امروزه مدیریت سود یكی از موضوعات بحث برانگیز و جذاب در پژوهشهای حسابداری به شمار میرود. به دلیل این كه سرمایه گذاران به عنوان یكی از فاكتورهای مهم تصمیم گیری به رقم سود توجه خاصی دارند، این پژوهشها از جنبه رفتاری، اهمیت خاص خود را دارد. پژوهشها نشان داده است كه نوسان كم و پایدار سود، حكایت از كیفیت آن دارد. به این ترتیب، سرمایه گذاران با اطمینان خاطر بیشتر در سهام شركتهایی سرمایه گذاری میكنند كه روند سود آنها باثباتتر است. هنگامی كه شركت ها در وضعیت نامطلوب اقتصادی تحت فشار فزاینده قرار می گیرند، مدیران آن ها از واحد حسابداری درخواست مینمایند كه سطر آخر صورتهای مالی (یعنی سود)را بهبود بخشند، و بدین وسیله محتوای اطلاعاتی آن را تغییر دهند.
مدیریت جهت دستكاری داده ها به كار میرود. بهعنوان مثال، هموار نمودن سود برای كسب اطمینان بیشتر سرمایه گذاران از پایداری سود، نمونه ای از دستكاری داده ها محسوب می شود. این قبیل اقدامات ممكن است داده های موجود در صورتهای مالی را به میزان قابل ملاحظهای تحت تأثیر قرار دهد. راههای مختلفی وجود دارد كه طی آن میتوان از ثبتهای دفتری در جهت مدیریت سود استفاده كرد. در بیشتر زمانها از ثبتهای نامشروع در دفترهای حسابداری به منظور سرپوش گذاشتن بر سوءاستفادههای مالی استفاده می شود، در سایر مواقع از ثبتها به عنوان ابزاری برای مدیریت سود استفاده می شود. مدیریت شركت در هنگام اعمال مدیریت سود، آشكارا میداند كه هدف از این كار، نگهداری از منافع شركت در مقابل صاحبان سود میباشد. حتی در موارد دیگر مدیریت سود به منظور كسب پاداش اختصاص یافته به مدیران به علت نگهداری هر چه بیشتر از شركت در برابر صاحبان سود است.
1-2-بیان مساله
امروزه مدیریت سود یكی از موضوعات بحث برانگیز و جذاب در پژوهشهای حسابداری به شمار میرود. به دلیل این كه سرمایه گذاران بهعنوان یكی از فاكتورهای مهم تصمیم گیری به رقم سود توجه خاصی دارند پژوهشها نشان داده است كه نوسان كم و پایدار سود، حكایت از كیفیت آن دارد. به این ترتیب، سرمایه گذاران با اطمینان خاطر بیشتر در سهام شركتهایی سرمایه گذاری میكنند كه روند سود آنها باثباتتر است. هنگامی كه شركتها در وضعیت نامطلوب اقتصادی تحت فشار فزاینده قرار میگیرند، مدیران آنها از واحد حسابداری درخواست مینمایند كه سطر آخر صورتهای مالی(یعنی سود) را بهبود بخشند، و بدین وسیله محتوای اطلاعاتی آن را تغییر دهند. یكی از روشهایی كه گاهی اوقات برای آرایش اطلاعرسانی وضعیت مطلوب شركتها مورد استفاده قرار میگیرد، مدیریت سود میباشد. مدیریت سود به مداخله عمومی مدیریت در فرایند تعیین سود كه غالباً در راستای اهداف دلخواه مدیریت میباشد، اطلاق میگردد مدیریتسود روشی است كه توسط مدیریت جهت دستكاری داده ها به كار میرود (نوروش و همکاران، 1384، ص166 ـ 165).
یکی از عاملهایی كه در مدیریت سود شركتها مؤثر است، اندازه شركتهاست. هرچه شركتی بزر گتر باشد، بیشتر زیر ذرهبین سیاست قرار دارد (بیشتر مورد توجه دولت و عموم قرار دارد)، زیرا نقش تعیینكنندهای در اقتصاد كشور بازی میكند. یكی از مثالهای بارز این
مورد، شركت مایكروسافت در ایالات متحده آمریكاست كه مشكلاتی با تشكلهای قانونی این كشور دارد. البته نباید از نظر دور داشت كه متغیر “اندازه شركت” می تواند نشاندهنده تأثیرهای دیگری به غیر از حساسیت سیاسی باشد. برای مثال شركتهای كوچكتر، دارای ویژگیهایی نظیر خطرپذیری كمتر هستند، كه به میزان زیادی متفاوت ازویژگی حساسیتسیاسی است(گوان، 2001، به نقل از نوروش و همکاران،1384،ص167).
شرکتهای بزرگ دارای تنوع فعالیت میباشند، این تنوع فعالیت به سودآوری آنها کمک خواهد کرد وهمچنین شرکتهای بزرگ به دلیل اعتباری که در بازارهای جهانی سرمایه دارند، وجوه مورد نیاز خود را با بهره کمتری تأمین خواهند کرد حال هرچه شرکت کوچکتر باشد دسترسی به بازارهای سرمایه برای آنها مشکلتر است، در این بازارها اعتبار کمتری با بهرهبالا برای آنها قائل میباشند. اندازه شرکت اغلب به عنوان نمایندهای که بیانگر اطلاعات قابل دسترس در بازار میباشد مورد استفاده قرار گرفته است. اطلاعات شرکتهای بزرگ در بازار سرمایه بیشتر در دسترس هستند تاشرکتهای کوچک(کرباسییزدی و همکاران، 1389، ص50).
بعضی مطالعات نشان می دهند که در بررسی روابط مقطعی، رابطه بین سودآوری و بازده در طول زمان کاملا ناپایدار است؛ یعنی سود حسابداری فاقد این قابلیت است که به پیش بینی بازدههای آتی سهام کمک کند. برای فائق آمدن بر این مشکل بسیاری از محققان توانایی متغیرهای دیگر غیر از سودآوری را برای بهبود مدل سودآوری و بازده اولیه آزمون کردند. یکی از این متغیرها که توجه محافل دانشگاهی را به خود معطوف کرد، اندازه شرکت بود که معمولا به صورت ارزش بازار شرکت تعریف می شود. این استنباط وجود دارد که شرکتهای کوچکدارای میانگین رشد سودآوری بالایی هستند. بنابراین انتظار میرود در تغییرات سود شرکتهای کوچک قیمت سهام منظور گردد. از سوی دیگر، شرکتهای بزرگ میانگین رشد سودآوری کمی دارند. معمولا تغییر مهمی درسودآوری آنها انتظار نمیرود و منتشر شدن اطلاعات ممکن است بر تغییرات قیمتی سهام اثر کمی داشته باشد. البته وجود کانالهای مختلف اطلاع رسانی نیز ممکن است توجیهی برای این موضوع باشد. به علاوه بعضی از پژوهشگران قابلیت تعمیم یافته های مربوط به اندازه شرکت را در چارچوب چرخه عمر شرکت بررسی کرده اند. تئوریهای مالی ادعا می کنند که به طور میانگین شرکتها در مراحل اولیه چرخه عمر، رشد و سودآوری بالایی دارند. ازسوی دیگر اندازه بزرگ و رشد سودآوی کم و حتی منفی ویژگی شرکتهایی میباشد که درمراحل پایانی چرخهعمر هستند(رحمانی و همکاران،1388،ص3 ـ2).
اندازه شركت در مطالعات متعدد نمایانگر جنبه های مختلفی از شركت است. اندازه شركت می تواند نمایانگر اهرم شركت باشد. اهرم عبارت ازوجود هزینه های ثابت در فهرست هزینه های شركت است. اهرم عملیاتی برهزینه های ثابت عملیاتی شركت (همه هزینه های ثابت غیر از بهره بدهیها) متكی است و اهرم مالی بر هزینه های ثابت مالی از قبیل بهره یا سود ثابت وامها متكی است. اهرم عملیاتی و مالی وسیله دستیابی به سود بیشتر است. اندازه شركت می تواند نمایانگر برتری رقابتی باشد. از آنجایی كه سهم بیشتر از بازار نیاز به تولید و فروش بیشتر دارد لذا داشتن منابع مالی كافی و اندازه بزرگتر می تواند شركت را در تولید بیشتر و صرف هزینه های تولید و بازاریابی بیشتر یاری كند تا بتواند مزیتهای رقابتی ایجاد نماید. اندازه شركت می تواند نمایانگر توانایی مدیریت و كیفیت طرحهای حسابداری باشد. توسعه اندازه شركت نشانگر مدیریت قوی است كه با بهره گرفتن از طرحهای حسابداری سعی در افزایش منابع اقتصادی شركت داشته باشد (پارساییان ،1381).
اندازه شركت می تواند نمایانگر كارائی اطلاعاتی باشد. معمولاً شركتهای بزرگتر توجه بیشتری از تحلیلگران و سرمایه گذاران میباشند بههمین جهت اطلاعات حسابداری فرایند كاراتری در شركتهای بزرگتر دارند. بالاخره اندازه شركت می تواند نمایانگر میزان ریسك كلی شركت باشد. توان مالی بیشتر می تواند سبب كاهش ریسك كلی شركت شود زیرا شركتهای بزرگتر در معرض ایمنی عمومی بیشتری میباشند، زیرا از نظر تحلیلگران مالی، شناخته شدهتر هستند (موسس ،1387).
مشاركت بین مدیریت سود و اندازه شركت مورد توجه برخی از تحلیلگران حسابداری بوده است. موسِس اعتقاد دارد با توجه به ابهامهایی كه پیش بینی سود را دربر گرفته است فقط مدیرانی میتوانند موفق باشند كه كیفیت سود آنها بالا باشد. همچنین در آزمون خود نتیجه گیری میكند كه شركتهای بزرگتر به علت این كه نزد تحلیلگران شناخته شدهتر هستند انگیزه كمتری جهت هموارسازی سود دارند. آلبرت و ریچاردسون نیز اندازه شركت را همراه با نوع صنعت (محوری و پیرامونی) در رابطه با مدیریت سود مورد آزمون قرار داده و نتیجه میگیرند كه شركتهای صنایع بخش محوری كه اندازه بزرگتری دارند سود هموارتری نسبت به شركتهای بزرگ بخش صنایع پیرامونی دارند. به طور كلی محققینی كه روی اندازه شركت تمركز كردهاند سؤالشان این بود كه آیا شركتها با اندازه های مختلف عكسالعملهای متفاوتی را نسبت به هموارسازی و مدیریت سود نشان میدهند(شورورزی و پهلوان،1389،ص71). براین اساس در این پژوهش در نظر داریم تا به بررسی رابطه اندازه موسسات حسابرسی و مدیریت سود مبتنی برجریان نقدی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، بپردازیم.
1-3-هدف کلی تحقیق:
بررسی رابطه اندازه موسسات حسابرسی و مدیریت سود مبتنی برجریان نقدی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادارتهران
فرم در حال بارگذاری ...