امروزه بخشهای خدماتی، مهمترین بخش اقتصادی هستند و گردشگری یکی از مهمترین حیطههای بخشهای خدمات را تشکیل می دهد که راهی با دوام و با موانع کم ورورد به بازار بر ای بالا بردن فعالیتهای اقتصادی است. گردشگری دارای توانایی ذاتی خلق پتانسیلهای سودآوری در اقتصاد محلی و بین المللی است(استراماگلیا، 2014،ص60). مقصدهای گردشگری از نظر توان و قابلیت جذب گردشگر باهم متفاوتند. برخی از این مقصدها از قابلیتهای لازم برای جذب گردشگر در سطح ملی و بین المللی برخوردارند و میتوانند عامل محرک توسعه گردشگری در منطقه بشمار آیند و برخی هم از قابلیت محلی برخوردارند.(صیایی، شجاعی، 1389) مطابق یک طبقه بندی نزدیک به 200 نوع شغل به صورت مستقل، با گردشگری رابطه مستقیم دارند. بنابراین ایجاد فرصتهای شغلی از سوی صنعت گردشگری بسیار حائز اهمیت است.بطوریکه در حال حاضر درسطح جهانی حدود یک سوم مشاغل خدماتی بصورت مستقیم و غیرمستقیم در اختیار صنعت گردشگری است(حیدری،1387).
بروز تنوع در خدمات و محصولات گردشگری برای پاسخ به تقاضای روزافزون و نیازهای متنوع آن ضروری است و گردشگری به عنوان یکی از بخشهای بزرگ اقتصادی به مشارکت بالای بخش کارآفرینی نیازمند است.(لرد بکمن،2005). با تشدید رقابت در خدمات گردشگری، به کارگیری رویکردهایی مورد تأکید مسؤولان کشورها قرار میگیرد که با تمرکز بر آنها بتوان به رشد سریعتر و ارزشافزایی بیشتر دست یافت. کارآفرینی به عنوان موتور توسعه اقتصادی(شومپیتر،1994) رویکرد مناسبی برای پاسخگویی به این نیاز است.(گاندری، کیکول،2007و فلپس،2006)
کارآفرینی فرایندی است که طی آن فردی بهنام کارآفرین که گرایشهای شناختی خاصی دارد به دلیل داشتن دانش قبلی در یک حوزه خاص توانایی تشخیص یک فرصت را مییابد و پس از ارزیابی وتشخیص ارزش تجاری آن، منابع و اطلاعات لازم برای بهره برداری از آن فرصت را کسب می کند. با این تعریف از کارآفرینی میتوان پیبرد یکی از بخشهای مهم کارآفرینی “فرصت” است و درواقع شروع فرایند کارآفرینی از طریق شناسایی فرصت اتفاق می افتد.(هیلز،لمپکین و ساین، 1997).
در دنیا امروز چه در کشورهای توسعه یافته و جه در کشورهای در حال توسعه، بزرگترین امتیاز برای هر صنعت، سازمان و فرد، داشتن تفکر و خلاقیت برای کارآفرینی است. تفکر کارآفرینی کلید رشد و توسعه اقتصادی هر کشور شناخته شده است. یکی از شاخههای مؤثر در اشتغالزایی و کارآفرینی، صنعت گردشگری است؛ زیرا گردشگران دارای فرهنگهای مختلف، نیاز، سلیقه و خصوصیاتی هستند که کشور میزبان باید برای ارائه خدمات گردشگری و معرفی فرهنگ خود، به گونه ای خود را با فرهنگ مهمان مطابقت دهد که جذابیت و اصالت فرهنگ خود را به صورت واقعی و هنرمندانه به گردشگر علاقهمند منتقل کند. (پاپلی یزدی،1386)
توسعه گردشگری از مسیر توسعه بنگاههای کوچک یکی از مراحل مهم و حیاتی رشد و ادامه گردشگری بهشما میرود. مرحله تأسیس
بنگاههای کوچک را باید مرحله بلوغ منحنی رشد گردشگری در سطح تحلیل خرد الگوی سیاستگذاری دانست. بنابراین، مؤلفه های گردشگری کشور حکایت نزدیکی و کثرت وجوه مشترک نظام گردشگری موجود با قالبهای فعالیت کسب و کار بنگاههای کوچک است(شجاعی، نوری،1386)
کارآفرینی و گردشگری هر دو از جمله موضوعهای جدید و نوظهور در نوشتارهای علمی به شمار میآیند و مطالعات مختلفی مرتبط با هریک از این موضوعات در سطح جهانی انجام شده است. با توجه به تقاضای روز افزون گردشگری در ایران، هنوز بازار خدمات ویژه آن بهصورت حرفهای توسعه نیافته است. در چنین بازارهایی بررسی دقیق و حساسیت نسبت به نیازهای بازار و همچنین توانمندی در هدف قراردادن مصرف بهینه منابع، می تواند به کارآفرین در توسعه فرصت کمک نماید. از اینرو، کارآفرینی بیشتر در کشف فرصتهای موجود و در مراحل بعدی در خلق فرصتها با بکارگیری فناوریهای جدید تبلور مییابد. رشد کارآفرینی در عرصه گردشگری نیازمند درک فرصت و فرایندهای کارآفرینی مرتبط با آن است (شفیعیان، و همکارن، 1391).
شهر مشهد با دارا بودن جاذبههای متعدد و متنوع و نیز وجود فرهنگ مناسب گردشگرپذیری، پایگاهی غنی از فرصتهای کارآفرینانه است و به دلیل وجود فضای کارآفرینی، گسترش و توسعه کارآفرینی باید از اولویتها در این شهر باشد. این پژوهش، یک تحقیق كاربردی در جهت شناسایی فرصتهای كارآفرینانه برای استفاده كارآفرینان در زمینه گردشگری در شهرستان مشهد میباشد. با توجه به نقش گردشگری در فرهنگ و اقتصاد، پژوهشگر درصدد بررسی این مسئله برآمده است كه:
چه فرصتهای كارآفرینانهای در این صنعت در مشهد وجود دارد تا كارآفرینان بتوانند از آنها برای ارزشآفرینی استفاده كنند و این فرصتها چگونه اولویت بندی می شوند؟
صنعت مسافرت و گردشگری به عنوان بزرگترین و متنوعترین صنعت در دنیا به حساب میآید. پدیده گردشگری که خود به صورت یک پدیده اجتماعی- فرهنگی مطرح است به بزرگترین تحرک و جابجایی انسانها اطلاق می شود. صنعت گردشگری آمیزهای از فعالیتهای مختلف است که به صورت زنجیروار در جهت خدمترسانی به گردشگران انجام میگیرد. گردشگری تمامی پدیده ها و روابط حاصل از تعامل گردشگران، عرضه کنندگان و فروشندگان محصولات گردشگری، دولتها و جوامع میزبان در فرایند جذب و پذیرایی را در بر میگیرد (مک این تاش و چارلز،1995،ص9).
توسعه صنعت گردشگری برای کشورهای در حال توسعه که به معضلاتی همچمون نرخ بیکاری بالا، محدودیت منابع ارزی و اقتصاد تکمحصولی مواجه هستند از اهمیت فراوانی برخوردار است (صباغ کرمانی و امیریان،1379،ص 59).
اهمیت صنعت گردشگری امروزه به حدی رسیده است که به بزرگترین صنعت خدماتی جهان تبدیل شده است. سالیانه میلیونها نفر گردشگر در سراسر جهان با انگیزههای گوناگون در حال جابجایی و سفر میباشند. بسیاری از کشورهای پیشرفته و در حال توسعه با درک جایگاه گردشگری در چرخه اقتصادی، اجتماعی، ارتباطات و مسائل سیاسی، این فعالیت انسانی پویا و صنعت بدون دود را سرلوحه فعالیتهای پیشرو در کشورشان قرار دادهاند و از منافع کوتاه مدت و بلند مدت آن که در پرتو برنامه ریزی و مدیریت صحیح نمایان میگردد بهرهمند می شوند (موسوی، میرنجف؛ ابراهیمزاده، عیسی؛ کاظمیزاد، شمساله و قنیری، حکیمه، 1391). براساس پیش بینی سازمان تجارت جهانی تا سال 2020 میلادی تعداد جهانگردان به رقمی بالغ بر 6/1 میلیارد خواهد رسید و بیش از 50 درصد معضل اشتغال در کشورهای در حال توسعه از این طریق قابل رفع خواهد بود.
طبق آمار رسمی مرکز آمار ایران در بهار سال 92 از حدود 164 میلیون نفر شب اقامت در کل کشور، مشهد با حدوداً 15 میلیون نفر شب اقامت بالاترین میزان مسافر را دارا بوده است. این آمار میزان اهمیت توجه به نگرشی کارآفرینانه به گردشگری را نشان میدهد.
عدم پاسخ صحیح به برخی از نیازهای مسافرین، منجر به بروز فسادهایی غیرقابل کنترل شده است. این درحالی است که برخی از این نیازها، نیازهای اولیه مانند اقامت گردشگران هستند و این بیانگر این مساله است که کارآفرینان حتی می توانند در خدماتی مانند اقامت، فرصتهای اشباع نشدهای را در بازار کشف کنند تا علاوه بر برطرف کردن نیاز گردشگر و منافع شخصی برای کارآفرین، از ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی نیز جلوگیری نمایند.
برطبق مبانی نظری، کارآفرینی نقش مهمی در اقتصاد هر کشور دارد و شناسایی فرصتهای کارآفرینانه می تواند به رونق کارآفرینی کمک کند. در این پژوهش، هدف شناسایی فرصتهای کارآفرینانه صنعت گردشگری در شهرستان مشهد است که بر اساس آن می توان فرصتهای کشف نشده را شناسایی و یا فرصتهای خلق نشده را بوجود آورد. بدین ترتیب می توان کارآفرینان را برای بررسی فرصتها و سرمایه گذاری در آنها تشویق نمود و در نتیجه صنعت گردشگری را به سمت رضایت هرچه بیشتر مسافران سوق داد. بنابراین پس از انجام تحقیق فوق، انتظار میرود كه فرصتهای كارآفرینانه جدید در زمینه صنعت گردشگری برای كارآفرینان مشخص گردد كه با بهره برداری از آنها بتوانند خود و جامعه را منتفع سازند.
هدف اصلی تحقیق عبارت است از:
اهداف فرعی تحقیق به ترتیب عبارتند از
Lord Backman
Gundry
Kickul
Phelps
تجارت سیار را در واقع می توان تجارت الکترونیک بی سیم دانست، که روز به روز با توجه به گسترش تکنولوژی های ارتباطی بی سیم به شکل فزاینده ای گسترده تر می شود. تجارت سیار در واقع آغاز گر فصل جدیدی در تجارت جهانی است. آنچه که مسلم است در برخورد با هر پدیده نوظهور در عرصه علم و فن آوری ، اولین و اصلی ترین کار شناخت درست آن و بوجود آوردن درک کاملی از آن است . در کشور ما نیز چون تجارت الکترونیکی سیار پدیده ای نوظهور و تازه به نظر می رسد نیازمند آن است که از جنبه های مختلف مورد بررسی و شناخت قرار گیرد و چگونگی استفاده سریعتر و بهتر از آن مورد تحلیل و واکاوی قرار گیرد(داوری ،1386).
با ظهور و گسترش شبكههای بیسیم، امروزه نسل جدیدی از كاربردهای تجارت الكترونیكی تحت نام تجارت سیار پدیدار شده است. تجارت سیار از طریق هزاران ابزار موبایلی نظیر تلفنهای همراه، ابزارهای دیجیتالی شخصی(PDA)، دفترچههای یادداشت دیجیتالی و حتی داشبوردهای بیسیم اتومبیل ها در جریان است(چینگمون، 2011). از این رو است که تجارت سیار را آغازگر فصلی جدید در تجارت جهانی میخوانند و راه حل های سیار را برای تمامی گروه های درگیر مفید عنوان می کنند زیرا تجارت سیار تجارتی فراتر از مرزها است.
دولت ها و سازمان های امروزی برای ادامه بقای خود در این دنیای جدید باید خود را برای رقابتی سخت آماده کنند . چرا که عدم آمادگی برای تغییر و همسویی با این حرکت جهانی، پایانی جز حذف شدن از عرصه تجارت جهانی در پی نخواهد داشت. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست. مدیران باید با شناخت دقیق از مفاهیم، زیر ساخت ها و موانع پیش رو و با بهره گرفتن از تجربیات موفق در این عرصه خود را برای رویارویی با این موج عظیم جدید که به سرعت در جهان در حال گسترش است مهیا کنند.
امروزه فناوری اطلاعات و ارتباطات محور توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی كشورهای مختلف قرار گرفته است. تجارت سیار یكی از نمودهای عینی انقلاب فناوری اطلاعات و ارتباطات در عرصههای اقتصادی است. ظهور اینترنت و تجاری شدن آن در دهه های اخیر شیوههای سنتی تجارت را متحول نموده است. تجارت سیار انقلابی در شیوهها و رویههای تجاری گذشته ایجاد كرده و سرعت و صرفهجویی را در بهترین وجه جامه عمل پوشانده است. در محیط الكترونیكی فاصلههای جغرافیایی و محدودیتهای زمانی و مكانی منتفی و مبادلات تجاری بر پایه اطلاعات الكترونیكی انجام میشود. تجارت سیار با رفع موانع فراروی تجارت بینالملل روند تجارت جهانی را تسریع می کند. تجارت سیار از مزایا و پیامدهای اقتصادی مهمی از قبیل گسترش بازار، كاهش قیمت منابع تولید، ارتقای بهرهوری، كاهش هزینههای مبادلاتی، ایجاد اشتغال و كاهش تورم برخوردار بوده و در رشد درونزای اقتصادی نقش محوری دارد(میرحسینی و همکاران، 1391).
ما در دنیای امروز شاهد استفاده روز افزون از فناروی اطلاعات در زندگی شخصی و کاری خود هستیم. تلفن همراه به عنوان یک وسیله ارتباطی به سرعت راه خود را در میان کسب و کارها باز کرده است . استفاده روزافزون از اینترنت در کسب و کارها تحت عنوان تجارت الکترونیک، شاخهای جدید با نام تجارت سیار را به وجود آورده است در عصر حاضر پیشرفت فناوری و توسعه فناوریهای بسیار منجر به شکل گیری نوع جدیدی از تجارت الکترونیکی تحت عنوان تجارت سیار شده است و در تاریخ فناوری، هیچ پدیدهای امکانات و هیجانات تکنولوژی بیسیم را نداشته است. در واقع قرن 21 پلی است بین داستانهای علمیـ تخیلی و تجلّی عملی آنها؛ آن هم با سرعتی نفسگیر. تکنولوژی ارتباطات بیسیم در همه وجوه و جوانب زندگی از جمله تجارت و بازرگانی نفوذ کرده است. به منظور حداکثر بهرهبرداری و آماده باش لازم برای آیندهای که ارتباطات در آن از طریق تکنولوژیهای بیسیم انجام خواهد گرفت، آگاهی هر چه بیشتر در این زمینه، حیاتی به نظر می رسد. تجارت سیار فرصتهای بسیاری را به منظور ایجاد رابطــه فرد به فرد با مشتریان در دنیای تجارت الکترونیک ایجاد کرده است(دعائی و همکاران،1387).
تجارت سیار در واقع استفاده از فناوریهای بی سیم به منظور فراهم نمودن خدمات شخصی، مکان محور و آسان برای مشتریان ،
کارمندان و شرکا است . ارزش اطلاعات و دسترسی هر زمانه و هرمکانه آن نه تنها توسط کشورهای پیشرفته صنعتی درک و به کار گرفته شده است بلکه کشورهای در حال توسعه نیز به اهمیت این موضوع برای حرکت به سوی پایدار پی برده اند. همانگونه که تجارت الکترونیک ، تجارت را آسان می سازد تجارت سیار نیز به کمک ویژگی بی سیم بودن خود و با از بین بردن موانع مکانی بیشتر ، تجارت الکترونیکی را تسهیل می نماید(برترند و دیگران ، 2001).
تجارت سیار، همان تجارت الکترونیک از طریق فناوری های بی سیم است و در واقع جدید ترین نوع تجارت نوع تجارت الکترونیک محسوب می شود گرچه این تجارت هنوز در مراحل آغازین خود به سر می برد ولی تا به حال رشد فزاینده ای داشته است جامعه ما با پیشرفت فناوری در سالهای اخیر؛ شاهد رشد تجارت سیار بوده و همچنان گسترش آن را در سالهای آتی انتظار داریم. سرویس های مختلف تلفن های همراه هر روز ارزانتر و سریعتر و دستگاه های تلفن همراه کوچکتر، کاراتر و ارزانتر از گذشته به بازار عرضه می شوند که به خلق کارکردهای جدیدی منجر خواهد شد. علی رغم گسترش تعداد استفاده کنندگان از تلفن همراه در ایران، استفاده از این فناوری در امور تجاری و کسب و کار همچنان در سطح محدودی به سر می برد. در حال حاضر تبلیغات با بهره گرفتن از سرویس پیام کوتاه، پرداخت قبوض با بهره گرفتن از سیستم بانکداری سیار در مقیاس محدود توسط کاربران استفاده می شود. ایرانسل به عنوان سومین اپراتور فعال در ایران سرویس پیام چند رسانه ای و سرویس اینترنت سیار را برای برای اولین بار به ایرانیان ارائه کرده است. با وجود جمعیت 75 میلیونی که در پهنه وسیعی در سراسر ایران گسترانیده شده است، کاربردهای تجارت سیار همچنان محدود بوده که بنابراین در این پژوهش برآنیم که به شناسایی عواملی که بر توسعه تجارت سیار تاثیر می گذارند بپردازیم.
تجارت سیار، همان تجارت الکترونیک از طریق فناوری بی سیم است و در واقع جدیدترین نوع تجارت الکترونیک محسوب می شود.گر چه این تجارت هنوز در مراحل آغازین خود بسر می برد ولی تا به حال رشد زیادی داشته است.این تجارت باعث خواهد شد که کاربران به اطلا عات حساس تجاری و نیز توانمندی های ارتباطی در هر مکان و زمان، دست یابند( یانگ، 2005).
هدف از مطالعه حاضر شناسایی و بررسی عوامل تاثیر گذار بر توسعه تجارت سیار در شهر کرمانشاه(مطالعه موردی : استفاده کنندگان گوشی تلفن همراه ) می باشد.
Personal Digital Assistant
Ching Mun
Berterand,Vicent& others
Mobile-Business
SMS
MMS
GPRS
Nagai E.W.T
Yang, K.C.C
Kim
موفقیت و پیروزی در زندگی، دوستی، کار، تحصیل و تقریبا هر اقدامی که برای آن کوشش میکنیم تا حد زیادی از تصورات شخصی ما سرچشمه میگیرد. به نظر میرسد افرادی که به ارزش شخصی خود اطمینان دارند و خود را فردی باارزش میدانند، موفقیت و خوشبختی را به سوی خود جذب میکنند مفهوم” خود” از موضوعاتی است که به لحاظ کانون توجه بودن، تاریخچهای تقریبا طولانی دارد. آگاهی از خود نشاندهنده جنبه مهمی از تجربه پدیدار شناختی یا ذهنی انسان است. تعداد جالب توجهی از پژوهشها نشان میدهند که چگونگی احساس انسان از خود در بسیاری از موقعیتها بر رفتار او اثر میگذارد. درحال حاضر مهم ترین و رایج ترین اشکالات و اختلالات رفتاری را به خود نسبت دادهاند(فروید،173،1914).
به مفهوم خود به سه دلیل تاکید شده است: اول اینکه آگاهی از خود نشاندهنده جنبه مهمی از تجربه ذهنی انسان است .دوم اینکه تعداد جالب توجهی از پژوهشها نشان میدهند که چگونگی احساس انسان از خود در بسیاری از موقعیتها بر رفتار او اثر میگذارد و سوم اینکه مفهوم خود برای بیان جنبههای سازمان یافته و یکپارچه کنش شخصیت به کار رفته است(جلالی،1392،2).
محور اصلی و رکن اساسی سازمان، منابع و سرمایهانسانی آن محسوب میشود و توسعه سازمان منوط به استفاده بهینه، مطلوب و کارامد از منابع و بهویژه نیروی انسانی آن است. بهترین سیستمها بدون ایجاد زمینه مناسب در نیروی انسانی خود نمیتوانند برنامه های خود را به انجام برسانند و نقطه حائز اهمیت ان است که نفس برنامه متکی به نوعی انضباط است. همانطور که بیان شد چگونگی احساس انسان از خود در بسیاری از موقعیتها بر رفتار او اثر دارد و مجموعه رفتارهای افراد در سازمان رفتار سازمانی و آن نیز رفتار اجتماعی، از جمله انضباط اجتماعی را شکل میدهد.
طی سالهای اخیر مطالعات بسیاری در خصوص خودپنداره و ارتباط آن با متغیرهای دیگری نظیر هویت، جنسیت، عزت نفس، موفقیت و پیشرفت تحصیلی و شایستگی در انجام دادن کار اجرا شده است. اما به ندرت پژوهشهای در مورد شناسایی عوامل موثر بر خودپنداره و همچنین ارتباط آن با انضباط سازمانی صورت گرفته است در این پژوهش عوامل موثر بر خودپنداره شناسایی و ارتباط آن با انضباط کارکنان در سازمان مورد بررسی قرار گرفت. از آنجا که مسائل مربوط به خودپنداره و انضباط در حوزه سازمان موضوع بسیار مهمی است لذا پژوهش در این مورد به پیشبرد هرچه بیشتر دانش این حوزه کمک خواهد کرد و زمینه ساز ارائه راهکارهای مناسب تر در خصوص مسائل و مشکلات مرتبط با آن خواهدشد.
از آنجایی که منابعانسانی از حساسترین و فنیترین منابع هر سازمان به حساب میآیند لذا جایگاهی عظیم در سازمان دارند. تحقق موفقیت سازمان منوط به بررسی رفتار فرد در سازمان دارد رفتاری که هر فرد در موقعیتهای مختلف از خود نشان میدهد به طور مستقیم تحت تاثیر متصور و پنداری است که وی از کل وجود خود دارد. برداشتی که هر کس از خودش دارد بر رفتار و عمل او تاثیر میگذارد چونانکه انسانها معمولا آنگونه عمل میکنند که فکر میکنند هستند. با آنکه بیشتر تئوریسینهای”خویشتن پنداری” در دهه1970 و1980 تحقیقات خود را اجرا نمودند، در حال حاضر توجه عمومی به خویشتن پنداری رو به کاهش نهاده است خویشتن پنداری به صورت مداوم در تعامل با دیگر افراد تعدیل یافته وتحت تأثیر عوامل دیگر از قبیل درونگرایی و برونگرایی و عزت نفس قرار میگیرد. با وجودی که در سایت تحقیقاتی اریک حدود 6000 مطلب در این خصوص نوشته شده است ولی متأسفانه هنوز هم این اصطلاح برای عموم ناشناخته بوده و تعریف شفافی از آن ارائه نشده است و در خصوص پدیده«خود» حدود15 مفهوم مختلف مطرح شده است(استرین،1993). موفقیت سازمانهای امروزی در تحقق بخشیدن به اهدافشان در گرو نیروی انسانی کارا و کارامدی است که در این سازمان ها وجود دارد و این مهم ، جز از طریق ایجاد یک سیستم انضباطی موثر بدست نمیآید(جزنی ،1380). همیشه در سازمان کارکنانی وجود دارند که مساله ساز هستند و با مسائلی از قبیل کمکاری، تمرد، غیبتهای غیرموجه، تاخیر در ورود به محل کار ، درگیری با
سرپرست و کارکنان دیگر و … باعث بینظمی در سازمان شده و برنامهها را مختل میسازند. بوجود آمدن این مسائل به نوبه خود باعث افزایش هزینههای سازمان در دستیابی به اهداف خود میشود. نظم و انضباط محافظ دوام و قوام ساختار جامعه و سازمان است. داشتن انضباط مستلزم انضباط فردی است و بدون وجود انضباط فردی، تحقق انضباط گروهی و سازمانی میسر نخواهد بود. توجه به بحث انضباط باعث کاهش نابهنجاریها در سطح جامعه و به تبع آن سازمان ها میگردد. لذا شناخت عوامل موثر بر خودپنداره که بر رفتار وعمل انسان موثر بوده و رابطه آن با انضباط در سازمان، جهت جلوگیری از بروز هرج و مرج برای انجام فعالیتهای سازمانی امری ضروری و اجتناب ناپذیر است و ما در این پژوهش بدنبال پاسخ به این سوالات هستیم که :
امروزه منابعانسانی به عنوان ارزشمندترین سرمایه در سازمان ها به شمار میرود و بالاترین جایگاه را در امر توسعه دارند. بدون تردید مطالعه و بررسی هیچ یک از ابعاد وجودی انسان بدون مطالعه شخصیت وی امکان پذیر نیست و برای مطالعه شخصیت نیز توجه به مفهوم خود که هسته اصلی شخصیت محسوب میشود ضرورتی اجتنابناپذیر است. رفتاری که هر فرد در موقعیتهای مختلف از خود نشان میدهد به طور مستقیم تحت تاثیر متصور و پنداری است که وی از کل وجود خود دارد. وقتی فرد نسبت به کل وجود خود اعم از ویژگیهای ظاهری, تواناییهای ذهنی و جسمانی, ادراک و تصور منفی داشته باشد, این برداشت منفی در مجموعه اعمال و رفتارش منعکس میگردد و باعث میشود وی درتعامل با دیگران یا در مواجهه با موقعیتهای محرومکننده نتواند کارائی لازم را از خود نشان دهد. در صورتی که افراد به دیدگاه های اصلی خود در زندگی دست یابند، با فراغ باز و با تمام توان و انرژی فکری و جسمی خود به کار میپردازند (شاکرینیا،1376،32).
برای فعالیت تمامی گروه های سازمانی، نیز انضباط امری ضروری است.خواستههای اعضاء باید کنترل شده و در جهت اهداف سازمانی سوق داده شود(کریمی ،488،1379) .علاوه بر این حقوق افراد حفظ شده و محیط آرامی برای کار در سازمان فراهم میشود. بحث انضباط سازمانی یکی از مسائل بسیار مهم است که باید مورد توجه قرار گیرد زیرا با توجه به نقش عظیم این نهاد در ساختن نسل آینده توجه به انضباط کارکنان میتواند باعث افزایش کیفیت خدمات آموزشی و کاهش هزینههای سازمان و افزایش بهرهوری کارکنان شود که اینها باعث کاهش نابهنجاریها در سطح جامعه و به تبع آن سازمانها میگردد(ابطحی ،1381). از این رو دستیابی به محیطی آرام برای کار ،رشد کارکنان، انجام کارها به بهترین نحو و جلوگیری از بیانضباطی و هرج ومرج و مسئول دانستن خود کارمند برای حل مشکل، در سایه برقراری انضباط در سازمان امکان پذیر خواهد شد.
در اکثر تحقیقات خودپنداره بیشتر در فضاهای تربیتی و آموزشی در حوزه مدارس و دانشگاه بحث شده است، در فضاهای سازمانی کمتر به آن پرداخته شده است و حتی میتوان عنوان نمود بسیاری از مدیران سازمانهای دولتی در ایران با این مفهوم آشنا نیستند، لذا اهمیت و ضرورت پژوهش حاضر را میتوان در ضرورت آگاهی و شناخت مفهوم خودپنداره، شناسایی عوامل موثر بر آن در سازمان های دولتی و رابطه آن با انضباط کارکنان در جهت افزایش سطح کیفی سازمان دانست و خلاء تحقیقاتی در حوزهی شناخت و شناسایی عوامل موثر بر آن در حوزه سازمان ، اهمیت و ضرورت تحقیق دانست.
لذا این تحقیق بواسطه تجربیات وکاربرد قابل انتقالش در سازمان، دارای ارزش گستردهای خواهد بودو نتایج این تحقیق دراکثر سازمان های دولتی ونهادهای مشاورهای مرتبط باحوزه رفتار افراد، موثر خواهد بود. علاوه براین نتایجی این نوع تحقیقات میتواند راهگشایی باشد برای پژوهشگران و دانشجویان روانشناسی و مدیریت که در این زمینه به تحقیق خواهند پرداخت.
این پژوهش با هدف شناسایی عوامل موثر بر خودپنداره ودستهبندی این عوامل و رابطه آن با انضباط کارکنان در اداره کل راه و شهرسازی خراسان رضوی طرحریزی شده است.
3.Self-concept
[4]. Education Resources information center(ERIC(
تفکر استراتژیک به عنوان یکی از دو قابلیت اصلی رهبران دارای عملکرد برجسته برشمرده شده است (کالینز،2000). از دیدگاه مینتزبرگ، تقویت تفکر استراتژیک، به تدوین استراتژیهای بهتر منجر میشود.
وی معتقد است مدیرانی که مجهز به قابلیت تفکر استراتژیک هستند قادرند، سایر کارکنان را به یافتن راهکارهای خلاقانه برای موفقیت سازمان ترغیب کنند(مینتزبرگ، 1994). این دست از مدیران، سازمان را آنگونه که باید باشد میبینند نه آنگونه که هست(ناصحی فر، 1387). به این ترتیب میتون تفکر استراتژیک را پیش درآمدی بر طراحی آینده سازمان دانست(پیلگرینو، 2001). این امر مستلزم فراتر رفتن اندیشه مدیران از عملیات روزمره با هدف تمرکز بر قصد و نیت استراتژیک بلند مدت مورد نظر برای کسب و کار است(مرلین، 2008). تفکر استراتژیک فعالیتهایی چون گردآوری اطلاعات، تحلیل و بحث و تبادل نظر در خصوص شرایط حاکم بر سازمان(ارلی، 2006) و در شرکتهای دارای فعالیتهای متنوع، پاسخگویی به سؤلات اساسی در مورد پورتفوی سازمان را شامل میشود(نادلر، 2004).
آبراهام، تفکر استراتژیک را شناسایی استراتژیهای قابل اطمینان و یا مدلهای کسب و کاری میداند که به خلق ارزش برای مشتری منجر شود. او معتقد است جستجو برای یافتن گزینههای استراتژیک مناسب، که معمولاً به عنوان بخشی از فرایند مدیریت استراتژیک انجام میگیرد، در واقع نتیجه عملی تفکر استراتژیک است(آبراهام، 2005). گرتس نیز نقش تفکر استراتژیک را تلاش برای نوآوری و تجسم آیندهای جدید و بسیار متفاوت برای سازمان میداند که ممکن است منجر به تعریف مجدد استراتژیهای اصلی و یا حتی صنعتی که شرکت در آن فعالیت میکند شود(گراتز، 2002). بنابراین میتوان گفت تفکر استراتژیک یک فرایند مداوم است که هدف آن رفع ابهام و معنا بخشیدن به یک محیط پیچیده است(بون، 2005). این فرایند تجزیه و تحلیل موقعیت و همچنین ترکیب خلاقانه نتایج تحلیل در قالب یک برنامه استراتژیک موفقیت آمیز را در بر میگیرد(واگفای، 1998).
تفکر استراتژیک مدیر را قادر میسازد تا بفهمد چه عواملی در دستیابی به اهداف مورد نظر مؤثر است و کدامیک مؤثر نیست و چرا، و چگونه عوامل مؤثر برای مشتری ارزش میآفریند؟ این بصیرت نسبت به عوامل تأثیر گذار در خلق ارزش، قدرت تشخیص ایجاد میکند. بدون این تشخیص، صرف منابع(مادی و غیر مادی) سازمان برای دستیابی به موفقیت بیحاصل خواهد بود. از دیدگاه مینتزبرگ، تقویت تفکر استراتژیک به تدوین استراتژیهای بهتر منجر میشود. او معتقد است مدیرانی که مجهز به قابلیت تفکر استراتژیک هستند قادرند، سایر کارکنان را به یافتن راهکارهای خلاقانه برای موفقیت سازمان ترغیب کنند. آنها سازمان را به گونهای که باید باشد مینگرند و نه به گونهای که هست. به این ترتیب میتوان تفکر استراتژیک را پیش درآمدی بر طراحی آینده سازمان دانست(کریمی و فرحناک، 1391).
اکثر اندیشمندانی که در زمینه تفکر استراتژیک به مطالعه و پژوهش میپردازند، این نوع تفکر را به عنوان سبک جداگانهای از اندیشیدن، در برابر انواع دیگر تفکر از قبیل تفکر سیستمی، شهودی، تحلیلی مطرح میکنند. به عنوان مثال، کن ایچی اومای که از مشاوران برجسته در شرکت مک کینزی است، تفکر استراتژیک را در برابر تفکر سیستمی و شهودی مطرح کرده و به مقایسه آنها پرداخته است. او می گوید: یک متفکر استراتژیک، در زمان مواجه شدن با مشکلات، رویدادها یا موقعیتهایی که در ظاهر یک “کل” هماهنگ را تشکیل میدهند، آنها را به اجزای تشکیل دهنده اش تقسیم میکند. پس از شناخت اجزا و اهمیت آنها، با بهره گرفتن از توان فکری، مجدداً آنها را طوری ترکیب میکند که بیشترین مزیت را برایش داشته باشد(کریمی و فرحناک،1391).
از دید کیلروی و مکینلی یک استراتژیست باید قادر باشد از انواع تفکر خطی و غیر خطی به طور همزمان استفاده کرده و بتواند واگرایی حاصل از تفکر غیرخطی را با تفکر خطی همگرا کند. تفکر پیوندی که در آن یک متفکر، سبکهای فکر کردن خطی و غیرخطی را با هم ادغام میکند، نیرومندتر از یک رویکرد خطی برای تفکر است، که در حال حاضر در اکثر سازمانها رایج است. روشی که اکثر مدیران امروزی در تفکر از آن استفاده می کنند، عمدتاً بر مبنای یک سیستم خطی تفکر بوده و از استدلال منطقی منتج میشود. این نوع تفکر، در برگیرنده جمع آوری دادهها، تجزیه و تحلیل آنها، داوری، استدلال و نقد و بررسی است. در سالهای اخیر، در دسترس بودن کامپیوترهای شخصی و افزایش قدرت پردازش، باعث استفاده بیشتر از سبک تفکر خطی در دنیای کسب و کار شده است (کیلروی و مکینلی، 1997).
برای اینکه فردی بتواند در فرایند کسب و کار بطور مؤثر فکر کند، باید تا زمانی که ماهیت مشکل یا موضوعی که در مورد آن فکر میکند به خوبی درک نشده و یا راه حل های ممکن شناسایی نشدهاند، بکارگیری استدلالات منطقی را به تعویق بیاندازد. در عصر حاضر، تعداد زیادی از مدیران، قبل از اینکه به اندازه کافی به مسألهای که در جستجوی حل آن هستند فکر کنند، و یا حتی قبل از اینکه آن را به خوبی تعریف کنند، به کامپیوترهای شخصی خود روی آورده و شروع به ایجاد صفحات گسترده میکنند. در حالی که، برای حل مشکلات در عصر حاضر، یک فرایند تفکر پیوندی مورد نیاز است(کیلروی و مکینلی،1997).
دانشگاه، یکی از سازمانهایی است که با اهداف مختلف میتواند موجبات جذب دانشجویان خارجی را برای تحصیل در دانشگاههای کشور فراهم سازد. به عنوان مثال یکی از مهمترین اهداف وزارت علوم در این زمینه ترویج فرهنگ و زبان فارسی است و هنگامی که این دانشجویان برای تحصیل به ایران میآیند، باید زبان فارسی را فرا بگیرند و همین باعث آشنایی این دانشجویان با فرهنگ و رسوم ایران میشود. بنابراین این افراد با فرهنگ ما آشنا شده و توانمندی کشور ایران را میبینند، و هنگامی که به کشور خود بازمیگردند به صورت غیر مستقیم سفیر فرهنگی ایران در کشورهای خود میشوند.
از سوی دیگر، جذب دانشجویان خارجی، یکی از سیاستهای اصلی دانشگاههای معتبر جهان است و این دانشگاهها بیشترین درآمد شهریهای خود را از دانشجویان غیر بومی دریافت میکنند. در واقع با اینکه دانشجویان غیر بومی سهم کمتری از تعداد دانشجویان دانشگاهها را تشکیل میدهند، اما عمده درآمدهای دانشجویی این دانشگاهها از این طریق به دست میآید. به همین دلیل، این دانشگاهها تلاش میکنند با فراهم کردن امکانات رفاهی خوب و افزایش اعتبار دانشگاه، به جذب دانشجویان خارجی بپردازند. بنابراین تأمین هزینههای مالی دانشگاه نیز میتواند یکی دیگر از دلایل جذب دانشجویان خارجی باشد. لذا با توجه به این گفتهها، ضرروت شناسایی و رتبهبندی استراتژیهای تفکر مشخص میشود. رساله حاضر با توجه به اهمیت این موضوع در پی شناسایی و رتبهبندی عناصر تفکر استراتژیک در دانشگاه با بهره گرفتن از معادلات ساختاری می باشد که نتایج مربوطه در فصلهای آتی ارائه گردیده است.
موضوع “تفکر استراتژیک” در بیش از یک دهه گذشته در حوزه مدیریت استراتژیک بسیار مورد توجه بوده و در تحقیقات بسیاری به اهمیت دار بودن قابلیت تفکر استراتژیک برای مدیران اشاره شده است (کالینز، 2000). اگر یک مدیر یا رهبر، بخواهد مؤثر واقع شود، باید مهارتهای مربوط به تفکر استراتژیک خود را بهبود بخشد. تفکر استراتژیک، فرایندی است که طی آن مدیر یا رهبر میآموزد که چگونه آرمان تجاری خود را به وسیله کار گروهی و تفکر انتقادی تعریف نماید. تفکر استراتژیک، ابزاری است که به مدیران کمک میکند تا با تغییرات روبرو شده و برای ایجاد تحول، برنامهریزی نموده و فرصتهای جدید را تجسم نماید. لازمه تفکر استراتژیک، داشتن تفکر استراتژیک است (سلطانی، 1384). یک بنگاه یا شرکت میتواند بدون تفکر استراتژیک رسمی به حیات خود ادامه دهد ولی بقای آن، بدون داشتن تفکر استراتژیک، امکان پذیر نخواهد بود. مینتزبرگ معتقد است تفکر استراتژیک عبارت است از فرایند تجزیه و تحلیل و تقسیم یک هدف در قالب مراحلی قابل پیش بینی و اجراء، و تفکر استراتژیک فرایند ترکیب، شم و خلاقیت است که با ایجاد چارچوبی یکپارچه از دیدگاه آرمانها، سازمان را جلوتر از رقبا قرار میدهد (طبیبی و ملکی، 1386). تفکر استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا برنامهریزی استراتژیک خود را به صورت مؤثری تدوین نمایند. ترکیب فرایندهای تفکر استراتژیک، برنامهریزی استراتژیک و اجرای برنامه، در ایجاد مزیتهای رقابتی پایدار به سازمانها کمک میکند. تفکر استراتژیک پیش نیاز اساسی برنامهریزی و مدیریت استراتژیک بوده و وجود آن، هدف گذاری و شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدات و استراتژیهای منتج از آنها را تسهیل می کند (فروزنده، 1387). تفکر استراتژیک در اقدام استراتژیک نیز مؤثر بوده و اثربخشی و کارایی مدیریت در تخصیص منابع، تغییر ساختار، تغییر فرهنگ، مدیریت مقاومت در برابر تغییر و مدیریت تعارضات، تحت تأثیر آن قرار دارد.
تفکر استراتژیک به عنوان یکی از دو قابلیت اصلی رهبران دارای عملکرد برجسته برشمرده شده است (کالینز، 2000). از دیدگاه مینتزبرگ، تقویت تفکر استراتژیک، به تدوین استراتژیهای بهتر منجر می شود. وی معتقد است مدیرانی که مجهز به قابلیت تفکر استراتژیک هستند قادرند، سایر کارکنان را به یافتن راهکارهای خلاقانه برای موفقیت سازمان ترغیب کنند (مینتزبرگ، 1994). این دست از مدیران، سازمان را آن گونه که باید باشد میبینند نه آن گونه که هست (ناصحیفر، 1387). به این ترتیب میتوان تفکر استراتژیک را
پیش درآمدی بر طراحی آینده سازمان دانست (پیلگرینو، 2001). این امر مستلزم فراتر رفتن اندیشه مدیران از عملیات روزمره با هدف تمرکز بر قصد و نیت استراتژیک بلند مدت مورد نظر برای کسب و کار است (مرلین، 2008). تفکر استراتژیک فعالیتهایی چون گردآوری اطلاعات، تحلیل و بحث و تبادل نظر در خصوص شرایط حاکم بر سازمان (ارلی، 2006) و در شرکتهای دارای فعالیت متنوع، پاسخگویی به سؤالات اساسی در مورد پورتفوی سازمان را شامل میشود (نادلر، 2004). بر اساس نتایج تحقیقی که با هدف شناسایی مهارتهای مدیریتی مورد نیاز برای مدیران کشورهای آسیایی انجام شده است، تفکر استراتژیک از سوی تمامی پاسخ دهندگان به عنوان اولین و یا دومین مهارت مورد نیاز برای بهبود عملکرد مدیران شناسایی شده است (واکابایشی، 2001).
بنابراین میتوان گفت، شرایطی که امروزه در بسیاری از سازمانهای دنیا و ایران حاکم است، تفاوت شگرفی با گذشته پیدا کرده است. مدیران روز به روز بیشتر متوجه این حقیقت شدهاند که کوششهای پراکندهی جزئی برای حل مسائل پیچیدهی سازمانی کافی نیست و امروزه تفكر جامعتری لازم است تا بتوان راهبردهای هماهنگ شدهای را برای بهبود سازمان تدوین نمود که با شرایط و الزامات قابل پیش بینی و غیرقابل پیش بینی سالهای آینده منطبق و سازگار باشند. ازآنجا که مدیریت، مهمترین عامل در بهبود و توسعهی سازمانها محسوب میشود (بهرامی، 1389)، مدیران و مسئولین در چنین شرایطی برای حفظ موقعیت خود در درون محیط رقابت و اداره فعالیتهای چند بعدی و پیچیده به ابزارها و تكنیكهای جدیدی نیازمندند. ابزارهایی که امكان عكس العمل مناسب را برای آنان در برخورد با رویدادهای غیرقابل انتظار و ناگهانی فراهم سازد (قاسمپور، 1378). و تفكراستراتژیک از جمله مفاهیم و ابزارهایی است که برای این منظور در کشورهای مختلف مورد عنایت جدی مدیران ارشد و عالی و صاحبنظران قرار گرفته است. و از آنجا که نهادهای آموزشی، خصوصاً مراکز آموزش عالی و دانشگاهها از جمله سازمانهای بزرگ و پیچیدهای هستند که بیشتر از سایر سازمانها با نیروی انسانی در ارتباطند و عهده دار تربیت و تأمین نیروی انسانی متخصص و کارآمد در جامعه هستند، بنابراین از حساسیت ویژهای برخوردار میباشند، لذا مدیریت مؤثر در آنها مهم، و نیازمند روش مناسبی است. بدین منظور با توجه به اهمیت و حساسیت نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران، ضرورت شناسایی و رتبهبندی استراتژیهای تفکر مشخص میشود. پژوهش حاضر با توجه به اهمیت این موضوع در پی شناسایی و رتبهبندی عناصر تفکر استراتژیک در دانشگاه با بهره گرفتن از سیستم معادلات ساختاری میباشد.
اهمیت برنامه ریزی استراتژیک فقط در پیش بینی دقیق آینده نبوده، بلکه در پاسخگویی به آینده نیز میباشد و این موضوع نیز از طریق تفکر استراتژیک مستمر، امکان پذیر است. تفکر استراتژیک به سازمانها کمک می کند تا برنامهریزی استراتژیک خود را به صورت مؤثری تدوین نمایند. ترکیب فرایندهای تفکر استراتژیک، برنامه ریزی استراتژیک و اجرای برنامه، در ایجاد مزیتهای رقابتی پایدار به سازمانها کمک می کند(گلکار و ناصحیفر، 1381).
در یک چارچوب کلی، تفکر استراتژیک، برنامه ریزی استراتژیک و اقدام استراتژیک، مانند مغز، قلب و دستها فرض می شوند. بدین ترتیب، دستها وظیفه اجرای استراتژی(اقدام استراتژیک) را برعهده داشته، قلب به دنبال جمع آوری و تخصیص منابع( برنامهریزی استراتژیک) بوده و مغز(تفکر استراتژیک) وظیفه عملی ساختن برنامهریزی استراتژیک با توجه به متغیرهای داخل و خارج سازمان را بر عهده دارد. در حقیقت تفکر استراتژیک بر برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک تأثیر حیاتی دارد، چرا که شناخت متغیرهای فرصتها و تهدیدات، نقاط قوت و ضعف و استراتژی های منتج از آنها تحت تأثیر قدرت فکر استراتژیستهای یک سازمان بوده و از طرفی اجرای استراتژی نیز بدون تفکر استراتژیک انجام نخواهد شد(گلکار و ناصحیفر، 1381).
بنابراین میتوان گفت برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک، استراتژیهای لازم برای رسیدن به هدفهایی که در راستای مأموریت سازمان میباشند را تعیین میکنند ولی در اجرای این استراتژیها وجود تفکر استراتژیک ضروری است. بدون تفکر استراتژیک، تغییر ساختار، تغییر فرهنگ، حذف مقاومت کارکنان، تخصیص بهینهی منابع، حل تعارضات و انگیزش کارکنان، بدرستی انجام نخواهد شد. در حقیقت لازمه تفکر استراتژیک، برخورداری از توانایی لازم برای تحلیل کلی سازمان و صنعت است و یکی از روشهای توسعه تفکر استراتژیک، بکارگیری مدیران توانمندی است که بر روی چشم اندازهای مختلف سازمان، فکر میکنند.
بررسی ادبیات موضوع در زمینه شناسایی و رتبه بندی عناصر تفکر استراتژیک، حاکی از آن است که اگرچه تحقیقات پیشین در این زمینه دارای شباهتهایی هستند اما تا کنون نتایج این مطالعات به صورت یکپارچه مورد بررسی قرار نگرفته و عناصر تفکر استراتژیک در قالب یک مدل منسجم که بیانگر روابط میان اجزاء باشد ارائه نشده است.
Collins
Mintzberg
Pellegrino
MERLIN
Early
Nadler
Abraham
Graetz
Bonn
Vaghefi
Kenichi ohmae
Denis Kilrod & Michael Mckinley
Kilroy & Mckinley
Wakabayeshi
تغییر و تحول فناورانه عامل کلیدی در رشد اقتصادی، تحول صنعتی و قابلیت رقابت در ابعاد بین المللی است و کارشناسان آنرا عنصر اصلی افزایش ستانده و درآمد در بیشتر کشورهای توسعه یافته و شرکتهای بزرگ و موفق می دانند. در بیشتر کشورهای در حال توسعه، منبع اصلی توسعه صنعتی، انتقال فناوری از کشورهای توسعه یافته و از طریق فرایند انتقال فناوری است. فناوری حاصل تلاش انسان برای غلبه بر طبیعت است. فناوری، توانایی های انسان را افزایش داده و به او کمک می کند با کیفیت بهتری زندگی کند و ارزان تر و سریعتر به کالاها و خدمات مورد نیاز خود دسترسی پیدا کند. اما آنچه که در حال حاضر به مساله فناوری بعد تازه ای داده است، سرعت و عمق و تداوم جریان مستمر پیشرفت آن است که منجر به رشد و توسعه صنعتی و اقتصادی بسیاری از کشورها شده است. پیشرفت های فناورانه در عصر کنونی بسیار سازمان یافته تر و پیوسته تر از گذشته اند و بر خلاف قبل، با سرعتی بسیار در حال رشد و گسترش اند(میگون پوری،1393). کشورهای پیشرفته توجه ویژه ای به امر خلق و توسعه فناوری دارند و در سطوح مختلف مدیریت فناوری ، برای آن برنامه ریزی می کنند. اما در کشورهای در حال توسعه به دلیل عقب ماندگی زیاد از این کشورهای صنعتی و همچنین بدلیل عدم توازن در خلق فناوری، پیمودن راه انتقال فناوری با هدف پر کردن شکاف فناورانه گریز ناپذیر است و برای موفقیت هر چه بیشتر در این زمینه لازم است که علاوه بر آماده سازی زیرساخت های موجود ، فرایند انتقال فناوری را با تمرکز بیشتری مدیریت و بر آن نظارت کرد (عزیزی و همکاران، 1386). با توجه به نرخ بالای شکست پروژه های انتقال فناوری در بسیاری از بنگاه ها، توجه به شناسایی عوامل بازدارنده و تسریع کننده جذب و توسعه فناوری از اهمیت به سزایی برخوردار می باشد. اهمیت توجه به مدیریت فرایند انتقال فناوری در این است که به تصمیم گیرندگان، در توجه به تمامی ابعاد فناوری یاری می رساند تا بدین طریق انتقال فناوری بتواند نقش فراهم کننده بسترها و زیرساختهای مناسب جهت جذب، بومی سازی، اشاعه و خلق فناوری های جدید را ایفا کند. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست و مساله انتقال موثر و اثر بخش فناوری در صنایع پر درآمدی مانند صنایع لبنی که از صنایع پر اشتغال در کشور به شمار می آید، از مسائل مهم و حیاتی تاثیرگذار بر رشد و توسعه کشور می باشد.
با توجه به اینکه انتقال فناوری های جدید و برتر به عنوان یکی از راهکارهای حفظ مزیت رقابتی در بنگاه ها به حساب می آید، توجه به شناسایی عوامل بازدارنده و تسریع کننده تاثیرگذار بر جذب و توسعه فناوری از اهمیت بسزایی برخوردار می باشد (ناصری و نامدار زنگنه،1387). باید توجه داشت هنگامیکه درباره فناوری سخن می گوییم اشاره به پدیده ای داریم که اهمیت جنبه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن کمتر از جنبه های فنی و صنعتی آن نیست. در سالهای اخیر ده ها میلیارد دلار صرف خریداری فناوری نوین وارداتی شده اما در بسیاری مواقع به دلیل عدم توجه نسبت به اثربخشی استراتژی های انتقال فناوری در شرایط وقوع آنها، در واقع صرفا ماشین آلاتی خریداری شده که بعد از مدتی فرسوده و از کار افتاده شده اند. این امر در صنایع لبنی که از صنایع رقابتی کشور می باشد و نیز با توجه به شرایط فعلی کشور که مواجه با تهدیدات و تحریمهای سیاسی و اقتصادی می باشد، از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد.
همچنین با توجه به سرعت جهانی شدن و نیاز شرکتها و کشورها به رقابت تنگاتنگ در عرصه بازار جهانی، فناوری های جدید و برتر به عنوان یک مزیت رقابتی جهت نیل به اهداف و حضور در عرصه اقتصاد جهانی مطرح گردیده اند. کشورهای در حال توسعه فقط 5% فناوری جهانی را تولید می نمایند، لذا توسعه داخلی فناوری برای شرکتهای مستقر در این کشورها مقرون به صرفه نبوده و بیشتر به دنبال انتقال فناوری از کشورهای توسعه یافته ترند (ناصری، نامدار زنگنه، 87). علیرغم اینکه نقش انتقال فناوری در ایجاد مزیت رقابتی و توسعه اقتصادی در قالب ایجاد مشاغل جدید، جذب سرمایه و ایجاد شرکتهای جدید، مشخص شده اما اینگونه فعالیتها دارای هزینه فراوان و در عین حال نرخ شکست بالایی هستند. (ترون و همکاران، 1998) با این حال این گونه فعالیتها مورد تشویق دولتمردان و مسئولین دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی و مدیران صنایع است، زیرا علاوه بر اینکه منبع خوبی برای درآمد دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی است، رابطه بین دانشگاه و صنعت را تعمیق بخشیده و در سطحی کلانتر موجب توسعه اقتصادی میگردد (ترون و همکاران،1998). همچنین می بایست تمهیداتی اندیشیده شود تا بتوان از طریق آن فرایند انتقال فناوری را بهبود داده و به عاملین اجرای آن کمک بیشتری نمود. بر این اساس صنعت لبنیات می تواند با شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر اثربخشی انتقال فناوری، به نوعی موجبات رشد و توسعه کسب و کارهای این حوزه را فراهم آورد. از طرف دیگر می تواند با ارائه مدلی که بیانگر ورودی و خروجی مشخص و معیارهای واضح برای اثربخشی انتقال فناوری موفق باشد، به مراکز و موسساتی که در این زمینه عملکرد ضعیفی دارند، کمک کند تا سطح اثریخشی خود را ارتقاء دهند (کن،2009). همچنین با توجه به اینکه موانع فراوانی در راه انتقال فناوری به چشم میخورند، لذا شناسایی روشها و عوامل عام و خاص که بر موفقیت و اثربخشی انتقال فناوری در صنعت لبنی تاثیر گذارند، می تواند باعث کاهش ریسک در انتقال فناوری گردیده و منجر به افزایش امکان موفقیت در پروژه های انتقال فناوری و رشد و توسعه کسب و کارهای مربوط به این حوزه گردد.
انجام این تحقیق برای سه گروه محققان، صنعتگران و سیاستگذاران حوزه لبنی مهم و ضروری خواهد بود و دستاوردهایی به همراه خواهد داشت. این پژوهش در مورد یکی از مباحث مورد توجه و در عین حال بحث برانگیز در مدیریت فناوری در محیط های آکادمیک یعنی انتقال فناوری می باشد. با توجه به اینکه شناسایی مولفه های اثربخشی فرایند انتقال فناوری می تواند یکی از مهمترین مولفه های تاثیرگذار بر مدیریت موثر و موفقیت آمیز فناوری باشد و نیز با توجه به اینکه تا کنون تحقیق کامل و جامعی که این موضوع را در صنعت مورد نظر بررسی کرده باشد، وجود ندارد، اهمیت تحقیق بر این موضوع بیش از پیش نمایان می گردد. از این رو این پژوهش می تواند توجه محققان را به تعمق بیشتر بر اثربخشی استراتژیهای انتقال فناوری در جهت انتخاب بهترین روش ها و در نتیجه انتقال موفق فناوری جلب کند و از اینرو بر ادبیات موضوع بیافزاید. از طرف دیگر هنگامیکه درباره فناوری سخن می گوییم اشاره به پدیده ای داریم که اهمیت جنبه های فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی آن کمتر از جنبه های فنی و صنعتی آن نیست. با توجه به خلا موجود در زمینه پژوهشهای مرتبط با انتقال فناوری مخصوصا ارزیابی میزان موفقیت و اثربخشی جنبه های مختلف آن ، امید است که یافته های این پژوهش بتواند سیاستگذاران و مسئولین امر را به اتخاذ سیاستی هدفمندتر و با بازخور بهتر در زمینه انتخاب روش های انتقال فناوری تشویق کند.
اهداف اصلی و فرعی این تحقیق به شرح زیر می باشد.
شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر اثربخشی فرایند انتقال تکنولوژی در حوزه صنایع لبنی تهران
شناسایی عوامل موثر محیط تقاضا در اثربخشی انتقال تکنولوژی در حوزه صنایع لبنی تهران
– Technological change
Trune & goslin
ken