با توجه به اهمیت و ضرورت بنچ مارکینگ در فرایند کلیدی، که نه تنها به عنوان یک تكنیک تشخیص مشكلات میباشد و از طرف دیگر نقش مهمی را در روابط طراحی فرایندها ایفا میكند، از اینرو در این فصل ابتدا به بیان مساله تحقیق و اهمیت و ضرورت انجام این پژوهش می پردازیم، اهداف تحقیق را بیان نموده و سوالات تحقیق مطرح می گردند.
به طور اجمالی کاربرد های متصور از تحقیق، روش تحقیق، روش گرد آوری اطلاعات، قلمرو مکانی-زمانی و موضوعی پژوهش، جامعه و نمونه آماری و روش تجزیه و تحلیل داده ها عنوان می شوند.
در نهایت از آنجا که هر موضوعی واژه ها و اصطلاحات تخصصی خود را دارد، موضوعات تخصصی این پژوهش و مدل پژوهش در انتهای فصل توضیح داده می شوند.
1-2 بیان مسئله
الگوبرداری روشی سیستمـــاتیک است كه سازمانها به وسیله آن می توانند فعالیتهای خود را براساس بهترین صنعت یا سازمان اندازه گیری و اصلاح كنند. این روش با فراهم سازی چارچوبی برای سازمانها كه به وسیله آن فعالیتهای بهترین سازمان مشخص گردیده است و تشخیص وجوه تمایز سازمان موجود با بهترین سازمان نشان می دهد كه چگونه می توان شكافهای موجود را پركرد. الگوبرداری به واقع ابزاری برای بهبود مستمر است و می تواند توسط انواع سازمان هـــای تولیدی و خدماتی به كار گرفته شود. این روش را با نام های الگوگیری و الگوبرداری نیز می شناسند. درعرصه تولید یا خدمات امكان دارد سازمانی عملكرد بهتری نسبت به سازمان های دیگر داشته باشد. همچنین ممكن است هریک از بخش ها مانند بخش جمع آوری مواد و تامین مواد اولیه، بخش تولید، بخش فروش، بخش توزیع، بخش سرویس دهی به مشتریان یا دیگر بخشهای یک سازمان ارائه بهتری از كار خود نسبت به دیگران داشته باشند. برای تنظیم هرچه موثرتر عملكرد برمبنای اهداف موردنظر مدیران باید بدانند كه كدام سازمان یا كدام بخش موثرترین و بهترین روش را به كار می گیرد تا موفق تر باشد. پس از آن مدیران باید تمامی تلاش خود را جهت هماهنگ كردن بخشهای مختلف سازمان براساس آن الگوی بهتر و نمونه به كار برند. چنین تكنیكـــی را الگوگیری یا الگوبرداری مینامند. در این تحقیق با توجه به موارد اشتراک مراحل مدل های موجود و هم چنین جامعیت مدل پنج مرحله ای پیترسون-اندرسون نسبت به سایر مدل های ارائه شده، این مدل برای استفاده در این تحقیق استفاده شده است.این
مدل شامل پنج مرحله می باشد.چرخه بنچ مارکینگ شامل طرح ریزی، جستجو، مشاهده، تجزیه و تحلیل، تطبیق و بهبود میباشد، که در تحقیق حاضر برآنیم تا از طریق بنچ مارکینگ فرایند کلیدی بر اساس مدل پیترسون ـ اندرسون در شرکت دارویی اسوه دارای عملکرد بهتری نسبت به رقبای خویش شود. از اینرو پس از بررسی و مطالعه از طریق ماتریس عملکرد در شرکت دارویی اسوه، مشخص شد که شرکت در بخش فرایند بازاریابی دارای ضعف میباشد و نیاز به بنچ مارکینگ دارد و پس از یک تلاقی افکار شاخص های موثر بر فرایند بازاریابی مشخص شدند که مهم ترین شاخص های موثر بر فرایند بازاریابی در این تحقیق شامل:رضایت مشتریان، نوآوری، کیفیت، نحوه توزیع و تحقیقات بازاریابی می باشد و به بنچ مارکینگ از شرکت های موفق داروسازی در زمینه فرایند بازاریابی پرداخته تا منجر به بهبود فرایند بازاریابی و شاخص های موثر در شرکت داروسازی اسوه شود.
1-3 سابقه و ضرورت انجام تحقیق
سازمان ها برای حفظ مشتریان، تعامل با تأمینكنندگان، بهرهوری بیشتر كاركنان و ارتقای مزیتهای رقابتی، نیازمند شناخت رقبا، ابزار و مقایسه عملکرد خود در حوزههای مختلف كاری هستند. استراتژیهای مختلفی برای بقا در میدان رقابت معرفی میشود. یكی از این راهبردها، شناخت بازار و نحوه عملكرد دیگر سازمانها و الگوبرداری از رفتار آنهاست. شركتهایی كه استراتژی تحلیلی را سرلوحه بقای خود قرار میدهند، بهینه كاوی یا بنچ ماركینگ را به عنوان یكی از راههای مؤثر بهبود مستمر و تعیین موقعیت خود در میدان كسب و كار میدانند. بنچ ماركینگ كه در فارسی به بهینهكاری، الگوبرداری، محكزنی و ترازیابی نیز ترجمه شده است، روشی برنامهریزی شده و سازمان یافته برای تدوین بهترین اقدامات و رویههای برتر صنعتی است كه میتواند منجر به عملكرد رقابتی برتر شود. سازمانهایی كه این فرایند را بدرستی آغاز میكنند، میتوانند شاخصهای عملكرد خود را ارتقا بخشند. بنچ ماركینگ فرایندی بلندمدت بوده و مستلزم تعهد مدیران ارشد سازمان است. در این فرایند مبتنیبر بهبود مستمر، آنچه بیشتر مورد تأكید قرار میگیرد، فرایندها و اقدامات است. اغلب مدیران، بنچ ماركینگ را ابزاری برای مقایسه نتیجه نهایی و شاخصهای عملكردی سازمان میدانند. این در حالی است كه مقایسه عملیات و هزینهها به تنهایی كافی نیست بلكه باید به نحوه سازماندهی و اجرای فعالیتها نیز توجه داشت. این كار موجب میشود به جای پرداختن به معلولها، علتها را ریشهیابی كرده و عوامل عملكرد برتر را شناسایی كنیم. سابقه بنچ ماركینگ سازمان یافته، به دهه 80 میلادی باز میگردد. در آن دوره، شركت امریكایی زیراكس كه بتدریج موقعیت تجاری خود را در خطر میدید، به این نتیجه رسید كه براساس استنباطهای گذشته همراه با پیشبینی حوادث آینده، نمیتوان به اهداف استراتژیک رسید. این شركت برای شناخت كافی رقابتی از فرایند بنچ ماركینگ استفاده كرد و اهدافی را برای طرحهای خود در نظر گرفت. زیراكس، فرایند بنچ ماركینگ را در تمام زمینههای شركت و با تأكید ویژه بر نیاز مشتریان و نقش مشاركت فعال كارمندان، اجرا كرد.
1-4 اهداف تحقیق
امروزه یکی از راه های رسیدن به موفقیت در سازمان ها، بنچ مارکینگ (الگو برداری) از شرکت های موفق در این زمینه می باشد . در این تحقیق فرایندی که از طریق ماتریس عملکرد به عنوان فرایند کلیدی انتخاب شد فرایند بازاریابی می باشد که در این فرایند پس از تلاقی افکار شاخص های رضایت مشتریان، نوآوری، کیفیت، نحوه توزیع و تحقیقات بازاریابی مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت هدف این تحقیق بنچ مارکینگ فرایند بازاریابی از شرکت های موفق داروسازی و بهبود این شاخص ها که نتیجتا منجر به اخذ تصمیمات مطلوب بازاریابی در شرکت داروسازی اسوه میشود می باشد.
– Benchmarking
– Best in Class
– Anderson & Pettersen
– Xerox
– Benchmarking
سرمایه گذاران با توجه تنوع بسیار بالا در گزینه های سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار از بین گزینه های مختلف اقدام به تصمیم گیری می کنند. از جمله معیار های اساسی برای تصمیم گیری در بورس ، بازده سهام عادی است. از آنجا که سرمایه گذاران در بازار سرمایه به دنبال روش هایی برای شناسایی سهام با بازده یالا هستند و از طرفی به کاهش ریسک سرمایه گذاری خود نیز تمایل دارند به نظر می رسد که یکی از ابتدایی ترین این روش ها سرمایه گذاری در مجموعه ای از اوراق بهادار (پرتفوی یا سبدی از اوراق بهادار) باشد چرا که از سرمایه گذاری در یک سهم کارآمدتر است. در حقیقت با افزایش تعداد سهام در سبد سرمایه گذاری و در شرایط عدم کاهش بازده ، ریسک مجموعه کاهش می یابد (علت کاهش ریسک تاثیرات مختلفی است که شرکت های سرمایه پذیر از شرایط متفاوت اقتصادی سیاسی و اجتماعی می پذیرند). عوامل متعدد دیگری نیز وجود دارند که به کاهش ریسک کمک می کنند ولی نباید تصورگردد که می توان ریسک را به طور کامل از بین برد. ریسک ویژگی برجسته و مهم سرمایه گذاری در سهام است چرا که امکان درک کامل شرایط اقتصادی برای پیش بینی آینده ممکن نیست. حتی اگر پیامد های اقتصادی کاملا درک شود عوامل غیر اقتصادی نیز بر سهام اثر می گذارد. بازار اوراق بهادار در معرض انواع مختلف ریسک قرار دارد. ریسک سیستماتیک (ریسک بازار یا ریسک کاهش ناپذیر) ریسک غیر سیستماتیک (ریسک خاص شرکت یا ریسک کاهش پذیر) دو بخش از ریسک می باشند که در همه بازارهای اوراق بهادار عمومیت دارند . استفاده كنندگان صورتهای مالی برای تصمیم گیری های اقتصادی خود ، آگاهی از كلیه جنبه های عملكرد مالی واحد تجاری را امری اجتناب ناپذیر تلقی می كنند. یكی از اقلامی كه استفاده كنندگان صورتهای مالی توجه ویژه ای به آن دارند، سود گزارش شده واحد اقتصادی می باشد. در بیانیه شماره یک هیات استاندارد های حسابداری مالی، فرض شده كه سود حسابداری معیارخوبی برای ارزیابی عملكرد واحد انتفاعی است و می تواند برای پیش بینی گردش آتی مورد استفاده قرار گیرد. استفاده كنندگان صورت های مالی علاوه بر اینكه اهمیت زیادی بركمیت سود قائل اند، توجه خاصی نیز بر ویژگی های سود دارند. اما محاسبه سود خالص یک واحد انتفاعی متأثر از روشها و برآوردهای حسابداری است. اما بنا به دلایلی نظیر ابقاء در شركت، دریافت پاداش و…، مدیریت واحد انتفاعی ممكن است با دستكاری سود، وضعیت شركت را مطلوب جلوه دهد. تحت چنین شرایطی سود واقعی با سود گزارش شده در صورتهای مالی مغایرت داشته و رویدادی تحت عنوان مدیریت سود رخ می دهد . سرمایه گذاران بر این عقیده اند كه سود با ثبات در مقایسه با سود دارای نوسان، پرداخت سود تقسیمی بالاتری را تضمین می كند. علاوه بر این، نوسان های سود به عنوان معیار مهم ریسك كلی شركت قلمداد می شود و شركت ها ی دارای سود هموارتر دارای ریسك كمتری هستند.
عموما سرمایه گذاری به منظور دستیابی به رفاه بیشتر در شرایط کنونی و آینده صورت می گیرد. درواقع، مقوله سرمایه گذاری با گستره و تنوع وسیعی روبه رو است. کارکرد سرمایه گذاری به مفهوم خاص آن یعنی تبدیل وجوه مالی به یک یا چند نوع دارایی آن هم برای مدت مشخص قابل نگهداری خواهد بود. از این رو، سرمایه گذاری نیازمند مدیریت است زیرا دستیابی به ثروت و سود ناشی از سرمایه گذاری که به مجموع درآمد فعلی و ارزش فعلی درآمدهای آتی معطوف می شود همواره با مقوله ای به نام مخاطره یا ریسک توام است. سرمایه گذاری ای که در این تحقیق مدنظر است سرمایه گذاری در دارایی مالی و به ویژه اوراق بهادار قابل معامله است. بنابراین، برای تصمیم گیری در بازار سرمایه سهام موارد متعددی نقش و تاثیر خواهند داشت از جمله چه نوع سهمی باید خریداری شود، در چه زمانی، به چه قیمتی، ارزش دفتری سهم، ارزش ذاتی سهم، زمان فروش سهم، میزان ریسک سهم، بازدهی سهم و… همه از مولفه هایی هستند که سرمایه گذاری در این بازار را پیچیده و حساس می کند زیرا دستیابی به حداکثر بازدهی در عین حال که می تواند منحنی صعودی را طی کند، امكان نزولی بودن نیز بر آن وجود دارد اولین و مهم ترین عاملی که در اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار فرا روی سرمایه گذار قرار دارد عامل قیمت سهام و به تبع آن مقوله ارزیابی و پیش بینی قیمت آینده است.باید روشی را در پیش بینی انتخاب کرد که بیشترین دقت و کمترین ریسک را داشته باشد،در ورود به بازار سرمایه، ریسک و بازده به موازات هم قرار خواهند داشت.
به طور کلی روش ها و فنون مختلفی در رابطه با سرمایه گذاری در بازار سرمایه وجود دارد که آگاهی از روش هایی که برای فضای سرمایه گذاری امروزی مؤثر باشد ، می تواند به سرمایه گذاران کمک نماید تا به آنچه می خواهند دست پیدا کنند و از آ ن جا که خواسته آن ها کسب بازدهی با کمترین ریسک به منظور افزایش ثروت خود میباشد، در نتیجه باید روش هایی به کار گرفته شوند که بتواند این هدف را عملی سازد . یكی از مهمترین و گسترده ترین پژوهش های بازار های مالی تشریح رفتار بازده سهام است.برای این منظور از مدل های مختلفی استفاده می شود . مانند مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه ای (CAPM) یا مدل سه عاملی فاما و فرنچ و سایر مدل ها که بر اساس پیشرفت های اخیر در ادبیات مالی ساخته شده اند. نتایج پژوهش های دو دهه اخیر در امریكا و ژاپن از ناکارآمدی CAPM برای پیش بینی بازده سهام بوده است و یافته ها نشان می دهد که متغیر هایی همچون اندازه، نسبت سود به قیمت سهام، نسبت جریان های نقدی به قیمت، نسبت جریان های نقدی عملیاتی به قیمت، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار حقوق صاحبان سهام، اقلام تعهدی و اجزای آن بازده سهام را بهتر از مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه ای پیش بینی می کنند. به همین دلیل فاما و فرنچ (1993) متغیر های اندازه، اهرم مالی ارزش دفتری به ارزش بازار و بتا را در یک پژوهش مقطعی آزمون کردند و نشان دادند اندازه ونسبت ارزش دفتری به ارزش بازار دو عامل ریسک هستند که در مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای نادیده گرفته شده اند و این مورد نشان دهنده تفاوت بین 2 تحقیق فوق می باشد.(انگاین، 2012).
در هر نوع سرمایه گذاری، سرمایه گذار به دنبال کسب بازده از سرمایه گذاری است. سرمایه گذار سعی دارد که از مقدار آتی بازده سهام شرکت ها اطلاعاتی کسب کند. از طرفی یكی از متداول ترین روش های تجزیه و تحلیل اطلاعات مالی، تهیه نسبت های مالی است. نسبت های مالی در حقیقت چكیده گزارش های مالی شرکت ها می باشند که محتوای اطلاعات زیادی از وضعیت درونی شرکت را ارائه می دهند. در بازارهای سرمایه کشورهای توسعه یافته، سرمایه گذاران از نسبت های بازار که بخشی از نسبت های مالی هستند، استفاده زیادی می کنند. اما بكارگیری این نسبت ها در بازار سرمایه ایران در مقایسه با بازارهای پیشرفته ی مالی اروپا و امریكا کمتر است واگر چه از بعضی از این نسبت ها در بازار بورس ایران استفاده می شود اما تعدادی از این نسبت ها تا حدودی ناشناخته مانده اند. سود حسابداری و اجزای آن از جمله اطلاعاتی محسوب می شود که در هنگام تصمیم گیری توسط افراد در نظر گرفته می شود. سود حسابداری از نظر بسیاری از کاربران اطلاعات صورتهای مالی، ابزاری برای سنجش عملکرد شرکتها محسوب می شود. نوسان پذیری سود و یا انحراف بین سودهای پیش بینی شده و سود واقعی به عنوان یکی از معیارهای سنجش ریسک مورد توجه محققین قرار گرفته است، بنابراین نوسان های سود به عنوان معیار مهم ریسك كلی شركت قلمداد می شود و شركت های دارای سود کمتر دارای ریسك كمتری هستند، نتایج تحقیقات نشان می دهد که بین پراکندگی سود و بازده سهام رابطه معناداری وجود دارد (انگاین، 2012).
با توجه به تحقیقات پیشین ارتباط بین پراکندگی سود با بازده سهام نسبتا” واضح بیان نشده است و در بازار سرمایه ایران تحقیقاتی که به بررسی این رابطه پرداخته باشند به صورت اندک بوده، بنابراین سوال اصلی تحقیق حاضر این است که آیا بین پراکتدگی سود هر سهم، بازدهی پورتفوی، اندازه، ریسک و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار در بازار سرمایه ایران رابطه معناداری وجود دارد؟ امید است با بهره گرفتن از نتایج این پژوهش، سرمایه گذاران در بازار سرمایه ایران بتوانند سهام شرکت های برتر را انتخاب کرده و بدین طریق به کارایی بیشتر بازار سرمایه و تخصیص بهینه سرمایه در ایران کمک شود.
گزارش های مالی یكی از منابع اطلاعاتی در دسترس بازارهای سرمایه است كه انتظار می رود نقش موثری در توسعه سرمایه گذاری و جذب سرمایه گذاران جدید ایفا نماید، نتایج تحقیقات متعدد انجام شده در بازار سرمایه ایران و کشورهای دیگر مشخص می نماید که سود خالص دارای محتوای اطلاعاتی است و یکی از ابزارهای اصلی برای ارزیابی عملکرد و تصمیم گیری در خصوص خرید یا نگهداشت سهام می باشد. بنابراین سرمایه گذاران در ابتدای هر سال با توجه به سود خالص پیش بینی شده اقدام به تصمیم گیری می نمایند در حالیکه ممکن است عملکرد واقعی شرکت با سود خالص پیش بینی شده متفاوت باشد، این که این تفاوت تا چه حد می تواند بر بازده سهام شرکت تاثیر گذار باشذ یکی از موضوعاتی است که انگیزه اصلی تحقیق حاضر را شکل داده است تا از این طریق پیشنهادات لازم به سهامداران و نهادهای نظارتی در خصوص دقت پیش بینی سود و پراکندگی سود حسابداری ارائه نمود.
دلیل دیگر در انتخاب این موضوع این است که در تحقیقاتی که در طول چند سال اخیر انجام شده است، پراکندگی سود به عنوان معیاری برای سنجش ریسک شرکت محسوب می گردد، اما در بازار سرمایه ایران تاکنون تحقیقی در خصوص رابطه بین پراکندگی سود با قیمت سهام انجام نشده است، بنابراین با توجه به توسعه بازار سرمایه ایران، ورود شرکت های جدید و شرایط خاص اقتصادی کشور محقق را بر آن داشت تا به تعیین رابطه بین پراکندگی سود، معیارهای اندازه و نسبت قیمت به ارزش دفتری و ریسک پرتفوی بپردازد تا از این طریق زمینه ساز تحقیقات دیگر در خصوص پراکندگی سود باشد.
یكی از مباحث مهمی که تصمیمات سرمایه گذاران را تحت تأثیر قرار می دهد، بازده سهام است، زیرا اهمیت زیادی در افزایش ثروت سهامداران دارد. به همین دلیل محققان و دانشمندان مالی در پی یافتن متغیرهایی هستند که از طریق آنها، بازده سهام را در دوره های آتی پیش بینی کنند. نسبت های بازار گروهی از این متغیرها می باشند که برای پیش بینی بازده سهام و پورتفوی سهام در بازارهای سرمایه کاربرد دارند. بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین پراکندگی سود و قیمت سهام از طریق جمع آوری شواهد تجربی در بورس اوراق بهادار می باشد. اهداف خاص تحقیق حاضر نیز شامل موارد زیر است:
پیش بینی و بررسی رفتار قیمت اوراق بهادار مقوله ای است كه دانشمندان علوم مالی و سرمایه گذاران همواره در پی بهینه سازی آن می باشند. در عصر حاضر با توجه به پیشرفت فن آوری در زمینه علوم كامپیوتر و فراگیر شدن آن در علوم مختلف، زمینه های استفاده از شبكه های عصبی مصنوعی با توجه به سرعت بسیار بالای پردازش در كامپیوترها به وجود آمده است. این شبكه ها با بهره گرفتن از قابلیت یادگیری خود هر گونه تغییری در قوانین نهفته در سری های زمانی را فرا گرفته و برای پیش بینی آینده از آن استفاده می كنند(حیدری زارع و کردلویی، 1389). رشد اقتصادی مداوم و پایدار در هر اقتصادی مستلزم تجهیز و تخصیص بهینه منابع در سطح اقتصاد ملی میباشد (مهرآرا و همکاران، 1388). در ادبیات اقتصادی سرمایه به منزله رگ حیات یک نظام اقتصادی تلقی شده و بر تشكیل آن به عنوان مهمترین عامل تعیین كننده رشد و توسعه اقتصادی تأكید زیادی شدهاست. اساساً میزان رشد و توسعه اقتصادی از یک سو در گرو انباشت سرمایه بوده و از سوی دیگر به عامل بهرهوری در فعالیتهای اقتصاد بستگی دارد. این دو عامل اساسی به چگونگی فرایند سرمایهگذاری بستگی دارد(موتمنی، 1388). بنابراین و با توجه به این نکته که، «یکی از مهمترین وظایف بازارهای مالی، تسهیل تشکیل سرمایه می باشد»، بازارهای سرمایه و از جمله آنها بورس اوراق بهادار، به خوبی میتواند از عهده هر دو وظیفه اشاره شده (انباشت سرمایه و افزایش بهره وری اقتصادی) به خوبی برآید(سعیدی، 1388).
در این بین، پیش بینی نیز به عنوان یکی از عناصر کلیدی تصمیمگیریهای اقتصادی، پیشامدهای آینده را با هدف کاهش ریسک تخمین میزند(حیدری زارع و کردلوئی، 1389). افزون بر این، وجود خطای پیش بینی در بکارگیری مدلهای مختلف طبیعی بوده و بالطبع مدلی ارجح تر است که از میزان خطای پیش بینی کمتری برخوردار باشد و لازمه این امر، وجود اطلاعات هر چه بیشتر درباره اجزاء مختلف سیستم مورد بررسی می باشد، که در بسیاری از موارد دسترسی به این اطلاعات بسیار سخت و گاهی ناممکن می باشد. در چنین شرایطی به منظور استمرار حضور سرمایهگذاران به عنوان اصلیترین ارکان بازار سرمایه، داشتن یک مدل پیش بینی مناسب سبب تخصیص بهینه منابع و در نتیجه افزایش کارایی در این بازار میشود. از اینرو، بکارگیری مدلهای «سری زمانی تک متغیره» در قالب تحلیل تکنیکی میتواند پاسخی به این محدودیت باشد.
تحقیقات نشان میدهد اگر بتوان فرایند مولد دادههای یک متغیر (خطی یا غیرخطی) را به دست آورد پیش بینی آن متغیر راحتتر و با خطای کمتری امکانپذیر خواهد بود(مشیری و فروتن، 1383). اگرچه مدلهای خطی پیشرفته پیش بینیهای مناسبی در دورههای زمانی میانمدت و کوتاهمدت دارند، اما بررسیها در بازار سرمایه نشان داده است که رفتار سهام از یک الگوی خطی تبعیت نمیکند و الگوهای خطی تنها بخشی از رفتار سهام در بازار را نشان میدهد(مشیری و مروت، 1385). در این صورت وجود یک سیستم پویای غیرخطی در ارتباط با رفتار بازار مدلهای موجود را عملاً دچار ابهام خواهد کرد. لذا پیش بینی دادههایی که از این سیستم پیروی میکنند، نیازمند ابزارهای هوشمند و پیشرفتهای مانند شبکههای عصبی است. این شبکهها به عنوان یکی از سیستمهای هوشمند، میتواند رابطه غیرخطی بین ورودیها و خروجیها را براساس مجموعه دادهها، تشخیص و روابط بنیادین بین آنها را شناسایی نماید(البرزی و همکاران، 1388). در همین راستا پژوهش حاضر
در تلاش است تا با بهره گرفتن از شبکه های عصبی مصنوعی به پیش بینی قیمت و بازده سهام در میان شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بپردازد.
تاثیر بورس اوراق بهادار در توسعه اقتصادی یک کشور، امری بدیهی است. بازار سرمایه یکی از نهادهایی است که می تواند نقش بسزایی در گذار از اقتصاد توسعه نیافته به اقتصاد توسعه یافته ایفا کند. چرا که این بازار می تواند با تخصیص بهینه منابع و هدایت سرمایه های سرگردان به سمت سرمایه گذاری های مولد، به افزایش تولید کالا و خدمات در جامعه کمک نماید(چائوهان و همکاران، 2014) [1]. یکی از مهمترین عوامل در تصمیم گیری صحیح، اطلاعات مناسب و مرتبط با موضوع تصمیم است (عسگری، 1383). در این تحقیق برآنیم که به بررسی تاثیر برخی متغیرهای مالی در پیش بینی بازده آتی سهام با بهره گرفتن از شبکه عصبی و رگرسیون خطی بپردازیم و با در نظر گرفتن تمامی این عوامل تاثیرگذار بر قیمت و بازده سهام، قیمت و بازده را با بهره گرفتن از دو روش فوق پیش بینی نماییم و به این سوال پاسخ دهیم که آیا شبكه های عصبی مصنوعی در مقایسه با رگرسیون خطی در پیش بینی قیمت و بازده سهام عملکرد بهتری خواهد داشت؟
در دهه های اخیر؛ جهانی سازی، تشکیل بازارهای مالی جدید، تشدید رقابت بین شرکتها، موسسات و سازمانها و همچنین تغییرات سریع اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژی باعث افزایش عدم اطمینان و بیثباتی در محیطهای مالی شده و به تبع آن پیچیدگی فرایند تصمیمگیری مالی نیز بیشتر شده است. در چنین شرایطی مسلماً بالندگی اقتصادی در گرو تصمیمگیری صحیح و تخصیص بهینه منابع خواهد بود، چرا که اگر سرمایهها در فرصتهای مناسب، سرمایهگذاری نشوند و یا به نحوی از آن ها استفاده شود که کارایی لازم را نداشته باشند، اقتصاد کلان کشورها دچار چالشهای عظیمی خواهد شد. از این روست که امروزه در تمام اقتصادهای توسعهیافته و یا در حال توسعه از سرمایهگذاری و سرمایهگذاران حمایت گستردهای به عمل میآید. همین دیدگاه سبب شده است تا سرمایهگذاری و بهرهگیری مناسب از فرصتهای سرمایهگذاری به یکی از مهمترین موضوعات مطرح شده در زمینه مدیریت مالی تبدیل شود (اسلامی و جهانشاهی ،1376). قیمت و بازده سهام دو عامل مهم و تاثیرگذار برای سرمایه گذاران در سرمایه گذاری هاست. از این رو در صورتی که آنها نسبت به این دو عنصر قدرت پیش بینی و تخمین داشته باشند خواهد توانست افق بهتری برای سرمایه گذاری خود در نظر داشته باشد و در سطح گسترده تری به سرمایه گذاری بپردازند. از این رو ضرورت دارد تا چنین پژوهشی برای بهره مندی سرمایه گذاران و صاحبان کسب و کار در اختیار این دسته از افراد قرار گیرد.
جنبه جدید بودن و نوآوری طرح : مطالعه حاضر به جهت مقایسه یک روش آماری قوی یعنی رگرسیون خطی چندمرحله ای و یک مدل فرا ابتکاری شناخته شده یعنی شبکه عصبی مصنوعی در مدل سازی ساختار سرمایه دارای نوآوری است. همچنین در ارتباط با جامعه آماری پژوهش می توان به پیاده سازی پژوهش در میان شرکت های سرمایه گذاری بورس اوراق بهادار تهران اشاره کرد که تاکنون به این طریق در این زمینه پژوهشی صورت نگرفته است.
هدف از اجرای این تحقیق، بروز رسانی دانش سرمایه گذاران و به ویژه سرمایه گذاران نهادی برای پیش بینی قیمت سهام و همچنین شناخت GMDH بازار در استفاده از شبکه عصبی هوشمند در این پیش بینی است. با این حال، هدف آرمانی این تحقیق را می توان ارائه یک تحلیل مقایسه ای بین مدل رگرسیون و شبکه عصبی در مدل سازی ساختار سرمایه شرکت ها عنوان نمود. در این راستا اهداف فرعی نیز به شرح زیر مورد نظر محقق می باشد:
1.تعیین امكان پذیری پیش بینی قیمت و بازده سهام با بهره گرفتن از شبكه های عصبی مصنوعی.
1-1: تعیین امكان پذیری پیش بینی قیمت سهام با بهره گرفتن از شبکه های عصبی مصنوعی.
1-2: تعیین امكان پذیری پیش بینی بازده سهام با بهره گرفتن از شبکه های عصبی مصنوعی.
2.تعیین امكان پذیری برآورد بهتری شبکه ی عصبی مصنوعی در مقایسه با رگرسیون خطی.
2-1: تعیین امكان پذیری برآورد بهتر شبکه ی عصبی مصنوعی در مقایسه با رگرسیون خطی.
2 -2: تعیین امكان پذیری برآورد بهتر شبکه ی عصبی مصنوعی در مقایسه با رگرسیون خطی.
با توجه به اینکه پژوهش پیرامون بورس اوراق بهادار تهران به مطالعه می پردازد هم مدیران عامل شرکت های سرمایه گذاری و هم مدیران شرکت هایی غیر از شرکت های سرمایه گذاری و نیز سرمایه گذاران حقیقی و حقوقی می توانند از نتایج پژوهش در تشکیل پرتفوی به نحو بهینه استفاده کنند. این نتایج راهگشای سرمایه گذاران در انتخاب سبد پرتفوی سرمایه گذاری آنان است. در بخش دیگر پژوهشگران آتی می توانند از نتایج پژوهش برای انجام پژوهش های آتی بهره گیرند.
Chauhan et al
رشد بورس اوراق بهادار تهران در سالهایاخیر منجر به انجام تحقیقات تجربی مفیدی در رشته مالی و حسابداری شده است. در این تحقیق، نیز برای کمک به پیشبرد ادبیات رشته حسابداری به بررسی عوامل تأثیرگذار ناشناخته بر تغییرات قیمت سهام که همواره دلیلی برای روی آوردن به پیشبینی قیمت سهام شرکتهاست پرداخته میشود. امروزه مدیران مالی ترجیح میدهند مکانیزمی در اختیار داشته باشند که بتواند آن ها را در امور تصمیمگیریشان یاری نماید به همین دلیل توجه به روشهای پیشبینی بسیار موردتوجه قرارگرفته است.
ازاینرو متخصصان بازار سرمایه، سالیان متمادی به مطالعه بازار و شناسایی الگوهای مختلف برای پیشبینی پرداختهاند که برای این امر ترکیبی از تشخیص الگو و تجربهی مبتنی بر مشاهده روابط علّت و معلول را بکار بستهاند. همچنین برنامههای نرمافزاری بسیاری نیز وجود دارند که به این تصمیمگیری کمک میکند بهعنوان موتور پیشبینی مورداستفاده قرار میگیرند. بااینوجود در روندهای مالی، اغلب شرایطی به وجود میآید که قوانین را به هم میریزد پیشبینی را توسط روشهای مذکور دشوار میسازد (آذر، افسر، 1385).
به این منظور پیشبینی قیمت سهام را میتوان مهمترین مسئله دانست که سرمایهگذاران با آن مواجه هستند بهطورکلی پیشبینی قیمت سهام با توجه به زمان محل و حجم سرمایهگذاری و عوامل و سایر متغیرهای مؤثر انجام میپذیرد در این راستا ابزار مختلفی ازجمله: روشهای بنیادین، روشهای تکنیکال، سری زمانی اریما به کار گرفتهشدهاند؛ اما امروزه شبکههای عصبیهای عصبی و فازی توانستهاند از پیچیدگیهای سری زمانی قیمت سهام را تجزیهوتحلیل نموده و طبق تحقیقات انجامشده برتری مدلهای شبکه عصبی بر دیگر مدلها اثباتشده است برخی تحقیقات به نتیجه مشترک رسیدهاند که شبکه عصبی برای پیشبینی قیمت سهام دارای عملکرد بهتری نسبت به مدلهای سنتی است (گالدون، 2008) عدهای از محققان نیز بر این عقیده هستند که شبکه عصبی نتایج بهتری را نسبت به روشهای اداری مانند رگرسیون و آنالیز ممیزی در پیشبینی قیمت سهام نشان میدهند (فن می لیو، 2009).
نتایج تحقیق میتواند برای گروههای مختلف ازجمله مدیران و سهامداران مفید واقع شود. این پایاننامه بهطورکلی از پنج فصل تشکیلشده است. در این فصل که کلیات تحقیق نام دارد به بیان مسئلهی تحقیق و ضرورت انجام آن میپردازد. سپس، مطالبی در خصوص اهداف، سؤالات و قلمرو تحقیق ارائه میشود. در پایان نیز، روش انجام تحقیق و تعریف واژههای اصلی تحقیق ارائهشده است.
پیشبینیهای بازار سهام با تکنیک دادهکاوی یکی از مهمترین موضوعات در سرمایهگذاری و یکی از موضوعات جالب در تحقیقات بازارهای مالی در دهه گذشته است. تلاشهای بسیاری برای پیشبینی اطلاعات بازار سهام با بهره گرفتن از روشهای آماری و سنتی صورت گرفته، اما این روشها برای تحلیل این میزان از اطلاعات، چندان کافی نیست. دادهکاوی یکی از مهمترین ابزارهای فناوری اطلاعات در دنیای تجارت رقابتی امروز است، این روش قادر به کشف الگوهای پنهان و پیشبینی روندهای آتی و رفتارها در بازار سهام است. امروزه از یکسو بزرگ شدن و پیچیده شدن مسائل حوزه مالی و از سوی دیگر عدم کارآمدی تکنیکهای کلاسیک در مواردی از قبیل پیشبینی سبب شده است از سایر علوم در این حوزه استفاده شود. بر همین اساس و بر پایه سیستمهای مدرن بر آن شدیم تا در این پایاننامه تلفیقی از دو رویکرد را باهم ترکیب کنیم و مدلی ارائه دهیم تا بهواسطه آن بتوان با بهره گرفتن از اطلاعات گذشته اطلاعات آینده را تخمین زد و پیشبینی نمود. هدف اصلی این تحقیق مدلی است که با بهره گرفتن از دادههای گذشته بازار بورس و مشخصاً نرخ سهام، بتوان نرخ سهام را در آینده نزدیک و با دقت مناسبی تخمین زد. این موضوع به ابزارهایی نیاز دارد که از آن جمله میتوان به درک کامل تکنیکهایی که پیشبینی را انجام میدهند و نیز مرور فعالیتهای انجامشده اشاره نمود.
دادهکاوی، علم و فناوری بررسی اطلاعات در جهت کشف الگوهای ناشناخته و قسمتی از فرایند کلی شناخت علم در پایگاههای داده است. در دنیایی که امروزه بهوسیله رایانه اداره میشود، این پایگاههای داده شامل مقادیر اطلاعاتی هستند که بررسی اطلاعات توسط دادهکاوی یک موضوع قابلتوجه، مهم و ضروری است. بازار سهام پایگاههای داده بزرگی را تولید میکند که مسائل پیچیده و پویای عظیمی را با ابزارهای دادهکاوی موردبررسی قرار میدهد. پتانسیل بالقوه قابلتوجه از مزایای حل این مشکلات، ایجاد انگیزه برای پژوهش بهطور گسترده است. پژوهش درداده کاوی، جاذبه بالایی متناسب بااهمیت این کاربرد و افزایش اطلاعات ایجادشده به دست آورده است. یک بازار سهام یا بازار سرمایه، بازار خصوصی یا عمومی برای معاملات سهام و اوراق مشتقه شرکت با یک قیمت توافق شده است.
اوراق بهاداری که در لیست شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار و نیز آنهــایی که بهطور خصــــوصی قابل معاملهاند، وجود
دارد. اصطلاح بـازار سهـــام به بازاری اطـلاق میشود که قادر به معامله سهام سهامداران گروهی و دیگر اوراق بهـادار و اوراق مشتقه است. این ســـهام در بازار سهامی که مؤسسات و شرکــتهای سهامی یا سازمانهای متخصص در تجـارت برای خریــداران و فروشندگان سهــام و اوراق بهادار گردآوری کردهاند، درج و معامله میشوند. عموم، دادهکاوی (که بعضی مواقع کـشف داده یا دانـش نیز نامیـده میشود) فرآیـند تحلــیل دادهها از دورنـماهـای متفاوت و خلاصه کردن آن ها به اطلاعات مفـید است. بهصـورت فنی، دادهکاوی فرایند کشــف ارتبــاطات و الگوهای میان دهها زمینه در پایگاههای داده بزرگ مربوط است. پیشبینی رفتار بـازار از پایگاه داده سهــام بسیار مشکل و چالشبرانگیز است؛ زیرا قیمتهای سـهام بسیار پویا هستند در طول چند ســال اخیر رشد و توسعه بازار سرمــایه کشور و معرفی ابزارها، سازوکار و پدیدههای نو در آن، اهمیت بازار سرمایه را در اقتصاد کشور ارتقا داده است. پیشبینی قیمت سهام یکی از مسائل مهم در بازارهای مالی است که توجه بسیاری از پژوهشگران دانشگاهی و کارشنـاسان این حوزه را در چنـد دهه گذشته به خود جلب نموده است. مشـکل ازآنجا ناشی میشود که پیشبیــنی قیمت سهـام در بازارهای مـالی یکی از متغیرهای مهم درزمـینهٔ تصمیمهای سرمایهگذاری، قیـمتگذاری اوراق بهادار مشتقه و مدیریت ریـسک است. ازآنجاکه سرمایــهگذاران بازارهای بورس همواره علاقهمندند از روند بعدی قیمتها مطلع شوند؛ فــعالان این بازار درصدد دستــیابی و بهکارگـیری روشهایی هستند تا بتوانند با پیشبینی آتی قیمت سهام، سود سرمایه خود را افزایش دهند؛ بنابراین، ضروری به نظر میرسد که روشهای مناسب، صحیح و متکی به اصول علمی در تعیین قیمت آینده سهام فرآوری افراد سرمایهگذار قرار گیرد ولی مشکل اینجاست که با توجه به تحقیقات گذشته روشهای خطی و غیرخطی نمیتوانند با دقت بالا قیمت سهام را پیشبینی کنند که پژوهشگران به دنبال روشهایی با دقت بالا هستند که برتری شبکه عصبی بر دیگر روشهای پیشبینی قیمت سهام در تحقیقات گذشته ثابتشده است، شبکه عصبی فوقالعاده پیچیده و میتوان با آن مدلهای گوناگونی برای پیشبینی طراحی کرد و از طرفی متغیرهای گوناگونی روی قیمت سهام تأثیرگذار هستند. در تحقیقات همه عوامل تأثیرگذار را باهم بررسی نکردهاند. در روشهای گذشته فقط از شاخصهای فنی استفادهشده است ولی در این پایاننامه قصد داریم با بهره گرفتن از متغیرهای تـرکیبی، فنی، بنیادی و اقتصادی برای تخمین قیمت سهام دقت پیشبینی قیمت سهام را بسنجم. هدف از این کار تحقیقاتی بهبود دقت پیشبینی قیمت روزانه سهام بازار بهوسیله مدلهای ترکیبی با بهره گرفتن از شبکههای عصبی مصنوعی است. بر همین اساس میخواهیم در این پایاننامه الگویی را با بهره گرفتن از سابقه هر سهم ارائه دهیم و آن را با نمونهها گذشته هر سهم مقایسه نماییم و به این سؤال پاسخ دهیم که چگونه میتوان قیمت سهام را با شاخصهای ترکیبی بازار با بهره گرفتن از شبکه عصبی پیشبینی کرد؟
اهمیت ویژه بازار سرمایه در توسعه اقتـصادی از طریق هدایت مؤثر سرمایهها و تخصیص بهینه منابع غیرقابلانکار است.
1-با انجام این تحقیق به سرمایهگذاران در بازار سرمایه که مستلزم تصمیمگیری است که این خود نیازمند دستیابی به اطلاعاتی در خصوص وضعیت آینده قیمت بازار سهام است. لذا درصورتیکه بتوان روند آتی بازار سهام را با روشهای مناسب پیشبینی نمود، سرمایهگذار میتواند بازده حاصل از سرمایهگذاری خود را بیشینه سازد.
2-در بازار کارایی سرمایه، اعتقاد بر این است که قیمت سهام انعکاسی از اطلاعات جاری مربوط به آن سهم است و تغییرات قیمت سهام دارای الگوی خاص قابل پیشبینی نیست. نظریات مطرحشده تا دهه 1980 میلادی بهخوبی تعیینکنندهی رفتار قیمت سهام در بازار بودند. تا اینکه تحولات بازار سهام نیویورک در سال 1987 میلادی، اعتبار فرضیات بازار کارای سرمایه و مدلهایی نظیر تصادفی بودن قیمتها را بهشدت زیر سؤال برد. در دهه 1990 میلادی و بعدازآن، بیشتر توجه متخصصان به یک رفتار آشوبگرانه همراه بانظم معطوف شد و تلاش در جهت طراحی مدلهای غیرخطی بهمنظور پیشبینی قیمت سهام اهمیت روزافزونی یافت.
3-اهمیت و ضرورت این تحقیق بهشدت به اهمیت بازار بورس در اقتصاد گرهخورده است. به لحاظ اقتصادی، یکی از وظایف مهم بازارهای مالی، تسهیل تشکیل سرمایه است. شرکتهایی که درصدد تأمین مالی برمیآیند، اوراق بهادار (داراییهای مالی) خود را در برابر پولی که واسطههای مالی یا خود پسانداز کنندگان میپردازند، مبادله میکنند. این اوراق دارای قیمت مشخصی نمیباشند و قیمت آن ها تابع عوامل زیادی است. از این دیدگاه بر آن شدیم تا با ارائه روش بر پایه فنهای شبکه عصبی و رویکرد ترکیبی سیستمی ارائه نماییم که بهواسطه آن بتوان نرخ این اوراق را تخمین بزنیم.
4-امروزه شبکههای عصبی و فازی توانستهاند پیچیدگیهای سری زمانی قیمت سهام را تجزیهوتحلیل نموده و طبق تحقیقات انجامشده برتری مدل شبکههای عصبی بر دیگر روشها اثباتشده است. برخی تحقیقات به این نتیجه مشترک رسیدهاند که شبکه عصبی برای پیشبینی قیمت سهام دارای عملکرد بهتری نسبت به مدلهای سنتی است (گالدرون، 2008).
در این پایاننامه قصد داریم که قیمت سهام را با شاخصهای ترکیبی بازار با شبکه عصبی در شرکتهای شیمیایی پیشبینی نمایم که تاکنون هیچ تحقیق داخلی این را انجام نداده است و از طرفی دلیل انتخاب شرکتهای شیمیایی نقش بسیار مهمی در اقتصاد و بازار سرمایه در همه دورههای اقتصادی ازجمله رشد یا رکود و تورم کشور دارند.
1-3-1. هدف اصلی
پیشبینی قیمت سهام با بهره گرفتن از شاخصهای ترکیبی به روش شبکه عصبی در شرکتهای شیمیایی
1-3-2. اهداف فرعی
– Stock Prediction
[2]- Arima
[3]- Neural Network
[4]- Galdroon
[5]- Fen miloo
– Market stock
– Chaos Theory
یکی از ارکان اصلی هر جامعه اقتصاد پویای آن است. چرا که توسعه و تحول و به دنبال آن رفاه اقتصادی بر پایه اقتصاد سالم و پویا شکل می گیرد. در دنیای پر تلاطم و سرشار از پیچیدگی ها و تعاملات اقتصاد داخلی و خارجی، کشور هایی موفق خواهند بود که در بازارهای جهانی سهم بیشتری را به خود اختصاص دهند و مورد توجه سرمایه گذاران و مشتریان و اعتبار دهندگان و. . . قرار گیرند. بازارها در معنای اخص این امکان را برای رسیدن به هدف فراهم نموده اند. در میان این بازارها می توان بازار (بورس) اوراق بهادار را راهی مناسب برای سرمایه گذاری سرمایه داران و تامین مالی شرکت های پذیرفته شده در این بازار قلمداد کرد. بورس اوراق بهادار به عنوان نماد بازار سرمایه، تاثیرپذیری بسیاری از تغییر چرخه های تجاری و اقتصادی دارد. در این میان، به کارایی بازار سرمایه، بیش از سایر موضوع ها توجه گردیده و این موضوع اهمیت در خور توجه ای دارد، زیرا در صورت کارا بودن بازار سرمایه، هم قیمت اوراق بهادار به درستی و عادلانه تعیین می شود و هم تخصیص سرمایه، به عنوان مهم ترین عامل تولید و توسعه اقتصادی، به صورت مطلوب انجام می پذیرد (حنیفی، 1376). از این رو فرضیه بازار کارا توسط یوجین فاما مطرح شده است (هندریکسون و بردا، 1992).
از جمله روش های سرمایه گذاری، وارد شدن به بورس و خرید و فروش سهام شركت ها است و مهمترین هدف هر سرمایه گذار كاهش ریسك و كسب بیشترین سود می باشد. برای این منظور، سرمایه گذاران سهام شركت های مختلف را با یكدیگر مقایسه می كنند و بهترین ها را در سبد سهام خود جای می دهند. یكی از ابزارهایی كه موجب انتخاب بهینه سهام برای سرمایه گذاری می شود، كسب بازدهی سهام بالا است، چرا كه سرمایه گذاران بالقوه به سود نقدی سهام و تغییرات قیمت سهام توجه ویژه ای دارند و هر دو این عوامل در تعیین بازده سهام تاثیرگذار هستند. در بازارهای سرمایه برگ برنده در دست سرمایه گذاری است كه پیش بینی مناسبی از بازدهی سهام شركت ها داشته باشد. اطلاعات مربوط به جریان های نقدی شركت ها می تواند معیار مناسبی برای ارزیابی میزان مبالغ سود نقدی سهام باشد، زیرا بازگو كننده قدرت نقدینگی شركت است و قدرت نقدینگی نیز بر میزان سود نقدی سهام در آینده تاثیرگذار خواهد بود. همچنین با توجه به اینكه یكی از عوامل اصلی تغییرات وجه نقد در طی یک دوره مالی، فعالیت های عملیاتی شركت ها است، لذا ارتباط این متغیر به عنوان یكی از عوامل موثر در پرداخت نقدی سود سهام و تغییرات قیمت سهام مورد توجه قرار می گیرد. بنابراین این سوال پیش می آید كه آیا بین وجه نقد حاصل از فعالیت های عملیاتی و بازده سهام ارتباطی وجود دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر وجوه نقد ناشی از فعالیت های عملیاتی تا چه میزان می تواند تغییرات بازده سهام را تبیین نماید؟. جریان نقدی وجوه یكی از عوامل بسیار مهم در ارزیابی عملكرد شركت ها است. سرمایه گذاران برای ارزیابی سهام شركت های مختلف، علاقه مند به داشتن میزان سود نقدی دریافتی از شركت ها می باشند، زیرا این عامل در میزان بازده سرمایه گذاری ( بازده سهام ) موثر است. بررسی رابطه بین وجوه نقد حاصل از عملیات با بازده سهام از آن نظر حائز اهمیت است كه (1) سود نقدی توزیع شده بین سهامداران یكی از اجزای تشكیل دهنده بازده سهام است و (2) توزیع سود نقدی به قدرت نقدینگی واحد تجاری وابسته است و یكی از عوامل اصلی تغییرات وجه نقد در طی یک دوره مالی، فعالیت های عملیاتی است.
1-2 بیان مسأله
در هر بازار مالی با توجه به گستردگی و عمق بازار، ابزارهای متنوعی جهت سرمایه گذاری وجود دارند. سرمایه گذاران، با عنایت به بازده و ریسك دارایی ها، سرمایه گذاری می كنند. نرخ تنزیل یا نرخ بازده مورد انتظار هر دارایی، نشانگر بازده از دست رفته تحت شرایط ریسك مساوی ناشی از تحصیل آن دارایی است. نرخ بازده مورد انتظار سرمایه گذار یكی از مهمترین عوامل تعیین كننده قیمت سهام به شمار می رود. ریسك و بازده، دو موضوع اساسی برای سرمایه گذاران است. برای كمّی نمودن ارتباط بین ریسك و بازده، از مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای (CAPM) استفاده می شود. در این مدل، تنها عاملی كه بازده سهام را تحت تأثیر قرار می دهد ریسك سیستماتیک (بتا) می باشد. ماركویتز (1959) در تئوری انتخاب پرتفوی خود بیان كرد كه سرمایه گذاران پرتفوی خود را بر اساس دو معیار ریسك و بازده انتخاب می نمایند و به همین منظور، مدل ریاضی خود را برای انتخاب پرتفوی بهینه، ارائه نمود. از جمله انتقاداتی كه به مدل او وارد شد، این بود كه در این مدل تنها به دو معیار میانگین و انحراف معیار بازده ها توجه می شود. این در حالی است كه سرمایه گذاران عملاً معیارهای گوناگونی را هنگام تشكیل پرتفوی، مورد توجه قرار می دهند. فاما و فرنچ (1992) مدل سه عاملی را با اضافه نمودن دو متغیر نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام (BE/ME) و اندازه شركت را به عنوان دو متغیری كه تأثیر معنی دار روی بازده سهام دارند معرفی نمودند.
لیوو (2006) معتقد است كه مدل CAPM و مدل سه عاملی فاما و فرنچ نمی توانند صرف های نقدشوندگی را بر بازده های سهام شرح دهند و با وجود آنكه مدل CAPM و مدل سه عاملی فاما و فرنچ تأثیر بسزایی در تبیین بازده سهام دارند ولی برخی شواهد حاكی از آن است كه عامل دیگری به نام نقدشوندگی وجود دارد كه از عوامل مؤثر بر بازدهی سهام می باشد. یكی از عوامل موثر بر ریسك دارایی ها قابلیت نقدشوندگی آنها است. نقش عامل نقدشوندگی در ارزشگذاری دارایی ها حائز اهمیت است و نگرانی عمده ای برای سهامداران می باشد، زیرا سرمایه گذاران همواره به این موضوع توجه دارند که اگر بخواهند دارایی های خود را به فروش برسانند آیا بازار مناسبی برای فروش آنها وجود دارد یاخیر؟ (یحیی زاده فر و خرمدین ،1387، 102). نقدشوندگی (علاوه بر دو معیار نرخ بازدهی و ریسک) یکی از فاکتورهای مهم سرمایه گذاری اوراق بهادار در مقایسه با سایر فرصت های سرمایه گذاری است. به طوری که آمیهود(2002) قدرت نقدشوندگی را به عنوان شاخصی همانند شاخص ریسک معرفی کرده و بیان می دارد هر چه قابلیت نقدشوندگی یک سهم کمتر باشد آن سهم برای سرمایه گذاران جذابیت کمتری خواهد داشت، مگر این که بازده بیشتری عاید دارنده آن گردد. مارسلو و همكاران (2006) عامل
ریسك عدم نقدشوندگی در بازار سهام اسپانیا را در فاصله زمانی 2002-1994 مورد بررسی قرار داده اند. آنها در این تحقیق از عوامل كنترلی اندازه و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار به عنوان معیار عدم نقدشوندگی كه توسط آمیهود (2002) پیشنهاد شده است، استفاده نموده اند. نتیجه این تحقیق نشان داد كه عامل عدم نقدشوندگی بعنوان یكی از اجزای كلیدی قیمت گذاری دارایی ها باید مورد توجه قرار گیرد. لیسچوسكی و وورنكوا (2012) در مطالعات خود بر بازار سرمایه لهستان (پیشرفته ترین بازار سهام در اروپای شرقی) به جستجوی شواهدی برای عوامل موثر قیمت گذاری سهام در بازارهای نوظهور پرداختند. آنها در كنار عوامل بازار و اندازه و ارزش، بررسی خود را بر آن نهادند كه آیا نقدشوندگی می تواند عاملی موثر بر ریسك قیمت گذاری باشد یا خیر؟ عكس انتظار آنها كه نقدشوندگی می تواند یک عامل قیمت گذاری در بازارهای نوظهور باشد، آنها هیچ مدركی نیافتند كه بتواند از این فرضیه پشتیبانی كند. احمدپور، رحمانی فیروزجائی (1386) به بررسی تأثیر اندازه شركت و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار بر بازده سهام(بورس اوراق بهادار تهران) پرداختند. در این تحقیق از الگوی قیمت گذاری دارایی سرمایه ای استفاده كردند. نتایج به دست آمده نشان می دهند كه سه عامل اندازه شركت، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام و عامل بازار، سه عامل تأثیرگذار روی بازده سهام می باشند و همچنین یک مدل چند عاملی، نسبت به یک مدل تك عاملی در بازار سرمایه ایران بهتر می تواند پراكندگی بازده سهام را توضیح دهد. نتایج به دست آمده درباره دو عامل شركت و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام و همچنین این كه كدامیک از این دو عامل از قدرت توضیحی بیشتری برخوردارند، نشان می دهد كه تأثیر این دو عامل در پرتفولیوهای مختلف، متفاوت است. یحیی زاده فر، خرمدین (1387) به بررسی نقش عوامل نقد شوندگی و ریسك عدم نقدشوندگی بر مازاد بازده سهام در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتایج این تحقیق به ما اجازه می دهد تا از عامل عدم نقدشوندگی به عنوان یک عنصر كلیدی در مدل قیمت گذاری دارایی ها استفاده شود. نتایج بدست آمده حاكی از اهمیت عوامل ریسك مطرح شده است كه تاثیر بسزایی در مازاد بازده سهام دارند. این موضوع می تواند به سرمایه گذاران كمك كند تا با توجه به درجه ریسك پذیری خود، پرتفوی بهتری را تشكیل دهند.
شواهد تجربی نشان می دهد كه این عامل در تصمیم گیری ها نقش مهمی را ایفا می كند ولی با این وجود تبدیل آن به عاملی عینی و كمّی و اندازه گیری آن قدمت چندانی ندارد. محققان مالی همواره در صدد یافتن بهترین معیار برای تعریف و تعیین سطح عدم نقدشوندگی دارایی های مالی می باشند.
بنابراین آنچه به عنوان مسأله مطرح بوده، آن است كه مدل CAPM و مدل سه عاملی فاما و فرنچ به تنهایی قادر به تبیین بازده سهام نیستند. لذا با بررسی متغیرهای مطرح شده در تحقیقات مالی و با الهام از مدل سه عاملی فاما و فرنچ به بررسی قدرت تبیین بازده سهام شركت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بوسیله عوامل مازاد بازده بازار، اندازه شركت، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار و نقدشوندگی پرداخته می شود. انتظار می رود متغیرهای مورد بررسی به ویژه نقدشوندگی سهام در تبیین بازده سهام قدرت بیشتری داشته باشند.
بنابراین سئوال اصلی تحقیق به شرح زیر بیان می شود:
1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق
در اقتصاد رو به رشد حال حاضر، مدیران سرمایه گذار و مدیران پرتفوی، همواره به دنبال گزینه های مناسب سرمایه گذاری هستند تا بتوانند هم سود مورد نظر را کسب کنند و هم در بلند مدت ثروت خود را افزایش دهند. بازار های مالی یکی از محافلی هستند که می توانند انگیزه سرمایه گذاری را برای سرمایه-گذاران متجلی سازند. نحوه عمل در بازارهای مالی بدین گونه است که سرمایه گذار از طریق خرید و فروش دارایی های مالی (سهام و اوراق قرضه) اقدام به سرمایه گذاری می کند. در حال حاضر بورس اوراق بهادار کشورمان این مهم را به عهده گرفته است، بدین معنی که سرمایه گذاران به واسطه بورس اوراق بهادار می توانند نسبت به سرمایه گذاری در اوراق بهادار شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار اقدامات لازم را صورت دهند. بازار سهام ایران یک بازار نوظهور در عرصه مبادلات سهام می باشد و از آنجایی كه سرمایه گذاران در بازارهای نوظهور با ریسك بیشتری مواجه می باشند، لازم است عواملی كه می توانند بر بازده سرمایه گذاری در سهام موثر باشند شناسایی و مورد تحلیل قرار گیرند. نکته ای که باید بدان اشاره کرد این است که مدیران سرمایه گذاری و مدیران پرتفوی به دنبال انتخاب و گزینش اوراق بهاداری هستند که بیشترین سود دهی را داشته باشد. بنابراین شناسایی عواملی که می تواند به سرمایه گذاران در انتخاب یک سهام با ویژگی های مورد انتظارش کمک کنند تا به سود و بازده دست یابند، می تواند بسیاری از تردید های سرمایه گذاری را کاهش داده و اقتصاد را در رسیدن به چشم اندازهای بلند مدت (دستیابی به بازاری كه كامل بودن و شفافیت اطلاعات مالی و غیر مالی را برای تمامی سرمایه گذاران مهیا کند) رهنمون سازد. هدف این تحقیق بررسی همزمان مازاد بازده بازار، اندازه شركت، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار و نقدشوندگی در تبیین مازاد بازده سهام در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد که در دوره 5 ساله انجام شده است.
1-4 اهداف تحقیق
1_4_1 اهداف علمی تحقیق حاضر شامل موارد زیر است:
1_4_2 اهداف کاربردی تحقیق حاضر شامل موارد زیر است:
1.Hendrickson
. Amihud