خانواده اصلی ترین هستهی هر جامعه و كانون حفظ سلامت و بهداشت روانی است و نه تنها محل تأمین نیازهای عاطفی، مادی، تكاملی و معنوی اعضای خود است بلكه مبدأ بروز عواطف انسانی و كانون صمیمانهترین روابط و تعاملات بین فردی نیز میباشد (فاض، حق شناس و کشاورز، 1390). یکی از عواملی که می تواند این کانون گرم و صمیمانه را تهدید کند و موجب ناراحتی ها و مشکلات متعددی در این کانون گرم و صمیمانه شود، بروز آسیبی تحت عنوان طلاق است كه آثار مخرب آن در ابعاد اجتماعی فوق العاده زیاد بوده و موجب ایجاد ناهنجاریهای اجتماعی بسیاری می شود. طلاق نوعى گسســت و جدایى و اخلال در بنیان هاى اساســى خانواده اســت كه منجر به جدایى همیشــگى مى شــود (محقق داماد، 1387). طلاق فرایندی است كه با تجربة بحران عاطفی هر دو زوج شروع می شود و بـا تـلاش بـرای حـل تعـارض از طریق ورود به موقعیت جدید با نقـشهـا و سـبك زنـدگی جدید خاتمه می یابد (گاتمن، 1993). طلاق به معنای فروپاشی مهمترین نهاد جامعه پذیری در جامعه انسانی اسـت. به درستی می توان پذیرفت که طلاق در آنجایی بیشتر رخ می دهد و تعدد می پذیرد که روابط بین انسان ها دچار بحران و مشکل شده باشد (ساروخانی، 1376). به اعتقاد مارکمن (1993) تقریبا همه زوجینی که ازدواج می کنند در ابتدای ارتباطشان سطح بالایی از رضایت زناشویی را گزارش می کنند. اما این رضایت از رابطه در طی زمان در میان بسیاری از زوجین کاهش می یابد (برادبری، 1998). این کاهش تدریجی رضایت مندی اعضای خانواده، ابتدا سبب گسستگی روانی و سپس گسستگی اجتماعی و در نهایت طلاق می شود. طلاق شایعترین جلوه تعارض شدید است و در نهایت بالغ بر نیمی از زوجهایی در صدد مشاوره هستند طلاق می گیرند (ورسینگتون، 2005). واژه طلاق در زبان فارسی به معنای بیزاری و جدایی کامل است (فاتحی دهاقانی و نظری، 1389). طلاق بارزترین آشفتگی زناشویی است و در همه جوامع حالت همه گیر پیدا کرده است. طلاق همانطور که بر جامعه آثار شوم می گذارد، تعادل انسان ها را ناپایدار می سازد و باعث از هم پاشیده شدن کانون گرم خانواده می شود و همبستگی بین زن و مرد را می گسلد (ستوده و بهاری، 1386).
نهـاد خانواده در دنیای كنونی، به طور گسترده ای طلاق را تجربه می كند؛ البتـه ایـن بـدان معنا نیست كه خانواده در گذشته با این پدیده مواجه نبوده است، ولـیكن طـلاق نیـز مانند تمام پدیده های دیگر، تغییر ماهیت یافته اسـت. امـروزه طـلاق اغلـب گـزینش اختیاری افراد است و به نظر می رسد نسبت به گذشته پدیدهای عادی و عملی بهنجار انگاشته می شود و به گونه ای روزافزون اقدامی برای رهـایی از تـنش خـانوادگی تلقـی می گردد. زمانی طلاق آخرین راه حل یک زندگی مشترك محـسوب مـی گردیـد و تـا رسیدن به آن نقطة پایانی، تمامی راه ها برای تداوم زندگی زناشویی آزمون می شد، اما اكنون طلاق همچون ازدواج، امری طبیعی محسوب می شود و در اكثر جوامع روشـی پذیرفته و نهادینه شده برای پایان ازدواج است (محبی، 1380). طلاق یک مسأله اجتماعی و آسیبی جدی در جامعه امروز است که اگر چه در فرهنگ و تاریخ ایران عمومیت نداشته، اما رشد سریع و پیامدهای عمیق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، قانونی و روانی که بر ابعاد مختلف جامعه دارد، امری نگران کننده است. در واقع خانواده امروز در مرحله ای حساس قرار دارد، که به طور گسترده ای طلاق را تجربه می کند (آزاد،1377). بررسی در زمینه آسیب شناسی خانواده نشان می دهد که طلاق یکی از متداول ترین مسائل خانواده در جوامع امروزی است بطوری که در بسیاری از جوامع آمار طلاق رقم بالایی را نشان می دهد (اخوان تفتی، سیف،1387). در حال حاضر جهان با روند رو به افزایش طلاق مواجه است. آمار جهانی در ارتباط با طلاق مؤید این واقعیت است. در آمریکا 20 درصد کودکان در خانههایی زندگی می کنند که فقط یکی از والدین (به طور معمول مادر) عهده دار خانواده است (قطبی، 1383). بر اساس آمار رسمی در ایران از هر 1000 مورد ازدواج، حدود 200 مورد به طلاق منجر می شود و ایران چهارمین کشور جهان از نظر میزان نسبت طلاق به ازدواج معرفی شده است (یوسفی، 1390).
اگرچه طلاق هم اکنون در جوامع روشی پذیرفته شده و نهادینه شده برای پایان ازدواج است، به عنوان یک مســئله اجتماعی می تواند زمینه بروز بســیاری از مسائل و پیامدهای متفاوت و بعضا زمینه بروز بســیاری از آسیب های اجتماعی دیگر در سطوح فردی و سطوح جتماعی را فراهم آورد. از یک سو این آثار و پیامدها می تواند عوارضی را برای زنان و مردان و از سوی دیگر برای فرزندان به همراه داشته باشد. از جمله آثار و عوارض منفی طلاق بر زنان مطلقه مشــكلات اقتصــادی و معیشــتی، تن دادن بــه ازدواج های موقت و یا خــارج از عرف اجتماعی، افســردگی، سرخوردگی و كاهش رضایت از زندگی، پذیرش نقش های چندگانه و تعدد نقش ها، روی آوردن به آسیب هایی همچون قتل، خودكشی، اعتیاد، فحشا، سرقت، انزوا و اختلال در مناســبات و تعاملات اجتماعی، مشــكلات جنســی و روی آوردن به انحرافات جنســی و فساد اخلاقی، مشكلات ناشــی از عدم حضانت فرزندان، دلتنگی و از دست دادن ســلامت روانی و جســمی و … هستند. برای مردان فشارهای روحی و روانی، ابتلا به انواع آسیب ها مثل اعتیاد به مواد مخدر، الكل، اختلافات رفتاری، خودكشــی و انحرافات جنســی و قرار گرفتن در معرض انواع بیماری های عفونی و ویروسی، از دست دادن پیوندها و همبستگی با خانواده، طرد خانوادگی و اختلاف با ســایر اعضای خانــواده، تن دادن به ازدواج های موقــت و ازدواج های ثانویه، اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، از جمله آثار و پیامدهای منفی طلاق برای مردان است. آثار و عوارضی که طلاق برای فرزندان به همراه دارد، از آن جهت قابل اهمیت اســت كه می تواند زمینه بروز بســیاری از اختلالات رفتاری، روحی و روانی در آنان باشــد و زندگــی فــردی و اجتماعی آتی آنان را بــه مخاطره اندازد. از جمله عواملی که می تواند در ایجاد تعارض و طلاق در بین زوجین نقش زیادی داشته باشد، عوامل شخصیتی از قبیل ویژگی های شخصیتی، اختلالات شخصیت و منبع کنترل زناشویی می باشد. بنابراین هدف این پژوهش مقایسه ویژگی های شخصیتی، اختلالات شخصیت و منبع کنترل در زوجین عادی و متقاضی طلاق است.
طلاق علل متعددی دارد و كمتر می توان برای آن علل محدودی را در نظر گرفت. طلاق از آن دسته پدیده های اجتماعی است كه دارای علل متعدد و در اكثر مواقع پیچیده است. پژوهشگران متعددی در داخل و خارج از کشور به بررسی این مسئله پرداخته و به علل و ریشه ها و به ویژه پیامدها و عوارض فردی، خانوادگی و اجتماعی آن توجه کرده اند. تحقیقات مختلف نشان داده اند که عوامل برون روانی از جمله دخالت دیگران در زندگی و تفاوت منزلتی (فاتحی دهاقانی و نظری، 1389؛ قطبی، 1383)، برآورده نشدن انتظارات زوجین (فخرایی و حکمت، 1389)، مشکلات مالی و اقتصادی ( شیرزاد و کاظمی فر، 1383؛ قطبی، 1383و میلر و همکاران، 2003)، اعتیاد، فقر و بیکاری و اختلاف فرهنگی (شیرزاد و کاظمی فرد، 1383؛ توسلی و ندوشن، 1390)، بیکاری مردان (شیرزاد و کاظمی فرد، 1383) و عوامل درون روانی از جمله عدم تفاهم اخلاقی و عقیدتی زوجین (قطبی، 1383) ، مهارتهای ارتباطی ضعیف (هنریان و یونسی، 1390) و… در روابط زوجین و در نتیجه طلاق تاثیر به سزایی دارند که از بین آن ها ویژگیهای درون روانی از اهمیت به سزایی برخوردارند. زیرا این عوامل با تمام جنبههای زندگی افراد مثل آموزش، شغل و عملکردهای بین فردی مرتبط هستند (دوروس، هانزال و سگرینا، 2011).
از جمله ویژگیهای درون روانی که به نظر می رسد ثبات روابط زوجین را تحت تاثیر قرار می دهد، ویژگیهای شخصیتی، اختلالات شخصیتی و منبع کنترل زناشویی در زوجین می باشد. شــخصیت، می تواند تأثیرات پایداری بر روابط زناشــویی داشــته باشــد (شاهمرادی و همکاران، 1390). همچنین برخی از ویژگیهای شــخصیتی و اختلالات روانی، تنشها و تعارضات را بین زوجها افزایش می دهد و تداوم زندگی زناشویی را تهدید می كند (عطاری و همکاران، 1385). کارنی و برادبوری (1997) معتقدند كه بعضی تمایلات شــخصیتی مانند روان رنجوری آســیب پذیری های پایداری را به وجود می آورند كه بر چگونگی انطباق زوجها با تجارب فشــار آفرین تأثیر می گذارد. این انطباق نیز بر رضایت آنها از روابط زناشویی مؤثر است. بسیاری از روانشناسان و خانواده درمانگران، ویژگی های شخصیتی زوجین و کیفیت روابط بین اعضای اصلی خانواده را مهمترین عامل در موفقیت و عدم موفقیت هر ازدواجی می دانند. در واقع زناشویی، ازدواج دو شخصیت است. هر یک از زوجین با پیشینه تحولی و سبک شخصیتی و ترکیب عوامل زیست شناختی، محیطی و تجربی گوناگونی به زندگی مشترک قدم می گذارند. یافته های پژوهشی نشان می دهد که عوامل و ابعاد شخصیتی بهتر از متغیرهای تقویمی مثل سن، تحصیلات یا سابقه جدایی در گذشته کیفیت روابط زناشویی را پیش بینی می کند (بنتلر و نیوکمپ، 1998). پژوهش ها نشان داده اند که ثبات و پایداری یک ازدواج با هماهنگی ویژگیهای شخصیتی زوجین مرتبط است. محققان معتقدند که یک توافق عمومی وجود دارد که خصوصیات شخصیتی نقش مهمی در نتایج منفی یا مثبت روابط زناشویی دارد (آتاری و همکاران، 2006). پژوهش ها به این نتیجه رسیدند که ویژگی های شخصیتی یکی از مهمترین عامل ها در شکل گیری، حفظ، و فروپاشی ازدواج هستند. به طور کلی، ویژگی های شخصیتی بر شیوه ای که همسران یکدیگر را درك و با هم تعامل می کنند تأثیر می گذارد و تعیین می کند که چگونه اختلافات زناشویی درك و مطرح می شوند (بارلدس دیک و بارلدس-دی جکسترا، 2006). رابینز و همکاران (2000) نشان دادند که از میان پنج عامل بزرگ شخصیت، ویژگی روانرنجورخویی قدرتمندترین پیش بینی کننده عدم ثبات رابطه و نارضایتی زناشویی است. دونلان و همکاران (2004) با اشاره به تحقیقات متعدد انجام شده، بر این نکته تاکید دارند که رضایت زناشویی بیش از همه، از ویژگیهای شخصیتی زوجین متاثر است.
از سوی دیگر تحقیقات نشان داده اند که اختلال شخصیت منبع مهمی از مشکلات ازدواج است که باعث ناسازگـاری و ایجـاد مشکـلات زناشویی می گردد و می تواند با انواع شخصیت شناسایی شود. یـک اختلال شخصیت، الگوی پایداری از رفتار و تجربۀ درونی است که با انتظارات فرهنگی، به میزان قابل ملاحظه ای مغایرت دارد، فراگیر و انعطاف ناپذیر است، در دوران نوجوانی یا اوایل بزرگسالی آغاز می شود، در طی زمان پایدار است و به پـریـشـانـی یـا اخـتـلال منـجـر مــی شـود (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2003). هنگامی که یکی از همسران در ازدواج مبتلا به اختلالات روانشناختی گردد، به احتمال زیادی همسرش نیز از این امر متاثر می شود. گاهی اختلالاتی مانند اختلالات شخصیت که به طور مشهود در مبتلایان به آن دیده نمی شود، از عوامل ناسازگاری و تنشهای زندگی زناشویی خواهند شد (قره داغی، 1390).
همچنین تحقیقات نشان داده اند که منبع کنترل از فاکتورهایی است که می تواند بر احساس نشاط و شادکامی و بهزیستی افراد مؤثر باشد (شولتز و شولتز، 2005). علاوه بر این تحقیقات نشان داده اند که رابطه ی مستقیمی بین منبع كنترل و سازگاری زناشویی وجود دارد و پژوهش ها درباره منبع کنترل نشان می دهد که افرادی که احساس می کنند می توانند بر وقایع زندگی خود مؤثر باشند، نسبت به افرادی که چنین باوری را ندارند، از سلامت رفتاری و اجتماعی بیشتری برخوردار هستند (کرواس و شاو، 2000). علاوه بر این، پژوهشها نشان داده اند که که منبع کنترل درونی، با سلامت عمومی و سلامت روانشناختی رابطه مستقیم دارند و آن هایی که دارای منبع کنترل درونی هستند، رضایتمندی بیشتری از زندگی را گزارش می دهند (کری کالدی و همکاران ، 2002). همچنین پژوهش ها نشان داده اند، افرادی که احساس می کنند می توانند بر وقایع زندگی خود مؤثر باشند، نسبت به افرادی که چنین باوری را ندارند، از سلامت رفتاری و اجتماعی بیشتری برخوردار هستند. پژوهش حاضر به دنبال بررسی این است، که وجود کدام ویژگیهای شخصیتی و اختلالات شخصیتی و منبع کنترل در روابط زوجین، در زنان و مردان موجب مشکلات زناشویی و در نتیجه اقدام به طلاق می شود. از آنجا که اختلالات شخصیتی و ویژگیهای شخصیتی و منبع کنترل در روابط زناشویی به عنوان یک عامل جهت دهنده رفتار محسوب می شود و با توجه به اینکه بر رفتار و روابط زن و شوهر تاثیر می گذارد و آن ها را به سوی طلاق می کشاند و نظر به افزایش طلاق در کشور و آثار روانشناختی طلاق بر خانواده، فرزندان طلاق و جامعه باید سعی کرد در جهت مقابله با وضع موجود تمهیداتی را اتخاذ نمود. براین اساس پژوهش حاضر به دنبال بررسی این است، که کدام ویژگیهای شخصیتی و اختلالات شخصیتی و همچنین منبع کنترل در روابط زوجین، در زنان و مردان با مشکلات زناشویی و در نتیجه اقدام به طلاق رابطه دارد.
1-3- اهمیت و ضرورت مسأله
جوامع با مشکلات و معضلات اجتماعی متعدد روبرو می باشند. اما در همه ی جوامع برخی از مسائل و مشکلات از درجه بالاتری برخوردار هستند که به واسطه میزان آسیبی که بر پیکره جامعه وارد می کنند، می توان بر اهمیت آن ها پی برد. یکی از مسائل اجتماعی قابل بحث در جامعه ما و اکثر جوامع، مسئله ستیز خانوادگی و طلاق می باشد، که آمار آن در جامعه رو به افزایش است. نرخ رشد طلاق طی سالهای اخیر سیر صعودی داشته است و آمار بدست آمده از سازمانهای مربوطه، در ایران در سال 1385، در کل کشور 94 هزار و 39 فقره طلاق صورت گرفته که این آمار طلاق در سال 1392 به 155 هزارو 369 فقره افزایش یافته است (سازمان ثبت احوال کشور). اگر بخواهیم دقیق به این مهم بپردازیم آمار طلاق در کشور ایران در سال 93، 163 هزار و 572 مورد یعنی به طور متوسط 19 طلاق در هر ساعت بوده است که نسبت به سال گذشته 3/5 درصد افزایش داشته است. در کشور ما براساس آمارهای موجود میزان طلاق در سالهای مختلف 11 تا 12 درصد در حال نوسان است که در کل حاکی از افزایش آن است. همچنین نگاه دقیق تر نشان می دهد که در کلان شهرها از هر 100 ازدواج 20 مورد به طلاق منجر می شود (عماری،1394).
طلاق موجب اختلال در نظم و انسجام خانواده می شود، هرچند ممکن است به اختلافات زناشویی و ناسازگاری ها پایان دهد، اما آثار و نتایج ناگوار آن خصوصا برای زنان مطلقه و کودکان آن اجتناب ناپذیر است (توسلی و همکاران، 1390). طلاق هرچند راه حل اجتماعی محسوب می شود، ولی با توجه به شیوع بالا و اثرات منفی اجتماعی، اقتصادی، روانی و … آن بر افراد قابل تامل است و مطالعات بیشتری را مرتبط با فرهنگ جامعه می طلبد تا شاید بتوان تاثیرات هرچند اندک در جلوگیری از وقوع آن گذاشت. پدیده طلاق یکی از مسائل عمده جوامع امروزی است که تمامی زندگی فعلی و آینده فرد را در بر می گیرد. این خود هشداری است برای جامعه ما که روز به روز به تعداد افرادی که به دادگاه خانواده و مراکز خدمات روانشناسی و مشاوره ای مراجعه می کنند، افزوده می شود. ولی متاسفانه تمهیدات جدی و پژوهشهای کارساز که بتواند راه حلهای مؤثر به کاهش ناسازگاری که منجر به طلاق می شود انجام نگرفته است. منتهی دلایل شناخت و بررسی عواملی که منجر به استحکام بنیان خانواده و کاهش میزان طلاق در این نهاد اجتماعی می گردد، می تواند اثری سودمند در ارتقای شاکله کلی این جامعه ایفا کند. در طی دهه های گذشته تلاشهای فراوانی به منظور مشخص کردن دلایل ناسازگاری و طلاق انجام شده است. پدیده طلاق، پدیده ای چند بعدی است و یک عامل به تنهایی نمی تواند نقشی داشته باشد. در مورد عواملی چون توسعه اجتماعی و اقتصادی، مهارتهای اجتماعی، مهارتهای ارتباطی، عوامل روانشناختی و جمعیت شناختی و مشکلات جنسی تحقیقات زیادی صورت گرفته است. یکی از عوامل دیگری که می تواند با طلاق رابطه زیادی داشته باشد و تحقیقات محدودی در این زمینه انجام شده است، عوامل شخصیتی است. عوامل شخصیتی از جمله عواملی که در سبب شناسی طلاق ضرورت دارد بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد، است. از آنجا که هریک از زوجین با ویژگیهای شخصیتی خاصی وارد زندگی زناشویی می شوند و تحقیقات نشان داده اند که بین ویژگیهای شخصیتی و سازگاری زناشویی رابطه وجود دارد (بهروز و همکاران، 1393) و از طرف دیگر از آنجا که وقتی این ویژگیهای شخصیت انعطاف پذیر باشند موجب اختلالات شخصیت می شوند و زوجین زمانی که دچار این اختلالات شخصیت باشند، آن توان روانشناختی برای ایجاد فضای صمیمانه و توام با نزدیکی هیجانی را نخواهند داشت و در نتیجه ارتباط سطحی مانع ابراز عمیق احساسات در هر دو طرفین می شود و این امر موجب ناراضیتی زوجین می شود و از سوی دیگر چون این افراد نسبت به اختلال خود بینشی ندارند، طرف دیگر را مقصر دانسته و عامل نارضایتی را به طرف مقابل نسبت می دهند و این سبک ارتباطی موجب ناسازگاری می شود (والدک و میلر، 2000) و از طرف دیگر از براساس اینکه تحقیقات نشان داده اند که سازگاری افراد در زندگی تا حدی به این بستگی دارد که دارای منبع کنترل درونی یا بیرونی هستند و اینکه افرادی که دارای منبع کنترل درونی هستند از نظر اجتماعی ماهرترند، با استرس بهتر مقابله می کنند و بر زندگی خود کنترل بیشتری دارند (فارز، 1993)، شناسایی عوامل شخصیتی مؤثر بر شدت درخواست طلاق، از جمله ویژگیهای شخصیتی، اختلالات شخصیت و منبع کنترل برای تدوین و اجرای برنامههای اجتماعی و فرهنگی در جهت سالم سازی زندگی زوجین و اقدامات عینی و ملموس ، الزامی به نظر می رسد.
فرم در حال بارگذاری ...