هدف بازاریاب این است که جذابیتها ونیازهای بازارهای خاص را درک و بازاری را انتخاب کند که بتواند نیازهای آن را به بهترین شکل تأمین نماید. امروزه نباید بازاریابی را به مفهوم قدیمی آن یعنی فروش که منظور همان معرفی محصول و فروش است در نظر آورد، بلکه باید به مفهوم نوین آن یعنی برآوردن نیازهای مشتری توجه کرد. اگر بازاریاب بتواند نیازهای مشتری را درک کند، محصولاتی را تولید و ارائه نماید که دارای بالاترین ارزش باشند، قیمتگذاری، توزیع، ترویج و تبلیغ را به روشی کارساز انجام دهد، به طور حتم این محصولات به راحتی فروش خواهند رفت.
قبل از هر چیز لازم است تا در ابتداییترین فصل، کلیاتی درباره پژوهش موردنظر ارائه گردد، از اینرو در این فصل سعی بر آن شده است که با بیان مسئله اصلی پژوهش و تشریح مختصر موضوع و همچنین بیان ضرورت پژوهش، فرضیات پژوهش که در واقع راهنمای اجرایی ما در مسیر پژوهش است به کلیات پژوهش اشاره شود. همچنین برای تمرکز پژوهش لازم است که قلمرو پژوهش از بعد موضوعی، مکانی و زمانی بیان شود تا پژوهش در همین راستا پیش رود و در پایان فصل نیز با تعریف اصطلاحات و واژه های پژوهش به رفع ابهامات و روشنتر شدن هرچه بهتر موضوع سعی شده است.
1-2- بیان مسأله
تلاش علم بازاریابی بر این است که شیوه های رفتار مصرف کننده را تحت تأثیر قرار دهد. کلیۀ افراد در مقطعی از زمان به عنوان مشتریان یا مصرف کنندگان مطرح میشوند، بدین سبب شناخت و درک رفتار مصرف کننده برای همگی ما مهم و ضروری است (مرتضوی، 1391).
فرایندهای سنتی پردازش اطلاعات در تئوریهای رفتار مصرف کننده شامل مراحل مختلفی می شود. مصرف کننده قسمتی از اطلاعات را مانند شرکت، محصول فروشگاه، تبلیغات و … مشاهده و ارزیابی کرده و از طریق طی مراحل در معرض قرار گرفتن، توجه و درک به قضاوت نهایی، یعنی قصد خرید میرسد. یک محرک از طریق حواس دریافت شده و به حافظه کوتاه مدت، (جایی که اطلاعات نگهداری شده و از طریق فرایند رمز گشایی درک میگردد و از حافظه بلند مدت بازیابی میگردد) منتقل می شود. در مدلهای سنتی فرایند تصمیــمگیری، تصمیمها و استدلالهای منطقی بر مبنای فرایند یادگیری – احساس – عمل صورت میگرفت (یون و پارک، 2011). باگسترش فناوری درحوزه های تولید و توزیع کالاو نیز تنوع سلایق مشتریان واهمیت یافتن بازاریابی محصولات وگسترش رقابت برای فروش، شیــوههای تولید و توزیع دگرگون شــدهاند. در راستای همین پویایی سیستم توزیع بوده است که ایجاد و گسترش فروشگاههای زنجیرهای درجهان گسترش یافته است.درایران باتوجه به پیدایش وایجاد ساختار جدید و فنــــاوری نوین دربخش خردهفروشی و فروشگاهی، رقابت شدیدی بین فروشگاهها و خردهفروشیها برای جلب نظرمشتریان به وجودآمده است. دراین راستا، نقش فروشگاهها و واحدهای خرده فروشیها بسیار با اهمیت جلوه می کند (میرزایی، 1388).
امروزه مفهوم نام تجاری همه چیزهایی را که محصول یا خدمت ارائه می کند، ازجمله اینکه یک محصول چگونه احساس وفکر مصرف کنندگان راشکل میدهد را شامل می شود. یک نام تجاری تعهدی برای ارائه ارزش به مصرف کنندگان است. دربازاریابی مصرف کننده، برندها غالبأ نقطه آغاز تمایز بین پیشنهادات رقابتی بوده اند. به طوری که درموفقیت سازمانها میتوانند حیاتی باشند. لذابسیارمهم است
که مدیریت برندها بصورت استراتژیک انجام گردد. برند دارایی اساسی شرکت است (آکر، 1996). برند، یک سری از مشخصات است که درطول زمان برای تفاوت قائل شدن بین محصول مورد نظر با محصولات رقبا در ذهن مصرف کننده پرورش پیدا کرده، توسعه مییابد (یون و دونتو، 2001). آکر(1991)، ارزش ویژه نام تجاری را دارایی هایی معرفی می کند که وابسته به نام تجاری یا نماد یک شرکت است و به ارزش کالاو یا خدمتی که از طرف شرکت به مشتریان ارائه می شود میافزاید. ارزش ویژه برند مفهومی چند بعدی است که با تقویت ابعادش میتوان آنرا افزایش داد، این ابعاد عبارتند از: وفاداری برند، آگاهی برند، کیفیت ادراک شده، تداعیهای برند و سایر دارایی های برند (آکر، 1996). کارول[1] (1991)، در مطالعه ای که با عنوان «هرم مسئولیت اجتماعی بنگاه» انتشار یافت، این مسئولیتها را در چهار دسته طبقه بندی کرده است: مسئولیت اقتصادی[2]، مسئولیت قانونی[3]، مسئولیت اخلاقی[4] و مسئولیت انسان دوستانه (کارول، 1991). در زمینهای که در آن شکاف تصویر قیمت بین خرده فروشان به طور مداوم کاهش مییابد، قیمت بعنوان یک عنصر مهم از استراتژی خرده فروشان، دیگر به عنوان یک عامل تمایز کافی نیست. به این ترتیب خرده فروشان به دنبال توسعه و یا تقویت تصویر خود از یک شرکت مسئول هستند ضمن حفظ تصویر قیمت خود به موقعیت بهتر خودشان و برآورده کردن انتظارات مصرف کنندگان، که، در بحران اقتصادی و زیست محیطی فعلی، هم به دنبال قیمتهای پایین و هم حالتهای مصرف مسئولانهتر هستند. درحالی که مسئولیت اجتماعی شرکتها عمدتا ًدر مورد نفوذ بر مصرف کنندگان به طور گسترده مورد بررسی قرار گرفته، مطالعات کمی به طورخاص پیامدهای تصویرقیمت را بررسی کرده اند (لامبارت و لوئیس، 2014). سن و همکاران (2006) تصدیق کردند کسانی که از فعالیت بشر دوستانه واقعی یک شرکت آگاهی دارند، نگرشهای مثبتتری نسبت به شرکت و خریدهای بیشتری از برند دارند. همچنین برپایه اجماع نظر محققان، ارزش ادراک شده توسط مشتری اثر مثبتی بررضایت مشتــری دارد .این موضوع نشان میدهد که اگرمشتری ادراک کند که شرکت، به مسئولیت اجتماعی اهمیت میدهد و همان ارزشی که مشتری به جامعه میدهد را آن نیز به جامعه میدهد و خود را در قبال جامعه مسئول میداند، این موضوع بر رضایت او از شرکت و درنتیجه میزان وفاداری او تأثیر خواهد داشت (تاهسو، 2011). رضایت مشتری عاملی است که میتوان با آن عملکرد شرکتها و کسب و کارهای مشتری محور را سنجید؛ زیرا رضایت مشتری هدف اصلی بازاریابی است (سیسر و پاپارویدامیس، 2007). امروزه مشتریان راضی به عنوان یکی از الزامات بازاریابی موفق محسوب میشوند و مدیران شرکتها میدانند که رضایت مشتریان نتایجی همچون نگرش مثبت به برند، تبلیغات شفاهی مثبت، تکرار خرید، و وفاداری مشتریان را به دنبال دارد (کارلسون و اوکاس، 2010). یکی دیگر از معیارهای عملکرد شرکتها، داشتن مشتریان وفادار است. مشتریان وفادار، شرکت را به دیگران نیز پیشنهاد می کنند و تبلیغات شفاهی مثبتی را برای شرکت ایجاد می کنند (کاروآنا، 2002). وفاداری مشتریان به یک برند علاوه بر تبلیغات توصیهای مثبت منجر به ایجاد موانع اساسی برای ورود رقبا به بازار، توانمندتر ساختن سازمان برای پاسخ گفتن به تهدیدات بیرونی، نائل آمدن به فروش و درآمد بالاتر و در نهایت کاهش حساسیت مشتریان به فعالیتهای بازاریابی رقبا می شود (چادواری و هولبروک، 2003).
مطابق با مطالب ذکر شده در بالا در این پژوهش، روابط بین سیاست مسئولیت اجتماعی شرکت و تصویر قیمت روی ارزش ویژه برند و متعاقباً ارتباط بین ارزش ویژه برند وعواقب ناشی از این مفهوم بررسی خواهد شد. در پژوهش حاضر متغیر مسئولیت اجتماعی شرکت دارای سه شاخص احترام به محیط زیست (شامل کاهش مصرف انرژی یا منابع طبیعی، تولید محصولات سازگار با محیط زیست و تولید محصولات زیست محیطی)، احترام به حقوق مصرف کننده (مانند داشتن رفتار منصفانه با مصرف کننده و ارائه اطلاعات دقیق به مصرف کننده در مورد ترکیب محصولات و احترام به حقوق مصرف کننده از لحاظ ارائه گارانتی و خدمات پس از فروش) و فعالیتهای بشر دوستانه (شامل حمایت از مقامات محلی یا منطقهای، حمایت از فعالیتهای اجتماعی-فرهنگی و یا ورزشی، حمایت از جنبشهای بشردوستانه) است. متغیر تصویر قیمت با سه سؤال (من مطمئنم قیمتهای ویژه جذابی از این برند میتوانم پیدا کنم، کنترل کردن هزینهها در ارتباط با این برند، تلاش برند برای ارائه کردن قیمتهای جذاب) سنجیده خواهد شد. متغیر ارزش ویژه برند با 4 سؤال (متحمل هیچ ضرری نمی شوم، اولویت اول بودن برند، فوق العاده بودن محصولات، بهترین برند موجود) مورد سنجش قرار خواهد گرفت. عکسالعمل مصرف کننده نیز با 5 متغیر رضایت مصرف کننده (شکایت نداشتن از محصول، برآورده شدن انتظارات از محصولات این برند و …) ،اعتماد (نا امید نشدن از این برند، ارتباط بلند مدت با این برند و …)، نگرش (احساس خوب به برند، جذاب بودن برند و …)، وفاداری (توصیه این برند به دیگران، کم نشدن علاقه به این برند علی رغم تبلیغات سایر برندها و …) و قصد خرید (احتمال خرید برند، کسب اطلاعات بیشتر در مورد برند و …) اندازه گیری خواهد شد. مدل مفهومی پژوهش در قالب نمودار (1-1) ترسیم شده است. متغیرهای مسئولیت اجتماعی، تصویر قیمت، رضایت، اعتماد، نگرش و قصد رفتاری در این مدل برگرفته از مدل لامبارت و لوییس (2014) است.
مدل پژوهش حاضر شامل دو متغیر مستقل (مسئولیت اجتماعی شرکت و تصویر قیمت)، یک متغیر میانجــی (ارزش ویژه برند) و پنج متغیر وابسته (رضـایت، اعتماد، نگرش، وفاداری و قصـد رفتـاری مصرف کننده) است. در این پژوهش قصد داریم به این سؤال اساسی پاسخ دهیم که آیا مسئولیت اجتماعی شرکت و تصویر قیمت بر ارزش ویژه برند و عکسالعمل مصرف کننده تأثیرگذار است؟
امروزه در روند كسب و كار، بدست آوردن رضایت مشتریان جایگاهی مهم و حیاتی در اهداف سازمانها به خود اختصاص داده است و مدیران ارشد به خوبی می دانند موفقیت آنها در راه رسیدن به اهداف كلان سازمان، در گروی جلب رضایت مشتریان است.از سوی دیگر نمی توان گفت همه مشتریان به یک اندازه در موفقیت سازمان نقش دارند. در واقع هر مشتری نیاز و ارزش ویژه خود را دارد و سازمانها برای بدست آوردن سهم بیشتری از بازار ثابت یا رو به كاهش باید مبارزه كنند و همواره به دنبال رفع نیازهای مشتریان و ارضای آنها كه از اهداف اولیه بازاریابی است، باشند.
در این راستا جلب رضایت مشتریان هدف بانك، از حساسیت بیشتری برخوردار خواهد بود. خوشبختانه در كشور ما نیز به تازگی به منظور تفهیم جایگاه مشتری و فرهنگ مشتری مداری در سازمانها و شركتهای مختلف دولتی، طرح تكریم ارباب رجوع به اجرا گذارده می شود و ضرورت شناسایی و بررسی نیازهای مشتری و چگونگی و نحوه ارضای این نیازها احساس شده است.
از طرفی بررسی و شرح بازار ، چارچوبی را فراهم می كند که دریابیم كجا رقابت كنیم تا به عملكرد رقابتی بالاتری دست یابیم . شناسایی نیازها و منافع مورد انتظار مشتریان سازمان را قادر می سازد با طبقه بندی این منافع در قالب چهار گروه منافع اساسی ، منافع مورد انتظار ، منافع مطلوب و منافع مشعوف كننده ، گام بردارد. در سالهای پیشین كسب وكار ، عرضه كنندگان بدون توجه به خواسته مشتری، كالا و خدمات را تنها با تمركز بر امكانات و شرایط خود تولید و عرضه میكردند. از قضا بسیاری از آنان نیز موفق بودند، البته این موفقیت بیش از آن كه به عملكرد آنان وابسته باشد به شرایط غیر رقابتی ناشی از محدودیت عرضه و عدم حضور رقبای توانمند مربوط میشد. گذر از اقتصاد سنتی و از میانرفتن مرزهای جغرافیایی برای کسب و کار و بهتبع آن رقابت فزایندهی جهانی که امروزه شرکتها با آن درگیر هستند باعث شده تا مشتری به عنوان رکن اساسی، محور اصلی فعالیتهای بانک مطرح شود. اما چنان كه اشاره شد در سبز فایل، حضور رقیبان قدرتمند در صحنه كسب و كار، موجب تغییر وضعیت شده و جلب رضایت مشتری در دستور كار قرار گرفته است.
در این فصل ابتدا به بیان مساله و مروری بر چارچوب نظری تحقیق پرداخته شد . سپس متغیرهای پژوهش تعریف و چارچوب اجرایی مربوطه ارائه گردید و در ادامه اهداف ، سوال تحقیق و اهمیت و ضرورت تحقیق توضیح داده شد و در نهایت به روش تحقیق ، قلمروی تحقیق ، جامعه آماری و روش نمونه گیری پرداخته شد .
در فرایند جلب رضایت مشتری مهمترین گام شناسایی انتظارات مشتری است. یكی از معضلات سازمانها از جمله بانكها عدم آشنایی با نیازهای مشتریان است. در بررسی ها مشاهده شده كه بانك از دید خود نیازهای مشتری را مورد بررسی قرار داده است. در چنین حالتی اكثراً رضایت مشتریان در حد متوسط بوده، بنابراین برای افزایش كارآیی ، نیاز به بهبود شیوه حاضر می باشد.
تحقیقات بسیاری نشان داده اند كه رضایتمندی و ارضای نیاز مشتریان كلید نهایی موفقیت و سودآوری است، در حقیقت مفاهیم بازاریابی هم به این مهم تاكید می ورزند. شناسایی انتظارات مشتری جز با مراجعه به وی و دریافت دیدگاههای او میسر نیست. دیگر عصر از ظن خود یار مشتری شدن سپری شده و برای آگاهی از سر درون مشتری باید به آوای او گوش فرا داد. در این راستا توجه به عواملی كه انتظارات مشتری از یک خدمت یا كالا را شكل میدهد از اهمیت زیادی برخوردار است. مهمترین این عوامل به شرح زیر است:
1– نیاز و خواسته مشتری 2– باورهای مشتری 3– تجربههای پیشین مشتری در ارتباط با همان عرضه كننده
4– تجربههای پیشین مشتری در ارتباط با سایر عرضه كنندگان
5– نظرات دریافتی مشتری از دوستان و آشنایان در ارتباط با تجربهشان از آن كالا و یا خدمت .
بنابراین شناسایی نیازهای مشتری برای شروع هر كسب و كاری ضروری است. یک سازمان نمی تواند به نیازها و خواسته های مشتری توجه کند و بدان وسیله ارزش ایجاد کند، مگر اینکه بطور واضح آنچه را که مشتریان میخواهند، درک کند. چنانچه دو اصل شناسایی و ارضای نیاز مشتری، مدنظر قرار گیرد، در بلند مدت منافعی حاصل می شود كه در نتیجه سهم بازار و سودآوری سازمانها افزایش می یابد.
امروزه ارزشی که یک شرکت را از سایر رقبا متمایز می کند به طور فزاینده ای بر مبنای تجربه آنها در تعامل با مشتری است . از این رو شناخت و درک مشتری و ارتباط با مشتریان برا ی بانکها اهمیت خاصی پیدا میکند. در واقع بانکها بایستی پیشاپیش به تجهیز خود در خصوص شناسایی نیازها، توقعات مشتریان و همچنین توجه به وضعیت بازار اهمیت قایل شوند، زیرا هر بانکی بتواند زودتر از سایر رقبا این نیازها را شناسایی و برآورده کند در میدان رقابت پیروز و سرافراز خواهد بود. بدین منظور مشتری با همه نیازها و آرزوهایش باید در مرکز توجه قرار بگیرد.
در گذشته فرض براین بود که از راه تطبیق با نیازهای مشتریان میتوان به ماندگاری مشتری دست یافت. ولی تجربه نشان داد با ورود بانک های جدیدی که محصولات منطبق با نیاز مشتریان داشتند، اغلب مشتریان جذب بانک های تازه وارد می شوند. پس از آن فرض بر آن شد که ارائه محصولات متمایز میتواند موجب ماندگاری مشتریان شود، ولی همان حادثه تلخ با ورود رقبای جدید با محصولات متمایزتر تکرار شد. تا اینکه ایده حفظ مشتریان از طریق روابط ماندگار با آنها مطرح شد .
در این تفکر جدید، هدف ارتباط با مشتریان است و فرض براین است که مشتری نه فقط به دلیل محصول متمایز و منطبق با نیازهایش، بلکه به دلیل تعلق خاطر به روابطش با عرضهکنندگان خدمات یا محصولات، خرید میکند. به عبارت دیگر، داشتن محصولات و خدمات متمایز و منطبق با نیازهای مشتری شرط لازم است، ولی لزوماً شرط کافی برای کسب و تداوم ماندگاری مشتری نیست . بلكه شرط کافی، داشتن روابط ماندگار با مشتری است ( نیکخواه ، 1387 ) .
در دنیای رقابتی امروز ، بانكها برای حفظ مشتریان خود بایستی بیشترین توجه را به نیازها ، نظرات و اعتراضات آنها در ارتباط با خدمات بانكی داشته باشند و باید بدانند كه در صنعت بانكداری ، صدای مشتری ، صدایی است كه سیاست های بانك میبایست بر اساس آن شكل گیرد. در این بین مواردی مانند تكریم مشتریان ، تعامل مناسب با مشتریان ، نظرسنجی از مشتریان ، داشتن رابطه مناسب دو طرفه با مشتریان ، بررسی مشكلات مشتریان و رسیدگی به موقع به شكایت های آنان ، آگاهی از رضایتمندی مشتریان و بالا بردن كیفیت و سرعت ارائه خدمات ، تطبیق سیاست های بانك با نیازهای مشتریان ، بررسی صحت خدمات ارائه شده و … درحفظ مشتریان میتواند كمك زیادی به بانكها نماید .این امر امكان پذیر نیست مگر اینكه آنها بپذیرند كه توجه به مشتریان رمز ماندگاری آنهاست . فرهنگ مشتری محوری ، مشتری مداری و خدمت رسانی به مشتریان باید به صورت یک جریان فراگیر و زنجیرهای كلیه افراد سازمان را شامل شود تا نتیجه و هدف مورد نظر كه كسب رضایتمندی و ایجاد ارزش برای جلب ، وفاداری و اعتماد مشتریان است ( شاملو ، 1386، 14–13 ) .
در این راستا ارزشهای مورد نظر مشتریان در بخشهای مختلف بانك شناسایی می شود و به این سوال پاسخ داده می شود كه نیازهای مشتریان مختلف بانك چیست ؟ و چگونه می توان كیفیت خدمات مورد نظر را طوری افزایش داد كه موجبات رضایت مشتریان را فراهم آورد (گرونروس،1985).
ایجاد فرایند پایش رضایت مشتری ، سازمان را جهت شناسایی مشكلات بالفعل و بالقوه ، پیش از آنكه موقعیت تجاری سازمان را با مخاطرات جدی روبرو سازد یاری می نماید ( كاووسی، و سقایی ،1384 ، 14–13 ) .
آخرین مطالعات در موسسات مالی اهمیت خدمات را تایید كردهاند . لویس در سال 1991 مشتریان بانك های بریتانیایی و آمریکایی را با هم مقایسه كرد و دریافت كه مشتریان هر دو بانك در مقابل سرمایه گذاری كه كرده بودند ، انتظارات زیادی در زمینه خدمات ، درستكاری و امانت داری داشتند (لوئیس،1991) .
گروهی از محققان نواندیش از جمله اشنیدر و بوان (1995 ) اعتقاد دارند كه رضایت مشتری تنها به انتظارات آنان برنمی گردد . بلكه توجه به نیازهای آنان به ویژه نیازهای اساسی مانند نیازهای ایمنی ، احترام و عدالت اهمیت دارد. چرا که نیازها با انتظارات فرق دارند . انتظارها آگاهانه ، مشخص ، كوتاه مدت و سطحی هستند در حالی كه نیازها تا زمانی كه فعال نشده اند ، ناآگاهانه ، كلی ، عمیق و دراز مدت هستند (شنودر و بون ،1995) .
تحقیقات روز افزون در خصوص کیفیت خدمات دیدگاه های جدیدی به مدیران بخش خدمات میدهند. به خصوص شناسایی و اندازه گیری دو بعد اصلی کیفیت خدمات یعنی فرایند (چگونه خدمت ارائه می شود) و نتیجه (چه چیزی ارائه می شود) و رابطه آنها با رضایت مشتری به مدیران از اینکه کیفیت خدمات از دیدگاه مشتری شامل چه چیزهایی می شود، ایده بهتری میدهد. این دیدگاه ها به ویژه برای مدیران در بخش خدمات مالی بسیار مهم هستند زیرا کیفیت خدمات می تواند یک عامل برای متمایز بودن در یک محیط بسیار رقابتی باشد (گرونروس ،1985،پاراسورامان و همکاران،1991) .
استنباط مشتریان از کیفیت که در رضایت مشتریان نقش دارد، از طریق فرایندارزیابی کیفیت که شامل استنباط از فرایندی که طی آن نتیجه حاصل می شود، بوجود میآید. (گرونروس،1984،مرگند و پی یرسی ،1992). پاراسورامان و همكارانش معیارهای كیفیت خدمات را به پنج بعد گروه بندی كردند : از جمله : امكانات ( فیزیكی ، تجهیزات و آراستگی ظاهری كاركنان ) ، اعتماد ( توانایی ارائه خدمات وعده داده شده به گونه صحیح و دقیق ) ، مسئولیت پذیری ( علاقه داشتن برای كمك كردن و فراهم كردن امكانات برای پاسخگویی سفارش های مشتریان ، اعتماد ( دانش و رفتار مودبانه كاركنان و توانایی آنها جهت جلب اعتماد و امانت داری و همدلی ( توجه داشتن ، توجه ویژه فردی كه شركت به مشتریان خود دارد . ( پاراسورامان،1988 ) .
از طرفی امروزه اهمیت بخش بندی در بخش مؤسسات مالی به خوبی درك شده است( آوین و لیناگرن،1982:اسپید و اسمیت،1992). همانطور که تأکید قوانین و مقررات بر بخش خدمات مالی و تکثیر محصولات درون بخش خدمات مالی افزایش مییابد، نیاز برای شناسایی بخشهایی که باید خدمت رسانی شوند برای مدیران به موضوع مهمی تبدیل شده است .در واقع بخش بندی مشتریان بر اساس شناسایی نیازهای مشتریان و ویژگی های جمعیتی ، راه حل های مناسب تری به مدیران ارائه می دهد . چالش تعیین استراتژی های بخش بندی اثربخش منجر به این می شود كه محققان به سوی فرایندهای متنوعی از جمله سرعت كاربرد خدمات متنوع بانكی بروند(برنت،1985) .
در پژوهش حاضر نیازها و انتظارات مشتریان متغیرهای مستقل ، رضایت مشتری و نتایج رفتاری حاصله متغیرهای وابسته می باشند .
برای شناسایی منافع مورد انتظار مشتریان و بخش بندی آنان گامهایی به ترتیب ذیل برداشته شد که توضیح آنها در ادامه مطرح خواهد گردید.
در سال های اخیر صنعت پوشاک با رقابت فزاینده ای روبرو شده است؛ با توجه به ظهور برندهای مختلف و متفاوت و افزایش شدت رقابت میان آن ها،تلاش برای یافتن راهکارهایی برای خلق رابطه بلندمدت با مشتری و شناسایی و تقویت فعالیت هایی مهم و ارزش زا از نظر مشتری افزایش یافته است. از طرفی این رقابت موجب برجسته تر شدن اهمیت جذب و حفظ مشتریان موجود شده است. ایجاد وجهه مناسب برای یک برند به عنوان ابزاری راهبردی جهت ایجاد وفاداری در مشتریان تلقی می شود. بنابراین خط مشی و برنامه ریزی بازاریابی به تحقق اهدافی مانند سهم بازار، رضایت مشتری و… اشاره میکند. علی رغم اهمیت این اهداف متاسفانه کارکنان و مدیران از اهداف و برنامه و اهمیت آن ها به درستی مطلع نیستند و یا اینکه فاقد انگیزه کافی برای اجرای آن اهداف هستند. اهمیت برند سازی در پژوهش های علمی بسیاری مورد تاکید بوده است.
در واقع برند تجاری نام کشورها را به موازات شرکت صاحب آن ارتقا می دهد. در دنیای امروز، تولید کنندگان از راهبردهای تولید محور و قیمت محور به سوی راهبردهای برند محور روی آورده اند. از جمله، مزایای برند برای شرکت ها می توان به مواردی چون افزایش وفاداری مشتری، افزایش سودآوری، جلوگیری از ورود رقبای جدید، کاهش آسیب پذیری در مقابل رقبا و کاهش هزینه های تبلیغات کرد. لذا ساماندهی این فصل بدین صورت می باشد ابتدا مساله مورد نظر تشریح می گردد و در ادامه اهمیت و ضرورت، اهداف پژوهش و فرضیات بیان می گردد و در نهایت برای درک بهتر؛ مفاهیم و اصطلاحات تخصصی تعریف می گردد.
در اواخر قرن نوزدهم نحوه بکارگیری روش ها و مدیریت برند سازی، متداول و فراگیر شد. اما عملاً در دهه های پنجاه و شصت میلادی تولید کنندگان را وادار کرد که برای تفکیک کالاهایشان از کالای رقبا، متوسل به برند و صرف هزینه های سنگین برای برند سازی در دنیای کسب و کار شوند(یاسین و همکاران، 2007).
بنابراین در دنیای امروز برخورداری برند قوی، از الویت های بسیاری از سازمان ها و شرکت هاست. از همین رو محققان در این حوزه ان را از جنبه های مختلف بررسی می کنند. همچنین برند سازی را می توان از دو جنبه ی متفاوت داخلی و خارجی مورد توجه قرار داد. برندسازی خارجی مشتریان را هدف قرار داده و از شیوه هایی برای این کار استفاده می کنند که به صورت مستقیم به مشتری مرتبط است، که در این پژوهش از این جنبه به ان پرداخته خواهد شد. اما برندسازی داخلی به ارتقای برند در درون سازمان، یعنی همان کارکنان گفته می شود(گلیارانی، 1391).
اما برای داشتن برند قوی در نزد مشتری و با افزودن عاملی که خریدار را به انتخاب کالا کمک می کند، ترجیح یا رجحان حاصل خواهد شد. رجحان مزیتی است که می توان در مقایسه یک کالا با کالاهای مشابه در ذهن خریدار ایجاد کرد. رجحان که نتیجه تفکر خریدار در مقابل انتظارات از برند است، به تولید کننده اجازه می دهد که کالاهایش را در شرایط یکسان و غالبا با قیمت برتر و در نتیجه سود بیشتر و کسب سهم بیشتری از بازار فروش عرضه کند. از همین رو برند را می توان این چنین تعریف کرد : برند عبارت است از مجموعه اگاهی و مزایای اصلی و عمومی کالا یا خدمت همراه با مزیت اضافی که در ذهن خریدار شکل می گیرد و موجب رشد اعتماد و استمرار عمل وی نسبت به کالا می شود(ایگر و همکاران، 2013).
از مهمترین مسائلی که امروزه مدیران برند با آن مواجه اند، چگونگی فراهم آوردن و گسترش درک بهتری از رابطه بین عواملی مثل اعتماد به نام تجاری و عملکرد می باشد. به ویژه که در ادبیات مدیریت بازاریابی عوامل بسیاری مطرح شده که بر عملکرد برند اثرگذار است.
مفهوم بازاریابی دلالت بر این عقیده دارد که صنعت، فرایند رضایت مشتری است نه فرایند تولید کالا. یک صنعت با مشتری و نیازهایش شروع می شود نه بوسیله حق امتیاز، مواد خام و یا مهارت فروش. فقط هنگامی یک سازمان می تواند به بقای خود ادامه دهد که بتواند نیازها و خواسته های مشتری را با درکی صحیح و جامع از طرف مقابلش(مشتری) برآورده کند (به نقل از منوریان و همکاران، 1392). با توجه به اینکه کیفیت پوشاک در ایران کمتر از سایر کشورها نیست، اما به دلیل اینکه در ایجاد برند و طراحی مد در صنعت پوشاک ضعیف عمل شده و شناخت مشتری از کالا در وضعیت مطلوبی قرار ندارد لذا مشتری، نامرغوب بودن و قیمت بالاتر را به لحاظ برند بودن کالای خارجی بیشتر می پذیرد و این امر ناشی از عدم شناخت و دانش کافی است. امروزه با طرح جهانی شدن که گریز ناپذیر است، آنچه که در مقابل این مقوله بیشتردر حال گسترش است، تلاش مضاعف افراد جامعه برای شناخت و کسب هویتی متمایز وبومی متناسب با ارزشهای جامعه خویش می باشد ودر مرحله دوم ارائه سمبلیک یا کلاسیک آن به طروق مختلف برای شناساندن آن به جوامع دیگرمی باشد . آری تولید پوشاک متناسب با سلایق وحمایت از تولید داخلی وملی می تواند راهبردی برای حفظ و اشاعه پوشاک ایرانی وهویت بخشی به آن باشد . واین هویت بخشی باید به شکلی زیر ساختی وبرند سازی وبر پایه کیفیت ،مشتری مداری و بهرگیری ازالگوهای مناسب جهانی و نیروهای متخصص تحصیل کرده در این زمینه باشد .تا راه را برای رسیدن به خود کفایی ،تولید ملی وبرند ایرانی ودر نهایت صادرات هموار سازد. لذا لازم دانستیم در این پژوهش به تاثیرمولفه های برندسازی در ایجاد اعتماد به برند و وفاداری به آن در صنعت پوشاک بپردازیم.در این راستا ما دو مولفه ارتباطات برند و کیفیت خدمات را مورد بررسی قرار دادیم و تاثیر آنها را بر اعتماد و وفاداری بررسی کردیم.
امروزه در اقتصاد مبتنی بر توجه زندگی می کنیم. گزینه های زیادی برای انتخاب وجود دارد و ابهامات زیاد است. این در حالی است که مشتریان نمی توانند وقت بسیاری را برای مقایسه گزینه ها صرف کنند. اگر هم این زمان را دارا باشند، قادر نیستند که با اطمینان کامل محصول یا خدمت مناسب و درست را تشخیص دهند. بنابراین، این برند است که یقین و اطمینان را انتقال می دهد. دست یابی به مزیت رقابتی در دنیای امروز، تنها با تکیه بر ویژگی های کارکردی محصولات و خدمات حاصل نمی شود، بلکه در عصر حاضربرند، مهم ترین عامل متمایز کننده یک شرکت تجاری از رقبا است .بنابراین می توان برند را به عنوان یکی از با ارزش ترین دارایی های هر شرکت برشمرد. هرچه ارزش برند در ذهن مشتریان بیشتر باشد، شرکت می تواند در سایه آن منافع بیشتری را از مشتریان کسب کند .برند و اعتبار شرکت می تواند تاثیر زیادی بر روی فرایند خرید داشته باشد.شرکتها برروی برند باید بیش تر از خود محصول تمرکز داشته باشند. برندها در بسیاری از بازارهای خدماتی و همچنین در کسب وکارهایی که به تکنولوژی تولید محصولات نیاز دارند نقش اصلی را بازی می کنند؛ چراکه امروزه ما با برندها زندگی می کنیم، ذهنیت مابر اساس برند شکل می گیرد، بر اساس برند انتخاب می کنیم و در نهایت قضاوت ما نیز بر اساس برند است. تعداد قابل توجهی از مشتریان حتی در صورتیکه خدمات جانشین دیگری با قیمت های پایین تر در بازار عرضه شود، متقاضی همین برند خواهند بود و خدمات جانشین را نخواهدپذیرفت. بنابراین امروزه مدیران در پی این هستند تا یک برند مطلوب، بی نظیر و قوی در ذهن مشتریان ایجاد کنند. لذا اعتماد به برند و وفاداری نسبت به آن جهت به دست آوردن مزیت رقابتی برای سازمان ها امری ضروری به نظر می رسد.صنعت پوشاک یکی از بزرگترین و با اهمیتترین صنایع جهان است و با گردش مالی فوقالعاده و قدرت اشتغال زایی بیهمتای خود مورد توجه بسیاری کشور ها و اقتصادهای بزرگ دنیا می باشد. ایجاد و توسعه برندهای قوی، علاوه بر ایجاد ارزش افزوده فراوان و ماندگاری نام محصولات در اذهان عمومی، مزایای دیگری من جمله در دست گرفتن بازارهای منطقه ای و جهانی را نیز به دنبال خواهد داشت. در واقع برای رسیدن به یک برند، یکسری زیر ساخت ها و شرایط اعم از قوانین و مقررات تا مسایل فرهنگی مورد نیاز است که باید تک تک و مرحله به مرحله بررسی و برای هر کدام ارائه راهکار شود. از طرف دیگر در این صنعت، قیمت تنها یکی از عوامل تاثیرگذار است و فاکتورهایی مثل تنوع، سرعت، برند و فیزیک، شخصیت و… نیز اهمیت زیادی دارند. همچنین موفقیت در این صنعت مستلزم داشتن نوآوری مداوم میباشد، چون کلکسیونهای مد اغلب تنها به مدت یک فصل تازگی دارند. در برخی موارد، حتی این دوره تنها برای یک ماه دوام دارد و با پیشرفت نوآوری در تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات این مدت مدام کوتاهتر میشود. تمام این موارد باعث شده که این صنعت در سرتاسر جهان به شکل شبکهای بزرگ در آید که فعالیتهای آن توسط تعداد کمی بازیگر اصلی هماهنگ میشود. لذا استراتژی های مدیریت برند می تواند در راستای سیاست گذاری این صنعت کمک شایانی نماید.
بررسی کیفیت خدمات بر وفاداری به برند
Yassine et al.,
Egger et al.,
کارآفرینی به عنوان یک پدیده نوین در اقتصاد نقش مؤثری را در توسعه و پیشرفت اقتصادی کشورها یافته است. به طوریکه میتوان گفت امروزه کارآفرینی در اقتصاد رقابتی و مبتنی بر بازار نقش کلیدی و بسزایی داراست. به عبارت دیگر در یک اقتصاد پویا، ایدهها، محصولات و خدمات همواره در حال تغییر میباشند و در این میان کارآفرین است که الگویی برای مقابله و سازگاری با شرایط جدید را به ارمغان میآورد. با توجه به اهمیت روزافزون این پدیده و نقش فزاینده آن در اقتصاد جهانی شناسایی عوامل موفقیت کارآفرینان و تسهیل امر کارآفرینی ضرورت دو چندان پیدا می کند.
این فصل به بررسی کلیات پژوهش اختصاص یافته است. ابتدا مسأله تحقیق و ضرورت انجام تحقیق بیان میگردد. سپس به طور مختصر به اهمیت و ضرورت انجام تحقیق و اهداف و سؤالات پژوهشی پرداخته شده، و در ادامه به طور خلاصه به نوع تحقیق، روش انجام تحقیق، جامعه آماری تحقیق، ابزار گردآوری داده ها و به روشهای تجزیه و تحلیل اطلاعات اشاره می شود.
این امر مسلمی است كه پژوهشهای كاربردی مسألهمدار هستند، بدین معنی كه تمام فرایند پژوهش از اولین گامهای مشاهده تا آخرین مراحل نتیجهگیری میباید حول محور یک یا چند مسأله دور بزند. بنابراین روشن كردن مسأله در یک تحقیق علمی كاربردی یكی از ضروریترین و اولین گامهای پژوهش است. اگر مسأله خوب روشن یا تبیین نشود، تمام مراحل بعدی فرایند تحقیق از جمله جمع آوری اطلاعات و نتیجهگیری دچار اشكالات و نواقصی خواهند شد كه ناشی از خود آن مراحل نیست، بلكه ناشی از روشن نبودن و بیان نادرست مسأله است. بنابراین شاید اغراق نباشد كه بعضی محققان معتقدند كه خوب و درست روشن كردن مسأله معادل نیمی از فعالیتهای پژوهشی است (میرزایی اهرنجانی، 1371،ص5).
از طرف دیگر، نخستین گام جهت شناخت و تبیین درست هر مفهوم یا پدیده، ارائه تعریف روشنی از آن است. به طور کلی در تعاریفی که از کارآفرینی ارائه شده است، تناقضها و مغایرتهایی به چشم می خورد. وجود تفاوت در تعاریف کارآفرینی از سویی نشاندهنده گستردگی و اهمیت و از سوی دیگر نشاندهنده پویایی آن است (پورداریانی، 1381). ژوزف شومپیتر میگوید: کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش کارآفرین نوآوری با ایجاد ترکیب های تازه ای از مواد می باشد (خنیفر ، 1385).
در شرایطی که توسعه سریع اقتصادی اجتماعی، یک هدف کلان و آرزوی دیرینه برای تمامی کشورهاست، تحقق توسعه منوط به تولید انبوه و صادرات و به تبع آن افزایش درآمد ملی، توسعه عدالت اجتماعی و گسترش اشتغال مولد در کشورها میباشد. دستیابی به این هدف نیز در گرو ایجاد و توسعه فعالیتهای اقتصادی و افزایش بهره وری و خلاقیت است. تجربه موفق کشورهای صنعتی و کشورهای شتابدار در توسعه اقتصادی، نشان میدهد که مدیران کارآفرین، خلاق و ریسکپذیر در بخش های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور میتوانند هدف های فوق را محقق سازند (امور مشاورین وزارت صنایع، 1376).
ایدههای مدیران کارآفرین در صورتی بر تولید، اشتغال و بهره وری عوامل تولید بنگاه اثرگذار هستند که شرایط اجرای آنها نیز فراهم گردد. شرط اینکه یک بنگاه تولیدی بتواند ایجاد و راهاندازی گردد و با اجرای ایدههای کارآفرینی فعالیت خود را تداوم بخشد و از این طریق امکان رشد و توسعه را بیابد، فراهم بودن بسترهای لازم در عرصه اقتصاد کشور است. از جمله نهادهایی که بر بسترسازی فعالیتهای اقتصادی نقش بارز و بی چون و چرایی دارد، نهاد دولت میباشد. دولت می تواند با قانون گذاری بستر لازم را برای موفقیت فعالیتهای تولیدی فراهم نماید و قوانین مصوب نیز میتوانند نقشی متفاوت را در عرصه اقتصاد ایفا نمایند. اگر درست به کار گرفته شوند بسترها و شرایط فعالیت و رقابت در عرصه اقتصادی را تسهیل و مهیا مینمایند و در غیر این صورت به عنوان مانعی برای بازیگران اقتصاد عمل می کنند. علاوه بر قوانین و مقررات، عواملی چون چگونگی شرایط اقتصادی، سیاسی حاکم بر کشور، بوروکراسی اداری، عوامل فرهنگی چون: فرهنگ خانواده و نگرش جامعه به کار و تولید، نگرش مصرف کنندگان نسبت به محصولات داخلی، بالا بودن میزان مخاطره پذیری برای ایجاد کسب و کار، سطح موفقیت طلبی در جامعه و عوامل آموزشی مانند: ارتباط بین دانشگاه و صنعت، تناسب بین آموزشهای دانشگاهی بر حسب نیازهای بازار کسب و کار، توانایی دانش آموختگان دانشگاهی، و … نیز بر موفقیت فعالیت کارآفرینان تأثیرگذار هستند که در فصل دوم به بررسی این عوامل می پردازیم.
این پژوهش نیز یک تحقیق مسألهمدار كاربردی است كه درصدد شناسایی عوامل موفقیت کارآفرینان در صنایع تولیدی استان هرمزگان
میباشد. شناسایی این عوامل و ارائه راهکارهایی کاربردی در جهت توسعه آنها، می تواند برای متولیان کارآفرینی و صنعت در سطح استان و حتی در سطح کشور در امر برنامه ریزی و قانونگذاری راهگشا باشد.
اهمیت كارآفرینی و ایجاد شغل جدید در اقتصاد، موضوعی می باشد كه در سالهای اخیر مورد توجه زیادی قرار گرفته است. به طور كلی اقتصاددانان كارآفرینی را از منظر سودمحوری، سرمایه گذاری و ریسك ودیدگاهی كه از گسترش اقتصاد حمایت می كند، مورد توجه قرار داده اند، اما به نظر می رسد در یک جامعه مدرن نقش كارآفرینی فراتر از بعد اقتصادی است (Henry & et al, 2003).
وقتی از موفقیت و ماندگاری كسب و كار سخن به میان می آید، پاسخ به این سئوال كه موفقیت و معیار آن چیست، ضروری به نظر می رسد. اما باید توجه داشت هنگامی می توان كارآفرین موفق را شناسایی كرد كه از شاخص های معتبری برخوردار باشد تا بتوان بر اساس این شاخص ها موفقیت افراد كارآفرین را اندازه گیری كرد. متأسفانه موفقیت كار آفرینان همواره از نقطه نظر شاخص های سنتی و مالی سنجیده شده و از دیدگاه خود كارآفرینان كم تر به موفقیت پرداخته شده است، در حالی كه مطالعات نشان می دهد، موفقیت می تواند تعاریف متعددی در كارآفرینی داشته باشد. موفقیت كارآفرینان یک ساختار چند بعدی است كه می تواند شامل عناصر شخصی، حرفه ای، محسوس و نامحسوس نیز باشد و باید توجه داشت كارآفرینان ضرورتاٌ موفقیت كاریشان را با واژه های مالی ارزیابی نمی كنند. لذا چگونگی درك موفقیت از دیدگاه كارآفرینان مسأله مهمی است كه باید در مطالعات كارآفرینی به طور اساسی به آن توجه شود . از سوی دیگر توسعه و گسترش موفقیتهای کارآفرینان یکی از راهکارهای اساسی برای رسیدن به توسعه اقتصاد پایدار میباشد. اولین گام برای این منظور شناسایی عوامل موثر بر موفقیت کارآفرینان و سپس ارائه راهکارهایی در راستای ایجاد بسترهای لازم برای توسعه این عوامل، میباشد.
هدف کلی از اجرای این تحقیق فراهم نمودن بسترهای لازم برای تسریع روند رشد کارآفرینان در ایجاد و توسعه واحدهای صنعتی استان و در نتیجه کمک به رشد اقتصادی استان میباشد. همچنین این تحقیق دارای اهداف فرعی دیگر به شرح زیر است :
نتایج به دست آمده از این تحقیق اگر مورد توجه قرار گیرد کاربردهای زیر را برای مسئولین و متولیان امر کارآفرینی و کارآفرینان می تواند به دنبال داشته باشد :
سوال اصلی این پژوهش شناسایی عوامل موفقیت کارآفرینان از دیدگاه کارآفرینان منتخب استان هرمزگان در سال 87 است . در همین راستا پرسشهای فرعی زیر مطرح می گردد:
قلمرو موضوعی این تحقیق، مباحث و مفاهیم کارآفرینی را در بر میگیرد.
این پژوهش طی دوره زمانی 6 ماهه اول سال 88 انجام شده است.
قلمرو مکانی آن استان هرمزگان میباشد.
تحقیق حاضر به لحاظ دستهبندی بر مبنای هدف، تحقیق کاربردی است. نتایج به دست آمده از این تحقیق اگر مورد توجه قرار گیرد کاربردهای از جمله 1) کمک به کارآفرینان در ایجاد کسب و کارهای جدید 2) دادن بازخوری مناسب به متولیان کارآفرینی در استان برای ارتقاء سطح عملکردشان 3) کمک به کارآفرینان برای آشنایی با عوامل موثر بر موفقیت در ایجاد یک کسب و کار جدید 4) کمک به ایجاد زمینه های لازم برای افزایش اشتغال زایی در استان؛ برای مسئولین و متولیان امر کارآفرینی و کارآفرینان می تواند به دنبال داشته باشد. لذا، این تحقیق از لحاظ هدف، تحقیقی کاربردی محسوب می شود.
روش کلی تحقیق حاضر، روش توصیفی- تحلیلی میباشد.
در این پژوهش، كارآفرینان منتخب صنایع تولیدی استان هرمزگان در جشنواره كارآفرینان برتر سال 87 جامعه آماری را تشكیل می دهند.
لازم به ذکر است که توضیحات مربوط به نمونه آماری، روشهای نمونه گیری و … به تفصیل در فصل سوم ارائه شده است.
از آنجایی که روش گردآوری داده ها، روش کتابخانهای- میدانی میباشد، بر همین اساس، تحقیق حاضر نیز برای گردآوری و تدوین ادبیات تحقیق و بررسی سوابق مربوطه از روش کتابخانهای استفاده گردید. بدین منظور از کتب و مقالات موجود در کتابخانه ها و همچنین پایان نامه های فارسی و لاتین استفاده شده است.
همچنین، در این تحقیق با تعدادی از اساتید، متخصصین و صاحبنظران خبره، نیز در زمینه موضوع مربوطه مصاحبههایی ساختاریافته انجام گرفت. در نهایت جهت جمعآوری داده ها، پرسشنامه هایی به کار گرفته شد.
با توجه به پیشرفتهای فناوری روزمره و شتابان، جوامع به جوامعی مبتنی بر دانش و آگاهی تبدیل شدهاند. توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات به مؤسسات و سازمانها این امکان را میدهد که فعالیتهای تجاری و مبادلات خود را با سرعت و انعطافپذیری انجام دهند.در قرن بیست و یکم فناوری اطلاعاتی و ارتباطی با سرعت بیشتر پیشرفت و توسعه خواهد یافت. پیشرفتهای به وجود آمده در فناوری اطلاعات و ارتباطات در اواخر قرن بیستم باعث شکلگیری تجارت الکترونیکی شده است. تجارت الکترونیکی انقلابی عظیم در شیوه تجارت و کسب و کار به وجود آورده است www.hamtermi.com).)
بهره گیری عمومی و اجتنابناپذیر از امکانات نوین ارتباطی و بزرگ راههای اطلاعاتی، باعث کوتاه شدن فوق العاده فاصله و زمان شده است و دهکده جهانی حاصل نفوذ و گسترش ابزارهای ارتباطی جدید و دستاوردهای کامپیوتری بر تمامی عرصه های زندگی انسان است آنچنان که رفته رفته هیچ جنبهای از زندگی بشر از نفوذ آن به دور نمانده و نخواهد ماند. امروزه دنیا شاهد آن است که خرده فروشیهای اینترنتی با بهره گرفتن از آخرین تکنولوژیهای نوین در ارتباطات و اطلاعات، نرمافزار، سختافزار، امنیت تبادلات و تعاملات الکترونیکی داده ها، روشهای پرداختهای الکترونیکی و بسیاری از عوامل دیگر، محیط خرید و فروش با ثباتتری را به مردم عرضه کرده اند و بسیاری از آنها در این راستا یا حتی در حاشیه آن توانسته اند سود خوبی را در معاملات خود به دست آورند.( ای . توربن و دیگران ، 1386 )
بنابراین برای گسترش استفاده از IT در کشور باید نسبت به ایجاد زیر ساختهای مناسب مخابراتی، امنیت در تبادل اطلاعات، تدوین قوانین و مقررات حقوقی مناسب، بستر سازی فرهنگی و آشنا نمودن مردم و بنگاههای اقتصادی با مزایای تجارت الکترونیکی و پرداخت الکترونیک، ایجاد پهنای باند اینترنت با سرعت بالا و کاهش هزینه آن و همچنین استفاده آن برای عموم مردم اقدام نمود.(یوتا، 2007)
در ادامه با نگاهی در هر نظام اقتصادی و بازرگانی می یابیم که، مقوله “بازار” مهمترین رکن و عامل تشکیل دهنده آن است. به تعبیر دیگر، بازار و روابط موجود در آن به شکل گیری و نهادینه کردن نظام مربوطه کمک شایانی می نماید. در تمامی بخش ها و حوزه های مختلف بازار، عوامل متعددی به کار گرفته می شود که حاصل آن را می توان فرایندی به نام بازاریابی نامید. بازاریابی نتیجه کنشها و بر هم کنش های عوامل ذینفع در بازارها است. از این رو بازاریابی را می توان به طور ساده، علم تشخیص نیازها و خواسته ها و برآورده کردن آنها از طریق فرایند مبادله تلقی کرد. (اسلام، 1385)
بی شک عصر حاضر با وجود بیثباتی ها و تغییرات ناشناخته جهان، باعث گشته همواره تحولات دور از دسترس نباشد و سازمان ها و شرکت ها برای پاسخ به این بی ثباتی ها به سمت پارادایم های جدید و سرمایه گذاری های بسیار عظیم حرکت نموده و با گسترش سیستم های اطلاعاتی سعی نموده اند که در جهت کسب مزیت رقابتی تلاش نمایند. این موج جدید در دهه 1990 دستاوردی از شکست و پیروزی ها را ایجاد نمود و نظم نوینی در عرصه های مدیریت منابع انسانی و نظارت و کنترل در راستای ایجاد مدیریت علمی و استراتژی محوری ایجاد شده است.
پس از گذشت یک دهه از توسعه فناوری اطلاعات رویکردهای تدوین استراتژی در حوزه فناوری اطلاعات تغییر نموده و در سطح جهانی برنامه های توسعه فناوری اطلاعات با رویکرد تدوین استراتژی و سرمایه گذاری کلان جهت پیدا کرده است.
استفاده روز افزون از فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) نوآوری های گسترده ای را سبب شده است. تکنولوژی اطلاعات به سرعت در بدنه شرکتها در حال رشد می باشد و جایگزین ارزشهای توسعه سنتی میگردد. امروزه این فناوریها به خوبی در کلیه بخشهای شرکت ها و موسسات، همانند بازاریابی و سیستم خرید و فروش، در سراسر جهان توسعه یافته و بیشتر مبادلات خود را بر اساس آن قرار داده اند. این درحالی است که سهم تجارت الکترونیکی شرکتها روز به روز در حال افزایش است. اما سهم کشورهای در حال توسعه از این نوع تجارت در بازارهای بین المللی چندان قابل ملاحظه نمی باشد البته پایین بودن این سهم خود نیز دارای علل و عوامل خاصی است. (احمدی و ویرجیناری، 1382)
بنگاه های اقتصادی در جهان امروز در رقابت شدید با یکدیگر بسر می برند. وضعیتی که پیش از این فعالان اقتصادی با آن مواجه نبوده و در طول دهههای اخیر بی سابقه بوده است. تحولات عمده دو دهه اخیر نظیر تسریع روند جهانی شدن، تلاش کشورهای توسعه یافته برای دستیابی به جایگاه مناسب تر در روابط تجاری صنعتی، تغییرات سریع فناوری و ظهور فناوریهای جدید، همانند فناوری اطلاعات و ارتباطات، تغییر ساختار اقتصادی کشورها به سمت اقتصادهای متکی بر دانش و استفاده از آخرین دستاوردهای علمی در اداره و مدیریت بنگاههای کسب و کار، برخی از علل عمده تشدید این رقابت می باشد. وضعیت فوق شرایط دشواری را برای پایداری و ماندگاری بنگاهها فراهم ساخته و در این میان بنگاههای صنعتی کوچک و متوسط که به تنهایی از مقیاس تولید پایینتری برخوردار بوده و نوعاً سهم کمتری از بازار را در اختیار دارند با شرایط دشوارتری مواجه ساخته است. (شفیعی، 1387).صنایع کوچک در کشور ایران و استان لرستان نیز شرایط مشابهی دارند. بنابراین صنایع کوچک در استان لرستان که درصد بسیار بالایی از واحدهای صنعتی استان را تشکیل می دهند، ناگزیرند که خود را با تغییرات سریع فناوری و ظهور فناوریهای جدید همانند فناوری اطلاعات و ارتباطات، تطبیق دهند و حداکثر توان خود را برای دستیابی و بکارگیری آنها نه تنها از گردونه تولید و رقابت خارج نشوند، بلکه روند رشد را طی نموده و موقعیت خود را در بازار تثبیت نمایند.
هوانگ (HUAVNG) و ونگ (WANG) در سال ۲۰۰۲ میلادی، ۸عامل را که بر رضایت مشتریان از کیفیت خدمت الکترونیک موثرند به صورت زیر شناسایی كرده اند:
۱ ) بازخورد عمومی درمورد طراحی وب سایت؛ ۲ ) قیمت رقابتی محصول؛ ۳ ) شرایط محصول؛ ۴ ) تحویل به موقع؛ ۵ ) سیاست برگشت محصول؛ ۶ ) حمایت مشتری؛ ۷ ) سفارشی كردن پست الكترونیک باتوجه به خواسته مشتری؛ ۸ ) فعالیتهای ترخیص. www.irantiles.com))
در این پژوهش ابتدا نقش فناوری اطلاعات در تجارت الکترونیکی شرکتهای کوچک مورد بررسی قرار گرفته و سپس مشکلاتی که این شرکتها در رابطه با بازاریابی الکترونیکی با آن مواجه هستند مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و عوامل موثر بر آن تعیین خواهد گردید.
با توجه به آشنایی روز افزون مردم با اینترنت و مزایای فراوان تجارت الکترونیکی برای مشتری، شرکت و جامعه، شرکتها و سازمانهای عرضه کننده محصولات و خدمات بایستی بیش از پیش به دنبال ایجاد فضای مناسب مطمئن و قابل اعتماد برای مردم جهت انجام این مهم باشند.
امروزه صنایع کوچک محور اصلی توسعه میباشند، لذا باید با فراهم ساختن شرایط مطلوب جهت بکارگیری فناوری اطلاعات در این صنایع، بتوانیم راه پیشرفت و راه رسیدن به یک اقتصاد کارا را هموار سازیم. بنابراین ضرورت دارد مزایای بکارگیری فناوری اطلاعات را روشن نموده و محدودیتهای بکارگیری آن در صنایع کوچک را شناسایی نماییم.
هدف اصلی از انجام این تحقیق روشن نمودن نقش فناوری اطلاعات بر رقابت، سود و فروش محصولات در صنایع کوچک میباشد. بنابراین آگاهی از این موضوع می تواند دانش مدیران شرکت را نسبت به اثرات فناوری اطلاعات بر کارایی شرکتها را افزایش دهد.
هدفهای اصلی تحقیق عبارتند از:
تعیین مشکلات فرا روی بکارگیری فناوری اطلاعات در توسعه بازاریابی صنایع کوچک شهرستان دورود
Information and Communication of Technology
Information technology