سرمایه فکری تعریف گسترده تری از دارایی نامشهود است که شامل جزء مشترک است، یعنی منابع انسانی، منابع ساختاری و منابع رابطه ای در روش مدیریتی. سرمایه فکری با توجه به این که نقش مهمّی در رابطه با ارزش شرکت دارد، توجّه زیادی را به خود معطوف داشته است. عصر حاضر، عصراقتصاد «دانش محور» نامیده می شود که در آن نقش و اهمّیت سرمایه دانش در اقتصاد و تجارت، تغییرات زیادی یافته و روز به روز بر اهمیّت آن افزوده می شود؛ این امر موجب افزایش اهمّیت سرمایه فکری به عنوان مقوله ای پژوهشی و علمی شده است. دانش، هسته اصلی تولید و رشد انسانی است؛ بطوری که قدرت تولید جامعه بر مبنای دانش و استقرار سیستم مبتنی بر تفکر قرار دارد، این در حالی است که سیستم های حسابداری کنونی توانایی محاسبه و اندازه گیری دانش را با توجه به نقش پررنگ آن در ارزیابی عملکرد واحدهای تجاری ندارند؛ لذا عدم توانمندی محاسبه واندازه گیری آن می تواند منجر به تصمیمات برای سرمایه گذاران گردد.
دانش، هسته اصلی تولید و شاخص اصلی خلاقیت و سرمایه انسانی است. پرواضح است که هم افزایی مابین تحصیل دانش و قدرت تولید، جامعه ما را به فعالیت های ایجاد ارزش (ارزش افزوده اقتصادی) که بر مبنای دانش نو و متمرکز قرار دارد، می رساند. نوع ساختار توانمندی انسانی بر مبنای دانش جامعه، در سیستم های مختلف بسیار پراهمّیت بوده است. در این زمان که تحصیل دانش سرعت گرفته و شکل مهارت های انسانی شروط پیشرفته و توسعه اند؛ بسیار ضروری است که مسیر کلیدی مناسب برای تحصیلات، آموزش، تحقیق وتوسعه و بهبود، شامل انتخاب های استراتژیک و سیاست های خاص برای توسعه و رشد را بیابیم. در سال های اخیر، دارایی های نامشهود شرکت ها و موسسات؛ مخصوصاً موسسات با تکنولوژی بالا و شرکت های دانش محور درفرایند ایجاد ارزش شرکت ها،نقش مهم و فزاینده ای دارند(رضایی و همکاران،89).
بطوری که ارزیابی اثر سرمایه فکری، خاص دارایی های نامشهود بر ارزش بازار شرکت ها، نسبت به دارایی های مشهود، مهم تر است. اهمّیت دارایی های نامشهود اخیراً به طور فزاینده ای رو به افزایش است. علاوه بر این درک وفهم ارتباط بین نرخ رشد سرمایه فکری و عملکرد شرکت ها، جدای از حفظ منافع سرمایه گذاران اعم از بالفعل و بالقوه؛ باعث رشد شرکت و در نهایت باعث حداکثر کردن سود یا حداکثر کردن ثروت می شود. معیاری که می تواند این عوامل را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهد؛ ارزش افزوده اقتصادی(EVA) است که یک معیار ارزیابی عملکرد داخلی و مبتنی بر ارزش می باشد. ارزش افزوده اقتصادی یک معیار با چند هدف است؛ یکی ارزیابی عملکرد، دیگری تعیین ارزش سهام، بودجه بندی؛ علی الخصوص بودجه بندی سرمایه ای و کمک به تعیین میزان پاداش مدیران؛ بطوری که استحقاق آن را داشته و این یک عامل انگیزشی به حساب می آید. به همین دلیل مدیران برای رسیدن به اهداف فوق؛ توجه خاصی به متغیرهای سرمایه فکری و تعریف گسترده تری از دارایی نامشهود دارند.
شناخت ارزش سرمایه فکری و متغیرهای مؤثر بر آن (از دیدگاه پالیک) موجب خواهد شد تا مدیران متغیرهایی را که نقش اساسی در ایجاد ارزش دارند را؛ شناسایی و در جهت بهبود آنها، گام بردارند و یا حتی عوامل مخرّب ارزش را از بین برده و یا تضعیف کنند که بدین ترتیبب مدیران می توانند در ایجاد ارزش به صورت اثربخش و کارا عمل کنند، در غیر این صورت ثروت سهامداران از بین می رود و مدیریت دستخوش تغییرات خواهد شد. وچه بسا شرکت ها به ورشکستگی دچار شوند.
در حال حاضر، گزارش های مالی که طبق استانداردهای حسابداری تهیه می شوند، این اهداف را به طور فراگیر برآورد نمی سازند؛ به این معنی که در اندازه گیری و گزارش گیری سرمایه های فکری با نقصان مواجه هستند. بدین ترتیب، طبیعی است در ارزشیابی شرکت ها؛ شکاف فزاینده بین ارزش بازار و ارزش دفتری شرکت ها به وجود می آید. به دلیل دشواری اندازه گیری و سنجش سرمایه فکری، چارچوب حسابداری مدونی برای افشای سرمایه فکری در جهان وجود ندارد، بنابراین وضعیت فعلی افشای سرمایه فکری در سراسر جهان محدود و درحال تغییر است. این چالش، موجبات تحقیقات وسیعی را فراهم می آورد. محدودیت های گزارش مالی در بیان ارزش بازار شرکت بر این واقعیت استوار است که منبع ارزش اقتصادی شرکت، تنها دارایی های مادی نیست، بلکه سرمایه فکری نیز است. علاوه بر این سرمایه فکری در بنگاه ها، خود ایجادکننده ی مزیت رقابتی بین بنگاه ها است؛ بنابراین سرمایه فکری برعملکرد شرکت ها نیز اثر متفاوتی خواهد داشت.
این تحقیق ارتباط نرخ رشد سرمایه فکری بر عملکرد حسابداری، بازار و مالی؛ شرکت های متوسط و بزرگ پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را، مورد بررسی قرار می دهد. سرمایه فکری با توجه به این که نقش مهمّی در رابطه با ارزش شرکت دارد، توجه زیادی را به خود معطوف داشته است. بلیر و کوچان خاطر نشان می کنند که اهمّیت دارایی های نامشهود اخیراً به طور فزاینده ای رو به افزایش است. به نظر می رسد، تاثیر سرمایه فکری به طور خاصی در شرکت های دانش محور که به سرعت ایجاد شده اند، مهم باشند. مانند: شرکت های بیوتکنولوژی، فن آوری اطلاعات.
هولند خاطر نشان می کند که معمولاً دارایی های نامشهود به خاطر این مشکل که چگونه ارزش دارایی اعلام شود، ناشناخته هستند؛ بنابراین مشکل می شود، این مسأله را که این دارایی های نامشهود، چه قدر سود برای این شرکت ها می آورند را، مورد ارزیابی قرار داد. یک تأثیر بر دارایی های نامشهود بر ارزش شرکتها، مربوط به عدم تقارن اطلاعات است.
بارث،کازنیک ومک نیکولز، پیشنهاد دادند، از آن جایی که فقدان ارزیابی خاص برای ارزیابی دارایی نامشهود وجود دارد و برآورد یک قیمت منصفانه برای آنها مشکل است، شرکت ها با دارایی های نامشهود بیشتر، دارای عدم تقارن اطلاعات بیشتر بین مدیران و سرمایه گذاران می باشند. گارسیا، آیوسو متوجّه می شوند که این ریسک عدم تقارن اطلاعات هم؛ به تخصیص مؤثر سهام آسیب می رساند که به خاطر یک سری عوامل، مؤثر می باشد. مانند: افزایش هزینه سهام، افزایش در گسترش تقاضا برای مزایده، عدم نقدینگی، بازارهای سرمایه ای و تصمیمات سرمایه گذاری نامناسب(ون چانگ و همکاران،2011) .
ابودیو لیو بیان می کنند: از طرف دیگر، غالباً سرمایه گذاران ممکن است تصمیم به سرمایه گذاری در شرکت هایی نمایند که ریسک تجاری بالا و هم چنین مشکلات نمایندگی داشته باشند. به منظور حذف عدم تقارن اطلاعات ومشکلات نمایندگی، سرمایه گذاران نیاز به اطلاعاتی راجع به دارایی های نامشهود شرکت ها دارند. ویات تاکید می کند که سرمایه گذاران به اطلاعات بیشتری راجع به دارایی های نامشهود شرکت ها و نقشی که آنها در فرایند ایجاد ارزش ایفا می کنند، نیاز دارند. دو منبع وجود دارد که سرمایه گذاران می توانند از آن ، این چنین اطلاعاتی مانند گزارشات سالانه و گزارشات کارشناسی(تحلیل گر) را بدست آورند. هلی و پالپو تاکید می کنند که گزارشات کارشناسی (تحلیل گر) نقش خیلی مهمّی در ارتباط با مدیران و سرمایه گذاران ایفا می کنند، آن می تواند عدم تقارن اطلاعات را کم کند و هم چنین قابلیت اعتماد را بهبود دهد. بارث، کازنیک ، نیکولز ، لیو و سوگینس امیرا؛ دریافتند که اطلاعات فراهم شده توسط تحلیل گران مالی برای شرکت های دانش محور مهم تر است، چون اطلاعات راجع به دارایی های نامشهود در گزارش های سالانه برای نمونه از شرکت ها، ناکافی است و تحلیل گران مالی باید به نقش کسب اطلاعات بیشتری راجع به دارایی های نامشهود در گزارش های سالانه خود ارائه دهند، ممکن است که عدم تقارن اطلاعات کاهش یافته و ارزش واقعی شرکت ها بهتر مشخص شود. در ضمن سرمایه فکری، فرصت های رشد آتی شرکت ها را مشخص می کند که ممکن است به عملکرد بهتر شرکت ها منجر شود(عبداله و سوفیانا،2012). بنابراین در این تحقیق تلاش شده است تا ارتباط نرخ رشد سرمایه فکری بر عملکرد حسابداری، بازار و مالی؛ شرکت های متوسط و بزرگ پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را نشان دهیم. نتایج این تحقیق در قالب پنج فصل و تعدادی پیوست ارائه خواهد شد.
در فصل اول کلیات تحقیق ارائه میشود. در فصل دوم، مبانی نظری سرمایه فکری و ارزش افزوده اقتصادی و فصل سوم به روش شناسی تحقیق اختصاص دارد .در فصل چهارم، نتایج حاصل از داده های آماری تحقیق ارائه و اطلاعات بدستآمده مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. در فصل پنجم نتیجهگیری به همراه پیشنهادات لازم ارائه خواهد شد.
1-2 تشریح وبیان مسئله
در جوامع دانش محور کنونی، نقش و اهمّیت سرمایه های مالی در مقایسه با سرمایه های فکری در تعیین قابلیت سودآوری پایدار، کاهش چشم گیری یافته است. به دلیل اهمّیت روزافزون سرمایه های فکری در فرایند برتری راهبرد شرکت ها، اکثر شرکت ها در پی یافتن روش های اندازه گیری سرمایه فکری و بررسی آن با عملکرد شرکت ها می باشند. این تحقیق در پی کسب شواهد تجربی در زمینه ارتباط بین نرخ رشد سرمایه فکری و عملکرد شرکت ها می باشد. در اقتصاد جهانی امروز، دانش مهم ترین سرمایه؛ جایگزین، سرمایه های مالی و فیزیکی شده است. بنابراین؛ در اقتصاد دانش محور، منبع ارزش اقتصادی شرکت ها، تولید کالاهای مادی نیست؛ بلکه ایجاد وحفظ سرمایه فکری(دارایی های نامشهود)است.در بیشترسازمان های دانش محور، دارایی های فکری منبع اصلی مزیت رقابتی و خلق ارزش ثروت شرکت، محسوب می شود. دانش، منبع کلیدی اقتصاد و شاید تنها منبع حکم فرما در تشخیص مزیت رقابتی بنگاه ها شده است. دانش؛ به عنوان دارایی، در مقایسه با دیگر طبقات دارایی ها، دارای یک ماهیت منحصر به فردی است. زیرا هر چه بیشتر استفاده شود به ارزش آن افزوده می شود. بر این اساس، موفقیت حال وآینده در رقابت میان سازمان ها تا حد کمی؛ مبتنی بر تخصیص راهبردی منابع فیزیکی و مالی و تا حد زیادی، مبتنی برمدیریت راهبردی سرمایه فکری خواهد بود. بنابراین، مدیران نیاز دارند که بتوانند اثر مدیریت دانش یا سرمایه فکری را با توجه به عملکرد شرکت اندازه گیری کنند. از این رو لازم است؛ همه منابع و ظرفیت های سازمانی و دارایی های برون ترازنامه ای، شناسایی واندازه گیری شوند. سرمایه فکری شامل آن دسته از دارایی های نامشهود؛ مانند: علائم تجاری ، اختراع ها و حق الامتیازها و برتری های انسانی، ساختاری و ارتباطات محیطی است که به روش های حسابداری در صورت های مالی منعکس نمی شود و رشد دارایی های نامشهود شرکت ها، قدرت رقابت و توسعه پایدار را تضمین می کند(عباسی و همکاران،1389).
بنابراین در این تحقیق تلاش شده است تا ارتباط نرخ رشد سرمایه فکری بر عملکرد حسابداری، بازار و مالی؛ شرکت های متوسط و بزرگ پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را نشان دهیم. این تحقیق؛ عملکرد شرکت ها را با توجه به سه جنبه، مد نظر قرار می دهد. یکی عملکرد حسابداری که می توان آن را با توجه به تشریح و بیان موضوع ارائه شده فوق؛ بر مبنای ارزش افزوده اقتصادی ارزیابی کرد. دومی، عملکرد بازار است که از طریق بازده سالانه سهام می توان آن را مورد ارزیابی قرار داد؛ و سومی عملکرد مالی می باشد که بر اساس نسبت های سودآوری مانند سود هر سهم، بازده حقوق صاحبان سهام و بازده دارایی ها قابل ارزیابی است.
سرمایه فکری با توجه به این که نقش مهمّی در رابطه با ارزش شرکت دارد، توجه زیادی را به خود معطوف داشته است. به نظر می رسد، تأثیر سرمایه فکری به طور خاصی در شرکت های دانش محور که به سرعت ایجاد شده اند، مهم باشند. سرمایه گذاران به عنوان اصلی ترین؛ تامین کنندگان منابع شرکت ها، متقاضی اطلاعات کامل و درست شرکت ها هستند. اطلاعات حسابداری در صورت های مالی متجلّی می گردد، سرمایه گذاران همیشه به طور ثابت و یکنواخت از اطلاعات حسابداری استفاده می کنند، بدون آن که؛ این اطلاعات را از نظر تغییرات انجام شده در روش های حسابداری تعدیل کنند و یا به نحوه ی محاسبه آن توجّهی داشته باشند. غالباً سرمایه گذاران، ممکن است تصمیم به سرمایه گذاری در شرکت هایی نمایند که ریسک تجاری بالا و هم چنین مشکلات نمایندگی داشته باشند. به همین دلیل اهمّیت دارایی های نامشهود اخیراً به طور فزاینده ای رو به افزایش است. علاوه بر این درک وفهم ارتباط بین نرخ رشد سرمایه فکری و عملکرد شرکت ها، جدای از حفظ منافع سرمایه گذاران اعم از بالفعل و بالقوه؛ باعث رشد شرکت و در نهایت باعث حداکثر کردن سود یا حداکثر کردن ثروت می شود. معیاری که می تواند این عوامل را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهد؛ ارزش افزوده اقتصادی است که یک معیار ارزیابی عملکرد داخلی و مبتنی بر ارزش می باشد. ارزش افزوده اقتصادی یک معیار با چند هدف است؛ یکی ارزیابی عملکرد، دیگری تعیین ارزش سهام، بودجه بندی؛ علی الخصوص بودجه بندی سرمایه ای و کمک به تعیین میزان پاداش مدیران؛ بطوری که استحقاق آن را داشته و این یک عامل انگیزشی به حساب می آید. به همین دلیل مدیران برای رسیدن به اهداف فوق؛ توجه خاصی به مشخصه های سرمایه فکری و تعریف گسترده تری از دارایی نامشهود دارند که این جزء مشترکی از سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه ارتباطی یا اجتماعی(مشتری) است.
1-4 مبانی نظری تحقیق
هولند خاطر نشان می کند که معمولاً دارایی های نامشهود به خاطر این مشکل که چگونه ارزش دارایی اعلام شود، ناشناخته هستند؛ بنابراین مشکل می شود، این مسأله را که این دارایی های نامشهود، چه قدر سود برای این شرکت ها می آورند را، مورد ارزیابی قرار داد. یک تاثیر بر دارایی های نامشهود بر ارزش شرکتها، مربوط به عدم تقارن اطلاعات است.
بارث،کازنیک ومک نیکولز، پیشنهاد دادند، از آن جایی که فقدان ارزیابی خاص برای دارایی نامشهود وجود دارد و برآورد یک قیمت منصفانه برای آنها مشکل است، شرکت ها با دارایی های نامشهود بیشتر، دارای عدم تقارن اطلاعات بیشتر بین مدیران و سرمایه گذاران می باشند. گارسیا، آیوسو متوجّه می شوند که این ریسک عدم تقارن اطلاعات هم؛ به تخصیص مؤثر سهام آسیب می رساند که به خاطر یک سری عوامل مؤثر می باشد. مانند: افزایش هزینه سهام، افزایش در گسترش تقاضا برای مزایده، عدم نقدینگی، بازارهای سرمایه ای و تصمیمات سرمایه گذاری نامناسب(ون چانگ و همکاران،2011).
ابودی و لیو بیان می کنند: از طرف دیگر، غالباً سرمایه گذاران ممکن است تصمیم به سرمایه گذاری در شرکت هایی نمایند که ریسک
تجاری بالا و هم چنین مشکلات نمایندگی داشته باشند. به منظور حذف عدم تقارن اطلاعات ومشکلات نمایندگی، سرمایه گذاران نیاز به اطلاعاتی راجع به دارایی های نامشهود شرکت ها دارند. ویاتتاکید می کند که سرمایه گذاران به اطلاعات بیشتری راجع به دارایی های نامشهود شرکت ها و نقشی که آنها در فرایند ایجاد ارزش ایفا می کنند، نیاز دارند. دو منبع وجود دارد که سرمایه گذاران می توانند از آن ، این چنین اطلاعاتی مانند گزارشات سالانه و گزارشات کارشناسی(تحلیل گر) را بدست آورند. هلی و پالپو تاکید می کنند که گزارشات کارشناسی (تحلیل گر) نقش خیلی مهمّی در ارتباط با مدیران و سرمایه گذاران ایفا می کنند، آن می تواند عدم تقارن اطلاعات را کم کند و هم چنین قابلیت اعتماد را بهبود دهد. بارث، کازنیک، نیکولز، امیرا، لیو و سوگینس دریافتند که اطلاعات فراهم شده توسط تحلیل گران مالی برای شرکت های دانش محور مهم تر است، چون اطلاعات راجع به دارایی های نامشهود در گزارش های سالانه برای نمونه از شرکت ها ناکافی است و تحلیل گران مالی باید به نقش کسب اطلاعات بیشتری راجع به دارایی های نامشهود در گزارش های سالانه خود ارائه دهند، ممکن است که عدم تقارن اطلاعات کاهش یافته و ارزش واقعی شرکت ها بهتر مشخص شود. در ضمن سرمایه فکری، فرصت های رشد آتی شرکت ها را مشخص می کند که ممکن است به عملکرد بهتر شرکت ها منجر شود (عبداله و سوفیانا،2012). بنابراین در این تحقیق؛ تلاش شده است تا ارتباط نرخ رشد سرمایه فکری بر عملکرد حسابداری، بازار و مالی؛ شرکت های متوسط و بزرگ پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را نشان دهیم.
سرمایه فکری، چیزی فراتر از ذهن بوده و دربرگیرنده ای اقدام فکری نیز می گردد. این بدین معنی است که در ادبیات سرمایه فکری، در تشریح مفهوم سرمایه فکری، حرکت از داشتن دانش به سمت استفاده از دانش به این نکته اشاره دارد که روابط و فرایندها برای این که به عنوان سرمایه فکری محسوب گردند، باید دانش را به محصول یا خدمتی تبدیل نمایند که برای سازمان، شرکت یا غیره، ارزشمند باشد. هم چنین این امر، منجر به فرایندی می گردد که ما را از داشتن دانش به سمت استفاده از دانش می برد(ژو و همکاران).
نگاهی مختصر به تعاریف سرمایه فکری، نشان دهنده ی این است که نویسندگان هنوز بر سر تعریف خاصی توافق ندارند. ولی از جهات زیادی شباهت هایی بین تعاریف مختلف مشاهده می شود. تمامی این تعاریف بر این اصل استوار است که سرمایه فکری، مجموع دارایی های نامشهود سازمان، اعم از دانش(بخشی از سرمایه انسانی)، سرمایه ساختاری، سرمایه ارتباطی، سرمایه داخلی و سرمایه خارجی را شامل می شود(آلریچ) . کلین و پارساک ، سرمایه فکری را، بسته کاربردی دانش، تعریف کردند. طبق تعریف مار و سکوما، سرمایه فکری؛ مجموعه ای از دارایی های مبتنی بر دانش است که به یک سازمان تعلق دارد و به طور چشم گیری در بهبود موقعیت رقابتی مشارکت دارد. بونتیس؛ معتقد است که سرمایه فکری عبارت از: تلاش برای استفاده مؤثر از دانش(محصول نهایی) در مقابل اطلاعات (ماده خام) است. بروکینگ سرمایه فکری را این گونه تعریف کرد:«سرمایه فکری؛ اصطلاحی است برای ترکیب دارایی نامشهود بازار، دارایی فکری، دارایی انسانی و دارایی زیر ساختاری، که شرکت را برای انجام فعالیت هایش توانمند می سازد»
این تحقیق در پی کسب شواهد تجربی در زمینه ارتباط بین سرمایه فکری و عملکرد شرکت ها می باشد. در اقتصاد جهانی امروز، دانش؛ مهم ترین سرمایه جایگزین، سرمایه های مالی و فیزیکی شده است. بنابراین، در اقتصاد دانش محور، منبع ارزش اقتصادی شرکت ها، تولید کالاهای مادی نیست؛ بلکه ایجاد وحفظ سرمایه فکری(دارایی های نامشهود) است. در بیشتر سازمان های دانش محور، دارایی های فکری منبع اصلی مزیت رقابتی و خلق ارزش ثروت شرکت، محسوب می شود. دانش، منبع کلیدی اقتصاد و شاید تنها منبع حکم فرما در تشخیص مزیت رقابتی بنگاه ها شده است. دانش، به عنوان دارایی، در مقایسه با دیگر طبقات دارایی ها، دارای یک ماهیت منحصر به فردی است. زیرا هر چه بیشتر استفاده شود؛ به ارزش آن افزوده می شود. بر این اساس، موفقیت حال وآینده در رقابت میان سازمان ها تا حد کمی؛ مبتنی بر تخصیص راهبردی منابع فیزیکی ومالی و تا حد زیادی، مبتنی برمدیریت راهبردی سرمایه فکری خواهد بود. بنابراین، مدیران نیاز دارند که بتوانند اثر مدیریت دانش یا سرمایه فکری را با توجه به عملکرد شرکت اندازه گیری کنند(رضایی و همکاران). بنابراین در این تحقیق تلاش شده است تا ارتباط نرخ رشد سرمایه فکری بر عملکرد حسابداری، بازار و مالی؛ شرکت های متوسط و بزرگ پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را نشان دهیم. این تحقیق؛ عملکرد شرکت ها را با توجه به سه جنبه، مد نظر قرار می دهد. یکی عملکرد حسابداری که می توان آن را با توجه به تشریح و بیان موضوع ارائه شده فوق؛ بر مبنای ارزش افزوده اقتصادی ارزیابی کرد. دومی، عملکرد بازار است که از طریق بازده سالانه سهام می توان آن را مورد ارزیابی قرار داد؛ و سومی عملکرد مالی می باشد که بر اساس نسبت های سودآوری مانند سود هر سهم، بازده حقوق صاحبان سهام و بازده دارایی ها، قابل ارزیابی است.
Correlation.[1]
Regression.[2]
Least squares .[3]
.[4] نوری بروجردی پیمان وهمکاران ، (1389) ، مجله حسابداری، سال سوم، شماره پنجم.
. Human capital(HC)
. Maaloul,2010
[7]. Pulic
.[8] رضایی، فرزین و همکاران ، (1389) ، تحقیقات حسابداری وحسابرسی، شماره هفتم.
. Blair
. Kochan
Holland.[11]
. Intangible assets
Information asymmetry.[13]
Barth.[14]
Kasznik.[15]
Mcnichols.[16]
Garcia.[17]
Ayuso .[18]
. Wen-Chung Guo (Taiwan), Shin-Rong Shiah-Hou (Taiwan), Shih-Hua Pan (Taiwan), Investment Management and Financial Innovations, Volume 8, Issue 4, 2011
Aboody .[20]
Lev.[21]
Business risk.[22]
. Agency problems
Wyatt.[24]
. Healy
. Palepu
Reliability.[27]
Abdullaha, D. & Sofiana,S.(2012) .[28]
competitive advantage.[29]
Strategic Management.[30]
. رضایی، فرزین و همکاران ، (1389) ، تحقیقات حسابداری وحسابرسی، شماره هفتم.
Intellectual capital growth rate.[32]
. Intellectual action
. Roos, (1997)
Ulrich.[35]
Marr & Schiuma.[36]
Marr & Schiuma.[37]
. Bollen
Bontis.[39]
Brooking.[40]
. رضایی، فرزین و همکاران ، (1389) ، تحقیقات حسابداری وحسابرسی، شماره هفتم.
Accounting performance .[42]
Market performance.[43]
financial performance.[44]
از معیارهای مورد توجه در اخذ تصمیم های سرمایه ای ریسک و بازده است. در این تحقیق رابطه بین پیش بینی سود هر سهم مبتنی بر سنجه های دقت و دفعات پیش بینی با بازده و ریسک سیستماتیک شرکت به عنوان سنجه های واکنش بازار مورد مطالعه قرار گرفته است. در این راستا بر مبنای فرمول مناسب آماری و روش تصادفی ساده 130 شرکت از بین شرکت های منتخب بورس تهران انتخاب و داده های عملکردی آن ها در بازه زمانی 5 ساله منتهی به 29/12/1392 گردآوری شده است. پس از آزمون پیش فرض هایی چون نرمال بودن توزیع متغیرها و خطاهای روابط برآوردی، استقلال خطی متغیرهای مستقل و باقی مانده ها، ثبات واریانس ها و پیش فرض های نوع تحلیل داده های تابلویی، از روش رگرسیون خطی مرکب به منظور تعیین رابطه بین متغیرها استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که بین دقت پیش بینی سود هر سهم با بازده شرکت رابطه مستقیم و با ریسک سیستماتیک شرکت رابطه معکوس دارد. علاوه بر این بین دفعات پیش بینی سود با بازده شرکت رابطه معکوس و با ریسک سیستماتیک شرکت رابطه مستقیم دارد. اعتبار سنجی روابط ریاضی برآوردی بین متغیرها نشان داد که ضرایب تعیین به نیم میل کرده و رابطه در حد متوسطی بین متغیرها وجود دارد. تعمیم نتایج به جامعه آماری بر مبنای آزمون های تی استیودنت و فیشر در سطح 95 درصد مورد پذیرش قرار گرفت.
واژه های کلیدی:
دقت پیش بینی، دفعات پیش بینی، سود هر سهم، بازده شرکت، ریسک سیستماتیک
اهداف فرعی:
6-1)سوالات تحقیق:
انجام تحقیق حاضر در راستای نیل به اهداف تعیین شده و پاسخ به یک پرسش اصلی و پرسش های فرعی برگرفته از آن به شرح ذیل به انجام رسیده است:
سوال اصلی
بینپیشبینیسودهرسهمتوسطمدیریتباریسکوارزش شرکت در قلمرو تحقیق چه رابطه ای وجود دارد؟
سؤالات فرعی:
7-1)فرضیه های تحقیق:
با عنایت به استفاده از روش نمونه گیری تصادفی در مطالعه جامعه آماری یا شرکت های منتخب بورسی، به منظور استنتاج از روش استقرای آماری مبتنی بر آزمون فرض استفاده شده و لذا استنتاج مبتنی بر طرح یک فرضیه اصلی یا اهم و با تجزیه آن 4 فرضیه فرعی به شرح ذیل به انجام رسیئه است:
8-1)تعاریف عملیاتی واژه ها:
در این بخش از کلیات تحقیق به تعاریف مفهومی و عملیاتی واژه های اساسی مورد استفاده در عنوان یا فرضیات تحقیق پرداخته شده است:
ریسک:
عبارت از احتمال اختلاف بازده واقعی یک سرمایه گذاری از بازده مورد انتظار آن می باشد (حجازی، 1386، 245)
ریسک سیستماتیک
آن بخش از کل ریسک مجموعه اوراق بهادار که غیر قابل حذف بوده و به علت وجود عواملی که بر قیمت کل اوراق بهادار اثر می گذارد، به وجود می آید که به وسیله βاندازه گیریمیشود. تغییراتدرمحیطاقتصادی،سیاسی،اجتماعی،نرخبهره،قدرتخریدمصرفکننده،شرایطعمومیبازارازمنابعریسکغیرقابلاجتناببهشمارمیروند. (حجازی،1386، 246)
ارزش شرکت
جهت ارزیابی ارزش شرکتاز معیارهای مختلفی از جمله معیار نسبت Qتوبین استفاده شده است (حسینی و دیگران،1385، 72)
نسبت Q توبین
در این تحقیق از روش محاسبه Q ساده استفاده شده است که در آن معیار یاد شده از تقسیم ارزش بازار کل دارایی های شرکت بر ارزش دفتری کل دارایی ها شرکت بدست می آید (خداداد حسینی و دیگران، 1385، 73)
سود پیش بینی شده هر سهم
سودی است که نشان دهنده برآورد مدیریت از سود آتی شرکت می باشد و از حاصل کل سود پیش بینی شده بر تعداد سهام حاصل می شود(خوش طینت، 3،1385)
دقت پیش بینی
عبارتست از لگاریتم طبیعی توان دوم اختلاف سود(زیان) پیش بینی شده از سود(زیان) واقعی تقسیم بر توان دوم سود(زیان) پیش بینی شده (اشتباه کمتر یعنی دقت بالاتر)(گونوپوس ،2004،89).
دفعات پیش بینی
عبارتست از مجموع تعداد پیش بینی اولیه ودفعات تجدید نظر در سود پیش بینی شده تا پایان دوره مالی
9-1)روش کلی تحقیق
روش کلی این تحقیق را میتوان از چهار جهت به شرح ذیل مشخص کرد:
1) از جهت هدف: این تحقیق به دنبال طرح نظریه الگو یا ابزار جدید نبوده بلکه به دنبال به کارگیری روشها و مدلهای موجود مربوط به ارزیابی عملكرد در قلمرو تحقیق در راستای تعیین رابطه بین پیش بینی سود با ریسک سیستماتیک و ارزش شرکت در قلمرو تحقیق و مبتنی بر آن ارائه رهنمودهایی در راستای بهبود عملكرد در قلمرو تحقیق بوده است، بدین لحاظ میتوان این تحقیق را از نوع تحقیقات کاربردی نامید.
2) از نظر روش استنتاج: از آن جهت که از طرفی در مطالعه جامعه آماری در این تحقیق از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شده و از طرف دیگر در استنتاج از استقرای آماری و آزمون فرض بهره گرفته شده است. بر همین مبنا طی استنتاج، هدف تعمیم و تسری نتایج بوده لذا روش استنتاج مورد استفاده در بیان مشاهدات نم.نه ای از نوع توصیفی و در تعمیم مشاهدات به جامعه آماری از نوع استقرایی بوده است.
3) طرح تحقیق: با عنایت به اینکه داده های آماری مورد استفاده در این تحقیق دادهای عملکردی مربوط به آخرین مقاطع زمانی دوره ای بوده و به طور کلی بازه زمانی گذشته میباشد طرح تحقیق از نوع پس رویدادی، گذشته نگر یا توصیفی- تحلیلی مبتنی بر تجربیات گذشته یا به عبارتی expose facto میباشد.
4) ماهیت داده ها و روش ها: با عنایت به اینکه داده های آماری و متغیرهای مورد استفاده در این تحقیق غیر کیفی و در تعیین اندازه گیری كارایی و سنجش تاثیر آن بر جذب سپرده های شعب از روش های كمی مدل سازی ریاضی و تحلیل همبستگی كمی استفاده شده است، روش کلی یا نوع تحقیق از جهت ماهیت و نوع داده ها و روش های مورد استفاده از نوع “کمی“ یا “غیر قضاوتی“ بوده است.
.Gounopoulos
:
در ادبیات حسابداری به هر جا بنگریم ردپای استفاده كنندگان و هدفِ تامین نیازهای اطلاعاتیِ آنان به چشم می خورد. از میان اهداف متعددی كه برای واحدهای تجاری می توان متصور شد، هدفِ حداكثر ساختن ثروت در صدرِ اهداف قرار داشته كه تحقق این هدف را نمی توان بی ارتباط با سود و سیاست تقسیم سود و تغییرات و نوسانات قیمت دانست و به همین جهت این موضوع مورد توجه مدیریت، سهامداران و سایر استفاده كنندگان از اطلاعات صورتهای (ذینفعان[2]) بوده و هست. نحوه و شكل برخورد با سود در واحدهای تجاری را می توان در قالب سیاست تقسیم سود و تغییرات قیمت سهم در بازار را در قالب نوسانات قیمت سهم تعریف نمود كه معلول عوامل بسیاری از جمله سطح نقدینگی، محدودیت های قانونی، سیاست های مدیریت، نوع صنعت (به لحاظ كاربر و یا سرمایه بر بودن)، نوع مالکیت در شرکتها، سلایق ، ریسك پذیری و افق سرمایه گذاری سرمایه گذاران، اندازه، چرخه عمر و سطح ریسك شركت، سیاست های توسعه ای شرکت و همچنین برخی عوامل در سطح کلان … میباشد. همچنین می توان از تاثیراتِ سیاست تقسیم سود شرکتها (در كوتاه مدت)، به تاثیر آن بر قیمت سهام و نوسانات قیمت سهم و در نتیجه بر صف خرید و فروش سهم اشاره نمود. به لحاظ تئوریک بین سیاست تقسیم سود شركت ها و جریان های نقدینگی در آنها یک رابطه ی دو سویه وجود دارد. شركت ها جهت مدیریت جریان عملیات خود نیاز به نقدینگی داشته و این نیاز را به طرق مختلف از جمله تامین مالی از طریق سهامداران و یا از طریق سایر اعتبار دهندگان(اهرم) مرتفع می سازند وبه تعریفی دست به طراحی ساختار سرمایه می زنند لذا می توان نقدینگی را نیز از عوامل تاثیرگذار در فرایند عملیات شركت ها و کاهش هزینه های نمایندگی (از دیدگاه سهامداران) دانست، نتایج تحقیقاتی از این قبیل می تواند به ذینفعانِ اطلاعات و مدیران، در بهبود فرایند تصمیم گیریشان کمک نموده و به سلایق مختلف در بین سهامداران/ ذینفعان (به لحاظ افق سرمایه گذاری، ریسک پذیری،)، نیز پاسخ دهد و اینكه مدیران نیز در برآورد و پیش بینی های خود و در جهت کاهش تضاد منافع، میزان و شدت این رابطه را مد نظر قرار خواهند داد. نقدینگی شركت ها از اولین ملاحظات تصمیمات تقسیم سود سهام است. از آنجا كه سود سهام مبین یک جریان خروجی است هرچه موقعیت نقدی و نقدینگی كلی شركت بهتر باشد توانایی آن در پرداخت سود سهام بیشتر خواهد بود.
بر اساس ادبیات موجود در خصوص سود حسابداری از جمله تحقیقات بال و براون در سال 1968 می توان آن را در ارتباط با نوسانات قیمت سهم دانست چرا که نوسانات قیمت سهم نماینده ای برای ریسک جریانات نقدی بوده و بر قیمت تاثیرگذار خواهد بود. شركتی كه سودآور و در حال توسعه است ممكن است نفدینگی نداشته باشد چون وجوه نقد خودرا در دارایی های ثابت و دارایی های بلندمدت بكار می برد. چون مدیریت این قبیل شركت ها نقدینگی كمی بعنوان مانده احتیاطی به منظور برخورد با عدم اطمینان بكار می برند درنتیجه تمایلی به از بین بردن این موقعیت با پرداخت سود سهامِ زیاد ندارند. نقدینگی شركت به شدت تحت تاثیر تصمیمات سرمایه گذاری و تامین مالی قراردارد. تصمیمات سرمایه گذاری آهنگ رشد و توسعه دارایی های شركت و نیاز به وجوه نقد را تضمین می كند و تصمیمات تامین مالی راه هایی را كه شركت برای تامین وجوه در پیش دارد نشان می دهد. موقعیت نقدینگی تنها راه انعطاف پذیری و احتیاط در مقابل عدم اطمینان نیست. چنانچه شركت توانایی اخذ وام با شرایط آسان و در مدتی كوتاه را داشته باشد انعطاف پذیری لازم را خواهد داشت. این توانایی ممكن است به شكل اعتبار بانكی، اخذوام از بانك و یا تمایل غیر رسمی موسسات مالی در تمدید شرایط اعتباری باشد. بعلاوه ممكن است كه توانایی وام گیری به شكل تواناییِ شركت در صدور اوراق قرضه و مراجعه به بازار سرمایه نیز باشد. هرچه شركت بزرگتر و سازمان یافته تر باشد دسترسی بیشتری به بازارهای سرمایه خواهد داشت و هرچه توانایی شركت در وام گیری و تامین وجوه از طریق بدهی بیشتر باشد انعطاف پذیری آنان در پرداخت سود سهام نیز بیشتر خواهد بود و این پرداخت های سود بر قیمت موثر بوده و موجب نوسانات سود خواهد شد.
1-2- بیان موضوع تحقیق :
بطور كلی موضوع تحقیق حاضر، ارزیابی تاثیر بین سیاست تقسیم سود با نوسان پذیری قیمت سهم می باشد. بر اساس مبانی نظری تحقیق، برای پژوهشگر رابطه ای مستقیم مابین سیاست تقسیم سود با نوسان پذیری قیمت سهم در بازار متصور می باشد که از جمله این مبانی تئوریک می توان به نتایج ارزنده و تاریخیِ تحقیق بال و براون در سال 1968 اشاره نمود. البته در این خصوص بایستی یادآوری نمود كه روابطی كه در مبانی نظری و تئوریک طرح شده و عنوان می گردند الزاما در واقعیت تحقق نخواهد یافت و چه بسا در دنیای واقعیت روابط به شكلی مخالف با مبانی نظری و تئوریک مشاهده شود. بخشی از این تفاوتِ مبانی نظری با واقعیت های اقتصاد را می توان در مباحث مهم و اساسیِ “مالی رفتاری” جستجو نمود. چرا كه مبانی نظری و تئوریک بر اساس اصولی، بعضا آرمانی و ایده ال شكل گرفته اند در حالی كه در دنیای واقعیت، اگر نگوییم تمام آن روابط، بخشی از آنها قابل تعریف نبوده و تحقق نخواهند یافت. لذا در این تحقیق با در نظر گرفتن مبانی نظری و سایر تحقیقات، به دنبال آزمون رفتار سرمایه گذاران و بازار سرمایه در جامعه آماری مربوطه هستیم. تحقیق حاضر در خصوص برخی متغیرها مشابه با تحقیقات داخل و خارج بوده اما در رابطه با نحوه محاسبه و اندازه گیری متغیرها تفاوت هایی را داراست. برای نمونه در تحقیق ستایش و کاظم نژاد (1389) از نسبت سود نقدی تقسیم شده به سود ناشی از فعالیتهای عادی به عنوان شاخصی برای ارزیابی سیاست تقسیم سود و در تحقیق رضوانی راز و همكاران (1389) از سود نقدی سال جاری _ سود سهام نقدی سال قبل )/ قیمت هر سهم در ابتدای سال جاری و در تحقیق اسدی و همکاران(1390) نسبت پرداخت سود تقسیمی(سود تقسیمی هر سهم به سود هر سهم) و در تحقیق فخاری و همکاران (1390) از سود تقسیمی به قیمت پایان سال سهام در تحیقق قسان الطالب (2012) از سود تقسیمی بین سهامداران که علاوه برسود خالص به عنوان شاخصی برای ارزیابی سیاست تقسیم سود استفاده شده است. ولی در تحقیق حاضر از نسبت سود تقسیمی به سودخالص به عنوان شاخصی برای ارزیابی سیاست تقسیم سود استفاده شده است. در خصوص متغیر نشان دهنده اهرم مالی در تحقیق كریمی و همکاران(1389) از ارزش دفتری كل بدهی ها به ارزش دفتری كل دارایی ها و در تحقیق خدامی پوروهمکاران (1390) از جمع بدهی های كوتاه و بلند مدت تقسیم بر جمع دارایی و در تحقیق اسدی و همکاران (1390) از كل بدهیها تقسیم بر كل داراییها و در تحقیق فخاری و همكاران از نسبت كل بدهی های بلندمدت به كل دارائیها و در تحقیق قسان الطالب (2012) از نسبت بدهی های به حقوق صاحبان سهام استفاده شده است. در تحقیق حاضر از مدل ارائه شده “پینچزو کِینی”جهت محاسبه نوسان پذیری قیمت سهام استفاده شده است که مبتنی بر متوسط تغییرات قیمت سهام طی دوره های مختلف می باشد لذا تحقیق حاضر از جهت فضای اقتصادی مربوط به قلمرو زمانی و نحوه اندازه گیری متغیر نوسان پذیری قیمت سهم، نو بوده و می تواند نتایجی مفید و موثر را ارائه نماید.
1-3- تبیین مساله تحقیق :
افرادی که وارد فضای بازار و سرمایه گذاری می شوند با فرض این موضوع مورد ارزیابی قرار می گیرند که افرادی هستند ریسگ گریز و همچنین افرادی هستند که بر اساس منطق و مدل اقتصادی تصمیم گیری می نمایند. تصمیم گیری در فضای سرشار از ابهام و تغییرات نیازمند دسترسی به اطلاعاتی است که بتوان بر اساس آنها ریسک های سرمایه گذاری را کاهش داده و حداقل به بازدهی معادل نرخ بازده مورد انتظار دست یافت. دغدغه سهامداران (از میان اهداف متعددی كه برای واحدهای تجاری می توان متصور شد) احتمالا” سودآوری شرکت ها در دوره های کوتاه مدت و بلند مدت است و لذا این موضوع مورد توجه مدیریت و سایر استفاده كنندگان از اطلاعات صورتهای (ذینفعان[5]) می باشد. سودآوری می تواند ابعاد گسترده ای از تصمیمات سرمایه گذاری توسط سرمایه گذاران بالقوه و بالفعل را تحت تاثیر قرارداده و همچنین افق سرمایه گذاری آنها را تغییر دهد. در تحقیق حاضر به دنبال ارائه اطلاعاتی در خصوص رابطه بین سیاست تقسیم سود با نوسان پذیری قیمت سهام در بین شرکت ها می باشیم. از مباحث مهمی كه تئوری نمایندگی، تضاد منافع و هزینه های نمایندگی را تحت تاثیر قرار می دهد، سودآوری شركتهاست، همچنین از موضوعات بسیار مهم از دیدگاه مدیریت و سهامداران در خصوص سودآوری واحدهای تجاری، میزان و شكل تقسیم سود شرکت ها می باشد. نحوه و شكل برخورد با سود در واحدهای تجاری را می توان در قالب سیاست تقسیم سود تعریف نمود كه معلول عوامل بسیاری از جمله سطح نقدینگی، سیاست های مدیریت، نوع صنعت (به لحاظ كاربر و یا سرمایه بر بودن)، سلایق و ریسك پذیری سهامداران، اندازه وریسك شركت و … میباشد. به لحاظ تئوریک بین سیاست تقسیم سودِ شركتها و جریان های نقدینگی در آنها یک رابطه ی دو سویه وجود دارد. شركتها جهت مدیریت جریان عملیات خود نیاز به نقدینگی داشته و این نیاز را به طرق مختلف از جمله تامین مالی از طریق سهامداران و یا از طریق سایر اعتبار دهندگان(اهرم) مرتفع می سازند. مدیران و ذینفعان اطلاعات، با دسترسی به نتایج تحقیقاتی از این قبیل، فرایند تصمیم گیری شان تسهیل شده، سلایق مختلف در بین سهامداران/ ذینفعان، نیز پاسخ داده خواهد شد و اینكه مدیران نیز در برآورد و پیش بینیهای خود، میزان و شدت این رابطه را مد نظر قرار خواهند داد. در تحقیقات انجام شده در خصوص سیاست تقسیم سود، اثر تورم و نوسانات اقتصادی کمتر مورد توجه قرار گرفته است لذا در این تحقیق برآنیم تا اثر رابطه بین سیاست تقسیم سود و نوسان پذیری قیمت سهام را مورد ارزیابی قرار دهیم. به لحاظ تئوریک می توان بین سیاست تقسیم سود و نوسانات قیمت سهام رابطه برقرار نمود ولی آنچه مهم است این که آیا در واقعیتِ موضوع نیز می توان این رابطه را برقرار نمود. این موضوع ابهامی است که بایستی براساس داده های گردآوری شده و آزمون های تحقیق به آن پاسخ داد. برای تبیین مساله تحقیق بر اساس یک مدل گرافیکی می توان آنرا به صورت زیر ارائه نمود :
نمودار 1-1 : نمای گرافیکی روابط بین متغیرهای تحقیق |
1-4- ضرورت و اهمیت تحقیق :
در مقایسه با تحقیقات قبلی، تحقیق حاضر از نوآوری هایی در خصوص تفاوت در نحوه محاسبه متغیرهای تحقیق و همچنین تفاوت در فضای اقتصادی تحقیق به لحاظ اعمال تغییراتی در فضای اقتصاد بواسطه اجرای قانون هدفنمدی یارانه ها و رشد لجام گسیخته سطح عمومی قیمت ها برخوردار است. از جمله مشکلاتی که می توان به واسطه تحقیق حاضر به آن پاسخ داد می توان به فضای متغیر و متشنج اقتصاد و بورس ایران اشاره نمود که این موضوع موجب سردرگمی سرمایه گذاران و بازار بورس گردیده است لذا ارتباط بین سیاست تقسیم سود در شرکت ها با نوسان پذیری قیمت سهام می تواند به سرمایه گذاران در مدل های تصمیم گیری شان به لحاظ افق سرمایه گذاری و پرتفوی سهام کمک نماید. در خصوص حمایت کننده ها از تحقیق حاضر بایستی گفت که هیچ شرکت یا سازمانی حاضر به حمایت مالی و معنوی از آن نگردیده است.سرمایه گذاری در سهام شرکتها را می توان از جمله زیرساخت های اساسی اقتصاد در کشورها دانست و سرمایه گذاران را بازیگران اصلی این مقوله دانست و همچنین مقوله سیاست تقسیم سود و تغیرات قیمت سهام از جمله مسائل مورد توجه سرمایه گذاران می باشد. البته تحقیق و نتیجه گیری در خصوص مسائل مطرح در علوم انسانی (همچون علم حسابداری) به لحاظ دخالت متغیرهای متعدد و بعضا” غیر قابل كنترل در این حوزه، اغلب بطور قطعی امكان پذیر نبوده.به با توجه به موارد بالا می توان گفت كه نتایج تحقیق حاضر در کنار سایر تحیقات انجام شده در حوزه حسابداری و مالی، در پیشبرد اهداف اقتصادی استفاده كنندگان و همچنین در تصمیم گیری های مدیران اثرگذار می باشد . البه تحقیقاتی مشابه با تحقیق حاضر در سایر کشورها نیز انجام شده است که مقایسه نتایج آن تحقیقات با تحقیق حاضر می تواند در درک فضای اقتصادی کشورمان راهگشا باشد.
1-5- اهداف تحقیق :
تحقیقاتی كه در حوزه علوم مالی و انسانی انجام می گیرد دارای اهداف مختلفی هستند. اهداف در حوزه علوم مالی را به دلیل تاثیرگذاری متغیرهای مختلف می توان به دو گروه اهداف اصلی و اهداف فرعی قابل طبقه بندی طبقه بندی نمود. در خصوص تحقیق حاضر اهدافی به شرح زیر متصور می باشد :
هدف اصلی :
بر اساس مبانی نظری و موضوع تحقیق و با توحه به اینکه در تحقیق حاضر از متغیر نوسان پذیری قیمت سهم به عنوان متغیر وابسته و از متغیر سیاست تقسیم سود به عنوان متغیر مستقل استفاده شده لذا اهداف تحقیق حاضر، متناظر با روابط بین این متغیرها تعریف می شود.
اهداف فرعی :
با توجه به اینکه در کنار متغیر تقسیم سود برخی دیگر از متغیرها نیز بر نوسان پذیری قیمت سهم تاثیرگذار می باشند لذا در کنار هدف اصلی تحقیق، می توان تعدادی اهداف فرعی را نیز تعریف و مورد ارزیابی و آزمون قرار داد. اهداف فرعی تحقیق به شرح زیر می باشد :
1- 6- هدف و علت انتخاب موضوع
وسعت و عمق بازار سرمایه در ایران در حال گسترش بوده و هر روز شاهد آن هستیم که نقش آن در فضای اقتصاد بیشتر و بیشتر می شود. البته در خصوص کارایی بازار بحث های بسیاری قابل طرح می باشد كه با تحقیقات مختلف می توان پاسخ این ابهامات را ارائه نمود. تحقیقات در حوزه علوم انسانی را می توان بر اساس اهداف مختلف و از دیدگاه های متفاوت طبقه بندی نمود. تحقیق حاضر به لحاظ هدف، در زمره تحقیقات كاربردی- توسعه ای قرار داشته و با توجه به اهمیت موضوعِ سود و سیاست تقسیم سود در شركت ها، انتظارات و نیازهای فزاینده اطلاعاتی سرمایه گذاران و مدیریت، می توان اهداف كاربردی به شرح زیر را برای گروه های زیر متصور شد :
1- 7 – سوالات تحقیق :
سوال اصلی تحقیق :
بر اساس مبانی نظری و همچنین اهداف تحقیق می توان سوال اصلی تحقیق را به شرح زیر ارائه نمود :
سوالات فرعی تحقیق :
1-8- فرضیه های تحقیق :
فرضیه اصلی :
فرضیه های فرعی :
1-9- تعاریف عملیاتی واژه ها و اصطلاحات :
در تحقیقات حوزه علوم مالی و حسابداری تعاریف متغیرها كه بر آن اساس، اندازه گیری متغیرها انجام می گردد گاها متفاوت از تعاریف تئوریک این متغیرها خواهد بود به این معنا كه در برخی موارد به دلیل عدم دسترسی به اطلاعاتی جهت اندازه گیری این متغیرها، از سلف این تعاریف برای ارزیابی متغیرها استفاده خواهد شد. در این بخش به تعریفِ عملیاتی متغیرها و اصطلاحاتِ تحقیق خواهیم پرداخت :
نوسان پذیری قیمت سهم :
متغیر مورد نظر از طریق مدل “پینچزو کِینی” (1971) محاسبه میگردد. البته لازم به ذکر است که در برخی تحقیقات نیز از انحراف استاندارد متغیر فوق به عنوان شاخص نوسان پذیری استفاده شده است. متغیر مورد نظر از طریق مدل “پینچز و کِینی” به شرح زیر محاسبه می گردد.
نسبت سود تقسیمی :
از نسبت سود تقسیمی به عنوان متغیری برای بیان سیاست تقسیم سود استفاده می شود. در محاسبه نسبت سود تقسیمی از نسبت میزان سود تقسیمی (به مجموع سود) استفاده می شود.
نسبت بدهی (اهرمی) :
در محاسبه نسبت بدهی (اهرمی) از نسبت مربوط به بدهی ها بر مجموع دارائی ها استفاده می شود که در واقع می توان آن را نمادی از تامین مالی و میزان ریسک شرکت قلمداد نمود.
نسبت سود قبل از کسر بهره و مالیات به مجموع دارائیها :
در محاسبه متغیر مذکور از رابطه زیر استفاده شده است. در واقع متغیر مورد نظر را می توان نمادی از نسبت سود آوری دارائیهای سازمان و یا نماد سودآوری سرمایه گذاری دانست.
اندازه شرکت :
در تحقیقات مالی از معیارهای مختلفی از جمله لگاریتم مجموع دارایی های شرکت، مجموع دارائیهای شرکت، مجموع فروش و یا ارزش بازار شرکت جهت معرفی شاخص اندازه شرکت ها استفاده می شود. در این تحقیق از لگاریتم مجموع دارائیهای شرکتها به عنوان شاخصی برای اندازه شرکت استفاده می شود.
بر اساس مبانی نظری تحقیق می توان روابطی به شرح مدل ریاضی زیر را برای متغیرها متصور بود :
y = α + βx1 + βx2 + βx3 + βx4 +
پارامترهایβ4 و β3 و β2 و β1 ، پارامترهای یک تابع رگرسیون خطی چند متغیره (مركب) هستند که بر اساس مبانی نظری و تئوریک و تحقیقات انجام شده در خصوص روابط بین متغیرها و مدل رفتاری آنها (مبتنی بر رفتار متغیرها) برآورد می گردند و ابزاری برای پیش بینی رفتار های آتی خواهند بود. فرض محقق در این خصوص مبتنی بر وجود رفتار و رابطه خطی بین متغیرهاست.
PV = F (POR , SIZE , D/TA , EBIT/TA)
1-10- روش كلی تحقیق :
در حوزه علوم مالی تحقیقات به روش های مختلفی انجام خواهد شد چرا كه تحقیق حاضر به لحاظ هدف، كاربردی- توسعه ای ، به لحاظ روش استنتاج، از نوعِ توصیفی- استقرایی(تحلیل آماری) و به لحاظ طرح كلی تحقیق، پس رویدادی(گذشته نگر/ علّی پس از وقوع[8]) می باشد.
روش گردآوری داده های تحقیق حاضر به شرح زیر میباشد :
با توجه به ماهیت تحقیق حاضر، محقق بر آن است که در وهله اول دست به مطالعه مبانی نظری و تئوریک مرتبط با موضوع تحقیق زده تا در خصوص مبانی نظری و روابط تعریف و آزمون شده بین متغیرها اطلاعاتی را به دست آورد
1-11- ابزار گردآوری داده ها :
در تحقیقات مختلف بر اساس ماهیت تحقیق و ماهیت داده ها و سایر موارد، از ابزارهای مختلفی استفاده می شود که هر یک از ابزارهای مورد استفاده در زمینه های خاصی دارای قابلیت و توانمندی هستند. در این تحقیق نیز بر اساس ماهیت داده ها، محیط انجام تحقیق و گردآوری داده ها و سایر عوامل از ابزارهایی به شرح زیر برای گردآوری داده های استفاده می شود :
بر مبنای اطلاعات گرد آوری شده از طریق تحلیل داده ها، صحت و سقم فرضیات تحقیق ، آزمون و نتایج حاصله، به جامعه آماری مورد نظر تعمیم داده خواهد شد.
– Stock Price Volatility
– Stakeholder
– Ball & Brown
– Behavioral Financial
– Stakeholder
– Stock Price Volatility ( V)
– Payout Ratio (POR)
– Expostfacto
ای در ابتدای فصل به تشریح بیان مسئله پرداخته شده است. سپس اهداف، انگیزه، فرضیهها، اهمیت موضوع و روش تحقیق را شرح داده و به قلمرو تحقیق از لحاظ زمانی، مکانی و موضوعی تحقیق میپردازیم.
گزارشگری مالی شرکتها مبنای فرایند تخصیص سرمایه است. یک فرایند تخصیص موثر، تامینکننده سلامت اقتصاد بوده و ارتقای بهرهوری، تشویق نوآوری را به همراه میآورد و فراهمکننده یک بازار کارا و فعال برای خرید و فروش اوراق بهادار و تحصیل و اعطای اعتبار میباشد. به طور معکوس در یک فرایند ناقص تخصیص سرمایه از فعالیتهای غیرمولد پشتیبانی می شود و از اعطای سرمایه به شرکتهای ارائهدهندهی محصولات و خدمات نوآورانه که ایجادکننده ارزش افزوده میباشد، پرهیز میشود و تخریب بازارهای اوراق بهادار را موجب میگردد.
استفاده کنندگان از گزارشات مالی شرکتها بدون داشتن اطلاعات کافی نمیتوانند راجع به فرصتها و مخاطرات فرصتهای سرمایهگذاری قضاوت کنند. آن ها برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه به مجموعهی متنوعی از اطلاعات نیازمندند که شامل اطلاعات مربوط به اقتصاد، صنایع، شرکتها و اوراق بهادار میباشد. ارائه اطلاعات کامل از طریق بهترین منابع، احتمال اتخاذ تصمیمات بهینه را افزایش میدهد.
از جمله اطلاعاتی که سرمایهگذاران برای تفسیر وضعیت واحدهای اقتصادی استفاده میکنند، اطلاعات مربوط به وضعیت صنعت میباشد. شرایط رقابتی موجود در یک صنعت اطلاعات مهمی در خصوص ارزیابی آینده در اختیار سرمایهگذاران قرار میدهد سهم بازار و فشردگی سرمایه به عنوان یکی از عناصر ساختار صنعت، یکی از مهمترین عوامل تعیینکننده سودآوری شرکت در میانمدت و بلندمدت بوده و تجزیه و تحلیل آن در پیشبینی عملکرد آتی شرکتها موثر میباشد. از جمله معیارهایی که سرمایهگذاران در تخصیص منابع بازار سرمایه در میان شرکتها از آن بهره میگیرند، فرصتهای رشد مورد انتظار شرکتها میباشد(رشیدیزاد،1389).
اندازهگیری سود برای واحدهای تجاری شاید هدف نخست فرایند حسابداری باشد. گزارش سود به روشهای مختلف به اقتصاد جامعه كمک میكند. موارد زیر از جمله كاربردهای مهم سود است:
1)سود به عنوان معیاری برای بیان میزان موفقیت واحد تجاری به كار میرود.
2)سود معیاری برای تعیین دستیابی به سود نقدی است.
3)سود از نظر قانونگذاران به عنوان شاخصی برای ارزیابی منصفانه بودن نرخ های تعیین شده از سوی آن ها می باشد.
4)سود به عنوان راهنمایی برای مدیر درباره نحوه اداره واحد تجاری محسوب میشود.
5)یكی از ارقام مهم برای تعیین مالیات است. )هندریكسن و ون بردا ، 1991).
طبق بیانیه مفهومی شماره 6هیات استانداردهای حسابداری مالی، اطلاعات مالی باید دارای ویژگیهای كیفی معتبر بودن، به موقع بودن و مربوط بودن باشند. از این رو، ارزیابی كیفیت سود از جنبه مفید بودن در تصمیمگیری و یكی از مهمترین اجزای ویژگی معتبر بودن است .لذا سود به عنوان یكی از مهمترین اطلاعاتی كه در اختیار استفادهكنندگان قرار میگیرد باید از ویژگیهای مذكور برخوردار باشد و استفادهكنندگان در تصمیمات اقتصادی خود نه تنها كمیت بلكه كیفیت سود را نیز مورد توجه قرار دهند از طرفی گسترش نقش كمی و كیفی بازار سهام به عنوان مهمترین بازار سرمایه ایران و شكلگیری نگرانی بابت حبابی بودن قیمت سهام و كاهش كیفیت سود شركتها
باعث شد که در این پژوهش به بررسی اثر سهم بازار و فشردگی سرمایه را بر روی نوسان پذیری سود، در نمونه شركتهای ایرانی میپردازیم.
بنابراین در این پژوهش به دنبال پاسخگویی به سوال زیر میباشیم:
بین سهم بازار و فشردگی سرمایه با نوسانپذیری سود چه رابطهای وجود دارد؟
هدف اصلی :
ارزیابی رابطه بین متغیرهای سهم بازار و فشردگی سرمایه، با نوسانپذیری سود.
اهداف فرعی :
سوال اصلی: چه رابطهای بین متغیرهای سهم بازار و فشردگی سرمایه با نوسان پذیری سود در قلمرو تحقیق وجود دارد؟
سوالات فرعی:
فرضیه اصلی :
بین سهم بازار و فشردگی سرمایه با نوسانپذیری سود شركت رابطه وجود دارد.
فرضیات فرعی:
این تحقیق از جهت هدف، یک تحقیق کاربردی است. از لحاظ نوع طرح تحقیق به جهت تکیه بر اطلاعات تاریخی، پسرویدادی است و روش استنتاج آن استقرایی و از نوع همبستگی میباشد.
امروزه به دلیل گسترش فعالیتهای اقتصادی، توسعه بازارهای مالی و رونق سرمایهگذاری در بازارهای سرمایه به خصوص بورس اوراق بهادار توسط اشخاص حقیقی و حقوقی، مهمترین ابزار جهت اتخاذ تصمیمات درست و کسب منفعت مورد انتظار و استفاده بهینه و مطلوب از امکانات مالی، دسترسی به اطلاعات درست و بهموقع و تحلیل دقیق و واقعبینانه آن میباشد.
از جمله اطلاعاتی که استفاده کنندگان از اطلاعات مالی شرکتها در تصمیمگیریهای خود موردتوجه قرار میدهند اطلاعات مرتبط با بازده سهام شرکتها است . در این میان هرگونه اطلاعاتی که به نحوی مرتبط با شرکت بوده و با عملکرد و وضعیت مالی شرکت ارتباط داشته باشد بر بازده سهام تأثیرگذار خواهد بود .
سازمانهای انتفاعی و هر تشكل فعال در سیستمهای اقتصادی، به دنبال كسب بازده از منابعی است كه در این راستا بكار بردهاند. بنگاهها همواره در تلاشاند كه با افزایش بازده، منابع بیشتری را به سمت بنگاههای خود بكشانند و از طریق ارائه اطلاعات به كاربران سعی در نمایان كردن واقعیات عملكرد بنگاه برای ذینفعان دارند تا آن ها از طریق آگاهی از بنگاه، در مورد نحوه استفاده از منابع خود تصمیم بگیرند.
بازده در فرایند سرمایهگذاری نیروی محركی است كه ایجاد انگیزه میكند و پاداشی برای
سرمایهگذاران محسوب می شود. بازده ناشی از سرمایه گذاری برای سرمایه گذاران حائز اهمیت است، برای اینکه تمامی بازی سرمایه گذاری بهمنظور کسب بازده صورت میگیرد. ارزیابی بازده، تنها راه منطقی (قبل از ارزیابی ریسک) است كه سرمایه گذاران میتوانند برای مقایسه سرمایه گذاریهای جایگزین و متفاوت از هم انجام دهند. برای درک بهتر عملكرد سرمایه گذاری اندازه گیری بازده واقعی (مربوط به گذشته) لازم است. مخصوصاً اینکه بررسی بازده مربوط به گذشته در تخمین و پیش بینی بازدههای آتی نقش زیادی دارد(جهانخانی و ظریف فرد، 1374،122).
در ارتباط با مفهوم بازده، ماركویتز معتقد است كه امكان دارد تعریف بازده از یک
سرمایه گذاری به سرمایه گذاری دیگر متفاوت باشد ولی درهرصورت سرمایه گذاران ترجیح
می دهند بیشترین آن عایدشان شود تا كمترین آن. در همین ارتباط فرانسیس نیز عقیده دارد
سرمایه گذاری را اگر نوعی از واگذاری پول تلقی كنیم كه انتظار میرود پول اضافی از آن عاید شود، در این صورت هر سرمایه گذاری، درجهای از ریسک را در بر خواهد داشت كه مستلزم از دست دادن آن پول در زمان حال برای به دست آوردن بازده آتی است (مرادزاده فرد، 1383، 25).
در این تحقیق به بررسی تأثیر سودآوری و نرخ بازده داخلی مبتنی بر بازیافت وجه نقد بر بازده غیرعادی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران میپردازیم.
تغییرات سود حسابداری، از جمله اطلاعاتی است که بر قیمت سهام و بهتبع آن بر بازده سهام اثرگذار است و چنانچه دارای محتوای اطلاعاتی باشد میتواند بر رفتار استفاده کنندگان به خصوص سهامداران بالفعل و بالقوه تأثیر گذاشته و باعث افزایش یا کاهش قیمت سهام شود و بازدههای غیرعادی (بازدهای کمتر یا بیشتر از بازده بازار) ایجاد کند . (همان مأخذ)اطلاعاتی که در حال حاضر توسط سود و زیان و معیارهای سنتی حسابداری برای ارزیابی سوددهی یک شرکت در اختیار کاربران قرار میگیرد،به علت تأیید بر استفاده از مبنای حسابداری تعهدی و اصل بهای تمامشده تاریخی، قادر به ارائه تصویری شفاف از بازده اقتصادی شرکت نیست و در زمینه جریانهای نقدی شرکت اطلاعات کافی به کاربران نمیدهد.
یکی از شاخصهایی که طی چند دهه گذشته از سوی پژوهش گران و تحلیل گران مالی برای برآورد بازده اقتصادی شرکت با بهره گرفتن از صورتهای مالی ارائه گردیده، نرخ بازیافت وجوه نقد(CRR) است. این شاخص (CRR) که برای اولین بار در سال 1978 توسط ایجیری معرفی شد، مبتنی بر جریان وجوه نقد است و طبق تعریف ایجیری برابر خواهد بود با: نسبت جمع وجوه حاصل از عملیات، درآمد(عایدات) حاصل از واگذاری و فروش داراییهای غیر جاری، هزینه بهره و کاهش در داراییهای جاری به میانگین ناخالص داراییهای ابتدا و انتهای دوره(ایجیری، 1978).
به اعتقاد ایجیری تحت شرایط معینی که مرتبط با متوسط عمر مفید داراییهای ثابت، اندازه شرکت و پایداری(ثبات) نرخ بازیافت وجوه نقد است، نرخ بازیافت وجوه نقد میتواند بهعنوان معیاری مناسب و مفید، برای تخمین بازده داخلی(IRR) شرکت مورداستفاده قرار گیرد. همچنین پژوهشهای گذشته نیز حاکی از آن است که نرخ بازیافت وجوه نقد بهطور مستقیمی با نرخ بازده جریان وجوه نقد تنزیل شده ارتباط دارد و عملکرد اقتصادی واحد تجاری را بهتر نمایش میدهد(سالمون،1982). این شاخص(CRR) در سالهای بعد موردتوجه پژوهش گران زیادی مانند استارک، گرینر، هامر و گوردن قرار گرفت و مفهوم آن توسط آن ها گسترش یافت(خانی و حقیقی،1391،74).
استفاده از شاخصهای مبتنی بر جریان وجوه نقد همواره توسط جامعه حسابداری مورد تأیید بوده است،چراکه بر اساس بیانیهی مفاهیم بنیادی حسابداری مالی شماره یک آمریکا(SFAC)،یکی از اهداف اصلی گزارشگری مالی بهوسیله واحدهای تجاری،ارائه اطلاعاتی به سرمایهگذاران و اعتباردهندگان در جهت ارزیابی مقدار،زمان و میزان عدم اطمینان جریانهای نقدی حال و آینده است. عوامل مذکور باعث گردیده تا کاربران صورتهای مالی،جهت برآورد و تخمین بازده واقعی حاصل از سرمایهگذاری در سهام،تمایل زیادی به تعیین جریانهای وجوه نقد جاری و پیشبینی جریانهای وجوه نقد آینده داشته باشد،بنابراین اگر اطلاعات مندرج در صورتهای مالی،دارای دو ویژگی مربوط و قابلاعتماد باشند،سرمایهگذاران و اعتباردهندگان در اتخاذ تصمیمات مالی و اقتصادی و تخصیص بهینه منابع یاری میرسانند.
در طول سه دهه گذشته رابطه بین سودآوری و بازده سهام در مرکز تحقیقات حسابداری بوده است. پژوهشگران مختلفی رابطه بین بازده سهام و سود حسابداری را بر مبنای تعاریف مختلف سودآوری آزمون کردهاند. براون (2001)، استون (1994)، کوتاری و زیمرمن (2001 ) در مورد تحقیقات مربوط به این حوزه بررسی کاملی را ارائه کردهاند.
فرضیه اصلی این مطالعات این است که سود حسابداری عامل مهمی در مدلهای ارزشیابی شرکت است. بسیاری از مطالعاتی که خصوصیات مختلف رابطه سودآوری و بازده را آزمون کردهاند، در اصل سعی داشتهاند ارزش مربوط دادههای حسابداری را تأیید کنند. بسیاری از شواهد در خصوص محتوای اطلاعاتی سودآوری برای توضیح بازده نشان میدهند که سودآوری تبیینکننده مناسبی از بازده سهام است، مخصوصاً زمانی که از دادهها برای دورهای طولانی میانگین گرفته شود.
یکی از مهمترین و رایج ترین شاخصهایی که از دیر باز برای ارزیابی سوددهی یک شرکت توسط کاربران صورتهای مالی مورداستفاده قرار میگیرد،نرخ بازده حسابداری است. این شاخص که مبتنی بر سود حسابداری است،به علت آسان بودن محاسبه و درک آن کاربرد زیادی در حسابداری داشته ولی باید اذعان نمود که این شاخص حاوی ضعف هایی است از جمله:
1)توانایی شرکت در ایجاد جریانهای نقدی و ارزش بازار داراییهای شرکت را نادیده میگیرد.
2)به علت استفاده از روش های حسابداری متفاوت (روش های ارزشیابی مختلف موجودی کالا،روش های متفاوت محاسبه هزینه استهلاک و…)این نرخ نوسان پذیری زیادی دارد. (اندروز و همکاران،2010).
با توجه به مطالب مذکور یکی از شاخصهایی که طی چند دهه گذشته از سوی پژوهش گران و تحلیل گران مالی برای برآورد بازده اقتصادی شرکت با بهره گرفتن از صورتهای مالی ارائه گردیده، نرخ بازیافت وجوه نقد(CRR) است. پژوهشهای گذشته نیز حاکی از آن است که نرخ بازیافت وجوه نقد بهطور مستقیمی با نرخ بازده جریان وجوه نقد تنزیل شده ارتباط دارد و عملکرد اقتصادی واحد تجاری را بهتر نمایش میدهد(سالمون،1982).
با توجه به مطالب مذکور مسأله ارزیابی عملکرد واحد تجاری همواره یکی از دل مشغولی های اصلی استفاده کنندگان صورتهای مالی بوده است. چراکه سرمایهگذاران و اعتباردهندگان بهعنوان مهمترین گروه استفاده کنندگان صورتهای مالی، جهت اتخاذ تصمیمات اقتصادی و تخصیص بهینه منابع، نیاز به ارزیابی عملکرد واحد تجاری دارند، لذا می بایست اطلاعاتی که حرفه حسابداری با شاخص ها و معیارهای ارزیابی عملکرد در اختیار آن ها قرار میدهد، گویای عملکرد اقتصادی و بازده واقعی واحد تجاری باشد تا در تصمیم گیری مفید و مربوط
واقع گردد؛ اما باید اذعان نمود که امروزه در حرفه حسابداری از شاخصهای مختلفی برای ارزیابی عملکرد واحد تجاری استفاده می شود که از جمله این شاخص ها می توان به شاخصهای مبتنی بر جریان وجوه نقد و شاخصهای سنتی مبتنی بر سود حسابداری اشاره نمود.
لذا در این تحقیق به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که:
چه رابطهای بین سودآوری و نرخ بازده داخلی با بازده غیرعادی در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران وجود دارد؟
ارزش و اعتبار قوانین هر علم و تحقیقی به روششناختی که در آن بکار میرود بستگی دارد و هدف علمی این تحقیق ارزش و اعتبار بخشیدن به فرضیه تحقیق میباشد تا این تحقیق بتواند در بالا بردن سطح دانش عمومی موردنیاز استفاده کنندگان مؤثر باشد و همچنین زمینهساز بستر مناسبی برای تحقیق آتی در سایر مراکز آموزشی و پژوهشی باشد. اهداف این تحقیق بهصورت به شرح زیر میباشد.
اهداف تحقیق حاضر بر اساس تقسیمبندی اهداف به اهداف کلی، فرعی و سایر اهداف به شرح زیر قابلطبقهبندی میباشد:
هدف اصلی:
ارزیابی رابطه بین سودآوری و نرخ بازده داخلی با بازده غیرعادی در قلمرو پژوهش
اهداف فرعی:
1) ارزیابی رابطه بین سودآوری با بازده غیرعادی در قلمرو پژوهش
2) ارزیابی رابطه بین نرخ بازده داخلی با بازده غیرعادی در قلمرو پژوهش
سایر اهداف:
در بورس اوراق بهادار معمولا قیمت سهام تابعی از ارزش فعلی سودهای آتی است هر چه میزان سود غیرمنتظره بیشتر باشد نوسان قیمت سهام شدیدتر خواهد بود و هر چه نوسان قیمت سهام بیشتر باشد نگرانی سهامداران بیشتر شده و امنیت سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار کاهش می یابد و در مواردی منجر به خروج سرمایهگذاران از بورس شده و رکود سرمایهگذاری و نهایتا عدم تخصیص بهینه و رکود اقتصادی کشور را به دنبال خواهد داشت. با انجام تحقیق حاضر تلاش می شود قدمی با اهمیت در راستای تحقق آرمان بسیاری از فعالان بازار و تصمیم گیرندگان کلان اقتصادی کشور که همان تصمیم گیری بهینه میباشد، برداشته شود.
چه رابطهای بین سودآوری و نرخ بازده داخلی با بازده غیرعادی در قلمرو پژوهش وجود دارد؟
سؤالات فرعی:
1) چه رابطهای بین سودآوری با بازده غیرعادی در قلمرو پژوهش وجود دارد؟
2) چه رابطهای بین نرخ بازده داخلی با بازده غیرعادی در قلمرو پژوهش وجود دارد؟
فرضیه اصلی:
بین سودآوری و نرخ بازده داخلی با بازده غیرعادی در قلمرو پژوهش رابطه وجود دارد.
فرضیات فرعی:
1) بین سودآوری با بازده غیرعادی در قلمرو پژوهش رابطه وجود دارد.
2) بین نرخ بازده داخلی با بازده غیرعادی در قلمرو پژوهش رابطه وجود دارد.
روش تحقیق از جهت هدف: با توجه به اینکه در این تحقیق از مدلها، روشها و نظریههای موجود در راستای حل مسئله یا بهبود وضعیت هستیم، بنابراین تحقیق فوق از جهت هدف، کاربردی است.
روش تحقیق از جهت روش استنتاج و گردآوری دادهها: با عنایت به اینکه از جامعه آماری (شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران) نمونه علمی انتخابشده است، بنابراین از جهت روش استنتاج استقرایی است.
روش تحقیق از جهت طرح تحقیق: نهایتاً با عنایت به اینکه دادههای اصلی تحقیق در کار میدانی بر مبنای عملکرد گذشته و دادههای تاریخی مندرج در صورتهای مالی به دست خواهد آمد، بنابراین تحقیق فوق از جهت طرح تحقیق، پس رویدادی است.
.Markowitz
. Francis
. Ijiri,1978
2.Internal Rate of Return.
3.Salamon, 1982.
4.Stark.
5.Griner.
6.Hamer and Gordon.
. Brown
.Stone
.Kothari and Zimmerman
. ARR
.Andrews and volkan (2010)
3.Salamon, 1982.