دومی می دانند و برای به وجود آمدن تمدن، شکل گیری فرهنگی متناسب با آن ضرورت دارد. رضا داوری اردکانی در باب ارتباط فرهنگ و تمدن می گوید:
تمدن صورت خاص زندگی مردم بر مبنای فرهنگ و تفکر است.به عبارت دیگر تمدن مجموعه ی آداب و رسوم و سنن و رفتار و کردار و فنون و صنایعی است که با تعلق به اصول و مبانی است، نه آنکه بسط و تحول تمدن به خودی خود بتواند موجب تفکر تازه باشد (داوری،64:1380).
لذا همان طور که تمدن غرب بر پایه فرهنگ و تفکر خاصی بنا شده و اکنون در همه شئون اجتماعی نفوذ کرده است، برای برپا کردن تمدنی متفاوت در مقابل این تمدن نسبتا فراگیر امروز، می بایست فرهنگی متفاوت و تفکری متزاحم با فرهنگ و تفکر مدرنیته بنا کرد. اکنون ارائه تعریفی از فرهنگ نیز می تواند زوایایی از بحث را روشن تر نماید. مفهوم فرهنگ از آن دسته از مفاهیم و واژه هاست که تعاریف بسیار متعدد و متنوعی از آن ارائه گردیده است و شاید ارائه یک تعریف فراگیر و مورد اتفاق همه اندیشمندان از این واژه و مفهوم امکان پذیر نباشد. اما معروف ترین و پر استفاده ترین تعریف برای مفهوم فرهنگ، تعریفی است که «ای.بی.تایلور» مردم شناس انگلیسی از این مفهوم ارائه داده است. این مردم شناس در تعریف فرهنگ می گوید: «فرهنگ آن کل پیچیده ای است که دانش ها، عقاید، هنرها، اخلاقیات، قوانین، آداب و رسوم و قابلیت ها و عاداتی را که انسان به عنوان عضوی از جامعه کسب می کند در بر می گیرد» (ترنر،89:1371). فرهنگ فارسی معین نیز در یک تعریف دیگری فرهنگ را «مرکب از دو واژه فر و هنگ به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم» تعریف کرده است (معین،345:1381).
حال با این تعریف از فرهنگ می توان به این نکته پی برد که یکی از محورهای ایجاد و تمایز یک فرهنگ از دیگری، به سبک های مختلف زندگی افراد و نظام های رفتاری آنان برمی گردد. شیوه های رفتاری و سبک های زندگی مردم یک جامعه در طول سالها و قرن ها به شکل گیری تمدن های کهن می انجامد. لذا برای بازیابی و تمایز یک فرهنگ خاص از دیگری، یکی از راهکارهای آن مراجعه به شیوه های رفتاری و سبک های زندگی مردم آن جامعه است.
امروزه گسترش تعاملات جهانی و برخوردهای فرهنگ ها و سبک های زندگی با یکدیگر از یک سو، و تمرکز قدرت های رسانه ای و تبلیغاتی در دست متولیان و حامیان فرهنگ و تمدن غرب از سوی دیگر، باعث شده است که سبک زندگی دنیای مدرن به فرهنگ غالب دنیا تبدیل شود. فرهنگی که پایه های اصلی آن بر تفکر اومانیستی و لیبرالیستی انسان مدرن بنا شده است و شاید ضرورتا سنخیتی با زمینه های اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف از جمله جامعه ما نداشته باشد (زرشناس،76:1381). امروزه دیگر این بشر نیست که فکر میکند چگونه بپوشد، چگونه بخوابد و چگونه زندگی کند؛ بلکه این رسانههای جهانی هستند که این برنامهریزیها را به عهده گرفتهاند و هر روز با دستور کمپانیهای اقتصادی و سرمایهداری نظام سلطه به تغییر ذائقههای مخاطبان خود میپردازند (بودریار،127:1389).
از این منظر چیزی که در نگاه یک اندیشمند اجتماعی بدیهی می نماید آن است که برای رسیدن به تمدن دینی که مولفه های اساسی آن بر مبنای خدامحوری و دین محوری پایه ریزی می شود، راهی جز گذر از فرهنگ و تمدن انسان محور و سکولاریستی دنیای متجدد وجود ندارد و برای درانداختن طرح تمدنی جدید و متناسب با مولفه های دنیای دینی، نیازمند تبیین و ارائه مدل های دینی از شیوه ها و سبک های زندگی و نظام های رفتاری و احساسی و هنجاری در جامعه خودمان می باشیم. از منظر دیگر مقوله تفاوت های جنسیتی در یک جامعه از بدیهیات است و به نظر می رسد برای تبیین مدل های رفتاری و فرهنگی متناسب با هر جامعه اهتمام به تفاوت های جنسیتی مورد نیاز است.
باید در نظر داشت که مسئله زنان در دنیا هر چه که باشد موضوع سخن در اینجا زن ایرانی است. زن ایرانی و مسئله آن، با زنان دیگر سرزمین ها تفاوت عمیقی دارد گو اینکه دغدغه ها و اصول مشترکی نیز میان زنان وجود دارد. زن ایرانی و مسئله آن ریشه در فرهنگ و رسوم سرزمینی با تاریخ چند هزار ساله دارد و قریب 14 قرن است که دارائی های تمدنی زن ایرانی با یکی از فربه ترین ادیان جهان آمیزش یافته و در بروز خارجی آن با موجودی مواجه هستیم به نام ” زن ایرانی مسلمان” که برای تبیین نظام رفتاری و سبک زندگی آن باید به هر سه جزء این عنوان توجه کرد و غفلت یا تغافل از یکی از این سه جزء و یا فروکاستن هر کدام به دیگری به حل مسئله زنان چندان کمکی نمی کند (کرمی،23:1385).
امروزه به دلیل غلبه فرهنگ و سبک زندگی مدرن بر نظام رفتاری افراد جامعه ما، تفاوت های معناداری میان الگوی سبک زندگی زنان نسل حاضر جامعه با الگوی اسلامی نظام رفتاری زن مسلمان ایرانی مشاهده می گردد که نیازمند آسیب شناسی و ارائه راهکار به منظور حل این مساله است. لذا این تحقیق بر آن است تا به این پرسش اساسی پاسخ دهد:
الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی دارای چه مولفه ها و ویژگیهایی بوده و راهکار تقویت آن در جامعه چگونه خواهد بود؟
ب- اهمیت و ضرورت تحقیق
1- فواید نظری
1-1- فایده نظری این تحقیق عبارتست از ارائه مولفه هایی هر چند محدود از یک مدل و الگوی اسلامی – ایرانی از نظام رفتاری زن بعد از انقلاب اسلامی.
1-2- بسط دانش نظری در حوزه سبک زندگی زنان مسلمان
2- فایده عملی
2-1- ارائه راهکارهایی پیرامون چگونگی تقویت یک نظام رفتاری متعادل برای زن مسلمان ایرانی در جامعه امروز ایران
پ- اهداف تحقیق
1- هدف اصلی
- شناخت الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی و ارائه راهکارهای تقویت آن در جامعه پس از انقلاب اسلامی
2- اهداف فرعی
- شناخت مبانی نظری الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی
- شناخت مولفه های الگوی نقش اجتماعی زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی
- شناخت مولفه های الگوی مصرف زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی
- شناخت مولفه های الگوی پوشش زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی
- بررسی راهکارهای تقویت این الگوها در میان زنان جامعه پس از انقلاب اسلامی
ت- سوالات تحقیق
1- سوال اصلی
- الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی و راهکارهای تقویت آن در جامعه چگونه است؟
2- سوالات فرعی
- مبانی نظری الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی چیست؟
- مولفه های الگوی نقش اجتماعی زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی کدام است؟
- مولفه های الگوی مصرف زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی کدام است؟
- مولفه های الگوی پوشش زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی کدام است؟
- راهکارهای تقویت این الگوها در میان زنان جامعه پس از انقلاب اسلامی کدام است؟
ث- تعریف مفاهیم
1- الگو: در ادبیات اسلامی آنچه در تعریف الگو به کار برده شده است واژه «اسوه» است که به معنای مقتدا است و یا در فارسی به معنای «در پی رفتن» را می رساند (یاحقی،63:1372). در قران کریم در آیه 21 سوره احزاب پیامبر اکرم(ص) به عنوان اسوه حسنه معرفی شده است. لذا به نظر می رسد در ادبیات قرانی، اسوه به کسی اطلاق می گردد که در عمل، حالات، سلوک و روش مورد اقتدا و پیروی قرار می گیرد (سبحانی،80:1386). توماس کوهن، در تعریف الگو می نویسد: «الگوها نمونههای قابل قبول تمرینات علمی میباشند، نمونههائی که در خود، قانون، تئوری، کاربرد و ابزار را دارا میباشند» (کوهن،73:1386).
2- سبک زندگی: در تعریف سبک زندگی تنوع بسیاری به لحاظ تعریفی در میان اندیشمندان علوم اجتماعی وجود دارد. مهمترین تعاریف موجود از این مفهوم عبارتند از: فرهنگ رندوم هاوس چنین می نویسد: «عادات یا منش ها، رویکردها، ذوقها و قرایح، استانداردهای اخلاقی، سطح اقتصادی و… که همه اینها در مجموع روش زیستن فرد یا گروه را می سازند (Random House Dictionary, 1987).
3- نقش اجتماعی: نقش اجتماعی دربرگیرنده طرز تلقین ها، ارزش و رفتارهایی است که جامعه برای یک فرد و تمامی افراد یک پایگاه مشخص در نظر می گیرد (بیرو،374:1384).
4- مصرف: مصرف کردن در معنای عادی و هنجار آن یعنی استفاده درست و به اندازه از منابع طبیعی برای زنده ماندن و زندگی کردن (خادمیان،125:1388).
5- پوشش: منظور از پوشش در این تحقیق نمود اجتماعی لباس زن است.
6- زن مسلمان ایرانی: منظور ما از زن مسلمان ایرانی در این تحقیق زنان مسلمان و شیعه ی اثنی عشری ساکن کشور ایران است.
ج- پیشینه تحقیق
1- تحقیقات انجام شده در داخل کشور
باقر ساروخانی (1386) در مقاله ای با عنوان «زن، قدرت و خانواده» هدف خود را از نگارش این مقاله که به روش اسنادی و فراتحلیل انجام شده است، شناسایی قدرت و ساز و کارهای آن، بحث از قدرت در اندیشههای اساسی، شناسایی مدلهای کاربردی در حوزه زن، قدرت و خانواده و بررسی نتایج پژوهش انجام شده در باب هرم قدرت و خانواده و جایگاه زن در آن می داند و نتیجه گیری می کند که روابط قدرت با افزایش پیچیدگی جامعه از سیطره قدرت جسمانی بیرون آمده متغیرهای نوینی چون جایگاه فرد در مناصب اجتماعی اهمیت یافته است. در حوزه نظری ملاحظه می شود تفکیک نقشهای زن و مرد در خانواده، آن طور که در اندیشه کارکردگرایان به نمایندگی پارسونز مطرح میشود، نمیتواند پاسخگوی درست مسائل خانواده در جامعه معاصر باشد. دیدگاههای تضاد منابع و فمینیسم نیز، هر یک با کاستیهایی مواجه است. در نتیجه تحولات اجتماعی قدرت مبتنی بر اجبار در خانواده جایگاهی ندارد، از اینرو یا باید از مضمون جدید آن به تعبیر اقتدار یاد کرد و یا قدرت را در معنای انسانی آن در نظر آورد. اندیشه تقریب زن و مرد و تأکید بر ابعاد انسانی آنان تا آنجا ضروری است که از مردیت استعلایی از یکسو و مرد ـ زن یکسانی از سوی دیگر اجتناب شود. تصمیم گیری در خانواده از یک سو امری مشارکتی و از سوی دیگر کاربردی است. تمایز تحقیق مذکور با پایان نامه حاضر نیز در تدوین الگو و ارائه مدل سبک زندگی زن مسلمان ایرانی است.
تقی آزاد ارمکی (1386) در مقاله «الگوی سبک زندگی در ایران» ضمن اشاره به تفاوت های اساسی سبک زندگی در جوامع غربی و ایران، معتقد است الگوی سبک زندگی در جامعه غرب کاملاً طبقاتی است و مقولاتی همچون نسل، ساماندهی جامعه، جنسیت، شهری بودن و شهری شدن در جامعه غربی به صورت طبقاتی است اما در ایران این مقولات بدون سیر طبیعی خود از جامعه سرمایهداری، خود را نشان داده است و سبک زندگی ایرانیان به شدت از دین و خانواده تاثیر پذیرفته است. تمایز این تحقیق با پایان نامه حاضر در ارائه الگوی سبک زندگی زنان مسلمان ایرانی است که در تحقیق مذکور به آن پرداخته نشده است.
یوسف اباذری و حسن چاوشیان (1387) در مقاله ای با عنوان «از ”طبقه اجتماعی” تا ”سبک زندگی”/ رویکردهای نوین در تحلیل جامعه شناختی هویت اجتماعی» می نویسند: مفهوم «طبقه اجتماعی» اصل بنیادین تبیینهای اجتماعی در سنت تفکر جامعه شناختی است. هم پویشهای اجتماعی و هم هویت اجتماعی اعضای جوامع مدرن به کمک این مفهوم تحلیل و درک میشود. اما جهتگیری همگرای نظریههای اجتماعی اخیر به سمت پذیرش اهمیت فزایندهی حوزههای مصرف و فعالیتهای سبک زندگی در شکل دادن به هویت شخصی و اجتماعی است. وی همچنین هدف از نگارش این مقاله را تحلیل چگونگی تغییر شالوده ی اجتماعی هویت در جوامع امروزی است. وی تحلیل خود را بر محور سه استدلال مجزا و در عین حال همبسته مبتنی می داند که عبارتند از: 1) تحول در رابطهی میان کار و فراغت 2) چند پارگی ساختار طبقاتی در جوامع مدرن 3) پیدایش فرهنگ مصرف. وی در پایان به این نتیجه گیری می رسد که نتیجهی این استدلالها، پذیرش اولویت فرهنگ بر ساختار اجتماعی تولید و پذیرش باز تابندگی شکلگیری هویتها در برابر جبرگرایی تبیینهای ساختاری است. در تحقیق ایشان نیز ارائه الگوی سبک زندگی هدف نبوده و محقق هیچ اشاره ای به آن نکرده است و این از تمایزات تحقیق ایشان با پایان نامه حاضر است.
محمدرضا زیبایی نژاد (1389) در کتاب «هویت و نقش های جنسیتی» به یکی از مولفه های سبک زندگی زنان یعنی نقش اجتماعی آنان پرداخته است. وی در این کتاب ضمن بررسی تفاوت ها و تمایزات تکوینی و تشریعی زن و مرد به ارائه دیدگاه اسلام در خصوص تفکیک جنسیتی نقش های خانوادگی و اجتماعی میان زن و مرد می پردازد. ایشان همچنین دیدگاه های علوم اجتماعی و روانشناسی را در باب نقش های جنسیتی زنان مورد بررسی قرار می دهند. تمایز اصلی این کتاب با تحقیق حاضر در گستردگی ابعاد مورد بررسی در مقوله سبک زندگی زنان توسط این پایان نامه است.
فریبا علاسوند (1390) در کتاب «زن در اسلام» به بررسی وجوه مختلف شخصیت و زندگی زن مسلمان پرداخته است. وی در جلد اول این کتاب به بررسی مبانی دینی نگاه به زن و مقایسه آن با دیدگاه های غربی پرداخته و در جلد دوم به تبیین مولفه های نقش جنسیتی زنان در خانواده و اجتماع مبادرت ورزیده است. ایشان نقش های مادری و همسری و وظایف زن در درون خانه و خانواده را از دیدگاه اسلامی دارای اولویت و اهمیت بسیار بالایی دانسته اند و معتقدند که نقش های اجتماعی و سیاسی زنان در درجه دوم اهمیت و با شرط عدم تعارض با نقش ها اولیه زنان موضوعیت می یابند. تفاوت اصلی این کتاب با تحقیق حاضر در آن است که این کتاب تنها به یکی از مولفه های سبک زندگی زنان پرداخته است و تحقیق حاضر قصد دارد به ارائه الگوی سبک زندگی زنان بپردازد.
تحقیق دیگری که در این زمینه انجام شده است متعلق به زهرا آیت اللهی (1386) است که با عنوان «زن، دین، سیاست» به چاپ رسیده است. این کتاب نیز به یکی از مولفه های سبک زندگی زن مسلمان تحت عنوان مشارکت سیاسی پرداخته است. ایشان با بررسی تاریخی حضور اجتماعی زنان مسلمان در عرصه های گوناگون، مشارکت سیاسی زنان را یک وظیفه و تکلیف می داند و معتقد است که در مسائل سیاسی و اجتماعی بدون در نظر گرفتن نقش تاثیرگذار زنان نمی توان راه به جایی برد. این تحقیق نیز از این جهت با پایان نامه حاضر متمایز است که قصد ارائه الگوی جامع سبک زندگی زنان را ندارد و فقط به بررسی تاریخی الگوی مشارکت سیاسی زنان پرداخته است.
نزهت احمدی (1387) در مقاله ای با عنوان «پیش درآمدهائی بر حضور اجتماعی زن» پس از بررسی تاریخی از حضور اجتماعی زن ایرانی از دوران مشروطه به این سمت نتیجه گیری می کند که ورود زنان به عرصههای اجتماعی نه پدیدهای آنی و ناگهانی بلکه نتیجه تلاشی مستمر و دراز مدت بود که ابتدا از سوی مردان آغاز شد و سپس برخی زنان آن را دنبال کردند. این تلاشها از سوی افراد مختلف با اندیشهها و گرایشهای متفاوت، در راه رسیدن به هدفی واحد صورت پذیرفت. بیشک در آغاز راه هیچکس نمیتوانست به خوبی و روشنی مسیر را مشخص کند و یا الگوهای مناسب برای زن ایرانی و چگونگی ورود او به جامعه را در اختیار گذارد. این کار نهتنها به زمان نیاز داشت، مستلزم ورود زنان، آزمون و خطا و در نهایت یافتن راه منطقی و مناسب با شرایط و مقتضیات جامعه بود. این حرکت ابتدا با آگاهکردن مردان و زنان به لزوم تربیت زنان آغاز شد، سپس مساله حقوق زنان مطرح گردید و در نهایت گروه هایی از زنان شکل گرفتند که نه تنها کم و بیش به حقوق خود واقف بودند بلکه برای اعاده حقوق سایر زنان و به ویژه زنان محروم طبقات پایین تلاش میکردند. اگرچه در این تحقیق به مولفه حضور اجتماعی زنان پرداخته شده است اما تمایز آن با پایان نامه حاضر در جامعیت و ابعاد مورد بررسی و نیز نظام وارگی مولفه های مورد بررسی در پایان نامه حاضر است.
سمیه سادات شفیعی (1384) پایان نامه ای با عنوان «مطالعه جنسیتی اوقات فراغت؛ به سوی تبیین سبک زندگی» نگاشته است. وی در پایان نامه خود به این نکته اشاره می کند که جایگاه اوقات فراغت در زندگی انسان امروزی به خصوص قشر کارمند و کارگر بسیار حائز اهمیت است و از سوی دیگر زنان نیز با این مقوله سروکار دارند که پرداختن به امر فراغت در زندگی زنان شاغل دارای موانع و محدودیت هایی است. ایشان در این تحقیق قصد پرداختن به نحوه و میزان گذران اوقات فراغت در زندگی زنان ایرانی در داخل و خارج از خانه و نیز میزان رضایتمندی آنان از گذران اوقات فراغت را دارند که نتیجه گیری ایشان حاکی از آن است که میان عوامل غیر مادی موجود در عرصه زندگی خصوصی زنان از یک سو و عوامل اقتصادی و اجتماعی از سوی دیگر با گذران اوقات فراغت زنان، چه از لحاظ میزان اوقات فراغت و چه به لحاظ گذران اوقات فراغت در درون یا بیرون از خانه، میزان پرداختن زنان به فعالیت های گذران اوقات فراغت و رضامندی آنان از گذران اوقات فراغت رابطه وجود دارد و بر این اساس بهبود فراغت زنان همواره دستخوش عوامل محسوس و نامحسوس انکارناپذیری است و در نتیجه بیشتر از اختصاص درآمد، نیازمند بسترسازی فرهنگی خاص خود است. وجه تمایز این تحقیق نیز با پایان نامه پیش رو در ارائه الگو است.
لیلا سادات زعفرانچی (1389) در کتاب «اشتغال زنان» به تدوین و جمع آوری مقالات متعددی پیرامون اشتغال زنان مبادرت ورزیده است. در این کتاب مجموعه مقالاتی پیرامون علل و پیامدهای اشتغال زنان در جامعه اسلامی و مدرن نگاشته شده است که هر کدام از زاویه دید خود به بررسی و آسیب شناسی این مقوله در جامعه پرداخته اند. تفاوت این کتاب با پایان نامه حاضر در این است که این کتاب از یک سو فقط به بررسی آسیب شناسانه و راهبردی مقوله اشتغال زنان در جامعه اسلامی پرداخته است و از سوی دیگر صرفا به یک مقوله از مولفه های سبک زندگی زنان پرداخته است اما پایان نامه حاضر قصد بررسی ابعاد بیشتری از سبک زندگی زن مسلمان ایرانی را دارد.
از دیگر کارهای صورت گرفته شده در این زمینه، کتاب «سبک زندگی و مصرف فرهنگی» است که توسط طلیعه خادمیان (1388) به رشته تحریر در آمده است. این کتاب که در حوزه جامعه شناسی فرهنگی است به بررسی سبک زندگی فرهنگی مردم ایران می پردازد. خانم خادمیان با بررسی نظری مفهوم سبک زندگی و مصرف فرهنگی و نیز مطالعه موردی مصرف فرهنگی در ایران به این نتیجه می رسد که مصرف فرهنگی در ایران در سطح بسیار پایینی قرار دارد و با این نتیجه گیری به آسیب شناسی این امر می پردازد. این تحقیق نیز از آن جهت که تنها به بررسی یکی از ابعاد سبک زندگی یعنی مصرف فرهنگی می پردازد با پایان نامه حاضر که قصد تبیین الگوی سبک زندگی را دارد متمایز است.
از دیگر کارهای صورت گرفته در این زمینه می توان به کتاب «زن و هویت یابی در ایران امروز» نوشته گیتی عزیززاده (1387) اشاره کرد که به مساله هویت اجتماعی زن در جامعه ایرانی می پردازد. وی در این کتاب به مباحثی از قبیل نقش جنبش جهانی فمینیسم در شکل دهی به هویت اجتماعی زنان امروز و نیز بررسی رابطه میان تخصص های حرفه ای و هویت اجتماعی می پردازد. تفاوت عمده تحقیق حاضر با پیشینه تحقیقات و کارهای صورت گرفته در این حوزه، آن است که اولا هیچکدام از این تحقیقات در جایگاه یک مطالعه بنیادی و با هدف شناخت و ارائه الگوی اسلامی از سبک زندگی زن نبوده و در بهترین حالت یک توصیف دقیق از وضعیت حال حاضر سبک زندگی زنان در جامعه ارائه دادهاند. اما تحقیق حاضر برآن است تا با مطالعه و تتبع در متون دینی و روایی معتبر، به ترسیم یک الگوی نظام مند از سبک زندگی زن مسلمان ایرانی ارائه دهد.
از دیگر تحقیقات صورت گرفته در ارتباط با سبک زندگی زنان می توان به کتاب «تاملی در هویت زن ایرانی» اشاره کرد که توسط مریم رفعت جاه (1387) تالیف گردیده است. اگر چه این اثر به طور مستقیم به مقوله سبک زندگی نپرداخته است اما مانند دیگر تحقیقات این حوزه به طور اختصاصی به یکی از مصادیق عینی سبک زندگی یعنی مقوله هویت اجتماعی زنان پرداخته است. وی با بررسی روند تاریخی تحول مفهوم هویت و نظریه های مربوط به آن، به تحلیل تاثیرات مکتب فمینیسم در شکل دهی به هویت اجتماعی زن ایرانی در دوران معاصر می پردازد و اینگونه نتیجه گیری می کند که زن ایرانی می بایست به بازنگری در جایگاه و نقش اجتماعی خود پرداخته و بسیاری از عرفها و سنتهایی که ارتباطی با دین اسلام ندارند را در مورد خود مورد تامل قرار دهد. تمایز پژوهش مذکور با این پایان نامه نیز در جامعیت موضوع مورد بررسی و گستردگی ابعاد مورد مطالعه است.
2- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
یکی از مهمترین تحقیقات خارجی صورت گرفته در زمینه سبک زندگی را سایمون دیورینگ (2007) در کتاب خود به نام «مطالعات فرهنگی» انجام داده است. ایشان در این کتاب به بررسی زمینه ها و عناصر فرهنگی سبک زندگی مدرن از قبیل مصرف فرهنگی، اوقات فراغت، سرمایه اجتماعی و… می پردازد. تفاوت اصلی این کتاب با تحقیق حاضر در نوع نگرش این دو به مقوله سبک زندگی است. در این تحقیق سبک زندگی از یک منظر دینی و با رویکرد تبیینی مطالعه می شود اما سایمون دیورینگ صرفا به توصیف و تحلیل فرهنگی سبک های زندگی در جامعه مدرن پرداخته است.
از دیگر تحقیقات صورت گرفته در خارج از کشور می توان به کتاب «درآمدی بر نظریه های فرهنگ عامه» که توسط دومینیک استریتانی (2005) نگاشته شده است اشاره نمود. این کتاب اگر چه به طور مستقیم به مقوله سبک های زندگی نمی پردازد اما پژوهشی نظری و عمیق در زمینه اندیشه ها و دیدگاه های موجود در بحث مطالعات فرهنگی می باشد که به طور مشخص به مقوله فرهنگ و سبک زندگی عامه می پردازد. تفاوت مهم موجود میان این کتاب با تحقیق حاضر در این است که تحقیق حاضر به دنبال ارائه الگوی سبک زندگی زنان مسلمان است که کتاب مذکور به این مقوله نمی پردازد.
پیر بوردیو(1984) در کتاب «تمایز» به تحلیل انتخابهای سبک زندگی پرداخته و آن را از این جهت با اهمیت دانسته که تمایزات اجتماعی و ساختاری در دهه اخیر مدرنیته به طور روزافزونی از رهگذر صور فرهنگی بیان می شوند. کلیه اعمال مصرف، یعنی استحصال و دخل و تصرف باید به منزله نمایشی از تسلط بر یک رمز ارتباطی در نظر گرفته شود و نیز باید به منزله یک «گرایش زیباشناختی» درک شود «که پر تقاضاترین عنوانی است که دنیای فرهنگ (همیشه به طور ضمنی) تحمیل می کند. می توان دید که سبک و سیاق استفاده از کالا بخصوص آن دسته از کالاها که ممتاز قلمداد می شوند، تشکیل دهنده یکی از نشانه های کلیدی هویت و نیز سلاحی ایده آل در استراتژیهای تمایز است. بوردیو در دومین بحث اصلی کتاب تمایز نقدی اجتماعی درباره سلایق ارائه می کند و مشخص می سازد که ذوق و سلیقه در وهله اول و قبل از هر چیز بی میلی و اکراه نسبت به سلایق دیگران است، دلیل این امر آن است که اعمال و رویه های فرهنگی بازی گلف یا فوتبال، بازدید از موزه یا نمایشگاه اتومبیل، گوش کردن موسیقی جاز یا تماشای سریالهای کمدی و کارهایی نظیر آن معنی اجتماعی خود، و قابلیت مشخص ساخت تفاوت و فاصله اجتماعی را از برخی ویژگیهای ذاتی خود نمی گیرند، بلکه آن را از موقعیتی که این عمل و رویه فرهنگی در نظام اهداف و رویه های مطلوب وی دارد، کسب می کنند. از این رو آشکار ساختن منطق اجتماعی مصرف نه با برقرار ساختن ارتباطی مستقیم بین رویه و عملی خاص، بلکه از طریق تطابقهای ساختاری که بین دو مجموعه از روابط، یعنی سبک زندگی و موقعیت اجتماعی که به وسیله گروه های مختلف اشغال شده عملی می شود.
فرم در حال بارگذاری ...