آگاه شدن بازار از عملکرد شرکت، کاهش توزیع نادرست اطلاعات موثر در تصمیم گیری استفاده کنندگان در بازار سرمایه را به همراه دارد. انتشار اطلاعات بموقع از سوی شرکت ها، کاهش شکاف انتظارات سرمایه گذاران، کاهش مزیت اطلاعاتی برخی سرمایه گذاران و در نتیجه، کاهش اثر عدم تقارن اطلاعاتی بر هزینهی سرمایه را در پی دارد.
از طرفی در تحقیقاتی رابطه بین شفافیت اطلاعات حسابداری (بارث و همکاران، 2009) و کیفیت گزارشگری مالی (عرب مازار و طالبیان، 1387) بر هزینه سرمایه مورد مطالعه قرار گرفته که نتایج این پژوهش ها نشان می دهد که افزایش در شفافیت اطلاعات حسابداری و کیفیت گزارشگری مالی منجر به کاهش هزینه سرمایه می شود.
از این رو، تحقیق حاضر در نظر دارد تا تاثیر دفعات گزارشگری مالی شرکت ها را بر عدم تقارن اطلاعاتی و هزینه سرمایه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار در بازه زمانی سالهای 1385 تا 1390 مورد بررسی قرار دهد.
2-1 بیان مسئله
یکی از مهمترین عوامل در تصمیم گیری صحیح، داشتن اطلاعات مناسب و مرتبط با موضوع است، که اگر به درستی فراهم و پردارش نشود، اثرات منفی برای تصمیم گیرنده در پی خواهد داشت. از سوی دیگر، چگونگی دستیابی به اطلاعات نیز حایز اهمیت است؛ در صورتی که اطلاعات مورد نیاز به صورت نامتقارن، در بین افراد توزیع شود، می تواند نتایج متفاوتی را نسبت به موضوع واحد، سبب شود (قائمی و وطن پرست، 1384).
هدف از افشای اطلاعات، کاهش توزیع نادرست اطلاعات موثر در تصمیم گیری استفاده کنندگان، در بازار سرمایه است. در صورتی که اطلاعات، نادرست توزیع شود، گروهی دارای اطلاعات بیشتری خواهند بود که این امر باعث به وجود آمدن شرایطی نامساوی برای تصمیم گیری خواهد شد.
یکی از کاربرد های بالقوه اطلاعات منتشر شده از سوی شرکت ها، کاهش شکاف انتظارات سرمایه گذاران، کاهش مزیت اطلاعاتی برخی سرمایه گذاران و در نتیجه، کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بر هزینه سرمایه است. این استدلال به وسیله آکرلوف (1970) مطرح شده که عدم تقارن اطلاعاتی به دلیل گزینش نادرست، هزینه هایی در معاملات ایجاد می کند. اگر اطلاعات، نادرست توزیع شود، گروهی دارای اطلاعات بیشتری خواهند بود که به آن ها (معامله گران) آگاه گفته می شود. این وضعیت باعث به وجود آمدن شرایطی خواهد شد که به تصمیم گیری نادرست گروهی که دارای اطلاعات کمتر هستند، می انجامد.
از دیدگاه نظری، اثر تعداد و دفعات گزارش بر عدم تقارن اطلاعاتی نامشخص است. مجموعه ای از بررسی های تحلیلی در این زمینه ( دیاموند، 1985؛ لاندهولم، 1991؛ بوشمن، 1991) نشان می دهد که افشاگری عمومی منجر به کاهش عدم تقارن اطلاعاتی می گردند. لذا افزایش تعداد گزارشات مالی می تواند به کاهش عدم تقارن اطلاعاتی منجر شود اما تنها در صورتی که این مجموعه گزارشات، اطلاعات بیشتری را در دسترس عموم قرار دهد.
گیگلر و همر (1998) نشان دادند که تکرار بیشتر افشاگری های مالی اجباری و الزامی، ممکن است افشاگری های داوطلبانه و غیر الزامی شرکت را کاهش دهد. بعلاوه دفعات بالای گزارش یک شرکت می تواند تولید اطلاعات توسط واسطه های مالی همچون تحلیلگران مالی و نشریات اقتصادی را افزایش یا کاهش دهد.
برون و روزف (1979) شواهدی برای مفید بودن و اهمیت گزارش های کوتاه مدت بر بازنگری های تحلیلگر و بهبود پیش بینی های درآمدی آنها ارائه کردند. از این دیدگاه، اطلاعات بیشتر در قیمت های سهام قرار گرفته است که منجر به افزایش در کارایی بازار سهام می گردد. همچنین انتظار می رود که سطح اطلاعات کوتاه مدت عدم اطمینان در بازار را کاهش دهد و متعاقبأ ارزش کامل (مطلق) غیره منتظره بودن درآمد ها در تاریخ اعلام کاهش می یابد.
لذا همانگونه که مشاهده می شود زمانی که تاثیر دفعات گزارش های مالی را بر سایر منابع اطلاعاتی مورد بررسی قرار می دهیم این سوال که، چگونه دفعات گزارش مالی بر عدم تقارن اطلاعاتی اثر گذار خواهد بود ، پیچیده تر خواهد شد. بطور مشابه، این موضوع بصورت مفهومی مشخص نیست که، چگونه دفعات گزارش های مالی بر هزینه حقوق صاحبان سهام اثر خواهد گذاشت. در حالی که بررسی های اولیه در این زمینه همچون دیاموند و ورچیا(1991)، بطور کلی بیان می داشتند که، افشاگری های بیشتر منجر به هزینه کمتر حقوق صاحبان از طریق کاهش انتخاب ناسازگار و ریسک های تخمین خواهد شد، اما بررسی های بعدی نقطه نظرات دیگری را ارائه می نمودند. بعلاوه، هوگز و همکاران (2007) در مقاله ای تحت عنوان “عدم تقارن اطلاعاتی، گوناگونی و هزینه سرمایه” و لامبرت و همکاران (2007) در مقاله خود با عنوان “اطلاعات حسابداری، افشا و هزینه سرمایه” به این نتیجه رسیدند که افشاگری ها هیچگونه اثری بر هزینه حقوق صاحبان سهام نخواهند داشت. البته در صورتی که، تنها اطلاعات را به ریسک های متنوع انتقال دهند.
ون بوسکرک (2012) نیز هیچگونه مصداقی را که نشان دهد عدم تقارن اطلاعاتی، برای شرکت هایی که سطح بالاتری از افشا را دارند کمتر می باشد، پیدا نکرده است. بطور مشابه، بررسی های تجربی قبلی نشان دهنده مستندات و شواهد های ترکیبی تایید کننده ارتباط بین میزان افشا و هزینه حقوق صاحبان سهام می باشد. باتاسان (1997) در همین زمینه، وجود رابطه ای منفی را بین شاخص افشاهایی که توسط خود شرکت ایجاد شده اند و هزینه حقوق صاحبان سهام برای شرکت هایی با پیگیری تحلیلگری پایین و نه شرکت هایی با پیگیری تحلیلگری بالا، بیان می دارد. باتاسان و پلوملی (2002) در عین حال به این نتیجه دست یافتند که، هزینه حقوق صاحبان سهام در سطح
افشای گزارش های سالیانه کاهش، اما در سطح افشای گزارش های سه ماهه افزایش می یابد.
از آنجا که بیشتر شواهد تجربی بیان می دارند که بررسی تاثیر دفعات و تکرار گزارشهای مالی بر دو عامل عدم تقارن اطلاعاتی و هزینه حقوق صاحبان سهام از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است لذا تحقیق پیش رو در نظر دارد با بهره گرفتن از اطلاعات و داده های مرتبط با دفعات گزارش های مالی در بازه های زمانی بین سال های 1385 الی 1390، تاثیر دفعات و تکرار گزارشگری مالی بر عدم تقارن اطلاعاتی و هزینه حقوق صاحبان سهام را مورد بررسی و آزمون قرار دهد.
3-1 اهمیت و ضرورت تحقیق
بموقع بودن گزارش های مالی، یکی از مهمترین ارکان کیفیت ارائه اطلاعات مالی شرکت هاست، چرا که بهنگام بودن اطلاعات است که می تواند به استفاده بهتر و مفیدتر استفاده کنندگان اطلاعات منجر شود. افزایش سرعت گزارشگری به دلیل استفاده بموقع تر اطلاعات در اتخاذ تصمیم های اقتصادی توسط سرمایه گذاران، می تواند به شفافیت بیشتر اطلاعات مالی شرکت ها و به تبع آن، شفافیت بالاتر بازار سرمایه منجر شود که این موضوع به نوبه خود می تواند تاثیر بسزایی بر جذابیت بازار های مالی داشته باشد. ازآنجا که گزارش های مالی، ابزاری برای افشای اطلاعات مالی قابل اعتماد و قابل اتکاست که در دسترس عموم قرار می گیرد، در صورت بهنگام بودن می تواند از طریق کاهش اطلاعات خصوصی و محرمانه باعث کاهش احتمال انتخاب نادرست توسط سرمایه گذاران شود. بنابراین، می توان چنین پنداشت که ارائه اطلاعات به موقع تر باعث کاهش عدم تقارن اطلاعاتی میان سرمایه گذاران خواهد شد.
یی (2004) با در نظر گرفتن تاثیر فراوانی گزارشگری روی هزینه تحلیل اطلاعات، اشاره می کند که از یک طرف، از طریق کاهش عدم تقارن اطلاعاتی هزینه دسترسی به اطلاعات کاهش می یابد و از طرف دیگر، اطلاعات با فراوانی بیشتر، موجب بر انگیختن تحلیلگران جانبی و واسطه های اطلاعاتی به پیروی از شرکت می شود که در مجموع هزینه های اجتماعی را افزایش می دهد.
عدم تقارن اطلاعاتی بین شرکت ها و سرمایه گذاران سبب می شود که هزینه تامین مالی داخلی و خارجی متفاوت باشد به طوری که تامین مالی خارجی هزینه بیشتری برای شرکت به همراه خواهد داشت؛ به عبارت دیگر، عدم تقارن اطلاعاتی تامین منابع مالی خارجی را مشکلتر سازد، زیرا افراد خارج از شرکت می خواهند مطمئن باشند که اوراق بیش از اندازه قیمت گذاری نشده باشد (اپلر و همکاران، 1999). در مجموع می توان گفت که عدم تقارن اطلاعاتی بر هزینه تامین مالی تاثیر مهمی خواهد داشت.
بارث و همکاران (2009) با بررسی تاثیر شفافیت اطلاعات حسابداری بر هزینه سرمایه به این نتیجه رسیدند که افزایش در شفافیت اطلاعات حسابداری منجر به کاهش در هزینه سرمایه می شود. از طرفی باتاسان (1997) نشان داده است که فراوانی گزارشگری بالاتر منجر به هزینه سرمایه پایین تر می شود.
بنابراین با توجه به موارد فوق، یکی از سوالات بسیار مهم این خواهد بود که آیا دفعات گزارشگری مالی روی عدم تقارن اطلاعاتی و هزینه سرمایه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تاثیر گذار است یا خیر .
4-1 اهداف تحقیق
با در نظر گرفتن زمینه تحقیقات گذشته و نتایج آن ها که در بررسی ادبیات موضوعی و پیشینه تحقیق مربوط، به آن ها اشاره می شود، در این تحقیق تلاش می شود تاثیر فراوانی گزارشگری مالی بر عدم تقارن اطلاعاتی و هزینه سرمایه بررسی گردد تا در صورت وجود ارتباط معنادار، اطلاعات مربوط و شفاف تری در اختیار سهامداران، اعتبار دهندگان و سایر استفاده کنندگان که به صورت های مالی تکیه می کنند، قرار گیرد.
لذا اهداف تحقیق به شرح زیر خلاصه می شود :
1 . بررسی تاثیر فراوانی گزارشگری مالی روی عدم تقارن اطلاعاتی.
2 . بررسی تاثیر فراوانی گزارشگری مالی روی هزینه سرمایه.
و این پژوهش تلاش می نماید تا به سوال زیر پاسخ گوید :
آیا بین فراوانی گزارشگری مالی در طی سال با عدم تقارن اطلاعاتی و هزینه سرمایه رابطه معناداری وجود دارد؟
5-1 پیشینه تحقیق
بردبوری (1992) ارتباط بین فراوانی گزارشگری کوتاه مدت (موقت)، نوسان سود ، سود غیر منتظره و سایز شرکت را در نیوزیلند مورد بررسی قرار داد اما هیچ رابطه ای بین فراوانی گزارشگری و نوسان سود، همچنین اندازه شرکت نیافت.
باتاسان و هریس (2000) تصمیم گیری های شرکتی را روی گزارش اطلاعات بخش ها با دفعات بیشتر نسبت به سالانه در دوره 94-1987 مورد مطالعه قرار دادند. نتایج آنها اشاره می کند که در شرکت هایی با حجم معاملات کم، شرکت هایی با عدم تقارن اطلاعاتی بالاتر و شرکت های در حال رشد، احتمال بیشتری وجود دارد که فراوانی گزارشگری بیشتری برای بخش ها داشته باشد.
شورس (1990) ارتباط بین سطح اطلاعات کوتاه مدت (موقت) و بازده سهام در محدوده اعلام سود سالانه شرکت را بررسی کرد. او سطح اطلاعات کوتاه مدت را نه به عنوان فراوانی گزارشگری، بلکه به عنوان «اطلاعاتی که عقاید سرمایه گذاران را درباره ویژگی هایی که باعث می شود اوراق بهادار ارزشمند باشد، که عمومأ قبل از اعلام سود سالانه در دسترس است» تعریف می کند. او ثابت می کند که گزارشات کوتاه مدت بر محتوای اطلاعاتی سود سالانه تقدم دارد.
علاوه بر این مک نیکولز و منگولد (1983) تاثیر گزارشگری کوتاه مدت روی تغییر پذیری بازده حول تاریخ های اعلام سالانه را بررسی کردند و نتیجه گرفتند که گزارشگری کوتاه مدت بر اطلاعات گزارش های سالانه تقدم دارد. باتاسان (1997) نشان داده است که فراوانی گزارشگری بالاتر منجر به هزینه سرمایه پایین تر می شود.
گیگلر و همر (1998) به این نتیجه رسیدند که دفعات گزارشگری الزامی کمتر، نسبت به دفعات گزارشگری الزامی بیشتر، بهتر است. کارایی اطلاعاتی قیمت های سهام با افزایش فراوانی گزارشگری مورد نیاز کاهش می یابد زیرا افشاهای اجباری می توانند حذف افشای اختیاری مدیران را بهینه کنند.
یی (2004) حتی از این هم فراتر می رود و ادعا می کند که فراوانی گزارشگری افزایش یافته، شرکت ها را مجبور می کند که اطلاعات بیشتری نه تنها برای سرمایه گذاران، بلکه همچنین برای رقبا فراهم کنند که موجب کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بین شرکت های رقیب می شود و خود رقابت را تحت تاثیر قرار می دهد.
سلطانی (2002)، با بررسی بیش از 5000 گزارش مالی شرکت های فرانسوی، به بررسی موضوع بهنگام بودن گزارش های مالی شرگت ها و گزارش حسابرسی آن ها پرداخت. وی به این نتیجه رسید که شرکت های فعال در بازه زمانی 1986 تا 1995 سعی در توسعه بهنگام بودن گزارش های خود داشته اند. افزون بر این، شرکت هایی که گزارش تعدیل شده حسابرسی داشته اند، با تاخیر بیشتری گزارش های مالی خود را منتشر کرده اند.
اعتمادی و یار محمدی (1382)، به بررسی عوامل موثر بر گزارشگری میان دروه ای بموقع در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. آن ها با مطالعه 40 شرکت به این نتیجه رسیدند که اندازه شرکت، سودآوی شرکت، پیچیدگی عملکرد شرکت، ترکیب سهامداران و وجود سیستم بهای تمام شده بر بهنگام بودن اطلاعات میان دوره ای بی تاثیر بوده و تنها میزان معاملات سهام در دوره میان دوره ای رابطه مستقیم آماری با سرعت گزارشگری میان دوره ای داشته است.
دوگان و همکاران (2007)، به بررسی رابطه سودآوری، اندازه شرکت و ریسک مالی با بموقع بودن زمان گزارشگری برای شرکت های فعال در بورس بین المللی پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که شرکت های سودآور در مقابل شرکت های زیانده، علاقه بیشتری به ارائه سریعتر گزارش های مالی داشته اند. افزون بر این، اندازه شرکت، ریسک مالی و سابقه گزارشگری بموقع از دیگر عوامل موثر بر گزارشگری بموقع بودند.
فرم در حال بارگذاری ...