابراین فرهنگ کار یک هنجار فرهنگی است که یک ارزش اخلاقی مثبتی را برای انجام یک شغل درست وضع نموده است و مبتنی بر این باور است که کار فینفسه دارای یک ارزش ذاتی است. مثل سایر هنجارهای فرهنگی، علاقهمندی و باور یک فرد به اخلاق کار اساساً تحت تأثیر تجارب و تعلیم یافتن فرد در خلال دوران طفولیت و نوجوانی است.
در این پژوهش سعی می شود به بررسی مؤلفه های به کار رفته از فرهنگ کار در کتب درسی مقطع ابتدایی پرداخته شود و به این سوال پاسخ داده شود که به چه میزان فرهنگ کار در برنامه درسی مقطع ابتدایی گنجانده شده و آیا تمامی مؤلفه های آموزشی فرهنگ کار به کار رفته است.
آیا برنامه درسی موجود پاسخگوی مناسبی برای پرورش افراد به عنوان شهروندی مسئول و آراسته به فرهنگ صحیح کار در جامعه می باشد. همچنین سعی می شود با تکیه بر مولفه های فرهنگ کار به این نتیجه دست یابد که سهم اشتغال بانوان و دیدگاه آموزشی نسبت به اشتغال بانوان در کتب درسی مقطع ابتدایی به چه صورت می باشد؟
1-2-1- ضرورت نظری
تحقیقات میدانی و بررسی سیاست ها و برنامههای نظام آموزش در حوزه کار و تولید و مهم تر از آن در موضوع «اشتغال زنان»، نشان از فقدان عناصر جامعیت، آیندهنگری و ضعف مطالعات علمی دارد. از این رو تدوین برنامه درسی با محوریت موضوعی فرهنگ کار که با توجه همزمان به شرایط کنونی و آینده جامعه ما و جامعه جهانی، ویژگیها و کارآمدیهای زنان، آموزههای دینی و اهداف انقلاب اسلامی، ارائه کننده طرحی کلان و جامع و قابل دفاع باشد، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. به طور کلی ضرورت نظری این پژوهش به شرح ذیل می باشد:
1- باعث توسعه و تعمیق دانش مربوط به به فرهنگ کار می گردد.
2- باعث روشن شدن مبانی نظری ارتباط درحوزه فرهنگ و کار با یکدیگر و برنامه درسی می گردد.
3- باعث توسعه و تعمیق دانش در خصوص اشتغال بانوان می گردد.
1-2-2- ضرورت عملی
1- کمک به برنامه ریزان درسی وآموزشی دوره ابتدایی در تدوین سرفصل های مربوط به فرهنگ کار
2- کمک به برنامه ریزان در حوزه اشتغال بانوان در خصوص توجه به فرهنگ آموزش
3- راهکاری برای مربیان مراکز آموزشی که با کودکان و نوجوانان در ارتباطند
1-3-1- هدف کلی:
شناسایی فرهنگ کار در برنامه درسی دوره ابتدایی با تأکید بر بهبود فرهنگ اشتغال بانوان.
1-3-2- اهداف جزیی:
1-3-2-1- شناسایی شاخص های هویتی فرهنگ کار درکتب دوره ابتدایی
1-3-2-2- شناسایی شاخص های علمی ـ مهارتی فرهنگ کار در کتب دوره ابتدایی
1-3-2-3- شناسایی شاخص های ارزشی ـ هنجاری فرهنگ کار در کتب دوره ابتدایی
1-3-2-4- شناسایی شاخص های خلاقیتی فرهنگ کار در کتب دوره ابتدایی
1-3-2-5- شناسایی جایگاه زنان در رابطه با فرهنگ اشتغال در کتب درسی دوره ابتدایی
4- سؤال های تحقیق :
فرهنگ
فرهنگ از دو جزء «فر» و «هنگ» تشکیل یافته است. فر به معنای جلو و بالا آمده است و هنگ در زبان فارسی از ریشه اوستایی «تنگ» و به معنای کشیدن و وزن میباشد. فرهنگ فارسی معین فرهنگ را به معنای علم، دانش و تدبیر آورده است. در فرهنگ بزرگ سخن فرهنگ چنین تعریف شده است: «پدیده کلی پیچیدهای از آداب، رسوم، اندیشه، هنر و شیوه زندگی که در طی تجربه تاریخی اقوام شکل میگیرد و قابل انتقال به نسلهای بعدی است»(سید اصفهانی،1375 ، ص75).
فرهنگ لغات وبستر فرهنگ را به عنوان مجموعهای از رفتارهای پیچیده انسانی که شامل افکار، روش زندگی، گفتار، اعمال و آثار هنری که بر توانایی انسان برای بکارگیری و انتقال دانش به نسل دیگر اطلاق میشود تعریف میکند(عطافر ، 1375 : ص17).
فرهنگ مجموعهای از باورها، اندیشهها و تراوشات فکری بشر در طول تاریخ است که زمینهساز و تداوم بخش رشد و تعالی انسان و شکلگیری هویتی خاص برای او بوده است. فرهنگ مجموعهای تبادلپذیر و به اشتراک گذاشتن از مجموعه داشتهها و پیشینه های جوامع انسانی است که به عنوان سرمایهای قابل انتقال از نسلی به نسل دیگر قابل بررسی است و در عین حال یکی از رایجترین، پیچیدهترین و پرابهامترین مفاهیم است(معین ، ۱۳۸۳).
فرهنگ کار
فرهنگ کار یعنی میل به کار و کار را همانند عبادت دانسته اند که می تواند برای انسان اعتبار اجتماعی کسب کند.فرهنگ کار از فرهنگ سازمان نشأت می گیرد. فرهنگ سازمان پدیده مبهمی است برای تصمیم گیری درباره فرهنگ سازمان و فرهنگ کار تشخیص و تفکیک باورهای راهنمای بنیادی از باورهای روزمره ضروری است در سازمان باورهای راهنمای عالی، زمینه ایجاد باورهای عملی و واقعی کار و زندگی را فراهم می آورند. ( استانلی دیویس، 1373).
فرهنگ کار را بایستی مقولهای پویا دانست که در جریان صنعتی شدن روند تکاملی خود را طی می کند. عصاره فرهنگ کار چگونگی تولیدات ملی و میزان آن میباشد که خود بر رفاه اجتماعی اثر میگذارد و تولید به نوبه خود بر فرهنگ کار و روابط اجتماعی اثر شایانی دارد(احمدی، 1387).
در این پژوهش تعریف عملیاتی فرهنگ کار بدین شرح است که شامل چهار مولفه اصلی و هر مولفه دارای چند شاخص می باشند که براساس آنها در کتب درسی مورد بررسی قرار می گیرد و شامل: هویتی(اعتماد به نفس و خودباوری، سخت کوشی،انعطاف پذیری،خودکنترلی) ، علمی – مهارتی (رعایت بهداشت و ایمنی حرفه ای،آموزش پذیری برای ارتقاء توانایی کاری،تلاش برای ارتقاء کیفیت کاری،تخصص گرایی،برنامه محوری،انتقال دانش و تجربه خود به دیگران) ، ارزشی هنجاری(صداقت در انجام کار،امانتداری،مشورت در انجام کارها،نظم در انجام کارها،مسئولیت پذیری)، خلاقیتی(نوآوری و ابتکار عمل،تفکر منطقی امور،تفکر نقادانه،ریسک پذیری)
برنامه درسی
اصطلاح برنامه درسی به منظورهای گوناگونی به کار برده شده است. از جمله به عنوان برنامه ای برای یک موضوع درسی خاص در یک پایه تحصیلی مشخص، در طول یک دوره تحصیلی، یا به عنوان برنامه موضوع های مختلف درسی در طول یک دوره تحصیلی. در سال های اخیر مفهوم برنامه درسی گسترش یافته است تا آنجا که برنامه تفصیلی کلیه فعالیت های یادگیری فراگیرنده، انواع وسایل آموزشی، پیشنهاداتی در مورد راهبردهای یادگیری و شرایط اجرای برنامه و … را شامل شده است (میرزامحمدی ، 1386: 85).
برنامهریزی درسی به پیشبینی، سازماندهی و شکل دادن فعالیتهای آموزشی و پرورشی در حیطه یادگیری یادگیرندگان گفته میشود(ملکی، ۱۳۸۶. صص ۲۵-۲۰).
– pape
– clay
– Culture
– Work Culture
– Curriculum
:
انسان اشرف موجودات هستی و والاترین نشانۀ حکمت و قدرت خداوند متعال است که توانایی دست یابی به مقامات عالی را داراست، زیرا دارای حقیقتی روحانی و ملکوتی است. آدمی به دلیل صفت مختار بودنش می تواند به درجات مختلفی از مقامات برسد؛ امّا باید توجّه داشت که دست یابی انسان به مقامات عالیه ای که هدفِ آفرینشِ وی نیز بوده است، تنها با تربیت صحیح است که می تواند به دست آید. تعلیم و تربیت در هر جامعه ای از ضروری ترین امور است. به همین دلیل است که در طول تاریخ، پادشاهان و حکومت های مختلف، اهمیت ویژه ای به آن می دادند و بودجۀ عظیمی را برای بخش آموزشی اعم از نظامی و علمی اختصاص می دادند. با گذشت زمان اهمیت تعلیم و تربیت، بیش از پیش برای افراد جامعه و مسئولان امر مشخص گردید، زیرا آنان به اهمیت تربیت نسل جوان و نوجوان بر طبق سیاست های کشور، حزب حاکم و دین رایج پی بردند. آموزشی که در طول قرن ها به تحصیلات آکادمیک و مدرسه ای تبدیل شده است. اما هر تعلیم و تربیتی آدمی را به سرمنزل مقصود نمی رساند. تعلیم و تربیت و آموزشی باید به کار گرفته شود که آدمی با بهره گرفتن از آن بتواند حقیقت وجود خویش را به درستی و به شکل یقینی و شهودی بیابد، و در راستای شناخت حقیقی ای که به دست می آورد، به شناخت خداوند متعال، به عنوان قادر مطلق دست یابد. در این میان با بررسی و پزوهش در میان جنبه های مختلف در بحث تربیت می توان به نگاهی ژرف تر و عمیق تر پیرامون مباحث تربیتی دست یافت.
مسئله ی عادت در تعلیم و تربیت از دیرباز مورد توجه صاحبنظران تربیت بوده است و بررسی نسبت این مسئله ی تربیتی با نظریه ی عاملیت انسان می تواند راهگشای امر خطیر تعلیم و تربیت باشد.
بیان مسئله:
با توجه به آرای فلاسفه و مربیان تربیتی پیرامون روش تربیتی عادت در تعلیم و تربیت می توان به اهمیت و جایگاه این روش در تربیت و تفاوت دیدگاه های صاحبنظران تربیت پی برد ،آرای اخوان الصفا این است که : عادت به معنای رفتاری است که در اثر تکرار برای انسان ملکه می شود و از او به سادگی جدا نمی گردد(فقیهی،1377 :215)
ارسطو تربیت را ” ایجاد فضائل” محسوب می دارد ( ارسطو،1356) و غزالی می گوید: پس هر کاری که نیکوست عادت کند، خلق نیکو اندر وی پدید آید، و سر اینکه شریعت به کار نیکو فرموده است این است،مقصود از این،گرویدن دل است از زشت به صورت نیکو ،هرچه آدمی به تکلف عادت کند طبع وی شود(غزالی،1368) در مقابل نظرات فوق گروهی که در صدر آنها می توان از روسو و کانت نام برد معتقدند که تربیت فن بر هم زدن عادت است.همچنین یکی از اولین کسانی که مفهوم عادت در تربیت را محکوم کرده است افلاطون بوده، او اساسا ریشه ی تربیت را در آگاهی و هوشمندی و اراده و اختیار می داند (یوسفی،1389) در اینجا می توان دریافت که مسئله ی عادت از دید دانشمندان حوزه ی تربیت دارای جایگاه متفاوتی می باشد از این رو تامل و بررسی در این زمینه می تواند راهگشای تحقق امر خطیر تعلیم و تربیت باشد.
طرحواره ی انسان به منزله ی عامل، بیانگر آن است که در اندیشه ی اسلامی ، انسان چون عاملی در نظر گرفته شده است که می توان ” عمل” های صادر شده از وی را به خود او منتسب ساخت و او را منشا عملش در نظر گرفت ( باقری،1388) از بررسی متون اسلامی به ویژه قرآن می توان نتیجه گرفت که مبانی عمل ، دست کم در سه نوع مبنای اساسی خلاصه می شود که می توان آن ها را مبانی شناختی، گرایشی و ارادی-اختیاری نامید.بر اساس این نظریه می توان روزنه هایی برای یافتن جایگاه عادت در تعلیم و تربیت یافت.
در رابطه با این موضوع پژوهش هایی انجام شده است که از جمله ی انها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
“کوکبی اصل”(1386) در پژوهش خود با عنوان مقایسه ی دو رویکرد عا دتی و عقلانی در تربیت دینی و ارزیابی راهنمای برنامه درسی
دینی دوره ی متوسطه و پیش دانشگاهی بر اساس این رویکرد نتیجه گرفته است که رویکرد کتاب مذکور عقلانی بوده و با توجه به شرایط سنی انتخاب این رویکرد به جا بوده است.”باقری” (1388)در پزوهشی با عنوان بررسی تطبیقی طرحواره ی اسلامی عمل با انسان شناسی پسا ساختار گرا ، دیدگاه انسان به منزله ی عامل را دربردارنده ی دلالتهای مهمی در عرصه ی تعلیم و تربیت معرفی می کند .”علی رضا بیگی” (1392) در پژوهشی به تحلیل عاملیت انسانی در مواجهه با فضای مجازی بر اساس نظریه انسان عامل و پیامدهای تربیتی پرداخته است و به آثار این مواجهه در بحث تربیت اشاره کرده است.
با توجه به انچه در بالا بیان شد به نظر می رسد نیاز به پژوهشی با این عنوان احساس می شودکه ابتدا جایگاه عادت را به اختصار از دید فیلسوفان و مربیان تربیتی بیان کند و سپس به بررسی نظرات موافق و مخالف پیرامون آن بپردازد،و در ادامه با در نظر گرفتن مبادی سه گانه ی عمل و همچنین با توجه به رابطه ی انجام عمل و ویژگی های پیش نیاز آن در پایان به بیان دیدگاه خود از منظر نظریه ی فوق پیرامون عادت اقدام کند، زیرا نیاز به بررسی مسائل تربیتی و تبیین جایگاه انها بر اساس یک نظریه ی مشخص منجر به روشن تر شدن مبحث و همچنین نزدیک تر شدن ان به سوی عملیاتی شدن می باشدو به این پرسش پاسخ داده ایم که جایگاه عادت در تعلیم و تربیت بر اساس نظریه ی انسان به منزله ی عامل چیست؟
اهمیت و ضرورت تحقیق:
اهمیت و ضرورت نظری:
اهمیت و ضرورت کاربردی:
اهداف تحقیق:
هدف کلی:
اهداف جزئی:
ـ مشخص کردن جایگاه عادت در تعلیم و تربیت بر اساس آرای موافق و مخالف پیرامون آن در تربیت
ـ مشخص کردن جایگاه عادت در تعلیم و تربیت بر اساس نظریه انسان به منزله ی عامل
سوالات تحقیق:
تعریف مفاهیم تحقیق:
تربیت :به معنای پروردن و ادب و اخلاق را به کسی آموختن می باشد (فرهنگ معین) اما مراد از تربیت در پژوهش حاضر ، به معنای “گرداندن و پروراندن پی در پی چیزی تا حد نهایت” است(باقری،54:1388)
انسان عامل: خاستگاه انسان شناختی این دیدگاه عاملیت آدمی است. برآیند همه ی عناصر و نیروهای گوناگون در شخصیت انسان عمل اوست. عملی که از سویی از آن آدمی است و از سوی دیگر سازنده ی هویت او ست. در این رویکرد ، آدمی فعال است و هویت خود را با عمل خویش و با تعامل با محیط پیرامونش رقم می زند. چنین عملی دارای سه عنصر و مقوله ی اصلی شناخت ،میل و اراده است (سجادیه و همکاران،135:1391)
عادت:عادت در فرهنگ فارسی به(( خوی یا کاری که انسان به آن خو بگیرد و در وقت معین انجام دهد)) معنی شده است(فرهنگ عمید) و (( ابن مسکویه)) می گوید: (( حالتی است در روان انسان که اورا به انجام عمل بدون نیاز به اندیشه و تامل سوق می دهد)) (حجتی ،1361: 98 )
نظریهی اسلامی عمل:در این نظریه عمل آدمی مبتنی بر سه مبداء شناختی، گرایشی و ارادی است. این سه مبداء باید به ترتیب در انسان به وجود آید تا منجر یه عملی از سوی او شود. در این نظریه هر عمل دارای دو اثر است که در پی آن آفریده می شود که «اثر بازگشتی نوع اوّل» و «اثر بازگشتی نوع دوم» نامیده شده اند. نوع اول آن ناظر به اثر عمل بر مبادی خودش است و نوع دوم ناظر به اثر عمل بر فرد موقعیت عامل. به عبارت دیگر، دستهای از آثار عمل به مبادی آن رجعت کرده، آنها را تحکیم می کنند و دستهای دیگر بر موقعیت عامل مؤثرند. این دستهی دوم نیز -در صورتی که فرد عمل خود را مورد اندیشه و تأمل قرار دهد- همچون دستهی نخست منجر به استحکام مبادی عمل میشوند. شناخت این اثرات برای شناخت جامعی از عمل ضروری است (باقری،1382 : 106-81 ).
تعالی و پیشرفت هر جامعهای مستلزم داشتن افراد سالم و بانشاط است، روابط سالم با دیگران میتواند تکامل و رشد شخصیت را موجب شود(بخشی سورشجانی،1379 ؛ نقل از بخشایش و انتظاری،1390).
پدیده اشتغال و کار از ابتدای زندگی بشر موردتوجه بوده است. با صنعتی شدن جوامع، زن نیز مانند مرد بیرون از خانه به کار و فعالیتهای مختلف میپردازد و به زندگی اقتصادی خانواده کمک میکند زنان بسیاری در خارج از خانه مشغول هستند. توسعه تکنولوژِی، بالا رفتن سطح تحصیلات زنان، دستیابی به تخصصهای مختلف و بهبود وضع کار از یکسو و علاقه زنان به استقلال اقتصادی و افزایش عزتنفس از سوی دیگر منجر به افزایش فعالیت زنان شده است (بنی اسدی شهربابک، رشیدی، حسینی فرد، 1391).
تولستوی در نامه 1856 به والریا آرسنیو نوشته است کسی میتواند در این جهان عالی زندگی کند که بداند چطور کار کند و چطور عشق بورزد (ترویات،1990؛ نقل از پاینز و نانز،2003). به قول فروید توانایی عشق ورزیدن و کار کردن شاهدی برای بهزیستی روانشناختی است. انتخاب افراد از شغل و شریکشان می گوید یک رابطه بزرگی درباره اینکه چطور آنها تاثیر عمده بر زندگیشان داشته و دارند. تاثیر کار و عشق هردو بر عملکرد سالم اثبات تجربی شده است (بارنت،1993، بارنت و هاید،2001؛نقل از پاینز و نونز،2003).
در طول دهه ی گذشته افزایش سریع مشارکت زنان متاهل در نیروی کار وجود داشته است. همراه با افزایش نسبت زنان در نیروی کار، نشانه های تغییر در الگوهای تغییر در زندگی زنان نیز رخ داده است.به طور سنتی ورود و خروج زنان در نیروی کار همراه با مراحل همتایی در زندگی خانواده است(گوزمن،2000).
امروزه درزمینه جامعهشناسی پزشکی به مبحث بررسی اختلاف در میزان سلامت و بیماری زنان توجه زیادی شده است. در بررسی تفاوتهای موجود در میزان سلامت زنان، عدهای از جامعه شناسان در چهارچوب تحلیل نقشهای اجتماعی زنان به امر اشتغال زنان توجه نمودهاند. نقش شغلی زنان بهعنوان نقشی جدید در کنار نقشهای سنتی آنان که شامل نقش مادری و همسری میشود، موردتوجه قرارگرفته و در ارتباط با پیامدهای این تلفیق نقشها، با توجه به تأثیرات سوء یا مثبتی که اشتغال میتواند بر سلامت جسم و روان زنان داشته باشد، نظریههایی عنوانشده است یک دسته کسانیکه موافق نقش شغلی خانمها هستند و معتقدند اشتغال اثرات مثبتی را در جهت ارتقاء شرایط سلامت روانی زنان در پی دارد و دسته دوم مخالفین نقش شغلی زنان است که اثرات سوئی را به دنبال کارکردن زنان بر آن ها متصور میشوند (احمد نیا،2002 ؛نقل از دل آرام، صفدری، فروزنده، کبری، 1384).
و همچنین تغییرات در جوامع کنونی و افزایش تعداد زنان شاغل، نقشهایی متفاوت را برای زوجها به وجود آورده است. ورود زنان به بازار کار در دهه های 1970 و 1980 بیشتر شد چراکه تحولات اقتصادی کفایت تک درآمدی بودن خانواده را زیر سؤال برد (لانگ و یانگ، 1997 به نقل از بوستانی پور،1386).
پیامدهای این تغییرات در زندگی خانوادگی هم گسترده و هم چشمگیر است. وقتی همسر به بازار کار وارد میشود مرد و زن هردو باید نقشهایشان در ازدواج خود را بازتعریف کنند. اکثریت بزرگی بااینحال، نقش جدید خود را با برخی از تردیدها مشاهده میکنند. درحالیکه برخی از آن ها، سهم خود را در بهزیستی اقتصادی خانوادهشان تشخیص میدهند و از کار لذت میبرند. گروهی دیگر بر مشارکت اقتصادی و فعالیت کاری بهعنوان نقش ثانویه نسبت به شوهران نگاه میکنند.
همانطوری که زنان به سوی نیروی کار میروند مردان بیشتر مسئولیتهای خانهداری و نگهداری کودک را به عهده میگیرند. اگرچه ذکر این نکته مهم است زنان اکثریت مسئولیت نگهداری کودک و وظایف خانهداری را همچنان بر عهده میگیرند. علاوه بر این افزایش مشارکت نیروی کار زنان با افزایش مقدار زمان صرف شده توسط همسرانشان در خانه هماهنگ نشده است. زنان کاملاً زمانی را که در وظایف خانهداری صرف میکنند کاهش ندادهاند و در مقابل نیروی کار را افزایش دادهاند. بنابراین بسیاری از زنان متأهل با فعالیت کردن در دو شیفت کار در خانه و بیرون خانه مقدار بیشتری کار میکنند. استرس و تقاضاهای شغل اغلب تأثیر منفی بر ارتباطات خانواده، بهزیستی روانشناختی و رضایت زناشویی دارد (گوزمن،2000).
دلزدگی از عشق یکروند تدریجی است، بهندرت و بهطور ناگهانی بروز میکند. صمیمیت و عشق به زندگی رنگباخته و خستگی عمومی عارض میشود.، در شدیدترین نوع فرسودگی با فروپاشی رابطه همراه است (برنشتاین، ترجمه توزنده جانی، 1380).
تعریف مساله و بیان سوالهای اصلی تحقیق:
سالهاست روان شناسان درصدد هستند به این سؤالات پاسخ دهند که چرا برخی از مردم نسبت به بعضی دیگر از بهداشت روانی بهتری برخوردارند؟ این سؤال، سؤال دیگری را به همراه میآورد که چرا بر خی نسبت به برخی دیگر در زندگی موفقترند؟ چه عواملی این تفاوتها ر ا رقم میزند؟(گلزاری و یزدی،1384). ازدواج بهعنوان یکنهاد اجتماعی است که پایه و اساس ارتباط انسانی را تشکیل میدهد و در آن زن و مرد از طریق یک نیروی رمزی ناشی از غرایز و آیین و شعائر و عشق به هم جذب میروند و بهطور آزادانه و کامل تسلیم یکدیگر شده تا واحد پویایی را بهعنوان خانواده ایجاد کنند (برنو،2009، به نقل باقریان و بهشتی،1390).
یکی از جنبههای اثرگذار اجتماعی حاضر بر سلامت افراد، حرفه و شغل هست که پرداختن به آن حائز اهمیت بوده و جای بحث دارد (حدادی، کلدی، سجادی و یوسفی،1390). حدود نیمی از نیروی کار جامعه را زنان تشکیل میدهند و گذشته از نقش فعال و چشمگیری که در عرصه خانواده ایفا میکنند، اشتغال اجتماعی آن ها امری ضروری و اجتنابناپذیر است. در حال حاضر زنان در عرصه کار و فعالیت اعم از بخش صنعت، کشاورزی، بهداشت و درمان، تعلیم و تربیت و غیره حضوری قابلتوجه دارند و با توجه به نقشهای متعدد و چشمگیر آن ها در عرصه خانواده و اجتماع، سلامت و ارتقاء سطح سلامتی آن ها اهمیتی خاص مییابد (شاهرخی،1380). زنان یکی از گروههای حساس بهداشتی بوده که نسبت به مردان درخطر بالاتری برای اکثر اختلالات روانی هستند. سلامت روان زنان، سلامت خانواده و متعاقب جامعه را تضمین میکند (سپهرمنش،1387).
در سالیان اخیر رویکرد آسیبشناختی به مطالعه سلامتی انسان موردانتقاد قرارگرفته است. برخلاف این دیدگاه که سلامتی را بهعنوان نداشتن بیماری تعریف میکند، رویکردهای جدید بر “خوب بودن” بهجای “بد یا بیمار بودن” تأکید میکنند. از این منظر، عدم وجود نشانههای بیماریهای روانی، شاخص سلامتی نیست. بلکه سازگاری، شادمانی، اعتمادبهنفس و ویژگیهای مثبتی ازایندست نشاندهندهی سلامت بوده و هدف اصلی فرد در زندگی، شکوفاسازی قابلیتهای خود است. گروهی از روانشناسان بهجای اصطلاح سلامت روانی از بهزیستی روانشناختی استفاده کردهاند. زیرا معتقدند این واژه ابعاد مثبت را به ذهن متبادر می کند.(میکائیلی منیع،1389).
معنی لغوی بهزیستی یک حالت رضایت از شاد بودن، سلامتی و موفقیت است که به تجربه و عملکرد روانشناختی مطلوب اشاره میکند (دسی و ریان به نقل از عایشه گورل، 2009).
اصطلاح بهزیستی اصطلاحاً بهعنوان احساسی مثبت و احساس رضایتمندی عمومی از زندگی که شامل خود و دیگران در حوزههای مربوط به خانواده و شغل و … میباشد، تعریفشده است (چاو،2007، به نقل چالمه،1390). مفهوم بهزیستی روانشناختی یک ساختار چندبعدی نگرش به زندگی است. ریف (1989) اشاره میکند که برای توصیف بهزیستی روانشناختی رویکرد نظری خاصی وجود ندارد. او مطالعاتش را بر پایه روانشناسان رشد و شخصیت یعنی توضیحات نظری روانشناسان مثبت نگر بنا میکند و نیز مدل چندجانبه بهزیستی روانشناختی را ایجاد میکند (رجب اوزپولات، یوجل اسکور، سزر،2012). طبق گفته ریف (1995) بهزیستی چندبعدی است و شامل ابعادی میشود مانند خویشتن پذیری، رشد فردی، هدف زندگی، روابط مثبت با دیگران، تسلط محیطی (توانایی مدیریت مؤثر زندگی شخص و جهان پیرامون) و حس خودمختاری. همچنین برحسب دو مؤلفه تعریفشده است؛ یک مؤلفه عاطفی که شامل هیجانات مثبت و منفی میشود و یک مؤلفه شناختی، برای مثال رضایت از زندگی که به قضاوت کلی زندگی شخصی اشاره میکند درحالیکه حوزههای خاصی (شامل سلامتی، دارایی و روابط) همه قضاوتها را تعیین میکند. همهی حیطهها اهمیت یکسانی برای افراد ندارد (تارین،2010).
درحالیکه بعضی ازدواجها موجب رشد و شکوفایی زوجین است، بسیاری از زن و شوهرها نیز میتوانند به مصیبتهایی در مقابل همدیگر بدل شوند، ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و ارضای نیازهای عاطفی و روانی در جریان ازدواج، هنر و مهارتی است که علاوه بر سلامت روان و تجارب سالم اولیه، نیازمند داشتن و کسب نگرشهای منطقی، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای زندگی و انجام وظایف خاص خویش است.(اعتمادی، نوابی نژاد، احمدی و فرزاد، 1385؛ به نقل عطاری، حسین پور، راهنورد، 1388).
ازجمله مخاطرات ازدواج و روابط بین زن و شوهر دلزدگی زناشویی است. دلزدگی زناشویی وضعیت دردناک فرسودگی جسمی، عاطفی و روانی است که کسانی که توقع دارند عشق رویایی و ازدواج به زندگیشان معنا بخشد را متزلزل میکند. دلزدگی زمانی اتفاق میافتد که زوجین متوجه میشوند علیرغم تلاشهایشان رابطهشان به زندگی معنا نداده و نخواهد داد (پاینز، به نقل شاداب 1381).
فرسودگی یکروند تدریجی است و بهندرت بهطور ناگهانی بروز میکند. درواقع صمیمیت عشق بهتدریج رنگ میبازد و به همراه آن احساس خستگی عمومی عارض میشود. کایزر (2003) معتقد است باوجوداینکه برخی ازدواجها بهنوعی سرخوردگی را تجربه میکنند اما بسیاری از آن ها باکیفیتی پایین ادامه یافته وزندگی متأهلی بیثباتی را تشکیل میدهند که متمایل به فروپاشی است و مسلماً با فراوانی افکار و تصورات درباره جدایی همراه خواهد بود (شریفی، کارسولی، بشلیده،1390). فرسودگی جسمی با نشانگانی مانند احساس خستگی، کسالت و بیحالی بروز میکند که با خواب رفع نمی شود. فرسودگی عاطفی بااحساس آزردگی، ناامیدی، غمگینی، تنهایی و بیهودگی مشخص می شود. فرسودگی روانی معمول بهصورت کاهش خودباوری و منفی نگری نسبت به روابط به خصوص رابطه با همسر و احساس یاس و سرخوردگی نسبت به همسر بروز می کند (ادیب راد،1384).
ضرورت انجام تحقیق
در سالهای گذشته دیدگاه زنان و مردان درباره زندگی تغییر کرده است. امروزه، دیدگاه مردان وزنان درباره مفهوم خود تغییر کرده است. همچنین ایدهها درباره نقش سنتی زنان ومردان تغییر کرده است. امروزه زنان برای به ظهور رسانیدن توانمندی های خود افزایش عزت نفس و خود شکوفایی به اشتغال علاقه مند شده اند (نظری،1386).
تغییر نقش های سنتی زنان و تقاضای روزافزون آنها برای مشارکت در عرصه های مختلف، به واقعیتی انکار ناپذیر در جامعه ایران تبدیل شده است (جواهری، سراج زاده، رحمانی،1389). اغلب زوجین علاقمند به اشتغال بوده یا شاغل هستند و حتی طبق آمار گرفته شده (زوج های دو شغلی) و دو درآمدی رو به افزایش است. مشاهده میشود که هرکدام از زوجین بیش از نیمی از ساعات روزانه خود را در محیط کاریشان سپری می کنند (کارلسون،1378). با رشد روزافزون و گسترش اشتغال ساخت خانواده و نقش های والدین دچار دگرگونی شده و در روابط همسران با یکدیگر و روابط مادر و پدر با فرزندان نیز تغییراتی به وجود آمده است (پارسل و مناغان، به نقل از اقدامی وحسین چاری،1387).
زن موجودی است که می تواند سرمایه ای برای اصلاح جامعه باشد و انسان های والا پرورش دهد. آسایش خانواده و جامعه به برکت وجود زن و طبیعت او تحقق می یابد. ورود زنان به محیط های اجتماعی وایجاد فرصت های شغلی وگزینش آن ها برای شغل های موجود در جامعه سبب تنوع نقش های آنان در اجتماع وخانواده وتعدد روابط اجتماعی وتعلقات گروهی شده است. این پدیده موجب تغییر دیدگاه ها و نگرش آنان شده و مسائل جدیدی را بوجودآورده است (محمدی، بلوریان، عارفی، 1389).
از نظر کارلسون (1378) یکی از دلایل تنیدگی زنان شاغل داشتن مسئولیت های متعدد در محیط حرفه ای و خانوادگی است که یکی از مسائل اصلی روابط کار و خانواده را تشکیل می دهد یعنی زنان شاغل به دلیل انتظارات سنتی که از آنان می رود از یک سو مسئولیت انجام وظایف خانه داری، تربیت فرزندان و انجام وظایف زناشویی را به عهده دارند و از سوی دیگر ضرورت های اقتصادی همراه جنبش های دفاع از حقوق زنان، آنان را در جهت یک زندگی فعال سوق داده است. یعنی به دلیل تغییرات بنیادی در نقش زن در روابط کار و خانواده زنان دیگر نمیتوانند به عنوان مادر در خانواده، همه عمر خود را در کانون خانوادگی بگذرانند. لذا زنان علاوه بر تنیدگی های ناشی از خانه و خانواده، با تنیدگی های ناشی از کار هم مواجهند (ادیب راد،1385).
برای اکثر مردم کار چیزی فراتر از وسیله تأمین معاش تلقی می گردد. کار سبب بالارفتن موقعیت اجتماعی و موجب فعالیت ذهنی و جسمی می شود. به اوقات زندگی فرد نظم و ساختار می بخشد و سبب گسترش تلاش های انسانی می شود و حس هدف و مقصود مشترک می
آفریند. افراد بیکار در مورد وضعیت جسمی خویش دچار نگرانی هستند و از مراجعان دائمی پزشکان به شمار می روند (فدایی و علی بیگی،1390).
بعلاوه زمانی که زن و شوهر هردو شاغل بوده و زندگی متحرک و سازنده ای دارند جنبه های مثبتی در زندگی آنها وجود دارد (گیلبرت به نقل از نظری،1386). همسری که علاقه های مخصوص به خود دارد دارای هیجان بیشتری است (روسو به نقل از نظری،1386). علی رغم مسائل حرفه ای، کیفیت محاوره ها و حمایت شخصی این فرد ممکن است رابطه را غنی تر کند (باروک و اسکوآرتز به نقل از نظری،1386).
با افزایش زنان تحصیلکرده در ایران و درخواست آنها برای اشتغال، مطالعه وضعیت سلامت زنان شاغل از اهمیت زیادی برخوردار است. تداخل نقش های چندگانه سبب کاهش کیفیت کار، اختلافات زناشویی، انتقال رنج وناراحتی روانی به کودکان، صدمه به کیفیت زندگی و کاهش سلامت روان آنها می گردد (حدادی، کلدی، سجادی، صالحی، 1390).
اختلاف دیدگاه ها مربوط به تاثیر شغل بر زندگی زنان و اختلاف پژوهش های پیشین در این زمینه و تحول جامعه نسبت به دهه های گذشته ایجاب می کند که تحقیقی در این زمینه صورت گیرد تا بتواند تضاد های مربوط به این زمینه را پاسخگو باشد.
اهداف
هدف کلی:
بررسی مقایسه ای بهزیستی روانشناختی و دلزدگی زناشویی بین زنان شاغل (معلم) و خانه دار
اهداف جزئی:
فرضیه ها (سؤالهای تحقیق)
فرضیه های اصلی:
فرضیه های فرعی:
تعریف متغیرها و اصطلاحات
تعریف مفهومی و عملیاتی
بهزیستی روانشناختی: داشتن احساس مثبت و رضامندی عمومی از زندگی است که خود و دیگران را در حوزه های مختلفی چون خانواده، دوستان، شغل را در بر می گیرد. این تحقیق از مدل 6 بعدی کارول ریف برای تعریف و سنجش بهزیستی استفاده می شود. این 6 بعد عبارتند از: خود تعیین گری، تسلط بر محیط، رشد و بالندگی شخصی، خویشتن پذیری، روابط مثبت با دیگران و هدف داشتن در زندگی. در این تحقیق به منظور بررسی بهزیستی روان شناختی کلی و 6 مولفه آن از مقیاس 84 گویه ای بهزیستی روان شناختی ریف استفاده می شود که 6 مولفه دارد. به هر بعد 14 سوال اختصاص دارد.
خود تعیین گری: فرد خود تعیین گرا (خود پیرو و مستقل) در مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف، در این بعد، نمره بالایی می گیرد. وی فرد مستقلی است که توانایی مقاومت در مورد فشارهای اجتماعی را دارد وبر اساس ارزش های شخصی خود و به طریقی که معتقد است درست است، رفتار می کند. قدرت کنترل و تنظیم رفتارهای خود را دارد و خود را بر اساس معیارها و استاندارد های خویش ارزیابی می کند بر عکس، کسی که در این بعد نمره پایینی می گیرد، به انتظارات و ارزیابی دیگران توجه دارد. برای تصمیم گیری در مورد امور مهم زندگی اش به نظرات دیگران توجه دارد و آنطور که دیگران دوست دارند رفتار می کند.
تسلط بر محیط: کسی که در این بعد نمره بالایی می گیرد، احساس می کند بر اوضاع مسلط است و توان آن را دارد که مدیریت اوضاع پیرامون خود را در دست داشته باشد. وی از فرصت های موجود استفاده موثر می کند و قادر است بر اساس نیازها و مقتضیات شخصی اش شرایط مناسب را فراهم سازد. بر عکس کسی که در این بعد نمره پایینی بدست می آورد برای روبرو شدن با تقاضاهای زندگی روزمره احساس ضعف می کند و احساس می کند که نمی تواند در شرایط موجود تغییری ایجاد کند به طور کلی احساس کنترل جهان پیرامون خود را ندارد.
رشد شخصی: کسی که در این بعد نمره بالایی می آورد، احساس رشد مداوم و پیوسته دارد. از احساس رشد و پیشرفت برخوردار است و نسبت به تجارب جدید از گشودگی برخوردار است یعنی پذیرای تجارب نو و تازه است. بر عکس کسی که در این بعد نمره نمره پایین می گیرد، احساس رکود می کند و فاقد احساس رشد و بالندگی شخصی در طول زمان می باشد. چنین شخصی نسبت به زندگی احساس کسالت و دلزدگی دارد و احساس می کند که در ایجاد رفتارها و نگرش های جدید و نو ناتوان است.
روابط مثبت با دیگران: فردی که در این خرده مقیاس بهزیستی روان شناختی، نمره بالایی کسب می کند، از رابطه گرم، رضایت بخش و اعتماد بخشی با دیگران برخوردار است و احساس همدردی قوی نسبت به دیگران داردو دارای عاطفه و احساس نزدیکی نسبت به دیگران می باشد. او نسبت به دیگران احساس تفاهم و درک متقابل دارد و از داد و ستد های روابط انسانی آگاهی دارد. شخصی که در این بعد نمره پایینی می گیرد، روابط نزدیک اندک و محدودی دارد و برقراری روابط گرم و صمیمانه برایش مشکل است و نسبت به دیگران گشودگی ندارد و به مسائل آنها توجهی ندارد. چنین فردی خواهان ایجاد و حفظ روابط محکم و استوار با دیگران نیست.
هدف داشتن در زندگی: کسی که در این بعد نمره بالایی به دست می آورد، احساس می کند که زندگیش هدفمند و جهت دار است. احساس می کند که زندگی کنونی، گذشته او معنادار بوده است و بر این باور است که می تواند زندگیش را با معنا و هدفدار سازد. بر عکس، کسی که در این بعد از مقیاس بهزیستی نمره پایینی میگیرد، زندگی را معنادار نمیبیند، هدف های معین و جهت گیری مشخصی در زندگی خود ندارد. در زندگی گذشته اش معنایی نمی بیند و برای آینده نیز چشم اندازی که معنا بخش زندگیش باشد، تصور نمی کند.
پذیرش خود: فردی که پذیرش خود بالایی دارد، نگرش مثبتی نسبت به خودش دارد و نسبت به جنبه های گوناگون خود، خوب و بد، هردو، شناخت و آگاهی داردو نسبت به زندگی گذشته اش احساس مثبتی دارد. بر عکس، فردی که در این بعد ضعیف است و نمره پایینی میگیرد، از زندگی خود راضی نیست، از آنچه در زندگی گذشته برایش اتفاق افتاده است ناراضی است و نسبت به گذشته احساس سرخوردگی دارد و در حسرت آن است که ای کاش شخص دیگری بود متفاوت از آنچه اکنون هست.
دلزدگی زناشویی:
نمره ای است که فرد در پرسشنامه فرسودگی زناشویی پاینز (CBM)، کسب مینماید و فرسودگی آزمودنی را در سه بعد جسمانی، روانی و عاطفی میسنجد.
فرسودگی زناشویی وضعیت دردناک جسمی، عاطفی و روانی است کسانی را که توقع دارند عشق رویایی به زندگیشان معنی بخشد را متاثر می سازد. فرسودگی هنگامی بروز می کند که آنها متوجه می شوند، علی رغم تمام تلاشهایشان این رابطه به زندگیشان هیچ معنی و مفهوم خاصی نداده است (ون پلت،2004؛ پاینز،1996، ترجمه شاداب، 1381).
خستگی جسمی: فرسودگی جسمی با نشانگانی مانند خستگی، کسالت، بی حالی بروز می کند که با خواب رفع نمی شود. این افراد گاهی دچارسردردهای مزمن، دردهای شکمی و یا کمردرد می شوند و همچنین مستعد ابتلا به بیماری هستند (شاداب،1381. به نقل از نیکوبخت، کریمی و بهرامی،1390).