مطالعه و پژوهش در زمینه اختلالهای رفتاری و عاطفی کودکان و نوجوانان، یکی از حوزههای مهم، پیشرو و نافذ در روانشناسی مرضی و بالینی است و از میان انواع اختلالهای دوره کودکی، اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی، شایعترین اختلال عصبی-رفتاری است که در دوره کودکی (قبل از 7 سالگی) تشخیص داده میشود. در بین تمام مشکلات رفتاری شایع در کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی به عنوان اختلالی است که بیشترین تعداد پژوهشهای علمی درخصوص آن صورت گرفته است، به طوری که هر سال حدود 100 مقاله علمی در مورد آن منتشر میشود (ریف، 2000). پیچیدگی ماهیت اختلال که لزوم توصیف و شناساندن بیشتر آن را میطلبد، تنوع راهبُردهای تشخیص، مشکلات توأم با این اختلال و سطوح مُداخلات درمانگری طرح ریزی شده، این گستردگی پژوهشها را توصیه میکند (کیت، کانرز، 1999 ترجمه علیزاده، همتی و رضایی، 1387). در طی دهه 1990، اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی به صورت نوعی ناتوانی خاص مرکز توجه قرار گرفت.
اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی ممکن است ویژگیهایی از قبیل رفتار تکانشی غیرعادی، بی قراری یا بیش فعالی ناتوانی در تمرکز توجه، یا ترکیبی از این گونه رفتارها را نشان دهند. در بسیاری از موارد این اختلال را با آنچه که مشاهده میکنیم تعریف میکنیم، مانند بیش فعالی، رفتار آزارشی و حتی رفتار، در حقیقت اختلال نارسایی توجه گونه ای از فرایندهای جسمی (نظیر اختلال عصبی یا شیمیایی) است که با عوامل اجتماعی، روان شناختی یا محیطی (مانند سرخوردگی، انزوای اجتماعی و ضعف آموزش) در تعامل است(برجعلی، 1389).
ویژگیهای معماگونه مرتبط با این اختلال، توصیف افراد مبتلا و مجموعه علایم آن، با تاریخی به قدمت 100 سال در نوشتهها موجود است (بارکلی، 1998). در یکی دو دهه اخیر، اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی همراه مجموعه ای از علایم در نظر گرفته شد که همراه سایر اختلالهایی نظیر ناتوانیهای یادگیری و اختلالات هیجانی-رفتاری هستند. سالهای بعد، با این اختلال به طور روزافزونی به صورت یک ناتوانی مجزا و متمایز برخورد شده است. اگرچه هنوز در قانون آموزش افراد با ناتوانیها چنین نگاهی به مساله وجود ندارد (وزارت آموزش و پرورش ایالات متحده، 2000 ، به نقل ازهاردمن ، 2002). افراد با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی ممکن است ویژگیهایی از قبیل رفتار تکانشی غیرعادی، بی قراری یا بیش فعالی ناتوانی در تمرکز توجه، یا ترکیبی از این گونه رفتارها را نشان دهند.
پژوهشگران ضمن مطالعه چنین رفتارهایی، شروع به نگریستن به ورای این ویژگیها و مفهومسازی این ناتوانی به صورت اختلال شدید خود- گردانی، کنترل تکانشها، دامنه توجه و سطح فعالیت کردهاند. سوابق پژوهش در مورد اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی یا مطاله بر روی مفاهیمی همچون کارکردهای اجرایی یعنی توانایی، بازبینی و اداره رفتار فرد، توجه به کنترل تکانشها و فکرکردن در مورد پیامد اعمال خود را منعکس میسازد (بارکلی 1998، فلک 1998، اسپیلتز و همکاران، 1999، به نقل ازهاردمن، 2002).
اگر چه درمانهای مختلفی برای اختلال کمبود توجه/ بیشفعالی ابداع شده است (ایکوف و مکمن، 1999) ولی تعداد کمی از آن ها به قدر کافی یا در حد مقدماتی پشتوانه تجربی دارند. این درمانها عبارتاند از: دارودرمانی، آموزش مهار تکانه، کارکردهای اجرایی، آموزش والدین/ مشاوره با والدین،درمان شناختی-رفتاری (بلهم، ویلر و کروسیس، 1998). آناستوپولوس و شامز (2001) معتقدند که هیچ یک از این رویکردهای درمانی، اثر بخش و علاج قطعی نیستند. این درمانها، نشانههای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی را کم میکنند و مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان مبتلا به این اختلال را بهبود میبخشد. با توجه به موارد مطرح شده هدف اصلی پژوهش حاضر مقایسه اثر بخشی آموزش مهار تکانه و کارکردهای اجرایی در بازداری پاسخ، توجه و فزون کنشی کودکان دارای نقص توجه و بیش فعالی است.
۲-۱- بیان مسئله
اختلال نارسایی توجه و فزون کنشی یکی از شایعترین اختلالهای روانپزشکی اطفال است (بولس و همکاران، 2009)، که در 7 درصد کودکان و 3 درصد بزرگسالان گزارش شده است (هنگ و همکاران،2009). کودکان مبتلا به این اختلال علاوه بر مشکلات اصلی توجه، برانگیختگی ، و فزون کنشی به مشکلات قابل توجه دیگری در حوزههای مختلف اجتماعی ، تحصیلی ، رفتاری ، شناختی و هیجانی دچار میشوند(بولس و همکاران،2009)، به گونه ای که نشانههای بی توجهی در آن ها به صورت چشمگیری برجستهتر است. مطالعات مختلف بیانگر آن است که با افزایش سن به تدریج علایم پر تحرکی و تکانشگری بهبود مییابد ، اما مشکلات توجه و تمرکز باقی میماند(لوئیس،2002).
اختلالADHD یک نشانگان عصب تحولی است که ریشه در دوران کودکی دارد، این نشانگان شامل نارسایی توجه، فزون کنشی و تکانشگری میباشد که نامناسب با سطح تحولی فرد است (میلر و هینشاو، 2014). اولین موضوعی که در این تعریف برای توصیف اختلال ADHD بهکاربرده شده، کلمه اختلال عصب تحولی است. اختلالهای عصب تحولی، اختلالهایی هستند که در دوران تحول بروز میکنند و معمولاً قبل از دوره مدرسه ابتدایی ظاهر میشوند و بهوسیله مشکلات شخصی، اجتماعی، تحصیلی یا شغلی که ناشی از نارسایی تحولی است مشخص میشوند. ویژگی دیگر این دسته اختلالها، همبودی بالای آن هاست. اختلالهایی نظیر ناتوانی هوشی تحولی، اختلالهای طیف اوتیسم، اختلالهای یادگیری، اختلالهای زبانی بیانی و اختلالهای حرکتی نیز در این دسته اختلالها گنجاندهشدهاند (انجمن روانپزشکی امریکا، 2013). ADHD ازنظر تاریخی تصور میشد که اختلالی خاص کودکان است که منجر به تأخیر رشد کنترل تکانه میگردد و در نوجوانی از بین میرود. فقط در چند دهه گذشته بوده که ADHD در بالغین شناختهشده و بهطور موفقیتآمیزی درمان شده است. (کاپلان و سادوک، 2007). تخمین زده میشود که نیمی از کودکان مبتلابه ADHD به آشکار کردن علائم در بزرگسالی ادامه میدهند (هرمنس و همکاران،2004). علائم این اختلال شامل شکست خوردن در توجه دقیق به جزئیات، دشواری در حفظ توجه در بازی یا تکالیف، گوش ندادن هنگامیکه مستقیم با آن ها صحبت میشود، دشواری در دنبال کردن دستورالعملها، دشواری در سازماندهی وظایف و فعالیتها، وول خوردن، ناتوانی در شرکت آرام در فعالیتهای لذتبخش، صحبت کردن بیشازاندازه و علائم دیگری که در ویرایش پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالها روانی همانند ویرایش چهارم آن در 3 زیرگروه برای ADHD مشخصشده است: زیرگروه غالباً دارای نارسایی توجه، زیرگروه غالب با فزون کنش/تکانشگر و یک زیرگروه ترکیبی (انجمن روانپزشکی امریکا، 2013).
کودکان با اختلال نارسایی توجه و فزون کنشی دارای مشکلات مختلفی همچون عملکرد تحصیلی پایین،مشکلات اجتماعی و ارتباطی، اضطراب ، افسردگی، پرخاشگری، اختلاات سلوک و بزهکاری و در بزرگسالی دارای مشکلاتی در روابط اجتماعی ، شغلی و ازدواج هستند(مدستین و همکاران،2003؛فیچر و همکاران،2002،دیوید و گاستپار،2003).اختلالات شناختی و رفتاری متعددی همچون نارسایی توجه در کودکان با اختلال نارسایی توجه و فزون کنشی مشاهده میشود(گرتس و همکاران،2005؛ لیجی فیجیت و همکاران،2005) چنین اختلالات شناختی و رفتاری ممکن است پیشرفت تحصیلی و فعالیتهای روزمره فرد را در خانه و موقعیتهای اجتماعی با مشکل مواجه سازد(سولانتو و همکاران،2001؛ اسکوبرو و همکاران،2005).
از طرفی دیگر کارکردهای اجرایی به عنوان مجموعه ای از فرایندهای فرضی تصور میشود که افراد را قادر میسازد آگاهانه رفتار و افکار خود را در جهت اهداف آینده کنترل کنند. این فرایند معمولاً شامل مؤلفههای بازداری، حافظه کاری، انعطاف پذیری ذهنی، برنامه ریزی، سازماندهی روانی و اکتساب مفهوم (کالکینگ و مارکویچ، 2010) میشود. کارکردهای اجرایی به عنوان یک سازه عصب روانشناختی مهم عموماً به آن دسته از فرایندهای عالی روانشناختی اطلاق میگردد که در کنترل و تنظیم شناخت، تفکر، رفتار هدفمند و آینده نگری نقش دارند (زلازو و مویلر، 2002).
همچنین کارکردهای اجرایی را میتوان به عنوان یک رهبر ارکستر توصیف کرد که رفتارهای دیگر را هدایت و کنترل می کند (برون،
2005). سازه کنشهای اجرایی یک اصطلاح چترگونه است که فرایندهای شناختی متعدد را که در راه خدمت به رفتارها و اعمال هدفمند هستند، پوشش میدهد. کارکردهای اجرایی را میتوان در قالب چهار مؤلفه مفهومسازی نمود، قصد و اراده، برنامهریزی، عملکرد مؤثر (لزاک، هویسون و لورینگ، 2004). کارکردهای اجرایی ظرفیتهای هدایت گری هستند که مسوول درگیر شدن فرد در ادارکها، هیجانها، افکار و اعمال هدفمند سازمانیافته، راهبردی و خودنظمجو هستند (مک کلوزکی، پرکینز و وان دیونر، 2009). تعاریفی که در زمینه کارکردهای اجرایی وجود دارد، متعدد میباشند اما بیشتر آن ها شامل عناصر و مولفههایی از قبیل برنامهریزی و هدفمندی، سازماندهی رفتار در طول زمان، بازداری، توجه و سیستمهای حافظهای که هدایتگر آن ها هستند، حافظه فعال، فرایندهای خود نظمجویی، خودکنترلی و خودنظارتی میباشند (جیویا و اسکیوث، 2004، دنکلا، 2007).
به منظور درک بیشتر و تبیین اختلالADHD تاکنون نظریههای گوناگونی بر مبنای نقش عوامل ژنتیکی، محیطی، عصب زیست شناختی و عصب روانشناختی از سوی محققان و پژوهشگران مختلف ارائه شده است(کوای، 1997؛ بارکلی، 1997، 2006، a2005، برون، 2006، 2005؛ سرجنت، 2000؛ دریبری و راتبرت، 1997؛ سونوگا بارک، 2008، 2005، 2003، 2002؛ نیگ و کسی، 2005؛ نیگ، 2006).
جامعترین نظریه تاکنون نظریه برجسته راسل بارکلی به نام بازداری پاسخ است که این اختلال را به عنوان یک اختلال عصب رفتاری و با تاکید بر نارساکنش وری های اجرایی در نظر میگیرد(a 2005، 2000، 1997). بارکلی بر این باور است که توانایی بازداری پاسخ مناسب مهمترین عامل برای بهره گیری مفید از چهار کنش اجرایی اولیه است و نارسایی در بازداری پاسخ مهمترین عامل اختلال ADHD است. بارکلی(a 2005، 1997) بر این باور است که بازداری پاسخ همانند توجه یک سازه چند بعدی است و شامل سه فرایند به هم پیوسته است: 1- بازداری پاسخ غالب به یک رویداد؛ 2- توقف پاسخ یا الگوی پاسخ جاری و ایجاد فرصت درنگ(تأخیر) در تصمیم گیری برای پاسخ دادن یا ادامه پاسخ؛ 3- حفظ این دوره درنگ(تأخیر) و پاسخهای خود فرمان که از قطع رویدادها و پاسخهای رقیب در این دوره اتفاق میافتد (کنترل تداخل).
همزمان با تحول کودکان مبتلا به اختلال ADHD مشکلاتی در حوزه کنشهای اجرایی از جمله در خود کنترلی ، هدفمندی و دور اندیشی(بارکلی، 1997؛ کلارک و همکاران، 2000)؛ هماهنگی و توالی حرکتی ، حافظه کاری و محاسبه ذهنی (مارتینوسن و همکاران، 2005؛ نیگ و همکاران، 2005)؛ کنترل و بازداری (بارکلی، 2005، 1997؛ شاجر و لوگان، 1990)؛ برنامه ریزی و سازماندهی (گردینسکی و دیاموند، 1992؛ ماهونه و همکاران ، 2002)؛ خود نظم جویی هیجان، سیالی کلامی و ارتباط، رفتار هدفمند و تلاشمند، درونی سازی گفتار(بارکلی، a 2005، 2000، 1997، 2006) ظاهر میگردد. از این رو این گونه فرض میشود که نارساکنش وری اجرایی مشکل عصب شناختی اولیه در اختلالADHD است(پنینگتون و اوزنف، 1996؛ بارکلی، 2000، 1997، 2006؛ ماهونه و همکاران، 2002). در حال حاضر شواهد زیادی در مورد مشکل این کودکان در بازداری وجود دارد. بازداری پاسخ یکی از کنشهای اجرایی است که در لوب پیشانی مغز به خصوص لوب پیش پیشانی شکل میگیرد(بارکلی، 1997). به منظور اندازه گیری بازداری و فرایندهای مرتبط با آن پژوهشگران مختلف از آزمونهای مختلفی از جمله آزمون عملکرد پیوسته ، آزمون ایست – علامت، آزمون استروپ استفاده میکنند(بارون، 2004؛ لزاک و همکاران، 2004). چندین مطالعه مروری و فرا تحلیل نشان دادهاند که افراد مبتلا به اختلال ADHD در مقایسه با گروه افراد عادی در آزمونهای عملکرد پیوسته(کورکوم و سیگل، 1993؛ ریسیو و همکاران، 2002، 2001؛ ویلکات و همکاران، 2005)، آزمون ایست علامت (استیونس و همکاران، 2002؛ اوسترلن و همکاران، 1998؛ لیجفیجت و همکاران، 2005؛ نیگ و همکاران، 2002؛ پلیزسکا، 2000؛ شاجر و همکاران، 2000؛ شرس و همکاران، 2004) و در آزمون استروپ(گردینسکی و دیاموند، 1992؛ مک لئود و پریور، 1996؛ گلدن و گلدن، 2002؛ شالیس و همکاران، 2002؛ شرس و همکاران، 2004؛ شمیتز و همکاران، 2002؛ سیدمن و همکاران، 1997؛ سیدمن و همکاران، 2001، سرجنت و همکاران، 2002؛ سمرد و کلیکمن و همکاران، 2000؛ وان موریک و همکاران، 2005؛ هوگتون و همکاران، 1999؛ نیگ و همکاران، 2002؛ لانسبرگن و همکاران، 2007) عملکرد بدتری داشتهاند. یکی دیگر از کنشهای اجرایی که در کودکان مبتلا به این اختلال آسیب دیده است حافظه کاری کلامی و دیداری فضایی است(بدلی، 2007؛ بارکلی ، a2006، 2005، 1997؛ برون، 2006،2005؛ نیگ و کسی، 2005؛ راپورت و همکاران، 2009، 2008، 2007، 2001). نتایج چند فراتحلیل بزرگ پیرامون بررسی نارساییهای حافظه کاری در افراد مبتلا به اختلال ADHD نشانگر وجود نارسایی در این افراد است(پنینگتون و اوزنف، 1996؛ هروی و همکاران، 2004؛ مارتینوسن و همکاران، 2005؛ ویکات و همکاران، 2005). همچنین این افراد در کنشهای اجرایی برنامه ریزی و سازماندهی که یک فعالیت مهم و عالی مغز و وابسته به عملکرد کرتکس پیش پیشانی و به وسیله آزمونهای از جمله آزمون برج لندن ، آزمون برج هانوی و نیز مازها اندازه گیری میشود دچار نارساییهایی میباشند(پنینگتون و همکاران، 1993؛ نیگ و همکاران، 1998؛ کلرمن و همکاران، 1999؛ سرجنت، 2002؛ ویلکات و همکاران، 2005؛ کوپسکی و همکاران، 2005؛ نیگ و همکاران، 2002؛ هوگتون و همکاران، 1999؛ گیورتس و همکاران، 2005؛ ریسیو و همکاران، 2004؛ یانگ و همکاران، 2007).
ارزیابی و سنجش کنشهای اجرایی ، نقطه شروع درمان را به درمانگران نشان میدهد. درمانگران باید بتوانند افزون بر توصیف رفتارهایی که کودکان دارای اختلالهای تحولی نشان میدهند، دلیل آن را نیز بفهمند. ارزیابی و سنجش کنشهای اجرایی در اختلالهای تحولی به درک بهتر ویژگیهای این کودکان از جمله مشکلات ارتباطی ، بی سازمانی ، عدم برنامه ریزی و ضعف در تصمیم گیری و کنترل کمک میکند(علیزاده، 1385). با توجه به ماهیت پیچیده و نامتجانس این اختلال(سونوگابارک، 2008) شیوههای درمانگری متعددی جهت کنترل و مدیریت آن از سوی درمانگران و پژوهشگران پیشنهاد شده است. استفاده از داروهای محرک و داروهای غیر محرک(کانر و همکاران، 2002؛ کانر، 2006؛ بیدرمن و همکاران، 2002؛ مک کلیلان و وری، 2003؛ شاکتر و همکاران، 2001؛ پلزیسکا، 2007؛ اسپنسر ، 2006؛ زیتو و همکاران، 2003)، درمانهای روانی اجتماعی(کرنیز و همکاران، 2006؛ تاپلاک و همکاران، 2008؛ پلهام و فابیانو، 2008؛ پلهام و همکاران، 2005؛ وان و آورد و همکاران، 2008؛ فابیانو و همکاران، 2008؛ دالی و همکاران، 2007؛ بارکلی ، 2006؛ اسمیت و همکاران، 2006)، نوروفیدبک (بوتنیک، 2005)، درمانهای چند مدلی(درمانهای ترکیبی)(بارکلی، 2006) و نیز استفاده از شیوههای درمانگری مبتنی بهبود کنشهای اجرایی از جمله آموزش توجه(سوهلبرگ و متیر، 2001؛ سمرود کلیکمن و همکاران،1994؛ کرنز و همکاران، 1999؛ کاراتکین، 2006؛ وایت و شاه، 2006؛ اونکل و همکاران، 2006؛ شلو و همکاران، 2007) و آموزش حافظه کاری (کلینگبرگ ، 2009) به عنوان برخی از مهمترین شیوههای مستند و مدرک محور این اختلال است.
با توجه به موارد مطرح شده و اهمیت توجه به مقایسه و اثربخشی آموزش مهار تکانه و آموزش کارکردهای اجرایی و نبود پژوهشهای مشابه در کشور سؤال اصلی پژوهش حاضر این است آیا آموزش مهار تکانه و کارکردهای اجرایی در بازداری پاسخ، توجه و فزون کنشی کودکان دارای نقص توجه و بیش فعالی موثرند؟ و آیا این دو روش اثرات متفاوتی در این زمینه خواهند داشت؟
۱-۳- اهمیت و ضرورت پژوهش
در رابطه با شیوع این اختلال درصدهای متفاوتی گزارششده برای مثال برخی پژوهشگران اظهار میدارند که ADHD بهطور تقریبی در 3 تا 7 درصد کودکان مدرسه رو و 5 درصد بزرگسالان رخ میدهد (جاردین و همکاران، 2011؛ ویدنت و دی پاول، 2013). تحقیقات دیگری گزارش میکنند که ADHD در 4 تا 8 درصد کودکان مدرسه رو و 3 تا 5 درصد بزرگسالان رخ میدهد (کویج، 2013). درنهایت DSM 5 بیان میکند که 5 درصد کودکان و 2/5 درصد بزرگسالان مبتلابه ADHD میباشند که نسبت جنسیتی آن بهطوری است که در دوره کودکی، پسران 2 برابر دختران و در بزرگسالی مردان 1.6 برابر زنان به این اختلال مبتلا میشوند (انجمن روانپزشکی امریکا، 2013). از دیگر ویژگیهای اختلال ADHD فراگیری (مانند: حضور اختلالها در 2 موقعیت یا بیشتر) و درجه اختلال (مانند: شواهد آشکار برای اختلال درکنش وری اجتماعی، تحصیلی یا شغلی) میباشد (مادوکس و وینستید، 2008). نشانههای ADHD جلوههای رفتاری مرتبط با این اختلال هستند. آن ها فعالیتهاییاند که توسط کسانی که دارای این اختلال هستند آشکار میشوند. (مانند : بیتوجهی ، حواسپرتی، پاسخدهی تکانشی، فزون کنشی و کنشهای اجرایی ضعیف). در مقابل، اختلالها برای فرد ، پیامدهای این جلوههای شناختی – رفتاری هستند. نشانهها فعالیتهای (شناختی-رفتاری) شخص و اختلالها پیامدهای این نشانهها هستند (بارکلی ، مورفی و فیشر 2008). مشکلات ناشی از ADHD حوزههای گستردهای از زندگی فرد را ازجمله سلامت، مشکلات ارتباطی و زناشویی، پیشرفت تحصیلی، اشتغال، مدیریت مالی (بارکلی ، مورفی و فیشر 2008) و رانندگی ایمن (وا، 2014) را شامل میشود. لو و فلدمن (2007) بیان میکنند که مشکلات مدرسه یک خصیصه اصلی از کودکان مبتلابه ADHD میباشد و همین عامل است که اغلب باعث توجه بالینی به این کودکان میشود.
تحقیقات بیشماری در ارتباط با نقش کنشهای اجرایی در کودکان و بزرگسالان مبتلابه ADHD انجامشده است و مشخصشده که حوزههای گوناگونی از کنشهای اجرایی ازجمله حافظه فضایی فعال (یانگ، موریس، تون و تیسون، 2006) حافظه فعال آوایی منطقی، حافظه فعال دیداری فضایی (کسپر، آلدرسون و هودک، 2012) برنامهریزی، بازداری، کنترل شناختی (ولز-ون-مربک و همکاران، 2013) در آن نقش دارند. حتی در تحقیقاتی که عواملی همچون اختلالها همبود و هوش کنترلشده بود نشان داده شد که کودکان مبتلابه ADHD که اختلالها برونیسازی داشتند نسبت به آن هایی که به اختلالها درونی سازی مبتلا بودند، نمرات پایینتری در کنشهای اجرایی (حافظه فعال کلامی، سیالی مقولهای) کسب کردند (دی ترانی و همکاران، 2011). همانطور که بارکلی (2011) مطرح میکند کودکان و بزرگسالان اغلب کاستیهایی را در تواناییهای حرکتی، شناختی و هیجانی نشان میدهند که بسیاری از این کاستیها را میتوان تحت عنوان کنش اجرایی نامگذاری کرد. نظریه کنشهای اجرایی بارکلی در مورد ADHD، بازداری پاسخ، خودکنترلی و کنشوری اجرایی را تواناییهای انسانی میداند که باهم همپوشی و تعامل دارند. در نظریه او کنش اجرایی، نظم جویی خود است و بازداری پاسخ اساس و لازمهٔ نظم جویی خود است (بارکلی، 2014).
فرم در حال بارگذاری ...