در جهان امروز بررسی و مطالعه اختلالهایی که دارای ریشه روانشناختی هستند، بیش از پیش مورد توجه روانشناسان قرار گرفتهاست. خانوادهی وسیعی از اختلالات روانتنی وجود دارد که به نظر میرسد سببشناسی یا نشانه های مربوط به آنها هنوز به اندازه کافی بررسی و تبیین نشدهاست. تا کنون تعداد زیادی از اختلالهای روانتنی مورد شناسایی قرار گرفته که در اغلب موارد اعضای مختلف بدن را درگیر می کند. بیماری کرونر قلب، بیماری آرتریتروماتویید (اختلال مفاصل)، سردردهای شایع روانتنی از قبیل سردردتنشی، برخی از بیماریهای پوستی، تعدادی از بیماریهای مربوط به سیستم دفاعی بدن و دستگاهتنفسی و بیماریهای گوارشی بخشی از اعضای خانوادهی وسیع بیماریهای روانتنی را تشکیل می دهند (سادوک و سادوک، 2007). برخی از این بیماریها مانند بیماریهای قلبی در زمینه مسایل روانشناختی مورد تبیین گستردهتری قرار گرفتهاند، اما در تعدادی دیگر از جمله بیماریهای گوارشی نیاز به تحقیقات گستردهتری احساس می شود. در این راستا این پژوهش سندرم رودهی تحریک پذیر (IBS) را که یکی از شایعترین اختلالهای روانتنی است و در حیطه ی بیماری های گوارشی قرار دارد مورد مطالعه و درمان قرار داد.
سندرم رودهی تحریکپذیر(IBS) معمولترین اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که با تغییر اجابت مزاج و درد یا ناراحتی شکمی، بدون وجود اختلالات ساختاری قابل شناسایی مشخص می شود (هاریسون، 2008؛ آستیانو و همکاران، 2008). اختلالات عملکردی دستگاه گوارش (FGID) اختلالات مزمنی هستند که با علت نامشخص، ملاک های تشخیصی سوال برانگیز، دوره های طولانی مدت و غیرقابل پیش بینی بیماری، همراهی همیشگی با اختلالالهای روانشناختی و تأثیرات دارویی اندک مشخص می شوند (چانگ و همکارن، 2006؛ تیلبرگ و همکاران، 2008).
دامنه شیوع سندرم رودهی تحریکپذیر بین 1/2 تا 22% قرار دارد (نیکول و همکاران، 2008؛ ری و تالی، 2009). شایعترین علایم این سندرم درد شکمی مزمن همراه با تغییر در دفعات اجابت مزاج، قوام و عبور مدفوع و نفخ شکم همراه با وجود موکوس در دفع است (هاریسون، 2008). سببشناسی این سندرم به درستی شناخته نشده، اما نقش احتمالی فعالیتهای غیر طبیعی حسیحرکتی روده، عدم کارایی اعصاب مرکزی و محیطی، اختلالات روانی و اضطراب، عوامل داخل مجرایی، اختلال در محور مغز روده (کرید و همکاران،2008؛ هاریسون، 2008)، ژنتیک، عوامل غذایی، التهاب و عفونت و عدم تعادل انتقال دهندههای عصبی مطرح می باشند ( آگاه، فتعلی و عشایری، 1388).
علایم روانشناختی در سببشناسی و تشدید علایم سندرم رودهی تحریکپذیر نقش مهمی دارند به گونه ای که، به طور معمول علایم بیماران مبتلا به این سندرم در طول یا بعد از دورهای از فشار روانی ظاهر می شود (حاتمیزاده، 1382). تظاهرات نابهنجار روانی در 70 تا 90 درصد این بیماران دیده می شود که شایعترین آنها اضطراب، افسردگی و اختلالات جسمانی شکل است (فولکز، 2004). با این وجود بررسیها نشان می دهند که عوامل روانی علت بیماری نیستند، بلکه این عوامل بیماری را تشدید می کنند. در 85 درصد بیماران عوامل روانی مقدم یا منطبق بر علایم گوارشی میباشند و فقط در 15 درصد موارد علایم گوارشی قبل از عوامل روانی دیده می شود (حاتمیزاده، 1382). علاوه بر اضطراب و افسردگی تاریخچهای از سوء استفاده جسمی و جنسی نیز در این بیماران معمول است ( کرید و همکاران، 2008).
در نیمی از بیماران میزان استرس بالا است و به وضوح با افزایش نشانهها در ارتباط است (بلانچارد و همکاران، 2008 به نقل از هانت و همکاران، 2009). استرس می تواند حرکات روده را در افراد طبیعی نیز به اندازه بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریک پذیر افزایش دهد، اما بهنظر می رسد که آستانه بیماران مبتلا به این سندرم پایین تر از حد طبیعی است. همچنین بیمارانی که سندرم روده تحریک پذیر دارند بیشتر درگیر بیماریهای دیگر میشوند و اکثراً این بیماریها ارتباطی با این سندرم ندارند بلکه این بیماران در مقابل این بیماریها نسبت به افراد طبیعی که دچار آنها می شوند، ناتوان تر میگردند که این خود می تواند زمینه را برای افزایش اضطراب و فشار روانی در این بیماران فراهم کند. ترس از سرطان نیز به طور تقریبی در نیمی از بیماران وجود دارد که در زمان درمان برای رفع این مشکل و اطمینانبخشی به بیمار باید تدابیری اندیشیده شود (ریدل و همکاران،2007).
نتایج مطالعه ای که سون و همکاران (2009) به منظور بررسی عوامل خطرساز سندرم رودهی تحریکپذیر در بین دختران نوجوان کرهای انجام دادند، نشان داد که فشارروانی، اضطراب و افسردگی به طور مستقل با افزایش شیوع این سندرم در ارتباط هستند. در پژوهش دیگری کوهن و همکاران (2006) به بررسی اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و دیگر اختلالات همراه در بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر پرداختند، نتایج این مطالعه نشان داد که 86 % از این بیماران حداقل یک حادثه تروماتیک را در طول زندگی خود گزارش می کنند و 8/7% آنها معیارهای تشخیصی PTSD را دارند. همچنین نرخ بالایی از جسمانی کردن، اختلال وسواس- اجبار، حساسیت بین فردی و نشانه های اضطرابی در بین این بیماران وجود داشت. در حال حاضر درمانی که بر روی تمام علایم این سندرم تأثیرگذار باشد وجود ندارد (آگاه و همکاران، 1388) و بسیاری از بیماران و پزشکان از میزان اثربخشی درمانهای دارویی و پزشکی رضایت ندارند. این موضوع سبب می شود که تعداد زیادی از این بیماران درمانهای مکمل و جایگزین را جستجو کنند (تیلبرگ و همکاران، 2008). لمس درمانی (TT) یکی از درمان های مکمل و جایگزین است که برای اولین بار در سال 1975 توسط کریگر مطرح شد (هانلی، 2008)، با توجه به پژوهشهای انجام شده در زمینه تأثیرگذاری آن یکی از درمانهای قابل استفاده برای بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر است. اساس لمس درمانی بر این فرض استوار است که همه موجودات زنده میدانهایی از انرژی و جزیی از یک میدان انرژی بزرگتر هستند. این میدانهای انرژی در حال تعامل با یکدیگر هستند و در حالت طبیعی در تعادل کامل به سر میبرند و عدم تعادل انرژی در آنها منجر به بیماری و اختلال می شود. درمانگر با عبور دادن دستهایش از روی بدن بیمار می تواند این نوسانات و عدم تعادل انرژی را کشف کرده و آنها را تعدیل نماید و از طریق ایجاد تعادل در میدانهای انرژی فرایند بهبودی را در فرد بیمار تسهیل کند (فرانکلین، 2003). به طور معمول لمسدرمانی دارای 4 مرحله است:
- درمانگر بر خودش متمرکز می شود.
- درمانگر دستهایش را نزدیک بدن بیمار قرار میدهد و آنها را در سراسر بدن بیمار حرکت میدهد تا نوسانات میدانهای انرژی را در نقاط مختلف بدن بیمار ارزیابی نماید.
- درمانگر با حرکت دادن دستهایش میدان انرژی بدن بیمار را به حرکت در میآورد.
- درمانگر از طریق هدایت انرژی خود به بیمار، انرژی را در نواحی نامتعادل بدن وی تعدیل می کند (جونز و کرافورد، 2003).
لمسدرمانی بر یافته های پژوهشی بسیاری استوار بوده و قابل یادگیری است، حتی فرد بیمار بدون حضور درمانگر می تواند از این درمان استفاده کند (آدامز و رایت، 2001). این روش درمانی در حوزه های گوناگون درمانی از جمله؛ درمان اضطراب، خستگی، آسم، بیخوابی، دردهای شکمی، عضلانی و استخوانی، سردرد، کمر درد، دردهای ناشی از سوختگی یا سرطان و بهبود زخم ها و عفونت ها (کمپر، کلی و اریکا، 2004) و درد بعد از عمل جراحی (مککورمک، 2009) به کار رفته و بر روی این مشکلات تأثیر گذار بوده است.
با توجه به شواهد ذکر شده در بالا در مورد تأثیر لمسدرمانی بر اضطراب و درد، و اختلالهای عضلانی اسکلتی و سردرد، یکی از روشهای درمانی است که می تواند برای درمان بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر نیز مورد استفاده قرار گیرد.
1-2 بیان مسأله
سندرم روده ی تحریک پذیر(IBS) نوعی اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که با تغییر اجابت مزاج و درد یا ناراحتی شکمی، بدون وجود اختلالات ساختاری قابل شناسایی مشخص می شود (هاریسون، 2008). آغاز نشانهها می تواند به واسطه فشارروانی، مشکلات عاطفی یا عادات غذایی، بدون وجود نشانه های ساختاری دیگر نظیر کاهش وزن یا تب باشد (یل و همکاران، 2008). دامنه شیوع سندرم رودهی تحریکپذیر با توجه به معیار تشخیصی، مکان نمونه گیری و دیگر عوامل مرتبط بین 1/2 تا 22% قرار دارد (تارل و تدا،2002؛ ری و تالی، 2009)، بیشتر مطالعات بیانگر شیوع 10 تا 15 درصدی این سندرم هستند (گراندمن و یون، 2010). شیوع این سندرم در کشورهای غربی بیشتر از کشورهای شرقی است (صولتیدهکردی و همکاران، 1388). با این وجود مطالعات اخیر بیانگر این مسأله است که در کشورهای در حال توسعه آسیایی نیز سندرم رودهی تحریکپذیر رشد روز افزونی دارد (شی و همکاران، 2008). بر اساس مطالعات انجام شده شیوع سندرم رودهی تحریکپذیر در ایران در دامنهای بین 2/4 تا 4/ 18 قرار دارد (صولتیدهکردی و همکاران، 1388).
این سندرم یک اختلال در افراد جوان است و اکثر موارد جدید آن قبل از 45 سالگی بروز می کند (گراندمن و یون، 2010). همچنین شایعترین علت ارجاع به متخصصین گوارش است، به گونه ای که مبتلایان به سندرم رودهی تحریکپذیر 20 تا 50 درصد بیماران ارجاعی را تشکیل میدهند(صولتیدهکردی و همکاران، 1388). این مراجعات پیدرپی باعث تحمیل هزینه های سنگینی به بیماران، مراکز ارائه دهنده خدمات بهداشتی و نظام بهداشت و سلامت جامعه می شود. برای مثال، در یک بررسی در آمریکا هزینه ی سالیانه مستقیم و غیرمستقیم این بیماران بالغ بر 30 میلیون دلار بوده است(ساندر و همکاران، 2002). این سندرم به طور گستردهای بر سطح فعالیت اجتماعی و کیفیت زندگی بیماران تأثیر میگذارد، به گونه ای که در اغلب مطالعات کیفیت زندگی این بیماران نسبت به جمعیت عمومی پایین تر است. این سندرم همچنین منجر به غیبتهای مکرر بیماران از محل کار در دوره های عود بیماری می شود(ری و تالی، 2009).
تظاهرات بالینی سندرم رودهی تحریکپذیر عبارتند از: درد یا ناراحتی شکمی، تغییر اجابت مزاج، گاز و نفخ و علایم دستگاه گوارش فوقانی. درد یا ناراحتی شکمی، علامت کلیدی در تشخیص این سندرم است، به طوری که اسهال یا یبوست بدون درد معیارهای تشخیصی این سندرم را برآورده نمی کند. بر اساس معیارهای تشخیصی سندرم رودهی تحریکپذیر، درد یا ناراحتی شکمی ویژگی پیش نیاز است. درد اغلب بر اثر غذا خوردن و فشار روانی تشدید می شود. تغییر در اجابت مزاج ثابتترین تظاهر بالینی این بیماران است. بیماران مبتلا به این سندرم به طور مکرر از اتساع شکمی، آروغ زدن و نفخ زیاد شکایت می کنند و همه این علایم را به افزایش میزان گاز نسبت میدهند. بین 25 تا 50 درصد بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر از دیسپپسی، سوزش سر دل و تهوع و استفراغ شکایت می کنند، که بیانگر این است که نواحی دیگری از لوله گوارش به جز کولون نیز ممکن است در این سندرم درگیر باشند (هاریسون، 2008).
با وجود شیوع بالای سندرم رودهی تحریکپذیر سببشناسی آن هنوز به خوبی شناخته نشده و به صورت چند فرضیه در مورد نقش احتمالی ژنها، فعالیت غیر طبیعی حسیحرکتی روده، اختلالات روانی، ناکارآمدی سیستم اعصاب مرکزی، اختلال در محور مغز- روده، عوامل داخل مجرایی و فشار روانی مطرح میباشد (یل و همکاران، 2008؛ کرید و همکاران، 2008؛ هاریسون، 2008).
عوامل روانشناختی در سببشناسی و تشدید علایم سندرم رودهی تحریکپذیر نقش مهمی دارند به گونه ای که در چهارمین متن تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-IV-TR)، سندرم رودهی تحریکپذیر در طبقهای تحت عنوان عوامل روانشناختی مؤثر بر بیماریهای طبی آورده شدهاست. این طبقه حاوی اختلالات جسمانی ناشی از عوامل هیجانی یا روانشناختی است و ضمناً اختلالات روانی یا هیجانی را که بر اثر بیماری جسمانی ایجاد یا تشدید شده اند، نیز در بر میگیرد (سادوک وسادوک، 2007).
بسیاری از پژوهشها بیانگر همراهی همیشگی اختلالهای روانی با سندرم رودهی تحریکپذیر است (ویتهید، پالسون و جونز،2002). بلانچارد و همکاران (2006) در یک پژوهش گسترده به این نتیجه رسیدند که 55 درصد از بیماران مبتلا سندرم رودهی تحریکپذیر دارای یک اختلال روانی در محور I هستند. در بین اختلالات روانی اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر
شیوع بالاتری دارد (کاپتا و همکاران، 1997؛ پاسرد و همکاران، 2009؛ ابراهیمیدریانی و همکاران، 1384). این نکته نیز قابل ذکر است که سندرم رودهی تحریکپذیر در بین افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی و افسردگی نیز شیوع بالایی دارد ( گراس و همکاران، 2009).
صولتی دهکردی و همکاران (1385) در بررسی رابطه ی بین اختلال های روانی با سندرم رودهی تحریکپذیر به این نتیجه رسیدند که افسردگی، اضطراب و اختلال جسمانی شکل در این بیماران بیشتر است و توجه به مسایل روانشناختی و درمانهای غیر دارویی این بیماران با توجه به سبب شناسی روانی این سندرم همراه با درمان های دارویی می تواند در کاهش علایم روانی و جسمانی و پایین آوردن هزینه های درمان این بیماران مؤثر واقع شود. در پژوهشی دیگر کیفر و بلانچار (2002) با بررسی نقش اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر به این نتیجه رسید که در بین افراد مبتلا به این سندرم اضطراب به طور معناداری بالاتر از گروه گواه است.
نتایج مطالعه هازلت و همکاران (2003) نشان داد که سندرم رودهی تحریکپذیر با فراوانی بالاتر اختلال اضطراب فراگیر (GAD)، روانرنجورخویی و اختلال جسمانیکردن در ارتباط است. جورت و همکاران (2005) نیز در مطالعه ای که بر روی بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر انجام دادند به این نتیجه رسیدند که در 40 درصد مبتلایان به این سندرم رابطه مستقیمی بین مسایل روانشناختی و علایم گوارشی روزانه وجود دارد، به گونه ای که علایم گوارشی آنها بهبود نمییافت مگر اینکه عوامل برانگیزاننده، یعنی فشار روانی و اضطراب برطرف میشد. بنابراین آموزش در زمینه کنترل فشار روانی و اضطراب و کاهش آنها به شیوه های گوناگون، یک عامل مهم در زمینه درمان و پیشگیری از افزایش نشانهها در این بیماران محسوب می شود.
همانگونه که در بخش قبلی نیز بیان شد در حال حاضر درمانی که بر روی تمام علایم این سندرم تأثیرگذار باشد وجود ندارد (آگاه و همکاران، 1388) و بسیاری از بیماران و پزشکان از میزان اثربخشی درمانهای دارویی رضایت ندارند. این موضوع سبب می شود که تعداد زیادی از این بیماران درمانهای مکمل و جایگزین را جستجو کنند (تیلبرگ و همکاران، 2008). لمس درمانی یکی از روشهای درمانی است که در حیطهی درمانهای مکمل و جایگزین قرار دارد و در پژوهشهای زیادی اثربخشی آن در کاهش اضطراب، درد و فشارروانی مورد تأیید قرار گرفته است (هانلی، 2008).
کریگر (1972) تأثیرات بالینی بسیار معتبری را برای لمس درمانی مورد بررسی قرار داد و پس از مطالعات متعدد به این نتیجه رسید که بیشترین تأثیر لمسدرمانی در ایجاد پاسخ سریع آرامش است که 2 تا 4 دقیقه پس از شروع درمان رخ میدهد. دومین حوزهای که این روش تأثیر بالایی دارد، کاهش دادن و برطرف نمودن درد است (به نقل از جونز و کرافورد، 2003).
تأثیرگذاری لمس درمانی بر ایجاد آرامش در بیماران دچار تشنجهای مننژیتی، مشکلات تنفسی و کاهش درد ناشی از شیمی درمانی در پژوهشهای مختلف مورد تأیید قرار گرفتهاست (سلیمی، 1381). همچنین این روش در حوزه های گوناگون درمانی از جمله؛ اضطراب، خستگیمزمن، آسم، بیخوابی، دردهایعضلانی، شکمی، استخوانی، سردرد، کمر درد، دردهای ناشی از سوختگی یا سرطان و بهبود زخمها و عفونت ها به کار رفتهاست (جونز و کرافورد، 2003).
میهن (1990)، بارینگتن (1994) و کلر و بزدک (1996) در پژوهشهایی که انجام دادند به این نتیجه رسیدند که لمس درمانی تأثیر قابل ملاحظهای بر کاهش درد دارد. بررسیهای فوق نشان دادند که این درمان از طریق کاهش اضطراب بر روی درد تأثیر میگذارد (به نقل از میهن، 1998). مککورمک (2009) نیز در پژوهشی که با هدف بررسی تأثیر لمسدرمانی روی درد پس از عمل جراحی انجام داد به این نتیجه رسید که لمسدرمانی تأثیر مثبتی روی کاهش درد و ایجاد آرامش در بیماران دارد.
لین، تیلور و فان (1998) تأثیر لمس درمانی را بر درد و اضطراب در گروهی از سالمندان مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که این روش در کاهش درد و اضطراب گزارش شده از جانب سالمندان مؤثر است، ولی پاسخهای جسمانی به لمس درمانی نیاز به انجام پژوهشهای بیشتری دارد. ترنر، کلارک و ویلیامز (1998) نیز تأثیر لمس درمانی را بر کاهش درد و اضطراب بیماران دچار سوختگی مورد مطالعه قرار دادند، که نتایج گویای کاهش قابل ملاحظه درد و اضطراب در این بیمارن پس از دریافت 5 روز درمان بود.
همچنان که در بالا ذکر شد سندرم رودهی تحریکپذیر افراد زیادی را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث کاهش سطح فعالیتهای اجتماعی و کیفیت زندگی در آنها می شود. از آنجایی که اضطراب، درد و انقباض عضلانی از علایم کلیدی سندرم رودهی تحریکپذیر است و تحقیقات گوناگون نشان دادهاند که کاهش اضطراب و فشار روانی در این بیماران منجر به کاهش کلیه نشانهها می شود و از طرف دیگر تحقیقات گوناگون تأثیر لمس درمانی را بر کاهش اضطراب، درد و ایجاد آرامش و انبساط عضلانی مورد تأیید قرار دادهاست، این پژوهش سعی دارد تا با شواهد موجود به بررسی این مسأله بپردازد که لمسدرمانی بر میزان اضطراب و شدت علایم بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریک پذیر چه تأثیری دارد؟
1-3 ضرورت انجام پژوهش
سندرم رودهی تحریکپذیر(IBS) معمولترین اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که با تغییر اجابت مزاج و درد یا ناراحتی شکمی، بدون وجود اختلالهای ساختاری قابل شناسایی مشخص می شود (هاریسون، 2008؛ آستیانو و همکاران، 2008). بر اساس مطالعات انجام شده شیوع سندرم رودهی تحریکپذیر در ایران در دامنهای بین 2/4 تا 4/ 18 قرار دارد (صولتیدهکردی و همکاران، 1388) و در حال حاضر درمانی که بر روی تمام علایم این سندرم مؤثر باشد در دسترس نیست (آگاه و همکاران، 1388).
سندرم رودهی تحریکپذیر شایعترین علت مراجعه بیماران به متخصصین گوارش است، به طوریکه 20 تا 50 درصد بیماران ارجاعی را تشکیل می دهند (صولتیدهکردی و همکاران، 1388 ) و از 41% بیماران مبتلا به اختلالات عملکردی دستگاه گوارش که به پزشک مراجعه می کنند، 28% آنها مبتلا به این سندرم و 13% باقی مانده مبتلا به اختلالات عملکردی دیگر هستند. این در حالی است که برخی مطالعات نشان داده که به طور تقریبی 60 تا 75 درصد بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر که بیماری خفیف تا متوسط دارند اصولاً به پزشک مراجعه نمی کنند (کران و مارتین، 2002).
سندرم رودهی تحریکپذیر معمولاً برای سالها پایدار میماند و مراجعات مکرر بیماران برای تشخیص و استفاده از شیوه های درمانی گوناگون معمولاً هزینه های سنگینی را بر مبتلایان و نهادهای بهداشتی وارد می کند، این در حالی است که این افراد در اغلب موارد بهبودی کامل نمی یابند و داروها و درمانهای موجود فقط یک یا چند نشانهی این سندرم را برای مدت کوتاهی برطرف می کنند. به عنوان مثال در مطالعه ای که در کشور فرانسه انجام شد، هزینه مستقیم سالیانه برای هر بیمار به طور متوسط 726 یورو برآورد شدهاست، همچنین بر اساس این مطالعه مبتلایان به این سندرم نسبت به عموم جامعه کیفیت زندگی پایینتری دارند (برن و همکاران، 2007). مطالعه دیگری که در آمریکا انجام شد، بیانگر این موضوع بود که سالیانه 5/2 تا 5/3 میلیون نفر به علت سندرم رودهی تحریکپذیر به پزشک مراجعه می کنند که منجر به صدور 3/2 میلیون نسخه میگردد و این افراد 3 برابر افرادی که این سندرم را ندارند از محل کار خود غیبت می کنند (کامن، باکر و کو، 2009).
با وجود شیوع بالای سندرم رودهی تحریکپذیر و درگیر کردن طیف وسیعی از افراد جوامع، هنوز سببشناسی آن تا حد زیادی نامعلوم است، به طوریکه تا چندین سال پیش بسیاری از پزشکان سندرم رودهی تحریکپذیر را به عنوان یک بیماری در نظر نمیگرفتند ولی در حال حاضر با در دست قرار گرفتن روشهای دقیقتر جهت بررسی کولون و عملکرد روده، ناهنجاریهایی در حرکات و فعالیت روده در این افراد قابل مشاهده است (یل و همکاران، 2008). برای مثال، فعالیت حرکتی رکتوسیگمویید در این بیماران تا 3 ساعت پس از صرف غذا افزایش مییابد، همچنین باد کردن بالونهای رکتومی موجب فعالیت انقباضی شدید به واسطه اتساع روده می شود که می تواند طولانی مدت باشد (هاریسون، 2008).
امروزه با وجود مطالعات متعددی که در مورد سندرم رودهی تحریکپذیر صورت گرفته، همچنان سببشناسی آن در حد چند فرضیه باقی مانده و طبیعتاً هنوز درمانی اساسی و مبتنی بر علل زمینهای برای آن وجود ندارد، بنابراین ضرورت دارد که پژوهشگران با بررسی شیوه های مختلف در زمینه سببشناسی و جستجوی راههای درمان برای رفع مشکلات مبتلایان به این سندرم اقدام کنند. با توجه به وجود شواهد نسبتاً کم در زمینه نحوه اثر لمسدرمانی در حوزه بیماریهای جسمانی و اهمیت یافتن روشی برای درمان مبتلایان به این سندرم، بهتر است که تأثیر این روش بر روی اضطراب و علایم بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر به صورت علمی مورد بررسی قرار گیرد تا در صورت تأیید شدن اثربخشی آن، علاوه بر اینکه به عنوان روشی مکمل یا جایگزین برای درمان این بیماران می تواند مورد استفاده قرار گیرد، بتوان در مورد اثربخشی این روش هم با شواهد و مدارک بیشتری قضاوت کرد.
1-4 اهداف پژوهش
الف) هدف کلی
شناخت تأثیر لمس درمانی بر اضطراب و شدت علایم بیماران مبتلا به سندرم رودهتحریکپذیر.
ب) اهداف جزیی
شناخت تأثیر لمسدرمانی بر علایم بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر.
شناخت تأثیر لمسدرمانی بر اضطراب بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر
فرم در حال بارگذاری ...