“
راسرواندر ولف و استرابل[۱۷۷] (۲۰۰۱) دریافتند که برونریزی و درونریزی کردن مشکلات با نارضایتی رفتاری که یک جنبه از عدم تعامل دانش آموز است ارتباط دارد. همچنین در پژوهشی دیگر بر روی دانش آموزان دبیرستانی استرالیایی نشان داده شد که تعامل عاطفی حداقل یکسال دیرتر، افسردگی و اضطراب را پیش بینی می کند (شاکت، ددس، هام و مونتاگ[۱۷۸]، ۲۰۰۶). تحقیقات تجربی نیز نشان داده است که رضایت از زندگی سطوح بالاتری از تعامل دانش آموز را پیش بینی میکند (فرچ[۱۷۹] و همکاران، ۲۰۰۵).
اودوم و پورجلالی[۱۸۰](۱۹۹۶) اظهار میدارند که شخصیت علاوه بر تاثیری که بر روش یادگیری افراد دارد بر ایجاد دانش به وسیله یادگیرندگان نیز تاثیر گذار است. این موضوع نشان داده است که ویژگیهای شخصیتی با روش های آموزش تعامل میکند و دانش عملی و واقعی فراگیران را شکل میدهد.
در این راستا میتوان گفت دانشآموزانی که به تواناییهای خود اعتماد دارند در یادگیری مشارکت میکنند و همین امر به موفقیت بیشتر آنان منجر می شود (اسکینر و اسکیمتز، ۱۹۹۳). علاوه بر این، پژوهشها نشان داده اند کودکانی که در فعالیتهای فوق برنامه مدرسه مشارکت داشتند، عملکرد تحصیلی بهتر و سازگاری شخصی افزونتری داشته اند و پیش بینی شده است که در بزرگسالی نیز عملکردهای مثبتی چون موفقیت تحصیلی در دبیرستان و رفتارهای نوع دوستانه را آشکار کنند (فرر و اسکینر، ۲۰۰۳؛ اسکینر و بیلمونت، ۱۹۹۳، به نقل از هاگز، ژانگ و هیل، ۲۰۰۵). دی راد و شونبرگ[۱۸۱] (۱۹۹۶) پنج عامل بزرگ شخصیت را با آموزش و تعلیم و تربیت مرتبط می دانند: وظیفه مداری با انضباط در کار ، علاقه به موضوع و توجه و تمرکز بر مطالعه (که از ویژگیهای تعامل رفتاری – عاطفی است) پیوستگی دارد (شونبرگ، ۱۹۹۵). یادگیرندگانی که از راهبردهای یادگیری استفاده میکنند به خوبی در کارهای خود سازماندهی دارند، آنان زمانبندی را رعایت میکنند و با کوشش و تلاش فراوان به مطالعه میپردازند، این یادگیرندگان دقیق هستند و اهداف روشنی برای مطالعه دارند (انتویزتل وتیت، ۱۹۸۸). وظیفهمداری مهمترین ویژگی فردی است که با موفقیت تحصیلی رابطه دارد (دی فرویت و مرویلد[۱۸۲]، ۱۹۹۶).
۲-۲-۲- ویژگیهای شخصیتی و مهارت های اجتماعی
جویس و مردیت (۲۰۰۷) نشان دادند شخصیت نقش مهمی را در عملکرد عاطفی و هیجانی افراد به عهده دارد. مشخص شده است که افراد با ویژگی روانرنجورخویی بالا در شیوه های منفعلانه و نامناسب مقابله شرکت میکنند، در حالی که افراد با ویژگیهای برونگرایی بالا راهبردهای مقابلهای فعالانه و کسب حمایت اجتماعی را دنبال میکنند (امیرخان و همکاران، ۱۹۹۵؛ کاستا و همکاران، ۱۹۹۳؛ وال رأس و همکاران، ۱۹۹۱ و واتسون و هیوبارد، ۱۹۹۶). به علاوه، اجتماعی بودن، معاشرتی و فعالیت داشتن و پرحرفی ویژگیهایی است که برون گرایی به وسیله آن ها توصیف می-شود (باریک و مونت، ۱۹۹۱). افرادی که سطح بالای برونگرایی دارند، آماده پذیرش شناخت ها و عواطف مثبت هستند. همچنین تحقیقات روشن کرده اند که اشخاص برونگرا، انگیزه بالایی برای تعامل با دیگران و صرف وقت بیشتری برای فرایند اجتماعی شدن و استفاده از حمایت اجتماعی دارند (کاردوم و کراپیک، ۲۰۰۱). در تحقیق صفرزاده و بدرآبادی (۱۳۸۹) نیز نشان داده شد که رابطه مثبتی بین مسؤلیتپذیری و برونگرایی وجود دارد. همچنین در این تحقیق رابطه مثبتی بین توافقپذیری و ایجاد روابط صمیمی و ارتباطات کاری گسترده، و رابطه منفی بین روانرنجورخویی و ایجاد روابط صمیمی و ارتباطات کاری گسترده مشاهده گردید. کومار و دلیپ (۱۹۸۸) نیز ضمن انجام پژوهشی متوجه شدند که دانشجویان خلاق درونگراتر میباشند و از توانایی حل مسئله بالاتری برخوردارند، همچنین فعالیت اجتماعی کمتری دارند (انتویزتل، ۱۹۸۸).
مشخص شده است که عامل توافق پذیری در مدل پنج عامل بزرگ شخصیت با تیپ احساسی در نظریه یونگ (۱۹۴۱) همخوانی دارد، این افراد منش عاطفی و اجتماعی دارند (کلب، ۱۹۸۴). شخص احساسی علاقه مند به گوش فرا دهی به صحبتهای دیگران است. جان، واندرساندن و لد ویجکس[۱۸۳] (۱۹۹۴) نیز دریافتند که نوجوانان با سطوح بالای گشودگی در تجربه درباره دنیای اطراف خویش کنجکاو هستند و نسبت به یادگیری موضوعات جدید گرایش بسیار دارند. از طرف دیگر، گرایش به دفاعی شدن و عزت نفس پایین از ویژگیهای افرادی است که سطح پایینی در ثبات هیجانی دارند. این افراد دیدگاهی منفی از خود دارند و درباره عقاید و دیدگاه دیگران نسبت به خودشان نگران هستند (کارک[۱۸۴] و واتسون، ۱۹۹۱). به علاوه مشخص شده است که بسیاری از روان پریشیها و رواننژندیهای ناشی از نقص در رشد مهارت های اجتماعی است و بهداشت روانی افراد، وابستگی زیادی به آموزش مهارت های اجتماعی و استفاده بهینه از این مهارت ها دارد، به ویژه اگر این آموزشها در یک دوره رشدی مناسب ارائه شود، تاثیر بیشتری خواهد داشت (الیوت، ۱۹۹۵).
۲-۲-۳- تفاوتهای جنسیتی و تعامل رفتاری – عاطفی
پژوهش کرکهآبادی (۱۳۷۴) بر روی ۱۷۰ دانش آموز دختر و پسر دوم راهنمایی نشان داد که میزان مشارکت دانش آموزان در فعالیتهای مدرسه با تحصیلات والدین و شغل مادر رابطه دارد. اما در همین تحقیق مشخص گردید که بین مشارکت دانش آموزان در فعالیتهای مدرسه و پایگاه اقتصادی – اجتماعی خانواده، جنسیت، درآمد و شغل پدر رابطهای وجود ندارد.
“
فرم در حال بارگذاری ...