امروزه دیدگاه غالب در اقتصاد و مدیریت، کاهش تصدی گری در فعالیتهای دولتی و حرکت به سمت خصوصیسازی میباشد. در مدیریت دولتی نوین و اقتصاد پویا نیز به دنبال اقدام برای جبران ضعفها هستند. از جمله این اقدامات، حرکت به سوی خصوصی سازی و واگذاری فعالیتهای دولتی به بخش غیر دولتی به منظور افزایش بهرهوری دولت میباشد. این پدیده به عنوان یک استراتژی و یا در سطحی پائینتر یک سیاست اجتناب ناپذیر جهت ارتقاء کارایی فعالیتهای دستگاه های اجرایی امری ضروری میباشد. در این راستا هدف از انجام این پژوهش، شناسایی فعایت های قابل واگذاری و نحوه واگذاری آن به بخش غیر دولتی در دانشگاه کاشان می باشد.
2-2- تعاریف و مفاهیم
2-2-1- فعالیت:
منظور از فعالیت یک سلسله عملیات و خدمات مشخصی است که برای تحقق بخشیدن به هدفهای سالانه برنامه طی یک سال اجراء شده، کمیت پذیر بوده و منابع مورد نیاز آن از محل اعتبارات هزینه ای تامین می شود.(دستورالعمل اجرایی ماده 144 قانون برنامه چهارم توسعه)
2-2-2- برون سپاری(واگذاری):
2-2-3- فرامرز سپاری:
عبارتست از واگذاری فرایندهای کسب و کار به کشور دیگر، به منظور کاهش هزینه و بدون تغییر یا کاهش در کیفیت محصولات. (وینکاترامان، 2004)
2-2-4- هم سپاری(توسعه برون زا):
در فرایند هم سپاری، عملیات و فعالیت های تجاری بصورت مشارکتی توسط کارکنان سازمان اصلی و منابع خارجی از جمله مشاوران و ارائه دهندگان خدمات برون سپاری که از دانش فنی و تخصصی کافی بهره مند هستند انجام می شود. (ماهنامه بین المللی ساخت و ساز، 125، 37، 1390 )
2-2-5- انواع برون سپاری:
بر حسب دیدگاه ها و دسته بندی های مختلف، انواع گوناگونی از برون سپاری را می توان برشمرد.
جدول2-1- انواع برون سپاری بر اساس معیارهای طبقه بندی (رودریگز و همکاران، 2004)
الف- برون سپاری بر اساس موقعیت و مکان:
2-1- درون مرزی: انجام دادن کار توسط فروشنده در همان کشوری که مشتری در آن واقع است.
2-2- هم مرزی: انجام دادن کار توسط فروشنده در بیرون از کشور مشتری ولی در مناطق همسایه(هم مرز).
2-3- برون مرزی: انجام دادن کار توسط فروشنده در کشورهایی که مسافت قابل ملاحظه ای با کشور مشتری دارند.
ب- برون سپاری بر اساس سطح ژرفا و شدت و حدّت:
ج- برون سپاری بر اساس ماهیت کار:
نمودار2-1- انواع برون سپاری (فیلد، 2001)
2-2-6- زیرساخت ها و عوامل مؤثر بر برون سپاری:
(بالو و همکاران، 2008/ بلکورت، 2006/ برتراند و فرانکویس، 2003)
2-2-7- دلایل (مزایای) برون سپاری فعالیت ها:
از دیدگاه کلپر و همکاران، 2004 :
الف- تاکتیکی:
ب- استراتژیکی (راهبردی):
از دیدگاه بیطرف، 1387 :
الف- منافع سازمانی:
ب- منافع مالی:
ج- منافع مرتبط با نیروی انسانی
2-2-8- مشکلات (معایب) برون سپاری فعالیت ها:
در این فصل پژوهشگر مطالب جمع آوری شده را در دو بخش مبانی نظری وپیشینه تحقیق مرتبط با موضوع تنظیم و ارائه نموده است.بخش اول که مبانی نظری است شامل چهار قسمت میباشد؛قسمت اول به بیان تعاریف، نظریهها، مطالعات انجام شده، رویکردها،عوامل موثر و ابعاد ومولفههای تشکیل دهنده جوّ سازمانی پرداخته، قسمت دوم در رابطه با متغیر خودکارآمدی مطالب مرتبط با تعاریف،اثرات ،اهمیت ومنابع باورهای خودکارآمدی،مراحل رشد خودکارآمدی و راهبردهای بهبود آن، ارائه گردیده است. قسمت سوم به بیان تعاریف، اهمیت و انواع تعهد سازمانی، دیدگاهها،شاخصها، ابعاد ومولفهها، پیششرطها و راههای بهبود و افزایش تعهد سازمانی پرداخته شده است.در قسمت چهارم نیز گمرک ایران معرفی و ماموریت ووظایفش بیان شده است.بخش دوم شامل تحقیقات داخلی و بینالمللی انجام شده بر متغیرهای مورد مطالعه در این پژوهش میباشد. در نهایت مطالب جمعبندی شده و مدل مفهومی بیان گردیده است.
بخش اول: مبانی نظری پژوهش
قسمت اول:
2-2- جوّ سازمانی
ماهیت محیطهای اجتماعی کار در سازمانها، از موضوعهای مورد توجه علوم رفتاری و اجتماعی است. مطالعه زمینههای اجتماعی رفتار انسان، در دهه های 1920 و 1940، با تحقیقات «کرت لوین» آغاز شد. لوین معتقد بود که رفتار انسان تابع عامل شخصیت یا نیازهای فرد یا نیروهای روانی و اجتماعی محیط فرد است. از این رو توجه به توصیف و تحلیل محیطها به عنوان میدان نیروهایی که رفتار انسان را تحت تأثیر قرار میدهند، حائز اهمیت است. حاصل این اعتنا در محیطهای سازمانی، مطالعات پیرامون جوّ سازمانی و مفاهیمی نظیر آن است (علاقهبند به نقل از کرمانی، 1387، 83).
یکی از عواملی که می تواند به مدیر یاری رساند تا بتواند وظایف محوله را به درستی انجام دهد، شناخت فرهنگ و جوّ سازمانی حاکم بر سازمان است(که به تمام محیط داخلی سازمان اشاره دارد، وزمانی که نیازهای نقش بوروکراتیک و نیازهای فردی اعضای سازمان در محیط کار در تعامل با یکدیگرقرارمیگیرند، رابطه پویایی بین آن ها پدید میآید. با کنشهای متقابل اعضای سازمان به مرور، ارزشها، هنجارها، باورها و روش های مشترکی شکل میگیرد). تحلیل شرایط درونی سازمان مستلزم تمرکز بر دو مفهوم مرتبط فرهنگ و جوّ سازمانی است. هر دو مفهوم اشاره میکنند به اینکه رفتار در سازمان فراتر از جوانب رسمی و فردی ، تحت تأثیر نیروهای پیدا و ناپیدا درون سازمانی قرار میگیرد (علاقهبند1382،182). تحقیقات درباره جوّ سازمانی با رویکردهای متفاوتی صورت گرفته و در نتیجه در مفهوم پردازی جوّ سازمانی به اجزا و روابط متقابل گوناگونی تأکید شده است. راهبردهای تحقیق شامل مطالعات میدانی، ارزیابی ادراکات کارکنان سازمانها، مشاهده جوانب عینی سازمانها و دستکاری آزمایشی متغیرهای اجتماعی بوده است (علاقهبند 1387، 84).
هوی و میسکل (1379) معتقدند که رفتار در سازمانها تابعی از انتظارات رسمی، نیازهای فردی و اهداف سازمانی نیست بلکه نتیجه روابط پویای این عناصر است. شرکت کنندگان در یک سازمان، مجموعهای از صفات منحصربه فرد احساسات، ارزشها، نیازها و انگیزهها را با خود به محل کار میآورند. این خصوصیات شخصی در جنبههای منطقی و برنامهریزی شده زندگی سازمان دخالت میکند به علاوه یک نوع احساس هویت جمعی ظاهر میگردد که تجمعشان افراد را به شخصیت متمایز در محل کار تبدیل میکند. این احساس طبیعی ناشی از محل کار تحت عناوین متعدد از جمله جوّ سازمانی، فرهنگ سازمانی، خصوصیت سازمانی، محیط اجتماعی، ایدئولوژی، سازمان رسمی و سازمان غیر رسمی تحلیل و مطالعه شده است(خطیبانی، 1386، 4).
2-2-1- تعاریف جوّ سازمانی
جوّ در فرهنگ فارسی عمید به معنای فضای مابین زمین و آسمان و اتمسفر معنی شده است و در اصطلاحات علوم رفتاری واجتماعی برای توضیح محیط کار عمومی انسان در سازمانهای جامعه با اصطلاحات متعددی متداول شده است. از جمله با اصطلاحاتی از قبیل بوم و محیط اجتماعی-فرهنگی، حال و هوا، زمینه یا میدان، فضا، اقلیم، جو، فرهنگ و … بکار رفته و این اصطلاحات به کیفیت درونی یک سازمان اشاره میکنند. جوّ سازمانی به معانی فضای سازمانی، اقلیم سازمانی و اوضاع و احوال به کار رفته است (بدری قره قشلاقی،1380،30).
جوّ سازمانی عبارت است از: مجموعه ای از حالات، خصوصیات یا ویژگیهای حاکم بر یک سازمان که آن را گرم، سرد، قابل اعتماد، غیرقابل اعتماد، ترس آور یا اطمینان بخش، تسهیل کننده یا بازدارنده میسازد واز عواملی مانند:رضایت شغلی، شخصیت، رفتار، سوابق، نوع
مدیریت، فرهنگ سازمانی، روحیه، انگیزش، ساختار، تکنولوژی وغیره به وجود میآید و سبب تمایز دو سازمان مشابه از هم میشود (طوسی،1372 ، به نقل از نکوکار، 1388).
جوّ سازمان یکسری خصوصیت داخلی است که سبب تمایز سازمانها از یکدیگر و از عوامل مؤثر در بالا بردن روحیه کارکنان است. در سازمانی که کارکنان با یکدیگر صمیمی هستند و به کار خود دلگرمند و به محیط کار خود علاقمندند و در ارتباط با هم آسوده بنظر میرسند، مشارکت، همدلی، همکاری و تلاش زیادی دیده میشود. حس اعتماد و صراحت گفتار وجود دارد. افراد میتوانند عقاید خود را به آسانی ابراز کنند. انتقاد کمتر است و معیارهای رقابت انگیز مستمر است. تأکید بیش از اندازه بر قوانین و مقررات میشود. دستور کار و ضوابط حاکم سخت و انعطاف ناپذیر است و برای برانگیختن افراد روش انتقاد بیش از تشویق استفاده میشود. این تفاوتهای کیفی سازمان «جو سازمانی» نامیده میشود و این کیفیت درونی سازمانها که توسط افراد درک شده و روی رفتار آن ها تأثیر گذارد که به آن جوّ سازمان گفته میشود. (ذاکر خطیبانی1386، 3)
جوّ سازمانی مربوط به ویژگیهای قابل اندازهگیری محیط کار است که بطور مستقیم یا غیر مستقیم توسط کسانی که در این محیط کار میکنند درک شده است و فرض میشود که روی انگیزش و رفتارشان تأثیر میگذارد. (کیوتر و همکاران،2000 )
جوّ سازمانی ویژگی نسبتاً پایدار از سازمان است که موجب تمایز آن از سایر سازمانها میشود و متضمن ادراک جمعی متجلی شده در عواملی چون استقلال، اعتماد و پیوستگی، حمایت، هویت، شناسایی، ابداع و بی طرفی است و از طریق تعاملهای بین اعضاء ایجاد میشود. به عنوان مبنایی جهت تغییر موقعیت، مورد استفاده قرار میگیرد و منعکس کننده هنجارها، ارزشها، طرق تلقیها و نگرشها از فرهنگ سازمانی است. همچنین به عنوان منبعی مؤثر و بالقوه جهت شکلدهی رفتار عمل میکند. (پورسیف، 1385،4)
از نظر روبرت استرینجر جوّ سازمانی یعنی:«ادراکاتی که فرد از نوع سازمانی که در آن کار می کند دارد و احساس او به سازمان برحسب ابعادی مانند:استقلال، ساختار سازمانی، پاداش، ملاحظهگریها، صمیمیت و حمایت و صراحت» (هوی و میسکل،1382 ، 356). لیتوین و استرینجر پیشنهاد کردند که درک، یک عنصر اصلی از جو است و آن را به شکل زیر تعریف کردند. “مجموعهای از خصوصیات قابل اندازه گیری محیط کاری که مبتنی بر درک جمعی مردمی است که در آن محیط زندگی و فعالیت میکنند.” در حقیقت جوّ سازمان را میتوان شخصیت سازمان دانست. یعنی جو برای سازمان مثل شخصیت برای فرد است.
به نظر مورن و لکوین،جوّ سازمانی ویژگی نسبتا با دوامی از سازمان است که موجب تمایز آن سازمان از سایر سازمانها می شود و شامل ویژگیهایی به شرح ذیل است:
به طور کلی رابطهای که انسانها داخل یک سازمان با هم دارند ویژگیها و جوّ آن سازمان را به وجود میآورد. جوّ سازمانی به ادراک عمومی کارکنان از محیط کارشان بر میگردد که با تأثیر سازمان رسمی و غیر رسمی، شخصیت و نیازهای اعضاء در رهبری سازمان حاصل میشود(ذاکر خطیبانی، 1386، 11).
هاجتس جوّ سازمانی را به دو دسته کلی تقسیم بندی نموده، بعبارتی آنرا به یک توپ یخ شناور تشبیه کرده که قسمت بیرونی آن قابل رویت و قسمت داخلی آن غیر قابل رویت است و این دو بر روی هم جوّ سازمانی را تشکیل میدهند. قسمت بیرونی و قابل رویت عبارت از ساختار سلسله مراتب منابع مالی، اهداف سازمان، مهارتها و تواناییهای پرسنل، چگونگی وضعیت تکنولوژی سازمان، معمارهای عملکرد، اندازهگیری و سنجش کارآیی. در حالیکه قسمت داخلی و غیر قابل رویت، دارای سه سطح به ترتیب زیر میباشد:
سطح اول: نگرشها تعامل اجتماعی و شخصی با همکاران، زیر دستان و فرادستان
سطح دوم: هنجارها، احساسات و رضایت شغلی
سطح سوم: ارزشها و پشتیبانی کنندگی (پورسیف،1385 ،26)
2-2-2- انواع جوّ سازمانی
2-2-2-1-دیدگاه هریسون
هریسون 4 نوع از جو را در سازمانهای امروزی با توجه به سبک رهبری مدیر تشخیص داد که عبارتند از:
1– جوّ قدرت محور: در این نوع سازمانها، ساختار قدرت به میزان بالایی قابل رویت است و زیردستان برای داشتن امنیت و پیشرفت شغلی به سرپرستان خود متکی هستند. تمام تصمیمات در راس سازمان صورت گرفته و رهبری دستوری اعمال میگردد.
2- جوّ نقش محور: در این نوع سازمانها نقش کارکنان و همچنین مدیریت بطور واضح و روشن تعریف شده و قوانین از منطق و عقلانیت برخوردار است. افراد مسئول و پاسخگوی کارهایی هستند که انجام میدهند. تغییرات به کندی صورت گرفته و شیوه های منظم عملیات نیز از عقلانیت برخوردار است.
3- جوّ وظیفه محور: در این نوع سازمانها، همه کوششها در جهت تحقق اهداف هدایت میشوند. پاداش بر اساس میزان همکاری برای برآورده شدن اهداف سازمان صورت میگیرد و فعالیتها، قوانین و مقررات با توجه به هدف اصلی سازمان صورت گرفته و افراد غیر ماهر آموزش داده میشوند. این جو بیشتر متوجه شرکتهای خلاق که معمولاً حرفه و تخصص افراد را به خدمت میگیرند، میباشد.
4- جوّ مردم محور: سازمانهایی که سرپرستان آن به زیر دستان خود اختیار دادهاند و قوانینی انعطاف پذیر، ارزشها و نیازهای کارکنان را در بر میگیرد. هدف اصلی اینگونه سازمانها ارضای نیازهای کارکنان میباشد (پورسیف،1385، 27-26).
– به موجب بند (ب) از ماده 1 آیین نامه اجرایی قانون امور گمرکی مصوب 29/12/1391 اصطلاح “گمرک ایران” ؛ همان “ستاد مرکزی گمرک جمهوری اسلامی ایران” معنی شده است .
رهبری موثر یکی از موضوعات اساسی موفقیت سازمان است. پیتر دراکر اشاره میکند، که رهبران منبع اصلی کسب و کار موفق به شمار می روند. رهبری به خاطر این که پیامد های مطلوبی را در سطوح فردی، گروهی و سازمانی در بردارد حائز اهمیت بسیار است و نیاز به رهبری مدیران به طور قابل ملاحظهای توسعه یافته، که این بخاطر افزایش پیچیدگی درعصر حاضر است، که باعث میشود، موفقیت یا شکست هر سازمان به میزان زیادی به کیفیت رهبری وابسته شود.
مدیر به عنوان نماینده رسمی سازمان برای ایجاد هماهنگی و افزایش بهرهوری در رأس سازمان قرار دارد. موفقیت سازمان در تحقق اهداف در گرو چگونگی اعمال مدیریت و سبکهای موثر رهبری، مدیر است. مدیر در نقش رهبری سازمان میتواند سبکهای متفاوتی را در هدایت نیروی انسانی انتخاب کند. الگوهای رفتاری مناسب مدیر در هر سازمان باعث بوجود آمدن روحیه و انگیزش قوی در کارکنان میشود و میزان رضایت آن ها را از شغل و حرفه خویش افزایش میدهد. مدیران با بهره گرفتن از سبک صحیح رهبری میتوانند رضایت شغلی و تعهد سازمانی کارکنان و بهبود عملکرد کارکنانشان را داشته باشند و در نتیجه بهرهوری سازمان خود را افزایش دهند. همانطور که بیان شد سبک رهبری مدیران یکی از عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی کارکنان و افزایش اثر بخشی، کارایی و در نهایت افزایش بهرهوری سازمانها میباشد.
تعهد سازمانی مانند مفاهیم دیگر ساختار سازمانی به شیوههای متفاوتی تعریف شده است. معمولی ترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است که تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی به سازمان درنظر میگیرند. براساس این شیوه، فردی که به شدت متعهد است، هویت خود را از سازمان میگیرد، در سازمان مشارکت دارد و با آن درمیآمیزد و از عضویت در آن لذت میبرد (ساروقی، 1375). (پورتر و همکارانش، 1974) تعهد سازمانی را پذیرش ارزشهای سازمان و درگیر شدن در آن تعریف میکنند و معیارهای اندازهگیری آن را شامل انگیزه، تمایل برای ادامه کار و پذیرش ارزشهای سازمان میدانند.
تعهد سازمانی یک نگرش مهم شغلی و سازمانی است که در طول سالهای گذشته مورد علاقه بسیاری از محققان رشتههای رفتارسازمانی و روانشناسی خصوصاً روانشناسی اجتماعی بوده است. این نگرش در طول سه دهه گذشته دستخوش تغییراتی شده است. لوتانز اظهار میدارد که در متون تحقیقی اخیر، نگرش کلی تعهدسازمانی، عامل مهمی برای درک و فهم رفتار سازمانی و پیشبینیکننده خوبی برای تمایل به باقی ماندن در شغل آورده شده است. تعهد و پایبندی مانند رضایت، دو طرز تلقی نزدیک به هم هستند که به رفتارهای مهمی مانند جابجایی و غیبت اثر میگذارند. همچنین تعهد و پایبندی میتواند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشند، کارکنانی که دارای تعهد و پایبندی هستند، نظم بیشتری در کارخود دارند، مدت بیشتری در سازمان میمانند و بیشتر کار می کنند. تعهدسازمانی در دهههای اخیر به علت ادراک کارکنان از تعهد و عموماً صرف نظر از اینکه تعهد به عنوان یکی از تعیینکنندگان کلیدی اثربخشی و بهرهوری سازمانی، در نظر گرفته شده است، و مورد توجه مدیران و مسئولان سازمانها بوده است. بنابراین امروزه مدیران باید راهکارهایی برای افزایش تعهدسازمانی کارکنان خود در محیط کاری خود را اتخاذ نمایند(مهناز وحدتی، 1389).
نتایج این پژوهش میتواند منجر به آگاهی بیشتر در زمینه رابطه بین سبکهای رهبری مدیران و تعهد سازمانی کارکنان آموزش و پرورش استان قم گردد. آگاهی بیشتر در این زمینه میتواند منجر به بکارگیری سبک مناسب رهبری به منظور افزایش کارایی و نهایتا افزایش بهرهوری سازمان مورد نظر گردد.
1-1) مساله اصلی تحقیق:
انسان و تأثیر آن در بهبود نتایج سازمانی، همواره مورد توجه اندیشمندان و پژوهشگران در حوزههای روان شناسی سازمانی، علوم رفتاری و مدیریت منابع انسانی بوده است. توجه فزاینده به انسان، سبب شده است که پژوهشگران حوزه بازاریابی، از منابع انسانی سازمان به عنوان مشتریان داخلی سازمان یاد کنند. این بدان معناست که سازمانها، بیش از گذشته به کارکنان متعهدتر نیاز دارند. کارکنانی که اهداف و ارزشهای سازمان را بپذیرند، به آن ها اعتقاد داشته باشند و با میل و رغبت بیشتری برای تحقق آن ها کوشش کنند.
از آنجا که پویایی و تغییر مهم ترین ویژگی محیط سازمانهای امروزی است حفظ و بقای سازمانها تنها در صورتی محقق میشود که همگام با تغییرات غیرقابل تصور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی محیطی، خود را در مسیر تحول و توسعه بهبود بخشند و این امر مستلزم داشتن کارکنانی متعهد با عملکرد مناسب میباشد. با توجه به اینکه بشر از آغاز خلقت، همواره با محدودیتهای زمان ، مکان و توان مواجه بوده است و همیشه درصدد این امر مهم بوده که از منابع موجود حداکثر استفاده را بکند، در بحث استفاده بهینه از منابع، مهم ترین بخش، استفاده مطلوب از منابع انسانی است، زیرا استفاده بهینه از سایر منابع سقفی دارد و نمیتوان از آن سقف تجاوز نمود. لیکن انسان تنها عاملی است که عملکرد وی هیچگونه محدودیتی ندارد و تنها انسان است که میتواند کمیت و کیفیت کار خود را بهبود بخشد و تغییراتی در خود و محیط اطراف خود بوجود آورد.
با توجه به اینکه این اهداف و منافع افراد لزوماً برهم انطباق نداشته، شیوه مواجه مدیران در ایجاد تعادل، کاهش تعارض و استفاده بهینه از تواناییهای بالقوه افراد و عناصر حائز اهمیت است در این راستا کارکنان هر سازمان مهم ترین جزء سازمان محسوب میشوند که بی توجهی به خواست و تامین نیازهای مورد نظر آن ها غیر قابل اجتناب است.
تعهد سازمانی در مدیریت و ادبیات علوم رفتاری بهعنوان یک عامل کلیدی در روابط بین افراد و سازمانها مطرح میباشد و بسیاری از نظریهپردازان تعهد سازمانی را به عنوان عاملی که وابستگی فرد را به سازمان تقویت می کند در نظر میگیرند. چنانچه افراد به سازمان
خود متعهد نباشند، عملکرد و قابلیت در سازمان و کارکنان کاهش مییابد. بررسی تعهد سازمانی از دیدگاه اجتماعی، می تواند بسیاری از سرمایهها و نیازهای فراموش شده در زمینه عوامل انسانی موثر بر تعهد کاری را نمایان کند.
آموزش و پرورش در هر جامعه درحقیقت سنگ زیر بنای توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن جامعه محسوب می شود. تجزیه و تحلیل عوامل موثر در رشد و توسعه جوامع پیشرفته بیانگر آن است که همه این کشورها از آموزش و پرورش کارآمد و اثر بخش برخوردار بوده اند.
امروزه مسائل مهمی که همواره آموزش و پرورش بر آن تاکید دارند میزان تعهد کارکنان آن در قبال سازمان و مسئولیت های کاریشان است. تعهد سازمانی کارکنان آموزش و پرورش، به لحاظ ویژگیهای منحصر به فرد این سازمان، از عوامل استراتژیک در عملکرد و خدمت رسانی آن به شمار می آید.
سبکهای مدیریت و تعهدسازمانی مقولههایی هستند که از دیرباز مورد توجه مدیران و صاحب نظران قرار داشته و در این زمینه تحقیقاتی بصورت مجزا صورت پذیرفته است. اما بیشتر این تحقیقات در عرصه های صنعتی و خدماتی انجام پذیرفته است و در عرصه خدمات آموزشی، همچنین آموزش و پرورش تحقیقات کمتری صورت پذیرفته است.
بنابر این پژوهشگر در این رساله سعی می کند ارتباط بین سبک رهبری از دیدگاه لیکرت با تعهد سازمانی کارکنان آموزش و پرورش استان قم را بررسی کرده و در صدد آن است تا با شناسایی این ارتباط، امکان اخذ تدابیر و شیوه ای که منجر به بالا رفتن کارایی و اثربخشی آنان و در نتیجه بازدهی بهتر کار آنان شود را فراهم نماید .
1-2) ضرورت انجام تحقیق:
امروزه آموزش و پرورش بنابه ضرورت تغییرات اجتماعی یکی از سازمان های پیچیده و بزرگ اجتماعی در هر کشوری محسوب میشود و با رشد و توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پیوندی ناگسستنی دارد و بتدریج از یک حالت ساده ابتدایی به یک حالت پیچیده درآمده است، به گفتهی فیلیپ کوبز اگر قرار است در آموزش و پرورش تحولی صورت گیرد باید از مدیریت آن شروع شود و اگر آموزش و پرورش هر جامعه از مهمترین مسائل آن جامعه به شمار می آید، مدیریت نیز با همان منطق در بهسازی و شکوفایی جامعه نقش مهمی دارد.
مدیران سازمانها به خوبی دریافتهاند که مهم ترین عامل کسب مزیت رقابتی، منابع انسانی سازمانهاست، از این رو توجه به مقوله تعهد و وفاداری منابع انسانی به سازمان و انجام هر چه بهتر نقشهای اختصاص یافته به آن ها و حتی وظایف فرانقشی منابع انسانی، یکی از دغدغههای جدی مدیران سازمانهاست. بدون شک مدیریت و سبکهای آن بر تمامی اجزای سازمان و از جمله منابع انسانی تاثیرگذار است، بویژه در آموزش و پرورش که اکثریت منابع آن انسان می باشند.
سبکهای مدیریت و تعهدسازمانی مقولههایی هستند که از دیرباز مورد توجه مدیران و صاحب نظران قرار داشته و در این زمینه تحقیقاتی بصورت مجزا صورت پذیرفته است. اما بیشتر این تحقیقات در عرصه های صنعتی و خدماتی انجام پذیرفته است و در عرصه خدمات آموزشی، همچنین آموزش و پرورش تحقیقات کمتری صورت پذیرفته است.
از این جهت محقق در این پژوهش با توجه به اهمیت تعهد کارکنان در آموزش و پرورش به بررسی ارتباط بین سبک رهبری از دیدگاه لیکرت با تعهد سازمانی کارکنان آموزش و پرورش استان قم خواهد پرداخت.
1-3) سوال اصلی تحقیق و فرضیهها:
سوال اصلی تحقیق: آیا بین سبک رهبری از دیدگاه لیکرت با تعهد سازمانی کارکنان آموزش و پرورش استان قم رابطهای وجود دارد؟
فرضیه اصلی تحقیق: بین سبک رهبری از دیدگاه لیکرت با تعهد سازمانی کارکنان آموزش و پرورش استان قم رابطه معنیداری وجود دارد.
سایر فرضیههای تحقیق:
1-4) هدف اساسی از انجام تحقیق :
هدف اولیه این پژوهش شناسایی سبک رهبری بر اساس دیدگاه رنسیس لیکرت در آموزش و پرورش استان قم و ارائه باز خورد به مدیران جامعه مورد مطالعه، میباشد تاضمن بازنگری درنحوه مدیریت خود، از برداشتهای ذهنی نیروهای تحت مدیریت خویش در مورد نحوه مدیریت خود آگاهی پیدا نمایند و موقعیت مدیریت خویش را بر روی پیوستار سبک رهبری لیکرت تشخیص دهند و از طرف دیگر از موثرترین سبکهای رهبری که مورد نظر کارکنانشان بوده است مطلع شوند تا بتوانند بهترین و موثرترین سبکهای رهبری را ارائه کرده و بتوانند تعهد سازمانی آنان را در جامعه آماری مورد نظر افزایش دهند.
از طرفی از طریق اعلام نتایج این تحقیق به کارکنان، میتوان آن ها را با بهترین نوع از سبک رهبری آشنا نمود، در نتیجه کارکنان با باور بر اینکه سبک رهبری مدنظر میتواند بهترین بازخورد را داشته باشد همکاری بیشتری با مدیریت انجام داده و رهبر نیز در خصوص همکاری آنان با موانع کمتری مواجه میشود، که در نهایت رهبری مناسب بهتر انجام خواهد شد.
بالاخره بر اساس نتایج به دست آمده از طریق تحلیل دادههای پژوهش، راهکارهایی برای افزایش تعهد سازمانی کارکنان بیان میشود.
1-5) روش تحقیق:
این پژوهش با هدف تعیین رابطه بین سبک رهبری مدیران با تعهد سازمانی کارکنان آموزش و پرورش استان قم از زمستان سال 1392 شروع شده است. نوع پژوهش توصیفی میباشد. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان و مدیران شاغل در ستاد آموزش و پرورش استان قم میباشد.
به منظور بررسی موضوع مورد نظر تحقیق از روشهای آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. تحلیل آمار استنباطی همواره مستلزم فرایند نمونهگیری و انتخاب گروهی کوچک است که فرض میشود این گروه به گروه بزرگتری که از میان افراد آن انتخاب شدهاند مربوط است. گروه کوچک را نمونه وگروه بزرگتر را جامعه مینامند. هدف آن است که براساس مشاهدات انجام شده در مورد نمونهها نتایجی درباره جامعهها استنتاج شود. بنابراین با انتخاب یک نمونه از این جامعه آماری و جمع آوری اطلاعات لازم توسط پرسشنامه از این نمونه مطالعهای میدانی انجام میگیرد. و چون با ارائه پرسشنامه به افراد نمونه از نگرش آن ها به سبک رهبری مدیران آگاه میشویم میتوان گفت که از روشی پیمایشی که به جمع آوری اطلاعات و نظرخواهی از افراد میپردازد نیز استفاده شده است. همچنین از آنجا که مدیران با تأمل در نتایج حاصله میتوانند در جهت بهبود تعهد سازمانی کارکنانشان، تغییراتی در شیوههای مدیریتی و رهبری خود ایجاد نمایند میتوان آن را یک تحقیق کاربردی تلقی کرد.
بدین ترتیب با این روش، سبک رهبری و تعهد سازمانی کارکنان مورد ارزیابی و سنجش قرار میگیرد.
1Porter, Steers, Mowday & Boulian, 1974: 604, Angle & Perry, 1981: 2
:
در دنیای کنونی که مدیران نیاز به کارکنانی دارند که بیشازحد وظایف شرح شغل خود فعالیت کنند آن ها به دنبال کارکنانی هستند که فراتر از شرح شغل عمل نمایند که این نوع رفتارها در اثربخشی سازمان بسیار مؤثر میباشند. درگذشته محققان مطالعات خود را جهت بررسی رابطه میان رفتارهای شغلی و اثربخشی سازمانی، اکثراً به عملکرد درون نقشی کارکنان توجه میکردند؛ و امروزه علاوه بر توجه به عملکرد درون نقش کارکنان به عملکرد فرا نقشی کارکنان نیز توجه میشود و مفهوم رفتار شهروندی سازمانی در 20 سال اخیر موضوع بسیاری از تحقیقات بوده است و اهمیت آن همچنان در حال افزایش است و تحقیقات صورت گرفته بر سه نوعند یک سری از تحقیقات بر پیشبینی و آزمون تجربی عوامل ایجادکننده رفتار شهروندی سازمانی متمرکز بودهاند. در این زمینه عواملی از قبیل رضایت شغلی، تعهد سازمانی، اعتماد و به عنوان عوامل ایجادکننده رفتار شهروندی سازمانی مطرحشدهاند. از سوی دیگر یک سری تحقیقات بر پیامدهای رفتار شهروندی سازمانی که به عواملی چون عملکرد سازمان و اثربخشی، رضایت مشتری، سرمایه اجتماعی وعدهای از تحقیقات منحصر به روی مفهوم رفتار شهروندی سازمانی توجه نمودهاند و سعی کردهاند تا تعریف جدیدی از رفتار شهروندی سازمانی ارائه نمایند. با توجه به مطالب بالا امروزه اهمیت موضوع رفتار شهروندی بر سازمانها پوشیده نیست سازمانها درصدد هستند که کارکنان را جذب نگهداری کنند که فراتر از وظایف خود ایفای نقش نموده و سازمان را برای رسیدن به اهداف عالی خود همراهی نمایند از جهت دیگر مدیران
سازمانها نیز باید به دنبال سیاستها و روشهایی که موجب پرورش تربیت کارکنان با رفتار شهروندی بالایی باشند.
مفهوم رفتار شهروندی:
مفهوم رفتار شهروندی را برای اولین بار توسط باتمن و اورگان در اوایل دهه 1980 میلادی به دنیای علم ارائه شد. تحقیقات اولیهای که در زمینهٔ ی رفتار شهروندی سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیتها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان بروز میدادند اما اغلب نادیده گرفته میشد.
رفتار شهروندی عبارت است از مجموعه رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نبوده اما با این وجود توسط آنان انجام و باعث بهبود مؤثر در وظایف و نقشهای سازمان میشوند.
اورگان 1998 معتقد است که رفتار شهروندی سازمانی را رفتاری خودجوش و آگاهانه میداند که به طور مستقیم و توسط سیستم پاداش دهی رسمی سازمانی تقویت نشده اما درمجموع اثربخش سازمانی ارتقا داده است و در صورت عدم انجام آن نیز تنبیهی به دنبال نخواهد داشت ولی ازآنجاییکه رفتار شهروندی به عنوان منبع تعاملات رفتاری اجتماعی است و کارکنان با بروز رفتار شهروندی پاداش ارزشمندی را دریافت مینمایند و موجب افزایش سطح رفتار شهروندی سازمان میشوند.
کاتز و کاهن (1960) رفتارهای شهروندی را به عنوان روغنکاری ماشین اجتماعی سازمان تعبیر مینمایند؛ که با تعاملات مثبت مشارکت کارکنان در راستای انجام امور موجب به حداقل رساندن سطح تعارض فردی و کمک به دیگران در رابطه با مشکلات کاری آنان گردیده تا سازمان با همکاری و همدلی کارکنان خود به اهداف مورد نظر دست یابد.
لی پین و جانسون 2002 رفتار شهروندی سازمانی را تحت عنوان تمایل به تشریکمساعی و مفید بود در محیطهای سازمانی تعریف کردهاند.
ویژگیهای رفتار شهروندی عبارتند از:
حرکت به سمت جهانی شدن و پیشرفتهای صورت گرفته در عرصه تکنولوژی باعث تشدید رقابت بین شرکتها شده است. در عصر حاضر یکی از عرصههای جدیدی که اغلب شرکتها بر آن تمرکز نمودهاند، موضوع ارتباطات بازاریابی و مدیریت ارتباط با مشتریان میباشد. در بازارهای امروزی مفهوم بازاریابی منحصر به طراحی، تحویل و فروش محصولات نیست و این مفهوم به سمت توسعه روابط دوطرفه بلند مدت با مشتری سوق پیدا کرده است (بیتل، 1996). مدیریت ارتباط با مشتریان عبارت است از ادغام افراد، فرایندها و تکنولوژی با هدف درک مشتریان شرکت که این سیستم یک رویکرد منسجم برای مدیریت ارتباطات به وسیله تمرکز بر روی حفظ مشتری و توسعه ارتباطات میباشد. هسته اصلی فعالیتهای مدیریت ارتباط با مشتریان درک قابلیت سودآوری مشتریان و حفظ مشتریان سودمند است (اینجاز ، ۲۰۰۳).
رسانههای اجتماعی بهعنوان مهمترین ابزارهای ارتباطی فضای مجازی در سالهای اخیر، دنیای تجارت و بازاریابی را تحت تأثیر قرار دادهاند. آمارها نشان میدهد در میان شیوههای گوناگون بازاریابی آنلاین، بهکارگیری انواع مختلف رسانههای اجتماعی در سالهای اخیر رو بهرشد بوده است. رسانههای اجتماعی نه از نظر در دسترس قرار دادن افراد یا به معنای دقیقتر مشتریان، بلکه به منظور دستیابی به اطلاعات باارزش در خصوص تمایل و عدم تمایل آنها به محصولات و تولیدات مختلف حائز اهمیت می باشند. مفهوم این موضوع را میتوان در مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان جستجو نمود، جایی که مشتریان پاسخهای مربوط به محصولات و خدمات را از طریق رسانههای اجتماعی به دست میآورند و نه از طریق فروشندگان و توزیع کنندگان محصولات و خدمات.
از سوی دیگر رسانه های اجتماعی می تواند بر رفتار مشتری نیز تاثیر بگذارد، بنابراین شناخت این رسانه نوین در جهت شناسایی رفتار خرید مصرف کننده ضروری است. در ادامه این فصل نخست مساله و ضرورت انجام تحقیق بیان خواهد شد. سپس اهداف، سوالات و فرضیات تحقیق آمده و در انتها واژه های تخصصی تعریف خواهند شد.
1-2- بیان مساله
یکی از دغدغههای اصلی برای هر شرکتی استفاده از تاکتیکهای بازاریابی برای افزایش فروش و ارتباط درازمدت با مشتری و بررسی تأثیر این تاکتیکها بر رفتار مصرف کننده میباشد. از طرف دیگر لزوماً رابطه با تمام مشتریان ارزش حفظ کردن ندارد (صمدی، فارسی زاده و نورانی، 1389). هدف از مدیریت ارتباط با مشتری، توانمندسازی سازمان برای ارائه خدمات بهتر به مشتریان از طریق ایجاد فرایندهای خودکار و یکپارچه برای جمع آوری و پردازش اطلاعات مشتریان است که در واقع این مدیریت سه بخش خدمات به مشتری، اطلاعات بازاریابی و مدیریت فروش را به یکدیگر مرتبط میسازد (عباسی و ترکمنی، 1389). مشتریان امروزی باهوش، قدرتمند و با اطلاعات میباشند و گزینههای متعددی برای انتخاب در دست دارند. آن ها خواستار تعامل با سازمانی هستند که رضایتمندی بیشتری را برای آنان به ارمغان بیاورد. در واقع رضایتمندی مشتری به عنوان مهمترین شاخص جدید عملکرد سازمانها برای کسب درآمد رقابتی در نظر گرفته میشود و همین موضوع نیاز به مدیریت ارتباط با مشتری را نشان میدهد (زنجیرچی، کنجکاو منفرد و حاتمی نسب، 1391).
با شدت گرفتن رقابت بین شرکتها و نزدیک شدن آمیخته بازاریابی بنگاههای مختلف به یکدیگر فلسفه فروش کارایی خود را از دست داد. شرکتها دیگر فقط به دنبال جذب مشتری جدید نبودند بلکه حفظ مشتریان و تبدیل آنها به مشتریان وفادار یکی از اولویتهای کاری هر سازمان شد. مدیریت ارتباط با مشتری رویکردی چندجانبه به بازاریابی، فروش و مراقبت از مشتری است. سازمانها از مدیریت ارتباط با مشتری به منظور ایجاد وفاداری مشتری و بهبود عملکرد سازمانی بهرهمند میشوند. مدیریت ارتباط با مشتری یاری رسان سازمانها در ایجاد ارتباط اثربخش با مشتریان است. این مفهوم یک راهبرد تجاری ترکیب شده با فناوری برای مدیریت اثربخش کل چرخه زندگی مشتری است. از سوی دیگر رشد چشمگیر رسانههای اجتماعی توجه سازمانها را به این مقوله معطوف ساخته است. در این راستا مدیریت ارتباط با مشتری اجتماعی مفهومی نوین در رویکرد ارتباط با مشتری است که فلسفه آن استفاده از پتانسیل رسانههای اجتماعی در جهت جذب حداکثری مشتریان و نگهداری مشتریان موجود میباشد. این مفهوم یک استراتژی و رویکرد نوین در جهت ترکیب ارتباط با مشتریان برخط، شبکههای اجتماعی و سیستم مدیریت ارتباط با مشتری سنتی میباشد.
متخصصان بازاریابی، مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان را فعالیتهای روبهرو شدن با مشتری میدانند که شامل فرایندها، سیستمها و فناوریهای یکپارچه با برنامههای کاربردی نوظهور رسانه اجتماعی برای درگیر کردن مشتریان در مکالمات گروهی و توسعه ارتباط با مشتریان است (گرینبرگ، 2010، ترینور 2012). سازمانها توان بالقوه مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان را دریافتهاند و سرمایهگذاری قابلتوجهی در زمینه فناوریهای مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان در دو سال اخیر انجام دادهاند. طبق نظر سرنر و همکارانش (2011) مخارج در زمینه مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان در سال 2010 به میزان چهل درصد افزایش داشته است و انتظار میرود به بیش از 1 میلیارد دلار در سال 2013 برسد. یکی از جدیدترین و پررشدترین شکلهای مدیریت ارتباط با مشتریان و مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان است.ظهور وب اجتماعی نقطه کانونی و کاتالیزگر رشد مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان بوده است. ظهور شبکههای نظیر به نظیر مکالمات دیگر هیچ محدودیت و مرزی ندارند. این شبکهها بهطور روزافزون نحوی تعامل مشتریان با یکدیگر و همچنین نحوی استفادهی کسبوکارها از ابزارهای رسانه اجتماعی برای مدیریت ارتباط با مشتریان را تحت تأثیر قرار میدهد (کومر و همکاران، 2012).
با گسترش فناوریهای قابلحمل بهطور خاص گوشیهای هوشمند، انتظار میرود رشد و گسترش بیشتر درج مطلب بر پایه منطقه جغرافیایی و محتوای خاص تسریع گردد. در حال حاضر 2 نفر از 5 نفر از طریق دستگاههای قابلحمل به این خدمات دسترسی دارند (نیل سون، 2011 ). برای کسبوکارها وب اجتماعی به معنای چالشی در حوزهی مدیریت ارتباط با مشتریان است. کاربران وب اجتماعی نهتنها اطلاعات خصوصی را به اشتراک میگذارند (فوستر و همکاران ، 2010). بلکه از وب اجتماعی برای جستوجوی محصولات و به اشتراک گذاشتن توصیهها و نظرات خود با دوستان و سایر کاربران استفاده میکنند (تریپ و گرگیویر ،2011). از دیدگاه مدیریت ارتباط با مشتریان، وب اجتماعی نمایانگر یک جابجایی از ارتباط با مشتریان به سبک قدیمی و بهصورت غیرمستقیم که از طریق واحد فروش، مشاور مشتریان و مرکز تماس انجام میشد به سمت ارتباط مستقیم با مشتریان است. مطالب اشتراک گذشته شده و نظریات سایر بهطور قابلتوجهی از اعتبار بیشتری نسبت به پیامرسانی خود شرکت برخوردار است. در یک نظرسنجی که از 4230 کاربر اینترنتی آلمانی به عمل آمد: اقلیت 22 درصد به اطلاعرسانی شرکتها اعتماد داشتهاند در مقابل اکثریت 67 درصد احساس اطمینان بیشتری به اطلاعات حاصل از ارتباطات داشتهاند (فاکتنکنتور ،2011).
با توجه به این که هیاهوی زیادی پیرامون استفاده از ابزارهای وب اجتماعی وجود دارد اما اثربخشی استفاده از فنّاوریهای مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان نامشخص است و چندین پرسش بیجواب مانده است.
1: آیا مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان میتواند تمایل و وفاداری مشتریان را افزایش دهد؟
2: چگونه مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان بر روی خروجی کسبوکار تأثیر میگذارد؟
3: نقش فرایندهای مدیریت ارتباط با مشتریان و فنّاوریها چیست؟
درنتیجه شرکتها در هالهای از ابهام با تجربیات خود در مورد بهکارگیری ابزارهای اجتماعی خود رها شدهاند (سرنر و همکاران، 2011).
محققان توصیف کردهاند که فنّاوریهای مدیریت ارتباط با مشتریان بهتنهایی و مستقیماً منتج به خروجی برای شرکتها نمیشود و زمانی بیشترین تأثیر را خواهند داشت که با سایر منابع و فرایندها بنگاه همراه شود (چان، پارک و چایی 2010: چایچاندران و همکاران، 2005: سیرینیواسان و مورمن، 2005). پژوهشهای اندکی درزمینه بهبود ارتباط با مشتریان بهوسیله فناوریهای رسانههای اجتماعی در تعامل
با سیستم و فرایند مدیریت ارتباط با مشتریان پرداخته شده است. در این پژوهش در ابتدا بهاندازهگیری و مفهومیسازی ظرفیتهای مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان پرداخته میشود و سپس به بررسی تأثیر مدیریت مشتری محور و فناوریهای رسانه اجتماعی بر ظرفیتهای مدیریت ارتباط با مشتریان پرداخته میشود. سوم به بررسی تأثیر تعاملی منابع سازمان و منابع فناوریهای اجتماعی پرداخته میشود. در زمینهی تحقیقات تعاملی تحقیقات اندکی صورت گرفته است (نوو و وید، 2010: وید و هالود، 2004) و بخصوص در زمینه فنّاوریهای بازاریابی (ترینور و همکاران، 2011) و درنهایت پژوهشگر رابطهای بین ظرفیتهای مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان و کارایی ارتباط با مشتریان میکند و تأثیرات سازمانی را بران میسنجد.
1-3- ضرورت انجام تحقیق
امروزه شناخت و پیشبینی نیازهای مشتریان برای بنگاه اقتصادی جهت کسب مزیت رقابتی و بخشبندی بازار ضروری است. مشتری عامل کلیدی و محوری در تقویت چابکی سازمان قلمداد میشود و جهتگیری کلیه اهداف، استراتژیها و منابع حول محور جذب و نگهداری مشتری میباشد. حفظ و تقویت وفاداری مشتریان برای شرکتهایی که دغدغه حفظ و توسعه جایگاه رقابتی خویش را در بازار دارند، چالشی استراتژیک تلقی میشود؛ بنابراین وفاداری مشتریان کلید موفقیت تجاری سازمان محسوب میشود بدین معنا که با افزایش وفاداری مشتریان میتوان انتظار داشت سهم بازار و میزان سوددهی بنگاه اقتصادی ارتقا مییابد. درک بازار با برنامهریزی و اتخاذ استراتژیهای مناسب جهت وفادار کردن مشتریان و افزایش نرخ وفاداری آنها منافع بلند مدت برای بنگاههای اقتصادی را سبب میشود (نایب زاده، پاکدل و دهنوی،1390). عملکرد هر کسب و کار به موفقیت در حفظ مشتریان در دراز مدت بستگی دارد. با شدت گرفتن رقابت بین شرکتها در مشترییابی برای محصولات و خدماتشان و همچنین افزایش قدرت مشتری در دنیای رقابتی امروز، شرکتها دیگر نه تنها باید به دنبال جذب مشتریان جدید باشند، بلکه حفظ و نگهداری مشتریان قبلی و برقراری روابطی مستحکم با آنان را نیز باید مورد توجه قرار دهند. دنیای امروز مملو از تغییرات و دگرگونیهاست. تغییر در فناوری، تغییر در اطلاعات، تغییر در خواستههای مردم، تغییر در مصرفکنندگان و تغییر در بازارهای جهانی. اما از مهمترین تغییرات ایجاد شده در صحنه کسب و کار، تغییر در ارزشهای قابل عرضه به خریداران بوده است که به عنوان عامل اصلی موفقیت در سازمانهای فعلی شناخته میشود و سازمانهای پیشرو در هر صنعت موفقیت خود را مدیون توانایی در عرضه و ارائه ارزش بیشتر به خریداران در مقایسه با رقبایشان میدانند.(طزری و بلوریان تهرانی،1391).
با پدیدار شدن پدیده های وب و رسانههای اجتماعی ارتباط افراد با یکدیگر متحول شد و دیگر مرزها و محدودیتهای گذشته وجود ندارد و اطلاعات با سرعت زیادی منتقل میگردد. تبلیغات و نظرات در مورد محصولات به سرعت پخش میگردند. و نظرات مشتریان بر یکدیگر با سرعت بیشتری تاثیر میگذارد. رشد روزافزونی استفاده از این تکنولوژی سازمانها و شرکتها را به استفاده بیشتر ترغیب کرده است. اما شرکتها و سازمانها در مورد کارایی و اثربخشی این ابزار در رابطه با مدیریت ارتباط با مشتریان اطلاعاتی ندارند و هر شرکت تجربهی متفاوتی در این مورد دارد. از طرف دیگر پژوهشهای اندکی در مورد کارایی و اثربخشی مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان و سایر تکنولوژیها از جمله وب اجتماعی همراه و هنگام با سایر منابع سازمانی انجام شده است. لذا روشن شدن کارایی و اثربخشی اثر تکنولوژیها و مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان بر عملکرد ارتباط با مشتریان لازم و ضروری است. یکی از مهمترین دلایلی که سازمانها از برنامههای کاربردی در سازمان استفاده میکنند، به دست آوردن و حفظ بلندمدت مشتری و ارزشگذاری برای وی میباشد. همراستا با این هدف، برنامههای کاربردی مدیریت ارتباط با مشتری میتواند برای پشتیبانی از کل فرایندهای مشتری مداری در سازمانها، در هر اندازه و سطحی شامل بازاریابی، فروش و خدمات مشتری استفاده شود. امروزه به منظور حفظ قدرت رقابتی، همه سازمانها به دنبال راهی برای توسعه، حفظ و نگهداری مجموعه بهنگامی از مشتریان، محصول، اطلاعات و خدمات در طول مدت بازاریابی، فروش، خدمات و پشتیبانی میباشند که بر مدیریت ارتباط با مشتری استوار هستند. در همین راستا بسیاری از نویسندگان به نتایج مثبت حاصل از ارتباط با مشتری اشاره کردهاند و بسیاری از شرکتها نیز این مفهوم را در استراتژی خود گنجاندهاند و هدف خود را از این کار، طراحی و بهبود روابط شخصی و ارزشزا با مشتری از طریق ارائه محصولات شخصی شده و ویژه بیان میکنند. البته در کنار این موضوع، توجه به منافع مالی و غیر مالی حاصل از سیستم مدیریت ارتباط با مشتری نیز به عنوان یکی از مهمترین انگیزههای موسسات مختلف برای ورود به این عرصه بوده است. بنابراین ارزیابی تاثیر تکنولوژی رسانه اجتماعی بر عملکرد مشتری ضروری میباشد.
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف کلی
ارزیابی تاثیر تکنولوژی رسانه اجتماعی بر عملکرد مشتری بر اساس رویکرد مدیریت ارتباط با مشتری اجتماعی
1-4-2- اهداف جزیی
بررسی رابطه بین سیستم مدیریت مشتری محور با عملکرد مشتری
بررسی رابطه بین تکنولوژی رسانههای اجتماعی با عملکرد مشتری
بررسی رابطه تعاملی بین مدیریت مشتری محور و استفاده از تکنولوژی با عملکرد مشتری
بررسی رابطه بین ظرفیتهای مدیریت ارتباط مشتری با عملکرد مشتری
1-5- سوالات تحقیق
آیا سیستم مدیریت مشتری محور رابطه مثبتی با عملکرد مشتری دارد؟
ایا استفاده از تکنولوژی رسانههای اجتماعی رابطه مثبتی با عملکرد مشتری دارد؟
آیا رابطه تعاملی مدیریت مشتری محور و استفاده از تکنولوژی رابطه مثبتی با عملکرد مشتری شود؟
آیا ظرفیتهای مدیریت ارتباط مشتری رابطه مثبتی با عملکرد مشتری دارد؟
1-6- فرضیات تحقیق
– سیستم مدیریت مشتری محور رابطه مثبتی با عملکرد مشتری دارد.
– استفاده از تکنولوژی رسانههای اجتماعی رابطه مثبتی با عملکرد مشتری دارد.
– سیستم مدیریت مشتری محور و استفاده از تکنولوژی رسانههای اجتماعی به صورت تعاملی با عملکرد مشتری اثر مثبتی دارد.
– ظرفیتهای مدیریت ارتباط با مشتری رابطه مثبتی با عملکرد مشتری دارد.
1-7- تعاریف واژهها
مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان:
مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتریان را فعالیتهای روبهرو شدن با مشتری میدانند که شامل فرایندها، سیستمها و فناوریهای یکپارچه با برنامههای کاربردی نوظهور رسانه اجتماعی برای درگیر کردن مشتریان در مکالمات گروهی و توسعه ارتباط با مشتریان است.
تکنولوژی رسانههای اجتماعی:
اصطلاح استفاده از فنآوریهای مبتنی بر وب، تلفن همراه و ارتباطاتی که به گفتگو تعامل داده میشود گفته میشود. رسانههای اجتماعی برنامههای کاربردی مبتنی بر اینترنت است که بر روی پایههای ایدئولوژیک و فناوری وب، به کاربران اجازه ایجاد و تبادل تولید محتوا را میدهد. رسانههای اجتماعی میتواند بر روی بسیاری از اشکال مختلف، از جمله تالار گفتگو، وبلاگها، وبلاگ اجتماعی، میکروبلاگینگ، ویکی، پادکستها، عکسها یا تصاویر، ویدئو، در قالب یک نوع امتیاز بر پایه مشارکت اجتماعی، محسوب شود.
عملکرد مشتری:
مقبولیت نتایج برای مشتریان داخلی و خارجی شرکت میباشد که محصولات، خدمات، اطلاعات و تصمیمات یا رخدادهای کارکردی مانند ارائهها و رقابتها را دریافت میکنند.