نقش اطلاعات در فرایند تصمیم گیری كاملاً روشن است. برای تصمیمات اقتصادی نیاز به اطلاعاتی است كه با بهره گرفتن از آن ها بتوان منابع موجود را به بهترین نحو تخصیص داد. یكی از راه های دستیابی به این اطلاعات، استفاده از اطلاعات صورت های مالی سالانه شركت هاست. صورت های مالی كه به طور جامع و گسترده مورد استفاده قرار می گیرند، مناسب ترین روش برای ارائه ی اطلاعات مالی به استفاده كنندگان آن محسوب می گردند. اهداف كلی صورت های مالی، تأمین نیازهای استفاده كنندگان از جمله سرمایه گذاران می باشد. سرمایه گذاران بالقوه و بالفعل به طور عمده علاقه مند به ارزیابی ویژگی های سرمایه گذاری در یک شركت هستند. ویژگی های یک سرمایه گذاری شامل عواملی از قبیل ریسك، بازده، سود سهام، امنیت سرمایه گذاری، نقدینگی، رشد و غیره می باشند (یحیی زاده فر و احمدپور، 1381). مطالعات زیادی در مورد چگونگی تأثیر اطلاعات مالی بر بازده و قیمت سهام در نتیجه ی تصمیمات سرمایه گذاری صورت گرفته است. گزارشات مالی روی گرایش بازار سهام، محور اصلی تحقیق در حسابداری و مالی است.
1-2- بیان مسأله
به گفته برون (1999) محیط اقتصادی در برگیرنده تمام عوامل تأثیرگذار بر استفاده کنندگان، سیستم حسابداری و بازارهای سرمایه می باشد. فرض بر این است که صورت های مالی حسابرسی شده وضعیت عملکرد شرکت را به نحو منصفانه نشان دهد. به همین دلیل اطلاعات آن می تواند در رفتار سرمایه گذاران تأثیر گذاشته و به تبع آن قیمت و بازده سهام را تحت تأثیر قرار دهد. سرمایه گذاران دائماً در حال جستوجو الگوهایی برای پیش بینی قیمت و بازده می باشند. یکی از ویژگی های کیفی اطلاعات حسابداری کمک به استفاده کنندگان در پیش بینی جریانات نقد آتی ورودی به واحد اقتصادی و به تبع آن پیش بینی بازده سرمایه گذاری می باشد(مهرابی و همکاران، 1386، 94).
به عبارت دیگر، اطلاعات مالی باید پیش از سپری شدن زمانی که استفاده کنندگان می توانند بر مبنای آن داوری و تصمیم گیری نمایند در اختیار آنان گذاشته شود. از آنجا که اطلاعات مالی نسبت به گذشت زمان بسیار حساس است و بعضاً با مرور زمان ارزش و سودمندی خود را در تصمیم گیری ها از دست می دهند. هر قدر ارائه ی اطلاعات به تاریخ وقوع رویدادهای مربوط نزدیکتر باشد، اطلاعات به موقع تر خواهد بود. مصداق این موضوع در گزارشگری مالی نزدیک بودن زمان ارائه گزارش به تاریخ پایان دوره مالی است. افزایش سرعت گزارشگری به دلیل استفاده ی به موقع تر اطلاعات در اتخاذ تصمیم های اقتصادی توسط سرمایه گذاران، می تواند به شفافیت بیشتر اطلاعات مالی شرکتها و به تبع آن، شفافیت بالاتر بازار سرمایه منجر شود که این موضوع به نوبه ی خود می تواند تأثیر به سزایی بر جذابیت بازارهای مالی و سرمایه داشته باشد(مهدوی و جمالیان پور، 1389).
سهامداران و سرمایه گذاران، همواره در پی اطلاعاتی هستند كه آنان را در انتخاب بهترین سرمایه گذاری و مناسبترین پورتفوی، یاری كند. یكی از مباحث مهمی كه تصمیم های سرمایه گذاران را تحت تأثیر قرار می دهد، كیفیت اطلاعات حسابداری است (احمدی و جمالی، 1392، 2).
اطلاعات فراهم شده توسط سیستم اطلاعاتی حسابداری بخشی از اطلاعاتی است که سرمایه گذاران برای پیش بینی جریانهای نقدی آتی به کار می برند؛ تجدید نظر در پیش بینی جریان های نقد آتی بر مبنای اطلاعات بی کیفیت در مقایسه با تجدیدنظر مبتنی بر اطلاعات با کیفیت مطلوب، منجر به برآوردهای نامشخصی از قیمت سهم می شود. با توجه به عدم اطمینان حاصل از کیفیت نامطلوب اطلاعات در برآورد قیمت سهام، با گذر زمان، درك بهتری از محتوای اطلاعات منتشره فراهم می شود و نیز یادگیری از ارزیابی های سایر سرمایه گذاران منجر به
بهبود تجدیدنظر در برآوردها شده و در نهایت تعدیل قیمت سهم با تأخیر روی خواهد داد(رحمانی و همکاران، 1391، 138).
پژوهشگران مالی، همواره به دنبال متغیرهایی هستند كه بتوانند از طریق آنها، بازده سهام را برای دوره های آتی با درصد اطمینان بیشتری نسبت به متغیرها و مدل های قبلی پیش بینی كنند. شناسایی چگونگی واكنش بازار سهام به اطلاعات حسابداری، در تشخیص كارایی بازار سرمایه و همچنین ارزیابی سودمندی اطلاعات صورتهای مالی اساسی، از اهمیت زیادی برخوردار است . تحقیق های تجربی نشان می دهند، ارقام حسابداری توانایی پیش بینی دارند و می توان ارزش پیش بینی كنندگی اطلاعات حسابداری را به منزلة یكی از ویژگیهای كیفی اطلاعات حسابداری پذیرفت(هندریکسون و ون بردا، 1388). تأخیر در تعدیل قیمت برای خریدار و فروشنده مخاطره آمیز است و این مخاطره ناشی از عدم انعکاس کامل اطلاعات در قیمت است. انعکاس کامل و بلادرنگ اطلاعات ممکن است اثرات منفی و یا مثبت بر قیمت سهم داشته باشد. در حالی که خریدار و فروشنده به موجب این انتخاب انتظار کسب صرف ریسک را دارند و بدین طریق رخداد کژ گزینی بعید نخواهد بود(کالن و همکاران، 2013). بنابراین كیفیت اطلاعات حسابداری بر قیمت سهام مؤثر خواهد، بود که این موضوع به خودی خود سرعت تعدیل قیمت را تحت الشعاع قرار می دهد، علاوه براین كیفیت اطلاعات حسابداری نقش مهمی بر پیش بین بازده سهام دارد. با توجه به مطالب عنوان شده هدف از این مطالعه دستیابی به پاسخ این سؤالات است که آیا كیفیت اطلاعات حسابداری با تأخیر در تعدیل قیمت سهم و پیش بینی بازده های آتی ارتباط معناداری دارد؟ به این منظور در این تحقیق به بررسی ارتباط کیفیت اطلاعات حسابداری با تأخیر در تعدیل قیمت سهم و قابلیت پیش بینی بازده های آتی خواهیم پرداخت.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
نقش اطلاعات در زمینه ی تصمیم گیری های اقتصادی بسیار حیاتی است و سرمایه گذاران بدون اطلاعات کافی، فرصتها و خطرات سرمایه گذاری را به طور مناسب تشخیص نمی دهند. برای این که اطلاعات بتواند بر تصمیمات استفاده کنندگان صورت های مالی موثر واقع شود، باید در زمان مناسب در اختیار آنان قرار گرفته باشد. به موقع بودن، یكی از خصوصیات مربوط بودن اطلاعات بوده و به معنای آن است که اطلاعات مالی باید زمانی در اختیار استفاده کنندگان قرار بگیرد که فرصت اتخاذ تصمیم، قضاوت و اقدام نسبت به موضوع مورد نظر برای آنان وجود داشته باشد(هیات تدوین استانداردهای حسابداری مالی، بیانیه ی شماره ی2)(خدادادی و همکاران، 1391، 152).
. با توجه به اهمیت گسترده روز افزون بازارهای سرمایه در تجهیز و جمع آوری سرمایه های کوچک فردی به سمت فعالیت های تولیدی، شناسایی نحوه رفتار سرمایه گذاران و متغیرهای تأثیر گذار بر قیمت و بازده در این بازارها، اهمیت زیادی پیدا کرده است. امروز فرضیه قابلیت پیش بینی بازده سهام به عنوان یکی حقیقت جدید در مدیریت مالی پذیرفته شده است(مهرابی و همکاران، 1386، 94). سودمندی اطلاعات مالی برای سرمایه گذاران می تواند توسط ارتباط آماری میدان داده های حسابداری و ارزش های بازار سرمایه (قیمت ها و بازده های سهام) به بهترین نحو اندازه گیری شود. چنین ارتباطی، پیآمد رفتارهای سرمایه گذاران را بیشتر از وقتی که فقط نظرات و اعتقادات آنها بر مبنای پرسشنامه ها و مصاحبه ها جمع آوری می شود، منعکس می کند. از زمان بال و براون (1968)، توجه پژوهشگران بر ارزیابی سودمندی اطلاعات حسابداری و ارتباط میان سودهای حسابداری و بازده های سهام جلب شده است(ایزدی نیا و همکاران، 1392، 103).
سودمندی در پیش بینی یکی از خصایص مربوط بودن اطلاعات و به معنای آن است که اطلاعات مالی به نحوی فراهم شود که استفاده کنندگان را در پیش بینی نتایج فعالیت های جاری و آتی یک واحد انتفاعی یاری دهد(محمودی خوشرو، 1383). به عبارت دیگر می توان ارزش اطلاعات را با ارزش پیش بینی آن سنجید. از سوی دیگر چون سرمایه گذارن به دنبال پر بازده ترین فرصت ها برای سرمایه گذاری هستند می توان نتیجه گیری کرد که ارزش متغیرهای حسابداری در پیش بینی بازده سهام است. از این رو هرگونه تحقیقی که توان شناخت محتوای اطلاعات بخصوصی از نظر پیش بینی افزایش دهد برای سرمایه گذاران و حوزه حسابداری حائز اهمیت است(محمودی خوشرو، 1383). مطالعات انجام شده در خصوص بازارهای مالی حاكی از آن می باشد كه طی سال های اخیر، جایگاه بورس اوراق بهادار به عنوان یكی از اركان بازار سرمایه به شدت تقویت شده و نقش آن به عنوان نیروی محركة توسعة اقتصادی، پررنگ تر گشته، به گونه ای كه هم اكنون نهاد مذكور به یكی از شاخص های رشد و توسعة اقتصادی كشورها تبدیل شده است. با توجه به اینكه تصمیم گیری بازیگران عرصة بازار سرمایه و به ویژه سرمایه گذاران فعال در بورس اوراق بهادار در محیطی انجام می شود كه عدم اطمینان بر آن حاكم است، آنان نیازمند اطلاعات هستند. نقش اطلاعات، آگاهی دادن نسبت به مواردی است كه موجب می شود تا ارزیابی قبلی تصمیم گیرندگان در، خصوص احتمالات مربوط به وقوع رویدادهای آتی، مورد تجدید نظر قرار گیرد و در نتیجه، عدم اطمینان موجود كاهش یابد(باغومیان، 1388، ص2). از سوی دیگر، سیستم حسابداری به عنوان یک سیستم اطلاعاتی قادر به تهیه و ارائة چنین اطلاعاتی است. به عبارت بهتر، سیستم حسابداری می تواند اطلاعاتی را فراهم آورد كه اشخاص ذی حق و ذی علاقه به واحدهای اقتصادی برای اتخاذ تصمیم های آگاهانه، به آن نیاز دارند. با توجه به اهمیت روزازون بازده و قیمت سهام در تصمیمات سرمایه گذاری اتخاذ شده توسط سرمایه گذاران و همچنین مدیران شرکت ها و از طرفی برآورده کردن نیاز اطلاعاتی استفاده کننده گان در این تحقیق به بررسی رابطه کیفیت اطلاعات حسابداری با تأخیر در تعدیل قیمت سهم و قابلیت پیش بینی بازده های آتی می پردازیم و از طرفی بورس به عنوان سازمانی در جهت هدایت پس اندازها به سوی سرمایه گذاری های مولد و بهینه، مطرح می باشد، مطالعه و تحقیق پیرامون این سازمان از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد.
1-4- اهداف تحقیق
1- بررسی رابطه بین کیفیت اطلاعات حسابداری و تأخیر در تعدیل قیمت سهام در شركت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران.
2- بررسی رابطه بین کیفیت اطلاعات حسابداری و بازده های آتی سهام در شركت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران.
– Hendriksen and Van Breda
[2]- Delay
[3]- Callen et al
[4]- Relevance
[5]- Stock return
در این فصل به ارائه بیان مسئله شامل تبیین موضوع، وسعت، ابعاد و نیازهای مرتبط با مسئله پژوهش پرداخته میشود، همچنین در ادامه این فصل اهمیت موضوع انتخاب شده، اهداف پژوهش در قالب هدفهای علمی و كاربردی بیان میگردد. این پایان نامه به بررسی رابطه بین خالص هزینه های مالی و ارزیابی حقوق صاحبان سهام در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می پردازد.
1-2 بیان مسئله
در ارتباط با ریسک کوتاه مدت مدیریتی یا به عبارتی نزدیک بینی ، نگرانیهای فزایندهای وجود دارد، چرا که یکی از فاکتورهای اصلیای در نظر گرفته میشود که به بحران های اقتصادی و مالی اخیر و عدم موفقیت در برخی شرکتهای سهامی طی دهه اخیر منجر شده است. به گفتهی دالاس (2012) «ریسک کوتاه مدت» شامل بر نتایج کوتاهمدت ، حال چه سود فصلی یا بازده پورتفولیوی کوتاهمدت تمرکز بیش از حد دارد. این روش از ایجاد ارزش طولانیمدت و ارزش بنیادین شرکتها امتناع میورزد. این نوع رفتار منجر به کاهش هزینههای اختیاری، سرمایهگذاری کمتر از حد در داراییهای طولانیمدت یا ریسکپذیری برای به حداکثر رساندن درآمد کوتاه مدت شود. این گفته با گزارش موسسهی اصول اخلاقی شرکتهای سهامی CFA همسوست. بنابر این گزارش تمرکز بیش از حد راهبران برخی شرکتها بر سود کوتاهمدت توجه ناکافی به راهکار بلندمدت موجب تخریب ارزش می شود. بررسی اخیر کای از بازارهای سهام بریتانیا و تصمیمگیری بلندمدت نشان میدهد که گرایش به کوتاهمدت در بازارهای سهام بریتانیا به یک مشکل تبدیل شده است (کای ،2012(.
گرچه در مطالعات گفته میشود که برخی عوامل کلی (مانند استفادهی رایج از روشهای تخفیف برای پروژههای سرمایهگذاری) و عوامل بازار (از جمله این که سرمایهگذار بر سود کوتاهمدت و توازن مجدد پورتفولیوها متمرکز میشوند) وجود دارد که گرایش مدیران به کوتاهمدت را تشدید میکند( دالاس ، 2012 ، بروچت و همکاران ، 2012)، اما این امر نیز پذیرفته شده است که مشکلات عدمتقارن اطلاعات (هم انتخاب معکوس و هم آشفتگی اخلاقی) نیز انگیزه هایی برای ریسکپذیری کوتاه مدت یا بلندمدت ایجاد میکند. مدیران ممکن است پروژههایی را انتخاب کنند که در کوتاهمدت سود خوبی داشته باشند، و نه پروژههایی را که در بلندمدت حقوق و مزایای آن ها را افزایش میدهد. به علاوه آن ها برای جلوگیری از تهدید تصاحب و ارتقا ارزش شرکت، به سهامداران جاری یا افراد خارج از شرکت در مورد کیفیت اطلاع رسانی نمیکنند. افزایش سطح تجهیز مدیریت در بازار نیروی کار و جابجایی مدیرعامل در سالهای اخیر میتواند مشکل را برجستهتر کند. ورای مدلهای تئوریک شواهد پیمایشی و دادههای تجربی نیز وجود دارد که نشان میدهد مدیران سود کوتاهمدت را به جریانهای طولانیمدت ترجیح میدهند ( گراهام و همکاران ، 2005 . ستاین ، 1989 ، بوگراگ ولیبی ، 2005(.
بخشهای قانونگذاری، سهامداران و کاربران، حرفهایها، محققان قانونی و دانشکدههای حسابداری و مالی معتقدند که هیئتمدیرههای کارآمد میتوانند بر مدیریت نظارت داشته باشند، آن ها را مسوول نگهدارند و یک دیدگاه بلندمدت را در آن ها تثبیت کنند. پیشتر در ادبیات موضوعِ کارگزاری نقش بالقوه هیئتمدیره های کارآمد در نظارت مدیران و کاهش هزینههای کارگزاری ناشی از جدایی کنترل و مدیریت در شرکتهای نوین شناسایی شده است. یک هیئتمدیرهی کارآمد باید ریسک کوتاه مدت و ریسکپذیری کوتاهمدت توسط مدیران را کاهش دهد ( براتون ، 2011 . دالاس ، 2012 ، ساپدین ، 2011 . راپاپورت ، 2005 ).
ما در این تحقیق بدنبال این هستیم که آیا ویژگی های کارآیی هیئت مدیره بر ریسک کوتاه مدت تأثیر دارد؟واگر تأثیر دارد میزان تأثیر فوق چگونه است؟وآیا تأثیر معنی دار است یا خیر؟به عبارتی دیگر چه میزان از تغییرات متغیر وابسته ،توسط متغیرهای مستقل تعریف می شوند؟
1-3 ضرورت انجام تحقیق
جنبه های جدید بودن این تحقیق را می توان از سه منظر مورد بررسی قرار داد: اول آن که در زمینه کارآیی هیئت مدیره تاکنون در ایران تحقیقات اندکی صورت پذیرفته است لذا انجام این تحقیق در نوع خود جدید می باشد. دوم اینکه مدل مورد استفاده برای اندازه گیری کارآیی هیئت مدیره بر ریسک کوتاه مدت در این تحقیق برای اولین بار در ایران به کار گرفته شده است که این مساله نیز بر جدید بودن این تحقیق می افزاید. سوم آنکه تحقیقی که به صورت هم زمان به بررسی کارآیی هیئت مدیره و ریسک کوتاه مدت بپردازد صورت نپذیرفته است؛
با توجه به بررسی های صورت گرفته ، مشخص شده است که تا کنون به صورت تخصصی ، تحقیقات متمرکزی روی بحث کارآیی هیئت مدیره بر ریسک کوتاه مدت در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران صورت نگرفته و یا بررسی ها به صورت جسته و گریخته و با تکیه بر اشاراتی به موضوع تحقیق به صورت صرف بوده است. این تحقیق با توجه به ماهیت موضوع، در نظر دارد به بررسی جامعی از کارآیی هیئت مدیره بر ریسک کوتاه مدت در شرکت های بورسی بپردازد.
1-4 اهداف تحقیق
2- بررسی رابطه بین تعداد مدیران مستقل و ریسک کوتاه مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد.
3- بررسی رابطه بین سهامداری مدیران و ریسک کوتاه مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد.
4- بررسی رابطه بین نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار و ریسک کوتاه مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد.
5- بررسی رابطه بین ارزش بازار و ریسک کوتاه مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد
6- بررسی رابطه بین Q توبین و ریسک کوتاه مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد
7- بررسی رابطه بین بازده دارائیها و ریسک کوتاه مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد.
8- بررسی رابطه بین نسبت جمع بدهی ها به حقوق صاحبان سهام و ریسک کوتاه مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد.
9- بررسی رابطه بین نسبت سود قبل از بهره و مالیات و ریسک کوتاه مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد
Dallas, L.L. (2012),
Kay, J. (2012),
Brochet, F., M. Loumioti and G. Serafeim (2012),
Graham, J.R., C.R. Harvey and S. Rajgopal (2005),
Stein, J.C. (1989),
Bhojraj, S. and R. Libby (2005),
Barton, D. (2011),
Sappideen, R. (2011),
Rappaport, A. (2005),
با توجه به مقولهی جدایی مالكیت از مدیریت، بحث حاكمیت شركتی و همچنین نظریههای مطرح شده مرتبط با آن از قبیل تئوری نمایندگی، تئوری ذینفعان و دیگر تئوریها، نیاز به رسیدگی و حسابرسی صورتهایمالی شركتها كاملاً ضروری است. حسابرسی برای صورتهایمالی گزارش شده ارزش افزوده (مضاعف) فراهم می كند، زیرا نتایج بررسی مربوط بودن و قابلیت اتكای محتوای صورتهایمالی را گزارش میدهد. یک مؤسسه حسابرسی مستقل و با مهارت، قادر به شناخت ارائه نادرست اقلام صورتهای مالی مورد رسیدگی بوده و میتواند نسبت به ارائه صحیح آن بر صاحبكارخود تأثیرگذار باشد تا درنتیجه آن، اطلاعات مالی قابل اتكایی گزارش شود. رسیدن به این هدف مطلوب، به خصوصیات مؤسسات حسابرسی كاملاً وابسته بوده و این خصوصیات میتواند به شكل مثبت یا منفی با كیفیت حسابرس در ارتباط باشد. با توجه به تعاریف مختلف موجود در مورد كیفیت حسابرس، چارچوب آن را میتوان به این صورت بیان كرد: كیفیت حسابرس عبارت است از حسن شهرت و مراقبت حرفهای حسابرس، كه درنتیجه حسن شهرت حسابرس، اعتبار اطلاعات صورتهای مالی افزایش یافته و بر اثر نظارت و مراقبت حرفهای حسابرس،کیفیت اطلاعات صورتهای مالی افزایش خواهد یافت.
دی آنجلو(1981) كیفیت حسابرسی را با واژه اعتبار حسابرس تعریف كرده و اظهار میدارد كه ذینفعان میتوانند از اندازه مؤسسه حسابرسی به عنوان جانشین حسن شهرت حسابرس استفاده نمایند. یكی ازشاخصهای اندازهگیری مراقبت حرفهای حسابرس و توانایی نظارت آن، دوره تصدی حسابرس است. هرچه دوره تصدی حسابرس بیشتر باشد، شناخت او از صاحبكار وتخصص او در آن صنعت خاص بالا رفته و موجب افزایش كیفیت حسابرس خواهد شد. در دنیای واقعی، دریافتها و پرداختهای نقدی در دورههایی اتفاق می افتد كه معمولاً با زمان وقوع معاملات ورویدادهای ایجاد كننده آن ها متفاوت است و همین امر باعث میشود تا استفاده از اقلام تعهدی (فرض تعهدی) برای اندازهگیری نتایج عملكرد واحد تجاری، بهتر از اندازهگیری خالص دریافتهای نقدی شود. اما مسئله این است كه اقلام تعهدی برخلاف اقلام نقدی با درجهای از ابهام همراه هستند كه باعث كاهش قابلیت اتكای آنها میشود.
تئوری نمایندگی کلاسیک تأکید میکند که سازگاری منافع مدیریت-سهامداران تمایل برای ایجاد ارزش جنسن ومکلینگ(1976)را افزایش می دهد. جنسن( 2005) استدلال می کند هنگامی که یک شرکت دارای ارزش بالامیشود، یعنی قیمت شرکت بیشتر از ارزش اقتصادی اساسی آن می شود، مدیران تمایل به تداوم ارزشگذاری بالا دارند. از آنجایی که یک شرکت دارای ارزش بالا، طبق تعریف، فاقد تواناییهای عملیاتی برای رسیدن به سطح عملکرد منعکس شده در ارزش آن است، مدیران دارای انگیزه می شوند تا از سیاستهای حسابداری تهاجمی به حداکثر رساندن درآمد آن استفاده کنند. اگرچه جایگزینهای متعدد گزارشها برای رسیدن به اهداف مدیریت سود در دسترس هستند، اقلام تعهدی یک انتخاب به خصوص جذاب می باشند زیرا آن ها یک بخش طبیعی از روند گزارشگری مالی هستند و مقادیرآن ها مستلزم پیشبرد برآوردها بیش از برآوردی است که مدیران اختیار قابل توجه بر آن دارند.
در یک پژوهش، هومز و همکاران ( 2013) اثرات ارزشگذاری بالا بر رابطه بین کیفیت حسابرسی و اقلام تعهدی اختیاری را بررسی کردند و نتیجه گرفتند که ارزشگذاری بالای حقوق صاحبان سهام رابطه معکوس بین عوامل کیفیت حسابرسی و اقلام تعهدی اختیاری را کاهش میدهد. مدیران آگاه از شرکتهای بسیار ارزشمند تمایل بیشتری به ادامه ارزشهایی دارند که بر حسابرسان غلبه می کند تا سطوح بالاتری از افزایش درآمد اقلام تعهدی اختیاری را گزارش دهند. در حال حاضر، بسیاری از کارها بر مبنای کیفیت حسابرسی است و مطالعات اخیر عوامل مربوط به حقوق صاحبان سهام بسیار ارزشمند را مورد بررسی قرار داده اند.
گسترش روز افزون واحدهای اقتصادی، توسعه فناوری ارتباطات و وجود تضاد منافع، نیازهای نظارتی را به وجود میآورد. مسئله جهانی شدن اقتصاد و انقلاب اطلاعات، كنترل را حتی از دست دولتها خارج كرده است. این شرایط موجب شده حرفه حسابرسی به تدریج تلاش كند تا از قافله عقب نماند و همگام با تغییرات فناوری در راستای نیازهای جامعه حركت كند. در این محیط، استفادهكنندگان برای تصمیمگیری به اطلاعات مختلفی از جمله اطلاعات مالی درباره بنگاههای اقتصادی نیاز دارند. صورتهای مالی به عنوان مهمترین مجموعه اطلاعات مالی محسوب می شود. اما مسئله مهم تردید در مورد قابلیت اتكای اطلاعات مزبور است كه از تضاد منافع سرچشمه میگیرد. علاوه بر تضاد منافع مسائل دیگری از قبیل عدم دسترسی مستقیم استفادهكنندگان به اطلاعات موجب تقاضا برای خدمات حسابرسی مستقل شده است. درواقع نقش حسابرسی ارزیابی كیفیت اطلاعات برای استفادهكنندگان است، سجادی و ناصح(1382).
پژوهشهای انجام شده نشان میدهد تقاضا برای حسابرسی پیش از آن كه الزام قانونی مطرح باشد، وجود داشته است. بنا به استدلال برای ورود به پژوهش درباره نظریه تقاضا برای كیفیت حسابرسی از آن جا ناشی میشود كه بین مدیران شركت و سرمایهگذاران تقارن اطلاعاتی وجود ندارد. از آنجا كه بحث قیمتگذاری سهام شركت مطرح است، حسابرسی یكی از راههای مشخص كردن اعتبار اطلاعات صورتهایمالی است. با رشد رقابت در حرفه، مؤسسات حسابرسی ضرورت ارائه خدمات خود با كیفیت هر چه بهتر به بازار را بیشتر دریافتند و برای رقابت بر پایههای به غیر از حق الزحمه، مؤسسات حسابرسی به دنبال متفاوت كردن خدماتشان هستند.
دیآنجلو(1981) یكی از اولین پژوهشگرانی بود كه به بررسی كیفیت حسابرسی و رابطه آن با اندازه حسابرس پرداخت. دیآنجلوكیفیت حسابرسی را مشتمل بر دو احتمال تعریف كرد . اول این كه حسابرس تحریفهای با اهمیت و نقص سیستم حسابداری صاحبكار را كشف كند. دوم این كه آن ها را گزارش کند. حامیان تغییر حسابرس باور دارند در صورت تغییر اجباری، حسابرسان در موقعیتی قرار میگیرند كه قادر خواهند بود در مقابل فشارها و خواستههای مدیران مقاومت كرده و قضاوت بیطرفانهتری را اعمال نمایند. حضور طولانی مدت حسابرس در كنار یک صاحبكار، موجب ایجاد تمایلاتی برای حفظ و رعایت نقطه نظرات مدیریت صاحبكار می شود، وضعیتی كه استقلال بیطرفی او را مخدوش می كند، رجبی (1385).
در مقابل، مخالفان تغییر اجباری حسابرس عقیده دیگری دارند. به اعتقاد آنها عوامل دیگری وجود دارند كه حسابرسان را وادار به حفظ استقلال می كنند. به عنوان مثال تلاشی كه حسابرسان در جهت حفظ اعتبار و شهرت به كار میگیرند و یا ترس از احتمال طرح دعاوی حقوقی علیه آنها مكانیزمهایی هستند كه مانع ازرفتارهای نامناسب حسابرسان می شود. آنها معتقدند حسابرسان با گذشت زمان شناخت بهتری از فعالیتهای صاحبكار بدست آورده و تجربه بیشتری كسب میكنند و به این ترتیب تواناییهایشان در مورد مناسب بودن یا نبودن رویههای حسابداری و گزارشگری افزایش می یابد. بنابراین رابطه طولانی مدت حسابرس و صاحبكار به اعتقاد آنها تغییر حسابرس می تواند كیفیت حسابرسی را بهبود بخشد باعث خواهد شد اعتماد سرمایهگذاران به اتكاپذیری صورتهای مالی كاهش یافته و از این رو اعتبار حسابرسی كاهش یابد. با توجه به مطالب گفته شده هدف این تحقیق بررسی رابطه بین کیفیت حسابرسی و ارزشگذاری بیش از حد در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میباشد.
در دنیا و همچنین در کشور ما ایران کارهای تحقیقاتی بسیار زیادی در ارتباط با کیفیت حسابرسی صورت گرفته است، ولی به دلیل اهمیت موضوع همچنان جای تفکر و تامل بسیار دارد. علاوه بر این به دنبال رسواییهای مالی شرکتها و بحرانهای مالی طی دو دهه اخیر، انگشت اتهام تا حدودی به سمت حسابرسان و کیفیت حسابرسی نشانه رفته است. در ایران نیز پس از کشف تقلب بانکی 1390 برخی کارشناسان ادعای شکست حسابرسی را مطرح کردند. در پاسخ به این رویدادها، از یک طرف، قانونگذاران تغییراتی را در دستور کار قرار دارند. قانون ساربنز آکسلی (2002) در ایالات متحده وضع شد تا به بینظمیهای گزارشگری مالی سر و سامان دهد و تحولاتی در زمینه حاکمیت شرکتی انگلستان رخ داد. از طرف دیگر، سیاستگذاران بار دیگر بر روی اهمیت حسابرسی مؤثر و کارا به عنوان یکی از مؤلفههای کلیدی بازارهای سرمایه کارا تاکید نمودند و تلاشهایی را برای شناسایی محركهای کلیدی کیفیت حسابرسی انجام دادند برای نمونه درسال (2007) کمیته مشورتی حرفه حسابرسی در ایالات متحده به منظور مشورتدهی به اداره خزانه داری این کشور در خصوص حرفه حسابرسی تأسیس شد. شورای گزارشگری مالی انگلستان در سال 2008 گزارشی را با عنوان “چارچوب کیفیت حسابرسی” منتشر کرد. خزانهداری استرالیا گزارش “کیفیت حسابرسی در استرالیا- یک مرور راهبردی” را در سال 2010 منتشر نمود. این تحولات حکایت از نارضایتی از اثربخشی حاکمیت شرکتی، کیفیت حسابرسی و نقش حسابرسان و حسابرسی دارد، کیلگور و همکاران ( 2011).
وجود مسایل ومشکلات مطرح شده در بالا اهمیت و ضرورت انجام تحقیق در این باره را دو چندان میسازد.
. Jensen& Meckling
. De anjelo
. Sarb nez akeeli
. kligoor
رشد و دگرگونی سریع روابط اقتصادی، منجر به رقابت شدیدی در عرصه تجارت، صنعت و سرمایه گذاری شده است. لذا شرکتها برای بقاء و گسترش فعالیتهای خود، نیاز به انجام سرمایه گذاریهای مناسب و به موقع دارند. حسابداری نیز در واکنش به این تغییرات به منظور تأمین نیازهای مختلف استفادهکنندگان از اطلاعات، ناگزیر از تغییر میباشد. به بیان دیگر، نیازهای اطلاعاتی جدیدی که بر اثر تغییر در محیط حسابداری برای استفادهکنندگان اطلاعات مالی پدید میآید، تغییر در بنیانهای حسابداری یا تدوین اصول و استانداردهای اندازه گیری، گزارشگری با کیفیتی بهتر و همچنین افزایش میزان اطلاعاتی که لازم است افشا شود را ضروری میسازد. در این راستا، گزارشگری مالی به طور بالقوه، مکانیزم سودمندی برای مدیران در جهت برقراری ارتباط با سرمایه گذاران و اعتباردهندگان است. با این وجود، این فرایند تا زمانیکه شرایط زیر وجود دارد، ناقص است:
از سوی دیگر، مشکلات نمایندگی در نتیجه تضاد منافعی که میان اعتباردهندگان، سهامداران و مدیران وجود دارد، ایجاد می شود. وجود چنین تضاد منافعی باعث ایجاد مسائل و مشکلات نمایندگی و در نهایت منجر به هزینه های نمایندگی شده که به شرکت و ذینفعان آن منتقل می شود. در همین راستا، هزینه های نمایندگی ناشی از تلاش های مالکان و اعتباردهندگان برای کنترل مدیران، اغلب قابل توجه و بااهمیت است. از سوی دیگر، مدیران نیز مایلند ثابت کنند که آنان نسبت به منافع سهامداران و اعتباردهندگان مسئول بوده و به دنبال افزایش ثروت سهامداران و بازپرداخت منابع استقراضی از اعتباردهندگان به آنها هستند (جنسن، 1986). بنابراین، با توجه به گسترش شرکتها و نیاز به منابع مالی گسترده برای انجام سرمایه گذاری بهوسیله آنها، وامهایی که شرکتها از اعتباردهندگان دریافت می کنند یکی از منابع اصلی تأمین وجوه مورد نیاز شرکتها است. همانگونه که پیشتر آمد، بین گروههای مدیران، سهامداران و اعتباردهندگان تضاد منافع وجود دارد؛ در همین راستا، اعتباردهندگان برای ارائه منابع مالی به شرکتها معمولاً از آنها وثیقه دریافت می کنند و یا این که میزان دارایی های آنها را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میدهند. از طرف دیگر، شرکتها سعی بر آن دارند تا از طریق گزارشگری مالی شفاف و با کیفیت حسن نظر خود را به سایر گروهها نشان دهند. در همین راستا، این پژوهش با این هدف انجام شده است که این موضوع را بررسی قرار دهد که آیا بین کیفیت گزارشگری مالی و ارزش دارایی های وثیقهای رابطه معناداری وجود دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر، این پژوهش این موضوع را مورد بررسی قرار میدهد که آیا شرکتهایی که از وثیقههای کمتری برخوردارند، از کیفیت گزارشگری مالی بهعنوان یک معیار جایگزین استفاده می کنند یا خیر؟ افزونبر این، رابطه بین تغییرات در ارزش دارایی های وثیقهای و تصمیمهای تأمین مالی و سرمایه گذاری شرکتها را در دو گروه شرکتهای با کیفیت گزارشگری مالی بالا و پایین مورد بررسی قرار میدهد.
در ادامه این فصل در بخش (1-2) مسأله پژوهش بیان شده است. بیان مسأله پژوهش در خصوص پی بردن به اهمیت و ارزش پژوهش و شناسایی اهداف پژوهش که به ترتیب در بخشهای (1-3) و (1-4) بیان شده اند، کمک بسیار مینماید. در ادامه سؤالات پژوهش (بخش 1-5) و فرضیه های پژوهش (بخش 1-6) بیان شده است. در بخش (1-7) روش پژوهش شامل روش گردآوری داده ها، متغیرهای پژوهش، جامعه آماری و نمونه پژوهش و روش آزمون فرضیه ها ارائه گردیده است. در بخش (1-8) استفادهکنندگان از نتایج پژوهش، و در بخش (1-9) واژه های کلیدی این پژوهش تعریف شده اند. در نهایت، بخش (1-10) ساختار کلی این پایان نامه در فصلهای باقیمانده را تشریح می کند.
1-2- بیان مسأله پژوهش
در چند دهه اخیر بررسی چگونگی تأثیرگذاری ظرفیتهای تأمین مالی شرکتها بر فعالیتهای سرمایه گذاری آنها، بخش قابلتوجهی از ادبیات پژوهش را به خود اختصاص داده است (بهعنوان نمونه، هوبارد، 1998؛ استین، 2003). همچنین، اخیراً برخی از پژوهشگران این موضوع را مورد بررسی قرار دادهاند که چگونه کیفیت گزارشگری مالی منجر به کاهش کمسرمایه گذاری ناشی شده از محدودیت در تأمین مالی می شود (بهعنوان نمونه، بیدل و همکاران، 2009). با وجود تعداد زیادی از پژوهشهای انجام شده در این زمینهها، اما پژوهشهای اندکی به طور مستقیم به بررسی این موضوع پرداختهاند که آیا کیفیت گزارشگری مالی، محدودیت در ظرفیتهای تأمین مالی را کاهش میدهد؟ (بالاکریشنان و همکاران، 2014).
شواهد موجود در پژوهشهای پیشین حاکی از آن است که شرکتهایی که قادر به تأمین وثیقههای بیشتر و ارزشمندتری هستند، میتوانند توانایی خود را در تأمین مالی برونسازمانی افزایش داده و در نتیجه سرمایه گذاری بیشتری نیز داشته باشند (گان، 2007؛ بنملچ و برگمن، 2009؛ و چانی و همکاران، 2012). افزونبر این پژوهشهای پیشینی که به بررسی تأثیر کیفیت گزارشگری مالی بر سرمایه گذاری پرداختهاند، این چنین بیان کرده اند که کیفیت گزارشگری مالی بهوسیله استانداردهای گزارشگری موجود تعیین شده است؛ افزونبر این، آنها بیان می کنند که کیفیت گزارشگری مالی دارای پیامدهایی برای سرمایه گذاریهای آینده است (بالاکریشنان و همکاران، 2014). با این وجود، از دیدگاه بالاکریشنان و همکاران (2014) میتوان یک رابطه پویا در این فیمابین در نظر گرفت؛ به طوری که افزایش در احتمال کمسرمایه گذاری (بهعنوان نمونه، کاهش در ظرفیتهای تأمین مالی) منجر به افزایش کیفیت گزارشگری مالی شده و در نهایت امکان تأمین مالی شرکت را ایجاد کرده و منجر به کاهش کمسرمایه گذاری می شود (بالاکریشنان و همکاران، 2014). به عبارت دیگر، در پژوهشهای پیشین برای سنجش کیفیت گزارشگری مالی تنها از دیدگاه استفادهکنندگان برونسازمانی و از شواهد خارج شرکت استفاده میشده است اما در پژوهش حاضر همسو با بالاکریشنان و همکاران (2014) از شواهد درونسازمانی برای سنجش کیفیت گزارشگری مالی استفاده شده است.
تغییرات ایجاد شده در ارزش پولی وثیقه شرکتها که از تغییر در قیمت املاک و مستغلات آنها ناشی شده است بهعنوان یک تغییر بیرونی (خارج از کنترل شرکت) مربوط به ظرفیتهای تأمین مالی آنها است. همچنین، تغییرات در قیمت املاک و مستغلات بهعنوان یک تغییر بیرونی مربوط به انتخابهای سرمایه گذاری در سطح شرکت است که منجر به تغییر در ظرفیتهای تأمین مالی است (بالاکریشنان و همکاران، 2014). بهعبارت دیگر، هنگام تغییر (افزایش) قیمت املاک و مستغلات، شرکتها به املاک و مستغلات باارزشتری دسترسی پیدا می کنند، که این تغییر منجر به پیدایش وثیقههای ارزشمندتری برای شرکتها شده و در نتیجه ظرفیتهای تأمین مالی آنها نیز افزایش پیدا می کند.
در پژوهشی چانی و همکاران (2012) به بررسی حساسیت تغییرات خارج از کنترل شرکت در تغییرات ایجاد شده در ارزش وثیقه پرداختند. آنها یافتند که در طول دوره 1993 تا 2007 افزایش در ارزش املاک و مستغلات باعث افزایش بااهمیتی در تأمین مالی برونسازمانی و سرمایه گذاری می شود. همچنین، از دیدگاه بالاکریشنان و همکاران (2104) کیفیت گزارشگری مالی می تواند بر رابطه بین تغییرات در تأمین مالی و سرمایه گذاری و تغییرات در ارزش وثیقه تأثیرگذار باشد (بالاکریشنان و همکاران، 2014). از دیدگاه آنان شرکتهای با کیفیت گزارشگری بالاتر از محدودیت در تأمین مالی کمتری برخوردارند؛ دلیل این موضوع آن است که شرکتهای با کیفیت بهتر گزارشگری مالی، عدم تقارن اطلاعاتی بین خود و تأمینکنندگان بیرونی سرمایه را کاهش می دهند و بنابراین، برای تأمین مالی به وثیقه کمتری وابسته هستند. در نتیجه، انتخابهای تأمین مالی و سرمایه گذاری این دسته از شرکتها، کمتر از تغییرات در ارزش وثیقهای تأثیر میپذیرد (بالاکریشنان و همکاران، 2014).
از دیدگاه استیگلیتز و ویس (1981) و بنملچ و برگمن (2009) کاهش ارزش وثیقه شرکتها دارای دو پیامد بر تأمین مالی آنها است؛ اول این که میزان اعتبارات دریافتی آنها کاهش مییابد، دوم، در غیر اینصورت برای جلوگیری از کاهش میزان اعتبارات دریافتی، نرخ بهره افزایش پیدا می کند. در ایران نیز، نتایج پژوهشهای انجام شده حاکی از آن است که شرکتها در بورس اوراق بهادار تهران تا حدودی در تأمین منابع مالی دارای محدودیت هستند (ستایش و همکاران، 1392). ستایش و همکاران (1392) یکی از دلایل احتمالی این امر را این موضوع میدانند که سازمانهای تأمینکننده منابع مالی احتمالاً به دلیل ریسک بالای سرمایه گذاری در شرکتهای بورسی تمایل چندانی به انجام این کار ندارند. بنابراین، میتوان این چنین تصور کرد که در صورت تأمین وثیقه لازم از سوی شرکتها بهگونهای که اعتماد اعتباردهندگان را جلب کند، آنها میتوانند فعالیتهای تأمین مالی خود را انجام دهند. بنابراین، انتظار بر آن است که در ایران نیز رابطه مثبت بین تغییر در ارزش وثیقه شرکتها و تأمین مالی آنها وجود داشته باشد.
با وجود این که پژوهشهای انجام شده قبلی در خارج از کشور رابطه بین کیفیت گزارشگری مالی، تصمیمهای تأمین مالی و سرمایه گذاری را تأیید کرده اند اما ایران یک کشور در حال توسعه بوده و دارای ساختارهای متفاوت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با کشورهای توسعهیافته نظیر آمریکا است و از همه مهمتر دارای ساختارهای متفاوت نظام بانکی با کشورهای توسعهیافته است. بنابراین، با توجه به مطالب بالا میتوان مسأله پژوهش حاضر را به این نحو بیان کرد که آیا تغییرات ایجاد شده در ارزش دارایی های وثیقهای تأثیری بر کیفیت گزارشگری مالی شرکتها در ایران دارد؟ و این که تأثیر کیفیت گزارشگری مالی بر تصمیمهای تأمین مالی و سرمایه گذاری چگونه است؟ و آیا تغییرات ایجاد شده در ارزش دارایی های وثیقهای اثرهای متفاوتی بر تصمیمهای تأمین مالی و سرمایه گذاری شرکتهای با کیفیت گزارشگری بالا و پایین میگذارد؟
1-3- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
پژوهش حاضر از سه جهت به ادبیات موجود در ایران کمک می کند. اول، آن که این پژوهش به شناخت رابطه بین کیفیت گزارشگری مالی و سرمایه گذاری کمک می کند. بسیاری از پژوهشهای پیشین نشان دادهاند که کیفیت گزارشگری مالی بهعنوان یک نقش نظارتی مشکل خطر اخلاقی مرتبط با بیشسرمایه گذاری را کاهش میدهد (هوپ و توماس، 2008؛ مکنیچولز و استابن، 2008؛ و فرانسیس و مارتین، 2010). با این حال، پژوهشهای کمی در این زمینه انجام شده است که آیا کیفیت گزارشگری مالی، دارای نقش اطلاعاتی برای کاهش محدودیت در تأمین مالی است؟ (بالاکریشنان و همکاران، 2014). بیدل و همکاران (2009) نشان دادند که در میان شرکتهایی که دچار کمسرمایه گذاری هستند، کیفیت گزارشگری مالی بهصورت مثبت بر سرمایه گذاری تأثیر میگذارد. در این پژوهش از یک تغییر بیرونی در ظرفیتهای تأمین مالی بهمنظور مطالعه سازوکار رابطه بین کیفیت گزارشگری مالی و کمسرمایه گذاری استفاده خواهد شد. بنابراین، پژوهش حاضر از این دیدگاه دارای اهمیت است که برای اولین بار در ایران نشان خواهد داد که آیا میتوان از کیفیت گزارشگری مالی بهعنوان جایگزینی برای وثیقههای مورد نیاز برای تأمین مالی استفاده کرد.
دوم، پژوهش حاضر به شناسایی عوامل تعیینکننده سیاستهای افشای شرکتها کمک می کند (بهعنوان نمونه، هیلی و همکاران، 1999؛ و لئوز و ورچیا، 2000) علیالخصوص در ایران که در راستای اهداف کلان اقتصاد کشور بورس اوراق بهادار تهران نقش قابل توجهی ایفا می کند، شناسایی عوامل تعیینکننده سیاستهای افشای شرکتها می تواند تأثیر شگرفی در بهبود کارایی بورس و در نتیجه پیشبرد اهداف اقتصادی کشور داشته باشد. به بیان دقیقتر، پژوهش حاضر تغییرات در ظرفیتهای تأمین مالی شرکتها را بهعنوان یک رویداد بیرونی در نظر میگیرد که می تواند بر تغییرات سرمایه گذاری، تأمین مالی و تصمیمهای کیفیت گزارشگری مالی شرکت تأثیرگذار باشد.
سومین دیدگاهی که منجر به اهمیت و ضرورت انجام این پژوهش می شود آن است که در راستای ادامه کار پژوهشگران پیشین (بهعنوان نمونه، گان، 2007؛ بنملچ و برگمن، 2009؛ چانی و همکاران، 2012؛ و بالاکریشنان و همکاران، 2014) در خارج از کشور، این موضوع را در ایران بررسی می کند که تأثیر وثیقه بر تصمیمهای سرمایه گذاری و تأمین مالی شرکتها چگونه است.
1-4- اهداف پژوهش
پژوهش حاضر با چهار هدف انجام خواهد شد. هدف اول از انجام این پژوهش بررسی نقش دارایی های وثیقهای در کاهش محدودیتهای تأمین مالی و افزایش ظرفیتهای تأمین مالی شرکتها در بورس اوراق بهادار تهران است. همچنین، هدف دوم از پژوهش حاضر بررسی نقش دارایی های وثیقهای بر سرمایه گذاری شرکتها است. سومین هدف، به بررسی نقش کیفیت گزارشگری شرکتها بر رابطه بین دارایی های وثیقهای و تصمیمهای تأمین مالی و سرمایه گذاری آنها برمیگردد. در نهایت، هدف آخر پژوهش حاضر مطالعه پاسخ کیفیت گزارشگری شرکتها به تغییرات ایجاد شده در ظرفیتهای تأمین مالی آنها است. بنابراین، با دستیابی به نتایج پژوهش در خصوص شرکتهای فعال در بورس اوراق بهادار تهران، میتوان از این طریق به مدیران شرکتها و بانکها در خصوص تصمیمهای تأمین مالی و مسئولان اقتصادی کشور، علیالخصوص مسئولان بورس اوراق بهادار، در زمینه اتخاذ تصمیمهای منطقی برای قانونگذاری در حسابداری برای شرکتها کمک شایانتوجهی کند.
Healy
Palepu
Jensen
– منظور از ظرفیتهای تأمین مالی شرکتها، امکانات و تواناییهای آنها برای تأمین مالی فعالیتهای خود است. بهعبارت دیگر، ظرفیتهای تأمین مالی شرکتها نشاندهنده آن است که آنها تا چه اندازه توانایی حمایت از تأمین مالی خود را دارند؛ به بیان دقیقتر، آیا شرکتها دارای منابع و دارییهایی برای وثیقه گذاردن در جهت دریافت منابع مالی بهگونه قرض هستند و یا این که دارای امکاناتی (همچون اطلاعات مالی باکیفیت) برای کاهش نیاز به وثیقه هستند.
Hubbard
Stein
Biddle et al.
– منظور از کمسرمایه گذاری (Underinvestment)، صرفنظر کردن شرکتها از فرصتهای سرمایه گذاری با ارزش فعلی خالص مثبت است.
Balakrishnan et al.
Gan
Benmelech
Bergman
Chaney et al.
Collateral Value
Stiglitz
Weiss
Overinvestment
Hope
Thomas
McNichols
Stubben
Francis
Martin
Healy et al.
Leuz
Verrecchia
:
در مفاهیم نظری گزارشگری مالی، هدف تهیه صورت های مالی، به عنوان هسته اصلی گزارشگری این طور تعریف شده است: «ارائه اطلاعاتی مالی، تلخیص و طبقه بندی شده درباره وضعیت، عملكرد و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری است كه برای طیف گسترده، از استفاده كنندگان صورت های مالی در اتخاذ تصمیمات اقتصادی مفید واقع شود (مفاهیم نظری گزارشگری مالی، 1391).
از طرف دیگر، در فصل خصوصیات كیفی اطلاعات مالی مفاهیم نظری گزارشگری مالی آمده است: «استفاده كنندگان صورت های مالی باید بتوانند صورت های مالی (وضعیت و عملكرد مالی ) را طی زمان و همچنین با صورت های مالی واحدهای تجاری مختلف، مقایسه كنند. بدین ترتیب، ضرورت دارد آثار مالی معاملات و سایر رویدادهای مشابه در داخل واحد تجاری و در طول زمان برای آن واحد تجاری با ثبات رویه اندازه گیری و ارائه شود و بین واحدهای تجاری مختلف نیز هماهنگی در رویه های اندازه گیری و گزارشگری رعایت گردد.
آنچه از مطالب مزبور می توان نتیجه گرفت، این است كه اطلاعات مالی واحدهای تجاری می تواند مفید واقع شود، كه بتوان آن را با اطلاعات مشابه سال های گذشته همان واحد، و یا با اطلاعات مشابه سایر واحدهایی كه در آن صنعت فعالیت مقایسه كرد (نویسی و همکاران، 1384). اما به تغییرات مستمر و مداومی كه در شرایط اقتصادی و اجتماعی صورت می گیرد، تغییر در اصول و روش های حسابداری، و به علت پیچیدگی و حجم بالای معاملات تجاری بروز اشتباه در گزارشگری مالی، و در نتیجه تجدید ارائه صورت های مالی منتشر شده اجتناب ناپذیر به نظر میرسد. چالشی كه محتوای اطلاعاتی صورت های مالی را خدشه دار می سازد، تجدید ارائه صورت های مالی ناشی از تغییرات حسابداری و اصلاح اشتباهات گذشته است.
این عارضه علاوه بر قابلیت مقایسه، می تواند قابلیت اتكای صورت های مالی را نیز در هاله ای از ابهام قراردهد؛ كه در این صورت، حتی هدف اولیه صورت های مالی تهیه خود (ارائه اطلاعات مفید در اخذ تصمیمات اقتصادی ) نیز برآورده نخواهد شد.
در این پژوهش رابطه بین گزارشگری مالی متقلبانه و احتمال درماندگی مالی آتی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بررسی میشود. به عبارت دیگر، در این تحقیق به این موضوع پرداخته میشود كه آیا ارائه متقلبانه صورتهای مالی میتواند به عنوان نشانهای مبنی بر درماندگی مالی شركت در آینده باشد. به منظور تعیین گزارگری مالی متقلبانه، از تجدید ارائه صورت های مالی استفاده شدهاست. درحالی كه تعداد رو به رشد تجدید ارائه صورتهای مالی شركتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران نگرانیهایی را در بازار سرمایه به وجود آورده است و باعث كاهش اعتماد سرمایهگذاران و جامعه به حرفه حسابداری و فرایند گزارشگری مالی شركتها شدهاست، پیامهای مستتر در تجدید ارائه صورتهای مالی، كماكان برای سرمایهگذاران و محققان و سایر اشخاص درگیر در فرایند گزارشگری مالی شركتها (مانند نهادهای نظارتی و تدوین كنندگان مقررات حسابداری) در پردهای از ابهام باقیماندهاست.
تحقیقات انجام شده در كشورهای توسعه یافته نشان دادهاست كه به طور كلی بازار سرمایه از خود واكنش شدیدی به تجدید ارئه صورتهای مالی نشان میدهد. برای مثال میتوانیم مشاهده كنیم كه قیمت سهام و ضریب واكنش سود پس از اعلام تجدید ارائه صورتهای مالی كاهش قابل توجهی خواهند داشت (اندرسون و یون، 2002؛ گریفین و همكاران، 2004). همچنین امكان اعلام دعاوی حقوقی علیه شركتهایی كه صورتهای مالی خود را تجدید ارائه میكنند افزایش مییابد (پالمورس و همكاران، 2004؛ پالمورس و اسچولز، 2004). در محیط اقتصادی ایران این موضوع از آن جهت اهمیت ویژه دارد كه بر اساس ماده 141 قانون تجارت، هر ذینفعی میتواند با مراجعه به محاكم قضایی خواستار توقف عملیات شركتهایی شود كه مشمول این ماده قانونی هستند.
واكنش بازار و سایر مراجع به تجدید ارائهها به ویژه در خصوص تجدید ارائههایی كه متقلبانه تلقی میشوند شدیدتر است. تجدید ارائههایی كه از انگیزههای گزارشگری مالی متقلبانه مدیران شركتها نشات گرفتهاند میتواند حاوی نشانههایی مبنی بر وجود شرایط وخیم مالی در شركت باشند. برای مثال پالمورس و همكاران (2004) نشان دادند كه در موارد تجدید ارائه اعلام شده از سوی سازمان بورس و اوراق بهادار یا تجدید ارائههای الزام شده از سوی حسابرسان، بازار با شدت بیشتری قیمت سهام شركتها را كاهش میدهد. در حالتی كه تجدید ارائه صورتهای مالی از سوی سرمایهگذاران متقلبانه ارزیابی شود، به صداقت مدیریت و شهرت و اعتبار شركت خدشه وارد خواهد شد.
به هر حال تجدید ارائه صورتهایی مالی میتواند حاوی نشانههایی مبنی بر وجود مشكلات مالی قابل توجه در شركت باشد. به ویژه در زمانی كه تجدید ارائه صورتهای مالی متقلبانه ارزیابی شود، انتظار میرود شركت درگیر بحران مالی اساسیتری باشد. بنابراین در این تحقیق شرایطی جستجو میشود كه بر اساس آن تجدید ارائه صورتهای مالی حاوی نشانههایی مبنی بر احتمال بروز درماندگی مالی آتی در این دسته از شركتها باشد.
درماندگی مالی و ورشكستگی شركتها یكی از با اهمیتترین وضعیتهای مالی است كه یک شركت ممكن است با آن روبرو شود. این موضوع به ویژه از دید سرمایهذاران و نهادهای قانونی درگیر گزارشگری مالی از اهمیت فراوانی برخوردار است. در صورت بروز درماندگی مالی سرمایهگذاران بخش قابل توجهی از سرمایه خود را از دست میدهند. از سوی دیگر، تجدید ارائه صورتهای مالی یكی از بارزترین نشانههای تقلب در گزارشگری مالی تلقی میشود و تجوه بسیاری از اشخاص در گیر در فرایند گزارشگری مالی را به خود جلب كردهاست. تعداد رو به رشد تجدید ارائه صورتهای مالی در بازار سرمایه ایران، باعث شدهاست نگرانیهایی اساسی در خصوص قابلیت اعتماد سیستمهای گزارشگری مالی شركتها و همچنین موثر بودن فرایندها و سیستمهای نطارتی به وجود آید. بررسی محتوای اطلاعاتی تجدید ارائه صورتهای مالی میتواند از اهمیت بسیار زیادی برخوردار باشد. در صورتی كه تجدید ارائه صورتهای مالی بتواند حاوی نشانههایی مبنی بر بروز درماندگی مالی در آینده باشد این اطلاعات میتواند توسط سرمایهگذاران مورد استفاده قرار گرفته و واكنش مناسبی را پیش از وقوع درماندگی از خود نشان داده و پیامدهای ناشی از درماندگی مالی را حداقل سازند.
اهداف این تحقیق عبارتند از: