عصر کنونی دوره تحولات شتابنده و غیرقابل پیشبینی است. امروز همانند دیروز نیست و یقیناً فردا متفاوت از امروز خواهد بود. بنابراین، پایبند بودن به استراتژیهای امروز خطرناک است. کشورهای درحال توسعه باید در استراتژیها و سیاستهای تجاری و بازرگانی خود تجدید نظر کنند، چرا که در صورت عدم بکارگیری استراتژیهای جدیدومتناسب با شرایط محیط کنونی، موقعیت رقابتی آنها تضعیف خواهد شد. (كاتلر،2001: 1).
پیشبرد فروش یكی از مهمترین عناصر ارتباطات بازاریابی است كه شامل فعالیتها و تكنیكهایی متفاوت با فروش شخصی، تبلیغات و روابط عمومی میباشد. بسیاری از شركتها در طول دهه اخیر بیش از 70 % بودجه ارتباطات بازاریابی خود را به پیشبرد فروش اختصاص دادهاند. (توكلیزاده، 1384: 1)
شواهد دو دهه اخیر حاكی از تلاشهای تحقیقاتی است كه ساختاری ادبی در حمایت از بازاریابی رابطهمند به وجود آورده است. در حقیقت، بعضی از محققان دریافتهاند كه استراتژیهای معامله محور ممكن است برای بعضی از شركتها دارای سودمندی بیشتری باشند. از آن جا كه منابع سازمان محدود است، تمركز بر تمام مشتریان برای سازمان امكانپذیر نمیباشد، لذا شناخت و اولویتبندی مشتریان كلیدی، امر بسیار مهمی به شمار میآید. این موضوع بیشتر برای بازارهای صنعتی مهم میباشد كه اكثریت مشتریان دارای گرایش رابطهای میباشند. (نوربخش،1390: 96)
هدف از این پژوهش نقش بازاریابی رابطهمند با پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب میباشد. در این پژوهش استراتژیهای بازاریابی از دو دیدگاه مورد بررسی قرار میگیرند. دیدگاه اول همان مدیریت آمیخته بازاریابی (بازاریابی معاملاتی) است. بازاریابی معاملاتی به عنوان یک نگرش كوتاه مدت كه فقط روی معاملات فعلی تمركز دارد، تعریف میشود. دیدگاه دوم، بازاریابی رابطهمند میباشد كه هدف آن تمركز بر مشتریان كلیدی میباشد و تاكید بر نگرشی بلند مدت دارد.
در یک محیط رقابتی، ارتباطات مؤثّر، نقش بسیار مهم و حیاتی را در استراتژی بازاریابی بازی میكند، بازاریابی مدرن نیازمند به برقراری ارتباط مؤثّر با مشتریان است. (لاولاك، 1999) حلقه ارتباط با مشتری، ترفیعات است. در محیطهای رقابتی، مدیران به ابزارهای آمیخته بازاریابی نیازمند هستند. یكی از مهمترین این ابزارها، پیشبرد فروش است، كه انواع متنوع آن در صنایع مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. در دهه 1980 استفاده از ابزارهای پیشبرد فروش شروع به رشد كرد و در اواخر دهه، هزینه پیشبرد فروش نسبت به تبلیغات پیشی گرفت. ولی با این وجود تحقیقات دانشگاهی بسیار كمی در این زمینه انجام شده است. (پتی، 2001: 286-290)
پیشبرد فروش یكی از مهمترین عناصر ارتباطات بازاریابی است كه شامل فعالیتها و تكنیكهایی متفاوت با فروش شخصی، تبلیغات و روابط عمومی میباشد. بسیاری از شركتها در طول دهه اخیر بیش از 70 % بودجه ارتباطات بازاریابی خود را به پیشبرد فروش اختصاص دادهاند.(توكلیزاده، 1384: 1) پیشبرد فروش شامل ابزارهای متنوعی است از جمله: مسابقه و بازیها- لاتاریها- هدیهها و پیشكشها- اشانتیونها و نمونهها – نمایشگاهها- كوپنها (تخفیف پیش از خرید) – تخفیف بعد از خرید یا پس دادن بخشی از پول- اعتبارهای كم بهره- میهمانیها و پذیراییها – كالاهای مجانی یا خیلی ارزان- پاداش به مشتریان وفادار (پیشبرد وفاداری) و غیره. پیشبرد فروش یک پیشنهاد خاص بازاریابی است كه فایده و سودی بیش از ارزش درونی كه یک مشتری از شرایط فروش یک كالا یا خدمت برخوردار شده، ارائه نموده و تاثیر سریعی بر فروش میگذارد. ( ویلیامز، 1995)
پیشبرد فروش توانایی جذب مشتریان جدید و نگهداری مشتریان وفادار را دارد و اگر شما به عنوان یک سازمان علاقمند به نگهداری مشتریان فعلی خود هستید باید در برنامه بازاریابی خود، جایی برای پیشبرد فروش در نظر بگیرید. پیشبرد فروش یک روش بسیار عالی برای نگهداری مشتریان فعلی و دادن پاداش به آنها برای تداوم و استمرار رابطهشان با سازمان شما است. موارد استفاده پیشبرد فروش در صنعت خدمات نیز رو به رشد است چرا كه اكثریت سازمانهای خدماتی نیازمند برقراری ارتباط با مشتریانشان میباشند. (وایت، 2003)
بالا رفتن سطح انتظارات مشتریان و انتقال قدرت تصمیمگیری از ارائه دهندگان خدمات به مشتریان، میدان رقابت را تنگتر نموده و بقا را
برای سازمانهای بزرگ و كوچك دشوار ساخته است. پرداختن به مشتریان، نیازها و خواستههای ایشان و مهمتر از آن یافتن راهی برای پاسخگویی به آنها، موضوعاتی هستند كه ذهن مدیران و نظریه پردازان را به خود معطوف داشته است. امروزه پارادایم مدیریت آمیزه بازاریابی در حال سست شدن است و نگرش جدیدی پا به عرضه دانش بازاریابی میگذارد، كه بازاریابی را از دو دیدگاه اصلی مورد بررسی قرار میدهد. دیدگاه اول همان مدیریت آمیخته بازاریابی به عنوان یک مسئولیت وظیفهای و سنتی است. بازاریابی معاملاتی به عنوان یک نگرش كوتاه مدت كه فقط روی معاملات فعلی تمركز دارد، تعریف میشود. در دیدگاه دوم، بازاریابی رابطهمند میباشد كه هدف، تمركز همه جانبه بر مشتریان كلیدی در سرتاسر سازمان است. (پینی و همكاران، 1998)
بازاریابی رابطهمند، هنر كسب و كار امروز است. برای حفظ مشتریان كلیدی(سودآور) موجود، مهارت در ایجاد ارتباط صحیح با مشتری ضروری است. تئوری بازاریابی كلاسیك، عمدتاً به انجام معامله توجه داشت و به حفظ مشتریان اهمیتی نمیداد. اما با گسترش رقابت و اشباع شدن بسیاری از بازارها و تغییرات پیوسته در محیط و تركیب جمعیت، شركتها با این واقعیت روبهرو شدند كه امروزه دیگر مانند گذشته شركتها با یک نظام اقتصادی رو به گسترش و بازارهای در حال رشد روبهرو نیستند. امروزه هر مشتری ارزش ویژه خود را دارد و اینك شركتها برای به دست آوردن سهم بیشتری از بازار ثابت یا رو به كاهش باید مبارزه كنند، بنابراین هزینههای جذب مشتریان جدید رو به افزایش نهاده است. (سفیانیان، 1386: 16-1)
ابرات و روسل بر این باور بودند كه حفظ مشتریان موجود برای سودآوری بلند مدت حیاتی است و در كانون توجه فلسفه بازاریابی رابطهمند قرار دارد. حفظ و تقویت روابط با مشتریان در ایجاد و حفظ مزیت رقابتی در بازار نقش حساسی ایفا میكند. محققان بین مبادلات گسسته و رابطهای، تمایز قایل میشوند. مبادلات رابطهای به عنوان مقدمهای برای مبادله میباشند و انتظار برای همكاریهای آتی، جایی كه بین گروهها روابط پیچیده شخصی و رضایتمندیهای غیراقتصادی در طول زمان شكل میگیرند. (فیلای و شرما، 2003: 651-643)
بنابراین در این پژوهش با توجّه به جامعهی مورد مطالعه(شرکت قند اسلام آباد غرب) سعی شد تا نقش بازاریابی رابطهمند با پیشبرد فروش مورد مداقه و بررسی دقیقی قرار گیرد. در تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به این سوال هستیم که: رابطه بین بازاریابی رابطهمند و پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب چیست؟
اهمیت و ضرورت این تحقیق كسب شناختی جامع و عمیق در ارتباط با بازاریابی رابطهمند (جلب اعتماد، تعهد، حفظ رابطه متقابل با مشتری و توجه به نیازها و ارزشهای مشترك) و ارتباط میانها آنها با پیشبرد فروش(یکی از چهار آمیخته بازاریابی) در شرکت شرکت قند اسلام آباد غرب میباشد. درك روابط میان عوامل بازاریابی رابطهمند و ارتباط میانها آنها با پیشبرد فروش موجب افزایش اثربخشی و درنتیجه اطلاعات ارزشمند برای سازمان میشود.
از طرفی، تحقیق و بررسی، قبل از پیادهسازی یک تئوری، بیانگر اهمیت مسأله جهت جلوگیری از هرگونه ضرر و زیان مادی و معنوی برای سازمان و اعضا بوده و ارائه پیشنهادهایی منتج از آن و منطبق با شرایط سازمان مدنظر، اهمیت آن را دو چندان میکند. مخصوصاً در مورد بازاریابی رابطهمند و پیشبرد فروش که اهرم پیشبرنده در هر سازمانی محسوب میشوند.
1- تعیین وضعیت بازاریابی رابطهمند در شرکت قند اسلام آباد غرب.
2- تعیین وضعیت پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب.
3- تعیین نقش بازاریابی رابطهمند با پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب.
1-4-2 اهداف فرعی
1- تعیین رابطه بین جلب اعتماد مشتریان( اعتمادسازی) با پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب.
2- تعیین رابطه بین داشتن تعهد(تعهد به خدمت) با پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب.
3- تعیین رابطه بین حفظ رابطه متقابل با مشتریان (كیفیت ارتباطات) با پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب.
4- تعیین رابطه بین توجه به نیازها و ارزشهای مشترک مشتریان (مدیریت تعارض) با پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب.
بازاریابی رابطهمند یکی از گستردهترین مفاهیمی است که میتوان آنرا از تمام دیدگاههای بازاریابی که روی رابطهمندی بحث میکند، نتیجه گرفت. بازاریابی رابطهمند به ایجاد روابط بلندمدت و متقابل با افراد و سازمانها وگروههای ذینفع اشاره میکند و اساس آن برقراری ارتباطات مطلوب و مؤثّر به منظور حفظ و نگهداری آنها میباشد و پیشبرد فروش یا ترویج فروش به معنی مجموع فعالیتهای اطلاعرسانی است، به طوری كه پس از طی یک چرخه ارتباط و ابلاغ صفات، كیفیات، مزیتها و غیره عكسالعمل مورد نظر را در خریدار ایجاد نموده و نهایتاً تقاضای آن كالا را افزایش دهد.
شكل1-1 مدل مفهومی تحقیق را نشان میدهد.دراین پژوهش متغییر بازاریابی رابطه مند به عنوان متغییر مستقل و متغییر پیشبرد فروش به عنوان متغییر وابسته در نظر گرفته شده است. ابعاد بازاریابی رابطهمند(اعتمادسازی، تعهد به خدمت، كیفیت ارتباطات و مدیریت تعارض) بر اساس مدل دوبیسی(2007) و پیشبرد فروش بر اساس تعریف كاتلر(2001) میباشد.
سرمایه گذاری قطب اصلی اقتصاد هرکشور می باشد و این قطب از طریق مبادله سهام شرکت ها در بازار بورس اوراق بهادر تامین می گردد.اگر قیمت سهام در بازار منطقی نبوده و دارای نوسانات بسیار شدید باشد جذابیت این گونه سرمایه گذاری به شدت کاهش یافته و در نتیجه شاهد خروج سرمایه از این بازار خواهیم بود و در نهایت منجر به کاهش سرمایه گذاری در شرکتهای بورسی و کاهش رشد اقتصادی خواهد شد. از طرفی تصمیم گیری های اقتصادی نیازمند اطلاعاتی است که بتوان با کمک آن ها منابع موجود و در دسترس را به گونه ای مطلوب تخصیص داد. یکی از مهم ترین عوامل در تصمیم گیری صحیح اطلاعات مناسب ومرتبط با موضوع تصمیم است که اگربه درستی فراهم و پردازش نشود تاثیرات منفی برای فرد تصمیم گیرنده در پی خواهد داشت. بهره گیری از اطلاعات افشاء شده و به عبارتی تصمیم گیری صحیح در بازار اوراق بهادار زمانی امکان پذیر است که این اطلاعات به موقع، بااهمیت، کامل و قابل فهم باشند. چنانچه اطلاعات فاش شده این ویژگی ها را نداشته باشد بدون تردید سازوکارکشف قیمت در بازار به درستی عمل نخواهد کردو قیمت گذاری اوراق بهادار به شیوه ای مطلوب انجام نخواهد شد. افشای اطلاعات موجب بهبود ساز وکار کشف قیمت ها و در نتیجه قیمت گذاری بهینه می شود. امروزه شفافیت اطلاعات شرکتها از جمله دل مشغولی های اصلی فعالان بازارسرمایه در کشورهای مختلف به شمارمی رود.
در بازار سرمایه ایران باشروع بحران مالی از اوایل سال 1383 شفافیت مالی شرکتهای پذیرفته در بورس مورد توجه سرمایه گذاران قرار گرفته است.علاوه بر این در محیط پر تلاطم امروزی بسیاری از سرمایه گذاران بر اهمیت شفاف سازی اطلاعات تاکید می کنند وفقدان اطلاعات ویا عدم اطمینان درباره آنها به یک مشکل اساسی در بازارهای مالی تبدیل شده است.
در انجام هر تحقیق و پژوهشی یکی از مهم ترین بخش ها، ارائه طرح تحقیق (کلیات) مناسب و کامل می باشد. دراین فصل سعی شد تا با بیان کلیه جوانب تحقیق در خصوص مطالعه انجام شده اطلاعات کامل وقابل فهمی ارائه گردد.
بدین منظور ابتدا به بیان مسئله پرداخته شده؛ تا خواننده با مسائل بنیادی تحقیق بیشتر آشنا گردد. سپس دلایل اهمیت تحقیق مطرح گردید و علت انتخاب چنین موضوعی تبیین شد. در ادامه سوالاتی را که قرار است این مطالعه قرار است به آن پاسخ دهد؛ بیان گردید و در این راستا اهداف و فرضیه های تحقیق مطرح شد.
هم چنین نحوه پاسخگویی به سوالات و شیوه آزمون فرضیات به صورت اجمالی تبیین گردید و نهایتا واژگان کلیدی تحقیق را تعریف نمودیم.
1-2تبین مسئله تحقیق
یكی از الزامات رقابت سالم دسترسی همه مشاركت كنندگان بازار به اطلاعات شفاف است. یكی از انواع مهم بازارها (در كنار بازارهای كالا، پول و كار(بازار سرمایه است كه اطلاعات شفاف بر عملكرد آن به شدت مؤثر است. نقصان اطلاعات در این بازار موجب افزایش هزینه مبادلات و ناتوانی بازار در تخصیص بهینه منابع میشود. اطلاعات كه جزء جدایی ناپذیر فرایند تصمیمگیری است، هر چه شفافتر و قابل دسترس تر باشد، میتواند به اتخاذ تصمیمات صحیحتری در زمینه تخصیص بهینه منابع منجر گردد و در نهایت باعث كارایی تخصیصی و
شفافیت بازار شود كه هدف نهایی بازار سرمایه است.
صاحبان سرمایه ، اعتباردهندگان ، دولت ودیگر استفاده کنندگان ازگزارش های مالی شرکت ها برای تصمیم گیری در زمینه خرید، فروش ، ونگهداری سهام ، اعطای وام ، ارزیابی عملکرد مدیران ودیگر تصمیم های اقتصادی مهم به اطلاعات معتبر،مربوط وبا کیفیت نیاز دارند. به طور کلی ، سرمایه گذاران زمانی در یک واحد اقتصادی سرمایه گذاری می کنند که نخست درباره آن ها اطلاعات کافی (شامل اطلاعات مالی ) داشته باشند و درثانی به این اطلاعات اطمینان کنند. اعتباردهندگان نیزبدون اطلاع از وضعیت مالی و عملکرد مالی یک واحد نمی توانند منابع مالی خود را دراختیارآن قرار دهند.
شفافیت اطلاعات مالی از مهم ترین دغدغه های سرمایه گذاران در بازارهای مالی و یکی از مهم ترین عوامل موثر برای سرمایه گذاری جهت تحصیل سهام شرکت هاست .سرمایه گذاران جهت خرید سهام یک شرکت همواره به دنبال اطلاعاتی شفاف هستند علی رغم این حساسیت مدیران جهت بهتر نشان دادن عملکرد خود به دنبال تحریف اطلاعات می باشند. آنان با این تحریف از یک طرف وضعیت شرکت را مطلوب توصیف می کنند واز طرف دیگر شفافیت اطلاعات را ازبین می برند.
افشای داوطلبانه اطلاعات باعث می شود عدم تقارن اطلاعات بین شرکتها و بازار کاهش یابد و در نتیجه تعداد بیشتری از سهام شرکت مورد مطالعه قرار گیرد. به این ترتیب توان نقدشوندگی سهام افزایش یافته و موجب جلب توجه نهادهای سرمایه گذاری بزرگ خواهدشد و در ادامه این امر شرکت می تواند بدون اینکه ناگزیر شود قیمت ها را کاهش دهد حجم بزرگی از سهام خود را به فروش برساند؛ بنابراین با افزایش تقاضا قیمت سهام افزایش می یابد.
شفافیت را میتوان سادگی و سهولت تحلیل معنادار فعالیتهای شركت و بنیانهای اقتصادی آن توسط فرد خارج از شركت دانست.
تجویدی (1386) به نقل بوشمن وهمكارانش(2003) شفافیت شركتی را در دسترس بودن گسترده اطلاعات مربوط و قابل اتكا در خصوص نتایج عملكرد دوره ای، وضعیت مالی، فرصتهای سرمایه گذاری، نظام راهبری شركتها، ارزش و ریسك شركتهای سهامی عام تعریف مینماید. وجود شفافیت از یک سو به سهامداران خرد اطمینان میدهد كه همواره اطلاعات قابل اتكا و بموقع در خصوص ارزش شركت دریافت خواهند كرد و سهامداران عمده و مدیران در پی تضییع حقوق آنها نیستند و از سوی دیگر مدیران را برای تلاش در جهت افزایش ارزش شركت به جای پیگیری منافع كوتاه مدت شخصی ترغیب كند و در نتیجه می تواند از میزان و شدت رسواییهای مالی به میزان قابل توجهی بكاهد. اطلاعات شفاف را میتوان به عنوان یكی از ابزارهای ایفای مسئولیت پاسخگویی مدیران دانست.
این تحقیق در پی یافتن به پاسخ این سوالات است:
1- آیا بین شفافیت اطلاعات وریسک سقوط قیمت سهام رابطه معناداری وجود دارد؟
2- آیا حاکمیت شرکتی می تواند رابطه بین شفافیت اطلاعات و ریسک سقوط قیمت سهام را تعدیل نماید؟
1-3 اهمیت وضرورت تحقیق
شفافیت اطلاعات از این حیث دارای اهمیت است که اطلاعاتی قابل اتکا و به موقع را در دراختیار همه ذی نفعان قرار می دهد.
اگر مدیران شرکتها اطلاعات خصوصی را دراختیار بگیرند به عدم تقارن اطلاعاتی و درنتیجه انتخاب نا مساعد وخطر اخلاقی منتج خواهد شد .(بارنی وهمکاران 1985) ،(هیلی وپالپو2001) معتقدند که شرکتها می توانند از طریق گزارشگری مالی و افشای اطلاعات عدم تقارن اطلاعاتی و تضادهای نمایندگی بین مدیران و سرمایه گذاران خارجی را کاهش می دهد و از این رو کیفیت افشاء،کیفیت تصمیمات سرمایه گذاران را تحت تاثیر قرار می دهد.
مزایای بالقوه افشاء وشفافیت بیشتر می تواند شامل هزینه کمتر(بتوسان1999) (دیاموند و رشیا2001 ) ، کاهش هزینه های نمایندگی (لفویچ و دیگران1981) ، بهبود قیمت سهام وافزایش ارزش شرکت (چو ودیگران2010) باشد.
افشای کافی اطلاعات توسط شخصیت اقتصادی به سرمایه گذاران وبستانکاران در جستجوی فرصتهای سرمایه گذاری یاری می کند و بدین سان سرمایه به کاراترین شرکت ها روانه می شود.اگر اطلاعاتی شفاف و صحیح در صورتهای مالی آورده شود هر نوع کاهش یا افزایش شرکت تدریجی بوده و یکبار سقوط یا رشد غیرطبیعی ارزش سهام را درپی نخواهد داشت .
اطلاعات شفاف را میتوان به عنوان یكی از ابزارهای ایفای مسئولیت پاسخگویی مدیران دانست. هرقدر توزیع اطلاعات در جوامع بیشتر باشد، امكان تصمیم گیری آگاهانه و پاسخگویی بخش خصوصی و دولتی در مورد چگونگی تحصیل و مصرف منابع بیشتر میشود وامکان رشد فساد کاهش می یابد.(نوبخت 1383)
1-4 هدف پژوهش
هدف این تحقیق با توجه به بیان مسئله ارائه درک کاملی از موارد زیر می باشد:
بررسی اثر حاکمیت شرکتی برشفافیت اطلاعات و ریسک سقوط قیمت سهام
دانش دارایی غیر ملموسی است که در اقتصاد جدید از دارایی سنتی مهمتر است. دانش، به عنوان ترکیبی از اطلاعات به همراه تجربه، مفهوم ، تفسیر و بازتاب تعریف شده است. (فیض آبادی ، 1390: ص 6). دانش سازمانی، دانشی است که به واسطه تعاملات میان فناوری فنون، و افراد در سازمان شکل میگیرد. دانش سازمانی خود شامل دانش ضمنی و دانش صریح است. دانش صریح سازمانی دانشی است سازمان یافته، و با محتوایی ثابت که میتواند از طریق بکارگیری فناوری اطلاعات ، کدگذاری تدوین و نشر داده شود .(حسینقلی پور،1388:ص4). مدیریت دانش، مدیریتیست آگاهانه و فعال در ایجاد انتشار و استفاده از دانش برای رسیدن به اهداف استراتژیک.عوامل زیادی با مدیریت دانش در ارتباط هستند که یکی از این عوامل رهبری دانش مدار می باشد. (Sanchez De Pablo and Donate: 2014) در دانش مدیریت، رهبری سازمان در کنار سایر وظایف مدیر یکی از وظایف اساسی و مهم تلقی میشود و نقش پراهمیتی در اثربخشی سازمان ایفا میکند و رمز موفقیت مدیران در توان هدایت نیروی انسانی تحت سرپرستی آن ها است.
این فصل با بیان مساله شروع شده و در ادامه به اهداف و فرضیههای تحقیق پرداخته میشود. چهارچوب نظری تحقیق، تعاریف عملیاتی ومفهومی وهمچنین اهمیت وضرورت تحقیق از دیگربخش های این تحقیق است. درپایان فصل نیز به قلمرو تحقیق اشاره خواهدشد.
دانش از مصدر دانستن به معنای دانندگی ، دانایی و علم و فضل است . مخلوطی از تجارب، کمیتها و اطلاعات بافتاری منظم است که قالبی برای ارزیابی و یکپارچه کردن و هماهنگسازی تجارب و اطلاعات ایجاد می کند. دانش یک ادراك و فهم است که از طریق تجربه ، استدلال، درك مستقیم و یادگیری حاصل می شود(برزین پور ،1389، ص 118) و با ویژگی های بدیع و پویای خود، امکان پاسخگویی به ویژگی های محیط های جدید را فراهم می سازد. دانش دارایی غیر ملموس است که در اقتصاد جدید از دارایی سنتی مهمتر است. دانش، به عنوان ترکیبی از اطلاعات به همراه تجربه، مفهوم ، تفسیر و بازتاب تعریف شده است (فیض آبادی ، 1390، ص 6).
مدیریت دانش، مدیریتاست آگاهانه و فعال در ایجاد انتشار و استفاده از دانش برای رسیدن به اهداف استراتژیک.
ایجاد سیستم های مدیریت دانش یكی از مهمترین راه كارهای بهبود سطح دانش در هر سازمانی شمرده می شوند.
ایجاد سیستم مدیریت دانش موثر یكی از عوامل كلیدی در بهبود فرایندهای كسب و كار است. عوامل زیادی با مدیریت دانش در ارتباط هستند که یکی از این عوامل رهبری دانش مدار می باشد .(Sanchez De Pablo and Donate, 2015)
دیزلر در سال 2001 رهبری را به عنوان راهی برای الهام بخشیدن به دیگران به کار سخت برای به انجام رساندن کارهای مهم دانسته است. رهبری در نتیجه شامل تعریف یک رویکرد مدیریت روشن نسبت به کارکنان و تشویق آنها را به دنبال رهبر برای رسیدن به اهداف شرکت است ایشان اضافه کردند که رهبری متشکل از چند عنصر مختلف است که عبارتند از سبک رهبری، انگیزش و ارتباطاتRibiere& sitar,2003)). رهبری در سازمانهای دانش به خصوص مربوط به زمانی است که کارگران دانش را درک کرده و رهبران به طور فعال درگیر و متعهد به حمایت از دانش و فعالیت های یادگیری باشند (et all, 2004 DeTienne).
علاوه بر این، رهبران دانش به جای ترویج رفتارهای منفی که انتقال دانش، به اشتراک گذاری، و برنامه رابه خطر اندازد، (Lakeshman,2009) باید برای شناسایی تلاش های خود و همکاران تلاش کنند. (& sitar ,2003,P44 Ribiere). رهبران دانش مدار باید توسعه و طرح کانال مدیریت دانش را برای هر دو اکتشاف دانش و بهره برداری دانش اماده باشند. علاوه بر این، آنها باید بهترین شیوه های مدیریت دانش را در شرکت از طریق یک سبک رهبری مدیریت دانش ، که شامل انگیزه، ارتباطات، و نیروی انسانی موثر است را ترویج دهند .
به طور کلی، رهبری دانش مدار باید ترکیبی از رفتار رهبری دانش ایجاد مدیریت دانش ، انتقال، ذخیره سازی، و برنامه در داخل شرکت حرکت کند. شامل ارتباطات روشن در مورد انتظارات از کارکنان دانش و اهداف شرکت، همراه با عناصر انگیزشی (Ribiere& sitar,2003) در وهله اول، رهبران باید به عنوان مشاور عمل کنند به طوری که کارکنان شرکت را قادر به تشخیص نحوه کار و مدیریت دانش به حصول اطمینان از اینکه این عمل به ارتباطات کمک می کند. ارتباطات امری ضروری است برای رهبران که به وضوح نشان دهند انتظارات کارکنان با توجه به از بین بردن موانع ارتباطی نسبت به کاری که می کنند (Schermerhorn,2012). تاکید بر اهمیت مدیریت دانش بدون مدیران کارکنان که از مدیریت دانش استفاده نمی کنند از اهمیت برخوردار نخواهد بود (DeTienne et al.,2004 (
محقق به دنبال پاسخگویی به این سوال می باشد که آیا رهبری دانش مدار بر مدیریت دانش در کتابخانه های استان گیلان تاثیر دارد.
امروزه سازمان ها به دلیل ماهیت عصری که در آن به سر میبرند تفاوت های بسیار زیادی با سازمان های گذشته دارند. ویژگی برجسته سازمان های قرن بیست و یکم مسئولیت پذیری ، خودگردانی ، خطر پذیری و ناپایداری است. شاید محیط آینده محیط آرامی نباشد اما محیط بسیار انسانی است. عملکرد سازمانی نه تنها نیازمند بهره برداری از دانش موجود است بلکه نیازمند کشف حوزه های جدید دانش برای خلق فرصتهای جدید در سازمان می باشد .
مدیریت دانش ، مدیریتی است آگاهانه و فعال در ایجاد، انتشار و استفاده از دانش برای رسیدن به اهداف استراتژیک. شرکت ها و سازمان هایی که امروزه از برتری دانش به عنوان یک مزیت رقابتی بهره مند اند ، ممکن است در آینده رقبایی پیدا کنند چرا که این رقبا ممکن است قادر به فراگیری دانش در حوزه های مشابه باشند. برای پیاده سازی صحیح فرایند های مدیریت دانش و جلوگیری از به هدر رفتن هزینه ها ، باید نگاهی مثبت به این مقوله داشت و در کنار شناخت درست و برنامه ریزی جامع ، با بهره گرفتن از تجارب دیگر سازمان هت به نتایج مطلوبی دست یافت. (اخوان ، 1389 ، ص6) . نظر به اینکه رهبری دانش مدار بر تولید ، کاربرد و تسهیم یادگیری و دانش و اندیشه در سازمان تاکید دارد، اخیرا بیان نقش رهبری در مدیریت دانش شروع شده است. رهبری دانش حاکی از تغییر چشمگیر چالش های فرا
روی مدیران طی سال های اخیر است. امروزه کاملاً محتمل است که هیچ عاملی به اندازه ارزش آفرینی نمی تواند منشأ تغییرات و تحولات بنیادین در یک سازمان گردد. (گلمن 2000 ، ص78 ) .
ضرورت مطالعه حاضر نقش ضعیف مدیریت دانش مدار در اداره کتابخانه های عمومی استان گیلان می باشد ، و اینکه چگونه می توانیم با رهبری دانش مدار در اجرایی کردن فرایند مدیریت دانش در این اداره تاثیر گذار باشیم. روش انجام این مطالعه نیز انتخاب متغیر های مناسب با توجه به توسعه دانش کاربردی در حوزه خاص است و داده های مورد نیاز تحقیق نیز بصورت میدانی و از طریق پرسشنامه جمع آوری می شوند.
– سنجش رهبری دانش مدار بر مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان
– سنجش رهبری دانش مدار بر ایجاد مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان
– سنجش رهبری دانش مدار بر تسهیم مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان
– سنجش رهبری دانش مدار بر ذخیره مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان
– سنجش رهبری دانش مدار بر به کار گیری مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان
1-5 چارچوب نظری
با توجه به مبانی نظری موجود در مورد رابطه مدیرت دانش و رهبری دانش مدار چهارچوب نظری پژوهش مطابق شکل( 1-1) ارائه می شود.
مدیریت دانش را می توان مجموعه ای از فرایندها تعریف کرد که ناظر خلق ، اشاعه و بهره گیری از دانش است (امین بیدختی و همکاران ، 1390) .در این تحقیق چهار بعد ایجاد دانش (یافتن روش های جدید انجام کارها ) ، تسهیم دانش (انتشار دانش بر اساس نیازهای خاص کاربران ) ، به کار گیری دانش ( استفاده از دانش به دست آمده بدون جهت گیری ) ، ذخیره دانش ( ذخیره سازمان یافته اطلاعات ) در مقابل رهبری دانش مدار که راهی برای الهام بخشیدن به دیگران به انجام کارهای سختمی باشد ، مورد بررسی قرار می گیرد.
1-4شکل 1 – 1 مدل مفهومی تحقیق (Sanchez De Pablo and Donate, 2014)
باتوجه به چهارچوب نظری فرضیه تحقیق به صورت زیر می باشند:
فرضیه اول : رهبری دانش مدار بر مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان تاثیر دارد.
فرضیه دوم :رهبری دانش مدار بر ایجاد مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان تاثیر دارد.
فرضیه سوم : رهبری دانش مدار بر تسهیم مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان تاثیر دارد.
فرضیه چهارم : رهبری دانش مدار بر ذخیره مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان تاثیر دارد.
فرضیه پنجم :رهبری دانش مدار بر به کار گیری مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان تاثیر دارد.
همانگونه كه از فرضیات پژوهش مشهود است متغیر وابسته در تحقیق حاضرمدیریت دانش می باشد. مدیریت دانش، مجموعه ای از فرایندها، برای درک و بکارگیری منابع استراتژیک دانش در یک سازمان می باشد. این متغیر از چهار بعد ایجاد دانش و نسهیم دانش ، به کار گیری دانش و دخیره دانش مورد بررسی قرار می گیرد.
ایجاد دانش: سازمانها تلاش آگاهانه ای در داخل و خارج از سازمان برای ارزیابی و تعیین دانش و منابع مناسب صرف می نمایند. به عبارت دیگر، ایجاد دانش جدید از طریق یافتن روش های جدید انجام کارها، و یا یافتن دانش جدید از منابع بیرونی امکان پذیر استAllameh et.al, 2010)).
این متغیر با مولفه هایی مثل تولید دانش و ایده جدید با ارزش ،فضای مناسب برای به اجرا درآوردن نظریه ها و ایده های جدید و سامانه های مدیریت ایده ها همچون نظام پیشنهادات ، اتاق فکر و شورای مشورتی اندازه گیری می شود.
تسهیم دانش: دانش باید بر اساس نیازهای خاص کاربران، با یک روش مؤثر و مناسب، انتشار یابد. بعلاوه آن با ابزار قابل اجرا جهت قابل فهم ساختن آن برای همۀ کاربران انتشار می یابد Allameh et.al, 2010)).
این متغیر با مولفه های چون ،تسهیم دانش و تجربیات افراد با همکاران ، امکانات لازم جهت تسهیم دانش و رواج کار تیمی اندازه گیری می شود.
به کار گیری دانش : به کار گیری دانش اشاره به این مطلب دارد که ایده ها و دانش به دست آمده ، بدون جهت گیری در مورد اینکه چه کسی آن هت را مطرح کرده است ، در صورت مفید و مناسب بودن مورد استفاده قرار گیرد ( واکمن و همکاران ، 2005) .
این متغیر با مولفه هایی مثل اخذ تصمیم درست و مطمئن با توجه به دانش موجود ، استفاده از دانش افراد در امر تصمیم گیری و شناسایی کارکنان کلیدی جهت ثبت و نگهداری دانش آنها اندازه گیری می شود.
ذخیره دانش : ذخیره دانش عنصری از مدیرینت دانش است که از طریق آن قابلیت ذخیره سازمان یافته ای که امکان جست و جوی سریع اطلاعات ، دسترسی به اطلاعات برای دیگر کارکنان و تسهیم موثر دانش به وحود می آید ( والش و آنگسون ، 1991،ص 69) .
این متغیر با مولفه هایی چون ثبت و نگهداری پژوهش و تجارب ارزنده و ثبت و نگهداری اطلاعات مربوط به مراجعان اندازه گیری می شود.
رهبری دانش: میبی و همکاران (2012) رهبری دانش را اینگونه تعریف نموده اند: هر نگرش یا عملی (گروهی یا فردی و عینی و ضمنی) که دانش جدید و با اهمیت را در روشهایی که نهایتاً موجب تفکر و پیامدهای جمعی می شود، تهییج می کند تا خلق، تسهیم ومورد استفاده قرار گیرد (Manzoor ,2011).
متغیر مستقل این پژوهش رهبری دانش مدار می باشد. دیزلر در سال 2001 رهبری را به عنوان راهی برای الهام بخشیدن به دیگران به کار سخت برای به انجام رساندن کارهای مهم دانسته است. رهبری در نتیجه شامل تعریف یک رویکرد مدیریت روشن نسبت به کارکنان و تشویق آنها را به دنبال رهبر برای رسیدن به اهداف شرکت است ایشان اضافه کردند که رهبری متشکل از چند عنصر مختلف است که عبارتند از سبک رهبری، انگیزش و ارتباطاتRibiere& sitar,2003)).
این متغیر با مولفه هایی چون فراهم آوردن محیط خوب برای کارکنان مسئولیت پذیر و کار تیمی ، قائل شدن نقش قابل توجه برای افراد دانش مداری که ایده پذیرند و اشتباهات خود را اصلاح می کنند ، عمل کردن چون مشاوران، ارتقاء یادگیری از طریق تجربه و قبول و اصلاح اشتباهات ، ارتقاء اکتساب دانش خارجی و استفاده و پاداش کارکنانی که دانششان را به اشتراک میگذارند اندازه گیری می شود.
1-8 قلمرو تحقیق
یک تحقیق علمی باید دارای حدود و شمول تا حد امكان مشخصی باشد. این محدوده مشخص می نماید كه پژوهشگر از لحاظ موضوعی، مكانی و زمانی تحقیق را به چه نحو انجام داده است و تا چه حد توانسته متغیرهای مربوطه را در كنترل داشته باشد. از طرف دیگر به لحاظ جلوگیری از اتلاف زمان، نیروی انسانی و هزینه های مرتبط مشخص شدن حدود تحقیق ضروری به نظر می رسد. بنابر مطالب مذكور قلمرو تحقیق حاضر را می توان از سه نظر مورد توجه قرار داد:
قلمرو موضوعی این تحقیق رابطه ای است که بین مدیریت دانش و رهبری دانش مداروجود دارد.ودرحوزه مدیریت رفتار سازمانی ومدیریت منابع انسانی قراردارد.
قلمرو مکانی این تحقیق تمامی کتابخانه های عمومی استان گیلان می باشد.
قلمرو زمانی از اسفند 1393 تا مرداد 1394می باشد.
امروزه کاربرد مباحث مدیریت مالی جایگاه ویژهای را در ارتقاء کارایی سازمان به خود اختصاص داده است. لذا اتخاذ تصمیمات تأمین مالی و سرمایهگذاری بهعنوان دو وظیفه اصلی مدیران مالی، اهمیت خاصی را دارا هست. در این راستا، مدیریت سرمایه در گردش که همان مدیریت بر منابع و مصارف جاری هست، جهت حداکثر سازی ثروت سهامداران بهعنوان بخشی از حیطه مباحث مدیریت مالی دارای اهمیت ویژهای است.(عباس زاده و همکاران ، 1392)
شالوده مباحث مدیریت مالی را سرمایه تشكیل میدهد و میتوان ادعا كرد كه همه فعالیتهای تجاری نیازمند سرمایهاند.سرمایه عبارت است از تمام منابع مالی كه مورد مصرف شركت قرار میگیرد و در این راستا مدیریت مالی چارچوب روابط بین سرمایه و شركت را مشخص میکند.
یکی از وظایف مدیریت مالی، اعمال مدیریت بر سرمایه در گردش هست. مدیریت سرمایه در گردش درواقع همان مدیریت بر داراییها و بدهیهای جاری هست. مهمترین داراییهای جاری عبارت از وجه نقد، حسابهای دریافتنی و موجودیها میباشند. موجودی زیاد و افزایش دادوستد رویههای اعتباری منجر به فروش بالا میشود. موجودی زیادتر همچنین ریسک عدم پوشش تقاضا را کاهش میدهد. دادوستد اعتباری ممکن است فروش را تحریک کند به خاطر اینکه به شرکت اجازه میدهد تا به کیفیت محصول قبل از پرداخت دسترسی پیدا کند. ( فتحی و توکلی ,1388)
امروزه در همه واحدهای تجاری سرمایه در گردش بخش عظیمی از سرمایه سازمان را به خود اختصاص میدهد و مدیریت آن نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. سرمایه در گردش برای موفقیت هر واحد تجاری یک عامل مهم است و نیازمند كنترل و مدیریت كافی هست. مدیریت سرمایه در گردش، به دنبال رسیدن به شرایطی است كه شركت با مازاد یا كمبود نقدینگی مواجه نشود. درصورتیکه شركت با كمبود نقدینگی مواجه گردد . عدم نگهداری سطح مطلوب نقدینگی برای یک شركت، باعث میشود آن شركت در استفاده از فرصتهای سرمایهگذاری کوتاهمدت موفق نباشد و برای تولید كالاها و رفع نیازهای مشتریان، به مواد اولیه موردنیاز دسترسی بهموقع نداشته باشد . همچنین ممكن است واحد تجاری در ایفای بهموقع تعهداتش با مشكل مواجه شده و بر اعتبار آن اثر سوء گذارد. چنین شركتی به علت كمبود منابع قادر به بهرهبرداری از شرایط مطلوب بازار و پذیرش پروژههای سودآور نخواهد بود. این شركت قادر به تهیه یكجای تجهیزات موردنیاز خود و استفاده از تخفیفات نقدی نخواهد بود. ادامه این وضعیت ممكن است باعث سقوط قیمت سهام شرکت و نهایتاً با کاهش ارزش به خاتمه فعالیت واحد تجاری منجر شود. (دیانتی ،1391 )
سرمایه در گردش از اقلام مهم دارائیهای واحدها بنگاههای اقتصادی تلقی میشود که در تصمیمات مالی نقش قابلتوجهی دارد. تداوم فعالیتهای بنگاههای اقتصادی تا میزان زیادی به مدیریت منابع کوتاهمدت آن بستگی دارد، زیرا فعالیتهای عملیاتی در یک دوره عادی که معمولاً سالانه است به شناخت سرمایه در گردش و مدیریت مطلوب آن مربوط میشود بطوریکه از این طریق، نتایج مورد انتظار تحقق یابد و امکان تداوم فعالیت در بلندمدت فراهم شود . نگهداری سطح مطلوب وجه نقد برای پرداخت بدهیهای سررسید شده، و استفاده از فرصتهای ناگهانی مناسب جهت سرمایهگذاری که نشانهای از انعطافپذیری واحد تجاری هست و دسترسی به مواد اولیه برای تولید بهطوریکه شرکت بتواند بهموقع جوابگوی تقاضای مشتریان باشد دال بر اهمیت سرمایه در گردش میباشد . هرگونه تصمیمی در این بخش توسط مدیران واحد تجاری اتخاذ میشود اثرات شدیدی بر روی بازدهی عملیاتی واحد تجاری میگذارد که باعث تغییر ارزش شرکت و نهایتاً ثروت سهامداران خواهد شد.( رهنمای رود پشتی و کیائی،1387)
مدیران واحد انتفاعی در شرایط مختلف با توجه به عوامل درونی و بیرونی واحد انتفاعی و با توجه به ریسک و بازده باید استراتژی مناسبی را برای اداره و مدیریت سرمایه در گردش واحد خود انتخاب نمایند. چنانچه نوع استراتژی مدیریت دارائیهای جاری و بدهیهای جاری در موقعیتی معین بهگونهای مناسب انتخاب شود، امکان دستیابی به بهترین استراتژی مدیریت سرمایه در گردش فراهم خواهد شد. ایجاد تعادل در دارائیهای جاری و بدهیهای جاری از اهمیت خاصی برخوردار است؛ بهطوریکه تصمیمگیری در مورد یکی بر روی دیگری تأثیر زیادی میگذارد.
یکی از مهمترین بحثهای مدیریت یک واحد انتفاعی، مدیریت سرمایه در گردش آن است که نقش قابلتوجهی در رشد و بقای واحد انتفاعی ایفا میکند. مدیریت سرمایه در گردش در دو گروه مدیریت دارائیهای جاری و مدیریت بدهیهای جاری تقسیم میشود. این تحقیق به دنبال آن است تا عوامل مختلفی را که با نوع انتخاب استراتژی مدیریت سرمایه در گردش در ارتباط است موردبررسی قرار دهد.
برخی از این عوامل عبارتاند از: سودهرسهم ، نرخ بازده سرمایهگذاری و نرخ بازده حقوق صاحبان سهام. مدیریت سرمایه در گردش یکی از بخشهایی است که در ساختار مدیریتی یک سازمان نقش حیاتی ایفا میکند بهطوریکه در برخی موارد بحث سرمایه در گردش و نقدینگی را بسان خونی تشبیه کردهاند که در یک واحد تجاری در جریان است و از مدیریت این بخش بهعنوان قلب تپنده آن یادشده است که وظیفه پمپاژ خون به رگهای سازمان را به عهده دارد . (عباس زاده و همکاران ،1392)
یکی از مهمترین بحثهای مدیریت یک واحد انتفاعی، مدیریت سرمایه در گردش آن واحد انتفاعی است که نقش قابلتوجهی در رشد و بقای واحد انتفاعی ایفا میکند مدیریت سرمایه در گردش در دو گروه مدیریت دارائیهای جاری و مدیریت بدهیهای جاری تقسیم میشود . ایجاد تعادل در دارائیهای جاری و بدهیهای جاری از اهمیت خاصی برخوردار است بهطوریکه تصمیمگیری در مورد یکی بر روی دیگری تأثیر زیادی میگذارد. در اداره امور سرمایه در گردش یک واحد تجاری استراتژیهای گوناگونی وجود دارد که از تلفیق استراتژی دارائیهای جاری و استراتژی بدهیهای جاری حاصل میشود . مدیریت سرمایه در گردش واحد تجاری در شرایط مختلف باید استراتژیهای مناسبی را برای شرکت انتخاب نماید تا بتواند به نحو کارآمد دارائیهای جاری و بدهیهای جاری را اداره نماید و تأمین مالی اقتصادی صورت گیرد و بدین طریق بازده شرکت را بالابرده و ثروت سهامداران را حداکثر نماید . به عبارتی ارزش زایی مدیریت سرمایه در گردش بسیار حائز اهمیت است. (رهنمای رود پشتی و کیائی،1387).
در اقتصاد پر چالش کنونی با فشارهای فزاینده محیطی و منابع خارجی محدود,داراییها و بدهیهای جاری در قالب سرمایه در گردش بنگاههای اقتصادی از اهمیت زیادی برخوردار است و مدیریت بهینه آن در بنگاهها میتواند بهعنوان یک مزیت رقابتی محسوب شود.
گونداولیبر این باور است که امروزه شرکتها راههای جدیدی را برای رشد و بهبود عملکرد مالی و کاهش ریسک جستجو میکنند و در این راستا سرمایه در گردش بهعنوان منبعی مهم برای بهبود عملکرد مالی به شمار میآید.هاووتیس نیز بر این باور است که مدیریت سرمایه در گردش فعال یک نیاز اساسی برای توانایی شرکتها جهت سازگاری در یک اقتصاد پر چالش است و هدف آن برقراری یک تعادل حساس بین حفظ نقدینگی برای پشتیبانی از عملیات روزانه و حداکثر سازی فرصتهای سرمایهگذاری کوتاهمدت میباشد.( فتحی و توکلی ,1388)
مدیریت سرمایه در گردش نقش اساسی را در عملکرد روزانه واحدهای تجاری ایجاد میکند. بنابراین مدیریت سرمایه در گردش یک عنصر مالی مهم شرکت میباشد بهطوریکه تأثیر مستقیمی بر نقدینگی و سودآوری هر موسسهای دارد (Rehman &Nasr,2007)
شرکتها میتوانند سرمایهگذاری در سرمایه در گردش خود را به حداقل برسانند یعنی یک سیاست جسورانه را در پیش گیرند و یا اینكه یک سیاست محافظهکارانه را انتخاب كنند، بنابراین مدیریت شركت مجبور است قبل از انتخاب سیاست سرمایه در گردش خود در مورد موازنهی ریسك و بازده تصمیمگیری نماید. حداقل كردن سرمایهگذاری در سرمایه در گردش (سیاست تهاجمی) ممكن است بهطور مثبتی بر روی سودآوری شركت تأثیر بگذارد . از سوی دیگر سرمایهگذاری سنگین در سرمایه در گردش (سیاست محافظهکارانه) نیز ممكن است منجر به سودآوری گردد .در كل میتوان اینچنین استدلال كرد كه سیاستهای سرمایه در گردش جسورانه، اگرچه ریسك زیادی را نیز دارا میباشد در مقایسه باسیاستهای سرمایه در گردش محافظهکارانه دارای سودآوری بیشتری است و شرکتها باید از طریق موازنه ریسك و بازده كه شالودهی تمام تصمیمگیریهای مالی است، سیاستهای سرمایه در گردش مناسب را اتخاذ نمایند.(حسینی ، 1389)
واحدهای انتفاعی با بهکارگیری راهبردهای گوناگون در ارتباط با مدیریت سرمایه در گردش میتوانند میزان نقدینگی شركت را تحت تأثیر قرار دهند. این راهبردها میتواند بر میزان خطر و بازده آن ها اثرگذار باشد(زهدی،1389)
در مورد اهمیت موضوع سرمایه در گردش ،برخی از مطالعات نشان میدهد که حجم زیادی از دارایی شرکتها در سرمایه در گردش سرمایهگذاری شده است . موضوع دیگر در مقوله سرمایه در گردش و وجه نقد در خلق ارزش و مازاد بازده سهام این است که اگرچه سرمایه در گردش معمولاً به اختلاف بین دارایی جاری و بدهی جاری اطلاق میشود،اما وجه نقد موجود در سرمایه در گردش،وجه نقد محدودشده تلقی میگردد و نمیتواند برای بازده سرمایهگذاریها به کار گرفته شود (فخاری،1392)
اهمیت روزافزون مدیریت سرمایه در گردش باعث شده است که این موضوع بهصورت یکرشته تخصصی مدیریت مالی درآید .در شرکتهای بسیار بزرگ ،تعدادی مدیر اجرایی متخصص حضور دارند که تماموقت و انرژی خود را منحصراً صرف اداره سرمایه در گردش میکنند .دلایل اهمیت این موضوع به شرح زیر است :
اهمیت روزافزون سرمایه در گردش در تداوم فعالیتهای واحدهای انتفاعی موجب گردیده که راهبردهای مختلفی برای مدیریت سرمایه در گردش مدنظر قرار گیرد .واحدهای انتفاعی با بهکارگیری راهبردهای گوناگون در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش میتوانند میزان نقدینگی شرکت را تحت تأثیر قرار دهند.این راهبردها میزان خطر و بازده آن ها را مشخص میکند . بهطورکلی مدیران اداره واحدهای انتفاعی یا خطرپذیر هستند و یا اینکه خطر گریز هستند که به تعبیری محافظهکارانه عمل مینمایند.( رهنمای رودپشتی و همکاران ، 1385)
سؤال اساسی تحقیق بهصورت زیر است :
– سیاستهای سرمایه در گردش چه نقشی بر عملکرد مالی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران دارد؟
در این تحقیق فرضیههایی به شرح زیر وجود دارد :
فرضیه اول : بین نسبت داراییهای جاری بهکل دارایی بر نرخ بازده دارائی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه دوم : بین نسبت بدهیهای جاری بهکل دارایی بر نرخ بازده دارائی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه سوم : بین نسبت داراییهای جاری بهکل دارایی بر نرخ بازده حقوق صاحبان سهام شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه چهارم : بین نسبت بدهیهای جاری بهکل دارایی بر نرخ بازده حقوق صاحبان سهام شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه پنجم : بین نسبت داراییهای جاری بهکل دارایی بر سود خالص عملیاتی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه ششم : بین نسبت بدهیهای جاری بهکل دارایی بر سود خالص عملیاتی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه هفتم : بین نسبت داراییهای جاری بهکل دارایی بر عملکرد شرکت(کیو توبین) شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه هشتم : بین نسبت بدهیهای جاری بهکل دارایی بر عملکرد شرکت(کیو توبین) شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه نهم : بین نسبت داراییهای جاری بهکل دارایی بر سود هر سهم شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه دهم : بین نسبت بدهیهای جاری بهکل دارایی بر سود هر سهم شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
خلاقیت نقش مهمی را در افزایش مزیت رقابتی سازمانها ایفا میکند. با توجه به اهمیت خلاقیت، محققان متعددی ماهیت خلاقیت و ابزاری برای افزایش خلاقیت کارکنان را مورد بررسی قرار داده اند. این مطالعات خلاقیت را به عنوان یک توانایی فردی به منظور داشتن ایده هایی در نظر میگیرند که نه تنها جدید نیستند، بلکه، مرتبط و برای سازمان مفید هستند. در نتیجه، تحقیقات اخیر عوامل اجتماعی و محتوایی را تسهیل کننده خلاقیت و پیامدهای اجتماعی ارزشمند در سازمانها معرفی کرده اند که برای افراد خلاق مورد نیاز هستند(فایست، 2013). در میان عوامل اجتماعی، مطالعات قبلی انجام شده در مورد خلاقیت و نوآوری ها توجه زیادی را به رهبر حمایتی و کیفیت مبادله رهبر – عضو معطوف کرده است. استدلال اصلی محققان این است که ایدههای خلاقانه ممکن است به نوآوری هایی منجر شوند که خواهان تغییراتی برای وضع موجود در سازمانهاست که نشان میدهد ایده های خلاقانه، ممکن است خطر درگیری با همکاران و سرپرستانی را ایجاد کند که مخالف تغییرات هستند. در نتیجه، رهبر حمایتی برای بهبود خلاقیت کارکنان ضروری است. اخیرا، محققان استدلال کرده اند که مدیران احساس می کنند هوش هیجانیشان منبع اصلی رهبر حمایتی برای بیداری خلاقیت کارکنان است(رسولی و همکاران، 1391). افراد با مهارت های هوش هیجانی بالا به سرعت و به سادگی ذهن خود را آرام و شفاف میسازند و به این ترتیب راه را برای دسترسی به بینش درونی و ایدههای خلاق به روی خود میگشایند. کارکنانی که از هوش هیجانی قویتر برخوردارند، از نظر اجتماعی متعادل، شاد و سرزندهاند و هیچ نگرانی ندارند، احساسات خود را به طور مستقیم بیان میکنند و در امور تحصیلی خلاق و نوآور هستند (هاشمی، 1392). بررسی های انجام گرفته تا کنون نشان میدهد که نقش زیرمجموعهها ی هوش هیجانی و درک مبادله رهبر – عضو در خارج از حوزه تحقیق مطالعات خلاقیت است(لیدن و ماسلین، 2010).
1-2) بیان مسأله
همه سازمانها برای بقا نیازمند اندیشه های نو و نظرات بدیع و تازه اند. افکار و نظریات جدید همچون روحی در کالبد سازمان دمیده میشود و آن را از نیستی و فنا نجات میدهد. در عصر ما برای بقا و پیشرفت و حتی حفظ وضع موجود، جریان نوجویی و خلاقیت را در سازمان تداوم بخشید تا از رکود و نابودی آن جلوگیری شود. برای آنکه بتوان در دنیای متلاطم و متغیر به حیات ادامه داد باید به خلاقیت روی آورد(مارتینز، 2013).ضعف خلاقیت در سازمانهای خدماتی می تواند منجربه کاهش کیفیت خدمات، کاهش بازده مفید، ایجاد رقابت غیرمنصفانه، عدم دستیابی به مزیت رقابتی، ناکافی بودن مهارت های مدیریتی، کاهش ارتباطات افقی و مواردی از این دست شود (گلستان هاشمی؛1392). نظر به اینکه خلاقیت در سازمانها هنوز نهادینه نشده و برای آن نیز تقاضاى مؤثری وجود ندارد و از طرفی تغییرات و تحولات فزاینده محیطی، برای ادامه حیات سازمانها راهی به جزء خلاقیت باقی نگذاشته است لذا شناخت و به کارگیری صحیح خلاقیت از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و برای ارتقاء سطح آگاهی افراد از خلاقیت، سنجش و اندازه گیری آن موجب توسعه و بهبود استفاده از خلاقیت خواهد گردید. اغلب سازمانها و مدیران آنها نادانسته، به جای ایجاد زمینه ظهور و بروز و ارتقاء، خلاقیت کارکنان خود را سرکوب میکنند این امر از این لحاظ اهمیت دارد که اگر خلاقیت سرکوب شود، راه ایده های تازه بسته و در نتیجه سازمانها از دستیابی به توسعه باز خواهند ماند. هم چنین در بعضی مواقع بیشتر افراد نمیدانند چگونه میتوانند خلاقیت خود را افزایش دهند(صادقی مال امیری و رئیسی، 1389). خلاقیت ایجاد ترکیبی از راهحلها توسط افراد یا گروهها در یک روش جدید تعریف می شود. در واقع خلاقی شیوه هایی از تفکر است که باعث تولید ایدههای جدید می شود(اولدهام.و کامینگ، 2013). در این تحقیق چهار بُعد برای سنجش خلاقیت در نظر گرفته شده است که عبارتند از: سیالی یا روانی، اصالت یا ابتکار، انعطاف پذیری و بسط (رشیدی و شهرآرای، 1392).
متغیرهای زیادی میتوانند در ایجاد و پرورش خلاقیت سازمانی نقش داشته باشند. یکی از این متغیرهای تاثیر گذار و مهم در ایجاد
خلاقیت در سازمانها هوش هیجانی است(لی و همکاران، 2014). در واقع محققان استدلال کرده اند که هوش هیجانی میتواند عملکرد سازمانی را با توجه به خلاقیت کارکنان بهبود بخشد(سلیمان – الشیخ، 2007). هوش هیجانی شكلی از هوش اجتماعی است كه شامل توانایی در كنترل احساسات و عواطف خود و دیگران و توانایی تمایز قائل شدن بین آنها و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمایی برای فكر و عمل فرد تعریف میشود(چرنیس، 2014). به عقیده لی و همکاران(2014) تبادل رهبر- پیرو یکی از متغیرهایی است که میتواند ارتباط بین هوش هیجانی و خلاقیت را تعدیل کند(لی و همکاران، 2014).
به عبارتی تئوری رابطه رهبر- عضو که در ابتدا توسط گراین، دنزرو و هاگا(1975) مطرح شد میگوید که یک رهبر الگوی رابطهای یا مبادلهای یگانه و منحصر به فردی را با هر یک از زیردستان ایجاد میکند. فرض اصلی این تئوری این است که رهبران رابطه همگانی یگانهای را با هر زیردست شکل نمیدهند؛ بلکه در عوض، همان طور که دو گروه در فرایند ایجاد نقشِ متقابل مشارکت میکنند، رهبران روابط جداگانهای با هر زیردست ایجاد میکند(جواهری کامل،1391).
عدم خلاقیت کارکنان اداره کل حمل و نقل و پایانهها میتواند در کاهش کارایی و عملکرد و کاهش کیفیت خدمات این اداره موثر واقع شود؛ هرچه کارکنان از خلاقیت بیشتری برخوردار باشند به واقع تسریع در انجام حمل و نقل را بدنبال خواهد داشت که یکی از مهمترین موضوعات در این اداره میباشد. با توجه به مطالب ارائه شده سوال تحقیق بر این اساس مطرح میشود که آیا مبادله رهبر – عضو ارتباط بین هوش هیجانی با خلاقیت کارکنان اداره کل حمل و نقل و پایانه های استان گیلان را تعدیل میکند؟
1-3) ضرورت و اهمیت تحقیق
در سالهای اخیر سازمانها دستخوش تغییر و تحولات زیادی شده اند. این تغییر و تحولات نتیجه طرح و اندیشههای تازه و نویی است که اصطلاحاً آن را خلاقیت و نوآوری مینامند. (شجاعی، 1387). مسائل امروز سازمانها با راه حلهای دیروز حل شدنی نیست و پیش بینی آینده، مشکلات آتی را حل نمی کند، بلکه باید برای پیش سازی آینده اقدام کرد. امروزه سازمانها نمی توانند با دل بستن به توان بالای تولیدی و اجرای چند طرح خلاقانه بر رقبای کوچک، منعطف، نوآور و فرصت گرا و کم هزینه غالب آیند. آن ها باید شرایطی را فراهم کنند تا استعداد و خلاقیت کارکنان بارور شده و همه آنان روحیه کارآفرینی پیدا کرده و بتوانند به راحتی، مستمر و به طور فردی یا گروهی فعالیت های نوآورانه خود را به اجرا درآورند(داسی و لمون، 2011). دانشمندان علوم اجتماعی برخلاف اقتصاددانان، علت پایین بودن رشد اقتصادی را نه تنها در کمبود سرمایه و منابع مالی، بلکه عمدتا در ضعف خلاقیت در برخی از جوامع میدانند. به منظور سرعت بخشیدن به آرمان های برنامه های توسعهای، براساس مستندات رسمی و پژوهشی، خلاقیت نیز بهترین گزینه برای خلق فرصتهای توسعهای محسوب میشود.
با توجه به جامعه آماری پژوهش حاضر میتوان عنوان نمود خلاقیت و نوآوری و ایجاد تغییر و دگرگونی در اداره کل حمل و نقل و پایانهها یک امر ضروری است، چرا که جامعه و سازمانها همه در حال تغییر و تحول هستند. این تغییر و تحولات در چنین سازمان هایی به مراتب حساس و با اهمیت است و باعث شده که اینگونه سازمانها اهداف، گرایشها و علایق خود را جهت به کارگیری خلاقیت و نوآوری هدایت کنند (مارتینز، 2013). بطور کلی به واسطه ضرورت تغییرات سازمانی و محیط رقابتی شدید اکنون نیاز بیشتری به رویکردهای ابداعی و خلاقیت به وجود آمده است. نیاز بشر به رشد و توسعه به خصوص در دهههای اخیر و حاکم شدن فرهنگ رقابت بر فضای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جهان، باعث اهتمام خاص به خلاقیت شده است، این درحالی است که خلاقیت جزء لاینفک بستر حرکت جوامع شده است. به طوریکه تقریبا تمام سازمانها با محیط پویایی مواجه شدهاند که با تغییرات تکنولوژی سریع، کاهش یافتن دوره های عمر محصول توصیف میشوند. سازمانها برای بقاء، رقابت کردن، رشد و هدایت شدن به خلاقیت و نوآوری نیاز دارند (شجاعی؛1387).
1-4) اهداف تحقیق
براساس مطالب عنوان شده در بیان مسئله و اهمیت موضوع تحقیق، شش هدف ویژه برای مطالعه پژوهش حاضر طراحی شده است که به قرار زیر هستند:
1-5) چارچوب نظری تحقیق
در حالیکه یافته های مرتبط با مطالعات نظری و پژوهشی در خصوص خلاقیت، بر هیجانها همراه با تلاش های خلاق و پیامدهای هیجانی تاکید دارند؛ محققان معتقدند تواناییهای هیجانی می تواند با خلاقیت مرتبط باشد. هوش هیجانی شخص را قادر می کند از روابط بین خلق و عملکرد آگاه شود و تلاشهای خود را به سمت فعالیتهایی هدایت کند، که بهترین وضعیت هیجانی را موجب می شود. همچنین هوش هیجانی شخص را قادر می کند خلق مثبت را حفظ و آن را افزایش دهد که همین امر می تواند به طور غیر مستقیم فرد را در فرایند تفکر خلاق درگیر کند(ایوسویچ و همکاران، 2012). مدیران با بهره گرفتن از تواناییهای هوش هیجانی میتوانند بصورت موثر و كارآمد خلاقیت را افزایش یا بنحوی از آن در جهت افزایش كارایی و اثربخشی سازمان بهره گرفته و رسیدن به اهداف سازمان را تسریع و تسهیل نمایند(اسحقی؛1391). همچنین محققان استدلال کرده اند که رابطه رهبر- عضو میتواند عملکرد سازمانی را با توجه به خلاقیت کارکنان بهبود بخشد (لی و همکاران، 2014) در همین راستا لی و همکاران در سال 2014 در تحقیقی با عنوان بررسی نقش میانجی گری مبادله رهبر – عضو در ارتباط بین هوش هیجانی و خلاقیت نشان دادند که هوش هیجانی پایه و مبنایی برای توسعه بیشتر خلاقیت بوده و همچنین رابطه رهبر- عضو می تواند ارتباط بین این دو متغیر را میانجیگری کند (سلیمان – الشیخ، 2007).
با توجه به مطالب مطرح شده مدل تحقیق در شکل(1-1) نشان داده شده است. که در آن هوش هیجانی به عنوان متغیر مستقل، خلاقیت به عنوان متغیر وابسته و مبادله رهبر – عضو به عنوان متغیر تعدیل گر میباشد.