آدمی در کشاکش زندگی فردی واجتماعی و به منظور بهرهمندی از مواهب آن سرمایهیهای متعددی را به کار میگیرد که از آن جمله میتوان به سرمایهی فیزیکی، سرمایهی انسانی، سرمایهی فرهنگی، سرمایهی اجتماعی و سرمایهی سیاسی اشاره کرد. سرمایهی فیزیکی ناظر بر پدیدههایی همچون منابع طبیعی، ثروت، درآمد، ماشین آلات، مستغلات و نظایر اینها است. سرمایهی انسانی ناظر بر میزان تحصیلات، معلومات، سطح دانش عمومی، آموزشها و مهارتهای کاری و امثال اینها است، اگرچه سرمایهی فیزیکی نیستند، اما قابلیت تبدیل به آن را دارند.
سرمایهی فرهنگی، ناظر بر نوع پرورش فرهنگی فرد است و به مسائلی نظیر نگاه آینده نگر، نظم شخصی، پر کاری، اهمیت قائل شدن برای تحصیلات و برنامهریزی و ارج نهادن به کسب دستاوردهای اقتصادی گفته میشود. برخلاف سرمایهی انسانی که ماهیتی فردی و اکتسابی دارد و محصول تلاشی خودآگاهانه است، سرمایهی فرهنگی ماهیتی جمعی دارد و به صورت ناخودآگاه و از طریق محیط خانوادگی و اجتماعی به درون روح و شخصیت افراد رسوخ میکند. با وجود این، هر دوی آن ها در این خصوصیات مشترکند. یعنی قابلیت تبدیل شدن به سرمایهی فیزیکی را دارند.
سرمایهی سیاسی ناظر بر تعامل متقابل فرد و نظام سیاسی است.آنچه که به کارایی بیشتر حکومت داری منجر میشود اعتماد افراد به نظام حکومتی و مشارکت در امور سیاسی است. مجموعه این موارد شکل دهنده سرمایهی سیاسی است. اهمیت آن در زندگی انسان امروزی از آن جهت رو به افزایش است که امورات سیاسی و حکومتی تمام ساحت زندگی انسان مدرن را در بر گرفته است و از همین زاویه است که اهمیت تأثیرگذاری رسانههای جمعی برشکل دهی نگرشهای فردی به امور سیاسی و اجتماعی روشن میشود. چرا که مهمترین ابزار مورد استفاده حکومتها در تعامل با اعضای جامعه سیاسی رسانههای جمعی است. بعضاً این تأثیرگذاری از حدود تعاملات نظام سیاسی و فرد فراتر رفته و روابط انسانی اعضای یک جامعه را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
نهایتاً سرمایهی اجتماعی نوع چهارم سرمایه، اشاره به منابعی دارد که افراد به واسطهی حضور یا تعلق به یک گروه اجتماعی به آن ها دسترسی دارد. این گروه میتواند به بزرگی ملت و یا به کوچکی خانواده باشد. منابع نیز میتوانند پدیدههای ملموسی همچون پول، مسکن، شغل، حمایت اجتماعی و یا امکانات غیر ملموس همچون اطلاعات مفید، مشاوره فکری و آرامش روحی باشند.
فرد دارای سرمایهی اجتماعی زیاد، کسی است که دارای روابط وسیعتر، صمیمیت و اعتماد قابل توجه و عمیق است، و بالاخره افرادی که دوستانشان و یا افرادی که با آن ها در ارتباطند دارای میزان قابل توجهی از سرمایهی فیزیکی، انسانی و یا فرهنگی باشند. با توجه به آنچه گفته شد، میتوان گفت: سرمایهی اجتماعی از تجمع و تعامل سرمایهیهای فیزیکی، انسانی و فرهنگی زاده و بارور میشود و بستر حرکت جامعه را به سوی آینده میسازد.
سرمایهی اجتماعی را معمولاً مجموعه ای از هنجارهای نظم بخش دانستهاند که اعضای گروهی که همکاری و تعاون بین آن ها وجود دارد که در آن سهیماند. پیوند اجتماعی، اعتماد، همبستگی گروهی، پایبندی به تعهدات و همیاری جزء شاخصهای عمدهی سرمایهی اجتماعی محسوب میشوند. به این ترتیب سرمایهی اجتماعی به نحوی متناظر با نظم اجتماعی است افزایش ان تقویت نظم و کاهش آن حاکی از وجود انحرافات اجتماعی، جرم وجنایت، فروپاشی خانواده، مصرف مواد مخدر، خود کشی و امثال آن است. بنابراین چنان چه سرمایهی اجتماعی به معنی وجود هنجارهای رفتاری مبتنی بر تشریک مساعی باشد، کج رفتارهای اجتماعی نیز نشانهی فقدان سرمایهی اجتماعی است (صدیق سروستانی، 1387: 245).
1-2- موضوع پژوهش
موضوع پژوهش حاضر بررسی رابطهی سرمایهی اجتماعی و میزان گرایش به ارتکاب جرم در بین دانش آموزان دبیرستانی شهر گمیشان میباشد.
1-3- اهمیت سرمایهی اجتماعی
مفهوم سرمایهی اجتماعی در سالهای اخیر در حوزههای گوناگون علوم اجتماعی، اقتصاد و اخیراً در علوم سیاسی مطرح شده است. سرمایهیاجتماعی عبارت است از ارتباطات و شبكههای اجتماعیای كه میتوانند حس همكاری و اطمینان را در میان افراد یک جامعه پدید آورند. در این میان نباید از نقش نهادهای مدنی و دمكراتیک و نیز نقش دولت در گشودن چنین فضاهایی غافل شد. به هر روی، امروز بر جامعهشناسان ثابت شده كه یكی از ابعاد مهم هر توسعهای توجه به سرمایهیهای اجتماعی است. از اینرو سرمایهیاجتماعی، یكی از مهمترین شاخصههای رشد و توسعه هر جامعهای به شمار میآید.
انسان به طور ذاتی در تعامل با دیگران نیازهای خود را برطرف ساخته و گذران امور میكند. اثرات این كنشهای متقابل در نقش آن ها تا حدی است كه حذف آن، زندگی را غیر ممكن میسازد. اما در این میان دانشمندان علوم اجتماعی با نگرشی كنجكاوانه در جوامع به شناسایی این كنشها پرداخته و به مجموع عواملی پی بردهاند كه آن را سرمایهیاجتماعی نامیدهاند. مفهوم سرمایهیاجتماعی در برگیرنده مفاهیمی همچون اعتماد، همكاری و همیاری میان اعضای یک گروه یا یک جامعه است كه نظام هدفمندی را شكل میدهند و آن ها را در جهت دستیابی به هدفهای ارزشمند هدایت میكند. از اینرو، شناخت عوامل موثر در تقویت یا تضعیف سرمایهی اجتماعی میتواند در گسترش ابعاد سرمایهی اجتماعی كمك كرده و موجب افزایش عملكرد اجتماعی و اقتصادی افراد در جوامع شود. مفهوم سرمایهی اجتماعی ، بستر مناسبی برای بهرهوری سرمایهی انسانی و فیزیكی و راهی برای نیل به موفقیت قلمداد میشود.. امروزه سرمایهی اجتماعی نقشی بسیار مهمتر از سرمایهی فیزیكی و انسانی در جوامع ایفا میكند و شبكههای روابط جمعی و گروهی انسجام بخش میان انسانها و سازمانهاست. از اینرو در غیاب سرمایهی اجتماعی، سایر سرمایهیها اثربخشی خود را از دست میدهند و بدون سرمایهی اجتماعی پیمودن راههای توسعه و تكامل فرهنگی و اقتصادی ناهموار و دشوار میشود (مبشری،1387، 16).
1-4- سرمایهی اجتماعی در جهان و ایران
سرمایهی اجتماعى حلقه مفقودهاى است براى پاسخ به این سؤال كه چرا برخى از كشورهاى پیشرفته و برخى از كشورها عقب افتادهاند. مفهوم سرمایهی اجتماعى در كنار سرمایههاى مالى و انسانى قابل توضیح و تبیین است. تامپسون استاد دانشگاه انگلستان معتقد است دولتى كه نتواند مهارتها و دانش زمانش را توسعه دهد و از آن بهر ه بردارى كند توانایى توسعه را نخواهد داشت. بنابراین یكى از سرمایهیها، سرمایهیی انسانى، یعنى میزان آمار رشد تخصص، معلم، دانش و تكنو لوژى است. اما در سبز فایل فرانكفورتىها و به ویژه هابرماس با نقد دنیاى صنعتى مىگویند كه انسان محدود شده و در اختیار صنعت و تكنولوژى قرار گرفته است. در صورتى كه تكنولوژى باید در خدمت انسان باشد. در كنار سرمایهی انسانى سرمایهی مادى و مالى نیز مطرح مىشود كه انسان تنها با داشتن دانش نمىتواند به توسعه برسد و وجود منابع خام و منابع مالى نیز زمینه ساز توسعه است. اما در برخى كشورها از جمله ژاپن با وجود اینكه منابع خام و معدنى ندارند، اما پیشرفته هستند. در كشور كوبا كه هیچ بىسوادى وجود ندارد اما عقب افتاده است. فرانسه بیش از دو میلیون بىسواد دارد اماپیشرفته است. اتیوپى در تحت استعمار هیچ كشورى نبوده است اما بسیار عقب افتاده است. كشورهاى اروپاى شرقى از خیل عظیم تكنولوژى برخوردارند اما در كل پیشرفته نیستند. پس یک حلقه مفقوده وجود دارد و آن سرمایهیی اجتماعى است. طى یک تحقیق علمى در دانشگاه نیویورك علت عقب ماندگى برخى از مناطق شهرى نسبت به دیگر مناطق و محلهها در آمریكا نبود خمیرمایه جامعه مدنى اعلام شده است. تشریک مساعى در كارها جهت افزایش سطح رفاه عمومى خمیر مایه جامعه مدنى را تشكیل مىدهد و همین خمیر مایه جامعه مدنى یک نوع سرمایهی اجتماعى است اگر چه به تنهایى نمىتواند عامل توسعه باشد سرمایهی مالى، سرمایهی انسانى و سرمایهی اجتماعى سه ضلع یک مثلث براى توسعه جوامع محسوب مىشوند.
در جوامع غربى هر فرد عضو دهها گروه سیاسى، اجتماعى، فرهنگى، ادبى و… است و پایگاه اجتماعى افراد بواسطه تعلق به این گروهها تبیین مىشود. در این گذار سرمایههاى گذشته را نباید دور ریخت و نابود كرد اما شكلى پویاتر و نوینتر بایستى رشد كند. شوراها در صورت غیر ادارى آن جهت حل مسائل اجتماعى مفید هستند و به عنوان یک سرمایهی اجتماعى تلقى مىگردد و این سرمایهی اجتماعى نه فقط تابعى از تعدد شوراها و گروههاى مردمى است بلكه عمق و ابعاد مثبت و منفى آن نیز مورد نظر است. اگر اعتبار و ارزشهاى لازمه به این گروهها حاكم نباشد در جهت منفى به كار گرفته خواهند شد. همچنین بایستى از سرمایههاى اجتماعى سنتى جامعه ایران حداكثر بهره گرفته شود. در محیط و بسترهاى ناسالم سرمایهی اجتماعى شكل نمىگیرد. اعتماد به نظامهاى اقتصادى – اجتماعى وروابط خانوادگى لازمه و زیربناى شكل گیرى و تراكم سرمایهی اجتماعى است. شوراها در این راستا به عنوان یک حركت تازه، جالب و جامع است كه اگر معمارى خوبى در چارچوب احزاب، گروهها و سازمانهاى غیر دولتى داشته باشد به عنوان یک سرمایهی اجتماعى با ارزش مىتواند مورد استفاده قرارمى گیرد (اخترمحققی، 1385، 121).
1-5- بیان مسئله
ایدهی سرمایهی اجتماعی بر تمام محققین و متفکرین علوم اجتماعی تأثیر گذارده است البته این مفهوم به خاطر کاربردهای عملی اش توجه سیاستگذاران و دیگر علاقه مندان را به خود جلب کرده است در تمامی این رشتهها این ایده که روابط میتوانند در نقش یک منبع عمل کنند، به کرات از طریق زمینههای تجربی متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است البته ایده اهمیت شبکههای اجتماعی همراه با هنجارهایی که آن ها را در کنار هم نگه میدارند ایده جدیدی نیست. یک مثل قدیمی انگلیسی میگوید: «آنچه میدانید مهم نیست بلکه آنکه میشناسید مهم است» بنابراین همانطور که عقل سلیم بر اهمیت شبکهها صحه میگذارد، اهمیت شبکهها و کلاً سرمایهی اجتماعی در علوم اجتماعی هم پذیرفته و تثبیت شده است.
نظریهی سرمایهی اجتماعی به طور ذاتی خیلی ساده است. ایدهی محوری آن را میتوان در واژهی «روابط» خلاصه کرد. اعضای جامعه با برقراری تماس با یکدیگر و پایدار ساختن آن ها قادر به همکاری با یکدیگر میشوند و به این طریق چیزهایی را کسب میکنند که به تنهایی قادر به کسب آن نمیباشند. انسانها از طریق مجموعهای از شبکهها به هم متصل میشوند و تمایل دارند که ارزشهای مشترکی با سایر اعضای این شبکهها داشته باشند (جان فیلد، 8،1388).
این ایده که سرمایهی اجتماعی منافع مشهودی را به دارندگان آن باز میگرداند نیز به راحتی از طریق شواهد قابل بررسی است ولی از انجا که سرمایهی اجتماعی دارای کاربردهای متفاوتی بوده و بدیهی است که سطح شواهد تحقیق از منطقهای به منطقه دیگر یا از فرهنگی به فرهنگ دیگر می تواند متغیر باشد. بنابراین سرمایهی اجتماعی و ابعاد آن میتواند بر میزان گرایش به جرم افراد اثر منفی یا مثبت داشته باشد و از انجا که دانش آموزان از قشرهاییاند که ممکن است جامعه پذیری آن ها تحت تأثیر عوامل مختلف و گروههای رسمی یا غیر رسمی مختلفی صورت گیرد و با گروههای مختلفی از دوستان و… تعاملات اجتماعی داشته باشند. بنابراین مسئله این است که ابعاد مختلف سرمایهی اجتماعی مثل شبکههای اجتماعی دانش آموزان، اعتماد اجتماعی آن ها و پذیرش هنجارهای اجتماعی و… چه اثری بر گرایش به جرم و بزهکاری در آن ها میشود؟ (صدیق سروستانی،1386، 244)
فوکویاما در اثری که آن را پایان نظم نامیده است به کاهش فزاینهی سرمایهی اجتماعی در کشورهای صنعتی اشاره میکند واز ان به عنوان «فروپاشی بزرگ» یاد میکند (فوکویاما،2000: 2). به نظر وی تاریخ زندگی بشر تاریخ تغییر و تحول در نظام هنجارهای اجتماعی است روند این تغییر با صنعتی شدن جوامع شدت گرفته و رد پارهای از موارد چنان شتابان پیش رفته که به بوی زوال برخی از نهادها و سازمانهای اجتماعی (مانند خانواده) برخاسته است. افزایش نرخ طلاق افزایش تعداد خانوادههای تک والدی و افزایش نرخ تولد کودکان نامشروع همه نشانههای محکم چنین زوالیاند در مورد جرم وجنایت هم تقریبا در همهی کشورهای صنعتی به غیر از ژاپن شاهد افزایش نرخ انواع حرایم خشونت امیز از جمله قتل، آدم ربایی، سرقت، تجاوز در دو سه دهه اخیر پایان قرن بیستم هستیم تعدا د قتل در هر یک صدهزار نفر جمعیت در ایالات متحده در سال 1950تنها 5 نفر بوده که در سال 1994 به 9 نفر رسیده است نرخ جرایم علیه داراییهای مردم هم در سال 1960 حدود 190مورد در یکصد هزار نفر جمعیت بوده که در سال 1995 به نزدیک 450 مورد رسیده است دزدی خود رو در آمریکا در سال 1984 بیش از 1200 مورد در سوئد نزدیک به 1800 مورد در انگلستان بیش از 1600 مورد در المان حدود 1600 مورد در کانادا بیش از 1400 مورد در فرانسه بیش از 800 مورد و درذ ژاپن بیش از 200 مورد در هر یکصد هزار نفر جمعیت گزارش شده است (فوکویاما، 2000، 3).
میزان قتل در امریکا حدود دو برابر فرانسه و سه برابر کشورهایی چون انگلییس آلمان سوئد و ژاپن و میزان ادم ربایی در امریکا بسیار بیشتر از این تعداد است آدم ربایی در ایالات متحده بیش از 35 نفر در هر یکصد هزار نفر در سال است که حدود 10 برابر از انگلیس و ژاپن بیشتر است آزار جسمی و سواستفادهی جنسی از کودکان هم در یکی دو دهه پایانی قرن 20 طبق گزارش امارهای رسمی چه در امریکا و چه سایر کشورهای صنعتی اروپای افزایش کاملا شتابانی داشته است (صدیق سروستانی ،1386، 246).
1-6- ضرورت و اهمیت تحقیق
مردمی بودن و مردمداری مانند شمشیر دو لبه است (غفاری و رمضانی،1388، 137) افراد علاوه بر آنکه میتوانند سرمایهی اجتماعی خود را برای همکاری در جهت نیل به اهدافی که برای اعضای شبکه و اجتماع مفید هستند به کار برند، میتوانند آن را در جهت حصول مقاصدی که به لحاظ اجتماعی و اقتصادی مخرب هستند هم به کار گیرند. سرمایهی اجتماعی مخرب علاوه بر اینکه برای تحقق اهدافی که عموما نامطلوب هستند مورد استفاده قرار میگیرد اغلب از طریق روش های غیر قانونی از جمله «استفاده از زور یا خشونت یا فعالیتهای غیر قانونی» تقویت میگردد. در مطالعهای در بارهی دو کشور امریکای لاتین (گواتمالا وکلمبیا) مک ایوین و مرز خاطر نشان ساختند که اقلیت قابل توجهی از تمام سازمانهای اجتماعی فقط برای اعضای خودشان منافعی تولید کرده و نسبت به دیگران اعمال خشونت نمودهاند این سازمانها شامل گروه های چریکی و مبارز، باندهای محلهای، باندهای مواد مخدر و گروههای مردمی مبارزه با جرم و بی نظمی بودهاند تقریباً از بین هر پنج سازمان عضویتی که بیشتر آن ها مرد سالار بودند یکی از آن ها خشونت امیز بود (غفاری و رمضانی، 1388، 140).
سرمایهی اجتماعی را معمولاً مجموعهای از هنجارهای نظم بخش دانستهاند که اعضای گروهی که همکاری و تعاون بین آن ها وجود دارد در آن سهیماند پیوند اجتماعی، اعتماد، همبستگی گروهی، پایبندی به تعهدات و همیاری جز شاخصهای عمدهی سرمایهی اجتماعی محسوب میشوند. به این ترتیب سرمایهی اجتماعی به نحوی متناظر با نظم اجتماعی است افزایش آن تقویت نظم و کاهش آن حاکی از و جود انحرافات اجتماعی، جرم وجنایت، فروپاشی خانواده، مصرف مواد مخدر، خود کشی و امثال آن است. بنابراین چنانچه سرمایهی اجتماعی به معنی وجود هنجارهای رفتاری مبتنی بر تشریک مساعی باشد، کجرفتاریهای اجتماعی نیز نشانهی فقدان سرمایهی اجتماعی است (صدیق سروستانی، 1387، 245). از آنجا که پدیدههای اجتماعی معمولاً متاثر از علل و عوامل خاص و تابع شرایطی مشخص است از این رو در این تحقیق اگر به بررسی رابطهی دو متغیر مهم سرمایهی اجتماعی و گرایش به ارتکاب جرم پرداخته شود و نوع رابطهی آن ها مشخص شود
میتوان به پیش بینی و کنترل پرداخت و از بسیاری از کج رفتاریهای اجتماعی و رفتاری جلوگیری کرد و به تقویت سرمایهی اجتماعی در وجه مثبت آن پرداخت و از پیامدهای وجوه منفی سرمایهی اجتماعی پیشگیری کرد
1-7- هدف تحقیق
هر پژوهش در پی رسیدن به هدف هایی است که این پژوهش نیز در پی رسیدن به هدفهای زیر است:
هدف اصلی:
– تعیین رابطه بین سرمایهی اجتماعی و میزان گرایش به ارتکاب جرم در بین دانش آموزان دبیرستانی شهر گمیشان.
هدفهای اختصاصی:
1-8- سئوالات پژوهش
از آنجا که هر پژوهش معمولاً با سئوالاتی همراه بوده است این پژوهش نیز در پاسخ به سئوالات زیر است که شامل سئوالهای اصلی و فرعی تحقیق است:
سئوال اصلی:
– آیا بین میزان سرمایهی اجتماعی در بین دانش آموزان دبیرستانی شهر گمیشان و میزان گرایش به جرم در آن ها رابطه وجود دارد؟
سئوالات فرعی:
1-9- فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی:
بین میزان سرمایهی اجتماعی و گرایش به ارتکاب جرم در دانش آموزان دبیرستانی شهر گمیشان رابطه وجود دارد.
فرضیههای فرعی:
1-10- تعریف مفاهیم اصلی تحقیق
تعریف نظری متغیر وابسته(گرایش به ارتکاب جرم)
از نظر جامعه شناسان و جرم شناسان، جرم عبارت از هر فعل یا ترک فعلی است که مخالف افکار و وجدان عمومی باشد، اعم از اینکه مورد حمایت قانون گذار قرار گرفته باشد یا نه. در واقع، جرم در این مفهوم به معنای مطلق انحراف است. لواسور در تعریف جرم میگوید: جرم عبارت است از هر جملهای که بوسیله فرد عضو یک دسته اجتماعی بر ضد یک ارزش مشترک این دسته به عمل میآید. دورکیم جامعه شناس مشهور فرانسوی میگوید: ما میتوانیم وجود یک سلسله از عملیاتی را اثبات کنیم که اجتماع بر ضد آن ها واکنشی به صورت مجازات نشان میدهد. از این سلسله عملیات، گروهی میتوان درست کرد و به آن عنوان مشترکی به نام «جرم» داد کانت جرم را در مفهومی گسترده به کار برده میگوید: هر عملی که مخالف اخلاق و عدالت باشد، جرم است (پیکا،1370، 165).
تعریف عملیاتی متغیر وابسته(گرایش به ارتکاب جرم):
این متغیر با سنجش گرایش به ارتکاب جرم در قالب 11 سوال (47-57) سنجیده شده است. بیشترین جرائم مطرح در این تحقیق در بین دانش آموزان عبارتند از : دزدی، سیگار کشیدن و نزاع.
.Fukuyama
یكی از مشخصه های اصلی عصر اطلاعات، استفاده از بزرگراههای اطلاعاتی است كه از اینترنت به عنوان مهمترین آن ها یاد میشود. در اینترنت این امكان برای انسانها فراهم میشود تا بتوانند با وجود حضور فیزیكی در مكانهای متفاوت، با طور همزمان با همدیگر تعامل برقرار كنند. افراد از این طریق با انسانهای دیگر در سراسر جهان مرتبط میشوند. از اینترنت به عنوان جدیدترین رسانهی جمعی یاد میشود. این رسانه در ارتباطات انسانی، شیوههای جدیدی خلق كرده است.
نیاز انسانها به برقراری ارتباط از یک سو، و مدرن شدن جوامع و به دنبال آن كم شدن ارتباطات چهره به چهره از سوی دیگر، موجب شده است كه افراد به اجتماعات مجازی روی آورند تا از این طریق به برقراری ارتباط با هم بپردازند. شكل تعاملات در دنیای مجازی با شكل این تعاملات در جهان حقیقی متفاوت است، ولی ماهیتا افراد هم در شبكههای اجتماعی حقیقی و هم در شبكههای اجتماعی مجازی به دنبال تامین نیازشان برای برقراری روابط اجتماعی هستند. همین روابط، سنگ بنای جامعه را تشكیل میدهد. انسانها با حضور در اینترنت به انزوا روی نمیآورند بلكه فقط شكل ارتباطات آن ها از قالب سنتی (چهره به چهره) به قالبی مدرن (مجازی) تبدیل میشود.
در دنیای مجازی ابزارهای متفاوتی با هدف ایجاد و حفظ پیوندها و رابطهها وجود دارد. از این میان میتوان به چترومها، ایمیل، قابلیت گفتوگو در سایتهای مختلف، گپ دیداری، شنیداری، نوشتاری و مهمتر از همه، شبكههای اجتماعی كه در پژوهش حاضر مورد توجه قرار گرفته است، اشاره كرد.
شبكههای مجازی به این دلیل دارای اهمیت هستند كه تمامی كاركردهای ارتباطی دنیای مجازی را در خود جا دادهاند؛ ولی هدف از تشكیل هر شبكهی اجتماعی با شبكهی دیگر متفاوت است. بعضی از این شبكهها دنبال مرتبط كردن متخصصان هر رشته با یكدیگر هستند و به این افراد امكان میدهند كه به مبادلهی اطلاعات علمی با هم بپردازند. برخی دیگر، به دنبال ایجاد فرصتهای شغلی برای افراد هستند و این مهم، از طریق مرتبط كردن افراد با هم میسر میشود. خلاصهی كلام اینكه هدف ایجاد هر شبكه با شبكهی دیگر متفاوت است، اما آنچه كه مهم است این است كه وجه اشتراك تمام این شبكهها، مرتبط كردن افراد با همدیگر است. افراد با عضو شدن در شبكههای اجتماعی میتوانند با آشنایان و غریبهها ارتباط برقرار كنند. كاربران امكان برقراری ارتباط با افراد گوناگون را پیدا میكنند.
با همهگیر شدن عضویت و فعالیت در شبكههای اجتماعی، این نگرانی وجود دارد كه شبكههای اجتماعی موجب شوند كاربران به همان ارتباطات مجازی اكتفا كنند و به مرور از ارتباطات فضای واقعی دور شوند و روابط آن ها با افراد نزدیكشان، از جمله خانواده، تحت تاثیر روابط مجازیشان قرار بگیرد. توجه به پیامدهای منفی عضویت و فعالیت در شبكههای اجتماعی مجازی بر روابط همسران، و رابطهی بین این فعالیت و روابط متقابل همسران، دستمایهی اصلی تحقیق حاضر است.
1-2- بیان مسئله
تشكیل خانواده با ایجاد رابطه و پیوند بین دو جنس مخالف آغاز شده و عمدتا به تولید مثل می انجامد. سلامت خانواده و كمال آن، بستگی مستقیم به چگونگی روابط بین زن و شوهر دارد. ارتباط زناشویی را فرایندی است كه در آن زن و شوهر به صورت كلامی و غیركلامی مثل گوش دادن، حالات چهره، و ژستهای مختلف با همدیگر به تبادل احساسات و افكار میپردازند (فاتحیزاده، احمدی، 1384: 111). خانواده پناهگاه انسان اجتماعی است و مامنی است كه به دلخواه برگزیده میشود تا جایی برای آرامش باشد. وجوه منفی پدیدآمده از درون این نهاد، آثار مخرب زیادی دارد و ناهنجاریهای اجتماعی بسیاری را ایجاد میكند. با وجود این متاسفانه نرخ از همپاشیدگی خانوادهها افزایش بیش از انتظاری داشته است. شواهد موجود گویای این حقیقت است كه همسران در عصر حاضر در برقراری ارتباط و داشتن زندگی زناشویی رضایتمند با مشكلات و ناهماهنگیهای متعددی روبهرو هستند. احساس امنیت، آرامش و روابط صمیمانه به سستی گراییده است و كانون خانواده دستخوش فرایندهای ناخوشایند شده است (برنشتاین، برنشتاین، 1382: 23). محققان بر این باورند وقتی كاركردهای خانواده از قبیل كاركردهای زیستی، اجتماعی، شناختی و عاطفی، یكی پس از دیگری آسیب ببیند، اعضای آن به تدریج احساس رضایتمندی خود را از دست می دهند. كاهش تدریجی رضایتمندی اعضای خانواده، ابتدا موجب گسست روانی و عاطفی و سپس اجتماعی و در نهایت منجر به واقعهی حقوقیای می شود كه طلاق نام دارد.
در دورهی حاضر، عوامل متعددی باعث سردی روابط زن و شوهر و پایین آمدن كیفیت زندگی زناشویی آن ها میشود. پژوهش حاضر در تلاش است به مسئلهی «فعالیت در شبكههای اجتماعی مجازی» بهعنوان یكی از عواملی كه میتواند بر روی روابط همسران تاثیرگذار باشد، بپردازد.
گزارشها نشان میدهد كه روابط اینترنتی میتواند به اعتماد میان همسران آسیب جدی وارد كرده و موجب اختلافات زناشویی شود (كوپر، 1997: 13). بنا به گفتهی زوجهایی كه به خاطر مشكل چنین روابطی به درمانگران و مشاوران مراجعه كردهاند، این نوع روابط نیز همانند روابط عاشقانه و صمیمانه در دنیای واقعی، برای آن ها مهم و قابل توجه بوده است (آندروود، 2005: 7).
كاملترین نوع روابط اینترنتی در شبكههای اجتماعی صورت میپذیرد. شبكههای اجتماعی نسل جدیدی از پایگاههایی هستند كه این روزها در كانون توجه كاربران شبكههای جهانی اینترنت قرار گرفتهاند. هركدام از این پایگاهها، دستهای از كاربران اینترنتی با ویژگیهایی خاص را گرد هم میآورند. شبكههای اجتماعی را گونهای از رسانههای اجتماعی میدانند كه امكان دستیابی به شكل جدیدی از برقراری ارتباط و به اشتراكگذاری محتوا در اینترنت را فراهم آوردهاند (سلیمانیپور، 1389: 14).
شبكههای اجتماعی به افراد این امكان را میدهند تا یک پروفایل (صفحه) عمومی یا نیمهعمومی در اختیار داشته باشند تا از این طریق یكی از اعضای سایت باشند. افراد به مرور شروع به یافتن دوست میكنند تا از این طریق با آن ها ارتباط برقرار كنند و اطلاعات خود را با آنها به اشتراك بگذارند (الیسون و بوید، 2008: 211)
شبكههای اجتماعی مجازی به كاربران خود این امكان را میدهند كه بدون نیاز به ارائه اطلاعات واقعی دربارهی خود، به عضویت آن ها درآیند. این گمنامی برای افراد آزادی عمل فراوانی به دنبال دارد؛ از جمله اینكه كاربران در این شبكهها به خوداظهاری روی میآورند، به این معنا كه خود واقعیشان را افشا میكنند و مطالب مربوط به امیال و آرزوها، طرز تفكر و زندگی خصوصی خود را به اشتراك میگذارند. همچنین افراد در فضای مجازی این امكان را دارند كه خودهای جدید ساخته و آن ها را به دیگران معرفی كنند؛ خودهایی كه ساخته و پرداختهی ذهن شخص هستند و شباهتی با خود واقعی او ندارند. ناشناخته بودن به افراد كمك میكند تا اعتماد بیشتری به هم پیدا كنند. افراد با به اشتراك گذاشتن علایق و سلایق خود، میتوانند دوستان جدیدی بیابند، ضمن اینكه ارتباط با دوستان گذشتهشان را حفظ و یا تقویت كنند. همچنین افراد در این شبكهها سعی میكنند خود را بهتر از آنچه كه هستند جلوه دهند.
با توجه به جذابیتهای ذكر شده برای شبكههای اجتماعی، و با در نظر گرفتن گستردگی روزبهروز شبكههای اجتماعی و سهولت دسترسی به آن ها، این شبكهها مخاطبان جوان بسیاری را به خود جذب كردهاند. بر طبق آمار سایت اینترنتوورلداستتس در تاریخ 31 دسامبر 2013، جمعیت جهان بیش از هفت میلیارد و صد و هفتاد میلیون نفر است؛ دو میلیارد و هشتصد میلیون نفر در دنیا، یعنی 39 درصد جمعیت جهان كاربر اینترنت هستند. ضریب نفوذ استفاده از اینترنت در جهان به 32.7 درصد رسیده است. سایت استتیستا آمار كاربران فعال شبكههای اجتماعی پرطرفدار جهان را تا ژوئن 2014 به این ترتیب گزارش میكند: فیسبوك یک میلیارد و دویست و هشتادهزار نفر، گوگل پلاس 343 میلیون نفر، لینكدین 300 میلیون نفر و توییتر 255 میلیون نفر.
بنا به اعلام سایت اینترنتوورلداستتس، در منطقهی خاورمیانه، تا تاریخ 31 دسامبر 2013، 103 میلیون نفر كاربر اینترنت وجود داشته كه 45 میلیون از این تعداد، كاربران ایرانی هستند. ایران با داشتن این تعداد كاربر اینترنت، رتبهی نخست را در خاورمیانه دارد و عربستان سعودی با داشتن 16 میلیون كاربر، با اختلاف بسیار زیاد از ایران، در رتبهی دوم قرار دارد. به دلیل فیلتر بودن فیسبوك در ایران و اقدام متقابل فیسبوك در حذف نام ایران از لیست كشورهایی كه به آن ها خدمات میدهد، امكان یافتن آمار دقیق كاربران ایرانی این شبكهی اجتماعی امكانپذیر نیست، اما آمارهای غیررسمی از وجود بیش از 2 میلیون كاربر فعال و حرفهای فیسبوك در ایران، و 12 تا 17 میلیون كاربر نیمهفعال حكایت دارد.
حضور مستمر كاربر در شبكههای اجتماعی، باعث تقویت روابط او با دوستان مجازی و كاهش روابط در دنیای حقیقی میشود. این افراد، وقت گذراندن در فضای مجازی را جایگزین زمانی كه باید با دوستان و خانوادهی خود بگذرانند میكنند. گاهی فرد آنچنان به فعالیت در شبكهی اجتماعی و ارتباط با دوستان مجازی خو میكند كه ترجیح میدهد بیشتر در فضای مجازی و با دوستان مجازی ارتباط داشته باشد تا با افرادی كه از نظر فیزیكی به او نزدیک هستند، مثل همسر و اعضای خانواده.
نكتهی مهم دیگر این است كه تفاوت كیفیت روابط در جهان مجازی و جهان حقیقی، باعث شده ارتباط گرفتن با جنس مخالف در فضای مجازی عادیتر و البته آسانتر باشد. تغییر سبك رابطه با جنس مخالف در فضای مجازی، این نوع رابطه را سادهتر و مخفیانهتر كرده است. ارتباط با جنس مخالف در فضای مجازی، امری است كه به نسبت ارتباط با جنس مخالف در فضای واقعی، سادهتر، پیش پاافتادهتر، معمولتر و حتی اجتناب ناپذیرتر می کند. به سختی میتوان فردی را یافت كه در شبكهی اجتماعی اینترنتی فعالیت كند و دوستانش همه همجنس او باشند. حتی فردی كه در فضای حقیقی، تنها با دوستان همجنس خود معاشرت دارد نیز چنین نكتهای را به ندرت در فضای مجازی رعایت میكند؛ یعنی كمتر به رابطهی صرف با همجنسانش پایبند است. به گفتهی محمدصادق افراسیابی، 45.2 درصد از زنان و 25.2 درصد از مردان معتقدند عضویت در شبكهی اجتماعی كلوب این امكان را برای اعضا فراهم ساخته كه در شرایط راحتتری نسبت به فضای واقعی با جنس مخالف ارتباط دوستانه برقرار كنند (افراسیابی، 1392: 3).
جذابیت شبكههای اجتماعی از یک سو و سهولت فعالیت در این شبكهها از سوی دیگر، سبب میشود تا بررسی رابطه بین عضویت و فعالیت در این شبكهها و تغییرات مربوط به زندگی خانوادگی جوانان عضو، به عنوان یک پرسش جدی برای پژوهشگران حوزهی جامعهشناسی و ارتباطات مطرح شود. محمدصادق افراسیابی، میگوید بیشتر شركتكنندگان در پژوهش او اذعان كردهاند كه برای استفادهی بیش از حد از اینترنت برای فعالیت در شبكههای اجتماعی، مورد اعتراض سایر اعضای خانواده قرار گرفتهاند (افراسیابی، 1392: 3).
هر چیزی كه موجب عدم توجه یک طرف به طرف دیگر بشود، می تواند محبت را میان آن دو بكشد یا در محبت رخوت ایجاد كند. حضور مستمر در شبكههای اجتماعی و داشتن ارتباط دائمی با دوستان مجازی هم میتواند به عنوان یكی از عوامل كمتوجهی همسران به همدیگر تلقی شود. بیشتر كاربران معتقدند چون ارتباط رودررویی در این فضا وجود ندارد و آن ها احتمالا هرگز دوستان خود را ملاقات نمیكنند، ارتباط با افراد دیگر، به خصوص دوستانی از جنس مخالف، خالی از اشكال است. در حالی كه ارتباط با افراد ناهمجنس، و احتمالا شكل گرفتن روابط صمیمی و یا عاطفی توسط یكی از همسران در شبكههای اجتماعی، اتفاقی است كه در شبكههای اجتماعی عادی است و میتواند برای زندگی مشترك فرد خطرآفرین باشد. رابطهی فرد با دوستان در شبكههای اجتماعی مجازی، هرچند رودررو نیست اما مضر است، زیرا با فراهم كردن امكان ارتباط آسان كاربر با دوستان ناهمجنس، فرد را در یک فضای هیجانی قرار میدهد و موجب میشود به جای آنكه هیجان و عواطف خود را صرف ارتباط با همسر خود بكند، این هیجانات را صرف افراد دیگر كرده و در خارج از دایرهی زندگی زناشویی سرمایهگذاری كند. نتیجه این فرایند، تحت تاثیر قرار گرفتن زندگی زناشویی خواهد بود.
به دلیل مجازی بودن رابطهها در شبكههای اجتماعی، این روابط، حساسیتبرانگیزتر از روابط حقیقی هستند. افراد نسبت به این نوع روابط همسرانشان حساسیت بیشتری نشان میدهند. نتایج پژوهش گراهال نشان میدهد میان زمان سپری شده در فیس بوك و ایجاد حس حسادت در روابط افراد، رابطهای مستقیم وجود دارد. ممكن است پیام زنندهای كه فردی روی صفحهی شما ثبت كرده است، سبب رنجش و حسادت همسرتان شود؛ این میتواند آغاز جدایی باشد (گراهال، 2008). بر اساس پیمایش آكادمی آمریكایی وكلای ازدواج در آمریكا، از هر پنج مورد طلاق، یک مورد به خاطر فیسبوك صورت گرفته است. همچنین بر اساس این پژوهش، در موارد منجر به طلاق، 80 درصد وكلا برای گردآوری شواهدشان از شبكههای اجتماعی استفاده میكنند. هر پیام زننده، عكس یا اطلاعات شخصی كه فرد در فیس بوك ثبت كرده باشد میتواند سند خیانت او تلقی شده و علیه او استفاده شود. امروزه فیس بوك به دلیل فراهم آوردن فضایی برای دیدار پنهانی عاشقان پیشین ، سبب افزایش آمار طلاق شده است (داس، 1991: 127). مارلین ماهو، نیز معتقد است خیانت در دنیای مجازی وقتی رخ میدهد كه فردی با وجود داشتن همسر، از اینترنت یا رایانه به عنوان وسیلهای برای زیر پا گذاشتن پیمانها، به ویژه تعهدات جنسی استفاده كند (ماهو، 2002).
باومن با مطرح كردن پدیده «عشق سیال» مدعی شده است دوستیهای اینترنتی بین زنان و مردان بسیار متفاوت از دوستیهایی است كه به واسطهی سایر رسانهها انجام میشود. به نظر او این دوستیها بهدلیل ماهیت مجازی و دروغین آن ها به شدت زندگی بشریت را تهدید میكنند. او از اینكه مفهوم سنتی وفاداری و عشق واقعی تضعیف شده است ابراز نگرانی میكند.
مسئلهی تحقیق حاضر، بررسی این نكته است كه با توجه به افزایش میزان ارتباطات مجازی افراد، و همچنین با در نظر گرفتن ویژگیهای خاص روابط مجازی، این نوع از روابط چه تاثیری بر روابط متقابل همسران داشتهاند. تعداد بالای كاربران اینترنت و شبكههای اجتماعی در ایران كه اكثرا جوان هستند، بررسی این تاثیر را ضروری كرده است. فعالیت در شبكههای اجتماعی، برای قشر جوان جذابیت بیشتری دارد، و باعث گسترش ارتباطات دوستانهی آن ها و برقراری روابط با طیف وسیعی از افراد مختلف میشود. اكثر جوانان این روزها حداقل در یک شبكهی اجتماعی عضو هستند و فعالیت دارند و حضور در این شبكهها، در كشور ما به یكی از ویژگیهای اصلی نسل جوان تبدیل شده است. به دلیل مجازی بودن ماهیت روابط در شبكههای اجتماعی، كاربران حساسیت كمتری روی انتخاب دوستانشان دارند و معمولا تعداد زیادی دوست از هر دو جنس، در میان فهرست دوستانشان دیده میشود. قشر دانشجو، به ویژه دانشجویان مقطع تحصیلات تكمیلی كه به خاطر انجام فعالیتهای پژوهشی دسترسی دائمی به اینترنت دارند، و معمولا جوان هستند و اینترنت برای آن ها جذاب نیز هست، از اعضای مهم و فعال شبكههای اجتماعی تلقی میشوند. این افراد در سن تاهل قرار دارند و عموما متاهل و در سالهای ابتدایی زندگی مشترك هستند؛ یعنی دورانی كه زندگی مشترك هنوز نوپا و در معرض خطر است و حساسیت همسران روی همدیگر، و همچنین روی افرادی كه همسر با آن ها ارتباط دارد بیشتر است. بنابراین مسئلهی یاد شده در بین این قشر محسوستر و تبعات احتمالی آن بیشتر است.
برخی از شبكههای اجتماعی مانند فیسبوك، گوگلپلاس و اینستاگرام، به نسبت شبكههای اجتماعی دیگر، در حال حاضر طرفداران بیشتری دارند و افراد زیادی در آن ها عضو بوده و فعالیت میكنند. رشد روزافزون شبكههای اجتماعی در اینترنت و عضویت و فعالیت در این شبكهها، سبك زندگی افراد عضو را تحت تاثیر قرار میدهد و به نظر میرسد این تغییر سبك زندگی میتواند باعث شود زندگیهای خانوادگی نیز تحت تاثیر روابط مجازی افراد قرار گیرد. وجود این تاثیرپذیری در صورتی كه تایید شود، قابل تامل و مستلزم سیاستگذاری است. در مطالعات جدید در مورد وضعیت خانوادهها، به تاثیر فعالیت در شبكههای اجتماعی بر روابط همسران كمتر پرداخته شده است و این توجه، ضروری به نظر میرسد. مسئلهی اصلی تحقیق حاضر نیز بررسی این است كه آیا فعالیت در شبكههای اجتماعی تاثیری بر روابط همسران گذاشته است یا خیر.
1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق
بر اساس آمارهای ارائه شده در طرح مسئله و همچنین شواهد تجربی، میتوان این نتیجه را گرفت كه تعداد كاربران اینترنت و شبكههای اجتماعی مجازی در جهان به طور روزانه قابل افزایش است. بنابر یافتههای تحقیق شركت كانویو، 58 درصد از پاسخگویان گفتهاند كه از شبكهی اجتماعی فیسبوك، 37 درصد از گوگل پلاس، 14 درصد از كلوب (شبكهی اجتماعی داخلی در ایران)، 12 درصد از توییتر و 12 از لینكدین استفاده میكنند. حدود یكسوم افراد مزبور هم گفتهاند كه روزانه دست كم یک ساعت از وقت خود را صرف رسانههای اجتماعی اینترنتی می كنند. بر اساس اظهارات عضو هیئت مدیرهی این شركت، ایرانیان بالاترین تولیدكنندگان و مصرفكنندگان محتوا در منطقه هستند. یكسوم از پاسخگویان این تحقیق اذعان كردهاند فناوریهایی مانند رسانههای اجتماعی موجب كمرنگ شدن ارتباط میان اعضای خانوادهها شده است؛ چرا كه افراد، وقت خود را به طور روزافزون صرف فعالیتهای آنلاین و مجازی میكنند.
آمار و نتایج ارائه شده حاكی از آن است كه افزایش تعداد كاربران فیسبوك و گذران وقت فراوان توسط جوانان در این فضا، در رابطه با ایرانیان هم صدق میكند. بر اساس یافتههای طرح ایران و اینترنت، حدود 32 درصد از كاربران جوان اینترنت عضو فیسبوك هستند كه این مورد بیانگر اقبال جوانان به این شبكهی اجتماعی مجازی است (باستانی و همكاران، 1390).
هر فردی نزدیكترین رابطه را با اعضای خانوادهاش دارد و معمولا اوقات فراغت خود، یعنی اوقاتی كه به كار یا درس مشغول نیست را با اعضای خانوادهاش میگذراند. بنابراین اعضای خانوادهی یک فرد، بیشترین آسیب را از فعالیت او در شبكههای اجتماعی میبینند و احتمالا بیشترین واكنش را نیز خواهند داشت. این استفادهی زیاد تا جایی پیش میرود كه می تواند روابط خانوادگی فرد را تحت تاثیر قرار داده و دچار تزلزل كند: افرادی كه به میزان زیادی از اینترنت استفاده كردهاند، خود اظهار داشتهاند كه روابط خانوادگیشان دچار آفت و اختلال شده؛ اما روابط دوستانهی آنها، بهتر و گستردهتر شده است (فیضی، 1384: 22).
یافتهها و نتایج تحقیقات كراوت و همكارانش نیز گواهی بر این نگرانیهاست. كراوت مدعی شد كه استفاده از اینترنت موجب كاهش ارتباط فرد با خانوادهاش و كوچك شدن حلقهی اجتماعی پیرامون او و افزایش احساس تنهایی و افسردگی میشود (كراوت و همكاران، 1998: 374).
الیزابت بات، از نظریهپردازان مشهور نظریهی شبكه است. بر اساس تحقیق خانم بات مشخص شد كه چگونگی روابط همسران در خانواده، به رابطهی زوجها با محیط اجتماعی و حمایتهایی كه از گروههای اجتماعی دریافت میكنند، بستگی دارد. اگر آن ها از پشتیبانی گروههای دیگر برخوردار باشـند، نیاز كمتـری بـه روابـط زناشـویی خواهند داشت. اگر این كمكها و پشتیبانیها نباشد، زن و شوهر به یكـدیگر وابسـتگی متقابـل مییابند (بات، 1373: 69).
در دسترس بودن سختافزارهای اینترنتی مانند گوشیهای موبایل، رایانههای كوچك قابل حمل و تبلتها، و همچنین گسترش زیرساختهای شبكهی جهانی اینترنت در كشور ما، باعث شده كه شمار كاربران اینترنت روزبهروز افزایش پیدا كند. در این میان، فعالیت در شبكههای اجتماعی، سهم بزرگی از وقت كاربران اینترنت را به خود اختصاص میدهد. كاربران نه فقط در مدتزمانی كه در خانه یا محل كار حضور دارند، بلكه در زمان تردد در مسیر بین خانه و محل كار و حتی در سفر، به راحتی میتوانند از اینترنت استفاده كرده و حسابهای كاربری خود را در شبكههای اجتماعی چك كنند. عاملی معتقد است شبكهای شدن جامعهی امروز، معنای همهچیز و هرچیزی را مورد بازاندیشی قرار داده و مفاهیم تازهای نیز ایجاد كرده است: اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و حتی مفاهیم عامتری همچون مكان و زمان نیز در این فرایند دگرگون شده یا همچنان در حال دگرگونی هستند (عاملی، 1388: 4).
افراد در فضای مجازی، روابطی متفاوت با روابط در فضای حقیقی را تجربه میكنند. شبكههای اجتماعی اینترنتی به دلیل مجازی بودنشان و اینكه افراد را رو در روی هم قرار نمیدهند، اقتضائات خاص خودشان را دارند. روابط در این فضاها صمیمیتر، دوستانهتر و بیپردهتر است. افراسیابی در این باره میگوید میان عضویت در شبكههای اجتماعی اینترنتی، با مقولههایی نظیر چگونگی ارتباط با جنس مخالف و شیوهی محاورات اعضا در محیط بیرونی ارتباط وجود دارد. بنابراین میتوان گفت میان عضویت در شبكههای اجتماعی اینترنتی و سبك زندگی جوانان، ارتباط وجود دارد (افراسیابی، 1392: 7).
گوشیها و سیمكارتهای موجود در بازار، این روزها امكان استفاده از اینترنت را در هرجا و هر زمان برای كاربران فراهم كردهاند. بسیاری از جوانان هنگامی كه در خانه و در كنار اعضای خانوادهشان قرار دارند، همزمان در شبكههای اجتماعی نیز فعالیت میكنند و دوستان مجازیشان را در جریان مسائل مختلف زندگیشان و گاه حتی مسائلی كه در خانه و در حریم خصوصیشان میگذرد، قرار میدهند.
این در حالی است كه داشتن منافع، دلمشغولی، و حتـی سـرگرمیهـای مشـترك، ارتقـای میزان یكـدلی و همفكری را به همراه خواهد داشت. تقویت این امر در میان زن و شوهر موجب افزایش رضـایت از زندگی مشترك میشود و بیتوجهی به آن، جز هدایت امـواج بیگـانگی و سـردی بـه كـانون خانواده، نتیجهای نخواهد داشت (فسائی، ملكیپور، 1392: 8).
اصل اساسی در ازدواج، مودت و گرمی روابط و وجود محبت است كه به وسیله ایجاد ارتباط و سخنان مهرآمیز محقق می شود و ابزاری مثل اینترنت كه توجه زن و مرد را از همدیگر منحرف كرده و به دیگران مشغول میكند، میتواند در رابطهی زن و مرد اختلال ایجاد كند. سكوت بین زن و شوهر و عدم توانایی آن ها برای ایجاد فضای گفتوگوی مشترك، به نحوی از انحا، از جمله به خاطر فعالیت اینترنتی، از مشكلات جدید خانوادهها است.
شبكههای اجتماعی ابزارها و امكاناتی را در اختیار كاربران قرار میدهند تا آنها بتوانند تصاویر و ویدئوهای شخصی خود را در صفحات خود قرار دهند. كاربران به راحتی میتوانند اطلاعات شخصی خود را در این شبكهها به اشتراك بگذارند. افرادی كه این محتوای شخصی در دسترسشان قرار میگیرد، همیشه افراد آشنا و مورد اعتماد نیستند. علاوه بر این، كاربران نیز میتوانند از اطلاعات شخصی كاربران دیگر باخبر شوند و در جریان جزئیترین فعالیتها، افكار و احساسات، و حتی موقعیت مكانی آنها قرار بگیرند. به عبارت دیگر، هر كاربری علیرغم اینكه در خانه و در فضای خانوادگی و خصوصی خود قرار دارد، میتواند با هزاران هزار كاربر دیگر كه كیلومترها از او دور هستند ارتباط بگیرد و اطلاعاتی را به اشتراك بگذارد.
چنین حجم وسیعی از روابط مجازی كه گاهی خصوصیترین احوال فرد را به دیگران منتقل میكند، ممكن است رابطهی خانوادگی فرد را تحت تاثیر قرار دهد. با گسترش تعداد كاربران شبكههای مجازی، نوع جدیدی از روابط هم تعریف شده است؛ دوستیابی و ازدواج اینترنتی از همین دسته روابط جدید هستند. بنابراین میتوان گفت كه روابط خانوادگی افراد هم تحت تاثیر گسترش شبكههای اجتماعی اینترنتی قرار گرفته است. تحقیق حاضر در نظر دارد بررسی كند كه فعالیت افراد متاهل در شبكههای اجتماعی، آیا تاثیری بر روابط متقابل این افراد با همسرانشان دارد یا خیر، و در صورتی كه وجود این تاثیر تایید میشود، آیا تغییری مثبت قلمداد میشود یا منفی.
1-4- پرسشهای پژوهش:
پرسش اصلی:
آیا فعالیت در شبكههای اجتماعی، روابط متقابل همسران را تحت تاثیر قرار میدهد؟
پرسشهای فرعی:
1- آیا فعالیت در شبكههای اجتماعی میتواند منجر به ایجاد تغییر در كیفیت و نوع روابط متقابل همسران شود؟
2- آیا فعالیت در شبكههای اجتماعی باعث فقدان اعتماد متقابل در بین همسران میشود؟
3- آیا فعالیت در شبكههای اجتماعی میتواند باعث انزواطلبی همسران شود؟
4- آیا فعالیت در شبكههای اجتماعی میتواند باعث بیتوجی همسران به همدیگر شود؟
5- آیا فعالیت در شبكههای اجتماعی می تواند باعث عدم مشاركتجویی همسران در خانه شود؟
1-5- اهداف پژوهش:
هدف اصلی:
بررسی اینكه آیا فعالیت در شبكههای اجتماعی بر رابطهی افراد متاهل با همسرانشان تاثیر میگذارد یا نه.
اهداف فرعی:
1- بررسی رابطهی فعالیت در شبكههای اجتماعی و ایجاد تغییر در كیفیت و نوع روابط متقابل همسران.
2- بررسی رابطهی فعالیت در شبكههای اجتماعی و فقدان اعتماد متقابل در بین همسران.
3- بررسی رابطهی فعالیت در شبكههای اجتماعی و انزواطلبی همسران.
4- بررسی رابطهی فعالیت در شبكههای اجتماعی و بیتوجی همسران به همدیگر.
5- بررسی رابطهی فعالیت در شبكههای اجتماعی و عدم مشاركتجویی همسران در خانه.
خانواده یكی از دیرپاترین نهادهای اجتماعی است و به عقیده بسیاری از صاحبنظران، تاریخی به قدمت حیات اجتماعی دارد.در واقع هر خانواده را باید خشت بنای جامعه، كانون اصلی حفظ سنت، رسوم،ارزشهای والا و مورد احترام، شالوده مستحكم مناسبات پایدار اجتماعی و روابط خویشاوندی مبدأ بروز عواطف انسانی كانون صمیمانهترین روابط میان افراد و مهد پرورش فكر ، اندیشه ،اخلاق و تعالی روح بشر به حساب آورد.
شاید خانواده به لحاظ همین نقشی كه در زندگی بشر ایفا میكند،همواره یكی از موضوعات مورد علاقه اندیشمندان اجتماعی بوده و هر یک به فراخور تخصص و زمینه فكری خویش به اندیشه و پژوهش در ابعاد مختلف آن پرداختهاند.موضوع چگونگی توزیع قدرت در خانواده از مباحث مورد علاقه مردم شناسان و جامعه شناسان بوده و می باشد.مردم شناسان خانواده های اولیه را در دوران کوتاهی زن سالار و در دوران بعدی را مردسالار نامیده اند. امروزه جامعه شناسان با توجه به فرایند صنعتی شدن و شاغل شدن خانم ها و به تبع آن کسب درآمد در خصوص توزیع قدرت از هرم قدرت چندگانه در خانواده نام می برند که در آن والدین و فرزندان سهم دارند. با توجه به تحولات مذکور این تحقیق در نظر دارد،ساختار قدرت در خانواده های ورامین مورد مطالعه قرار دهد.
1-1-بیان مساله
در طول تاریخ، قدرت در خانواده گاه به مرد و گاهی به زن تفویض شده و پدرسری و مادرسری شکل گرفته است.در گذر زمان،پدر یا مادر نقشهای متنوعی یافتند و بهتبع آن، قدرتی عظیم را از آن خویش ساختند.اما تفاوت در این بوده که خانواده مادرسر شیوع کمتری داشته است(ساروخانی، 1384).
جامعه امروزی ایران با آنچه كه در حدود 150 سال پیش بود،تفاوتهای آشكاری پیدا كرده است. این تفاوتها در تمام شئون زندگی به چشم میخورند. شرایط زندگی شهری با پیچیدگیهای خود بر روابط میان افراد حاكمیت دارد. سازمانها و نهادهای جدید بوجود آمدهاند و شرایط زندگیزنان با آنچه كه در قبل بود قابل مقایسه نیست. آمارهای زنان تحصیلکرده روز به روز بیشتر می شود.بخشی از زنان متأهل امروزه شاغل می باشند و دارای درآمد مستقل می باشند. شكل خانواده از گسترده به هستهای تغییر یافته و افكار جدید در مورد اعضای جامعه گسترش یافته است.با وجود این دگرگونیها برخی عدم تعادل ها در عرصه اجتماعی و خانواده وجود دارد.برخی نگرشهای سنتی در خصوص،جنسیت ،پایگاه اجتماعی زن و توزیع قدرت همچنان وجود دارد.تداوم این نگرش های سنتی به خصوص در مورد توزیع قدرت در خانواده،خود محوری و خودرأیی به جای مشورت و همفکری می تواند،تأثیرات سویی بر نگرش های کودکان و فرایند مردم سالاری و توسعه شود. بررسی ها و مشاهدات جامعه شناسانه،امروزه نشانگراین امر است،هرچند در برخی خانواده ها همچنان پدرسالاری وجود دارد،اما پدیده جدیدی به نام خود رأیی و تک رأیی زنان و نوجوانان در حال شکل گیری می باشد،که عده ای آن را فرزند سالاری و زن سالاری جدید می نامند(مهدوی،1382و گروسی 1387).
خود رأیی و خود محوری یا استبداد از سوی هر کدام از اضلاع خانواده پدر،مادر یا فرزندان با اصول علمی،مبانی انسانی و اسلامی سازگار نمی باشد.
با توجه به تغییرات صورت گرفته در جامعه و خانواده در جهان و ایران ،تا حدود زیادی ساختار قدرت درون خانواده تغییر یافته است. کمتر مردان در مرکز تصمیم گیریهای خانواده و جامعه اند.آنها در کنار زنان و دیگر اعضای خانواده درامور متعدد تصمیم گیری می کنند.بدین لحاظ در بیشتر مواقع برای محققان خانواده در دوره جدید این پرسش مطرح می شود که توزیع قدرت در خانواده (ایرانی)چگونه است؟آیا ساختار سنتی (پدر سالاری )وجود دارد یا اینکه صورتهای جدید ایجاد شده است؟
با توجه به اینکه بخش بزرگی از زنان امروزه تحصیلکرده و شاغل بوده و دارای درآمد اختصاصی می باشند،حال مسأله تحقیق این است که؛آیا درآمد زن تأثیری بر ساختار توزیع قدرت در خانواده دارد؟از این رو مسأله تحقیق، این است که توزیع قدرت در خانواده های شهر ورامین چگونه است؟
1-2-ضرورت تحقیق
خانواده ازجایگاه رفیعی درحیات اجتماعی برخوردار است چرا كه از یک سو نخستین گروهی است كه ازآن برمی خیزیم و در درون آن بادنیا آشنا می شویم و از سوی دیگر ، بیشترین تأثیر را بر كودك كه دوران اولیة حیات را می گذراند وارد می سازد و این تأثیر تا پایان حیات پایایی دارد ؛ دوم آنكه از روزنة حیات اجتماعی هرگز جامعه ای به سلامت دست نمی یابد، مگر آنكه از خانواده هایی سالم برخوردار باشد.
چگونگی توزیع و نحوة اعمال قدرت در شکلگیری و رشد شخصیت افراد، اجتماعیشدن فرزندان، عزت نفس، انسجام و حتی احساس رضایت،احساس بیگانگی و تنهایی و خوشبختی زناشویی اثر میگذارد(مهدوی و صبوری خسروشاهی، 1382).
هیگن نیز از صاحب نظران نظریه نوسازی نوع نظام خانوادگی افراد و شیوه های تربیتی والدین را به عنوان عامل اصلی بی تحولی جوامع سنتی و عدم توسعه اجتماعی و اقتصادی آنها بیان نموده است.به نظر وی «نقطه آغازین تربیت و اجتماعی شدن کودک نقش زیادی در رفتار آینده او دارد،به گونه ای که ممکن است مانع نوآوری و یا پذیرش نوآوری شود. از دیدگاه هیگن ،ایستایی و سکون جوامع سنتی معلول ایجاد شخصیتی واپس گرا و استبدادی در افراد است که توأم با تنبیهات سخت برای کسانی است که دستورهای اعلام شده را مراعات نمی کنند همراه است.هیگن معتقد است که سرمایه گذاری در دوران کودکی به جای اینکه معطوف به سکون ،اطاعت و فعالیت های باز دارنده باشد،باید مشوق کار ،فعالیت و خلاقیت باشد»(به نقل از وحیدا و نیازی ،1383: 124).
بنابراین نوع روابط میان نقش های مختلف در خانواده و به تبع آن تفوق هر یک ازگونه های ساخت قدرت و یا شیوه های تربیتی (استبدادی ،دمکراتیک و ….)منجر به بروز رفتارهای متفاوت از سوی فرزندان در عرصه اجتماعی خواهد شد.
بر هم خوردن ترتیب سلسهمراتب قدرت در خانواده، موجب عامل بروز کشمکش و تنازع قدرت در خانواده میگردد (جی هی لی، 1375، ص 177).
همچنین نتایج این تحقیق می تواند ،مورد استفادة دستگاه های اجرایی وسیاست گذاری همچون ،آموزش وپرورش ، معاونت اجتماعی وزارت كشور ، وزارت رفاه وتأمین اجتماعی … قرارگیرد.
1-3-اهداف تحقیق
این تحقیق دارای یک هدف اصلی و چند هدف فرعی می باشد.
الف: هدف اصلی
بررسی ساختار قدرت در خانواده و رابطه ی آن با در آمد زنان
ب- هدف های فرعی
-بررسی تأثیر تحصیلات زوجین برساختارقدرت درخانواده
– بررسی تأثیر درآمد مرد بر ساختار قدرت درخانواده
-بررسی تأثیر وضعیت اقتصادی زوجین بر ساختار قدرت درخانواده
-بررسی تأثیر مدت زمان ازدواج بر ساختار قدرت درخانواده
-بررسی تأثیر فاصلة سنی زوجین بر ساختار قدرت درخانواده
-بررسی تأثیر تعداد فرزندان بر ساختار قدرت درخانواده
1-4-سؤالات تحقیق
-ساختار قدرت درخانواده های ورامینی از چه الگویی تبعیت می کند؟
-درآمد زنان چه تأثیری برالگوی ساختار قدرت در خانواده های ورامینی دارد؟.
– تحصیلات زوجین برساختارقدرت درخانواده های ورامینی چیست؟
-تأثیر درآمد مرد برساختار قدرت درخانواده های ورامینی چیست؟
– تأثیر دارایی اقتصادی زوجین بر ساختار قدرت درخانواده های ورامینی چگونه است؟
-تأثیر مدت زمان ازدواج بر ساختار قدرت درخانواده های ورامینی چگونه است؟
– تأثیر فاصلة سنی زوجین بر ساختار قدرت درخانواده های ورامینی چگونه است؟
– تأثیر تعداد فرزندان بر ساختار قدرت درخانواده های ورامینی چگونه است؟
1-5-تعریف مفاهیم
«قدرت»در خانواده یک مفهوم چند بعدی است که به طور غیر مستقیم می تواند از طریق الگوهای تصمیم گیری که تعیین کننده میزان قدرت یک شخص است اندازه گیری شود.
«ساخت»به معنای الگوهای نظام یافته از روابط بین افراد یا موقعیت های اجتماعی تعریف شده است و منظور از «ساخت قدرت در خانواد»الگوهای ساخت یافتة تصمیم گیری در خانواده است.
منظور از «ساختار قدرت در خانواده»،الگوهای تصمیمگیری زوجین در هزینهها،خرید امکانات،تربیت فرزندان و غیره است(یزدی و حسینی حسینآبادی، 1387).
ساختار تصمیمگیری در خانواده را در سه مقوله دستهبندی کردهاند:
ساختار قدرت در خانواده را می توان به اقتدارگرایانه و دمکراتیک تقسیم کرد. تصمیمگیریهای دموکراتیک به مشارکت و حضور فعال اعضا در فرایند اخذ تصمیم اشاره دارد. تصمیمگیریهای اقتدارگرایانه، به حاکمیت و محوریت یک نفر بهعنوان رئیس یا ارشد در اخذ تصمیمات دلالت میکند (ظهیری و فتحی،1389).
:
در دنیای روابط کوتاه و مقطعی امروزی، افراد بیش از آن که خود را به سبب تفاوت ها و یا شباهت هایی در ویژگی های انتسابی و اکتسابی بشناسند،خویشتن را با ویژگی های ظاهری و قابل رویت شناسایی می کنند و ظاهر هر فرد بیش از پیش ،نشان دهنده ی هویت فردی و شخصی او به شمار می رود.(تنهایی،27:1388)
از دیدگاه نتلسون و واتسون،شاید اولین امر یقینی این باشد که همه ی ما بدن هایی داریم که در تمام لحظات ما را همراهی می کنند و لذا همه ی تجارب ما منوط به بدن هایمان است.بدن بخش بیولوژیکی وجود ماست و لباس یعنی عنصری فرهنگی که همواره آن را همراهی می کند،خود بخشی از این تجربه زیسته است.(سیار پور،6:1386)
کارکرد لباس ،درجوامع سنتی حفظ امنیت وحفاظت از بدن در محیط زیست او بوده است.چنین کارکردی درطول سالیان حفظ شده اما با پیچیدگی جوامع وگسترش روزافزون ارتباطات وفرهنگ ،کارکردهای دیگری بدان افزوده شده که درک آن ها درگرو درک فرهنگ جوامع است.در کشور ما نیز لباس از منابع گوناگونی متاثر بوده و همواره شبکه های مفهومی درهم تنیده ای در طول تمدن و فرهنگ بر آن تاثیر گذار بوده و توانسته تا حد بسیار زیادی آن را از وضعیت محلی و سنتی و بومی خارج کند و شرایط را به گونه ای رقم بزند که اکنون شاهد آن هستیم.مثلا بخشی از آن ؛ تحت تاثیر خواسته ها و اغراض سیاسی حکومت ها بوده و همواره ایدئولوژی های دولت و حکومت ها تاثیر مستقیم و غیر قابل انکار بر آن داشته است.بخشی دیگر از این تاثیر پذیری را بایددر اعتقادات دینی و مذهبی مردم یافت .زیرا در دین اسلام – که در جامعه ی ما دین اکثریتی است-پوشاندن تن و بدن به ویژه در مورد زنان از اهمیت فوق العاده ای بر خوردار و همواره امری تاثیر گذار در انتخاب مردم بوده است.(قنبری،10:1385)
در جامعه امروزی ایران، که از سویی مؤلفه های سنت هنوز با شدت و قوت زیادی در سبک زندگی نقش می آفرینند و از سوی دیگر برخی از خصوصیات جامعه مدرنیته و برخی از مؤلفه های فرهنگی جهانی وارد فضای زندگی شده است ، سبک پوشش در بین زنان، به عنوان کسانی که بیش از همه ،این تغییرات را نشان می دهند؛مورد مطالعه قرار می گیرد.در این تحقیق کوشش شده سبک پوشش و عوامل موثر بر آن بر اساس نمونه ای خاص از زنان تحلیل شود.
در پایان بر خود فرض می دانم، از توجه و راهنماییهای ارزشمند استاد گرامی سر کار خانم “دکتر مژگان عظیمی هاشمی ” با سمت استاد راهنما و همچنین استاد گرانقدر جناب آقای “دکتر نادر صنعتی شرقی” با سمت استاد مشاور که در سراسر مراحل پژوهش با دلسوزی و صرف وقت ،جریان پژوهش را دنبال و در صورت لزوم مسیر پژوهش را اصلاح کرده اند ؛با احترام و تقدیر یاد کنم.
همچنین در مراحل مختلف انجام پژوهش، کارشناسان مختلفی،همکاریها و همیاریهای ارزنده ای مبذول داشته اندکه بجاست از تمامی آنان به ویژه از خانمها مریم اسکافی، سپیده طاهری ، شهره مجمع ، فاطمه سیارپور و آقایان دکتر مجدی وغلامرضا بابایی صمیمانه تشکرکنم.
1-1 بیان مساله:
با ورود انسان به زندگی اجتماعی و توسعه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و شکل گیری عقاید دینی که مولفه های سازنده تمدن بشری می باشند. پوشاک، نوع رنگ ،جنس، شکل و سبک دوخت، زمینه ی فرهنگی یافت و کارکرد اجتماعی و فرهنگی نمادین آن برجسته شد.(جمالی زاده،71:1388)
بر این مبنا ، پوشش در هر دوره ای از تاریخ بشر اشکال متنوعی به خود گرفته است. پوشش زمانی تنها وسیله ای برای رهایی انسان از گرما و سرما به حساب می آمد.اما به مرور زمان و با گسترش تکنولوژی ،پوشش نیز دستخوش تغییرات بسیاری شد. و دوره ای آغا ز شد که پوشش و لباس تبدیل به وسیله ای برای زیبا تر شدن ،جلوه نمودن و مشخص نمودن جایگاه و پایگاه طبقاتی افراد و در بسیاری از مواقع مذهب افراد شده بود.(قنبری،2:1385)
کریک(2005) و مکوی(2000) عنوان می کنند که؛ پوشاک می تواند ابزاری برای اجتماعی شدن و کنترل اجتماعی و از طرف دیگر برای رهایی از محدودیت های فرهنگی بشمار آید. در این موردمی توان در ایجاد سبک های خرده فرهنگی پوشاک در نیم قرن گذشته اشاره کرد.(کری و باون،32:2006)
از نظر گانتز(1995) زنان و دختران جوان با نیت جست و جوی هویت به ویژه هویت جنسیتی دست به آفرینش سبک می زنند و گاهی از زنانگی به مثابه تغییر قیافه بهره می گیرند.سبک گاهی انطباقی و مواقعی برای مقاومت است و می تواند تجربه ای زیبا شناسانه و خلاق نیز باشد.به نظر گانتز بدن و سطوح آن فرصت هایی برای نوآوری عرضه می کند و لباس امکانات تغییر شکل خود را به زنان می بخشد به طوری که آنان می توانند خودشان و نقش زنانه ای که فرهنگ مرد سالار به آنان نسبت داده است را تجربه کنند.(ذکایی ،81:1386)
با مراجعه به کتب موجود در زمینه پوشش می توان مدعی شد که یکی از اصلی ترین حوزه های تغییر پذیر و تغییر ساز در جهان پوشاک بوده است.(شهشهانی،25:1374)در این بین پوشش زنان دستخوش تغییرات بسیار بیشتری نسبت به مردان شده است. هر روز مدل ها و طرح هایی برای زنان به بازار عرضه می شود که منجر به جلب و جذب هر چه بیشتر زنان به مصرف گرایی شده است.(قنبری،5:1385)
در مجموع این گونه می توان عنوان کرد که با فرارسیدن دنیای جدید،برخی از انواع نمادهای ظاهری و کردارهای بدنی اهمیت خاص یافته اند.در بسیاری از عرصه های فرهنگی پسامدرن، نمای ظاهری بدن تابع استاندارهای ثابتی بر معیارهای سنتی می باشد و سبک و انتخاب لباس تا اندازه ای ابزاری برای انتخاب فردیت بوده است.(نیک زاده،1383) به نظر لایس دوره اخیر مدرنیته فرهنگ بصری و نمایشی است. (آزاد ارمکی و چاوشیان،59:1381)
بنابراین سبک پوشش برای اثبات فردیت و قوه تمیز و تشخیص سرمایه فرهنگی مصرف کننده و راهی برای بنا ساختن تمایز او با دیگران است. همچنین لباس افراد از اولین ابزاری است که موجب شناخته شدن و تشخیص هویت آنان می شود.(حمیدی وفرجی،66:1386)
همانطور که عنوان شد ،گذر از جامعه مدرن یا پیچیده تغییرات اساسی و بنیادی در عرصه های اجتماعی جوامع به وجود آورده است.در این رهگذر نیز جامعه ایرانی به لحاظ فرهنگی همواره متنوع بوده است .هر چند که در تاریخ ایران از برهنگی جسمی (بی حجابی کامل از نوعی که در فرهنگ ها و جوامع غربی می بینیم ) خبری نیست ،اما نوع و نحوه پوشش لباس دچار تغییراتی عمده شده است(شهشهانی،4:1374)با ورود اسلام به ایران،پوشش ایرانیان نیز تا حدی دستخوش تغییراتی شد و در طرح ها و تزئینات آن از هنر اسلامی نیز تا حدی استفاده شد.در عصر پهلوی یکی از اصلی ترین تلاش دولت مردان کشف حجاب و نوسازی فرهنگی و اجتماعی از طریق تغییر پوشش بوده است.تاکید بیش از اندازه دولت مردان دوره ی پهلوی اول موجب شکل گیری مقاومت فرهنگی و دینی مردم در این زمینه شد.این معنی به صورتی دیگر در جمهوری اسلامی خودنمایی کرده است .تاکید زیاد بر یک نوع پوشش موجب شده تا مقاومت اشاره شده به صورت دیگر خودنمایی کند.در نهایت ،در زندگی مردم تنوع پوشش و آرایش به وجود آمد. (بهاروزارع،30:1388)
به گفته «هلن واتسون» ، از دیدگاه مفسران غربی، هیچ شکلی از لباس، مانند حجاب، این قدر موضوع مناقشه نبوده است (واتسون، ۱۳۸۲: ۳۱۱). وی اظهار میدارد که مسأله پوشش و حجاب، جایگاه ویژهای در مباحث روز دنیا درباره فرایند جهانی شدن و پست مدرنیته دارد، به طوری که مرزهای فرهنگی بین شرق و غرب و مسلمان و غیرمسلمان را درنوردیده است و شامل مباحث و نظریات مناقشه برانگیز و پرطمطراقی است که بر مسائل پسامدرنی از قبیل سبک ، نمادشناسی مصرفگرایی و مسائل قدرت و بازنمود آن استناد میکند. مسأله زنان، یکی از پیچیدهترین مسائلی است که هم اکنون جامعه ایران با آن مواجه است و احتمالاً دامنه این مسأله در آینده گستردهتر نیز خواهد شد، بنابراین عدم توجه به پیچیدگی مسأله و برخورد سادهانگارانه با آن، امکان دارد به نتایج عکس منجر شود. «پدیده حجاب و پوشش از سه منظر دینی، هویتی و سیاسی قابل بررسی است؛ چرا که از یک سو دستور اکید و صریح دین مبین اسلام است و از سوی دیگر نماد فرهنگ و هویت ایرانی میباشد و به همین خاطر است که همواره ظرفیت سیاسی شدن را داشته است» (ذوالفقاری، ۱۳۸۵: ۶۹).
بررسی پیشینه های تحقیق نشان می دهد که در جوامع غربی به این پدیده به عنوان یک مسئله و ضرورت توجه نمی شود ،بلکه صرفا جنبه شی انگارانه آن مورد توجه قرار گرفته است.عمده پژوهشهای صورت گرفته در داخل کشور نیز در ده های گذشته به پوشش صرفا از منظر دینی و در دهه های اخیر جزیی از مباحث سبک زندگی، مدیریت بدن،مدیریت ظاهر نگریسته شده و به عنوان یک موضوع مستقل مورد بررسی قرار نگرفته است و خلأ این موضوع تحقیقی به صورت مستقل توسط محقق احساس می شد.
شهر مشهدنیز نیز به عنوان کلان شهری که در معرض تغییرات حاصل از مدرنیته بوده و هست،در دهه های اخیر ،دستخوش دگرگونی های ارزشی و رفتاری شده است.گسترش رسانه های گروهی و تبلیغات وسیع ، این تغییرات را تسریع نموده اند. در این دهه ها زنان که هم حضور بیشتری در عرصه های شغلی و تحصیلی یافته اند و هم در اثر تغیر سبک زندگی ،غالبا مسئولیت خرید و تهیه اقلام مصرفی خانواده را به عهده گرفته اند.بیشتر مخاطب مدها و تبلیغات مصرفی شده و نحوه حضور و الگوهای ارزشی و نگرشی و رفتاری آنها ،تاثیرات فردی و اجتماعی مهم تری بر جا گذارده است.
هدف از این تحقیق بررسی سبک های پوشش است که زنان در جامعه کنونی ایران از انتخاب پوشاک مَد نظر دارند. در جامعه ما به سبب رواج اعتقادات دینی و وجود دستور حجاب به مثابه الزامی در پوشش زنانه،دو مفهوم پوشش و حجاب تا حدی در هم گره خورده و با هم ادغام شده اند.بنابراین برای پرداختن به سبک پوشش،باید توجه به مفهوم دینی حجاب را هم در نظر گرفت. با توجه به موارد فوق در این تحقیق برآنیم بدانیم چه سبک پوششی در بین زنان مشهد رواج دارد و چه عواملی سبب آن می شود ؟
1-2 اهمیت و ضرورت تحقیق:
– ضرورت بررسی سبک پوشش ازآنجا ناشی می شود که مطالعه پوشش زنان یک جامعه شناخت لازم را درباره بخشی از فرهنگ آن جامعه میسر می سازد. آشنایی با نوع پوشش زنان ، نگرشها، رفتارها و نمادهای افراد در زمینه زندگی روزمره می تواند تفسیری واقعی از جهت گیری ها و الگوهای رفتاری آنها ترسیم سازد. هم چنین می تواند در درک تحولات و تهدیدات فرهنگی کار ساز باشد و به برنامه ریزان اجتماعی در جهت بهبود ناهنجاریها یاری رساند.
– در جوامع امروزی کارکردهای ساده و اولیه لباس کم رنگ شده و در عوض کارکردهای پیچیده تری مانند خلق هویت و ایجاد تمایز و سبک زندگی برای آن متصور است.جامعه کنونی ایران در فرایند پیچیده جهانی شدن قرار گرفته و نمی تواند راهی کاملا جداگانه در پیش گیرد.اما از سویی این جامعه می خواهد خصایل بومی ،فرهنگی و دینی خود را به فرایندهای جهانی تحمیل کند و درصدد نوعی تلفیق میان این دو امر است.ولی مدتهاست با این قضیه در چالش می باشد که چه الگوی مناسبی را می تواند برای زنان و دختران جوان با انواع سلیقه ها ارائه دهد.(حمیدی،فرجی؛24:1386)
– گسترش رسانه های جمعی، شکل جدیدی از سبک ها و هویت یابی برای زنان پدید آورده که عمدتا در تقابل با فرهنگ معمول جامعه است.
– با رشد سرمایهداری، تعداد ماشینهای تولید افزایش یافت و نیاز به بازارهای بسیار وسیع برای مصرف این ماشین ها بالا گرفت. سودجویان عرصه زیبایی درصدد برآمدند از توده زنان به عنوان بخش عظیمی از جامعه بهرهبرداری کنند و این چنین شد که مُد که جزیی از صنعت پوشاک است از محدودة تنگ ثروتمندان بیرون آمد و فراگیر شد و در روابط اجتماعی بر کل جمعیت زنان تحمیل گردید. (هنسن و رید،1386: 102)
بدیهی است پیامدهای منفی که در بالا ذکر گردید جبران آن در کوتاه مدت میسر نخواهد شد و مستلزم صرف هزینه و زمان در دراز مدت است که اگر به جا و به موقع و با برنامه ریزی به آن توجه شود علاوه بر آن که مانع ایجاد و گسترش پیامدها مخرب و سوء بعدی شده موجب پیشگیری و درمان پاره ای از مسایل مختلف در زمینه های دیگر خواهد شد.لذا هر تحقیقی که بتواند در جهت بهبود و تقویت هنجارهای جامعه کمک کند از اهمیت و ضرورت بسیار برخوردار است.
1-3 اهداف تحقیق:
1-3-1 اهداف توصیفی کلی
– بررسی سبک پوشش زنان در شهر مشهد
1-3-2 اهداف توصیفی جزیی
– شناسایی سبک پوشش در حوزه عمومی
– شناسایی میزان دینداری زنان
– شناسایی میزان سرمایه فرهنگی زنان
– شناسایی میزان سرمایه اقتصادی زنان
– شناسایی هویت شخصی زنان
– شناسایی هویت اجتماعی زنان
– شناسایی ارزشهای زنان نسبت به پوشش
– شناسایی سلیقه زنان در انتخاب پوشش
– شناسایی میزان مصرف پوشاک زنان
– شناسایی میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی زنان
شناسایی ویژگی های سن ،تاهل ،شغل ،میزان تحصیلات .. زنان مشهد
1-3-3 اهداف تبیینی کلی
تبیین رابطه عوامل با سبک پوشش زنان
1-3-4 اهداف تبیینی جزیی
– تبیین رابطه میزان دینداری زنان با سبک پوشش آنها
– تبیین رابطه میزان سرمایه فرهنگی با سبک پوشش زنان
– تبیین رابطه میزان سرمایه اقتصادی با سبک پوشش زنان
– تبیین رابطه هویت شخصی زنان با سبک پوشش آنها
– تبیین رابطه هویت اجتماعی زنان با سبک پوشش آنها
– تبیین رابطه ارزش های زنان به پوشش با سبک پوشش آنها
– تبیین رابطه سلیقه با سبک پوشش زنان
– تبیین رابطه میزان مصرف پوشاک با سبک پوشش زنان
– تبیین رابطه میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی با سبک پوشش زنان
-تبیین رابطه ویژگی های( سن ،تاهل ،شغل ،میزان تحصیلات و . .) زنان با سبک پوشش آنها
1-4 سئوالات تحقیق:
1-4-1 سئوالات کلی
– وضعیت سبک پوشش زنان در مشهد چگونه است؟
– عوامل مرتبط با سبک پوشش زنان در مشهد کدامند؟
1-4-2 سوالات جزیی
– آیا بین متغیر میزان دینداری زنان با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر میزان سرمایه فرهنگی با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر میزان سرمایه اقتصادی با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر هویت شخصی زنان با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر هویت اجتماعی زنان با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر ارزش های زنان نسبت به پوشش با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر سلیقه با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر میزان مصرف پوشاک با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیرهای زمینه ای ( سن ،تأهل ،شغل،تحصیلات،منطقه محل سکونت) و سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
در میان نهادها و ساختارهای اجتماعی، نهاد آموزش و پرورش، اولویت و اهمیت بیشتری دارد و در درون این نهاد، اولویت اول باید به معلمان تعلق بگیرد.چون کارگزاران اصلی تعلیم و تربیت معلمان هستند و تحقق اهداف متعالی نظام تعلیم و تربیت با واسطه معلمان صورت می گیرد(مهر محمدی، 1379؛ نقل از آرام، 1390: 78).آموزش و پرورش در درجه اول مهارت ها و نگرش های لازم را برای رشد و توسعه موجب می شود و در درجه دوم قابلیتهای لازم را برای سازگاری و انعطاف در برابری رویکردهای جدید و درگیر شدن با تغییرات تکنولوژی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی فراهم سازد.
امروزه در بین جامعه شناسان و صاحب نظران مباحث توسعه، کمتر کسی است که به اهمیت نقش معلمان و آموزش و پرورش نپرداخته باشد.اغلب صاحب نظران و متفکران مسائل تربیتی و آموزش بر این نظرند که معلمان، بزرگ ترین و مهم ترین عامل مؤثر در جریان تعلیم و تربیت هستند بنابراین بیهوده نیست که گفته شود شالوده و اساس یک سیستم آموزشی موفق را معلمان تشکیل می دهند. اولین قدم در جهت رسیدن به کادر آموزشی موفق، درک عواملی است که بر کیفیت فعالیت معلمان مؤثر است. یکی از این عوامل رضایت شغلی است. کسانی که رضایت داشته باشند، کار خود را بهتر انجام می دهند. در مشاغلی مانند شغل معلمی که فرد شاغل ارتباط تنگاتنگی با گیرندگان خدمت دارند، فشارهای زیادی به شخص ارائه کننده خدمت وارد می شود و از این رو شخص دچار تحلیل رفتگی شغلی(بی رمقی) مینماید.
در این مطالعه برآنیم تا عوامل اجتماعی مؤثر بر بی رمقی احتماعی معلمان شهر یاسوج را مورد واکاوی قرار دهیم.
بررسی و سنجش میزان و منشأ و پدیداری آسیب شناختی جامعه، و وقوف علمی نسبت به میزان گستره و علل آنها، از مسائل با اهمیت جامعه شناسان در یک قرن اخیر بوده است؛ این قاعده عام، در مورد کشور ایران که مصداق بارزی از یک جامعه در حال عبور از مظاهر سنت به اشکال مدرن است، و در این گذر تاریخی با حوادث و مسائل گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی روبرو بوده و هست، مشهودتر به نظر می رسد.
برخی از محققان ایرانی معتقدند جوامع موسوم به “جهان سوم”، نظیر ایران در شرایط آنومیک، به صورت حاد یا مزمن به سر میبرند و به تعبیر امیل دورکیم، این وضعیت آنومیک اغلب در فرایند گذار شتابان از جامعه پیش مدرن به مدرن و در نتیجه جریانهای نوسازی پدید میآید؛ وضعیت پیچیدهای که با بیهنجاری یا ضعف هنجاری و تعارض همراه است.(صداقتی فر، 1390: 6)
بیرمقی نوعی از خود بیگانگی است که ناشی از عوامل استرس آفرینی است که خود این عوامل ریشه در ساختارهای اجتماعی جامعه و ساختارهای سازمانی مدرسه دارندو به همین دلیل، جامعه شناسان برای کاهش احساس بیرمقی، به تغییرات ساختاری و سازمانی توجه دارند(دورکین،1997؛ نقل از شارع پور، 1386). مسلش تحلیلرفتگی(بی رمقی) را دارای سه بعد فرسودگی[1]، بی تفاوتی[2](یا بیشخصیتی) و احساس عدم کارایی[3] میداند. فرسودگی، احساس خستگی و درماندگی شدید در اثر کار زیاد میباشد، بی تفاوتی نگرش سرد و منفعلانه به کار است، به طوری که فرد علاقه خود را نسبت به کار از دست داده و روز به روز کار برای او بیمعنا میگردد. در عدم کارایی فرد احساس می کند که شایستگی لازم برای انجام کارهایش را نداشته و نمی تواند کارهای خود را در سازمان به درستی به اتمام برساند(اسچوفل و باکر، 2004). فشار روانی شدید ناشی از ماهیت، نوع و یا وضعیت نامناسب کار، به پیدایش حالتی در کارکنان منجر می شود که تحلیل رفتگی یا بی رمقی نامیده شده است. فرویدنبرگ(1380) اعتقاد دارد که تحلیل رفتگی و بی رمقی، کاهش یافتن انرژی است. تحلیل رفتگی، وازدگی و درماندگی در برابر تقاضایی بیش از حدی است که هم فرد ممکن است بر خود اعمال کند و هم از بیرون می تواند بر فرد اعمال شده باشد که در نتیجه انرژی فرد و سازکارهای تطابق و منابع و نیروی داخلی او را تخلیه می کند.این پدیده یک حالت احساسی است که با ازدیاد
فشار به فرد دست می دهد و سرانجام انگیزه، نگرش و رفتارش را تحت تاثیر قرار می دهد(کهندل ودیگران، 1389: 61-78).فجین و همکارانش(1991)، به این نتیجه رسیدند که سه عامل مربوط به شرایط شغلی که بیشتر بر تحلیل رفتگی(بی رمقی) معلمان تأثیر میگذارد، عبارت است از حقوق کم، محدودیتهای بوروکراتیک و محدودیتهای نقش).فجین، 1991: 69- 77). طبق نظر صاحب نظران جامعه شناسی، ما در این تحقیق و پژوهش«بی رمقی اجتماعی» را معادل«بی تفاوتی اجتماعی» فرض میکنیم.
پدیدهای مانند بی تفاوتی اجتماعی، بیانگر بی احساسی، بدبینی، بی میلی و به عبارت بهتر نوعی افسردگی اجتماعی است. از این در منظری آسیب شناختی، بی تفاوتی در جامعه نوعی بیماری اجتماعی شناخته می شود همانگونه که در نقطه مقابل آن، هرگونه اعتنای اجتماعی و نوع دوستی در حیات فردی و اجتماعی، نشانه پویایی و سلامت اجتماعیاست (صداقتی فرد، محسن تبریزی،1390: 2). به عنوان یکی از پدیدههای اجتماعی عنوان می شود که در فرهنگ اکثر کشورهای دنیا در قالب یک مسأله اجتماعی شناخته شده و عمومیت پیدا کرده است. کناره گیری افراد و بی توجهی آنها نسبت به محیط اطراف، دلسردی و بیگانگی نسبت به مسایل اجتماعی از موضوعاتی هستند که در محافل اجتماعی و سیاسی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان اجتماعی بوده به طوری که بی توجهی نسبت به این موارد بسترسازی بی تفاوتی و نهایتاً احساس پوچی در بین افراد جامعه به حساب آمده است(روزنبرگ، 1955: 349).
بی تفاوتی و یا بیتوجهی انسانها به اجتماع پیرامون، با مسئولیت ناشناسی اجتماعی که ایجاد می کند، به نوعی می تواند باعث پدیدار شدن رفتار و کردار ضد اجتماعی در افراد جامعه شود. حالتی که علاوه بر بی اعتمادی و بی تعادلیهای اجتماعی و حتی فردی، رقابتهای ناعادلانه ایجاد می کند و به بیگانگی فرهنگی و پایمال شدن ارزشهای اجتماعی میانجامد. گوشهگیری و احساس جدا شدن از کلیه جریانها و رخدادهای زندگی، وجهی از بیگانگی است که در آن انسان در فضایی کاملاً جدا از همه چیز، در جهان درونی غرق، و بدون توجه به دیگران حیات میگذراند(صداقتی فرد، 1390: 21).
رابرت مرتن “بیتفاوتی” را معادل با کناره گیری افراد دانسته و آن را به این صورت تعریف میکند که: بی تفاوتی یعنی نفی هر دو طرف طیف(اهداف و شیوه های نهایی شده) توسط افراد جامعه، زمانی
که همه اهداف و هم شیوه های نهادی شده در جامعه مورد قبول افراد جامعه نباشد در این صورت بی تفاوتی رخ می دهد(مرتن، 1968: 243).
آبرل و همکارانش معتقدند در هر جامعه ای شرایط بنیادین وجود دارد که در صورت عدم وجود آنها، جامعه به جای نخواهد ماند؛ یکی از مهمترین این عوامل، این است که جمعیت یک جامعه، بیتفاوت شود و این برای آن جامعه تهدیدی جدی به شمار میرود تا آن جا که همه ساختارهای جامعه را تحت تأثیر قرار خواهد داد برخی از بخشهای جامعه همیشه در برخی موارد، ممکن است چنان بیتفاوت گردد که اجزای گوناگون سازنده جامعه، از عملکرد بیفتد و سرانجام، تمام جامعه فرو ریزد(ریتزر، 1374: 128ـ127). از این رو، دلسردی و بی اعتنایی افراد و گروه های مختلف اجتماعی تحت تأثیر بیگانگی باعث ایجاد شکنندگی در ساختار اجتماعی شده و اعضای شبکه اجتماعی نسبت به فرایندهای اجتماعی بدبین و دچار بیماری ناامیدی نسبت به آینده و انزوای اجتماعی به دور از هرگونه ارتباط اجتماعی میشوند لذا فردی که نسبت به جامعه به طور عام و نظام اجتماعی ـ سیاسی به طور خاص احساس خصومت می کند، احتمال دارد که از همه انواع مشارکت کناره گیری کرده و به صف افرادی که کاملاً بی تفاوت هستند بپیوندد (راش، 1381: 129).
بی علاقه بودن انسان به مسائل اجتماعی و سیاسی در قالب “درگیری روان شناختی” از بی طرفی و بی تفاوتی آنها در رابطه با مسائل عمومی به شکل یک درگیری اجتماعی از جمله مباحث مهمی به شمار می آید که در تحلیلهای سیاسی و اجتماعی(در جوامع غربی و در کشورهای در حال توسعه) مورد توجهمیباشد اهمیت بی تفاوتی اجتماعی در جامعه به حدی در بین نظریهپردازان دیدگاه های مختلف نظری نمود پیدا کرده است که سیدنی وربا و سایر اندیشمندان این حوزه از علم چنین استدلال کرده اند که شکل گیری اجتماع و فرایندهای داده و ستانده در ارتباط با آن در گرو وجود افرادی است که به عنوان عاملین اجتماع شناخته شده اند. به عبارتی این افراد با حضور در محافل اجتماعی و ابراز علاقه، انگیزه لازم را جهت توجه نمودن به مسائل مختلف اجتماعی داشته در واقع به عنوان عاملین اجتماع ظاهر شوند. همچنین مترادف با این اندیشه، آنها خاطرنشان کرده اند که در داخل همین اجتماع شبکه ای، بخشی از افراد جامعه نیز هستند که نسبت به افراد جامعه و مسائل پیرامون آن کمتر اظهارعلاقه می کنند و با کنارهگیری از مشارکت در مسائل عمومی، به شکل منزوی ظاهر شده و به حکم افرادی درجامعه انسانی به حیات خود تداوم می بخشند که با عنوان بی تفاوت شناخته می شوند (چن و زانگ، 1999: 282- 283).
با توجه به اینکه خودم با معلمان برخورد داشتم دو سال به شغل شریف معلمی در مدارس مشغول بودم این مشکل را درمعلمان احساس کردم ودر صدد رفیع این مشکل برآمدم، معلمان احساس می کنند تأثیری بر وقایع و تصمیم گیریهای سازمان آموزش پرورش ندارند و سازمان نسبت به اوضاع اقتصادی/اجتماعی آنها بی توجه است؛ این شرایط باعث بی انگیزگی و احساس عدم تأثیرگذاری و عدم کارایی آنها شده است. و کمتر در فعالیتهای اجتماعی/سیاسی شرکت می کنند، همکاری نکردن سازمان آموزش و پرورش و اولیای دانش آموزان با معلمان برای پیشرفت علمی دانش اموزان باعث بی تفاوتی و بی رمقی و بی انگیزگی آنها می شود و معلمان کمتر به پیشرفت علمی دانش آموزان توجه می کنند که در آینده عرصه علمی کشور با مشکل روبرو خواهد شد. توجه کردن و بها دادن سازمان آموزش و پرورش و همکاری اولیاء دانش آموزان با معلمان موجب اعتماد به نفس معلمان خواهد شد و زمینه پیشرفت علمی دانش آموزان را فراهم خواهند آورد.
طبق آنچه که ذکر شد و با توجه به اینکه بخشی از جمعیت شهری یاسوج را گروه معلمان تشکیل میدهد، و از آنجا که احساس بی رمقی اجتماعی و بیتفاوتی اجتماعی در افراد و معلمان میتواند پیامدهای مختلف فردی، اجتماعی، روانی و … داشته باشد، بنابراین لازم است میزان و ابعاد بی رمقی اجتماعی و بی تفاوتی، و همچنین عوامل اجتماعی مرتبط با آن به عنوان یک مسئله و معضل اجتماعی/فرهنگی، بررسی و پیگیری شود.در واقع مساله اصلی اینست که آیا بین عوامل اجتماعی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
از آنجا که قشر معلمان در معرض آسیب و چالشهای اجتماعی قرار دارد لذا پرداختن به این مسئله از ابعاد اجتماعی، روانشناختی، فرهنگی، اقتصادی و … ضروری به نظر میرسد. و توجه نکردن به این قشر از جامعه موجب آسیبهای جدی به جامعه می شود و باعث کندی و پیشرفت در عرصه های علمی، توجه نکردن دانش آموزان به علم و ارزش های جامعه خواهد شد. پیامدهای بی رمقی و بی تفاوتی اجتماعی معلمان فقط به سطح روانشناختی و ابعاد فردی محدود نمی شود بلکه در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع نیز اختلال ایجاد می کند.
پس بنابراین تشخیص میزان بی تفاوتی اجتماعی در بین افراد در یک جامعه اعم از دیگر شرایط تسهیل کننده آن جامعه موجب آسیبهای جدی به جامعه می شود و باعث کندی و عدم پیشرفت در عرصه های علمی، توجه نکردن دانش آموزان به علم و ارزشهای جامعه خواهد شد. محیط مدرسه و غیر مدرسه می تواند در توسعه اجتماعی و سیاسی نقش مهمی ایفا نمایید و نتایج بدست آمده بیانگر این است که بدون توجه به انگیزه، علایق و گرایش اعضای یک شبکه اجتماعی در رابطه با مسائل خاص و نظرخواهی از آنها نمیتوان انتظار بهبود اجتماعی را در روند اجتماعی داشت. اهمیت موضوع حاضر به اندازه ای است که:
الف) بدون توجه به میزان بی تفاوتی و بی رمقی و نوع آن، توسعه اجتماعی در جامعه دچار نقصان خواهد بود.
ب) مورد توجه قراردادن افراد بی تفاوت، زمینه را برای تقویت روحیه اثربخشی در افراد و توانایی آنها برای تفکر در مورد مسائل اجتماعی و نظرخواهی در مورد آن را به وجود می آورد.
پ) بی تفاوت بودن افراد نسبت به محیطی که در آن زندگی می کنند، باعث دلسردی و بی اعتنایی نست به کمیت و کیفیت آن به لحاظ مدیریتی، ارتباطی و … می شود.
ج) بی تفاوتی اجتماعی باعث بدبینی، بی اعتمادی و بیگانگی، احساس بیمعنایی، بی قدرتی، بی هنجاری و … می شود. موارد اشاره شده در بالا، و مطالعه بر روی موضوع مربوطه را جلوه گر ساخته و محقق و محققان را ملزم میگرداند تا فرایند اجتماعی شدن افراد را در رابطه با مبحث اجتماعی/سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مورد تفحص و شناسایی مسائل مربوطه با مباحث فوق زمینه مساعد برای حضور و رفع و کناره گیری مدنی افراد جامعه را فراهم آورد.
اهداف اصلی
1ـ بررسی بی رمقی اجتماعی در بین معلمان متوسطه شهر یاسوج.
2ـ بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر بی رمقی اجتماعی در بین معلمان متوسطه شهر یاسوج.
اهداف فرعی تحقیق
-بررسی رابطه میزان احساس محرومیت نسبی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج.
ـ بررسی رابطه میزان بیرمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس پایگاه اجتماعی/ اقتصادی.
-بررسی رابطه میزان احساس بیگانگی اجتماعی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج.
– بررسی رابطه میزان احساس عدالت اجتماعی وبی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج.
ـ بررسی رابطه میزان بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهریاسوج براساس جنسیت.
ـ بررسی رابطه میزان بیرمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس میزان تحصیلات.
ـ بررسی رابطه میزان بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس سن.
ـ بررسی رابطه میزان بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس تأهل(متأهل/ مجرد).
ـ بررسی رابطه میزانبی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس سابقه خدمت.
ـ بررسی رابطه میزان بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس رشته تحصیلی.
سؤالات اصلی
آیا بین عوامل اجتماعی و بیرمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
سؤالات فرعی
-آیا بین احساس محرومیت نسبی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
ـ آیا بین پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
-آیا بین احساس بیگانگی اجتماعی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
-آیا بین احساس عدالت اجتماعی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
ـ آیا بین جنس و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج تفاوت وجود دارد؟
ـ آیا بین میزان تحصیلات و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
ـ آیا بین سن و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
ـ آیا بین وضعیت تأهل و بیرمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
ـ آیابین سابقه خدمت وبی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
-آیا بین رشته تحصیلی وبی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
بررسی نتایج پژوهشهای مرتبط داخلی و خارجی در هر پژوهشی مقدم بر اجرای آن است. بررسیهای پژوهشی در مورد موضوع «بیرمقی اجتماعی»و«بی تفاوتی اجتماعی»درایران ورویکردهای مرتبط با آن، نشان میدهد که پژوهشی که به طور دقیق منطبق با موضوع این پژوهش انجام گرفته باشد انجام نشده، اما با توجه به بررسیها و پژوهشهای که در زمینه های مشابه صورت گرفته است میتوان نوعی پیشینه پژوهشی را ملحوظ نظر داشت که عمدتاً در برخی از مطالعات به گونه کلی و یا صرفاً به جنبه های خاصی از آن پرداخته شده است.
1ـ ساروس(1988) تحلیل رفتگی(بی رمقی)شغلی مدیران آموزش را در کانادا بررسی کرد. یافته های تحقیق او نشان داد که بی رمقی(تحلیل رفتگی) شغلی در بین مدیران آموزشی کمتر از حد متوسطه بود. میزان مسخ شخصیت در مدیران آموزشی مرد بیش از مدیران زن بود.همچنین میزان بی رمقی(تحلیل ر فتگی) در مدیرانی که سابقه مدیریت آنان بیش از شانزده سال بود بیش از مدیرانی بود که سابقه مدیریت آنان کمتر از ده سال بوده است.
2ـ مارتین (1989) در پژوهشی سطوح بی رمقی”تحلیل رفتگی” شغلی مدیران آموزشی مدارس دولتی ایالت نیوهمشایر” را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که مدیران آموزش بی رمقی(تحلیل رفتگی) کم و متوسطی را در سه بعد تحلیل عاطفی، مسخ شخصیت و فقدان موفقیت فرد داشتند. در این پژوهش شغل مدیریت مدارس، شغلی توأم با ابهام شناخته شده بود و متغیرهای جنس، سابقه مدیریت، رضایت شغلی و عوامل سازمانی در تحلیل رفتگی(بی رمقی)شغلی مدیران تأثیر داشت.
3-گنس (1992) در پژوهشی با عنوان«بررسی رابطه میان مشارکتسیاسی و بی تفاوتی در ایالات متحده» پرداخته و با توجه به کاهش علاقه افراد به پیگیری مسائل جامعه خود، بی تفاوتی را به عنوان مسألهای مهم در این کشور معرفی کرده است. وی مسائل بی تفاوتی را در ارتباط با متغیرهای مهمی مانند احساس ناتوانی، بیگانگی اجتماعی، نارضایتی از نظام اجتماعی، تقلیل تعلق اجتماعی و انگیزههای فردی و مواردی از این قبیل قرار داده و معتقد است بی تفاوتی اجتماعی زمانی بروز و شیوع بیشتری مییابد که متغیرهای یاد شده، فراوانی کمی و کیفی بیشتری داشته باشد.
4ـ ون اسنینبیرگ وشیپرر(1991) درپژوهشی با عنوان«طبقه اجتماعی و رفتار سیاسی در خلال یک دوره رکود اقتصادی: بی تفاوتی و رادیکالیسم»نیز افزایش بی تفاوتی اجتماعی در هلند سال 1985 را به ازای اعتراض سیاسی عظیم طبقاتی دانسته اند که به شدت از رکود اقتصادی ضربه خورده اند، به همین دلیل، الگوی را برای تبیین بی تفاوتی سیاسی در میان افراد طبقات پایین در اواسط دهۀ(1980) دارند طراحی کردند. در عین حال به طراحی یک الگوی تبینی برای انگیزه های آنها که در خلال این دوره رکود هنوز به رفتار سیاسی متمایل بودند اقدام نموده اند. در این مطالعه، نتایج تحلیل شاخصی که نشانگر یک طبقه محروم بوده احتمال آنومی بیشتری را افزایش میداد. همچنین، آنومی موجب بی تفاوتی سیاسی بالاتری شده و از سوی دیگر این پژوهش نشان میدهد که آموزش باعث کاهش بی تفاوتی سیاسی شده است.
5ـ المیز حاجی(2001) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی رابطه میان بوروکراسی در کشور عربستان سعودی» انجام شد، محقق مسأله بی تفاوتی عمومی را به عنوان مانعی در جهت برنامه های توسعه این کشور مورد تحلیل و تبیین قرارداد.نمونه این پژوهش 466 نفر به صورت تصادفی بوده که از آن، اطلاعات لازم جمع آوری شده و به طور توصیفی و تحلیلی آزمون شده و در نتیجه نهایی فرضیه وجود بی تفاوتی عمومی در شهروندان این کشور تأیید شد. محقق در پایان سعی کرده از پیشنهادهای پژوهش را به عنوان ثروتمندترین کشور در جهان سوم، انواع خدمات عمومی در سطوح فردی و اجتماعی را به شهروندان عرضه کند (بیمارستان رایگان، مدارس، دانشگاه ها، بزرگراه ها و …) بسنجد؛ ولی بی تفاوتی شهروندان به طورکلی، واقعیتی است که به عنوان مانعی در راه تمام تلاش های عرضه شده بوسیله نظام اداری و دولتی برای توسعه در این کشور عمل کرده است. زمینه اصلی این پژوهش این بود که شهروندان عربستان سعودی نسبت به خدمات عمومی بوروکراتیک دولتی بی تفاوت نیستند که در پایان، خلاف این فرضیه استنتاج شده است.
6ـ چن و زانگ(1999) در پژوهش با عنوان «سنجش بی تفاوتی سیاسی مردم شهر پکن عوامل مؤثر بر آن»نتایج حاصله نشانگر آن بود که رابطه معنیداری میان متغیرهای مستقل با وابسته برقرار بوده است. بی تفاوتی سیاسی با بهره گیری از شاخص هایی همچون میزان علاقه به مباحث سیاسی، توجه کردن به مسائل ملی و تمرکز و توجه به مسائل شهری سنجیده شد. و اثر متغیرهای گوناگون زمینهای مستقل مانند رضایت اجتماعی، احساس اثر بخشی، موقعیت اجتماعی ـ شغلی ـ وابستگی حزبی ـ سیاسی بر روی بی تفاوتی سیاسی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله حاکی از وجود رابطۀ معنیدار میان این متغیرها بوده است
7- گانز(1352) در پژوهشی تحت عنوان «تحلیل رابطه بین مشارکت سیاسی و بی تفاوتی» انجام شده است. در این پژوهش با اشاره به اهمییت بی تفاوتی، وجود آن را در جامعه آمریکا به عنوان یکی از مسایل مهم ارزیابی قرار داده و کاهش علاقه افراد را نسبت به موضوعات سیاسی با اهمیت عنوان کرده است. نتایج تحقیق مذکور حکایت از آن دارد که نمود بی تفاوتی در بین افراد جامعه در نتیجه ظهور و بروز احساس ناتوانی و نهایتاً و بیگانگی افراد، فقدان انگیزه وعلاقه لازم، نبود رضایت کافی از نظام اجتماعی حاکم، فاصله اجتماعی موجود در بین افراد و نبود کارکرد مناسب و مشخص این افراد در جامعه عنوان شده (,1952: 187-190).
8- دوایت دین(1960) در پژوهشی تحت عنوان”بررسی رابطه بین بیگانگی و بی تفاوتی سیاسی”به اهمیت پدیده بیگانگی در جامعه و توجه اندیشمندان علوم سیاسی واجتماعی به رابطه این پدیده و بی تفاوتی در جامعه، به بررسی ارتباط بین بیگانگی و بی تفاوتی سیاسی پرداخته است. نتایج حاصله حکایت دارد که ارتباط معنیداری بین بی تفاوتی در رأی گیری و متغیر مستقل بیگانگی احساس بیقدرتی و بی هنجاری در سطح قابل قبولی میباشد (1960:185-189).
9-سیلان وکایناک(2010)در پژوهشی تحت عنوان”بیگانگی شغلی به عنوان یک واسطه و ارتباطی بین بی عدالتی سازمانی و تعهد سازمانی”را بررسی کرد.به این نتیجه دست یافتند که بی عدالتی توزیعی و رویه ای با احساس بیگانگی شغلی رابطه مثبت با تعهد سازمانی رابطه معکوس دارد.
1ـ مستغاثی(1377) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی بیرمقی(تحلیل رفتگی) ناشی از کار در کارکنان بیمارستان دکتر شریعتی اصفهان» با توجه به متغیرهای شخصی پرداخت. نتایج پژوهش حاکی از این بود که اکثر پاسخ گویان درجههای بالایی از تحلیل عاطفی، فقدان موفقیت شخصی و منع شخصیت را دارا بودند. تحلیل رفتگی شغلی در بین کارکنان این بیمارستان در حدی بود که مداخله درمانی را می طلبید.
2-بختیاری(1378) در پژوهشی تحت عنوان”بررسی ارتباط عوامل انگیزشی – بهداشتی و تحلیل رفتگی(بی رمقی) شغلی کارشناسان تربیت بدنی مرد و زن”پرداخت که نتایج زیر به دست آمد.بررسی تفاوت بین میزان تحلیل رفتگی زنان ومردان مورد مطالعه نشان داد که بین فرسودگی عاطفی زنان و مردان مورد مطالعه تفاوت معنی داری وجود نداشت.بین مسخ شخصیت در زنان و مردان تفاوت معنی داری وجود نداشت.این پژوهش نشان داد که بین عامل انگیزشی و فرسودگی عاطفی آزمودنیها ارتباط معناداروجود داشت.همچنین، بین عامل انگیزشی و فقدان موفقیت فردی ارتباط معنادار وجود داشت.این پژوهش نشان داد، عامل بهداشتی فقط با بعد فقدان موفقیت فردی آزمونیها ارتباط معنادار داشت.
3-کلانتری و همکاران(1386) در پژوهش با عنوان «بررسی بی تفاوتی و نوع دوستی در جامعه شهری ایران و عوامل مؤثر بر آن» هدف کار خود را در پژوهش علی- مقایسه ای، بررسی ارتباط بی تفاوتی اجتماعی با متغیرهای همدلی، مسئولیت پذیری هزینه– پاداش عادی قرار دادند.
نتایج حاصله نشان داد در مواجه با حالتهای اضطراری3/75 درصد از شهروندان، نوعدوست و 7/24 درصد بیتفاوت دارای همدلی بیشتر، مسئولیت پذیری بیشتر، و تحلیل هزینه پاداش کمتر است.
4- حبیب زاده(1384) نتایج یک پژوهش اسنادی- میدانی با عنوان”بی تفاوتی سیاسی کارگران و تأثیر آن در کاهش مشارکت سیاسی آنان در جمهوری اسلامی”، نشان داد که این بی تفاوتی در سطحی نبوده که نا امیدی کامل آنان را در پی داشته باشد و یا خود را فاقد تأثیر در حوزه های سیاسی و اجتماعی بیابند اما باعث بی تفاوتی آنان در حیات سیاسی شده است. بررسی پیشینه پژوهش یاد شده دامنه وسیعی از آراء و دیدگاه های را در بر میگیرد که از منظرهای گوناگون به مسأله بی تفاوتی پرداخته اند. از این رو، در مقیاس سازی و شاخص های عملیاتی متغیرها، نکته های مفیدی را در اختیار این مطالعه قرارداد تا به اتکای آنها با دقت بیشتری عمل نمود.
5ـ مسعودنیا(1380: 165ـ152) در پژوهش اسنادی با عنوان«تبیین جامعه شناختی بی تفاوتی شهروندان در حیات اجتماعی و سیاسی»، به کاوشی نظری در مطالعه این مفهوم پرداخته و با تعریف مفهومی بی تفاوتی اجتماعی، و به عوامل مؤثر بر این پدیده اجتماعی و آراء و نظریه های مرتبط با آن پرداخته و از تکثیر چند ملیتی آن سخن رانده است. وی بی تفاوتی اجتماعی را به عنوان عدم مشارکت فعال و بیمشارکت در فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی تعریف کرده و بیان داشته است که بی تفاوتی اجتماعی اگرچه پدیدهای جدید تلقی نمی شود ولی به نظر میرسد که با تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در عصر نو، به طور چشمگیری افزایش یافته است. وی با بررسی آراء و نظریه های مرتبط، تبیین خاص هر یک از نظریهپردازان را در مورد موضوع بی تفاوتی اجتماعی مطرح کرده است که هر کدام اشاره به متغیر ویژه در رویکرد خود داشته اند.